الان ایشون رییس جمهور آمریکا هستن!برا مذاکره با این ملت متمدن باید یه سری بوکسور رو هم به تیم مذاکره کننده اضافه کنید، خودکار جواب نمیده!
مرتاضهایی که بیشتر روزها را روزه میگیرند تا از مادیات دنیا دور و با نیایش، به خدا نزدیک شوند.
مردم سرزمین 72 ملت غذایشان را هم معمولا با دست میخورند و معتقدند برای غذا خوردن نباید واسطهای وجود داشته باشد تا انرژی بین غذا و انسان در تعامل باشد. جالب اینکه این عقیده متعلق به قشر خاصی نیست و تقریبا در همه اقشار رواج دارد؛ حتی در برخی از دانشگاهها هم میتوانید استادانی را مشاهده کنید که با دست غذا میخورند.
آنان معتقدند که غذای مصرفیشان باید به چرخه طبیعت بسیار نزدیک باشد، به همین دلیل غذاهایی چون ماهی و گوشت را که برای بهدست آوردن آن باید موجود زندهای را کشت و موجب برهم زدن چرخه طبیعت شد مانع آرامش روح و نیایش با خدا دانسته و از مصرف آن خودداری میکنند. هندیها گاو ماده را مقدس شمرده و کشتن و خوردن گوشت آن را کار اشتباهی میدانند، اگر هم قرار باشد از گوشتی استفاده کنند، بیشتر گوشت بز و گاوهای نر خواهد بود، هر چند در کل خوردن گوشت بین آنها رایج نیست، در این کشور هندوهایی هستند که در طول زندگی خود هرگز لب به گوشت نزدهاند.
ذائقه غذایی هندیها در دنیا منحصربهفرد بوده و از منطقهای به منطقهای دیگر فرق میکند و در کل به تندی و پرادویه بودن معروف است. هرچند این موضوع در مورد همه هندیها صادق نیست، بهطور مثال مردم شهرهای غربی همچون کلکته طبع شیرینی دارند و بیشتر غذای شیرین مصرف میکنند. اما مردم شهرهای جنوبی این کشور همچون حیدرآباد و شانل و شهرهای شمالی همچون دهلی از غذاهای خیلی تند استفاده میکنند؛ البته غذای مردم شمال این کشور علاوه بر تند بودن، چرب هم هست.
در شمال هند بیشتر غذای مغولی و پنجابی رایج است که عموما با گوشت و ادویه زیاد همراه است و به دلیل کشت گندم در این مناطق، نان هم مصرف زیادی دارد. اما در جنوب هند مردم بیشتر برنج دوست هستند و در شرق نیز خوراک بنگالی متشکل از برنج و ماهی رایج است که البته برای پخت برنج در جنوب و شرق از انواع ادویه استفاده میشود.
البته غذاهای مشترکی هم وجود دارد که در همه مناطق هند میتوان آنها را دید. به طور مثال خوراک «دال» که با حبوباتی همچون عدس، لوبیا و نخود تهیه شده و معمولا آن را روی برنج میریزند و میخورند، در تمام هندوستان بسیار رایج است. خوراک دوساسامبار هم گرچه بیشتر مخصوص جنوبیهاست، اما در سراسر هند طرفدار دارد. این غذا از یک نان بلند و نازک تشکیل شده که وسط آن را سیب زمینی، پیاز و فلفل میگذارند و میپیچند و برای چاشنی هم از سس خاصی استفاده میکنند که با نارگیل و خود سس سامبار که حاوی سبزیجات مختلف است، درست میشود. چولا هم یکی دیگر از غذاهای رایج در هندوستان است که از نخود، گوجه فرنگی، پیاز و فلفل و ادویه تشکیل شده و همانند خورشت درست میشود و آن را با نان باتورا که روغنی و پفی شکل است، میخورند. سمبوسه نیز که غذای آشنا بین ما ایرانیان است، غذایی پرطرفدار در هند است که بیشتر به صورت عصرانه مصرف میشود. با کمی دقت میتوان فهمید که غذاهای مشترک نیز بیشتر با چاشنی فلفل طبخ میشود. در کل اینگونه معروف است که مناطق محروم هند بیشتر از غذاهای تند استفاده میکنند و هرچه رو به قشرهای بالاتر و ثروتمندتر میروید، از تندی غذا کاسته میشود یا به عبارت دیگر هر چه به سمت مناطق جنوبی هند و ایالتهایی مانند گوآ برویم، غذاها تندتر و پر ادویهتر و هر چه به سمت مناطق شمالی مانند کشمیر و مناطق هممرز با چین و نپال برویم، طعم غذاها ملایمتر میشود.
بیش از ۵۲ نوع فلفل و ادویه تند دیگر در هند تولید میشود که شاید خودش دلیلی بر طبخ غذاهای تند توسط هندیها باشد. از سوی دیگر به عقیده کارشناسان، میل شدید به غذاهای تند زمانی خود را نشان میدهد که همیشه گرمتان باشد، یعنی اینکه دمای بدنتان بالا باشد، زیرا ادویهها باعث تعریق بیشتر میشود و تعریق هم یکی از مکانیزمهای طبیعی برای پایین آوردن دمای بدن است، برای همین هم در کشورهای گرم مانند هند مردم بیشتر غذاهای تند میخورند. نکته مهمی که در آشپزی هندی وجود دارد این است که ذائقه مردم در برابر طعم فلفل مقاوم شده است، به همین دلیل غذایی که یک هندی میخورد، برای او خیلی تند نیست، اما ممکن است شما حتی نتوانید به آن لب بزنید.
جالب اینکه بدانید فواید بسیاری از سوی کارشناسان و برخی متخصصان تغذیه برای غذاهای تند و فلفلی ذکر شده است. نتایج پژوهشهای متعدد نشان میدهد که غذاهای پرادویه برای سلامت بدن مفید بوده و از ابتلا به مشکلات مربوط به معده و بیماریهای متعدد دیگر پیشگیری میکند.
کپسایسین موجود در فلفل هم میتواند سلولهای سرطانزای ریه و پانکراس را کاهش دهد، بدون این که به سلولهای سالم مجاور آسیبی وارد کند. به عقیده محققان سنگاپوری، مصرف روزانه فلفل خطر ابتلا به زخم معده و اثنیعشر را به میزان 53 درصد کاهش میدهد. برخی از محققان نیز معتقدند دلیل این که میزان برخی از سرطانها در بین مردم مکزیک و هند کمتر از غربیهاست، مصرف بیشتر غذاهای تند است.
محققان دریافتهاند که مغز نوزادان با سرعتی باور نکردنی رشد میکند. تنها در سال اول تولد اندازه مغز آنها دو برابر افزایش پیدا میکند. در چهار سال آینده، حجم مغز آنان به اندازه یک انسان بالغ است. برای یادگیری و رشد فکری مغز کودک ۱۰۰۰ تریلیون سیناپس (ارتباط بین سلولهای مغزی) تولید میکند که دو برابر اندازه سیناپس تولید شده در مغز یک انسان بالغ است.
آنها از ۱۰ ماهگی متوجه رفتار اطرافیانشان میشوند و حتی با دیدن کارتونهای مختلف، میتوانند بفهمند که نقش اصلی کارتون کیست و چه کسی باید در رفتار و گفتار، تابع چه کسی باشد. به عبارت سادهتر، بچهها از ۱۰ ماهگی به بعد متوجه رئیس و مرئوس بودن آدمهای حقیقی دور و برشان یا شخصیتهای مجازی کارتونهایی که میبینند، میشوند و حتی این را درک میکنند که بزرگترها به نوعی رئیس کوچکترها هستند.
در واقع، سطح درک در کودکان بیشتر از آن است که ما تصور میکنیم. بنابراین بهتر است در حضور آنها مسائلی را مطرح نکنیم که شنیدنش بر آنها اثرات سوء و مخربی برجای میگذارد.
شاید برایتان پیش آمده باشد که جلوی تلویزیون بنشینید و به دیدن و شنیدن اخبار گوناگون بپردازید در حالی که کودکی هم در کنارتان مشغول بازی بوده. شاید پیش آمده باشد که خبرهای در حال پخش حاوی گزارشهایی از حوادث و مرگ و میر باشد و شما با این تصور که کودک بازی میکند و نمیفهمد خیلی راحت مشغول تماشا و شنیدن آن اخبار باشید ولی روزها بعد در کمال ناباوری احتمالاً دیدهاید که آن کودک سوالات عمیقی راجع به خبرهای پخش شده از شما میپرسد!
یک مثال دیگر؛ ما از کودک ۶ساله انتظار نداریم که نگران مسائل مالی خانواده باشد اما در حرفها و رفتار آنان دیدهایم که او با خود میاندیشد که نکند پول پدرم تمام بشود، نکند که ما فقیر شده و دچار مشکل شویم. این نگرانیها در ذهن او وقتی شکل گرفتهاند که ما با باور اینکه آنها متوجه نمیشوند درحضورشان از مشکلات مالی خانواده صحبت کردهایم.
پژوهشها نشان میدهند که کودکان ۱۵ ماهه با مشاهده تعاملات اجتماعی میتوانند عصبانیت را تشخیص دهند و نگرانیهای اطرافیان را درک کنند. حالا جالب است که آنها حتی قادرند با استفاده از این اطلاعات عاطفی به گونهای رفتار کنند که از عصبانیت بزرگسالان جلوگیری کنند.
کودکان نوپا با توانایی به کارگیری چندین راهکار عاطفی و دیداری، قادر به درک انگیزه اطرافیان خود هستند. این در حالی است که چنین تواناییای برای این سن، از دیدگاه ما عملکردی دشوار محسوب میشد.
به نظر میرسد از این پس باید بیشتر مواظب رفتار و کردار خود در حضور بچهها باشیم و دیدگاهمان را اگر خلاف گفتههای فوق بوده تغییر دهیم و توجه داشته باشیم که تربیت وآموزش انسان در اولین قدم درخانواده شکل میگیرد. اگر درخانواده روابط هریک از اعضا با دیگران دچاراختلال شود همه سیستم خانواده دچار مشکل خواهد شد.
کودکی که دریک خانواده ناسازگار زندگی میکند بیشتر مستعد اختلال عاطفی است و تاثیر زیانبار بر رشد عاطفی کودک خواهد داشت. مشاجره والدین با یکدیگر کودکان را گوشهگیر، افسرده و پرخاشگر میکند و باعث نا امنی و اضطراب و صدمه به احساسات و عواطف آنان شده و زمینه را برای ارتکاب بزهکاری فرزندان فراهم میآورد. بنابراین والدین تحت هر شرایطی باید در حضور کودکان رفتار خود را کنترل کنند. (تراز به نقل از سلامت)
محسن خوش نیت گفت: مطالعات انجام شده درباره ارتباط صرع و روزهداری نشان میدهد که به دلیل عدم رعایت برخی نکات، میزان بروز حملات صرع در ماه رمضان افزایش مییابد.
وی درباره عواملی که بروز حملات صرع را افزایش میدهد، گفت: این عوامل عبارتاند از تغییر زمان مصرف دارو در شبانه روز،-تغییر مقدار دور دارو مصرفی، تغییر نوع غذای مصرفی، افت قند خون، تغییر فاصله زمانی بین وعدههای غذایی روزانه، کاهش مصرف مایعات، خواب ناکافی، استرس و خستگی.
خوش نیت به تغییر زمان مصرف داروهای صرع در طول ماه رمضان اشاره کرد و گفت: تغییر زمان مصرف دارو در طول ماه رمضان میتواند بر غلظت دارو بر بدن بیمار، اثر بخشی دارو و میزان تحمل آن توسط بیمار اثر بگذارد.
وی اظهار داشت: میزان تداخل اثر داروهای صرع با مواد دیگر، افزایش و یا کاهش جذب آن به عوامل گوناگونی مانند خصوصیات فیزیکی و شیمیایی دارو، نوع غذا، فاصلهٔ زمانی بین مصرف غذا و دریافت دارو و دوز مصرفی دارو بستگی دارد. از آن جا که در ماه رمضان، زمان مصرف غذا، نوع غذا، فاصلهٔ زمان بین مصرف غذا و دریافت دارو تغییر میکند، این عوامل میتواند در بروز حملات صرع تأثیر گذار باشد.
او گفت: در طول ماه مبارک رمضان با روزه داری و تغییر زمانبندی خواب و بیداری و تغییر عادات اجتماعی، ترشح هورمونهای بدن تغییر میکند که این تغییرات میتوانند بر خواص داروها و همچنین سوخت و ساز آنها اثر بگذارند و میزان حملات صرع را افزایش دهد. (سلامانه)
به گزارش جام جم سرا، دهه دوم زندگی زمانی است که برای بزرگسالی مان تجربه کسب می کنیم و طبیعتا اشتباهاتی نیز مرتکب می شویم. وقتی به سی سالگی می رسیم، یک دهه تجربه همراه ماست و می دانیم که چه چیزهایی در زندگی مان دیگر قابل قبول نیست. مثلا، من وقتی تقریبا سی ساله شدم فهمیدم لازم است یاد بگیرم که چطور بودجه و مسائل مالی ام را کنترل و مدیریت کنم.
فواید ورزش را نادیده نگیرید
نادیده گرفتن فواید ورزش شما را با مشکلات مادام العمر مواجه می کند. در دهه بیست زندگی، اگر هفته ها هم ورزش نکنید ممکن است بدن شما بیشتر آن را نادیده بگیرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته بدن تان دیگر نمی تواند شما را ببخشد. حالا دیگر پرخوری دیروقت شبانه فشار بیشتری به بدن تان وارد می کند چون سرعت متابولیسم تان دیگر مانند بیست سالگی تان نیست. در الویت گذاشتن ورزش روزانه، نه تنها یکی از مهم ترین ها برای حفظ سلامت فعلی شماست بلکه برای سالم بودن در سنین بالاترتان هم لازم است. فرقی نمی کند چقدر مشغله داشته باشید، همیشه می توانید برای یک پیاده روی سی دقیقه ای در اطراف خودتان یا دویدن در یک پارک نزدیک وقت پیدا کنید.
هله هوله غذا نیست
هله هوله را غذا حساب نکنید؛ برای بدن تان سم است. برای کسی که خیلی جوان است شام فست فودی خوردن آن هم برای سومین بار در هفته، می تواند ساده باشد. اما وقتی بزرگ تر می شوید می دانید که چه ضرری برای تان دارد و از اهمیت تغذیه با غذاهای سالم و کامل باخبرید. من هم قبلا هله هوله و غذاهای ناسالم را مناسب و کامل تلقی می کردم اما حالا بابت آن همه مواد شیمیایی مضری که وارد بدنم کرده ام افسوس می خورم. به جای بلعیدن یک بسته بزرگ چیپس، باید دنبال برش های سیب با کره بادام زمینی بروید. هیجان خوراکی هایی را که قبلا می خوردید ندارد اما بدن شما قطعا در دراز مدت ممنون تان خواهد بود.
خجالت زده نباشید شما می توانید
خجالت زده بودن بابت آن چه که هستید یعنی ناتوانی در رسیدن به رویاهای تان. در دهه بیست سالگی، احساس می کردید باید بخش هایی از وجودتان را که احتمالا مورد پسند جامعه نیست پنهان کنید، مثلا این که می خواستید به جای دکتر یا مهندس شدن، نویسنده شوید. من با این که نویسنده بودنم را با کمال میل پذیرفته ام اما هنوز هم گاهی درباره مسیر شغلی ام تردید دارم اما بازهم به این نتیجه می رسم که انتخاب درستی برای من است. شما هم اکنون می دانید که زندگی کوتاه است و باور آن چه که هستید ارزش دارد، مهم نیست اجتماع چه فکر می کند.
سلامت روان را جدی بگیرید
غفلت از سلامت روان تاثیری دومینو مانند بر تمام جوانب زندگی تان دارد. برای یک جوان بیست و چند ساله کنارآمدن با مسائل استرس زا بسیار راحت تر است؛ با خوردن یک بستنی یا تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه برطرف می شود! اما زندگی یک بزرگسال می تواند پر از عوامل استرس برانگیز باشد. و حالا به عنوان یک سی ساله می دانید که راه های خیلی بهتری برای کنارآمدن با سختی های زندگی وجود دارد؛ مثلا چند دقیقه مدیتیشن در صبح یا دیدار هفتگی با یک مشاور.
خود را با دیگران مقایسه نکنید
مقایسه خود با دیگران نتیجه ای جز احساس بی ارزش بودن ندارد. یکی از سمی ترین عادات دهه بیست زندگی، مقایسه مداوم خودتان با همسن و سالان تان است، چه مجازی و چه حقیقی. من دیگر می دانم که رسانه هایی چون فیسبوک یا اینستاگرام تا چه حد می توانند مضر باشند و وقتی شروع می کنم به خیال پردازی درباره زندگی دیگران که ظاهرا کامل و بی عیب است، سعی می کنم جلوی خودم را بگیرم. حالا دیگر می دانید که مقایسه خودتان با دیگران باعث درد و رنج بیشتر شده و از همه مهم تر به این رسیده اید که زندگی هیچ کسی کامل نیست، حتی اگر چشم های تان در اینستاگرام غیر از این ببیند!
از اهداف تان دفاع کنید
دفاع نکردن از خودتان یعنی مانع تراشی برای رسیدن به اهداف تان است.در سنین بیست سالگی، زمان های زیادی وجود داشته که وقتی به گذشته می نگرید آرزو می کنید کاش جسورتر می بودید، چه در کارتان و چه در زندگی شخصی تان. آن زمان من همیشه می ترسیدم حرف اشتباهی بزنم و از سپس از شدت شرمندگی بمیرم، اما حالا می دانم که بهتر است حرف بزنم و عقایدم را بیان کنم. شما به عنوان یک سی و چند ساله می دانید که ابراز عقایدتان تا چه اندازه مهم است، مخصوصا این که فهمیده اید کس دیگری قرار نیست این کار را برای شما انجام دهد و صدای شما را به بقیه برساند.
دور دوستی های سطحی را خط بکشید
دوستی های سطحی فقط وقت و انرژی شما را تلف می کنند. در دهه بیست زندگی تان یک حلقه اجتماعی بزرگ داشتید که جالب و لذت بخش بود، حتی اگر لزوما همه افراد آن را دوست نداشتید. اما حالا در سی سالگی اهمیت و اعتبارِ داشتن چند دوست واقعی را فهمیده اید. من در این سن واقعا تازه درک کردم که کیفیت در دوستی بسیار باارزش تر از کمیت است و داشتن چند دوست صمیمی و واقعی خیلی بهتر از داشتن دوستان فراوانی است که رابطه سطحی با آنها دارید.
با لوازم ارزان قیمت خانه را شلوغ نکنید
نخریدن چند چیز گرانقیمت و باارزش شما را به جایی می رساند که ببینید چیزهای ارزان و بیخود دوربرتان را پرکرده است. در سن بیست سالگی، صرفه جویی و خریدن لوازم و لباس های ارزان به نظر عاقلانه می آید. اما حالا که به سی سالگی رسیده اید اهمیت خریدن چند چیز مهم که با کیفیت باشند و بتوانید مدتها از آن استفاده کنید را می دانید. من قبلا فکر می کردم کالای ارزان بهتر است، اما وقتی فهمیدم مجبورم بعد از چند ماه آن را با خرید مجدد جایگزین کنم، اهمیت توجه به کیفیت بهتر برایم روشن و ثابت شد.
آشپزی یاد بگیرید
آشپزی بلد نبودن باعث می شود مجبور شوید مهمان های تان را برای شام بیرون ببرید. به عنوان یک جوان بیست و چند ساله که فقط درست کردن ماکارونی و نیمرو را بلد است راحت تر است که دوستانش را به رستوران ببرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته باید طرز درست کردن غذاهای سالم و مناسب زیادی را بدانید تا نه تنها وعده های غذایی روزانه تان مفید و متنوع باشد بلکه وقتی دوستان تان برای شام پیش شما می آیند هم بتوانید از آنها پذیرایی کنید. من دیگر فهمیده ام که هیچ چیزی قابل مقایسه با یک وعده غذای خانگی نیست چون چیزی است که می توانید به عنوان میزبان به آن افتخار کنید.
منبع : تبیان
این فلش مموری مخرب بعد از اینکه انرژی الکتریکی ۲۲۰ ولت را از طریق درگاه یو اس بی دریافت کرد مثل یک ترانسفورماتور جریان مستقیم عمل می کند و در هر سیکل به وسیله چند خازن کوچک جریان خروجی را افزایش می دهد. این دوره زمانی رفت و برگشت تا وقتی ادامه پیدا می کند که برد اصلی سیستم و قطعاتی که دارای دیود های TVS هستند به کلی از بین بروند.
اکثر قطعات اصلی نصب شده بر روی مادر برد از طریق کابل و یا سیم کشی داخلی به یکدیگر وصل شده اند. به همین دلیل جریان بیش از حد به آن ها نیز آسیب وارد می کند. با توجه به اینکه این روزها فایروال و آنتی ویروس های قدرتمندی بر روی گجت های مختلف نصب اســت، از USB killer می توان برای نابود کردن همه اطلاعات موجود بر روی دستگاه های دارای درگاه یو اس بی با ضریب اطمینان ۱۰۰ درصد استفاده کرد.
تولید انبوه USB killer باعث می شود که از این به بعد اگر به یک فلش درایو ناشناس برخورد کردید صرف نظر از اطلاعات، آن را به حال خود رها کنید یا اینکه منتظر نابودی تمام قطعات سیستم تان شوید.
مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم
حرف زدن
زمانی با مرد پیری همسفر بودم که دایم از مرگ سخن میگفت. او تکیه کلام جالبی داشت. میگفت: ”او که رسید به هفتاد برافتاد!“ و با این جمله زمان افتادن و زمینگیر شدن خود را سن هفتاد سالگی تعیین کرده بود.
خواستم به او بگویم که اصلا چنین نیست و انسان میتواند با کنترل آنچه به جسم و روح خود میخوراند، زمان مرگ و اساسا شیوه پیر شدن خود را متحول سازد. اما او همچنان جمله ”او که رسید به هفتاد برافتاد“ را طوطیوار تکرار میکرد و اصلا به حرفهای من توجهی نداشت.
روزی به خودم گفتم که نکند چیزی در بدن او وجود داشته باشد که این جمله را از فکر و زبانش بگیرد و به صورت یک دستورالعمل به سلولهای کل بدنش ابلاغ کند؟ که اگر چنین چیزی وجود میداشت این شخص به ناچار و در حقیقت بهطور حتم از سن هفتاد سالگی افتادن را احساس و تجربه میکرد!
چند سال بعد مقالهای علمی از دکتر کانداس پرت به دستم رسید که در آن راجع به چیزی به نام نروپپتاید یا پروتئین عصبی صحبت میکرد. به زبان خیلی ساده پروتئینهای عصبی همان مولکولهای پیام بری هستند که افکار و گفتارهای ما (یعنی یک چیز غیر مادی را) به تکتک سلولهای بدن میرسانند و با وادارسازی سلولها به انتخاب الگوی خاص باعث میشوند مجموعه سلولهای هر عضو شکل و قالب خاصی را به خود بگیرند. به عبارتی نروپپتایدها که به آنها لقب مولکول هیجان نیز داده شده، امکان اتصال و ارتباط تبادل اطلاعات بین ذهن و جسم و احساس را امکانپذیر میسازند. این کشف دکتر کانداس پرت انقلابی بزرگ را در مبحث ارتباط روانشناسی و فیزیولوژی بدن باعث شده اســت و به قول دیپاک چوبرا خانم پرت با این کشف ثابت کرد که گوشت و پوست و استخوان ما آنقدر نرم هستند که مولکولهای نامهرسان بتوانند به سرعت اطلاعات را از مغز و فکر به تکتک سلولهای آن منتقل کنند. و بدن به اندازه کافی سیال هست که بتواند با ذهن خود را تطبیق دهد.
احساسات و هیجانات ما برای این مولکولهای نامهرسان حکم اطلاعات را دارند. اگر با یک فکر منفی احساسی منفی را در وجود خود زنده کنیم، نروپپتایدها این احساس را درون خود ثبت میکنند و بلافاصله برای ابلاغ این پیام به کل سلولهای بدن (دقت کنید تمام سلولهای بدن) عازم ماموریت خبررسانی خود میشوند. سرعت خبردهی این نامهرسانهای مولکولی فوقالعاده بالاست و این یعنی باید به شدت مواظب صحبتهایی که بر زبان میآوریم و حتی در فکر خود جاری میکنیم و همچنین احساسات و هیجاناتی که به واسطه تحریکات بیرونی در وجود خود زنده میکنیم باشیم. به زبان ساده اگر پیامهای لمسی مثل سردی و داغی و زبری و نرمی و سنگینی و لطافت و ... را یک نوع اطلاعات میدانیم و به این پیامها همانطوری که هستند توجه میکنیم باید در خصوص احساسات و هیجاناتی که در وجودمان زنده میشود نیز به همین شکل عمل کنیم و به جای بازی با احساسات و دستکاری آنها سعی کنیم پیام مخفی در این کانال اطلاعرسانی را درک و در صورت ضرورت به آن پاسخ دهیم.
اکنون دلم به شدت برای آن پیرمرد میسوزد. البته هیچکس را از پیری و مرگ گریزی نیست. اما انسان نباید با تکرار جملاتی بیمعنا و غیرضروری خودش با دست خودش فرسودگی خود را به جلو اندازد. برای اینکه سیستم ایمنی بدن قویتر شود و سلولهای الگوهای مقاومتر و شفابخشتری را برای خود بگیرند کافی اســت متن پیامی که به نروپپتایدها داده میشود تغییر کند و این یعنی فقط کافی اســت مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم. بقیه کار را خود بدن انجام میدهد.
مجله موفقیت
اخبارمرتبط :
حرف زدن های تاثیر گذار
زیاد حرف زدن کودک نشانه هوشیاری اســت!
وقتی از حرف زدن در جمع می ترسی
حرف زدن با جنین، در شکم مادر
فوتوفن حرف زدن و ایجاد ارتباط با دیگران
خبرگزاری آریا -
اما به طور کلی این 4 دسته از مسائل هستند که این مشکلات را تشکیل می دهند :زن و شوهرهای مدرن مانند قدیمی ها با هم صمیمی و یکدل نیستند ؛ آنها به همدیگر اعتماد ندارند. به جای صحبت کردن در مورد مسائل و حل کردن آنها ، بحث و جدل کرده و آن را پیچیده تر می کنند.
_ رابطه جنسی :
این مسئله همواره یکی از مهمترین مسائل مشکل ساز بین زن و مردهاست.فردی که میل جنسی بالایی دارد همواره فرد مقابل خود را به خاطر میل جنسی کمتر سرزنش می کند. این مسئله به دو طرف فشار وارد می کند و اگر در طولانی مدت برای آن راه حلی پیدا نشود منجر به جدایی زناشویی و نهایتا جدایی عاطفی بین آنها خواهد شد. هر دو طرف در زندگی احساس ناامنی و حسادت می کنند و از زندگی زناشویی شان رضایت حاصل نمی کنند.
راه حل :
به یک مشاور خانواده مراجعه کنید.
_ پول :
مهمترین مشکل بین زوج های امروز “پول” است. یک طرف م یخواهد پول را خرج کند و طرف دیگر می خواهد آن را پس انداز کند. یک طرف خوب پول در می آورد و دیگری نه و….
راه حل :
اگر زوج ها بتوانند یاد بگیرند که با یکدیگر برنامه ریزی کنند این مسائل بوجود نخواهد آمد. به عنوان مثال ،می توانند مقداری از پول را خرج و باقیمانده را پس انداز کنند.در ضمن ، بار مالی خانواده نباید بر دوش یک نفر باشد.
_ مسئولیت پذیری :
یکی از طرفین به نظافت و مسائل خانه اهمیت زیادی داده و دیگری هیچ اهمیتی برای این موضوع قائل نیست.
راه حل :
اگر همسرتان به تمیزی و نظافت خانه اهمیتی نمی دهد از او طلب کمک کنید. صراحتا از او درخواست کنید که به شما کمی کمک کند تا بتواند در حس مسئولیت پذیری نسبت به تمیزی و نظافت خانه مشترک تان با شما شریک باشد.
_ تربیت فرزندان :
این مسئله نیز یکی دیگر از مهمتریم مسائلی است که بین زن و شوهر ها اختلاف ایجاد می کند. هر کدام از آنها سعی می کنند فرزندشان را مطابق با نظر و روش خود تربیت کنند.
راه حل :
توصیه می کنیم حداقل یکسال قبل از تصمیم به بچه دار شدن در مورد روش های تربیتی کودکان تان با یکدیگر گفتگو کنید. روش های خود را بیان داده و دلیل هر کدام را برای دیگری توضیح دهید. و سعی کنید در آخر با یکدیگر به یک نتیجه مشترک برسید.
منبع : saritar.com
مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم
حرف زدن
زمانی با مرد پیری همسفر بودم که دایم از مرگ سخن میگفت. او تکیه کلام جالبی داشت. میگفت: ”او که رسید به هفتاد برافتاد!“ و با این جمله زمان افتادن و زمینگیر شدن خود را سن هفتاد سالگی تعیین کرده بود.
خواستم به او بگویم که اصلا چنین نیست و انسان میتواند با کنترل آنچه به جسم و روح خود میخوراند، زمان مرگ و اساسا شیوه پیر شدن خود را متحول سازد. اما او همچنان جمله ”او که رسید به هفتاد برافتاد“ را طوطیوار تکرار میکرد و اصلا به حرفهای من توجهی نداشت.
روزی به خودم گفتم که نکند چیزی در بدن او وجود داشته باشد که این جمله را از فکر و زبانش بگیرد و به صورت یک دستورالعمل به سلولهای کل بدنش ابلاغ کند؟ که اگر چنین چیزی وجود میداشت این شخص به ناچار و در حقیقت بهطور حتم از سن هفتاد سالگی افتادن را احساس و تجربه میکرد!
چند سال بعد مقالهای علمی از دکتر کانداس پرت به دستم رسید که در آن راجع به چیزی به نام نروپپتاید یا پروتئین عصبی صحبت میکرد. به زبان خیلی ساده پروتئینهای عصبی همان مولکولهای پیام بری هستند که افکار و گفتارهای ما (یعنی یک چیز غیر مادی را) به تکتک سلولهای بدن میرسانند و با وادارسازی سلولها به انتخاب الگوی خاص باعث میشوند مجموعه سلولهای هر عضو شکل و قالب خاصی را به خود بگیرند. به عبارتی نروپپتایدها که به آنها لقب مولکول هیجان نیز داده شده، امکان اتصال و ارتباط تبادل اطلاعات بین ذهن و جسم و احساس را امکانپذیر میسازند. این کشف دکتر کانداس پرت انقلابی بزرگ را در مبحث ارتباط روانشناسی و فیزیولوژی بدن باعث شده اســت و به قول دیپاک چوبرا خانم پرت با این کشف ثابت کرد که گوشت و پوست و استخوان ما آنقدر نرم هستند که مولکولهای نامهرسان بتوانند به سرعت اطلاعات را از مغز و فکر به تکتک سلولهای آن منتقل کنند. و بدن به اندازه کافی سیال هست که بتواند با ذهن خود را تطبیق دهد.
احساسات و هیجانات ما برای این مولکولهای نامهرسان حکم اطلاعات را دارند. اگر با یک فکر منفی احساسی منفی را در وجود خود زنده کنیم، نروپپتایدها این احساس را درون خود ثبت میکنند و بلافاصله برای ابلاغ این پیام به کل سلولهای بدن (دقت کنید تمام سلولهای بدن) عازم ماموریت خبررسانی خود میشوند. سرعت خبردهی این نامهرسانهای مولکولی فوقالعاده بالاست و این یعنی باید به شدت مواظب صحبتهایی که بر زبان میآوریم و حتی در فکر خود جاری میکنیم و همچنین احساسات و هیجاناتی که به واسطه تحریکات بیرونی در وجود خود زنده میکنیم باشیم. به زبان ساده اگر پیامهای لمسی مثل سردی و داغی و زبری و نرمی و سنگینی و لطافت و ... را یک نوع اطلاعات میدانیم و به این پیامها همانطوری که هستند توجه میکنیم باید در خصوص احساسات و هیجاناتی که در وجودمان زنده میشود نیز به همین شکل عمل کنیم و به جای بازی با احساسات و دستکاری آنها سعی کنیم پیام مخفی در این کانال اطلاعرسانی را درک و در صورت ضرورت به آن پاسخ دهیم.
اکنون دلم به شدت برای آن پیرمرد میسوزد. البته هیچکس را از پیری و مرگ گریزی نیست. اما انسان نباید با تکرار جملاتی بیمعنا و غیرضروری خودش با دست خودش فرسودگی خود را به جلو اندازد. برای اینکه سیستم ایمنی بدن قویتر شود و سلولهای الگوهای مقاومتر و شفابخشتری را برای خود بگیرند کافی اســت متن پیامی که به نروپپتایدها داده میشود تغییر کند و این یعنی فقط کافی اســت مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم. بقیه کار را خود بدن انجام میدهد.
مجله موفقیت
اخبارمرتبط :
حرف زدن های تاثیر گذار
زیاد حرف زدن کودک نشانه هوشیاری اســت!
وقتی از حرف زدن در جمع می ترسی
حرف زدن با جنین، در شکم مادر
فوتوفن حرف زدن و ایجاد ارتباط با دیگران