میگوید: «زندگی روزهای خوب و بد دارد، بالا و پایین دارد و اتفاقهای خوشحالکننده و غمانگیز میتواند برای همه بیفتد، اما مهم این است که در این میان یک نفر را داشته باشی تا در همه این لحظات کنارت باشد. ما کنار هم آرامش داریم»
خودش و همسرش ابراهیم اشرفی را میگوید، زوجی موفق و پر از انرژی مثبت که ۲۵ فروردین ماه امسال اولین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند و بزودی قرار است شادی دیگری را هم تجربه کنند: تولد پسرشان...
*بچهدار شدن تصمیمی است که به آسانی نمیتوان گرفت و پدر و مادر از قبل درباره این موضوع مهم با هم حرف میزنند، حتما شما هم از این قضیه مستثنی نبودید، مخصوصا اینکه کمی بعد از ازدواجتان تصمیم به بچهدار شدن گرفتید...
ما ۲۵ فروردین سال ۹۳ ازدواج کردیم و مدت کوتاهی بعد از مراسم عروسیمان هر دویمان سر کار رفتیم اما بعد از اینکه از کار فارغ شدیم تصمیم گرفتیم بچهدار شویم. خیلیها ناخواسته باردار میشوند و خیلیها هم سالها تلاش میکنند و باردار نمیشوند. به نظر من قبل از این اتفاق بین زن و شوهر حتما باید صحبتهایی باشد و برنامهریزی درباره خواستن و نخواستن بچه باشد؛ چون خیلی وقتها دو نفر یک چیز را نمیخواهند و من فکر میکنم این تصمیم مشترک است و باید به این وجهاش توجه زیادی کرد. البته من بین دوستان و آشنایان کسانی را دیدهام که برای بچهدار شدنشان خیلی حساب و کتاب میکنند و به اصطلاح دو دو تا چهار تا میکنند اما به نظرم خیلی نیازی به این کارها نیست.
به هر حال در هر زندگیای مشکلات مخصوص به خودش وجود دارد. گاهی اوقات خانواده یا اطرافیان در ازدواج یا بچهدار شدن فشار زیادی به شما میآورند ولی در زندگی زن و شوهری که با عشق با هم زندگی میکنند، این مسائل مطرح نمیشود و حرف دیگران هم تاثیری نمیگذارد. تصمیمشان با اراده خودشان شکل میگیرد و عملی میشود.
*چقدر سعی کردید در زمینههای مختلف دوران بارداری و بچهدار شدن اطلاعات کسب کنید؟
بچهدار شدن برای پدر و مادر ۹ ماه انتظار است، اما از طرف دیگر ۹ ماه وقت داری تا کلی اطلاعات جدید کسب کنی و یاد بگیری. من و همسرم خیلی در این زمینه مطالعه کردیم و هر کداممان روی تلفنهمراهمان برنامههایی داریم که هر روز برایمان اتفاقهای مربوط به آن هفته و روز بارداری میآید. کتابهای زیادی هم در این زمینه خواندیم و هر اتفاق جدیدی هم که بیفتد از طریق اینترنت دربارهاش آگاهی کسب میکنیم.
فکر میکنم لذتش هم به این باشد که این حسها را از دست ندهیم و بدانیم در هر لحظه چه اتفاقی میافتد. مثلا ماه پنجم یا ششم بود که خواندیم شنوایی بچه کامل شده و صداها را میشنود، آن موقع شروع کردیم به حرف زدن با او و برایش موسیقی گذاشتیم.
*برای شما که بازیگرید و همسرتان هم در زمینهای هنری (مدیر فیلمبرداری) فعالیت میکند شاید اوضاع کمی سختتر هم باشد، مثلا اینکه تا مدتها مجبور باشید از کارتان فاصله بگیرید. قبل از بارداری به این مساله هم فکر کردید؟
قبل از اینکه باردار شوم خیلی راجع به این موضوع حرف میزدیم که اگر بچهدار شویم و کار به ما پیشنهاد شود چه کار کنیم اما اینکه من چه مدت بعد از به دنیا آمدن بچهمان سر کار بروم را واقعا نمیدانم و نمیتوانم چیزی را پیشبینی کنم. مثلا من واقعا فکرش را هم نمیکردم در ۷ ماهگی بروم و در یک فیلم سینمایی بازی کنم. الان هم نمیتوانم برای آیندهای که از آن خبر ندارم تصمیم بگیرم اما هر اتفاقی بیفتد مطمئنا ما اول فکر بچهمان هستیم.
*خیلی از کسانی که شاغل هستند، بعد از مدتی برای بچه پرستار میگیرند و خودشان سر کار میروند، شما با این شیوه موافق هستید یا ترجیح میدهید فرزندتان را خودتان بزرگ کنید؟
مادر من و مادر همسرم هیچ وقت ما را زمانی که بچه بودیم پیش کسی نگذاشتند. پدر و مادر من حتی موقعی که خیلی هم کار و مشغله داشتند اینطور نبودند که من را پیش کسی بگذارند و خودشان جایی بروند. درباره ابی (همسرم) هم همین اتفاق افتاده و اینطور بزرگ شده اما خیلی از خانوادهها از همان کودکی برای بچهشان پرستار میگیرند و اوست که به بچهشان غذا میدهد، او را پارک میبرد و بزرگ میکند؛ شاید به همین دلیل هم هست که چون خودشان مسئولیت کمتری دارند باز هم بچهدار میشوند ولی ما خودمان درباره این موضوع خیلی با هم حرف زدیم و دوست داریم خودمان با بچهمان باشیم.
*با سختیهای دوران بارداری و تغییر و تحولاتی که برایتان به وجود آمد چطور کنار آمدید؟
خیلیها قبل از بارداری به من گفته بودند در این دوران مثل اینکه به کره دیگری میروی، یک زندگی دیگر را تجربه میکنی و دوباره برمیگردی. واقعا هم همینطور است. چون خودت هم گاهی اوقات خودت را درک نمیکنی. احوالات درونیات عوض میشود، در ظاهرت تغییر ایجاد میشود، حتی طبعت در غذا هم عوض میشود. غذاها و خوراکیهایی که قبلا دوست داشتی را دیگر دوست نداری و برعکس چیزهایی که قبلا دوست نداشتی برایت خوشمزه میشوند و هوسشان را میکنی. عطرهایی که دوست داشتی را دیگر دوست نداری و خیلی چیزهای دیگر.
در این شرایط خیلی سخت است که حتی با خودت کنار بیایی، چون آنقدر عوض شدهای که خودت هم برای خودت عجیبی چه برسد به فرد دیگری که تو را با آن ویژگیها قبول کرده و دوست دارد. همسرت هم در این مدت مجبور میشود درکش را نسبت به تو عوض کند تا این دوران را سپری کنی.
*تجربه حس مادر شدن را چطور توصیف میکنید؟ شیرینی مادر شدن از چه زمانی برایتان قابل لمس شد؟
بین دوستان و فامیل زوجهایی هستند که ازدواج کردهاند اما هنوز بچهدار نشدهاند. خیلیها هم هستند که سالهاست با هم ازدواج کردهاند اما هنوز هم تصمیم نگرفتهاند. آنها خیلی از من درباره بچهدار شدن میپرسند.
الان نمیتوانم حس مادر شدن را توضیح بدهم ولی واقعا برای بچهدار شدن به این معتقدم که زن و شوهر باید خیلی همدیگر را دوست داشته باشند تا بتوانند بچهدار شوند و این اتفاق خوب برایشان بیفتد. خیلی از دوستانم به من میگویند بگذار بچهات به دنیا بیاید و مادر شدن را لمس کنی آن وقت دیگر هیچ چیز برایت مهم نیست. خیلی دوست دارم زودتر این حس را تجربه کنم و بدانم چطور است.
*یکی از موضوعاتی که برای خانمها مخصوصا بازیگرها اهمیت دارد، حفظ تناسب اندام بعد از زایمان است، این موضوع برای شما چقدر اهمیت داشت؟
تناسب اندام و سلامت بعد از زایمان برای خانمها مخصوصا بازیگرها خیلی مهم است. من خیلی از دوستانم را دیده بودم که در ۴ماه اول بارداریشان حتی تا ۳۰ کیلوگرم هم اضافه وزن پیدا کرده بودند. از بین بردن این اضافه وزن بعدها سخت میشود و باید خیلی تلاش کنی. به همین دلیل من خودم خیلی درباره تغذیهام مراقبت میکنم و خیلی چیزها را رعایت میکنم. تا جایی که ویارم اجازه بدهد یا تا موقعی که خیلی دلم چیزی را نخواهد سعی میکنم جلوی خودم را بگیرم. البته نه اینکه هیچ چیز نخورم، چون به هر حال بدن نیاز دارد و بچه هم شاید خوراکیهایی را بطلبد.
طبیعی این است که به خاطر بچه هر ماه یک کیلوگرم اضافه کنی و درباره من هم دقیقا همینطور پیش رفته. در زمان بارداری دکتر تغذیه به من رژیم نداد اما کلی اطلاعات مفید درباره نوع، مقدار و کیفیت تغذیه در دوران بارداری جمع کردیم و همه را به یخچال چسباندیم تا روز به روز آنها را بخوانم و رعایت کنم.
*همسرتان در این مدت چقدر با شما همراه بودند و شرایط جسمی و روانیتان را درک میکردند؟
در این مدت همسرم ابی هر کاری که میتوانسته برای من انجام داده تا من را درک کند، او هم همپای فکری و دلی من بوده و هم از لحاظ حسی و عاطفی درکم کرده. از لحاظ فیزیکی هم کاملا با من همراه بوده. من هم همه حالات و حسهای خودم را با او در میان میگذارم و هر اتفاقی که برایم میافتد را باید به او بگویم. انگار نمیتوانم خودداری کنم و همه حالاتم را برایش توضیح میدهم. همیشه هم من را از لحاظ روانی آرام میکند. او در این مدت خیلی همدل و همراه من بوده و همیشه قدر دانش هستم. نمیخواهم برای آنهایی که میخواهند بچهدار شوند ترس ایجاد کنم اما بچهدار شدن واقعا کار خیلی سختی است و شاید از ابتدا ندانی که قرار است چه مسائل و مشکلاتی را تحمل کنی. تحمل کردن این سختیها صبوری خاصی میخواهد چون زندگی هر فردی دچار تغییر میشود.
*یکی از اتفاقات جالبی که برای شما در زمان بارداریتان افتاد بازی در نقش یک زن باردار در فیلم سینمایی «هدیه» بود، از این تجربه برایمان بگویید.
بازی در این فیلم برای من تجربههای ذهنی خیلی خوبی را رقم زد. داستان این فیلم واقعی بود و خوشحالم که این فیلم را کار کردم چون برایم تجربه ذهنی جدیدی بود.
*برایتان سخت نبود که با این شرایط جلوی دوربین بروید و همسرتان با این موضوع مخالفتی نداشتند؟
تهیهکننده و کارگردان «هدیه» آنقدر با شرایط من کنار آمده بودند که من واقعا اذیت نشدم. آنها از ابتدا به این فکر بودند بازیگری را انتخاب کنند که بتواند این حسها را به درستی به نمایش بگذارد. آقای انصاری به من میگفتند برای من خیلی مهم است این نقش را خودت بازی کنی چون خودت برخی حسها و حالتها را تجربه کردهای. سر این پروژه واقعا برای من سنگ تمام گذاشتند، اما قبل از همین کار کارهای دیگر هم پیشنهاد شد و من نرفتم ولی ابی همیشه از من حمایت کرده.
به هر حال او هم پدر بچه است و میتواند به راحتی به من بگوید در این مدت اجازه نداری سر کار بروی اما همیشه همراه و همدلم بود. وقتی ۲ ماهه باردار بودم کاری به من پیشنهاد شد که چند صحنه اسبسواری داشت. از آنجایی که من اسبسواری بلد هستم دوست داشتم قبول کنم. ابی در این مورد هم هیچوقت نه نگفت و تصمیم را برعهده خودم گذاشت. (نژلا پیکانیان/ زندگی مثبت)