افراد قدرشناستر آدمهای راضیتری هستند. آنان از زندگی خودشان بیشتر راضی هستند و خوبیهای همسر را بیشتر میبینند و درک میکنند. رضایت از زندگی خود خوشبختی است.
قدرشناسی افسردگی را کم میکند. افسردگی از یک نوع خودخواهی خیلی عمیق اما خیلی پنهان سرچشمه میگیرد. تا وقتی که ما در مقام گیرنده مطلق باشیم و توقع داشته باشیم همه افراد محبت را دودستی به ما تقدیم کنند، معلوم است که افسرده میشویم. آدمهای قدرشناس به این دلیل افسرده نمیشوند که این حس قدردانی با آن حس پنهان خودخواهی مقابله میکند.
هم خشم و هم حسادت از ناکامی سرچشمه میگیرد. خشم به این خاطر شکل میگیرد که ما برای رسیدن به هدفمان با مانع روبهرو شدهایم و حسادت هم به این خاطر که ما دلمان میخواسته است در جایگاه یک نفر دیگر باشیم اما الان نیستیم اما حس قدردانی به معنای رضایت لااقل از جنبههای مثبت وضعیت فعلی است، یعنی دقیقاً برخلاف حسهایی که به خشم و حسادت دامن میزند.
قدرشناسی یک مهارت است که میتوان همیشه آن را آموخت و تجربه کرد. میتوانید چهار راهکار نخست را چهار گام یک روش به حساب بیاورید و چهار راهکار دوم را هم چهار گام یک روش دیگر.
روش نخست، مقایسه لیست دریافت و پرداخت است. اجرای این روش کاری ندارد فقط احتیاج به یک حافظه خوب و انصاف دارد. در نخستین گام باید از خود بپرسیم که ازهمسرم چه چیزی گرفتهام؟ لیست همه کارهای ریز و درشتی را که همسرتان برایتان انجام داده است، تهیه کنید. اگر منصف باشید این لیست آنقدر طولانی میشود که خودتان هم خجالت میکشید. یادتان باشد چیزهای ناچیز و کارهای بزرگ را کنار هم ردیف کنید و از هیچکدام فاکتور نگیرید.
در گام دوم از خود بپرسیم که به همسر حود چه چیزی دادهام؟ از کوچک و بزرگ همه کارها را ردیف کنید.
در گام سوم از خود بپرسید چه مشکلاتی برای همسرم به وجود آوردهام، ببینید چه زجرهایی به همسرتان دادهاید! حتماً میگویید خب عمدی نبوده، تصادفی بوده است، حقش بوده؛ در هر حال، خردهجنایتهایتان را لیست کنید.
در گام چهارم باید لیستها را با هم مقایسه کنید. بهتر است به محتوای جاهایی که باید بیشتر قدرشناس شوید توجه کنید.
روش دوم، اصلاح باورهای قدرناشناسی است. این روش کمی پیچیدهتر است. شما به غیر از حافظه باید روی باورهای عمیقتان کار کنید. باورهایی که ممکن است از بچگی در شما به وجود آمده باشند و به این راحتی نشود تغییرشان داد.
در گام اول باید باورهای قدرناشناس را ردیف کنید. کافی است قبل از هر چیز همه فکرهایی را که موقع قدر ناشناسی به سرتان میزند، ردیف کنید. فکرهایی مثل «نه اصلاً لازم نیست»، «وظیفهاش بوده»، «حالا دفعهٔ دیگر».
در گام دوم باورهای قدرناشناس را دستهبندی کنید. با توجه به علتهای قدرناشناسی میتوانید باورهایتان را به دستههای «باور به نیاز نبودن قدردانی»، «باور به چاپلوسی بودن قدردانی»، «باور به حقارت بودن قدردانی» و از این قبیل دستهها تقسیم کنید. معمولاً باورهای قدرناشناسانه از همین چند دستهاند.
در گام سوم باورهای قدرشناسانه را جایگزین کنید. ببینید اگر باورهایی مثل «قدرت بودن قدرشناسی»، «سالم بودن قدرشناسی» و از این قبیل را جایگزین کنید، نگاهتان به دنیا چه تغیری میکند.
در گام چهارم رفتارتان را با باورتان هماهنگ کنید. اگر باورهایتان قدرشناسانه شدهاند دست به کار شوید و بروید همین الان از همسرتان تشکر کنید. (سعید بینیاز - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/ ایسنا به نقل از سپیده دانایی)