چروکهای عمیق بر گونههای مینای ۲۵ ساله عمق دردهای او را نشان میدهد. وقتی در جلسه محاکمه پشت تریبون قرار گرفت تا درباره نحوه قتل شوهرش توضیح دهد، چنان دادگاه را تحت تأثیر قرار داد که قضات در پایان جلسه سعی کردند اولیای دم را راضی به گذشت کنند. مأمور بدرقهای که مینا را همراهی میکرد، در پایان جلسه خطاب به قضات گفت که او از بهترین زندانیان زندان زنان تهران است و کاملاً بی حاشیه در بند زندگی میکند و تا به حال حتی یک مورد درگیری لفظی هم نداشته. او که تمام مدت در کنار مینا حضور داشت، چند بار با صحبتهایش سعی کرد متهم را آرام کند و منتظر نتیجه دادگاه بماند. این از معدود دفعاتی بود که یک مأمور بدرقه چنین دلسوزانه سعی در کمک به یک مجرم داشت. شاید درک گفتههای مینا توسط همین مأمور هم بود که باعث شد او با قضات صحبت کند و مانند وکیل مدافع از مینا دفاع کند و بگوید که حتی اگر بپذیریم مینا دروغ میگوید، چطور میتوانیم گفتههای همسر قبلی مقتول را که حالا او هم در زندان است نادیده بگیریم؟
جلسه رسیدگی به پرونده مینا به قصاص ختم نشد و او با رأی دادگاه به پرداخت دیه محکوم شد، اما زخمهای برجایمانده بر روح این زن حتی با حمایت قانون هم درمان نمیشود. بعد از پایان جلسه رسیدگی به پرونده مینا در شعبه ۷۱، خبرنگار ما با او گفتوگویی انجام داده است که میخوانید:
*چند وقت است در زندان هستی؟
از سال ۸۸ زندانی شدم، حالا میشود شش سال تمام.
*همان اوایل به اینکه قاتل هستی اعتراف کردی، چرا رسیدگی به پرونده طولانی شد؟
برای اینکه حرفم را باور نمیکردند. البته اول خودم دروغ گفتم، اما بعد از نزدیک به ۲۰ روز تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. وقتی اعتراف کردم قاتل هستم، باز افسران باور نمیکردند، بعد هم پرونده با اقرار من به دادگاه آمد و قضات هم اعترافات را باور نکردند. آنها هم میگفتند تو قاتل نیستی.
*مگر چه اعترافاتی داشتی که قضات و افسران پرونده که به صدها پرونده قتل رسیدگی کردهاند و تجربه زیادی در این زمینه دارند، حرف تو را باور نمیکردند؟
آنها میگفتند تو بتنهایی نمیتوانستی شوهرت را بکشی. میگفتند کسی همدستت بوده و میخواهی نام او را پنهان کنی، این تصور آنها به خاطر گفتههای همسایهها و حرفهای اولیه خودم بود. وقتی شوهرم را کشتم همسایهها را صدا زدم و گفتم شوهرم را کشتند و فرار کردند. بعد با ماشین به خانه مادر شوهرم رفتم. در راه با راننده صحبت کردم و همین موضوع را گفتم؛ چون من زن ریزنقشی هستم کسی حرفم را باور نمیکرد. شوهرم مرد تنومندی بود و همه میگفتند تو بتنهایی نمیتوانستی این کار را بکنی. یکی دیگر از دلایلش هم این بود که من شوهرم را در خواب با چاقو زدم، اما خون در راهرو هم پاشیده شده بود به همین خاطر میگفتند اعترافاتت درست نیست و با صحنه قتل همخوانی ندارد.
*چرا این اعترافات با یافتههای پلیس همخوانی ندارد؟
شاید به دلیل این است که همسایهها بعد از اطلاع از قتل به خانه ما هجوم آوردند. شاید کسی شوهرم را تکان داده و این رفتوآمدها باعث شده که خون به جاهای مختلف پاشیده شود.
*در ابتدای صحبتهایت گفتی قبلاً اعتراف کردهای که شوهرت را افرادی دیگر به قتل رساندند؛ چرا چنین اعترافی کردی و چرا آن را پس گرفتی؟
هر بار اسم کسی را میآوردم، بعد دچار عذاب وجدان میشدم. من قتل را مرتکب شده بودم و این انصاف نبود کسی دیگر به جای من بازجویی شود. چند روز بعد از اعترافی که میکردم، میگفتم دروغ گفتم، دلم میسوخت؛ نباید بقیه در آتشی که من روشن کرده بودم میسوختند. در آخر تصمیم گرفتم همه چیز را خودم بگویم.
*مگر شوهرت چه کرد که او را مستحق چنین مرگی دانستی؟
من را وادار به تنفروشی میکرد و با پولی که به دست میآورد مواد میخرید و خرجی خانه را تأمین و به نزدیکانش رسیدگی میکرد. دیگر حالم از او به هم میخورد و نمیتوانستم تحملش کنم.
*چرا از او جدا نشدی؟
یک بار خانه را ترک کردم و به شهرمان برگشتم. مادرم من را از خانه بیرون کرد. هیچ وقت برایم مادری نکرد. بلایی که در بچگی سرم آمد، تقصیر مادرم بود. از من حمایت نکرد و باعث شد به این بدبختی بیفتم.
*یعنی تو را از خانه بیرون کردند و مجبور شدی دوباره نزد شوهرت برگردی؟
خانه خالهام هم رفتم. او هم گفت برو نمیتوانم تو را نگهداری کنم. آن زمان برادر کوچکم که حالا حامی من است و دنبال کارهایم افتاده، اهواز بود و از زندگی من زیاد خبر نداشت چون سالها بود که فرار کرده بودم و از اعضای خانوادهام کسی از من خبر نداشت. مجبور شدم دوباره پیش شوهرم برگردم. جایی نداشتم.
*اتفاقی که در بچگی برایت افتاده چیست؟
دو برادر بزرگم من را آزار دادند. وقتی به مادرم گفتم کتکم زد و گفت ساکت شو و این حرف را جایی نگو. حتی کلانتری هم رفتم. مأمور گفت: این حرفها را میزنی خودت را میکشند؛ پس برو خانه و سکوت کن.
*همین برادری که حالا کمکت میکند چرا سکوت کرد؟
او بچه بود؛ فقط یک سال از من بزرگتر است. آن زمان ۱۱ سالم بود و این برادرم ۱۲ سالش بود. من مدتی بعد از خانه فرار کردم و به تهران آمدم. بعد هم با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردم. ۶ ماه اول خوب بود، اما بعد از آن من را وادار به تنفروشی میکرد. دیگر تحملش را نداشتم.
*در دادگاه از زنی صحبت کردی که او هم در زندان است و همسر سابق شوهرت بوده.
بله، من بعد از اینکه به زندان رفتم با او آشنا شدم. به خاطر حمل مواد و اعتیاد او را به زندان آوردند. گفت صیغه شوهرم بوده و شوهرم با او هم همین کارها را میکرده است، گفتم بیا اینها را در دادگاه بگو، گفت دنبال دردسر نمیگردم، برو خودت از خودت دفاع کن. البته این طور که متوجه شدم او خودش هم راضی بوده، اما قسم میخورم من راضی نبودم.
*در جلسه محاکمه از هیئت قضات تا مأمور بدرقه زندان، سعی داشتند به تو کمک کنند و از مادر شوهرت رضایت بگیرند، اما تو حاضر نشدی جلوی او زانو بزنی و التماس کنی.
از ۱۱ سالگی در بدبختی زندگی کردم. ازدواج کردم، شوهرم از من سوء استفاده کرد و از آن پولها به مادرش هم میداد و به او رسیدگی میکرد. برای چه باید جلوی این زن زانو بزنم؟ طناب دار بدتر از وضعیتی که با شوهرم داشتم نیست. من به زنی که میدانست فرزندش چطور با من رفتار میکند و پول او را قبول میکرد، التماس نمیکنم.
*اگر به هر نحوی رضایت گرفته شود یا اینکه دادگاه به آزادی تو رأی بدهد، چطور میخواهی زندگی کنی؟
برادر کوچکم از من حمایت میکند. قبلاً همسرش اجازه نمیداد، چون فکر میکرد من زن فاسدی هستم، اما حالا که دیده واقعاً از سر بدبختی به این روز افتادهام من را قبول کرده است. حالا هم کسی از اعضای خانواده به سراغم نمیآید. فقط برادرم ماهی یک بار به دیدنم میآید. کمی پول به حسابم در زندان واریز میکند تا لباس و چیزهای ضروری بخرم و کمکم میکند. در دادگاه هم قول داد و قبول کرد تعهد بدهد از من نگهداری کند.
*تکلیف دو برادری که تو را شکنجه کردهاند چه میشود؟
از آنها شکایت کردهام و حالا پرونده داریم. هرچند میگویند ثابت کردنش آن هم بعد از این همه سال خیلی سخت است؛ اما پرونده در جریان است و شاید راهی پیدا شود که من از سختی بیرون بیایم. (سلامتنیوز)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
یک متخصص دندانپزشکی اجتماعی با اشاره به برخی مباحث مبنی بر اینکه با جرمگیری مینای دندان از بین میرود، گفت: جرمگیری تنها جرم و رسوبات روی دندان را از بین میبرد و به مینای دندان آسیبی وارد نمیشود.
دکتر محمدرضا خامی، جرمگیری را راهکاری مناسب برای مقابله با آسیب دندان دانست و گفت: جرم رسوبی است که روی دندان و لثه ایجاد میشود و باعث پوسیدگی دندان و بروز بیماریهای لثه میشود. به همین دلیل با جرمگیری میتوان رسوبات و جرم روی دندان ها را که به صورت یک لایه سخت و محلی برای تجمع و تکثیر پلاک میکروبی به حساب میآیند را از بین برد.
وی با اشاره به اینکه جرمگیری با ابزارهای دستی و ابزارهای اولتراسونیک انجام می شود، یادآور شد: این باور اشتباهی است که با جرمگیری مینا دندان از بین می رود؛ چرا که جرمگیری تنها جرم و رسوبات روی دندان را از بین می برد و حالت زبری بعد از جرمگیری به دلیل جا ماندن جرم های باقی مانده بعد از جرمگیری است و به مینای دندان آسیبی وارد نشده است.
این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران خاطر نشان کرد: در بسیاری از موارد افراد فکر می کنند که دندان بعد از جرمگیری لق می شود که این اشتباه است چرا که به علت تحلیل رفتن استخوان نگهدارنده، دندان لق میشود و به علت انباشتگی جرم و چسباندن دندان ها جرم ها مانع معلوم شدن لقی دندان میشوند.
خامی با بیان این که بروساژ اغلب بعد از جرمگیری انجام می شود، تصریح کرد: بروساژ در واقع مسواک زدن حرفه ای به وسیله خمیر و برس مخصوصی است که برای بیمار توسط دندانپزشک صورت میگیرد و برای ایجاد سطح صیقلی روی دندان، حذف ناصافی بعد از جرمگیری، رنگها و لکههایی که چسبندگی زیادی ندارند، استفاده میشود.
وی بلیچینگ را نیز روشی برای سفید کردن دندان دانست و اظهار کرد: در این روش با استفاده از مواد شیمیایی به نام پراکسید هیدروژن برای سفیدی دندانها استفاده میشود که این ماده به درون ساختار مینایی دندان وارد و باعث اکسید شدن رنگدانهها و در نهایت سفید شدن دندانها میشود. همچنین در این روش، استفاده از نور لیزر هم میتواند کمک کننده باشد.
این متخصص دندانپزشکی اجتماعی با اشاره به اینکه استفاده و کاربرد جرمگیری، بروساژ و بلیچینگ متفاوت است و دندانپزشکان با توجه به نوع دندان بیمار از آنها استفاده میکنند، گفت: در بسیاری از موارد منشأ رنگ دندان عوامل داخلی است و ممکن است که همه افراد دندانهای به طور کامل سفیدی نداشته باشند. همچنین مسواک زدن روزی دو بار با خمیردندان حاوی فلوراید نهتنها آسیب کمتری به دندان وارد شود بلکه باعث میشود رنگ دندان تغییر کمتری کند. (ایسنا)
این روزها مصرف نوشیدنی های ورزشی و انرژی زا در بین جوانان و نوجوانان بسیار رایج شده است. اغلب این افراد تصور می کنند که این نوشیدنی ها ترکیبات سالم تری بوده، توانایی جسمی را افزایش داده و به تناسب اندام کمک می کنند.
به گزارش سلامت نیوز، متاسفانه نوشابه های ورزشی و انرژی زا برای سلامت دندان ها مضر هستند. اسیدیته بالا در این نوشیدنی ها موجب آسیب رساندن به مینای دندان ها می شود.
بر اساس مطالعه ای که در سال 2012 انجام شد، 30 تا 50 درصد بزرگسالان و 62 درصد نوجوانان در امریکا به طور مداوم از نوشیدنی های انرژی زا استفاده می کنند. در این تحقیق اسیدیته، pH و میزان فلوراید در 9 نوشیدنی انرژی زا و 13 نوشیدنی ورزشی مورد بررسی قرار گرفت.
نمونه مینای دندان به مدت 15 دقیقه در این نوشیدنی ها و سپس 2 ساعت در بزاق مصنوعی قرار گرفت. این عمل روزانه 4 بار و به مدت 5 روز تکرار شد. پس از 5 روز، صدمات مینای دندانی مشاهده شد و مشخص گردید نوشابه های انرژی زا 2 برابر نوشیدنی های ورزشی موجب آسیب دندان ها می شوند.
تحلیل و فرسایش ایجاد شده در مینای دندان توسط این نوشیدنی ها، قابل بازگشت و بهبود نیست و موجب آسیب پذیری دندان ها در برابر پوسیدگی و افزایش حساسیت آنها به سرما می شود.
دندانپزشکان مصرف مداوم این نوشیدنی ها را توصیه نمی کنند و معتقدند که جویدن آدامس بدون قند پس از مصرف این نوشیدنی ها، میزان بزاق در دهان را افزایش می دهد بنابراین به کاهش سطح اسید در دهان کمک می کند. شستن دهان با آب نیز همین اثر را داراست.
به علاوه متخصصان بر این باورند که بلافاصله پس از مصرف نوشیدنی های انرژی زا یا ورزشی، مسواک نزنید. برای این کار بهتراست 1 ساعت یا بیشتر صبر کنید. مسواک زدن بلافاصله پس از آشامیدن این نوشیدنی ها به دلیل انتشار و گسترش اسید در محیط دهان احتمال فرسایش و تحلیل دندان را افزایش می دهد. در حقیقت قند و شکر به طور مستقیم موجب آسیب دندانی نمی شوند بلکه تبدیل آنها به اسید توسط باکتری ها، موجب صدمه به دندان ها می شود.