فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
باید دید مراد از مکاشفه چیست؟ اگر مکاشفه آن باشد که انسان با تهذیب نفس به آن می رسد که به سالها تلاش نیاز دارد پس پاسخ منفی است.
کسی را نمی شود به عالم مکاشفه برد مگر کسانی که مثل ائمه (علیهم السلام) آنقدر قدرت داشته باشند که بتوانند دیگران را هم ، به عالم ملکوت ببرند.
ولی اگر مراد این است که مثلاً هیپنوتیزم می کنند یا کارهایی از این قبیل ممکن است توان این کار را داشته باشند اما آنچه که قابل توجه هست این است که اگر نگوییم صد درصد ، بالای نود درصد از این ادعاها، ادعاهای کاذب است و صحت ندارد و نهایتاً نوعی چشم بندی است. پس درصد بالایی از این ادعاها رانباید قبول کرد.
متأسفانه بعضی افراد مدعی هستند و به دنبال این ادعا، اتاق را تاریک می کنند و افراد را می خواهند ببرند به عوالم دیگر که در واقع همان هیپنوتیزم است .
از نظر علمی در مراحل هیپنوتیزم می توانند بر شخص القاء مطالبی کنند که تصور می کند دارد چیزهایی را می بیند . خیالاتی را که فکر می کند در آن قرار دارد و وقتی که از آن تاریکی بیرون می آید دقیقاً تصور می کند چیزهایی را دیده یا با کسی حرف زده و ... . در واقع اصل این فعالیت ها از نظر اسلام پسندیده نیست.
انسان باید با تهذیب نفس به عالم مکاشفه وارد بشود. انسان باید بتواند به طور ارادی وارد شود و هر وقت بخواهد بتواند چشم برزخیش را به کار بیندازد و هر وقت نخواهد به کار نیندازد و از آن استفاده نکند
انسان باید وقت صرف کند، برای احضار روح و وارد شدن به عالم مکاشفه؟ انسان باید با تهذیب نفس به عالم مکاشفه وارد بشود. انسان باید بتواند به طور ارادی وارد شود و هر وقت بخواهد بتواند چشم برزخیش را به کار بیندازد و هر وقت نخواهد به کار نیندازد و از آن استفاده نکند.
بنابراین اصل این تلاش ها پسندیده نیست. اما تهذیب نفس بسیار عالی است. انسان با تقوا و عبادت و خصوصاً با انجام واجبات و مستحبات و اطاعت محض از دستورات خداوند می تواند به این مقام برسد اما نباید به خاطر آن مقام ها این کارها را انجام داد یعنی هدف رسیدن به این درجات و کسب این مقام ها نباشد بلکه صرفا جهت تقرب الهی انجام دهد.
اولاً این تلاش ها پسندیده نیست. ثانیاً کسانی که این ادعاها را می کنند تعداد بسیاری از آنها دروغ می گویند و به قصد فریب مردم هست . ثالثاً در مورد خود این سوال که آیا کسی را می توان به عالم مکاشفه برد؟ بله افرادی مثل ائمه (علیهم السلام) توان این کار را دارند اما دیگران نه. اگر چه کارهایی مثل هیپنوتیزم و از این قبیل کارها امکانش هست.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
احضار ارواح واقعی
علت خلقت ملائک؟!
مکاشفه یا هیپنوتیزم ؟!!
احضار ارواح
آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
آیت الله العظمى سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، سحرگاه سیزدهم رجب 1344 ه ق، مقارن با سالروز میلاد امیرالمومنین علیه السلام و برابر با 8 بهمن 1304 ه ش در شهر اردبیل، در خانواده اى روحانى و تهى دست متولد شدند. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سیده خدیجه بود که پیش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند. ایشان که آخرین و تنها فرزند ذکور خانواده بودند، در سال 1346 ه ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بیمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند.
یکى از خاطرات ایشان از دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مى فرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتاب ها جهت ملاقات ولى عصر علیه السلام ذکر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى کردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم؛ تا اینکه شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم،به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان علیه السلام خواهى بود».
حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در اوان کودکى و در سن شش سالگى با ورود به مکتب خانه آغاز کردند و قرآن کریم را فرا گرفته آنگاه کتاب های فراوانی را نزد معلمان خود آموختند. در سال 1318 ه ش فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال 1319 ه ش به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملاابراهیم در شهرستان اردبیل شدند.
آیت الله العظمى خوئى رحمه الله در مورد حضور ایشان در نجف اشرف فرمودند: «اى کاش در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند»
حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى در رمضان المبارک 1322 ه ش تصمیم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت نموده تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در آخر همان ماه از اردبیل خارج و در نهم شوال وارد شهر مقدس قم شدند و در یکى از حجرات فیضیه رحل اقامت افکندند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید.
افزون بر درس خواندن، معظم له هیچگاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى کردند.
حضرت آیت الله العظمى موسوى اردبیلى موفق شدند در سال 1324 ه ش وارد مدرسه سید در نجف اشرف شوند. معظم له دوران اقامت خویش در نجف اشرف را بهترین ایام تحصیل خود مى دانند که محیطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلین غیر از تحصیل و تدریس و تحقیق، فعالیت دیگرى نداشتند. ایشان نیز با شور و شوق زائد الوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه چینى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.
مدت اقامت معظم له در نجف اشرف هر چند نستبا کوتاه بود و تنها قریب دو سال و اندى به طول انجامید، اما همین مدت کوتاه به دلیل اینکه اساتید آن روزگار حوزه نجف از اعاظم فقه و اصول قرون اخیر شیعه بوده اند، از نظر علمى براى ایشان بسیار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت ها و موشکافی هاى آن بزرگان در حوزه هاى فقه، اصول و فلسفه، تاثیرات شگرفى در شخصیت علمى معظم له گذاشت.
در اینجا مناسب است سخنى را از آیت ا... العظمى خوئى رحمه الله در مورد حضور ایشان در نجف اشرف نقل کنیم. ایشان از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى کاش اینها در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند». یکى از این سه تن، حضرت آیت ا... العظمى موسوى اردبیلى بود.
اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب گردید معظم له، علیرغم میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند.
حضرت آیت ا... العظمى موسوى اردبیلى پس از باگشت از عراق، در سال 1327 ه ش وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند و در آنجا مشغول تدریس و تحصیل شدند.
اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم ایشان شامل: ادامه تحصیل، ادامه تدریس ، فعالیت قرآنى ، انتشار مجله ، سفرهاى تبلیغى ، فعالیت سیاسى و ... بود.
کثرت فعالیت هاى علمى، تبلیغى، فرهنگى و سیاسى باعث گردید که در ماه رمضان سال 1338 ه' ش، ضعف و بیمارى بر ایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغیر محل سکونت و کاستن از فشار کار به معظم له توصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال 1339ه' ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى قم را به قصد اردبیل ترک فرمودند.
فعالیت در اردبیل برای ایشان شامل : فعالیت هاى علمى ، تبلیغ ؛ فعالیت اقتصادى ، فعالیتهاى سیاسى ، تالیف کتاب جمال ابهى ، و ...بود.
افزون بر درس خواندن، معظم له هیچگاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى کردند.
گسترش فعالیت هاى سیاسى معظم له در اردبیل، باعث شده بود که کنترل و نظارت دستگاه هاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هرگونه آسایش و امنیت حتّى در منزل نیز از معظم له سلب گردید. در نتیجه ایشان ناچار گردیدند نظر مشورتى حضرت امام رحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند.
امام نیز در پاسخ فرمودند:«ما صلاح نمى دانیم که آقایان شهرها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه اى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مى دانید و مى توانید تصمیم مناسبترى بگیرید». پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند، معظم له تصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند، و به خاطر شرایط موجود حضرت آیت ا... العظمى موسوى اردبیلى به عنوان مسئول کمک رسانى و همچنین به بهانه چاپ کتاب جمال ابهى، بدون اینکه کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به سمت تهران حرکت کنند.
از مهمترین فعالیت های ایشان در تهران شامل: فعالیت هاى علمى و فرهنگى و، تأسیس موسسه خیریه مکتب امیرالمومنین علیه السلام است.
چهار دهم خرداد 1368 ه' ش حضرت امام خمینى رحمه الله رحلت فرمودند. پس از این حادثه، حضرت آیت ا... العظمى موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام رحمه الله بارها تقاضاى کناره گیرى از مسئولیت ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان نموده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به قم هجرت نمودند و دو فعالیت مهم در آن مدت داشتند: تدریس و بحث و تحقیق و تأسیس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفید.
1 - فقه القضاء جلد 1 - جلد 2
2 - فقه الحدود والتعزیرات جلد 1 - جلد 2 - جلد 3 - جلد 4
3 - فقه الدیات
4 - فقه القصاص
5 - فقه الشرکة والتأمین
6 - فقه المضاربة
7 - فقه الشهادات (تحت طبع)
8 - حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)
9 - یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)
10 - تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)
11 - الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحث هاى: ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب،...)، مخطوط
12 - مقالاتى در تفسیر قرآن
13 - اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید)، مخطوط
14 - چهار جلد اقتصاد (مخطوط)
15 - یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (مخطوط)
16 - جمال ابهى (در رد بهائیت)
17 - رساله عملیه
18 - مناسک حج
19 - نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)
20 - مناسک الحجّ - عربی
21 - استفتاتآت
آیت الله سید تقی طباطبائی قمی در گذشت!
بهشت در این نزدیکی است ! ( یادنامه سالگرد رحلت آیة الله گلپایگانی (ره)
دوم از عنوان یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا زیرا که معنایش اینست که مشرکین را عرضه بر آتش میدارند، و معنی عرضه آن نیست که در آتش می افکنند، بلکه آنست که پهلوی آتش میبرند و در کنار آن قرار میدهند و آتش را به آنان می نمایانند بطوریکه لهیب و شعله آتش، آنانرا فرا نمی گیرد، ولیکن از حرارت آن اجمالاً به آنها میرسد و از منظره دهشتناک آن متألم و متأثر میگردند. بهشت و جهنمِ قیامتی در برزخ نیست بلکه راهروئیست برای قیامت و دریچه ایست برای آن. «یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إلَی الْجَنةِ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إلَی النارِ؛ دری از برزخ بسوی بهشت، و دری از برزخ بسوی جهنم می گشایند و دریچه ای از عالم قبر به آن دو باز میکنند» (کافی ج۳ باب المسأله فی القبر ص ۲۴۰-۲۳۶).
سوم آنکه در دنبال آیه میفرماید: «وَ یَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ أَدْخِلُو´ا ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشدَ الْعَذَابِ». پس از آنکه هر صبح و شب بر آتش عرضه میشوند، این معنی ادامه دارد تا وقتیکه ساعت قیامت میرسد، در آن هنگام به ملائکه عذاب خطاب میشود که در حال، آل فرعون را در شدیدترین عذابی وارد کنید. پس معلوم میشود که قبل از قیامت، آنها در عذابی بوده اند که آن عذاب در درجه نهایت نبوده است و اینک آن عذاب غائی و نهائی به آنها میرسد. آن محل و عالمی که آل فرعون معذبند ـ نه به عذاب نهائی ـ آن را عالم برزخ گویند.
اما علت آنکه آیه: «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَ عَشِیا؛ و صبح و شام روزیشان در آنجا برقرار است» (مریم/ ۶۲) اختصاص به برزخ دارد، آنستکه صبح و شب و تدریج زمان، از حرکت شمس و قمر و زمین یا فلک الافلاک و نسبت های خاصه بین آنها پیدا میشود، و یا از امتداد حرکت جوهریه که در باطن و ذات موجودات است پدید می آید؛ و در قیامت که آسمان و زمین نیست و أصلاً حرکتی نیست، بنابراین نسبت بین آنها نیز که از آن انتزاع زمان میشود وجود ندارد: «مُتکِـِینَ فِیهَا عَلَی الاْرَآئکِ لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لاَ زَمْهَرِیرًا؛ که در آنجا بر تخت ها تکیه زنند. در آنجا نه (گرمای) آفتاب بینند و نه سرما» (انسان/۱۳).
و نیز میتوان برای اثبات و وجود عالم برزخ، به این آیه تمسک جست: «إِذِ الاْغْلَـلُ فِی ´ أَعْنَـقِهِمْ وَ السلَـسِلُ یُسْحَبُونَ * فِی الْحَمِیمِ ثُم فِی النارِ یُسْجَرُونَ؛ آن کسانیکه در آیات خدا مجادله میکنند و تکذیب کتاب خدا را می نمایند و به آنچه خداوند به پیامبرانش ارسال داشته است تکذیب میکنند، پس بزودی خواهند دانست، در زمانی که غلها و سلسله ها در گردنهای آنان آویخته شود و بسوی حمیم کشانده گردند و سپس در آتش، آتش زده شوند» (غافر/۷۲و۷۱).
حَمیم چیز گرم را گویند چون آب گرم، هوای گرم و امثال آن، و سَحْب به معنای کشاندن است، و سَجْر بمعنای آتش زدن است؛ سَجَرَ التنور یعنی تنور را آتش زد. و ثُم همانطور که ذکر کردیم بمعنای تراخی و انفصال است، یعنی پس از مدت و زمانی؛ و بنابراین معنای آیه اینطور میشود: «این افراد جدال کننده و تکذیب کننده، اول در هوای گرم و یا آب گرم کشانیده میشوند، و سپس در آتش افکنده و در آنجا آتش زده میشوند».
معلوم است که مراد از سحب در حمیم، عالم برزخ است که از گرمای آنجا ناراحتند، و مراد از سجر در نار، عالم قیامت است که در آنجا بتمام معنی الکلمه میسوزند و به کیفر نهائی میرسند و نیز میتوان به این آیه استدلال نمود: «حتی إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ یُفَرطُونَ * ثُم رُدو´ا إِلَی اللَهِ مَوْلَاهُمُ الْحَق أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحَـسِبِینَ؛ تا چون زمانی که مرگ یکی از شما فرا رسد، جان او را فرشتگان قبض ارواح ما اخذ نموده و در این عمل هیچ کوتاهی نمی کنند، و سپس باز گردانیده شوند بسوی خداوند که مولای حق آنان است؛ آگاه باشید که منحصراً حکم بدست خداست و او با سرعت ترین حسابگران است» (انعام/۶۲و۶۱).
ثُم بمعنای فاصله است، این فاصله همان برزخ است. چون قیام مردم در مقام عَرْض در نزد پروردگار در عالم برزخ نیست، برزخ مانند دنیاست با تجردی بیشتر، که همان تجرد از ماده باشد؛ و قیام انسان در نزد حق و عالَم سؤال و میزان و حساب و مقام عَرْض، در عالم قیامت است که مقام قیامِ حقیقت نفس است به ذات خود و واقع خود، نه تنها به صورت و مثال خود. و لذا تعبیر به ثُم فرموده است: ثُم رُدوا. و نفرموده است: فَرُدوا، یعنی بین قبض روح فرشتگان و قیامت کبری فاصله ایست که پس از طی آن فاصله باید بسوی خدا که مولای حق است باز گردند.
منبع:tahoorkotob.com
نوشته نکاتی در مورد عالم برزخ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
خداوند ما را از عالم خاک و جماد حرکت داده تا به مقام قرب خویش، برساند. در این مسیر، راهنمایی و رهبری کار هر کسی نیست. زیرا گردنه ها، کوه ها، سنگلاخ ها، راهزن ها، و چاه ها بسیار دارد. می بینیم که چه فرقه ها و گروه هایی در این چاه ها و چاله ها افتاده اند و از دره های مخوفی سر درآورده اند. در این راه همه بزرگان، اعم از فیلسوفان و عارفان، متحیر و سرگردانند و احتیاج به راهنمایی مطمئن دارند تا از اول و آخر راه آگاه باشد و مقصد را خوب بشناسد و ایشان همان کسانی هستند که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
«خلقکم الله أنوارا فجعلکم بعرشه محدقین؛ -هنوز عالمی خلق نشده بود که- خدا شما را نورهایی آفرید و محیط بر عرش خود قرار داد».
تنها امام حسین علیه السلام بود که هم مبارزه فرهنگی، سیاسی و اجتهادی داشت و هم نبرد جهادی. چنانکه در زیارت اربعین می خوانیم: «آن حضرت با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام، فرمودند: «مَثَلُکَ فی اُمَّتی مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ ؛ فَمَن دَخَلَ فی وِلایَتِکَ فَقَد دَخَلَ البابَ کَما أمَرَهُ اللّه عَزَّ وجَلَّ؛ مثل تو در امت من مثل باب حطه در بنی اسرائیل است؛ پس هر کس در ولایت تو داخل شود، از آن باب داخل شده که خدا به آن امر فرموده است». (١)
هر محبتی نشانه ای دارد، پس لازم است زندگی دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیز سرشار از نشانه های اردات به ایشان باشد. امام علی علیه السلام می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورں هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد». (٢)
هم چنین امام متقین در نهج البلاغه به دوستان خود هشدار می دهد که: « أعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد؛ ای دوستدارانم! مرا کمک کنید با ورع و پرهیز از گناهان و کوشش در بندگی و عفت و پاکدامنی و استواری در صراط مستقیم دین».(٣) یعنی کمکم کنید تا بتوانم مشمول شفاعت قرارتان بدهم. همه اش با آرزو زندگی نکنید. دیندار به معنای واقعی باشید تا در پرتو نور ولای علی علیه السلام به مدارج اعلای سعادت نائل گردید. (٤)
کسی که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد لزوما دوستان آنان را هم باید دوست بدارد. و این یکی دیگر از نشانه های قبولی درآستان اهل بیت علیهم السلام است. امیرمومنان علیه السلام می فرماید:
«هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.»
«من احب الله احب النبی و من احب النبی احبنا و من احبنا احب شیعتنا; (٥) هر کس خداوند را دوست دارد پیامبرش را دوست خواهد داشت، و هر کس پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد ما را دوست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد شیعیان ما را دوست می دارد».
امیرمومنان علی علیه السلام در سخنی به این نشانه دوستداران اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و می فرماید: «دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمی شود، چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقه خود را برای ما خالص بگرداند همانطوری که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار می گردد. بنابراین هر کسی می خواهد بداند که دوست واقعی ما هست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نیست و ما هم از او نیستیم». (٦)
امام حسین علیه السلام که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر صلی الله علیه و آله، است و صاحب ولایت (حسین منی و انا من حسین)، باید مردم را عالم و عادل کند، یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیاموزاند و آنان را اهل عمل کند. تمامی اهلی بیت علیهم السلام، این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی، و نوشتن نامه، به وظیفه خود عمل می کردند؛
رسول خدا به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «مثل تو در امت من مثل باب حطه در بنی اسرائیل است. پس هر کس در ولایت تو داخل شود، از آن باب داخل شده که خدا به آن امر فرموده است.»
ولی حضرت سیدالشهدا، افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار، در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت بود که هم مبارزه فرهنگی، سیاسی و اجتهادی داشت و هم نبرد جهادی.چنانکه در «زیارت اربعین» آن حضرت می خوانیم: « فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» ؛ یعنی آن حضرت (علیه السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.(٧)
«اربعین» چهل روز پس از شهادت سیدالشهدا علیه السلام، است، زمانی که حرم محترم امام، به کربلا رسیدند. و جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی رسول خدا، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین علیه السلام بشتابد.
در زیارت اربعین که در حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام، یکی از نشانه های مومن برشمرده شده است،(٨) هدف قیام امام حسین علیه السلام همان هدف رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته شده است، برا اساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم، و دیگری عاقل نمودن آنها با تهذیب نفس. کسانی که علم ندارند دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند.امیر مومنان علیه السلام در تشریح بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمکانه من الجهالة»؛ (٩) یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالم و عادل کرد. هدف اساسی سالار شهیدان، تعلیم تزکیه مردم بوده است و در این راه هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از ره بذل خون جگر.(١٠) بنابراین ما در پاسداشت روز اربعین، و خواندن زیارت اربعین، قدم در راه تعالی و تزکیه روح خویش می گذاریم.
پی نوشت:
[١]تفسیر نورالثقلین،ج١،صص ٨٢-٨٣
[٢]بحارالانوار،ج١،ص٩٢
[٣]نهج البلاغه،نامه ٤٥
[٤]ضیاءآبادی،سیدمحمد،امام علی فضیلت ایمان حقیقت پنهان،ص٨٣
[٥]تفسیر فرات کوفی، ص١٢٨
[٦]تفسیر قمی،ج٢،ص ١٧١ و ١٧٢
[٧] و [١٠]آیت الله جوادی آملی، نشریه افق حوزه، شماره ٢٩٧
[٨]شیخ طوسی،تهذیب، ج ٦، ص ٥٢
[٩]نهج البلاغه،خطبه١
آنچه در ادامه میخوانید بخش نخست از سلسله مباحثی است که به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد میپردازد و از کتاب «عالم برزخ؛ عالم حیات و زندگی» نوشته حجتالاسلام اسدالله محمدینیا از پژوهشگران حوزه علمیه قم عنوان میشود:
از روایات هم استفاده میشود که مردم هم در عالم برزخ به دو گروه تقسیم میشوند:
۱٫ کسانی که در دنیا مطیع دستورات دین و پیامبران الهی و ائمه اطهار (ع) بودند و نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات مقید بودند، در برزخ زندگی با نشاط و آرامشی دارند.
۲٫ کسانی که نسبت به دین بیتوجه بودند و اهل نماز و عبادت و حجاب و بندگی نبودند، در عالم قبر که شاید صدها هزار سال طول بکشد به عذاب الهی گرفتار خواهند شد.
اینک به روایاتی توجه کنید:
هر کس مهمان عمل خویش است:
حضرت محمد (ص) فرمود:
«اِنَّ اَحَدَکُم اذا ماتَ عُرِضَ علیه مَقعَدُهُ بالغَداة و العَشّی ان کان من اهل الجنّه فمنَ الجنة و ان کانَ من اهل النّار فمن النّار، یقالُ هذا مَقعَدُکَ حینَ یَبعثکَ الله یَومَ القیامة»
هنگامی که یکی از شما از دنیا برود، جایگاه او صبح و شام به او عرضه میشود، اگر از اهل بهشت باشد، جایگاهش در بهشت است و اگر از اهل دوزخ باشد، جایگاهش در دوزخ است و به او گفته میشود این جایگاه توست تا هنگامی که خداوند تو را در قیامت مبعوث کند.
امام صادق (ع) فرمود:
«اَلبَرزخ القبر، و هُو الثوابُ و العقابُ بین الدّنیا و الآخرة»
برزخ همان قبر است و قبر همان ثواب و عقابی است که میان دنیا و آخرت وجود دارد.
– سجده نماز یادآور عالم برزخ
از برخی روایات استفاده میشود که نماز اگر با توجه به معنای آن خوانده شود، یاد آور سه عالم: برزخ و قیامت است. بدین معنا که دفعه اول که ما سر روی مهر میگزاریم و بر میداریم، یادآور آن است که خداوند ما را با واسطه از خاک آفریده و به دنیا میآورد و دفعه دوم که به سجده میرویم، به ما تذکر میدهد که بعد از مدتی زندگی در دنیا به برزخ برمیشد و هنگامی که سر از سجده دوم برمیداریم، یادآور زنده شدن در روز قیامت میباشد. لذا از معنای سجده در نماز از حضرت علی (ع) سوال شد.
آن حضرت در پاسخ فرمودند:
«مَعْنَى السُّجُودِ فَقَالَ مَعْنَاهُ مِنْهَا خَلَقْتَنِی یَعْنِی مِنَ التُّرَابِ وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السُّجُودِ مَعْنَاهُ مِنْهَا أَخْرَجْتَنِی وَ السَّجْدَةُ الثَّانِیَةُ وَ إِلَیْهَا تُعِیدُنِی وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السَّجْدَةِ الثَّانِیَةِ وَ مِنْهَا تُخْرِجُنِی تَارَةً أُخْرَى»
معنا و حقیقت سجده در نماز آن است که به خداوند میگوییم: ما را (با واسطه) از خاک آفریدی و در سجده اول که سرت را برمیداری معنایش آن است که خداوند ما از همین خاک آفریده و به دنیا آورده، و به سجده دوم که میرویم، یعنی خداوندا! ما را بعد از مدتی زندگی در دنیا (به عالم قبر و برزخ) برمیگرداند و سرت را که از سجده دوم برمیداری، معنایش آن است که بعد از مدتها در عالم برزخ مرا روز قیامت زنده خواهی کرد.
لذا اگر نماز با توجه خوانده شود و معنای آن درک شود، چنان در روح و روان اثر میگذارد که آرامش وصفناپذیری به انسان میدهد و دیگر انسان گرد گناه نمیرود و جامعه به وسیله نماز اصلاح خواهد شد.
– سخن امیرالمومنین (ع) با اموات
آن حضرت (ع) وقتی از جنگ صفین برمیگشت در کنار قبرستانی که در پشت دروازه کوفه بود ایستاد و خطاب به ارواح مردگان فرمود:
«أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لاحِقٌ، أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ، وَ أَمَّا الأَزْوَاجُ فَقَدْ نُکِحَتْ، وَ أَمَّا الأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ، هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ»
شما بر ما پیشقدم شدید، و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد، خانههایتان را دیگران ساکن شدند، همسرانتان به ازدواج دیگران درآمدند، و اموالتان تقسیم شد، اینها خبرهایی است که نزد ماست، نزد شما چه خبر است؟
سپس حضرت علی (ع) فرمود:
«أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِی الْکَلامِ لاَ َخْبَرُوکُمْ أَنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى»
آگاه باشید! اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود، به شما خبر میدهند که بهترین زاد و توشه در سفر آخرت پرهیزگاری است.
– محل اجتماع ارواح مومنان
امام صادق (ع) فرمود:
«لا یَبقی مُؤمِنٌ فی شَرقِ الاَرضِ وَغَربِها اِلاّ حَشَرَ اللّهُ روُحَهُ اِلی وادِی السلام ظَهرُ الکُوفَه، اَما اِنّی کََأنّی بِهِم حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدثُونَ»
هر مومنی در شرق و عرب عالم نمیمیرد مگر اینکه خداوند روح او را در وادی السلام مشحور میکند. راوی از امام (ع) پرسید: وادی السلام کجاست؟ حضرت فرمود: پشت کوفه است. آگاه باشید گویا ارواح مومنان در -آنجا به صورت حلقهای و گرد نشستهاند و با هم سخن میگویند.
حبه عُرَنی یکی از اصحاب حضرت علی (ع) میگوید: از آن حضرت درباره سخن گفتن و انس گرفتن ارواح در عالم قبر سؤال کردم. حضرت (ع) در پاسخ فرمود:
«نعم و لو کشف لک لرایتهم حلقا حلقا محتبین یتحادثون»
بله، اگر پردهها برای تو کنار رود خواهی دید که ارواح مؤمنان در برزخ به صورت حلقهوار در حالی که دستهایشان را در زانوها حلقه زدهاند دور هم نشستهاند و با یکدیگر حرف میزنند.
بعد حضرت علی (ع) فرمود:
«… وَما مِنْ مُؤمِنٍ یَمُوتُ فی بُقْعَةٍ مِنْ بِقاعِ الاَرْضِ اِلاّ قیلَ لِروحِهِ: اِلحَقی بِوادِی السَّلامِ وَاِنَّها لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ»
هیچ مومنی در قطعهای از زمین نمیمیرد مگر این که به روح او گفته میشود به وادی السلام ملحق شود، زیرا وادی السلام قطعهای از بهشت عَدَن است.
– در حال لذت و نشاط
راوی از امام صادق (ع) درباره ارواح مومنان سوال کرد. آن حضرت (ع) فرمود:
«فی حُجُراتٍ فی الجنّةِ ، یأکُلونَ مِن طَعامِها ، ویَشْرَبونَ مِن شَرابِها و یقولون: ربنا اقم لنا الساعه و انجزلنا ما وعدتنا»
آنها در حجرههایی از بهشت (برزخی) قرار دارند، از غذاهای بهشتی میخورند و از نوشیدنیهایش مینوشند و میگویند: پروردگارا هر چه زودتر قیامت را برپا کن و به وعدههایی که به ما دادهای وفا نما.
از آیه مبارکه استفاده میشود: انسان به محض مردن وارد برزخ میشود، چنانچه حبیب بن نجار این مرد مبارز که در راه احیاء دین و دفاع از پیامبران به محض این که زیر شکنجه به شهادت رسید، وارد بهشت برزخی شد. چنانچه اشخاص کافر و ظالم به محض مردن وارد جهنم برزخی خواهند شد.
– چرا ارواح مومنان در وادی السلام جمع میشوند؟!
از احادیثی که بیان شد که ارواح موؤنان در وادی السلام در نزدیکی کوفه جمع هستند استفاده میشود که وادی السلام موضوعیت ندارد بلکه آنچه که محور و اصل است این که ارواح مؤمنان و پیامبران آنجا و در کنار حضرت امیرالمومنین علی (ع) جمعاند. چنانکه در بحث رجعت خواهد آمد، آن حضرت (ع) چند بار رجعت مینماید و پیامبران نیز به دنیا برمیگردند تا حکومت حضرت را مشاهده و او را یاری کنند و سرّ این ارادت پیامبران و صالحان به حضرت امیر (ع) آن بود که اگر آن حضرت و فرزند بزرگوارش حضرت سیدالشهدا (ع) نبودند، بنی امیه (لعنة الله علیهم اجمعین) دینی باقی نمیگذاشتند و زحمات تمام پیامبران را به باد میدادند. اگر دینی باقی ماند و ثمره زحمت انبیاء از بین نرفت، فقط به سبب ایثار و جانفشانی حضرت امیر (ع) و حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا (ع) و فرزندان طاهرین آنها، به ویژه حضرت سیدالشهداء (ع) بود.
منبع:.farsnews.com
نوشته در عالم برزخ مردم چند دسته میشوند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.