چکیده
علی بن موسیالرضا (علیه السلام) بخش عمدهتر از عمر خود را در منطقه حجاز و مدینة النبی به سر برده و چند سال پایانی را به واسطه فراخوان مأمون خلیفه عباسی، در منطقه خراسان و شهر مرو گذارند. این دو منطقه از لحاظ ابعاد مختلف فرهنگی – اجتماعی، تفاوتهای چشمگیری با هم داشتند و در نتیجه، شرایط و گفتمانهای مختلفی در آن دو، جریان داشت. سؤالی که محور اصلی این مقاله را سامان داده، رصد گفتمانهای غالب مدینه و مرو و نحوه انعکاس آنها در روایات منقول از حضرت رضاست. سیری در میراثروایی بر جای مانده از آن حضرت، دو تفاوت نسبیِ محتوایی و روشی را در احادیث منقول از ایشان نشان میدهد که این مطالعه تلاش دارد پارهای از آن ها را نمایان سازد. هم چنین در این نوشتار، تحلیلی گفتمانی از چرایی تفاوت پارهای از عملکردهای حضرت رضا (علیه السلام) با ائمه پیشین ارائه شده است.
1. مقدمه
در باور شیعه اثناعشریه، تمامی ائمه معصومین (علیه السلام)، نور واحدند (2) و یک مقصد را دنبال نمودهاند، اما این نکته قابل خدشه نیست که ویژگیهای خاص تاریخی و فرهنگی، هر امام را با مسائل و شرایط متفاوتی روبه رو میکرده است؛ امری که امروزه در علوم انسانی از آن به «گفتمان / discourse» (3) تعبیر میکنند. بنابراین این قاعده نانوشته عرفی که هر امام، پیش از آن که پیشوای تمام بشریت برای تمام اعصار باشد، ابتدا مسئول مردم زمانه خویش است، اهمیت پژوهش گفتمانی و تحلیل فرهنگی - اجتماعی عصر او را دو چندان میکند.
جامعهشناسان و روانشناسان نیز معتقدند انسان دائماً در حال تعامل و داد و ستد با جامعه خویش است و بر همین مبناست که گام اول در شناخت کامل هر شخص، شناخت جامعه زیسته اوست. (4) بنابراین بحث از گفتمان، بحثی حاشیهای نیست، بلکه ضرورتی است که روش پژوهش علمی بر آن تأکید میکند و چنانچه بدون توجه به تاریخ و بستر حیاتی پیشوایان مذهبی به اظهار نظر پرداخته شود، از فهم بسیاری از رموز و پیچیدگیهای موجود در تعاملات آنان ناتوان میمانیم. (5)
درباره پیشینه این مطالعه باید گفت هر چند برخی، ضرورت این مسئله را در زندگانی امام رضا (علیه السلام)، یادآور شدهاند، (6) اما آثاری که در این زمینه نوشته شده، یا بخشی از گفتمانها را پوشش داده (7) و یا در آن، مقایسه خاصی میان این دو بوم مشاهده نمیشود. (8) هم چنین گفتنی است که روش تحقیق این پژوهش، از نوع توصیفی و تجزیه و تحلیل موضوعی است. ملاک نویسنده در مدنی یا مروی قلمداد کردن روایات نیز غالباً مبتنی بر اطلاعات درونی احادیث (از قبیل اشاره به نام شهر و یا خلیفه حاضر، سال صدور روایت و ...) بوده است.
2. جایگاه روایات رضوی در میراث حدیثی شیعه و اهل سنّت
سخنان امام رضا (علیه السلام)، در جهانبینی معتقدان به امامت آن حضرت، به مثابه سخنان رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) قلمداد و به عنوان نص شرعی نگریسته میشود. بنابراین طبیعی مینماید که شیعیان معتقد به آن حضرت، اهتمام وافری در ضبط، نقل و کتابت اقوال آن حضرت بنمایند که بسیاری از آنها در صحیفةالرضا، عیون اخبار الرضا و هم چنین مسند الامام الرضا منعکس شده است. نکته شایان توجه آن که میراث کنونی حضرت رضا (علیه السلام) تنها گوشهای از معارفی است که از گذر تاریخ و تلاشهای محدثان به دست ما رسیده، و قسمت قابل ملاحظهای از آن به دست فراموشی سپرده شده است، چنان که «علی بن ابراهیم بن هاشم» اعتراف میکند احادیث بسیاری از طریق یاسر (یکی از خدام حضرت) و دیگر روات از امام رضا (علیه السلام)، شنیده، اما گذشت زمان، موجب فراموشی آنها شده است. (9) در نقطه مقابل، رواتی نیز وجود داشتند که به محض استماع روایت، آن را به ضبط میکشیدند. در این زمینه بهترین شاهد، شتاب «العباسی» (10) در جستن دوات و کاغذ برای نگارش سخنان حضرت رضاست:
دَخلت علی العبَّاسی یوماً، فطلب دواة و قرطاساً بالعجلة. فقلتُ: ما لک؟ فقال: سَمِعتُ من الرَّضا (علیه السلام) اشیاء احتاج ان اکتبها لا انساها، فکتبها. (11)
فارغ از شیعه امامیه، بیشترین گروهی که به روایات رضوی اهمیت دادند و در نقل و ضبط آن کوشش کردند، زیدیان هستند. آنان گرچه پس از امام حسین (علیه السلام) و با گرایش به امامت زید بن علی، راه خود را از امامیه جدا نمودند، اما به علی بن موسی الرضا علاقه ویژهای نشان دادند و حتی برخی از آنان، امامت ایشان را پذیرفتند! (12) با این توضیح که از منظر زیدیه، فاطمی قائم به سیف داعی به خود، اهلیّت امامت دارد (13) و علی بن موسی (علیه السلام) با پذیرش ولایت عهدی – که آن را نوعی قیام برای رسیدن به حکومت و یا زمینهسازی در راستای آن تفسیر میکردند – (14) تمام ویژگیهای امام را کسب کرده است. (15) توجه به روایات منقول از امام رضا (علیه السلام)، در میان زیدیه، در نقل صحیفةالرضا، (16) چاپ آن در کنار مهمترین اثر حدیثی زیدیه یعنی مسند زید و کوششهایی که پیرامون آن انجام شده، قابل مشاهده است؛ از جمله باید به دو تخریج احادیث (17) و یک شرح دو جلدی به نام الروض المنیر/ درر الصوارم (18) اشاره کرد. (19)
افزون بر شیعیان، اهل سنت - یا به تعبیر دقیقتر، عامه – نیز به مرویاتی از امام رضا (علیه السلام)، که سلسله اسناد آن به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) ختم شود، توجه نشان داده و در ثبت و جمع آن کوشیدهاند. (20) (21) راغب اصفهانی در مورد مقام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میگوید:
أنه لیس فی الارض سبعة أشراف عندالخاص و العام کتب عنهم الحدیث إلا علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب. (22)
او به امام و شش تن از اجداد گرامیشان اشاره میکند که شیعه و اهل سنت از آنها نقل روایت
میکنند؛ صفتی که مختص ایشان است. علاوه بر مضمون روایات، اهل سنت توجه ویژهای به سند آن نیز داشتهاند؛ به عنوان نمونه وقتی احمدبن حنبل از اباصلت هروی حدیثی از امام رضا (علیه السلام)، را میشنود، این چنین بیان میکند: «اگر سند این روایت بر دیوانگان خوانده شود، بهبود مییابند.» (23) حتی اثری معجزهآسا از ابن ابی حاتم رازی برای آن نقل شده است. (24)
از دیگر نشانههای جایگاه حدیثی امام رضا (علیه السلام) در میان اهل سنت، استقبال دو تن از محدثان اهل سنت، یعنی حافظ ابوزرعه رازی و ابن اسلم طوسی به هنگام ورود حضرت به نیشابور (25) و نگارش حدیث سلسلة الذهب (26) توسط بیست هزار نفر است.
3. گفتمانهای غالب روایات رضوی در شهر مدینه
امام رضا (علیه السلام)، از بدو تولد تا ماه ذیقعده سال 200 ق که به مرو خوانده شد، (27) در حجاز و غالباً در مدینة النبی میزیست. امام رضا (علیه السلام)، که در سال 148 ق به دنیا آمده بود، به سال 183 ق، پس از شهادت پدرشان امام کاظم (علیه السلام)، رهبری شیعیان را به عهده گرفت. بنابراین حدود 17 سال از دوران امامت حضرت در مدینه سپری شد. روایات رضوی صادر شده در این باره زمانی نشا میدهد سه مسئله «تبیین وترویج امامت شیعی»، «مقابله با فرق نحرف شیعی» و «تبیین احکام و علم فقه»، مهمترین گفتمانهای روایات رضوی در شهر مدینه را تشکیل میدهد. البته شایان ذکر است مقصود از مهمترین گفتمانها، آن نیست که ثامنالحجج در مرو یا شهر دیگری درباره آنها سخنی نفرموده باشد، بلکه مقصود نویسنده از مهمترین گفتمانها، مقولهای از جنس شدت و ضعف است و نه نفی و اثبات.
الف – تبیین و ترویج امامت در دو گفتمان شیعی و غیر شیعی
پیش از حضرت امام رضا (علیه السلام) غالباً مسائل مربوط به امامت، در میان خواص و محافل علمی شیعی مطرح شده، و تبلیغ وترویج آن با اشاره به تقیه، منع و حتی ممنوع اعلام شده بود، (28) اما ثامنالحجج (علیه السلام) با مناسب دیدن شرایط و در نظر گرفتن مصالح جامعه شیعی، به صورت آشکار و بدون هیچ پروایی به تبیین مفهوم امامت و ترویج علنی آن پرداخت. همین تفاوت رفتار حضرت با پدران خود، شیعیان را به اظهار شگفتی و نگرانی واداشت؛ به عنوان نمونه محمدبن سنان در زمان خلافت هارون، خدمت حضرت رسید و از این که شایان امامت خود را آشکار کرده، سؤال کرد. امام نیز به آسیب ندیدن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از ابوجهل استنادجسته، فرمود: «اگر هارون توانست شاخه مویی از سرم بر کند، شهادت دهید که من امام نیستم.» (29) این نگرانی از صفوان بن یحیی نیز نقل شده است: «شما امر عظیمی را آشکار کردهاید و ما از این بابت بر جان شما از دست هارون، هراس ناکیم.» امام در پاسخ فرمود: «او هر تلاشی انجام دهد، قادر نیست بر من چیره شود». (30) (31)
اقدام علنی امام در مطرح کردن امامت چنان شایع بود که حتی دشمنان نیز مطلّع بودند. به همین دلیل ایشان در مدینه «امامالرافضه» خوانده میشد. (32) هم چنین هنگامی که اقدام امام مبنی بر اظهار امامت به گوش یحیی بن خالد برمکی (وزیر هارون) رسید، به خلیفه گفت: این علی بن موسی الرضاست که پا پیش گذاشته و ادعای رهبری میکند.» او با این سخنان، تهییج هارون علیه امام را در سر میپروراند، اما هارون گفت: «آنچه بر سر پدرش آوردیم برای ما کافی است». (33) (34)
تعریف امامت، (35) تبیین ملاکهای تشخیص امام، (36) برشمردن سی خصلت برای امام، (37) تأکید بر غیر اکتسابی بودن این ویژگیها، (38) تمسک به آیه «... لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (39) و بیان لزوم عادل بودن امام (40) و عصمت او از گناه و اشتباه، (41) از جمله گامهای عملی امام در راستای تبیین مفهوم امامت و نظریهپردازی حول آن بود. افزون بر مباحث نظری، حضرت امام رضا (علیه السلام) نظریه عامه مبنی بر واگذاری انتخاب خلیفه به امت را محلتردید قرار داد (42) و نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگرداند. (43)
قید «بشروطها وَ أَنَا مِن شُرُوطِها» در انتهای برخی از نقلهای حدیث سلسلة الذهب، (44) در مقام اثبات امامت خود آن حضرت بوده و استنباط ابن بابویه نیز چنین است. (45) فارغ از کوششهای شخص حضرت، امام به شیعیان خود اجازه علنی نمودن وترویج امامت نیز دادند (46) که منجر به نگارش رسالههایی در این موضوع شد. (47) بنابراین حضرت رضا (علیه السلام) از جهتترویج مفهوم امامت در میان عامه مردم، نقش به سزایی ایفا نمود.
علاوه بر مباحث نظری، تلاشهای آن حضرت در بازگرداندن فرقههای منحرف شیعی خصوصاً واقفه و فطحیه به جریان اصلی امامیه، (48) مهمترین جنبه تقویت امامت در گفتمان شیعی است. در پایان باید گفت هر چند گفتمان امامت در شهر مدینه به وجود آمد و بسیاری از احادیث در آن منطقه صادر شد، اما چنین نیست که نشانی از آن در شهر مرو نباشد. (49) (50)
ب – گفتمان مقابله با فرق منحرف شیعی
در زمان زندگانی امام رضا (علیه السلام)، شیعیان در واگرایی کم نظیری به سر میبردند. از یک سو اختلاف آنان در شناخت امام جدید در پس شهادت امام پیشین، فرقی چون فطحیه، اسماعیلیه و واقفه را پدید آورده بود و از دیگر سو اندیشههای متعدد غلو و تفویض، شیعیان را به سمت خود جذب میکرد. بنابراین حضرت امام رضا (علیه السلام) که خود را پیشوای هشتم معرفی میکرد، هم میبایست در یک عرصه با غلات و مفوضه مبارزه کند و هم در جبههای دیگر، جریان مدعیان امامت را شکست دهد. در این جا به صورت مختصر به مهمترین گروهها اشاره خواهد شد.
واقفیه:
واقفیه نام فرقههایی از شیعه است که منکر رحلت امام کاظم (علیه السلام) شدند، در امامت آن حضرت متوقف شدند و رهبری دینی امام رضا (علیه السلام) را به عنوان امام نپذیرفتند. (51) واقفه از پرشمارترین و مناقشه انگیزترین فرقههای منحرف شیعی در زمان امام رضا (علیه السلام) بودند (52) و خطری جدی در از میان بردن پیوستاری جامعه شیعی ایجاد کردند. (53) این وضعیت، شدت مبارزه امام در ساحتهای مختلف را میطلبید. بیشترین رویارویی امام رضا (علیه السلام)، با این گروه در قالب مناظره و ارائه پاسخ بوده است. در این جا فقط به مهمترنی شبهات واقفه و پاسخهای آن حضرت اشاره میشود:
1. شبهه عدم وفات امام کاظم (علیه السلام) و قائم بودن ایشان؛ (54) (55)
2. شبهه غسل ندادن امام کاظم (علیه السلام) توسط امام رضا (علیه السلام)؛ (56)
3. شبهه عقیم بودن امام رضا (علیه السلام). (57) (58)
نکته عجیب آن که تولد امام جواد (علیه السلام) نیز تمامی بخش بهانههای واقفه نبود و گروهی از آنها به این دلیل که محمدبن علی الجواد بسیار گندمگون است و شباهتی به پدرش ندارد، در نسب ایشان تشکیک نمودند! (59)
افزون بر مناظره و پاسخ مستدل، امام به محاصره اجتماعی (60) و اقتصادی واقفه نیز فرمان دادند که در رتبه بعدی قرار داشت. (61) هدف از این تصمیم، برفشار بر منحرفان، دور نگاه داشتن شیعیان صحیح المذهب از افکار فاسد آنان بود. این گفتمان بیش از همه در سالهای ابتدایی امامت آن حضرت غلبه داشت و گرچه شواهدی از حضور واقفه تا اواسط قرن ششم به چشم میخورد، (62) اما تلاشهای آن حضرت در شهر مدینه، بسیاری از آنان را به جریان اصلی شیعه بازگرداند. (62)
اسماعیلیه و فطحیه:
اسماعیلیه و فطحیه، نام دو فرقه شیعیاند که امامت را پس از امام صادق (علیه السلام)، بهترتیب در اسماعیل و عبدالله افطح (پسر اول و دوم آن حضرت) میجستند. در مورد اسماعیلیه باید گفت چون آنان پس از مرگ اسماعیل تا زمان تشکیل دولت فاطمی در سال 297 ق، در دوران ستر به سر میبردند، (63) مواجهه خاصی با حضرت رضا (علیه السلام) نداشتند. تنها در روایتی، ثامن الحجج به علت گمراهی اسماعیلیه (وصایت امام صادق (علیه السلام) درباره اسماعیل) اشاره فرمود و وصیت مذکور را در خصوص صدقات دانست و نه وصیت به امامت. (64)
دستآویز فطحیه در امامت عبدالله، روایاتی بود که این مقام را در فرزند بزرگ هر امام، منحصر میدانست. (65) در آغاز، تعداد فراوانی از شیعیان به امامت عبدالله روی آوردند، (66) اما به دلیل آن که وی نتوانست از پس پاسخ به سؤالاتی در راستای امتحان امامت برآید، (67) بسیاری انکارش نموده، به امامت موسی کاظم (علیه السلام) گرویدند. (68) هم چنین فوت او پس از هفتاد روز از شهادت پدر (69) و نداشتن فرزندی به عنوان جانشین، دو عامل مهم دیگر در تضعیف این فرقه بود. (70) با این وجود، عده کمی جانشینی او را بر حق دانستند و حضرت کاظم (علیه السلام) را امام بعدی خود در نظر گرفتند. (71) بنابراین در سلسله امامان این گروه از فطحیه، موسی کاظم (علیه السلام) امام هشتم، و حضرت رضا (علیه السلام) امام نهم به شمار میآید.
این گروه تا اواخر قرن سوم هجری وجود داشتند و تعدادی از اندیشمندان شیعه از میان آنان برخاستند. (72) تعامل سازنده امام رضا (علیه السلام) با آنان، (73) هدایت برخی از ایشان را به دنبال داشت. (74) (75)
زیدیه و علویان قائم به سیف:
بیشترین تعامل زیدیه و امام رضا (علیه السلام) مرتبط با مسائل سیاسی و قیام علیه خلافت عباسی بوده است، به این صورت که زیدیان برای تأیید قیام و همراه کردن، نزد آن حضرت میآمدند، (76) اما حضرت رضا (علیه السلام) که شرایط را برای قیام مسلحانه فراهم نمیدید، از هرگونه دخالتی خودداری فرمود؛ به عنوان نمونه در قیام محمدبن ابراهیم طباطبا (77) در سال 199 ق که سه فرزند امام کاظم (علیه السلام) به نامهای زید، اسماعیل و ابراهیم به امارت شهرهای اهواز، فارس و یمن درآمدند، (78) حضرت رضا (علیه السلام) ورود نکرد. حتی در قیام محمد دیباج، آن حضرت به عنوان میانجی حکومت و زیدیان بود. (79) نیز حضرت رضا (علیه السلام) پیوستن شیعیان به قیام برادرش، زید را – که به واسطه آتش زدن عباسیان سیاه پوش، به «زیدالنار» ملقب شده بود – (80) تأیید ننمود. (81)
فارغ از گفتمانهای عملی فوق، تأکید حضرت رضا (علیه السلام) بر تقیه، (82) قیام نکردن تا زمان قائم (83) و مهمتر از آن، نامشروعی قیام با رهبری امام غیر مفترض الطاعة، (84) گفتمان تقابل نظری حضرت با زیدیه را تشکیل میداد. غلبه این گفتمان نیز مربوط به مدینة النبی است، چرا که اولاً زیدیان در حجاز و عراق – و نه مرو – میزیستند و ثانیاً پس از واگذاری ولایت عهدی به امام رضا (علیه السلام)، حجم قیامهای طالبیان و زیدیه فروکش کرد. (85) بنابراین غالب روایات رضوی با این موضوع، در مدینه صادر شده است. (86)
غلات و مفوّضه:
هر چند صادقین (علیه السلام) تلاش دامنهداری جهت از میان بردن غلات انجام دادند و در تضعیف آنها نقش مؤثری داشتند، ولی هم چنان این جریان در زمان امام رضا (علیه السلام) به حیات خود ادامه داد. امام، رأس غلات در زمان خود را محمدبن فرات معرفی فرمود و او را بدتر از ابوالخطاب دانست. (87) هم چنین آن حضرت رابطه خود با غلات را به بیزاری حضرت عیسی از مسیحیان تشبیه نمود. (88)
نفی تعبید بندگان توسط ائمه، (89) نقد اندیشه تفویض، (90) هشدار نسبت به روایات جعلی غلات (91) و محاصره اجتماعی آنان، (92) تنها گوشهای از تقابلهای امام رضا (علیه السلام) با آنهاست. شاهدی بر حضور غلات در خراسان آن زمان وجود ندارد و لذا تقابل با این گروه، بیش از همه در مدینه بوده است، گر چه تک روایتهایی درباره آن در شهر مرو نیز صادر شده است. (93)
ج- علم فقه و پاسخ به احکام شرعی و مسائل آزمونی
گفتمان مهم دیگر ثامن الحجج (علیه السلام) در مدینة النبی، مسائل مرتبط با فقه واحکام شرعی است. این گفتمان را میتوان از سه زاویه مورد بررسی قرار داد: ابتدا آن که حضرت امام رضا (علیه السلام) به عنوان پیشوای قطعیه و با توجه به آن که یکی از شئون امام، تبیین حلال و حرام است، مورد سؤال قرار میگرفت. (94) از سوی دیگر به دلیلتردید واقفه در امامت حضرت رضا (علیه السلام) و وجود روایاتی از ائمه پیشین مبنی بر سؤال از حلال و حرام الهی به عنوان راهکار آزمودن مدعیان امامت، (95) با روایات زیادی مواجه هستیم که از ثامن الحجج سؤال فقهی شده و حضرت بدانها پاسخ گفته است. به همین دلیل تعداد گزارههای فقهی منقول از امام رضا (علیه السلام) را برخی به پانزده هزار (96) و برخی به هجده هزار مورد (97) رساندهاند که بخش قابل ملاحظهای از آن، در پاسخ به واقفیه بوده است.
سومین جنبهای که باید در گفتمان فقه بدان اشاره نمود، تبیین احکام شرعی برای عموم مردم - و نه تنها شیعیان - است. به همین دلیل منابع سنی و شیعی به افتای آن حضرت در مسجدالنبی هنگامی که بیش از بیست و چند سال از عمر شریفش سپری نشده بود، اشاره کردهاند. (98) (99) این فتاء چنان ظهور و بروز داشت که مستمسکی برای واقفیه در نقد حضرت رضا (علیه السلام) شد؛ به عنوان نمونه ابن ابی سعید مکاری به حضرت گفت: «آیا باب خانه ات را گشودهای وبرای مردم فتوا میدهدی، حال آن که پدرت چنین نمیکرد؟» (100) (101)
علم امام به فقه چنان شهره شده بود که زائران در مناسک حج، میدانستند باید سؤالات خود را نزد ایشان بیاورند. (102) سؤالات آزمونی واقفه در ابتدای امامت حضرت رضا (علیه السلام)، افتای ایشان در مسجدالنبی و روایات فقهی رضوی که در شأن صدور به این شهر اشاره شده، همگی نشانگر رواج حداکثری گفتمان فقه در مدینه است، گر چه شواهد اندکی از این گفتمان در شهر مرو نیز به ثبت رسیده است. (103)
4. گفتمانهای غالب روایات رضوی در شهر مرو
مرو، نام یکی از مشهورترین شهرهای خراسان بود و در کنار هرات، نیشابور و بلخ، یکی از ایالتهای بزرگ خراسان (104) به شمار میآمد؛ شهری که محدثانی از صحابه را در خود جای داده بود (105) و چنان علم حدیث درآن رواج داشت که محدثان، مسجدی مخصوص برای خود داشتند. (106) در این شرایط و با ورود امام رضا (علیه السلام) و اصحاب ایشان به مرو، احادیث رضوی بسیاری که در حجاز صادر شده بود، به خراسان – خصوصاً در شهرهای بلخ، مرو و نیشابور - راه یافت و میان محدثان این منطقه متداول گشت. نشانه این مطلب را در سلسله سند مجموعهای از احادیث مشاهده میکنیم که به حضور افراد ذیل در خراسان تصریح شده است: «حَدَثنَا أَبوالحَسَنِ مُحمَّدُبنُ عَلِی بنِ الشَّاهِ الفَقِیه المَروَزِی بِمَروَرُود فِی دَارِه...»، «أبو مَنصُورٍ أَحمَدُبنُ إبرَاهِیمَ بنِ بَکرٍ الخُورِی بِنَیسَابُور...» و «حَدَّثنِی أَبوعَبدِاللهِ الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الاُشنَانِی الرَّازِی العَدلُ بِبَلخٍ...». (107) (108)
امام رضا (علیه السلام)، کمتر از سه سال (203-201 ق) در منطقه خراسان و به خصوص در شهر مرو زیست (109) و به دلیل آن که مخاطبان آن حضرت غالباً از غیر شیعیان بودند، (110) حدیث رضوی چه از حیث محتوایی و چه از نظر شکلی تغییر نمود. منظور از تغییر شکلی حدیث، اصرار حضرت رضا (علیه السلام) بر ذکر سلسله اسناد روایت خود تا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و گاه تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ (111) به عنوان محدثان نیشابوری با بیان جمله «بحَقِّ اَبائِک الطَّاهِرِینَ حَدِّثنَا بِحَدِیثٍ سَمِعتَهُ مِن أَبیک»، انتظار شنیدن حدیثی مسند (برخوردار از سلسله سند) داشتند و واکنش حضرت نیز نقل چنین حدیثی بود. (112) هم چنین حدیث «الإیمَانُ عَقدٌ بِالقَلبِ و قَولٌ بِاللِّسَانِ و عَمَلٌ بِالاَرکَان» که بین محدثان خراسان رواج داشت، با اساتید اهل بیت از طریق امام رضا (علیه السلام) به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسید. (113) شاهد دیگر، استفاده از حدیث نبوی مسند در مناظرات است. (114)
درباره تغییر محتوایی روایات رضوی در این مقطع زمانی، باید به مناظرات با رهبران سایر ادیان و گفت و گوهای درون دینی اشاره نمود که بیشترین حجم روایات را به خود اختصاص داده است. هم چنین بحث زهد و ملاکهای آن و نیز مباحث طب و سلامت جسمی نیز بخش قابل ملاحظهای از گفتمانهای آن حضرت در شهر مرو را تشکیل داده است. علاوه بر بافت متفاوت فرهنگی این شهر، باید طرز فکر مأمون، علم دوستی او و اهدافی که از مناظرات دنبال مینمود نیز مد نظر قرار گیرد.
الف – مناظره با رهبران سایر ادیان
تنوع ادیان در شهر مرو، همیشه و از زمان ساسانیان گرفته تا قرون متقدم اسلامی وجود داشته است. (115) شبهات و چالشهایی که ارباب برخی از این ادیان در مبانی دینی مسلمانان به وجود آورده بودند، (116) ورود امام رضا (علیه السلام)، به مناظرات را لازم ساخته بود. حضور فعال و توان مندانه آن حضرت در مناظره با رهبران یهودی، مسیحی، زردشتی و صابئی (رأس الجالوت، جاثلیق، هیربد هیربدان و عمران صابی) و دفع شبهه و اقناع آنان، نشان دهنده اهمیت این گفتمان است. (117) علاوه بر ادیان پیش گفته، دین بودایی نیز در مرو گسترش بسیاری داشت (118) و برخی پرسشها در مورد تناسخ، (109) در ارتباط با این آیین دانسته شده است. (120) موضوع غالب مناظرات، اثبات وحدانیت خداوند، نبوت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و حقانیت دین اسلام بوده است.
در منابع معمولاً اشاره میشود که این مناظرات را مأمون دایر میکرد و امام تنها به آن دعوت میشد (121) اما گزارشی وجود دارد که نشان میدهد خود آن حضرت نیز مجالسی را بر پا فرموده بود. (122) تقویت جنبه گفتمان بین ادیانی توسط حضرت رضا (علیه السلام) را میتوان در آثاری هم چون مجالس الرضا مع اهل الادیان و کتاب مناظرات علی بن موسی الرضا پی جوی نمود که تنها نام آنها برای ما به یادگار مانده است. (123) بدیهی است به دلیل غیبت این مذاهب در مدینه، نباید در جست و جوی این گفتمان در آن شهر باشیم.
ب- گفتوگو با رهبران مذاهب و فرق اسلامی
فضای فکری نسبتاً آزاد دوران مأمون و علاقهای که وی به برپایی مناظره داشت، (124) موجب پدایی فرق و مذاهب متنوعی شد و بسیاری از مذاهب ساخت یافته را به تثبیت اندیشههای کلامی سوق داد. بنابراین طبیعی مینماید که ثامن الحجج (علیه السلام) به عنوان امام شیعیان و رهبر جریان مذهبی شیعه، در تعامل با آنها باشد و در بسیاری از موارد به رویارویی با آنها برخیزد. (125) این گفتوگوها در موضوعات متعدد خداشناسی، عصمت انبیا، جبر و تفویض، خلق قرآن و ... بود و طی آن، حضرت چنان از مبانی کلامی شیعه دفاع نمود که به «عالم آل محمّد» شهره شد (126) و برخی ایشان را «مجّدِد مذهب امامیه» نامیدند. (127) (128)
بهترین شاهد برای غلبه این گفتمان در شهر مرو، سخن محمد بن جعفر معروف به دیباج، عموی آن حضرت است. او پس از مشاهده مناظرهای از امام، به مأمون چنین گفت: «تا کنون او را با هیچ عالمی در مناظره ندیده بودم.» (129) این سخن نشان میدهد که شرایط و امکانات جدل با علمای دیگر مذاهب در مدینه وجود نداشته (130) و به همین دلیل، این جنبه از شخصیت حضرت رضا (علیه السلام) برای نزدیکان ایشان نیز ناشناخته بوده است. البته نباید نقش ولایت عهدی را نیز در مناظرات نادیده گرفت. (131)
ج – گفتمان طب و بیان مسائل پزشکی
یکی از گفتمانهای امام رضا (علیه السلام)، به ویژه در خراسان، گفتمان طب و مسائل مربوط به سلامت جسم است. اثر منسوب به آن حضرت در زمینه طب یعنی، رساله ذهبیه (132) و هم چنین اقوالی که در کتب روایی پراکنده است، روایات امام را در این زمینه تشکیل میدهد.
شایان ذکر آن که گفتمان طب در زمان حضرت رضا (علیه السلام) گسترش بسیاری یافت که یکی از دلایل آن،ترجمه کتابهای طبی یونانی، هندی و ایرانی به زبان عربی بود. (133) علاوه برترجمه، کتاب های طبی زیادی نیز نوشته میشد. (134) به همین دلایل است که تألیف رساله ذهبیه با گسترده شدن این مباحث مرتبط دانسته شده است. (135)
نکته دیگری که به فهم این گفتمان یاری میرساند، برگزاری جلسات علمی با موضوع طب بوده است که در یکی از آنها طبیبان بزرگی چون یوحنا بن ماسویه، جبرائیل بن یُختیشوع و صالح بن بلهمه هندی حضور داشتند. (136)
د- تبیین صحیح از زهد و مخالفت با تصوف
از روایات چنین بر میآید که به هنگام زندگی حضرت رضا (علیه السلام) در شهر مرو، تصوف در این شهر رواج داشته و عدهای معنای زهد را در گوشهگیری از دنیا تفسیر میکردند. (137) از همین رو عدهای از صوفیان خراسانی نزد حضرت آمده، لب به اعتراض گشودند و گفتند:
امیرالمؤمنین مأمون، امامت و ولایت را به تو داد و آن حق کسی است که غذای زیر بخورد، پشم پوشیده، الاغ سوار شود و به عیادت مریض رود، ولی شما لباس فاخر پوشیدهای.
حضرت در جواب، به سیره یوسف پیامبر (علیه السلام) که از غذای مرغوب و قبای دیبای مطلاّ استفاده میکرد و بر مسند آل فرعون تکیه میزد، تمسک نموده، فرمود:
وای بر شما! از امام توقع عدالت و درستی میرود، راستگو باشد و به عدالت رفتار کند و چون وعده دهد، وفا نماید. خداوند که لباس و طعام را حرام نکرده است! (138)
زهدگرایان افراطی حتی پذیرش ولایت عهدی را مخالف با زهد دانسته بودند، اما حضرت ضمن اشاره به اجباری بودن پذیرش، به زندگانی حضرت یوسف (علیه السلام) اشاره فرمود که وی نیز از سر ضرورت، خزانهداری عزیز مصر را پذیرفته بود. (139) در روایتی دیگر، فردی از مشاهده لباس گران قیمت بر تن امام شکوه کرد، که حضرت با اشاره به آیه 32 سوره اعراف، او را به عمل، عبادت و نداشتن حرص توصیه کرد. (140) (141) و با این اقدام، توجه او را از ظاهر به امور مهمتر جلب نمود. (142)
رواج گفتمان زهد ناصواب را در نامه فضل بن سهل به امام میتوان مشاهده کرد؛ جایی که او حضرت را از استفاده از مشک بر حذر داشت تا مردم بر ایشان خرده نگیرند. (143) شان صدور روایات فوق (مراجعه صوفیان خراسانی و انتقاد از پذیرش ولایت عهدی) ما را مجاب میکند که این گفتمان را به مرو اختصاص دهیم.
نتیجهگیری
حضرت امام رضا (علیه السلام) هفده سالِ نخستین دوران امامت خود را در منطقه حجاز و به ویژه مدینة النبی به سر برد و سه سال پایانی را در خراسان و خصوصاً شهر مرو گذرانید. از بسامدسنجی و تحلیل محتوای روایات رضوی بر میآید که ثامن الحجج (علیه السلام) در منطقه حجاز به سه امر «تبیین و ترویج گفتمان امامت شیعی»، «مقابله با فرق منحرف شیعه و تلاش در بازگرداندن آنها به جریان اصلی امامیه» و «بیان احکام شرعی» بیش از موضوعات دیگر پرداخته است.
اما سه سال پایانی عمر حضرت با فراخوان شدن به پایتخت خلافت عباسی همراه بود؛ برههای که نقطه عطفی در زندگانی آن حضرت پدید آورد. این نقطه عطف به جهت «تفاوت گفتمانهای شهر مدینه و مرو»، «پذیرش ولایت عهدی» و «علاقه مأمون در برپایی مناظرات» پدید آمده بود.
با فراهم آمدن شرایط سیاسی - اجتماعی، گفت و گوهای دینی وعلمی در شهری که ملجأ افکار و ادیان مختلف بود، زمینه بروز توانایی امام رضا (علیه السلام) در مناظرات را به وجود آورد. این گفتوگوها و مناظرات با رهبران سایر ادیان و هم چنین بزرگانی از فرق اسلامی انجام شد. هم چنین برداشتهای افراطی از زهد که آن را به دنیاگریزی نزدیک کرده بود، گفت و گوهای رضوی در این زمینه را ایجاب نمود. در نهایت گردهم آیی،ترجمه و تألیف در زمینه طب، نگارش رساله ذهبیه و صدور روایات طبی از حضرت رضا (علیه السلام) را به دنبال داشت.
این پژوهش بر آن بود تا نشان داد تحلیل گفتمان روایات رضوی افزون بر ارائه فهمی عمیقتر و دقیقتر از احادیث، یاریرسان تاریخ و سیرهپژوهی زندگانی امام رضا (علیه السلام)، نیز خواهد بود.
پینوشتها:
1. دانشجوی دوره دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع).
2. امام باقر (ع) فرمود: «کُلُّنَا وَاحِدٌ مِن نُورٍ وَاحِدٍ و روُحُنَا مِن اَمرِ الله.» (بحارالانوار، ج26، ص 16).
3. گفتمان صرفاً با عناصر لغوی سر وکار ندارد، بلکه فراتر از آن به عوامل بیرون از متن یعنی بافت موقعیتی، فرهنگی و اجتماعی میپردازد و در حقیقت به یک موضوع جامعهشناختی مبدّل میشود. (نورمن فرکلاف، تحلیل انتقادی گفتمان، ص 8) در تحلیل گفتمانی علاوه بر شناسایی محدوده زمانی و بافت جغرافیایی، گفتمان رقیب نیز شناسایی میشود؛ زیرا در بسیاری از موارد دیگرآن گفتمان، باعث هویتبخشی به گفتمان مورد مطالعه میشود (ر.ک: سیدعلی اصغر سلطانی، «تحلیل گفتمان به مثابه نظریه و روش»، علوم سیاسی، شماره 28، 1383، ص 175).
4. ر.ک: علی شریعتمداری، روانشناسیتربیتی، ص 56.
5. درک ناصحیح این تفاوت را در نقدهای شیعیان - عمدتاً واقفیها - بر امام رضا (ع) مشاهده میشود، جایی که آنان اظهار علنی امامت و فتوا دادن را به ترتیب منافی سیره ائمه دیگر و امام کاظم (ع) می دانستند. (ر.ک: ادامه مقاله).
6. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، ج2، ص 181.
7. محمّدحسن پاکدامن، گرایشهای کلامی در عصر امام رضا (ع)، ص 20-23؛ حسن مجیدی، «تحلیل گفتمان مناظرههای امام رضا (ع) »، فرهنگ رضوی، شماره 2، ص 1392، ص 9-40.
8. یحیی میرحسینی، «گفتمانهای غالب در اندیشه امام رضا (ع)»، مجموعه مقالات جشنواره امام رضا (ع)، ص 35-70.
9. قَالَ عَلِی بنُ إبرَاهِیمَ بنِ هَاشِمٍ: «حَدَّثَنِی یاسِرٌ وَ غَیرُهُ عَنِ الرِّضَا بِاَحَادِیثَ کَثِیرَةٍ لَم أَذکُرهَا لِاَنِّی سَمِعتُهَا مُنذُ دَهر». (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 15).
10. احتمالاً مقصود هشام بن ابراهیم العباسی باشد که نام او در شمار روات آن حضرت ثبت شده است. گزارشهای متناقضی در مورد عقیده و خصوصاً رویارویی او با امام رضا - از یک شیعه محب و هوادار تا جاسوسی از طرف دستگاه عباسی که نسبت ناروا به امام داده و به محاجه بر میخیزد - وجود دارد (ر.ک: صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 220؛ ابنغضائری، الرجال؛ 16؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 501) از همین رو برخی از رجالشناسان در همخوان کردن روایتهای متعارض کوشش نمودهاند؛ یا به این صورت که او را شیعهای با اعتقادات عامه دانستهاند (محمدباقر بهبهانی، تعلیقه علی منهج المقال، ص 354؛ میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج5، ص 369) و یا راه حل را در تغییر احوالش جسته و برخی اختلاف روایتها را ناشی از تصحیف در نوشتار شمردهاند. (ر.ک: محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج10، ص 517-518) افزون بر این، شوشتری معتقد به وجود دو هشام بن ابراهیم در میان اصحاب حضرت رضاست و لذا از این راهکار نیز سود جسته است. (ر.ک: همان، ص 519 و 520).
11. عبدالله حمیری، قرب الاسناد، ص 343.
12. سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 94.
13. سعدالدین تفتازانی، شرحالمقاصد، ج5، ص 254.
14. ویلفرد مادلونگ نیز معتقد است هر چند زیدیه به مانند امامیه، مقام خلافت را از مقام امامت مجزا میدانند، اما به دلیل آن که نگاه دنیویتری به امامت دارند، ولایت عهدی علی بن موسی را نوعی حرکت سیاسی پنداشتهاند که میتوانست در راستای انقلاب علیه خلافت عباسی تحلیل شود.
Wilferd Madeluna, Der Imam Al-Qasim ibn Ibrahim una aie Glaubenslehre der Zaiditen, (p.78)
15. در کتاب ائمه اهل البیت الزیدیة، نام امام رضا (علیه السلام) به عنوان امام شانزدهم این فرقه آمده است (عباس محمد زید، ائمه اهل البیت الزیدیة، ص 53).
16. برای مشاهده نسخههای متعدد ابن اثر در کتاب خانههای زیدی یمن، ر. ک: عبدالله حبشی، فهرست مخطوطات المکتبات الخاصة فی الیمن، ص 368؛ علی سمان، فهرست مخطوطات مکتبة الجامع الکبیر صنعاء، ج1، ص 402) و هم چنین برای بررسی طرق متعدد نقل و اجازه آن، ر. ک: مجدالدین مویدی، لوامع الانوار فی جوامع العلوم، ج1، ص 279؛ احمد سیاغی، المنهج المنیر تتمة الروض النضیر، ج1، ص 37.
17. برای مشاهده اسامی، ر.ک: عبدالله حبشی، همان، ص 196، محمدرضا حسینی جلالی، ثبت الأسانید العوالی الی مروایات السید محمدرضا حسینی الجلالی، ص 31.
18. ر.ک: عبدالسلام الوجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة، ج1، ص 92؛ سیداحمد حسینی اشکوری، مؤلفات الزیدیة، ج1، ص 465.
19. این در حالی است که کوشش علمای امامیه پیرامون این اثر، منحصر بهترجمه بوده است! (به عنوان نمونه به زبان اردو: آقابزرگ تهران، الذریعة، ج4 ، ص111 و به زبان فارسی: علی صدرایی خویی، فهرستگان نسخههای خطی حدیث و علوم حدیث شیعه، ج6، ص 352.
20. به عنوان نمونه: ابنماجه، السنن، ج1، ص 25 و 26 و دارقطنی، السنن، ج2، ص 123.
21. البته باید به این مسئله اشاره نمود که شمار روایات رضوی در کتب سته اهل سنت، بسیار کم است و احتمال میرود بدان دلیل باشد که آنان معتقدند روایاتی که أبناء الرضا، اباصلت هروی و شیعیان از آن حضرت نقل میکنند، جعلی است. (ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج8، ص 456).
22. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 362.
23. ابنماجه، السنن، ص 26.
24. ر. ک: اربلی، کشفالغمة، ج2، ص 307.
25. مناوی، فیض الغدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص 641.
26. برای مشاهده منابع اهل سنت، ر.ک: ابن سلامه، مسند الشهاب، ج2، ص 324.
27. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج8، ص 544.
28. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّ المُذِیعَ لِاَمرِنَا کَالجَاحِدِ لَه.» (الکافی، ج2، ص 224) و «مَن أَذَاعَ عَلَینَا شَیئاً مِن أَمرِنَا، فَهُوَ کَمَن قَتَلَنَا عَمداً وَ لَم یقتُلنَا خَطَاء». (برقی، المحاسن، ج1، ص 256)
29. الکافی، ج8، ص 257 258.
30. مفید، الارشاد، ج2، ص 255.
31. میتوان دو شبهه و اعتراض واقفه نسبت به امام رضا (علیه السلام)، یعنی چرایی نفی تقیه (حمیری، قرب الاسناد، 349) و هم چنین اظهار چیزی که هیچ یک از امامان پیشین درباره آن تکلم نکردند (شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 464) را در این راستا تحلیل نمود. بنابراین درک ناصحیح شرایط را می توان یکی از عوامل گمراهی آنان دانست.
32. قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 371.
33. اربلی، کشفالغمة، ج2، ص 315.
34. این تغییر رفتار هارون باید به صورت مستقل بررسی شود. عواملی چون روی کار آمدن وزیران ایرانی و خارج شدن حکومت از ایدئولوژی عربگرای اموی، گذر حکومت عباسی از دوره ناپایدار انتقالی به وضعیت ثبات – و در نتیجه نداشتنترس افراطی از مخالف - میتواند مورد مداقه قرار گیرد. این رفتار هارون مختص امام رضا (ع) نبود؛ به عنوان نمونه هنگامی که محمد فرزند امام صادق (ع) مشهور به دیباج - که قیام کرده بود و پس از تسلط بر شهر مکه، امیرالمومنین خطاب میشد - دستگیر و بر هارون وارد شد، امانش داد. (ابوالفرج اصفهانی، 441).
35. الکافی، ج1، ص 203-199.
36. همان، ص 284.
37. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 418 و 419. در روایتی دیگر، این تعداد به 36 میرسد. (همو، الخصال، ج2، ص 528).
38. محمد نعمانی، الغیبة، ص 220.
39. بقره، آیهی 124.
40. الکافی، ج1، ص 199.
41. صدوق، کمالالدین، ص 678.
42. ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص 437.
43. محمد نعمانی، همان، ص 217.
44. صدوق، ثوابالاعمال، ص 7.
45. ر.ک: عیون الاخبار الرضا (ع)، ج2، ص 135.
46. شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 467.
47. به عنوان نمونه: کتاب الامامه از محمدبن ابی عمیر و یعقوب بن نعیم. (ر.ک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص 281 و ج20، ص 146).
48. البته واژه امامیه هنوز در آن زمان ساخت نیافته بود و چنانچه بخواهیم از اصطلاح دقیقتر بهره بجوییم، باید از واژه «قطعیه» استفاده کنیم؛ یعنی کسانی که در سال 183 ق شهادت امام موسی کاظم (ع) را پذیرفتند و پس از ایشان به امامت حضرت رضا (ع) باور داشتند. (قاسم رسّی، مجموع کتب و رسائل، ج1، ص 538؛ نوبختی، فرق الشیعة، ص 80).
49. ر.ک: سخنان امام در مسجد مرو (الکافی، ج1، ص 199) و در مجلس مأمون (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 200).
50. اهمیت این مسئله زمانی بهتر درک میشود که به گفتمان رقیب توجه کنیم؛ جایی که مأمون نیز ادعای امامت کرده، خود را «امام الهدی» میخواند. Micheal cooperson, Classical Arabic Biography: The Heirs of Prophets in the Age of Al-Mamun, p67) برای مشاهده بازتاب این لقب در اشعار، ر.ک: ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج6، ص 214.
51. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص 28 و 29. برای مطالعه طیفهای واقفیه، ر.ک: نوبختی، فرق الشیعه، ص 80 و 81.
52. نفوذ این فرقه به حدی بود که بسیاری از شیعیان کتابهایی تحت عنوان «الرد علی الواقفه» نگاشتند؛ به عنوان نمونه، ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 42؛ شیخطوسی، الفهرست، ص 12.
53. آنان حتی کتابهایی در تأیید اندیشه خود نوشته بودند؛ مانند کتاب الغیبة از حسن بن علی بن ابی حمزه (نجاشی، رجال، ص 37) و کتاب ذم من خالف الحق و أهله نوشته حمید بن زیاد. (همان، ص 132).
54. دلایل واقفه: شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 477-475. پاسخهای حضرت: حمیری، قرب الاسناد، ص 154 و شیخ طوسی، همان، ص 458.
55. امری که نیاز به پژوهشی مستقل دارد، وجود روایاتی مبنی بر قائم خوانده شدن امام کاظم (ع) در زمان حیات شان است؛ به عنوان نمونه هنگامی که شیعهای پس از تولد حضرت کاظم (ع) هدیهای خدمت امام صادق (ع) آورد، ایشان فرمود: «به خدا سوگند که آن را به قائم آل محمد هدیه دادی.» (شیخ طوسی، الغیبة، ص 44) حتی روایاتی وجود دارد که جماعتی از شیعیان در گفت و گو با امام کاظم (ع) و با تمسک به حدیثی از پدرشان، ایشان را قائم میدانستند. (همان، ص 41) برای مشاهده به کار رفتن تعبیر «موسی قائم آل محمد» ر.ک: حمیری، همان، ص 132.
56. برای مطالعه شبهه و پاسخ ر.ک: شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 464؛ الکافی، ج1، ص 384 و 385.
57. امام هشتم تا سال 195 ق و هنگامی که عمر شریفش از چهل فراتر رفته بود، فرزندی نداشت. از همین رو «حسین بن قیاما» از بزرگان واقفه آن را بهانه کرد و با استناد به روایتی از حضرت صادق (ع)، مبنی بر این که امام نمیبایست عقیم باشد، امامت حضرت رضا (ع) را زیر سؤال برد (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 209). برای مطالعه شبهه دیگر او که با کنایه حضرت را بدون امام صامت خواند، ر.ک: الکافی، ج1، ص 354.
58. سئوال از امکان رسیدن امامت به دایی، عمو و برادر و همین گفتمان قابل تفسیر است که برخی به دنبال یافتن جانشین برای حضرت رضا (ع) بودند، اما ثامنالحجج ادامه امامت را در فرزند خویش که در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود، منحصر داشتند. (ابن خرّاز قمی، کفایةالاثر، ص 278).
59. الکافی، ج1، ص 322 و 323.
60. شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 457؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 215.
61. پسین بودن رتبه استفاده از دو ابزار اخیر را میتوان در این روایت بازجست: حمیری، قرب الاسناد، ص 153.
62. محمدبن حوقل، صورةالارض، ج1، ص 91.
63. آدرس داده شده در فهرست منابع نیامد.
64. شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 473 و 474.
65. سیدمرتضی، الفصول المختارة، ص 306.
66. صدوق، کمالالدین، ص 74؛ سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 78.
67. نوبختی، فرق الشیعة، ص 87.
68. خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ص 113.
69. نوبختی، همان.
70. سعدبن عبدالله اشعری، همان؛ ابن عنبسه، عمدةالطالب، ص 195.
71. خواجه نصیرالدین طوسی، همان؛ شیخ طوسی، همان، ص 530.
72. برای مشاهده اسامی محدثان و علمای فطحی، ر.ک: ابن داوود حلی، الرجال، 532 و 533.
73. ر.ک: شیخ طوسی، الأمالی، ص 412 و 413؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ص 385.
74. نجاشی، الرجال، ص 35.
75. شاهدی مبنی بر تقابل امام رضا (ع) با اسماعیلیه و فطحیه در مرو ثبت نشده و لذا این گفتمان، منحصر به مدینه بوده است.
76. فرمانده ی نظامی این قیام بر عهده سری بن منصور معروف به ابوالسرایا بود و لذا گاه قیام به نام وی به ثبت رسیده است. (ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص 302-306).
77. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 207 و 208.
78. ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 304.
79. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 440 و 441.
80. ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج4، ص 118.
81. عبدالله حمیری، قرب الاسناد، ص 346.
82. ابن خزاز قمی، کفایة الاثر، ص 274.
83. صدوق، کمالالدین، ج2، ص 371 و 372.
84. الکافی، ج5، ص 23.
85. سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 94.
86. برای مطالعه روایات نادر صادر شده در این رابطه در مرو، ر.ک: صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 234.
87. شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 303 و 555.
88. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 200 و 201.
89. الکافی، ج1، ص 187.
90. صدوق، همان، ص 202.
91. همو، التوحید، ص 364.
92. همو، عیون الاخبار الرضا، ج1، ص 143.
93. به عنوان نمونه: ر.ک: همان، ج2، ص 200 و 201.
94. نشانه این امر، تک نگاریهای متعدد اصحاب آن حضرت در ابواب مختلف فقهی است (به عنوان نمونه: ر.ک: نجاشی، الرجال، 412؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص 47) که محتوای بسیاری از آنها را روایات رضوی تشکیل میداد.
95. الکافی، ج1، ص 284.
96. شیخ طوسی، الغیبة، ص 73.
97. ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص 350.
98. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج19، ص 135؛ قاضی نورالله مرعشی، احقاق الحق، ج33، ص 839.
99. امام (ع) در حالی که گفتمان فقهی ساخت یافته شیعه به فعالیت مشغول بود که مذاهب فقهی عامه یا در همین مرحله بودند (مانند فقه حنفی) و یا مرحله تکون و شکلگیری را طی میکردند (مانند مذهب شافعی).
100. شیخ طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص 465.
101. از پاسخ امام رضا (ع) مبنی بر این که هارون آسیبی به ایشان نمیرساند، هویداست که امام کاظم (ع) به دلیل رعایت تقیه، افتایی را که امام صادق (ع) داشت تعطیل نموده بود.
102. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 178.
103. شیخ طوسی، استبقار، ج2، ص 97 و 98.
104. شاید به سبب همین اهمیت بوده که آن را «امّ خراسان» نیز نامیدهاند. (عبدالله حمیری، قربالاسناد، ص 532)
105. حاکم نیشابوری، معرفه علومالحدیث، ص 194.
106. مسجدی به نام عتیق یا بنیهامان. آن جا که پس از ذکر این مسجد، از بنا شدن مسجد سومی به دست ابومسلم یاد میشود، روشن میشود که این مکان در زمان حضرت رضا (ع) وجود داشته است. (محمد ابن حوقل، صوره الارض، ج2، ص 434؛ ابواسحاق اصطخری، مسالک الممالک، ص 259)
107. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 24 و 25.
108. این سلسله سند در کتاب عیون أخبار الرضا از حدیث شماره 4 باب «الأخبار المجموعه» تا شماره 190 همان باب، تکرار شده است. (ر.ک: ج2، ص 24-48) شایان ذکر است مضمون این احادیث، بسیار با صحیفه الرضا که زیدیه منتشر میکنند، مشابهت دارد.
عبارات مرتبط با این موضوع
بسترهتر متفاوت فرهنگیِ مدینةالنبی و شهر مرو، و بازتاب آن در روایات امام رضا ع بسترهتر متفاوت فرهنگیِ مدینةالنبی و شهر مرو، و بازتاب آن در روایات امام رضا ع