مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

معتاد ۱۵ ساله: ۹ ساله بودم که کراک خوردم

جام جم سرا: مهیار نوجوان است؛ نوجوانی که ۱۵-۱۴سال بیشتر ندارد ولی روزهایی را در زندگی تجربه کرده که شاید افراد بالغ هم تجربه نکرده باشند. به‌هیچ‌عنوان ابعاد بدنش به کمپ ترک اعتیاد نمی‌آمد ولی آنطوری که خودش می‌گوید، دوبار برای ترک اینجا آمده. مهیار نوجوانی است که شش‌سال است به هرویین اعتیاد دارد؛ یعنی از ۹سالگی موادمخدر مصرف می‌کند. او حتی جمعیت ایران را هم نمی‌داند یعنی کسی به او نیاموخته است.
نوجوان ۱۵ساله‌ای است که تا سوم ابتدایی بیشتر مدرسه نرفته، آمده به کمپ تا در ادامه زندگی، مخدر را از ذهن حذف کند؛ حالا خسته است و نمی‌تواند به این وضعیت ادامه دهد. بیش از یک‌سوم زندگی خود را موادمخدر مصرف کرده و در ادامه سال‌های زیادی را پیش‌رو خواهد داشت؛ سال‌های جوانی، بزرگسالی، میانسالی و... روزهای زیر فشار زندگی.
مهیار یکی از هواداران بایرن‌مونیخ است و وقتی که تیم محبوبش در جریان لیگ قهرمانان از گردونه مسابقات کنار رفت، بسیار شوکه شد و برای رهایی از این ناراحتی، ترجیح داد با مصرف مواد شکست را تسکین دهد. روایت می‌کند که اولین‌بار ۹ساله بوده که وقتی روی پاهای پدرش نشسته بود، پدر مقداری کراک به دهانش گذاشت و این اولین آشنایی مهیار با موادمخدر بود. با مصرف این مواد، حالتی جدید را تجربه می‌کرد؛ سرش گیج می‌رفت و دایم می‌خندید و رفته‌رفته همین حالت را تکرار می‌کرد تا اینکه هر روز دستش پی چیزی می‌گشت تا باز سرش گیج برود و بخندد.
در خانواده‌ای رشد کرده که یک برادر دارد و از وقتی که چشمانش را باز کرده، والدینش اعتیاد داشته‌اند و برادر بزرگش که دوسال با هم تفاوت سنی داشتند هم، ناخواسته به‌سوی اعتیاد گرایش پیدا کرده. ولی حالا برادرش یک‌سالی است که کنار گذاشته و محیط زندگی قبلی خود را ترک کرده و به پایتخت رفته تا زندگی تازه‌ای را آغاز کند؛ آن‌ها در یکی از روستاهای اطراف رشت با اوضاع ناگوار اجتماعی و فرهنگی زندگی می‌کنند.


موادمخدر مورداحتیاجش را در خانه می‌یابد؛ روی یخچال، زیر تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و.... مادر که او هم همزمان با مهیار برای ترک اعتیاد به کمپ بانوان رفته، بازنشسته است و مخارج زندگی را با حقوق بازنشستگی تامین می‌کند و زمانی که کسی خانه نباشد و مهیار بداند که مادرش چندروزی خانه نیست، کیسه بر دوش مشغول جمع‌آوری ضایعات پلاستیک و آهن از حاشیه اتوبان می‌شود و روز خود را می‌گذراند و در انتها، مبلغی را که از فروش ضایعات به دستش می‌رسد، با کمک دوستانش به موادمخدر تبدیل می‌کند تا از درد خماری به‌در آید. درد خماری یک نوجوان را مجبور می‌کند تا به هر کاری دست بزند؛ همانند یک معتاد بیست‌وچندساله برای گریز از درد خماری به‌دنبال یک‌تکه پلاستیک یا یک‌تکه آهن می‌گردد. برخی مواقع که اطرافیان می‌بینند مهیار خمار است، اجازه می‌دهند که چند پک بزند تا کمی آرام شود؛ نوجوانی که هنوز بسیاری از حس‌های موجود را تجربه نکرده، از درد خماری می‌ترسد و درد پا و اشک چشم و....


او گاهی به آینده هم فکر می‌کند و در آن، مهیار یک راننده تاکسی است و مسافرکشی می‌کند و فرزند دارد و تشکیل خانواده می‌دهد. البته هنوز هم معتاد است و موادمخدر مصرف می‌کند ولی حالا دوست دارد که ترک کند و دیگر مواد مصرف نکند. برود پایتخت و با برادرش در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شود و گذشته را فراموش کند. برود دنیا را بشناسد و زندگی را از چشمان یک فردی که تا دیروز یک مصرف‌کننده بوده ولی حالا دیگر چیزی مصرف نمی‌کند ببیند. برادرش دایما با او صحبت می‌کند و می‌گوید بعد از ترک، برود پیشش و با هم زندگی کنند.

از پدرش چندماهی هست که خبر ندارد و مادرش هم که در کمپ بستری است، از اعضای خانواده فقط با برادرش در ارتباط است و به حرف‌هایش گوش می‌دهد و افراد همنشینش در کمپ که مهیار را به بازگشت به زندگی دعوت می‌کنند و با او بسیار در این خصوص صحبت می‌کنند و تا حدودی قانع شده که دیگر راه سابق را نرود، برود پی درس‌خواندن و برای جامعه خود مفید باشد، فکر‌های منفی نکند و برای پاک‌زندگی‌کردن تلاش کند.
مهیار کمی بی‌حوصله شده و پا‌هایش را می‌مالد. با بی‌میلی صحبت می‌کند. می‌گوید: «من می‌تونم برم؟ خسته شدم، پاهامم درد می‌کنه، برم؟» پاکت سیگارش را که بین کش شلوارک و شکمش گذاشته است، بیرون می‌آورد و از اتاق خارج می‌شود.

مسوول کمپ ترک اعتیاد می‌گوید: «چندروزی هست که ما او را آورده‌ایم اینجا. نمی‌آمد ولی با حربه‌های خاصی بالاخره راضی‌اش کردیم که بیاید. یکی، دوسال پیش هم آورده بودیمش، ترک کرد ولی وقتی رفت بیرون، بعد از چندروز دوباره شروع کرد به مصرف.»
مهیار می‌خواهد بعد از باخت تیم محبوبش همانند یک انسان عادی ناراحت باشد و با برد تیمش هم خوشحالی و شادمانی بدون مخدر را تجربه کند. تغییر به تنها هدف او برای زندگی تبدیل شده است. می‌خواهد شبی را در آرامش به خواب رود و صبح بدون فکر به اعتیاد تا شب سخت کار کند و وقتی به خانه می‌آید، دیگر روی یخچال، روی تلویزیون، روی تاقچه، زیر فرش، روی پاهای پدر و... خبری از موادمخدر نباشد و تن خسته‌اش را به دود نفرین‌شده نسپارد و آرام‌آرام زندگی کند (سیاوش پورعلی/شرق)


ادامه مطلب ...

گفتگو با شاعر «ک مثل کُپُل»: آن زمان 20 ساله بودم

جام جم سرا: خبرگزاری ایسنا با خالق شعر مذکور گفت‌وگویی کرده که اگرچه نگاه کلی آن به سینما و تلویزیون است، اما جام جم سرا آن قسمتهایی را که برای افراد خانواده جذابیت دارد انتخاب کرده و در پی فرا رویتان می‌گذارد؛ بخوانید:

***

یکی از برنامه‌های تلویزیونی محبوب بسیاری از کودکان دهه 60 سریال یا جُنگ «مدرسه موش‌ها» بود که با شعر «ک مثل کُپُل...» آغاز می‌شد. اما کم‌تر کسی می‌داند که شاعر این شعر کودکانه یک روحانی است.

این روحانی سال‌هاست تلویزیون را ترک کرده و به کنج خلوت علمی خود رفته و تحصیل و تدریس علوم دینی را در پیش گرفته است. شاعر «ک مثل کپل» حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابوالقاسم حسینی ژرفاست.

این روزها موش‌های خاطره‌انگیز در قالب فیلم سینمایی «شهر موش‌ها 2» برگشته‌اند. ابوالقاسم حسینی ژرفا درباره چگونگی سرایش شعر «ک مثل کپل...» اظهار کرد:‌ من بیش‌تر از 30 سال است در حوزه علمیه در کسوت روحانیت‌ هستم. علت این‌که تا به حال نخواسته‌ام درباره این موضوع صحبت کنم؛ چه کار «مدرسه موش‌ها» و چه خیلی از سروده‌های دیگری که برای کودکان و نوجوان داشته‌ام، این است که ممکن است آدم‌ها با این مباحث وارد حاشیه شوند.

او در ادامه درباره ماجرای سرودن این شعر گفت: من در آن زمان در رادیو و تلویزیون در جمع دوستان اداره‌کننده گروه کودک و نوجوان کار می‌کردم. البته کارمند رسمی نبودم و هیچ‌وقت هم نشدم. اگر اشتباه نکنم، خانمی به نام پروین اسدی تهیه‌کننده «مدرسه موش‌ها» بودند. همسرشان هم از تهیه‌کننده‌های تلویزیون بود. کار برای نوروز آن سال نوشته شده بود. شاید سال 61 یا 62 بود. وقت گرفته بودند و استودیوی تلویزیون را برای زمان مقرری گرفته بودند. آن موقع گرفتن استودیو کار سختی بود. دو - سه استودیوی خاص وجود داشت و در برنامه‌های مناسبتی اگر زمان برنامه‌ای به هم می‌خورد، کل روند برنامه مختل می‌شد. در گروه کودک به همراه دوستان دیگر نشسته بودیم که خانم اسدی با نگرانی آمدند و فرمودند شعری که برای تیتراژ «مدرسه موش‌ها» گفته شده، رد شده است. زمان بسیار محدودی حدود نیم ساعت به وقت آفیش استودیو مانده بود. ایشان با ناراحتی گفتند من برای ضبط وقت گرفته‌ام. اگر شعر نرسد، برنامه به هم می‌خورد. دو - سه روز هم بیش‌تر تا عید نمانده بود.
حجت الاسلام والمسلمین ژرفا افزود: من از قبل اهل شعر بودم. آن زمان‌ها هم حداکثر حدود 20 سال داشتم. به آقای عنصری و خانم اسدی عرض کردم اگر اجازه بدهید، خودم شعر را می‌گویم. خانم اسدی خیلی خوشحال شدند. چون من از نیروهای اصلی گروه بودم خیال‌شان راحت بود که دیگر خیلی مسأله تصویب ندارد. حساسیت‌های اول انقلاب خیلی زیاد بود. آن موقع گاهی یک تصویر یا کلمه که الآن در فرهنگ جامعه کاملا عادی شده، حساسیت‌برانگیز بود.

این شاعر ادامه داد: من به اتاق مجاور رفتم. 10 تا 15 دقیقه طول کشید. بسم‌الله گفتم، تمرکز کردم و این شعر را در هفت - هشت بیت سرودم که همین شعر «ک مثل کپل/ صحرا شده پر ز گل...» بود. البته بعد که خواستند آهنگش را بگذارند، یکی - دو کلمه را تغییر دادند. از اتاق که بیرون آمدم، خانم اسدی خیلی تعجب کردند و خوشحال شدند. شعر را برای اجرا به گروه دادند و قصه تمام شد. بعد هم من به جهت روحیات خودم که انزواطلبم، به قم آمدم و مشغول تحصیل و بعد تدریس شدم. همیشه هم هنر را دنبال می‌کنم، اما خودم را دور نگه داشته‌ام. این همه قصه من است و هرگز نه از کسی گله دارم که چرا نامم در کار نیامده و نه دلبستگی‌ای به این مسائل دارم. البته آن سال‌ها من در صداوسیما بیش‌تر با نام خانوادگی‌ام که «حسینی» است، معروف بودم. «ژرفا» تخلص شعری من است. حالا هم در حوزه علمیه «حسینی ژرفا» و «ژرفا» نامیده می‌شوم. آن موقع به این نام شناخته نمی‌شدم.

حسینی ژرفا در پاسخ به این سؤال که در حال حاضر هم در زمینه شعر کودک فعالیتی دارد یا نه، گفت: گه‌گاهی برای دل خودم شعر کودک می‌نویسم.

متن اجراشده شعر «مدرسه موش‌ها»:


«ک مثل کپل
صحرا شده پر ز گل
گ مثل گردو
بنگر به هر سو
ب مثل بهار
هپچه، هپچه
فکر کن بسیار
پ مثل پسته
نباش خسته
ایییشش!
م مثل موش
قیو، قیو، موش
برخیز و بکوش
برخیز و بکوش
خ مثل خونه
نگیر بهونه
آ مثل آواز
قصه شد آغاز»


ادامه مطلب ...

معتاد پاک‌شده: مصرف‌کننده یقه‌سفید بودم

جام جم سرا: چطور شد مصرف‌کننده شدی؟

شروع مصرف من به دلیل کنجکاوی بود. از بچگی مصرف‌کننده و مواد زیاد می‌دیدم. از بچگی کنجکاو بودم پدرم مهندس بود و من همیشه پیش او بودم. کنجکاوی را از پدرم یاد گرفتم و بعضی جاها خیلی برایم خوب بود و باعث رشد و یادگیری شد یکسری جاها هم باعث شد تاوان سنگینی بپردازم یکی از آنها هم اعتیاد است. من در خانواده‌ای‌ تحصیل‌کرده و ورزشی بزرگ شدم حتی یک سیگاری هم در خانواده ما وجود نداشت ولی این برایم سوال بود که مواد چیست و وقتی این همه می‌گویند ویرانی، بدبختی و تباهی به بار می‌آورد چرا آدم بزرگ‌ها سراغ آن می‌روند. بزرگ‌تر که شدم سوالم این بود که این چه بدبختی‌ای است که طرف به جان می‌خرد. درگیر دانشگاه و کنکور بودم که از طریق یکی از دوستانم با مواد آشنا شدم. او که آن موقع سرباز بود به من گفت می‌خواهد کاری انجام دهد از من خواست با او بروم و وقتی رفتم فهمیدم کارش این است که از یکی از هم‌خدمتی‌هایش مواد بگیرد. او اولین‌بار تریاک را دستم داد اما بدون اینکه مصرف کنم دور انداختم اما چند ماه بعد برای اولین‌بار مصرف کردم. آن روز پدر و مادرم نبودند یکی از بچه‌ها قلیان آورد و بالای زغال آن یک بست تریاک انداخت. همین که کشیدم دیدم چه لذتی دارد من گول همین ظاهر را خوردم و باعث شد بیشتر از یک دهه از عمرم تاوان سنگینی بابت آن بپردازم.

آیا مواد صنعتی هم مصرف کرده‌ای؟
آن موقعی که برای درمان اقدام کردم موادی که به اسم صنعتی وجود دارد تازه وارد بازار شده بود و قیمت بالایی داشت به همین دلیل هر کسی مصرف نمی‌کرد. من هم آشنایی زیادی با آن نداشتم اما قطعا اگر درمان نمی‌شدم آنها را هم مصرف می‌کردم. در کل چیزی به اسم مواد صنعتی و سنتی و مواد سبک و سنگین نداریم به نظر من هر چیزی که آدم را از حالت عادی و تعادل خارج کند مواد است. وقتی این تقسیم‌بندی انجام شود اشتباهات زیادی در ذهن نوجوان شکل می‌گیرد.

مواد، لذتی را که می‌خواستی به تو داد؟
من حدود یک دهه از عمرم مصرف‌کننده بودم. هفت یا هشت‌سال از این مدت تفننی بود که ما در کنگره 60 به آن نامزدی اعتیاد می‌گوییم و تنها نامزدی است که جدایی ندارد و به پیوند نامشروع بین انسان و موادمخدر منجر می‌شود که فرزند ناخلف آن هم بیماری اعتیاد است. واژه تفریحی و تفننی به نظر من خیلی بچگانه و ابتدایی است مثل این است که کسی بگوید من دزد نیستم فقط بعدازظهرهای جمعه که بیکار هستم هر از چندگاهی یک گاوصندوق می‌زنم و فقط تفریحی این ‌کار را می‌کنم. من اوایل تفننی مصرف می‌کردم اما بعد از آن به یک مصرف‌کننده تبدیل شدم و دیگر برای لذت مصرف نمی‌کردم و لذت برایم به آرزو تبدیل شده بود. خیلی‌ها می‌گویند مصرف‌کننده، لذت‌طلب است اما من می‌گویم این‌طور نیست مصرف‌کننده بعد از چند ماه و نهایت سال اول دنبال ترک است ولی راه درمان را پیدا نمی‌کند. 99درصد راه‌های درمان غلط است. من این را با گوشت و پوستم تجربه کرده‌ام.

الان چند سال داری؟
38سال دارم و الان هم بیشتر از هفت سال است که به رهایی رسیده‌ام. الان شاغل هستم و کار فرهنگی می‌کنم بعد از درمانم در رشته‌ آی‌تی و فناوری اطلاعات تحصیل کردم. ازدواج کرده‌ام و دو پسر دارم.

اگر پسرهایت چند سال دیگر درباره دوره جوانی‌ات از تو بپرسند به آنها چه می‌گویی؟
پسر اولم الان سه‌سال‌ودوماهش است. من چیزی را از او مخفی نمی‌کنم. هر کسی ممکن است در زندگی‌اش صفحات تاریک داشته باشد. در کره خاکی کسی را به من نشان بدهید که خط قرمز را رد نکرده باشد من هم براساس ناآگاهی یک خط قرمز را رد کردم. سعی می‌کنم پسرانم را با توجه به شرایط‌شان از دنیای تاریک اعتیاد و خطراتش آگاه کنم. به آنها نمی‌گویم نرو، نپوش، نخور تا کی می‌توانم با حرکات سلبی آنها را کنترل کنم؟ وقتی نوجوان را محدود کنیم ناخواسته به جنگ خود و اطرافیان می‌رود و حتی گاهی می‌داند کاری که می‌کند اشتباه است اما باز هم آن را انجام می‌دهد. من به‌عنوان یک پدر سعی می‌کنم راه درست را به فرزندانم نشان دهم و به آنها می‌گویم مواد این لذت‌های موقتی را دارد اما این بدبختی‌ها را هم دارد. هر کسی از دنیای تاریک اعتیاد بیرون نمی‌آید، خدا به من لطف کرد که درمان شدم. خیلی‌ها به خاطر مواد فوت شدند و خیلی‌ها هم بودند که آن موقع تریاک می‌زدند اما الان در کراک و هرویین دست‌وپا می‌زنند.

زمانی که مصرف‌کننده بودی خلاف دیگری هم انجام می‌دادی؟
مگر می‌شود مصرف‌کننده باشی و خلاف نکنی؟ البته من خودم گول ظواهر را خوردم. کار خوب و قیافه مرتبی داشتم و می‌گفتم من مصرف‌کننده نیستم چون کار و جایگاهم را دارم، تازه زنگ می‌زنم مواد را برایم می‌آورند و اصلا دنبال ساقی نمی‌گردم. خیلی‌ها گول همین را می‌خورند و مصرف‌کننده را فردی کثیف می‌دانند که کنار خیابان افتاده است اما باید بگویم آنها شاید 10‌درصد مصرف‌کنندگان هم نباشند و 90‌درصد دیگر مصرف‌کنندگان مانند آن کوه یخ هستند که زیر آب است. به آنها مصرف‌کننده یقه‌سفید می‌گویند که خیلی با پرستیژ مصرف می‌کنند و کسی به آنها خرده نمی‌گیرد اما مصرف‌کننده مواد، غلام حلقه‌به‌گوش شیطان است وقتی بدن به مواد نیاز دارد دروغ، دزدی، غیبت، تهمت، قتل، خیانت، خودزنی و... اصلا بخشی از کار است. من کارتن‌خوابی نکردم و قتل انجام ندادم، شیک بودم ولی مگر می‌شود دروغ نگفته و دزدی و خیانت نکرده باشم؟ خیلی از ضدارزش‌ها را انجام دادم و خیلی از خط قرمز را رد کردم که مسبب اصلی آن مصرف مواد بود و مسبب اصلی بیماری اعتیاد، عدم آگاهی بود. شاید در ظاهر چاقو در شکم کسی فرو نکرده یا از دیوار کسی بالا نرفته باشم اما خیلی بلاها سر خودم آورده و خودم را منهدم کرده‌ام و اگر الان اینجا هستم خدا در حق من لطفی کرده است.

توصیه‌ات برای پیشگیری از اعتیاد چیست؟
به آنهایی که در شروع کار هستند می‌گویم در بدن ما سیستمی به نام سیستم ایکس وجود دارد که موادمخدر طبیعی تولید می‌کند. بدن در حال انجام کار عادی خود است وقتی فرد ماده مخدر مصرف می‌کند مزید بر آن می‌شود و حس سرخوشی و لذت و شعف بالایی به فرد دست می‌دهد. طبیعی است که افراد فریب این ظاهر قشنگ را می‌خورند اما به مرور سیستم درون‌ریز تنبل و وابستگی به ماده بیرونی بیشتر می‌شود آن موقع است که فرد معتاد می‌شود. مواد در باغ سبز است. جوانان باید قدر سیستم درونی بدن‌شان را بدانند. (شرق)


ادامه مطلب ...

مراسمی متفاوت: از ۹ سالگی معتاد بودم [عکس]

جام جم سرا به نقل از مهر: مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک این بار برخلاف سالهای قبل با ابتکاری جدید جشن هفته کودک را در سالن اجتماعات وزارت دادگستری برگزار کرد. اما در این مراسم مسئولان کشوری و لشکری دعوت نبودند و تنها از کودکان آسیب دیده به عنوان میهمان و سخنران دعوت شده بود.

این مراسم را یکی از کودکان زیر ۱۸ سال کانون اصلاح و تربیت آغاز کرد و خبرنگاران منتظر حضور وزیر دادگستری بودند و گمان می‌کردند به دلیل تقارن مراسم با روز سازمان بازرسی ورود وزیر با تاخیر انجام خواهد شد اما مجری برنامه در جایگاه قرار گرفت و از دو کودک معلول برای سخنرانی دعوت کرد.


درخواست کودکان معلول از مسئولان

امیر علی و امیر مهدی ۱۰ ساله آرام آرام با ویلچر به سمت جایگاه حرکت کردند اما نمی‌توانستند از پله‌ها بالا بروند. بالاخره مظفر الوندی مشاور وزیر دادگستری و دبیر مرجع ملی کودک آستین‌ها را بالا زد و با کمک دیگران دو معلول را به روی سن بردند. مجری میکروفن را به دست امیر مهدی داد و معلول ۱۰ ساله گفت: سلام؛ من امیر علی معلول هستم... می‌خواهم خوب شوم و جابجایی من بسیار سخت است. آرزو دارم وزنه‌بردار شوم. تو را به خدا کمک کنید تا پاهای من خوب شود.


امیرمهدی هم گفت: من خیلی دوست دارم راه بروم، در زنگ تفریح و حتی زنگ ورزش معلم نمی‌گذارد با بچه‌ها بازی کنم چون رفت و آمد من سخت است.


صحبت‌های این دو معلول ادامه داشت تا اینکه از امیر سام کودک معلولی که با توانبخشی توانسته بود روی پاهای خود باستد دعوت شد. او گفت: خواهش می‌کنم فضای شهر و ساختمان‌ها را درست کنید تا بتوانیم به درستی حرکت کنیم. گاهی وقتی آسانسورهای مترو خراب است یا پله‌های زیرگذر ولیعصر چند ماهه خاموش است و به سختی حرکت می‌کنم، حتی یک بار هم زمین خوردم.


کودک کار: از ۹ سالگی معتاد بودم

این بار نوبت کودکان کار بود تا سخنران مراسم هفته کودک باشند. دو پسربچه و یک دختر دستفروش به جایگاه دعوت شدند. پسرک ۱۴ ساله که کمی هم از اینکه مجبور بود جلوی مسئولان و خبرنگاران حاضر شود احساس ناراحتی می‌کرد گفت: من اعتیاد را درک می‌کنم آیا شما هم درک می‌کنید؟ باید باور کنید که معتاد بیمار است. من از ۹ سالگی معتاد بودم و الان ۹ ماه است که پاکم (همه حاضران او را تشویق کردند). اما سوال من از شما این است که آیا وقتی به دکتر می‌روید شما را کتک می‌زنند؟ آیا دکتر شما را زندانی یا به زور به کمپ می‌فرستد؟ آیا می‌دانید زندگی در دره فرحزاد و کارتنخوابی یعنی چه؟ پدرم هم ۵۰ سال سن دارد و جانباز ۲۵ درصد است و الان ۸ سال است که پاک است. به خدا در همین تهران خیلی از کودکان نان شب ندارند. من هم روزی یک قرص اعصاب می‌خورم تا بتوانم کار کنم!


علیرضا کودک کار دیگری بود که می‌گفت: بچه‌هایی در فرحزاد هستند که از ۴ سالگی کار و تکدی‌گری می‌کنند. آیا می‌دانید کار کردن کودک ۹ ساله از ۷ صبح تا ۹ شب یعنی چه؟ اینکه معتادان تو را خفت کنند و یا بخواهی از دست بهزیستی فرار کنی! من می‌خواهم که دست ما را بگیرید.


همه گریستند

دخترک ۱۲ ساله دستفروش خیابانهای تهران میکروفن را گرفت و با بغض گفت: متاسفانه کسی بالای سر کودکان نیست تا به ما کودکی یاد بدهد. در اینجا کودکان فروخته می‌شوند و کودکی خود را نمی‌بینند. من تا ۱۰ سالگی حتی شناسنامه هم نداشتم تا اینکه یک موسسه حمایتی برایم شناسنامه گرفت و من در یک سال، سه سال را جهشی خواندم. آیا می‌دانید کودکی که کودکی نکرده و شناسنامه هم ندارد چگونه زندگی می‌کند! گفته‌های دخترک دستفروش با بغض و گریه همراه بود و تمامی حاضران گریستند؛ چنان که گفته‌های کودکان، اشک خبرنگاران را نیز جاری کرد.


درددل کودکان افغان با مسئولان

گروه بعدی، کودکان افغانی بودند. ابتدا کمی خجالت کشیدند اما بغضشان ترکید و گفتند: سلام برادران مسلمان و ایرانی‌های عزیز... مشکل ما این است که ما بیشتر از ۶ سال نمی‌توانیم درس بخوانیم و دوست داریم ادامه تحصیل دهیم.
یکی از دختران افغان می‌گفت: وقتی پدرم از خانه بیرون می‌رود چون مجوز نداریم هر لحظه منتظر دستگیری پدر هستیم. برای رفتن به هر استان باید پاسپورت‌ها را تمدید کنیم و سفر برای ما ممنوع است. می‌خواهم صدای من را هم بشنوید. ما کودک هستیم.


برچسب کمیته امداد از نام ما حذف شود

کودکان تحت پوشش کمیته امداد هم برای خود درد دلهایی داشتند که موجب تاثر حاضران شد. کودکان ایتام می‌گفتند: با هزینه آب و برق و گاز و کرایه خانه چگونه می‌توانیم زندگی کنیم. در مدرسه وقتی بچه‌ها می‌فهمند پدر ندارم یا تحت پوشش کمیته امداد هستیم رفتارشان تغییر می‌کند. ما هم می‌خواهیم کلاس تقویتی برویم و از سی دی و کتاب‌های کمک آموزشی استفاده کنیم اما پولی نداریم. ما به نمایندگی از هزاران یتیم می‌خواهیم حداقل برچسب کمیته امداد از نام ما حذف شود. مسئولان نباید از تحت پوشش بودن ما افتخار کنند. به ما ترحم نکنید چون وظیفه شما است که به ما کمک کنید اما بی‌منت باشد.

در این مراسم مظفر الوندی، مشاور وزیر دادگستری گفت: ما باید با بچه‌ها زندگی کنیم تا بفهمیم آن‌ها چه می‌گویند. برای همین در وزارت دادگستری تصمیم گرفتیم ابتدا تمام کودکان را شناسایی کنیم و بانک اطلاعاتی تشکیل دهیم.

در ابتدای این مراسم کودکان آسیب دیده اجتماعی دلنوشته‌های خود را روی کاغذ نوشته و روی دیوار نصب کردند. یکی نوشته بود موبایل لمسی می‌خواهم و دیگری نوشته بود خدایا پا‌هایم خوب شود. یکی پول می‌خواست و یکی هم دوست داشت خانه دار شود...


ادامه مطلب ...

آتقی:14 سال به خاطر بدهی زندان بودم

جام جم سرا به نقل از مهر :جواد گلپایگانی که بازیگری در عرصه سینما را با فیلم های «نقطه ضعف»، «شیلات»، «عصیانگران»، «مزدوران» تجربه کرده است و با بازی در نقش «آتقی» در سریال «آینه عبرت» به کارگردانی محسن شاه محمدی در تلویزیون شناخته شد، چند روزی است برای درخواست کمک مالی از برخی خیرین و پرداخت بدهی های خود از زندان مرخص شده است.

این بازیگر حاشیه های مطرح شده درباره دلایل زندانی شدنش را نادرست می‌داند و برای رفع این ابهام‌ها توضیحاتی ارائه می‌دهد.

* شما دقیقا چند سال از عمرتان را زندان بوده‌اید؟

- به دلیل بدهی هایی که اواخر دهه 70 داشتم راهی زندان شدم و دقیقا 14 سال زندان بودم و 2 سال هم دادگاهی شدم. در نتیجه روی هم رفته 16 سال گرفتار اوین بودم و هستم.

* آخرین باری که جلوی دوربین رفتید سریال «آینه عبرت» بود؟

- خیر. آخرین بازی من در فیلم «آقای شانس» بود و بعد به دلیل مشکلاتی که گفتم زندان رفتم.

* اگر دوست دارید ماجرای کامل گرفتاری خود و چگونگی بدهکار شدن به مردم را بگویید؟

- من به هیچ احدی بدهکار نبودم اما بد شانسی آوردم و بعد هم زندان رفتم. ماجرا از این قرار است که اواخر دهه هفتاد تصادف کردم که طی این تصادف یک نفر کشته و دیگری به شدت زخمی شد و چون ماشینی که سوار بودم بیمه نداشت و پولی نداشتم که بیمه را پرداخت کنم به زندان رفتم. در همان زمان من یک بنگاه خرید و فروش ماشین داشتم که به صورت نسیه ماشین ها را به مردم می فروختم درست مثل همین حالا که فروش نسیه ماشین ها را لیزینگ می گویند و چون نسیه ماشین می فروختم دست مردم چک داشتم. وقتی به زندان رفتم نتوانستم تعهداتی که به مردم داشتم ادا کنم بنابراین مجموع بدهی هایی که به مردم داشتم به اسم کلاهبرداری همه جا گفته شد درحالی که من کلاهبردار نبودم فقط بدشانسی آوردم.

از آن زمان هم نتوانستم زندگی خوبی داشته باشم و همه زندگی ام از هم پاشید مجبور شدم خونه ام را بفروشم، اموالم مصادره شد، خانواده ام بی سر و سامان شدند و بچه هایم ترک تحصیل کردند. البته همسرم در این مدت خیلی زحمت کشید و بچه ها را با مشکلات مالی بسیار بزرگ کرد. یکی از دخترانم ازدواج کرده و یک نوه شیرین زبان دارم اما دو فرزند دیگرم با ما زندگی می کنند.

* دوست دارید بعد از این همه سال چه کارگردانی برای بازی در چه نقشی به شما پیشنهاد کار دهد؟

- برای من فرقی نمی کند با کدام کارگردان کار کنم. من یک بازیگرم و یک بازیگر دوست دارد با کارگردان های خوب کار کند. من قبلا با آقای علایی که خدا رحمتش کند فیلم «نقطه ضعف» و با آقای میرلوحی هم فیلم «شیلات» را کار کردم. الان هم دوست دارم با همه کارگردان ها کار کنم.

*پس هنوزم دوست دارید بازی کنید؟

- آرزو دارم به سینما برگردم. اصلا عشق من سینما است چون سینما در خون من است و هر کسی که سینما درخونش باشد دوست دارد به سینما برگردد پس من هم دوست دارم به حرفه اصلی ام یعنی بازیگری برگردم.

* هنوز هم در خود توانایی برگشت به عرصه بازیگری را می بینید؟

- بله می بینم. انشاءالله و به یاری خدا برمی گردم.

* بیشتر مردم شما را در نقش «آتقی» بازیگر سریال «آینه عبرت» در دهه 60 می شناسند. الان دوست دارید نقش های دیگر را تجربه کنید یا همان شخصیت مشابه «آتقی» را دوست دارید؟

- اینکه می گویید بازی من توسط مردم دیده شده دلیل دارد. وقتی کار خوب باشد سر زبان ها می افتد و آقای شاه محمدی در سریال «آینه عبرت» خط خوبی را پیش گرفته بود اما متاسفانه یک دفعه قطعش کرد و سراغ سوژه های دیگر رفت. اصلا یکی از دلایل بدبختی و گرفتاری من قطع شدن ساخت «آینه عبرت» بود که من بیکار شدم و این بیکاری به من لطمه زد.

*در حبس که بودید از جریان های سینمایی با خبر می شدید؟

- اغلب توسط روزنامه ها و مجلات سینمایی که مطالعه می کردم اطلاعات سینمایی به دست می آوردم و در زندان بخش فرهنگی وجود داشت که روزنامه و مجله در اختیار ما می گذاشت. خود من در بخش فرهنگی در زندان کار کردم و فیلم می ساختم.

*واقعا؟

- بله.

*چه فیلم هایی با چه موضوعاتی ساختید؟

- فیلم های مستند درباره اتفاق هایی که در زندان می افتاد می ساختم که «هشدارها» نام داشت.

* چه اتفاق هایی را به عنوان سوژه فیلم های مستندی که می ساختید انتخاب می کردید؟

- سوژه فیلم هایی که می ساختم درباره کلاهبرداری هایی که در زندانیان از هم می کردند، بود. این فیلم ها جشنواره هم رفت و برنده شد حتی آقای ایزدپرست که آن زمان رئیس فرهنگی زندان اوین بود جایزه های فیلم های مرا دریافت می کرد و به من می گفت که فیلم هایی که ساختم برنده شدند.

* در تمام سالهایی که حبس بودید از هنرمندان کسی به سراغ شما آمد؟

- بله . همان اوایل که به زندان افتاده بودم بعضی هنرمندان مثل داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، حسین زندباف به دیدنم آمدند. فریبرز عرب نیا و عسل بدیعی هم می آمدند حتی یکبار هم خانم بدیعی برای من در زندان پول فرستاد. روحش شاد باشد.

* کدام یک از هنرمندان شما را دلداری می دادند؟

- سینما و آدم های این حرفه خیلی بی معرفت هستند چون جز همان اوایل که در زندان بود همان هنرمندانی که اسم بردم سراغ مرا گرفتند و جز آنها هیچ کس به دیدنم نیامد و در مدت این 14 سال کسی از اهالی سینما و تلویزیون حالی از من نپرسید و فقط مسئولان زندان بودند که مرا دلداری می دادند.


ادامه مطلب ...

۷ ماهه باردار بودم اما داشتم در فیلم سینمایی بازی می‌کردم!

می‌گوید: «زندگی روزهای خوب و بد دارد، بالا و پایین دارد و اتفاق‌های خوشحال‌کننده و غم‌انگیز می‌تواند برای همه بیفتد، اما مهم این است که در این میان یک نفر را داشته باشی تا در همه این لحظات کنارت باشد. ما کنار هم آرامش داریم»
خودش و همسرش ابراهیم اشرفی را می‌گوید، زوجی موفق و پر از انرژی مثبت که ۲۵ فروردین ماه امسال اولین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند و بزودی قرار است شادی دیگری را هم تجربه کنند: تولد پسرشان...


*بچه‌دار شدن تصمیمی است که به آسانی نمی‌توان گرفت و پدر و مادر از قبل درباره این موضوع مهم با هم حرف می‌زنند، حتما شما هم از این قضیه مستثنی نبودید، مخصوصا اینکه کمی بعد از ازدواجتان تصمیم به بچه‌دار شدن گرفتید...

ما ۲۵ فروردین سال ۹۳ ازدواج کردیم و مدت کوتاهی بعد از مراسم عروسیمان هر دویمان سر کار رفتیم اما بعد از اینکه از کار فارغ شدیم تصمیم گرفتیم بچه‌دار شویم. خیلی‌ها ناخواسته باردار می‌شوند و خیلی‌ها هم سال‌ها تلاش می‌کنند و باردار نمی‌شوند. به نظر من قبل از این اتفاق بین زن و شوهر حتما باید صحبت‌هایی باشد و برنامه‌ریزی درباره خواستن و نخواستن بچه باشد؛ چون خیلی وقت‌ها دو نفر یک چیز را نمی‌خواهند و من فکر می‌کنم این تصمیم مشترک است و باید به این وجه‌اش توجه زیادی کرد. البته من بین دوستان و آشنایان کسانی را دیده‌ام که برای بچه‌دار شدنشان خیلی حساب و کتاب می‌کنند و به اصطلاح دو دو تا چهار تا می‌کنند اما به نظرم خیلی نیازی به این کار‌ها نیست.
به هر حال در هر زندگی‌ای مشکلات مخصوص به خودش وجود دارد. گاهی اوقات خانواده یا اطرافیان در ازدواج یا بچه‌دار شدن فشار زیادی به شما می‌آورند ولی در زندگی زن و شوهری که با عشق با هم زندگی می‌کنند، این مسائل مطرح نمی‌شود و حرف دیگران هم تاثیری نمی‌گذارد. تصمیمشان با اراده خودشان شکل می‌گیرد و عملی می‌شود.


*چقدر سعی کردید در زمینه‌های مختلف دوران بارداری و بچه‌دار شدن اطلاعات کسب کنید؟
بچه‌دار شدن برای پدر و مادر ۹ ماه انتظار است، اما از طرف دیگر ۹ ماه وقت داری تا کلی اطلاعات جدید کسب کنی و یاد بگیری. من و همسرم خیلی در این زمینه مطالعه کردیم و هر کداممان روی تلفن‌همراه‌مان برنامه‌هایی داریم که هر روز برایمان اتفاق‌های مربوط به آن هفته و روز بارداری می‌آید. کتاب‌های زیادی هم در این زمینه خواندیم و هر اتفاق جدیدی هم که بیفتد از طریق اینترنت درباره‌اش آگاهی کسب می‌کنیم.
فکر می‌کنم لذتش هم به این باشد که این حس‌ها را از دست ندهیم و بدانیم در هر لحظه چه اتفاقی می‌افتد. مثلا ماه پنجم یا ششم بود که خواندیم شنوایی بچه کامل شده و صدا‌ها را می‌شنود، آن موقع شروع کردیم به حرف زدن با او و برایش موسیقی گذاشتیم.


*برای شما که بازیگرید و همسرتان هم در زمینه‌ای هنری (مدیر فیلمبرداری) فعالیت می‌کند شاید اوضاع کمی سخت‌تر هم باشد، مثلا اینکه تا مدت‌ها مجبور باشید از کارتان فاصله بگیرید. قبل از بارداری به این مساله هم فکر کردید؟
قبل از اینکه باردار شوم خیلی راجع به این موضوع حرف می‌زدیم که اگر بچه‌دار شویم و کار به ما پیشنهاد شود چه کار کنیم اما اینکه من چه مدت بعد از به دنیا آمدن بچه‌مان سر کار بروم را واقعا نمی‌دانم و نمی‌توانم چیزی را پیش‌بینی کنم. مثلا من واقعا فکرش را هم نمی‌کردم در ۷ ماهگی بروم و در یک فیلم سینمایی بازی کنم. الان هم نمی‌توانم برای آینده‌ای که از آن خبر ندارم تصمیم بگیرم اما هر اتفاقی بیفتد مطمئنا ما اول فکر بچه‌مان هستیم.


*خیلی از کسانی که شاغل هستند، بعد از مدتی برای بچه پرستار می‌گیرند و خودشان سر کار می‌روند، شما با این شیوه موافق هستید یا ترجیح می‌دهید فرزندتان را خودتان بزرگ کنید؟
مادر من و مادر همسرم هیچ وقت ما را زمانی که بچه بودیم پیش کسی نگذاشتند. پدر و مادر من حتی موقعی که خیلی هم کار و مشغله داشتند این‌طور نبودند که من را پیش کسی بگذارند و خودشان جایی بروند. درباره ابی (همسرم) هم همین اتفاق افتاده و این‌طور بزرگ شده اما خیلی از خانواده‌ها از‌‌ همان کودکی برای بچه‌شان پرستار می‌گیرند و اوست که به بچه‌شان غذا می‌دهد، او را پارک می‌برد و بزرگ می‌کند؛ شاید به همین دلیل هم هست که چون خودشان مسئولیت کمتری دارند باز هم بچه‌دار می‌شوند ولی ما خودمان درباره این موضوع خیلی با هم حرف زدیم و دوست داریم خودمان با بچه‌مان باشیم.


*با سختی‌های دوران بارداری و تغییر و تحولاتی که برایتان به وجود آمد چطور کنار آمدید؟
خیلی‌ها قبل از بارداری به من گفته بودند در این دوران مثل اینکه به کره دیگری می‌روی، یک زندگی دیگر را تجربه می‌کنی و دوباره برمی‌گردی. واقعا هم همین‌طور است. چون خودت هم گاهی اوقات خودت را درک نمی‌کنی. احوالات درونی‌ات عوض می‌شود، در ظاهرت تغییر ایجاد می‌شود، حتی طبعت در غذا هم عوض می‌شود. غذا‌ها و خوراکی‌هایی که قبلا دوست داشتی را دیگر دوست نداری و برعکس چیزهایی که قبلا دوست نداشتی برایت خوشمزه می‌شوند و هوسشان را می‌کنی. عطرهایی که دوست داشتی را دیگر دوست نداری و خیلی چیزهای دیگر.
در این شرایط خیلی سخت است که حتی با خودت کنار بیایی، چون آنقدر عوض شده‌ای که خودت هم برای خودت عجیبی چه برسد به فرد دیگری که تو را با آن ویژگی‌ها قبول کرده و دوست دارد. همسرت هم در این مدت مجبور می‌شود درکش را نسبت به تو عوض کند تا این دوران را سپری کنی.


*تجربه حس مادر شدن را چطور توصیف می‌کنید؟ شیرینی مادر شدن از چه زمانی برایتان قابل لمس شد؟
بین دوستان و فامیل زوج‌هایی هستند که ازدواج کرده‌اند اما هنوز بچه‌دار نشده‌اند. خیلی‌ها هم هستند که سال‌هاست با هم ازدواج کرده‌اند اما هنوز هم تصمیم نگرفته‌اند. آن‌ها خیلی از من درباره بچه‌دار شدن می‌پرسند.
الان نمی‌توانم حس مادر شدن را توضیح بدهم ولی واقعا برای بچه‌دار شدن به این معتقدم که زن و شوهر باید خیلی همدیگر را دوست داشته باشند تا بتوانند بچه‌دار شوند و این اتفاق خوب برایشان بیفتد. خیلی از دوستانم به من می‌گویند بگذار بچه‌ات به دنیا بیاید و مادر شدن را لمس کنی آن وقت دیگر هیچ چیز برایت مهم نیست. خیلی دوست دارم زود‌تر این حس را تجربه کنم و بدانم چطور است.


*یکی از موضوعاتی که برای خانم‌ها مخصوصا بازیگر‌ها اهمیت دارد، حفظ تناسب اندام بعد از زایمان است، این موضوع برای شما چقدر اهمیت داشت؟
تناسب اندام و سلامت بعد از زایمان برای خانم‌ها مخصوصا بازیگر‌ها خیلی مهم است. من خیلی از دوستانم را دیده بودم که در ۴ماه اول بارداریشان حتی تا ۳۰ کیلوگرم هم اضافه وزن پیدا کرده بودند. از بین بردن این اضافه وزن بعد‌ها سخت می‌شود و باید خیلی تلاش کنی. به همین دلیل من خودم خیلی درباره تغذیه‌ام مراقبت می‌کنم و خیلی چیز‌ها را رعایت می‌کنم. تا جایی که ویارم اجازه بدهد یا تا موقعی که خیلی دلم چیزی را نخواهد سعی می‌کنم جلوی خودم را بگیرم. البته نه اینکه هیچ چیز نخورم، چون به هر حال بدن نیاز دارد و بچه هم شاید خوراکی‌هایی را بطلبد.
طبیعی این است که به خاطر بچه هر ماه یک کیلوگرم اضافه کنی و درباره من هم دقیقا همین‌طور پیش رفته. در زمان بارداری دکتر تغذیه به من رژیم نداد اما کلی اطلاعات مفید درباره نوع، مقدار و کیفیت تغذیه در دوران بارداری جمع کردیم و همه را به یخچال چسباندیم تا روز به روز آن‌ها را بخوانم و رعایت کنم.


*همسرتان در این مدت چقدر با شما همراه بودند و شرایط جسمی و روانیتان را درک می‌کردند؟
در این مدت همسرم ابی هر کاری که می‌توانسته برای من انجام داده تا من را درک کند، او هم همپای فکری و دلی من بوده و هم از لحاظ حسی و عاطفی درکم کرده. از لحاظ فیزیکی هم کاملا با من همراه بوده. من هم همه حالات و حس‌های خودم را با او در میان می‌گذارم و هر اتفاقی که برایم می‌افتد را باید به او بگویم. انگار نمی‌توانم خودداری کنم و همه حالاتم را برایش توضیح می‌دهم. همیشه هم من را از لحاظ روانی آرام می‌کند. او در این مدت خیلی همدل و همراه من بوده و همیشه قدر دانش هستم. نمی‌خواهم برای آنهایی که می‌خواهند بچه‌دار شوند ترس ایجاد کنم اما بچه‌دار شدن واقعا کار خیلی سختی است و شاید از ابتدا ندانی که قرار است چه مسائل و مشکلاتی را تحمل کنی. تحمل کردن این سختی‌ها صبوری خاصی می‌خواهد چون زندگی هر فردی دچار تغییر می‌شود.


*یکی از اتفاقات جالبی که برای شما در زمان بارداریتان افتاد بازی در نقش یک زن باردار در فیلم سینمایی «هدیه» بود، از این تجربه برایمان بگویید.
بازی در این فیلم برای من تجربه‌های ذهنی خیلی خوبی را رقم زد. داستان این فیلم واقعی بود و خوشحالم که این فیلم را کار کردم چون برایم تجربه ذهنی جدیدی بود.


*برایتان سخت نبود که با این شرایط جلوی دوربین بروید و همسرتان با این موضوع مخالفتی نداشتند؟
تهیه‌کننده و کارگردان «هدیه» آنقدر با شرایط من کنار آمده بودند که من واقعا اذیت نشدم. آن‌ها از ابتدا به این فکر بودند بازیگری را انتخاب کنند که بتواند این حس‌ها را به درستی به نمایش بگذارد. آقای انصاری به من می‌گفتند برای من خیلی مهم است این نقش را خودت بازی کنی چون خودت برخی حس‌ها و حالت‌ها را تجربه کرده‌ای. سر این پروژه واقعا برای من سنگ تمام گذاشتند، اما قبل از همین کار کارهای دیگر هم پیشنهاد شد و من نرفتم ولی ابی همیشه از من حمایت کرده.
به هر حال او هم پدر بچه است و می‌تواند به راحتی به من بگوید در این مدت اجازه نداری سر کار بروی اما همیشه همراه و همدلم بود. وقتی ۲ ماهه باردار بودم کاری به من پیشنهاد شد که چند صحنه اسب‌سواری داشت. از آنجایی که من اسب‌سواری بلد هستم دوست داشتم قبول کنم. ابی در این مورد هم هیچ‌وقت نه نگفت و تصمیم را برعهده خودم گذاشت. (نژلا پیکانیان/ زندگی مثبت)


ادامه مطلب ...

شاد بودم اگر...

آیا شما هم در مورد خودتان از این نوع افکار دارید؟ آیا فکر می‌کنید خوشحال‌تر می‌شدید اگر آرزوهایتان واقعی می‌شدند؟ روان‌شناسان به بررسی این نوع پیش‌بینی‌های افراد پرداختند تا ببینند تفکر و پیش‌بینی‌های آنها نسبت به دلایل شادشدن‌شان چقدر صحت دارد و پس از بررسی‌های متفاوت به این نتیجه رسیدند که این نوع پیش‌بینی در افراد ترشرو و بدخلق و کسانی که به دیگران چندان اعتماد ندارند و به طور کلی بدبین هستند، صحت ندارد.

گروهی از محققان بلژیک برای آزمودن این موضوع، زمان انتخابات ریاست جمهوری از تعدادی از مردم پرسیدند اگر نامزد محبوب‌شان برنده شود چه احساسی خواهند داشت و آنها نیز پاسخ دادند واقعا خوشحال و شاد خواهند شد. سپس بعد از پایان یافتن انتخابات از آن دسته افراد که نامزد انتخابی‌شان برنده شده بود دوباره احساس واقعی‌شان را پرسیدند و بسیاری از آنها که فکر می‌کردند خوشحال خواهند شد، چندان احساس شادی نمی‌کردند.

محققان از این افراد خواستند در آزمون‌های روان‌شناسی و شخصیتی شرکت کنند و پس از بررسی پاسخ‌هایشان به این نتیجه رسیدند افرادی که به طور معمول ترشرو یا منفی‌گرا هستند، اغلب به اشتباه تصور می‌کنند یک رخداد مثبت می‌تواند آنها را شاد کند، ولی این اتفاق نمی‌افتد و البته پیش‌بینی کسانی که طبیعتی مثبت‌گرا دارند، از یک موضوع مثبت واقعی است و آنها حقیقتا پس از یک رویداد مثبت شاد خواهند شد. براساس این تحقیق مشخص شد شاد شدن انسان‌ها به دنبال یک رویداد مثبت بیشتر به تمایلات آنها در جهت مثبت یا منفی بودن بستگی دارد.

نتیجه این تحقیق بسیار جالب است، چرا که نشان می‌دهد منتظر رخدادهای مثبت بودن به منظور شاد شدن وقت تلف کردن است. شما اگر حال روحی تان مناسب نباشد و در حقیقت از قبل روحیه شادی نداشته باشید، اتفاقات مثبت نمی‌تواند شما را شاد کند. محققان به این نتیجه رسیده‌اند که رویدادهای بسیار مثبت و عالی باز هم نمی‌تواند حال بد افراد بدخلق و منفی‌گرا را تغییر دهد. برای این‌که بتوانید شادی واقعی را حس کنید باید نگرش‌تان را تغییر دهید.

تغییر نگرش

در این بخش چهار راهکار برای تغییر نگرش منفی پیشنهاد شده است:

1ـ دست از این تفکر که «اگر این‌طور می‌شد...» بردارید.

مطمئن باشید تا دست از افکار ناراحت‌کننده برندارید هیچ یک از اتفاقات خوشایند، احساس خوبی به شما نمی‌دهند؛ بنابراین از گفتن این‌که «اگر لاغرتر بودم»، «اگر حقوقم بیشتر می‌شد» و... دست بردارید. زیرا هیچ یک کوچک‌ترین کمکی به شما نمی‌کنند.

2 ـ مراقب افکارتان باشید.

این افکار شماست که از شما فردی بد اخلاق و بدبین می‌سازد و اجازه شاد بودن به شما نمی‌دهد. گاهی اوقات شما با این نوع افکار چنان زندگی کرده‌اید که به جزئی از وجودتان تبدیل شده و با شما عجین شده‌اند. اگر می‌خواهید از شر آنها خلاص شوید در مورد موضوعات منفی مختلف صحبت نکنید. درست است که حرف‌زدن در خصوص موضوعات ناراحت‌کننده با دیگران باعث می‌شود احساس سبکی کنید، اما زیاد صحبت کردن در مورد آنها می‌تواند افکار منفی را در ذهن‌تان چنان تثبیت کند که خودتان هم باورتان شود که همه چیز بد است؛ بنابراین از شرایط بد و منفی زیاد صحبت نکنید.

3 ـ دلیل شاد نبودن‌تان را بیابید.

از خودتان بپرسید چرا شاد نیستید؟ آیا معتقدید نمی‌توانید شریک دلخواه زندگی‌تان را بیابید؟ معتقدید در محل کار، رئیس‌تان از شما بیزار است؟ تصور می‌کنید بیش از حد چاق، زشت، کوتاه قد و هر چیز بد دیگری هستید؟ اگر این‌گونه فکر می‌کنید، بهتر است باورهایتان را عوض کنید. برای این کار از خودتان بپرسید آیا مثلا واقعا زشت هستید؟ آیا واقعا به این باورتان ایمان دارید؟ واکنش‌تان نسبت به این تفکرتان چیست؟ اگر این‌گونه فکر نکنید چه خواهد شد؟ پس از مطرح و فکر کردن به این سوالات بتدریج احساس می‌کنید می‌توانید عکس آن باورها را به خود تلقین کنید؛ مثلا این‌که من چاق و زشت و... نیستم.

4 ـ به مشکلات بخندید.

این توصیه بارها شده است و متاسفانه وقتی مشکلات افراد بسیار زیاد می‌شود کمتر می‌توانند این روش را پیش بگیرند، اما باید گفت خندیدن بدن را آرام کرده و از سطح هورمون‌های اضطراب می‌کاهد و همچنین سیستم ایمنی بدن را بهبود می‌بخشد. در واقع با رهاسازی مسکن‌های طبیعی بدن همچون اندورفین به شما احساس خوبی می‌دهد. پس تاجایی که می‌توانید به زندگی و حتی مشکلاتش بخندید.

‌psychologytoday ‌/‌ مترجم: نادیا زکالوند


ادامه مطلب ...

وزیر بهداشت: واکسن آنفلوآنزا هم زده بودم اما مبتلا شدم!

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا ، دکتر سید حسن هاشمی در حاشیه اجلاس مشورتی با صندوق جهانی مقابله با ایدز، سل و مالاریا در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره شایعه ماندن واکسن‌های آنفلوانزا در انبارهای وزارت بهداشت گفت: فکر می‌کنم مردم می‌دانند که بنای ما بر حقیقت گویی است. در عین حال شایعه هم زیاد است. به عنوان مثال خود من دیشب در هیات عزاداری بودم که فردی از من پرسید که اگر واکسن‌های آنفلوانزا را تزریق کنیم، فلج می‌شویم. این شایعات در حالیست که باید توجه کرد که واکسن همواره کنترل می‌شود؛ چرا که محل خرید و توزیع آن بسیار مهم است و سازمان غذا و دارو و معاونت بهداشتی وزارت بهداشت نیز نظارت لازم را بر روی واکسن‌ها دارد.

هاشمی افزود: بنابراین همواره حرف و شایعه وجود دارد، اما مردم کم کم دارند یاد می‌گیرند که به بسیاری از حرف‌ها توجه نکنند. در عین حال ما اگر با مردم صادق باشیم، درست صحبت کنیم و صحیح اطلاع رسانی کنیم، مردم به ما توجه می‌کنند تا به شایعات. در عین حال من فکر می‌کنم در حوزه سلامت به این شکل است که مردم بیشتر به صحبت‌های ما توجه دارند و از اعتماد مردم تشکر می‌کنم.

هاشمی با بیان اینکه اولین بار است که می‌شنوم بگویند واکسن در انبارها مانده است، گفت: اگر به مردم نگوییم واکسن تزریق کنند به بیماری مبتلا می‌شوند و اگر بگوییم واکسن بزنند، عده‌ای این حرف‌ها را می‌زنند. البته بیشترین تلاش ما در زمینه آنفلوآنزا این بود که این واکسن به موقع وارد کشور شود. ما فراموش نکردیم که چند سال پیش واکسن آنفلوانزا در زمستان و زمانی که موثر نبود، به کشور می‌رسید. اما امسال این واکسن را در تیرماه توزیع کردند و نمی‌دانم تا کنون چقدر از آن باقیمانده است. در عین حال فکر می‌کنم که شان ما بالاتر از این است که بخواهیم به خاطر واکسنی که در انبار مانده به مردم بگوییم که واکسن تزریق کنند.

هاشمی در زمینه سلامت واکسن آنفلوانزا نیز اظهار کرد: مردم نیز همان واکسنی که همگان از جمله خود من تزریق کردم، استفاده می کنند. خود من امسال علی رغم تزریق واکسن آنفلوانزا به دلیل سفرهای متعدد مبتلا شدم، اما دوره و شدت آن با سال‌های قبل قابل مقایسه نبود و بسیار کمتر بود. بنابراین تزریق واکسن حتما موثر است و همه هم یک نوع واکسن را تزریق می‌کنند که از دو یا سه کشور وارد می‌شود.

هاشمی در عین حال گفت: امیدوارم طی دو یا سه سال آینده بتوانیم در خود کشور واکسن آنفلوانزا را تولید کنیم و در این زمینه تا کنون پیشرفت خوبی داشتیم و مراحل نهایی برنامه‌ها را طی می‌کنیم و امیدواریم بتوانیم این واکسن را در کشور تولید کنیم.

"ایدز" توهم نیست، واقعیت است

وی در ادامه در پاسخ به سوالی درباره وضعیت ایدز در کشور گفت: ایدز در کشور کنترل شده است، اما اینطور نیست که بگوییم هیچ مشکلی در این زمینه نداریم.

وی افزود: برای کنترل ایدز هم مردم باید مراقب باشند و هم مسئولین باید بسته‌های مرتبط با بهداشت را به صورت روزآمد به مردم آموزش دهند. در عین حال در عرصه بین المللی نیز سیستم ایران را در این زمینه بهترین سیستم می‌دانند.

هاشمی تاکید کرد: البته مردم باید در زمینه ایدز مراقبت کنند و بدانند ایدز توهم نیست، بلکه وجود دارد و احتمالا مبتلایانی هستند که ما نتوانسته‌ایم آنها را کشف کنیم. بنابراین همه باید در این زمینه مراقبت کنند. در عین حال تا کنون ۳۱ هزار نفر مبتلا به ایدز در کشور شناسایی شدند که هشت هزار نفرشان فوت شده‌اند.

هاشمی افزود: وقتی این بیماری‌ها همه‌گیر می‌شوند، همه را قربانی می‌کنند؛ بنابراین ما از کمک مردم و جوانان و همه افراد تاثیرگذار اعم از شرکت‌ها، سمن‌ها، خیریه‌های مردم نهاد، هنرمندان و بویژه روحانیون و ائمه جمعه تشکر می‌کنیم؛ چراکه می‌توانند در حوزه سلامت و پیشگیری و بویژه در حوزه ایدز کمک زیادی به نظام سلامت انجام دهند.

وزیر بهداشت ضمن تشکر از اصحاب رسانه به ویژه رسانه ملی گفت: ما هیچ محدودیتی برای صحبت کردن با مردم درباره واقعیت‌ها نداریم و این کم نظیر است. بنابراین تا امروز کسی مانع‌مان نشده که حقیقت را درباره این بیماری ها اعلام کنیم. در عین حال از صدا و سیما خواهش می‌کنم که برنامه‌های مرتبط با چنین بیماری‌هایی را از نظر کمی و کیفی افزایش دهند؛ چراکه مهم‌ترین کمک به نظام سلامت توانمندسازی مردم در حوزه بیماری‌هاست و در این زمینه موسسات، خیریه‌ها، هنرمندان و همه کسانی که حرف‌شان در جامعه موثر است، می‌توانند کمک زیادی کنند.

هاشمی در پاسخ به سوالی درباره اهمیت این اجلاس گفت: یکی از جنبه‌های این نشست این بود که امروز وزیر بهداشت عراق مسئولیت مدیریت صندوق جهانی مقابله با ایدز، مالاریا و سل را در منطقه بر عهده گیرد. همچنین باید برای کشورهایی مانند لیبی، تونس، افغانستان و پاکستان نیز هماهنگی‌هایی می‌شد و در عین حال باید هماهنگی‌هایی را هم در منطقه مدیترانه شرقی انجام می‌دادیم که این نشست به همین منظور برگزار شد. البته آنچه را که از من خواستند ارائه کمک‌های فنی، آزمایشگاهی و دارویی به کشورهای منطقه و اطمینان از ادامه اجرای برنامه‌هایی بود که در گذشته تدوین و اعلام شده بودند.


ادامه مطلب ...

آتنه فقیه نصیری: با رفیع پیتز ازدواج نکرده بودم که جدا شوم

آتنه فقیه نصیری: با رفیع پیتز ازدواج نکرده بودم که جدا شوم

آتنه فقیه نصیری یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهه ۷۰ بود و همکاری با کارگردانان خوشنام و مجربی چون یدالله صمدی، مرحوم رسول ملاقلی پور، ابوالحسن داوودی، علیرضا داوودنژاد، تهمینه میلانی و… را آزمود. بعدها به تلویزیون بازگشت و با سریال «خانه سبز» مهمان خانه‌ها شد. فقیه نصیری به مرور زمان از سینما فاصله گرفت و عمده فعالیتش را در تلویزیون متمرکز کرد. مخاطبان قاب جادویی هنوز هم بازی متفاوت او را در قالب شخصیت زهره و در سریال «جراحت» محمدمهدی عسگرپور به یاد دارند.

همسر رفیع پیتز همسر بازیگران همسر آتنه فقیه نصیری طلاق آتنه فقیه نصیری بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیوگرافی رفیع پیتز بیماری آتنه فقیه نصیری ازدواج آتنه فقیه نصیری

مدتی پیش خبری رسانه ای شد مبنی بر ابتلای او به بیماری ام‌اس. عارضه‌ای که البته خودش دوست ندارد درباره آن صحبت کند و می‌گوید با این بیماری کنار آمده است. با این حال، ابتلایش به ام‌اس موجب شده که فعلا پیشنهاد جدیدی را برای بازی نپذیرد و اغلب اوقاتش را در خانه بگذراند. با او درباره کارنامه هنری‌اش و مسیری که در راه بازیگری پیموده همکلام شدیم که ماحصلش را در ادامه می‌خوانید.

این روزها که هیچ، اما قبل از عارضه‌ای که برای‌تان پیش آمده و مایل نیستید به آن ورود کنیم هم بازیگر کم‌کار و شاید به تعبیر بهتر گزیده‌کاری بودید. چه مقدار از این کم‌کاری خودخواسته بوده است؟

اغلب به خواست خودم بوده است، چرا که هر کاری را قبول نمی‌کنم. برایم خیلی مهم است که با چه گروهی کار می‌کنم؛ از کارگردان و تهیه‌کننده گرفته تا فیلم‌نامه‌نویس و سایر بازیگران.

حالا که در میان‌سالی هستید همچنان بازیگری برای‌تان جذاب است؟

بله، تجربه‌هایم بیشتر شده است و هر چه سن و سالم بالا می‌رود دلم می‌خواهد بیشتر از این تجربیات استفاده کنم و بهره ببرم. البته امیدوارم برای زنان میان‌سال هم نقش‌های خوب نوشته شود.

به نظر می‌رسد شما هم با نقش‌هایی که برای زنان میانسال نوشته می‌شود، به خصوص در تلویزیون چالش دارید؟

اصولا هیچ‌‌کدام از نقش‌هایی که در تلویزیون برای زنان میانسال نوشته می‌‌شود مناسب نیست و جذابیتی ندارد. ای کاش نویسندگان و فیلم‌سازان ما کمی هم فیلم‌ها و سریال‌های خارجی تماشا کنند تا ببینند آن‌ها چه نقش‌های خوب و پیچیده‌ای برای بازیگران زن میانسال‌شان می‌نویسند؛ شخصیت‌هایی که در حاشیه نیستند و حضورشان در قصه سریال تاثیرگذار است.

بعد از سریال «شمعدونی» در کار دیگری هم بازی کرده‌اید؟

نه، آخرین کارم همان شمعدونی بود.

آخرین حضورتان در سینما به چه سالی بازمی‌گردد؟

این‌قدر زمان از آن گذشته که خاطرم نمی‌آید. فکر می‌کنم «مزرعه پدری» رسول ملاقلی‌پور آخرین کار سینمایی من بوده باشد.

علت این کم‌کاری؟

در سال‌های اخیر پیشنهاداتی که داشته‌ام همه از طرف تلویزیون بوده تا سینما.

روزگاری و به خصوص در دهه ۷۰ از پرکارترین بازیگران ایران بودید اما آرام آرام کم‌کار شدید تا نیمه دوم دهه ۸۰ که کلا از سینما کناره‌گیری کردید؟

فیلم‌نامه پیشنهادی باید داستان خوبی داشته باشد تا جذبم کند.

تا جایی که می‌دانم زبان اسپانیایی خوانده‌اید. اصلا چطور شد که بازیگر شدید؟

از سر تنبلی شاید. بلاخره به طور اتفاقی پیش آمد. مدام کارهای سینمایی پیشنهاد شد. همان سال اول ۴ فیلم سینمایی پیشنهاد شد و خواهی نخواهی درگیر بازیگری شدم.

به کدام یک از نقش هایی که تا به حال بازی کرده اید چه در تلویزیون و چه در سینما علاقه بیشتری دارید؟

پاسخ این سوال سخت است. وقتی به نقش‌هایم فکر می‌کنم می‌بینم که هر کدام را به دلیلی دوست دارم. در نتیجه کاری نکرده‌ام که الان از بابتش ناراحت و پشیمان باشم. همه کارهایم را دوست داشتم؛ هر نقشم در زمان خودش پررنگ و دوست‌داشتنی بود، با این حال نقش‌های تاثیرگذارترم را بیشتر می‌پسندم.

نگاهی به کارنامه بازیگری‌تان گویای این واقعیت است که اکثرا نقش زنان ظریف و شکننده را بازی کرده‌اید.

متوجه سوال‌تان نمی‌شوم.

منظورم نقش‌هایتان در فیلم‌ها و سریال‌هایی مثل «دونفر و نصفی» و «خانه سبز» است.

شما سریال «جراحت» عسگرپور را دیده‌اید؟ باید نقش متفاوت پیشنهاد شود. وقتی همه نقش‌های پیشنهادی شبیه هم هست حق انتخاب کمتری دارم. باید فرصتی مثل سریال «جراحت» برایم وجود داشته باشد تا بتوانم متفاوت بازی کنم.

همسر رفیع پیتز همسر بازیگران همسر آتنه فقیه نصیری طلاق آتنه فقیه نصیری بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیوگرافی رفیع پیتز بیماری آتنه فقیه نصیری ازدواج آتنه فقیه نصیری

راجع به نقش‌تان در سریال جراحت بگویید؟

بازی در این سریال تجربه خیلی خوبی بود، از این جهت که به خودم هم ثابت شد می‌توانم نقش‌های متفاوت را بازی کنم. بازی در این سریال تجربه و خاطره خیلی خوبی بود.

آن‌طور که شنیده‌ام در سال ۶۷ بازی در فیلم «مسافران» به شما پیشنهاد شده بود اما بعد بهرام بیضایی مژده شمسایی را جایگزین‌تان کرد. آیا این قضیه صحت دارد؟

بله، چنین پیشنهادی رسیده بود.

پس چرا چنین پیشنهاد طلایی‌ای را قبول نکردید؟ پشیمان نیستید؟

دست من نبود. آقای بیضایی ابتدا این تصمیم را گرفتند اما بعد تشخیص دادند که من بازیگر بشو نیستم و هنرپیشه نمی‌شوم، درنتیجه مرا کنار گذاشتند.

به نظرتان اگر در «مسافران» بازی می کردید مسیر زندگی هنری‌تان عوض نمی‌شد؟

چرا خب، مسلما اوضاع خیلی فرق می‌کرد. خیلی مهم است که یک بازیگر کارش را با چه فیلمی آغاز کند. البته این دلیل نمی‌شود که وقتی اولین کارت موفقیت‌آمیز بود همان مسیر را ادامه دهی. پیش آمده که یک بازیگر وقتی در یک فیلم خوب ایفای نقش کرده است منتظر کارهای بهتر مانده و در نتیجه، تا مدت‌ها بیکار شده. برای این که بیکار نمانید مجبور می‌شوید به بازی کردن در کارهای ضعیف‌تر. با این حال اگر در «مسافران» بازی می‌کردم خیلی در کارنامه حرفه ای‌ام تاثیرگذار بود و شاید مسیر بازیگری‌ام عوض می شد.

دوست داشتید در فیلم های دیگر بیضایی بازی می‌کردید؟

خیلی زیاد. احمقانه است اگر جواب منفی می‌دادم.

کارگردانی بوده که دوست داشتید با او کار کنید اما قسمت نشده باشد؟

دوست داشتم با همه کارگردان های خوب و مجرب کار کنم اما موقعیتش پیش نیامده است.

البته در یکی دو فیلم خوب مرحوم ملاقلی پور مثل مزرعه پدری بازی کرده‌اید، هر چند این آثار به خوبی دیده نشد. آیا این نقش آفرینی‌ها نمی‌توانست نقطه عطفی در کارنامه هنری و حرفه‌ای شما باشد؟

نه، چه تاثیری داشته؟! به نظر خودم که هیچ تاثیری نداشته است!

خانم فقیه نصیری، از مسیری که در بازیگری پیموده‌اید راضی هستید و اگر به گذشته‌ها بازگردید همین راه را ادامه می‌دهید؟

تا به حال راضی بوده‌ام ولی طبیعتا به گذشته بازگردم به طور قطع به انتخاب‌هایم بیشتر فکر می‌کنم.

آیا پس از سال‌ها فعالیت به نقطه مورد نظرتان در بازیگری رسیده‌اید؟

نه، به نظرم هنوز خیلی راه مانده و به چیزهایی که می‌خواستم نرسیده‌ام.

همسر رفیع پیتز همسر بازیگران همسر آتنه فقیه نصیری طلاق آتنه فقیه نصیری بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیوگرافی رفیع پیتز بیماری آتنه فقیه نصیری ازدواج آتنه فقیه نصیری

رفیع پیتز و میترا حجار

اوقات فراغت‌تان را در خانه چه‌گونه می‌گذرانید؟

معاشرت با دوستان، مطالعه کتاب و تماشای فیلم.

تلویزیون هم تماشا می‌کنید؟

بله.

سریال مورد علاقه‌تان؟

پشت بام تهران و بیمار استاندارد.

اهل دیدن مسابقات ورزشی هم هستید؟

بله، فوتبال و هر بازی را که جذاب باشد تماشا می‌کنم.

طرفدار پرسپولیس هستید یا استقلال؟ به نظرتان کدام تیم قهرمان می‌شوند؟

طرفدار هیچ تیمی نیستم.

و صحبت پایانی؟

در همه سایت‌ها نوشته اند که من با رفیع پیتز ازدواج کرده و بعدها از او جدا شده‌ام. این مساله را کاملا تکذیب می‌کنم. من هیچ‌گاه با او ازدواج نکرده بودم که بخواهم جدا شوم.

همسر رفیع پیتز همسر بازیگران همسر آتنه فقیه نصیری طلاق آتنه فقیه نصیری بیوگرفی آتنه فقیه نصیری بیوگرافی رفیع پیتز بیماری آتنه فقیه نصیری ازدواج آتنه فقیه نصیری

گفتگو از زهرا صلواتی / بولتن نیوز

ازدواج آتنه فقیه نصیری بیماری آتنه فقیه نصیری بیوگرافی رفیع پیتز بیوگرفی آتنه فقیه نصیری طلاق آتنه فقیه نصیری همسر آتنه فقیه نصیری همسر بازیگران همسر رفیع پیتز


ادامه مطلب ...

با افزایش قیمت ثبت‌نام تلفن‌ثابت مخالف بودم

[ad_1]

رئیس کارگروه فناوری اطلاعات و ارتباطات مجلس :

رئیس کارگروه فناوری اطلاعات و ارتباطات مجلس با اشاره به افزایش اخیر قیمت ثبت‌نام تلفن‌ثابت از 50 هزار تومان به 200 هزار تومان گفت: از ابتدا با افزایش قیمت ثبت‌نام تلفن‌ثابت مخالف بودم زیرا معتقدم این رویه اشتباه است.

به گزارش صبحانه،رمضانعلی سبحانی‌فر ،‌ با اشاره به افزایش اخیر قیمت ثبت‌نام تلفن‌ثابت از 50 هزار تومان به 200 هزار تومان و سوال یکی از نمایندگان مجلس از وزیر ارتباطات در این باره که پس گرفته شد، گفت: از ابتدا با افزایش تعرفه ثبت‌نام خط تلفن ثابت مخالف بودم.

رئیس کارگروه فناوری اطلاعات و ارتباطات مجلس تصریح کرد: معتقدم مشکل درآمدی شرکت مخابرات ایران با افزایش هزینه ثبت‌نام خط تلفن ثابت حل نمی‌شود.

وی گفت: اینکه از ابتدای اشتراک هزینه ببیشتر برای شروع اشتراک دریافت خدمت بگیریم منطقی نیست؛ بلکه کسب درآمد بیشتر باید در ادامه اشتراک با ارائه خدمات ارزش افزوده و خدمات جدیدتر فراهم شود و هر مشترک که از خدمت جدیدتری استفاده کرد هزینه آن را بپردازد.

سبحانی فر ادامه داد: مادامی که این رویه تغییر نکند در آینده نیز خواهیم دید که این افزایش تعرفه ثبت‌نام دردی را دوا نخواهد کرد.

منبع :فارس


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

شرکت ارتباطات طیف گستر شرکت ارتباطات طیف گستر علاوه بر عرضه تجهیزات شبکه ، همواره به مشتریان خود راهکار سایت خبری تحلیلی تابناکاخبار ایران و جهانبا این حال ساعاتی بعد از انتشار فیلم فضای مجازی پر شد از سایتهایی که نسخه کامل فیلم را خبرگزاری تابناک اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریتغییرسبک با تغییرنسل فوتبال ابران رتبه برتر برای روابط عمومی شهرداری اصفهان برد کره خبرگزاری فارس صفحه اصلی چنان با مردم مصاحبت داشته باش که خود دوست دارى به همان گونه با تو مصاحبت کنندسایت خبری تحلیلی شفاف اخبار ایران و جهان سیدرضا اکرمی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه الف معمای عجیب خروج بنگاه های آستان قدس از شمول …معمای عجیب خروج بنگاه های آستان قدس از شمول مالیاتارتباط ایثارگران با رییس جمهور خبرگزاری ایثارگران بسم رب الشهدا والصدیقین با سلام وعرض ارادت به همه ایثارگران ورزمندگان حضرت اخباراخبار اجتماعی، اخبار اجتماعی ایران،اخبار اجتماعی اخباراخبار اجتماعیاخبار اجتماعی ایراناخبار اجتماعی روزسایت اخباراخبار امروز گسترش روزافزون سایت‌های صیغه‌یاب و ازدواج موقت …با سلام من پسری مجردم سالمه تهران دوسال قبل به دنبال ازدواج موقت بودم ولی حتی رجوع سایت خبری تحلیلی تابناکاخبار ایران و جهانتصاویر با شما سخن می گویند؛ تصاویری بی روتوش با سخنانی بی روتوش‌تر؛ می‌خواهیم با بخش کارگردان معروف فرنگ رفتم اما ازدواج سنتی داشتم …آخرین خبرها استخدام فوری در یهترین شرکتها با عالی ترین حقوق و مزایا زیباترین عکسهای آزادگان نیوز تحلیلی خبری فرهنگیصنفی …آیا مدانید آزادگان چه حق در شرکت خودکفایی دارند؟ میکائیل احمدزاده با عرض سلام و خوش بانکی به مناسبت دهه مبارک فجر و با هدف تقدیر از استفاده کنندگان دستگاه های خودپرداز بانک کلاس ششم دلفان نقاط قوت این روش تدریس دانش آموزان می توانند از طریق گفتگو یافته های خود را با


ادامه مطلب ...