آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید که اصلا تبلت چیست و چرا به وجود آمده است؟ در واقع این لوحهای لمسی به چه دلیل توانستند در مدت زمانی کوتاه وارد خانههای بسیار زیادی بشوند اما با همان سرعت، شروع به محو شدن بکنند؟
برخلاف تصور بسیاری از افراد که اپل را سازنده نخستین تبلت میدانند، این کمپانی دیگر آمریکایی یعنی مایکروسافت بود که سالها پیش از آیپد، تبلت ویندوزی خودش را وارد بازار کرد، محصولی که به واسطه ایرادات زیادی چون سنگینی و یا قابلیت لمس تنها با قلم، دچار موفقیت نشد و حتی پس از آن دیگر کمپانی بزرگ آن زمان یعنی نوکیا یک تبلت را وارد بازار نمود که سرنوشت بهتری از محصول مایکروسافت نیافت. اما اپل توانست با جادوی استیو جابز و البته قابلیتهای بسیار بهتر محصولش، یک کالای جنجالی را وارد بازار کند که برخی در آن زمان، از جایگزینیاش با لپتاپها سخن گفتند و بعضی پا را فراتر گذاشته و حتی آینده فناوری را در اختیار این لوحهای لمسی دانستند.
شرکتهای بسیار زیادی به دنبال این هیاهو حرکت کرده و انوع و اقسام تبلتها روانه بازار شد. سامسونگ محصولاتی گوناگون با سایزهای متفاوت عرضه کرد، ایسوس رده مخصوص به تبلتهایش را ایجاد نمود و بزرگانی چون موتورولا و سونی نیز دست به تولید نمونههایی در این بخش زدند. خلاصه بازار هم به شکلی پیش رفت که دیگر هرکسی یک تبلت میخواست و البته بزرگترین بخش این مارکت در اختیار نمونههای ۷ اینچی قرار گرفت و با ارزانتر شدن هرچه بیشتر این دستگاهها، تقریبا در هر خانهای حداقل یکی از آنها را میتوانستیم پیدا کنیم.
اما اگر این روزها کمی به اطراف خود بنگریم، در اخبار جستجو کنیم و به علایق کاربران نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که نه از سوی کاربران و نه سازندگان، دیگر علاقه سابق وجود ندارد و این تب تند، خیلی سریع فروکش کرده است. حتی آغازگر این شور آتشین یعنی اپل، دیگر به دنبال ساخت آیپدهای جدید نیست و باز هم تمرکز خودش را بر روی آیفونها و مکبوکها گذاشته است، دستگاههایی که نمیخواهند بمیرند!
این روزها شاید بیشترین خریدار برای داشتن تبلتهایی که تنوع گذشته را ندارند، کودکان و نوجوانانی باشند که به دنبال یک دستگاه برای بازی کردن میگردند و والدین آنها قصد هزینه کردن زیادی برای این امر ندارند؛ در واقع دیگر دوستداران فناوری به سراغ این لوحهای لمسی نمیروند و من نیز قصد ندارم پس از یک بار تجربه داشتن تبلت، بار دیگر شانس داشتن مدلی جدیدتر را داشته باشم، چرا که هیچگاه دیگر تبلت نخواهم خرید، اما چرا؟
زمانیکه استیو جابز اولین آیپد را معرفی کرد، این دستگاه با سایز ۹.۷ اینچی خودش در مقابل آیفون ۳.۵ اینچی آن زمان، درست به مانند یک غول میمانست و از آنجایی که بسیاری از اپلیکیشنها و بازیها در سایز کوچک آیفون چندان لذت بخش نبودند، حضور آیپد توانست بسیار بدرخشد. در واقع این تفاوت اندازه یکی از دلایل موفقیت آیپد بهخصوص برای سیستم عامل iOS بود. اما اگر این ابعاد را کنار بگذاریم، چرا باید برای یک تبلت پول اضافه بدهیم؟
آیفونها هم مثل سایر گوشیهای اندرویدی بزرگ و بزرگتر شدند و همین امر سبب شد تا آن اختلاف ابعاد کوچک و کوچکتر شود. از سوی دیگر، آن نیاز به استفاده از اپلیکیشنها در نمایشگری بزرگتر، به همین خاطر کمرنگ و کمرنگتر شد تا بفهمیم اصلا این تبلتها هیچ فلسفه دقیقی برای وجودشان نیست! این امر در ارتباط با مدلهای اندرویدی با شرایطی به مراتب بدتر وجود دارد! در اینجا دیگر محدود به آیفون نیستیم و انواع و اقسام گوشیها حضور دارد، محصولاتی که حتی مرز باریک بین اسمارت فون و تبلت را نیز در نوردیدهاند و گاهی اوقات نمیدانیم با یک تبلت روبهرو هستیم یا فبلت!
همین محصول جدید شیائومی با نام می میکس را در نظر بگیرید که نمایشگری ۶.۴ اینچی و بدون حاشیه دارد. هم آن قدری بزرگ است که نیاز به داشتن یک نمونه بزرگتر را نبینید و هم آن قدری کوچک است که درون جیبتان جای بگیرید و به راحتی جابجایش کنید، پس با این شرایط، چرا باید یک تبلت هم بگیریم؟ به راستی فلسفه این دستگاهها چیست؟ آیا به جز یک مانیتور بزرگتر، چیز دیگری برای عرضه دارند؟
به شخصه وقتی به عقب نگاه میکنم، در طی این ۱۲ سالی که صاحب سیم کارت شدهام، بیش از ۱۰ گوشی عوض کردم، روندی که میدانم همچنان ادامه خواهد داشت و با یک ضرب و تقسیم ساده به عدد یک مدل برای هر سال میرسیم، اما تبلت چه؟ کلا یک مدل نکسوس ۷ خریدم و نه تنها هیچوقت عوضش نکردم، بلکه به فکرش هم نیفتادم، چرا که همین مدل هم بلااستفاده مانده و از سوی دیگر، هیچ نیازی به تعویضش نمیبینم.
در واقع اکثر صاحبان تبلتها، خیلی کم پیش میآید که بخواهند دستگاهشان را عوض کنند (به جز موارد نادر چون خرابی) و این امر سبب میشود که بازار تبلتها نسبت به تلفنهای همراه، خیلی سریع اشباع شده و میزان تقاضا به سرعت کاهش یابد.
عدم رشد فناوری در تبلتها به معنای عدم توانایی سازندگان برای این امر نیست، بلکه به علت عدم وجود توجیه اقتصادی است. در واقع یکی از وجههای مهم در خرید تبلت، بهای مقرون بهصرفه آنها در مقایسه با تلفنهای همراه است و قاعدتا استفاده از فناوریهای جدید و پیشرفته، نیاز به هزینه بیشتر کاربران دارد که به دلیل اشباع بازار و کمرنگ شدن مرز بین گوشی و تبلتها، توجیه چندانی برای این پرداخت وجود ندارد. پس سازندگان نه تنها رغبتی به تولید دستگاههای خاص ندارند، بلکه از شمار تولیداتشان نیز روز به روز کاسته میشود.
از سوی دیگر، برخی از فناوریهای جدید بر روی تبلتها نمایش چندان جالبی نخواهد داشت. به طور مثال استفاده از نمایشگری با لبههای خمیده بر روی یک تبلت که سایزی ۱۰ اینچی دارد، به هیچ عنوان زیبایی و حتی کارایی موبایل را نخواهد داشت و یا تعبیه دوربین عکاسی دوگانه با لنزهای پیشرفته، کارایی تلفن همراه را ندارد، چرا که تبلت به علت سایز بزرگش، وسیله مناسبی برای عکسبرداری و فیلمبرداری نیست و اگر هم کسی اقدام به این امر کند، شبیه به کسی است که با پالتو و شال گردن در گرمای تابستان قدم میزند!
پس همین عدم رشد فناوری و به دنبالش، نداشتن قابلیتی ویژه و خاص، سبب شده تا تبلتها نه تنها رشدی نکنند، بلکه کم کم رو به فراموشی پیش بروند.
شاید آن زمانی که بسیاری از تبلتها به عنوان نابودکننده لپتاپها نام میبردند، کسی تصویر نمیکرد که خیلی زود ورق برگردد و این بار لپتاپها، تبدیل به قاتلان تبلتها شوند. در واقع این دستگاههای با قدمت به واسطه پیشرفت در طراحی خودشان، توانستند ایراداتی چون وزن بیشتر یا گرانی بیش از حد را تا حد زیادی حل کرده و دوباره تبدیل به محبوب قلبها برای افرادی بشوند که از گجت خودشان، یک کاربری حرفهایتر میخواهند.
لپتاپهای باریک و سبک وزن، نه تنها از نظر سختافزاری قدرت بیشتری دارند، بلکه مجهز به سیستم عامل قویتر، کیبورد دوست داشتنی و امکانات بیشتر هستند و تجهیز آنها به نمایشگر لمسی، تیر خلاص بر چهره تبلتهایی است که تا چندی پیش مشغول پوزخند به چهره لپتاپها بودند، آری، تبلتها شاید منقرض شوند اما لپتاپها نمیمیرند!
اگر نیازهای خودمان از یک گجت الکترونیکی را دسته بندی کنیم، متوجه میشویم بخش اعظم و شاید هم همگی، به واسطه تلفن همراه و لپتاپ، پاسخ داده میشود و قاعدتا در این بین حضور تبلت، فقط نقش یک جیب خالی کن را بازی کرده و در مقابل، کمترین توانایی برای برآورده کردن نیازهای ما را دارد.
این روزها که شبکههای اجتماعی و اینترنت همراه نقشی پر رنگ در زندگی افراد دارند، پس جابجایی آسان و دوربین مناسب، یک ابزار ضروری است، چیزی که گوشیهای موبایل نسبت به تبلتها برتری بیشتری دارند و از سوی دیگر، اگر به دنبال یک استفاده حرفهای با سیستم عاملی توانمند باشیم، باز لپتاپها به عنوان بازیگر اصلی مطرح میشوند و یک تبلت، درست به مانند اسباب بازی در مقابلشان است.
پس با این این شرایط مطرح شده، شما بگویید که چرا من باید یک تبلت بخرم، وقتی که میتوانم نسخه کاملتر و بهتری را با استفاده از یک تلفن همراه و لپتاپ اولترا بوک داشته باشم! میگویید قیمت کمتر تبلت؟ تجربه نشان داده زمان نیز این موضوع را حل خواهد کرد و فناوری چیزی است که حتی با پول کم، راه خودش را به خانه تک تک مردم باز میکند، اگر هم بگویید آن را نمیخواهید، فناوری شما را میخواهد و خودش را به هر شکل و مدلی که شده، غالب میکند! پس بیایید حداقل یک انتخاب درست داشته باشیم و بدانیم که تبلت، میمیرد و چهره فناوریِ پیشرفته در قامت آن متبلور نمیشود!
اگر از جمله علاقهمندان به دنیای فناوری باشید، حتما تا به حال مقالات و اخبار زیادی را در رابطه با اچتیسی ۱۰ خواندهاید اما در میان همه آن مطالب خوب و مثبت، برخی نکات ریز و درشت هم هستند که تاکنون بازگو نشدهاند. در این مقاله از آیتیرسان تصمیم داریم تا چشمهایمان را بشوییم و جور دیگری به اچتیسی ۱۰ نگاه کنیم. اگر میخواهید ناگفتههای این پرچمدار لوکس تایوانیها را بدانید، با ما همراه باشید.
کابوسی به نام طراحی
یک استراتژی خاص در فوتبال هست که میگوید به ترکیب برنده دست نزنید! بسیاری از مربیان هم به این جمله اعتقاد دارند و صد البته با عمل به آن نتیجه هم میگیرند اما اعتقاد به این جمله در دنیای اسمارت فونها و بهخصوص بخش دیزاین گوشیها کسی را بهجایی نرسانده و نخواهد رساند! اچتیسی در وان M7 بر روی طراحی دستگاه تمرکز ویژهای داشت و کاری کرد تا همه انگشت به دهان بمانند. این مسئله خودش یک برد برای این کمپانی تایوانی محسوب میشود اما اگر شما یک طراحی زیبا را بارها و بارها و در طی سالیان پشت سر هم ببینید مسلما دلتان را میزند چرا که اکثر مردم تغییر و تحول را دوست دارند. M8 و M9 هم آمدند و تا حد زیادی شبیه به نسل قبلی بودند. همه تصورشان این بود که دیگر در نسل بعدی همه چیز تغییر میکند اما ۱۰ هم آمد و خبری از تغییر نشد. موضوع زمانی جالب میشود که بدانید اچتیسی ۱۰ به واسطه سنسور اثر انگشتی که در زیر نمایشگرش قرار گرفته حتی زشتتر از گذشته هم شده و خیلیها معتقدند که شبیه به کهکشانیهای سامسونگ شده است. در این روزها که همه به دنبال کاهش ضخامت هستند؛ برادر گرامی، جناب آقای اچتیسی ۱۰ در حدود ۹ میلیمتری هم ضخامت دارد! ما هم منکر زیبایی و لوکس بودن اچتیسی ۱۰ نمیشویم اما آیا واقعا خریدن محصولی که از لحاظ طراحی مشابه ۳ نسل قبلی خودش است و به جرات میتوان گفت که حتی زشتتر هم شده، منطقی است؟!
دوربینی که دوربین نیست!
راستش را بخواهید هیچگاه دوربین محصولات اچتیسی آنچنان انقلابی نبودهاند. در واقع اگر سری به بازار بزنید، محصولی با برند اچتیسی پیدا نمیکنید که دوربین محور باشد و یا حداقل دوربینش حرفی برای گفتن داشته باشد. صحبت ما به این معنا نیست که دوربین اسمارت فونهای این شرکت تایوانی افتضاح است (!) اما آنطوری هم نیست که با دیدنش ذوقزده شوید. اچتیسی ۱۰ نیز هرچه باشد ساخته دست همین کمپانی است و دوربین به مراتب بهتری نسبت به سایر پرچمداران اچتیسی دارد اما بدون هیچ شکی در برابر رقبا حرفی برای گفتن نخواهد داشت. البته در ابتدا گفتیم که باید چشمهایتان را بشویید و اسیر بازیهای تبلیغاتی هم نشوید! در بسیاری از رسانهها دوربین ۱۲ مگاپیکسلی اچتیسی ۱۰ یکی از بهترینها عنوان شده اما وقتی خودتان تصاویر گرفته شده با این مدل را در برابر سایر پرچمداران قرار میدهید، تازه متوجه میشوید که آنطور که فکرش را هم میکردید نبوده! دوباره برگردیم به سراغ سوال اصلی: آیا خرید محصولی که دوربینش حتی از پرچمداران سال گذشته هم بهتر نیست و دو برابر آنها قیمت دارد، منطقی است؟!
تهی از نوآوری
در روزگاری نهچندان دور همه اچتیسی را به عنوان یک کمپانی پیشرو میشناختند اما حالا پیشرو که سهل است در واقع کار به جایی رسیده که اگر به کپی از دیگران متهم نشود، کار بزرگی کرده است! اچتیسی ۱۰ محصولی تهی از نوآوری است؛ نوآوری که چه عرض کنم، رسما هیچ ویژگی خاصی را به شما نمیدهد. اینفرارد که ندارد، پس نمیتوانید با آن لوازم دیجیتالی اطراف را کنترل کنید. ضد آب و گرد و غبار (به معنای واقعی کلمه) هم که نیست، پس نمیشود با آن به شنا رفت. خبری هم از فورستاچ، نمایشگر خمیده، دوربین دوگانه، طراحی ماژولار و هیچ ویژگی خاصی هم در آن نیست. رک بگویم هرچه فکرش را میکنیم امیدی هم به رابط کاربریاش نیست و تمام هنرش در یک سنسور اثر انگشت خلاصه شده که حالا آن را در میانردههای هواوی با دقت بالا و کلی ویژگی خاص میبینیم! با این اوضاع واقعا ارزشش را دارد که بابت چنین محصولی که چیز خاصی در چنته ندارد، پول بدهید؟!
حال و روز بد اچتیسی
دیگر همه میدانند که اوضاع برای اچتیسی چندان رو به راه نیست؛ تا قبل از معرفی اچتیسی ۱۰ همه چشم امیدشان به این محصول بود اما ۱۰ هم آمد و اچتیسی که گمان میکرد با حذف یک M از این سری میتواند آن را محصولی انقلابی جلوه دهد، به جایی نرسید. میزان فروش برای محصولی که لقب پرچمداری را با خود به یدک میکشد، اصلا خوب نیست. خود اچتیسی نیز به نظر میرسد که راهش را کاملا گم کرده است! اخیرا شاهد بودیم که بهجای رونمایی از محصولی متفاوت و خاص از اسمارت فونی با نام ۱۰ Evo پرده برداشته که چیپست نسل قبلی پرچمداران با نام اسنپدراگون ۸۱۰ را در دل خود گنجانده است. رسما هیچ دلیل قانع کنندهای برای این کار نیافتیم! دستگاه قیمتش که سر به فلک گذاشته و حتی در میان چیپهای قدیمی هم یکی از بدنامترین آنها را برای خود انتخاب کرده است. چیپستی که همه از دستش فرار میکردند حالا دوباره اچتیسی روی خوش به آن نشان داده است. همه اینها نشان میدهد که تایوانیها بدجوری راهشان را گم کردهاند. اچتیسی هم الجی و سونی نیست که در صورت ضرردهی بخش اسمارت فون از لوازم خانگی یا برفرض مثال صنعت گیم و فیلمسازی درآمدش جور شود؛ تنها چشم و امیدش به همین بازار اسمارت فون است که آن هم بر وفق مراد نیست (بازار هدستهای واقعیت مجازی آنطور که باید و شاید پر رونق نیست). کار برای اچتیسی بهجایی رسیده که ترجیح داده تا در ساخت پیکسلهای گوگل همکاری کند و نامی از خودش برده نشود تا بلکه به واسطه شهرت گوگل بتواند در سود فروش پیکسلها سهیم باشد و پولی به جیب بزند. بنابراین در این شرایط که اچتیسی از فردای خودش خبر ندارد، چرا باید محصول پرچمدارش را بخریم و رسما خودمان را فدا کنیم؟!
کلام آخر
ما که توضیحمان را دادیم خواه پند گیرید خواه ملال! اما محصولی که به معنای واقعی کلمه هیچ چیز خاصی برای عرضه ندارد، طراحیش قدیمی شده، دوربینش، دوربین نیست و حتی اوضاع برای سازندهاش هم مشخص نیست ارزش پرداخت مبلغی در حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان را ندارد. آن هم در دوره و زمانهای که میتوانید با نصف این مبلغ محصولات شایستهتری بخرید!
الجی G2 رسما معرفی شد! پیش از عرضه رسمی این مدل در ایران و طبق قولهای الجی، قرار شد که این مدل با شرایطی ویژه عرضه شود و به همین دلیل علاقهمندان که از دیدن مشخصات G2 به وجد آمده بودند، مقابل نمایندگی الجی صف کشیدند! خب البته حق هم داشتند، G2 محصول متفاوتی بود، کلیدهای کنترل صدا را در پشت خود قرار داده بود، قابلیتهای ویژهای داشت و باتریاش زبانزد خاص و عام شده بود…
و اینگونه بود که الجی عزم خودش را جزم کرد و به صورت کاملا جدی وارد دنیای اسمارتفونها شد. البته خیلی قبلتر از اینها زمانی که نمایشگر رنگی یکی از آپشنهای گوشیهای موبایل بود نیز محصولات الجی را در بازار دیده بودیم اما این G2 بود که ورق را برای این کمپانی کرهای برگرداند. حالا که دیگر الجی به یکی از بازیگران اصلی این صنعت تبدیل شده، قصد داریم با ذکر چند دلیل بگوییم که چرا نباید یک اسمارت فون پرچمدار از الجی بخرید.
میسوزد و باید بسازید
پس از خرید پرچمدارانی همچون G3 و G4 باید منتظر باشید تا دستگاه دلبندتان بسوزد و از آنجایی که در حدود ۲ میلیون تومان (در روزهای نخست عرضه) بابتش پول دادهاید، باید با آن بسازید! بله، شایعاتی که در رابطه با پرچمداران الجی و سوختن بردشان مطرح میشود، صحت دارد! ما خودمان تا به حال چندباری طعم این سوختن و ساختن را به معنای واقعی کلمه چشیدهایم! شما در حال کار با گوشی عزیزتر از جانتان هستید و به صورت کاملا خودجوش گوشی هنگ میکند و به هیچ عملی واکنش نشان نمیدهد، بنابراین چارهای جز خاموش کردن آن ندارید. به سمت دکمه پاور میروید و هرچی آن را میفشارید هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. باز خدا پدر و مادر الجی را بیامرزد که حداقل باتری محصولاتش به راحتی در دسترس شماست در غیر این صورت حتی نمیتوانستید گوشی را خاموش کنید! بعد از قرائت فاتحه باتری را در میآورید و گوشی را خاموش میکنید و به خیال خودتان، یک هنگ ساده بوده و قابل چشمپوشی است اما هرچه تلاش میکنید گوشی روشن نمیشود که نمیشود! باز هم خودتان را قانع میکنید و پیش خود میگویید که خب بالاخره یک محصول هوشمند است و چنین اتفاقاتی پیش میآید و قید اطلاعات گوشی را میزنید و تصمیم میگیرید که آن را فلش کنید اما باز هم به در بسته میخورید چرا که اصلا خبری از دانلودینگ مود و این داستانها هم نیست! پس از کش و قوسهای فراوان متوجه میشوید که ای دل غافل؛ گل سرسبد گوشیها، آقازاده گرامی، شاه شاهان، پرچمداری تمام عیار و محصولی که ۲ میلیون بابتش پول دادهاید خیلی اتفاقی بردش به ملکوت اعلی پیوسته است و دیگر قابل استفاده نیست!
حتی مورد داشتیم که این اتفاقات خیلی هم بی سر و صدا اتفاق نیفتاده و گوشی با سر و صدای زیادی برد خودش را سوزانده! این را هم بدانید که سوختن برد اتفاقی تازه نیست و در پرچمداران الجی به یک آپشن اضافی تبدیل شده است. بالاخره در بچههای داعش عملیات انتحاری یک کار ساده و روتین است و میگویند فلانی دیروز خودش را منفجر کرد؛ گوشیهای الجی نیز میان خودشان چنین چیزهایی را دارند و G3 زمانی که در محفل دوستان نشسته میگوید که دیروز یک G4 خودش را سوزاند! برای پی بردن به عمق فاجعه کافی است شما “سوختن برد” را در گوگل سرچ کنید و اشارهای به گوشی مورد نظر نکنید؛ میبینید که تمام پیشنهادات گوگل شما را به الجی و پرچمدارش میرساند. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که در پرچمدار جدید، باز این مورد تا حد زیادی بهبود پیدا کرده است.
جانتان به لبتان میرسد
یکی از ویژگیهای خاص الجی، گارانتی به ظاهر معتبر محصولاتش است. شما هنگام خرید مبلغی اضافی را بابت گارانتی میپردازید به این امید که پس از سوختن، دستتان به جایی بند باشد اما…! دستگاهی که خودش خودجوش سوخته بود را تحویل نمایندگی میدهید و قرار میشود که در کمتر از یک هفته مشکل را رفع کنند. یک هفته میگذرد و خبری نمیشود! دوباره سری به نمایندگی عزیز میزنید و میگویند که برد گوشی سوخته است و قطعه نداریم تا آن را تعویض کنیم، پس باید تا هفته آینده صبر کنید. شما هم که جز صبر کار دیگری نمیتوانید بکنید یک هفته دیگر نیز دندان بر جگر میگذارید و این پروسه تا نزدیک به یک ماه ادامه دارد. پس از یک ماه چشمتان به جمال گوشیتان دوباره روشن میشود!
در واقع گارانتی الجی خوب عمل میکند اما جانتان را به لبتان میرساند تا کارش را انجام دهد! در این ماجرا بجز رفت و آمد هزینه دیگری نمیکنید اما رسما یک ماه از نعمت داشتن یک اسمارت فون محروم میشوید! تصورش را بکنید که بابت گارانتی چند ماه قبل پول دادهاید، گوشی هم که خودش خودجوش سوخته و حالا باید یک ماه هم بدون گوشی سر کنید تا دوباره همان مدل (این بار تعمیر شده) به دستتان برسد! حالا حتی اگر بخواهید گوشی را بفروشید، خریدار به چشم یک محصول تعمیر شده به آن نگاه میکند و با قیمت بسیار کمتری آن را میخرد! فقط کافی است قبل از خرید فکر کنید که دو میلیون تومان بابت یک پرچمدار پول دادهاید و بعد از ۶ ماه استفاده میبایست زیر ۵۰۰ هزار تومان آن را بفروشید، چرا که گوشی تعمیری است و خریدار ندارد! دقیقا همچون یک خودروی تصادفی، با این تفاوت که شما تصادف کردهاید و باید تاوانش را بدهید اما پرچمدار الجی خودش سوخته و تاوان آن با شماست! البته باز خدا را شکر که گارانتی، سوختن برد را شامل میشود چرا که به عنوان مثال بدنه چرمی G4 که خیلی راحت نیست و نابود شد، شامل گارانتی نمیشود و میبایست ۱۸۰ هزار تومان ناقابل بابت یک قاب ساده چرمی پول بدهید!
موش آزمایشگاهی میشوید
بیایید تعارف را کنار بگذاریم! الجی رسما ما را یک موش آزمایشگاهی تصور کرده و مدام در حال آزمون و خطاست. ابتدا این شجاعت الجی و تغییر محل قرارگیری کلیدهای پاور و کنترل صدا را تحسین میکنید اما G5 معرفی میشود و میبینید که همه چیز یک بازی ساده بوده و آزمایشات الجی به نتیجه نرسیده است و دوباره کلیدهای کنترل صدا به کنارههای دستگاه بازگشتهاند! باز هم خودتان را با ماژولار بودن و این چیزها قانع میکنید که بله، بالاخره دست الجی بسته بوده، بنده خدا تایم نداشته، نمیشده و از این صحبتها اما V20 هم معرفی میشود و باز هم کلیدها در پشت نیست! تازه متوجه میشوید که چند سال است موش آزمایشگاهی الجی شدهاید و پس از این همه سال، مشخص شده که نه، قرارگیری کلیدها در پشت دستگاه جواب نمیدهد! دوباره شجاعت الجی و استفاده از بدنه چرمی در G4 را تحسین میکنید اما G5 معرفی میشود و خبری از بدنه چرمی نیست، تازه میفهمید که پس از یک سال الجی فهمیده چرم به درد نمیخورد!
یا اینکه با تماشای سری G Flex ذوقزده میشوید و یکی از این دو محصول را میخرید اما طولی نمیکشد که G Flex جایش را به سری V میدهد و دوباره متوجه میشوید که بله، این کمپانی کرهای تازه با آزمایش شما متوجه شده که اسمارت فون خمیده ارزش تولید ندارد! همچون یک موش آزمایشگاهی که خودش را قربانی میکند تا بقیه سودش را ببرند شما هم با خرید یک پرچمدار از الجی خودتان را قربانی میکنید! به خیال خودتان G3، نخستین اسمارت فون با نمایشگر QHD را خریدهاید اما رسما قربانی شدهاید، چرا که خیلی زود QHD باب میشود و تمام محصولات بازار نمایشگر بهتری نسبت به G3 شما دارند. دوباره به خیال خودتان G5، نخستین اسمارت فون ماژولار بازار را خریدهاید اما رسما قربانی شدهاید چرا که چند ماه بعد موتو زد میآید و تازه متوجه میشوید که ماژولار بودن یعنی چه! اگر همین خط را بگیرید و دنبال کنید، میبینید که بارها و بارها همچون یک موش آزمایشگاهی خودتان را قربانی آزمایشگاه بزرگ الجی کردهاید و خبر ندارید…!
خبری از کیفیت در ساخت نیست
بیایید نگاهی به پرچمداران الجی بیندازیم. G3 که قربانش برویم پس از یک هفته کار در بالای میکروفونش ترک برمیدارد (باور ندارید بروید و خودتان یک G3 را بیابید و بالای میکروفونش را نگاه کنید)، G4 که بدنه چرمیاش خیلی زود نیست و نابود میشود (برنگ قهوهای) و G5 که ریزهکاریهای موجود در بدنهاش در کسری از ثانیه جان به جان آفرین تسلیم میکند و حتی هنوز هم مشخص نیست که پلاستیکی است یا فلزی! این اواخر هم که خبر رسیده شیشه بکار رفته در دوربین V20 خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکنید، میشکند! باز هم بگوییم؟! یعنی هنوز هم مشخص نیست که پرچمداران الجی کیفیت ساخت ندارند؟! بهخصوص در نمونههای اولیه و تجربه نشان داده که به مرور بر کیفیت یک محصول افزوده میشود، پس قربانیان اصلی، همان اولینها هستند.
به وعدهها عمل نمیشود!
الجی همیشه حرفهای قشنگی میزند و وعدههای خیلی قشنگتری میدهد اما زمانی که وقت عمل میرسد…! قرار شد که برخی پرچمداران با شرایط ویژهای به فروش برسند. مثلا G4 با باتری اضافه و یک کارت حافظه که خب در زمان عرضه چنین اتفاقی نیفتاد و پس از یک ماه پک ویژه به خریداران اهدا شد. یک بار هم قول داده شد که در یک روز مشخص آپدیت اندروید مارشملو برای G3 عرضه شود اما این آپدیت با تاخیری چند ماهه عرضه شد. در ادامه نظرات کاربران در رابطه با عرضه آپدیت اندروید ۶ برای الجی G3 را میخوانید:
تکلیفتان مشخص نیست!
الجی خودش را کمپانی خلاقی میداند و بقیه را به تقلید متهم میکند اما خودش هم گاهی دست به تقلید میزند! به عنوان مثال باز شدن قفل دستگاه با دو بار تب بر روی صفحه، ویژگی بود که الجی خیلی بر روی آن تاکید داشت و حتی در بیلبوردهای تبلیغاتی نیز شاهدش بودیم اما خیلی سال پیش در محصولات نوکیا چنین ویژگی وجود داشت! یا اینکه معمولا در محصولات اندرویدی، این گوشیهای چینی هستند که اپدراور ندارند اما الجی در G5 آن را به صورت پیشفرض برداشت (بعدا با یک آپدیت این ویژگی به دستگاه اضافه شد). و یا سنسور اثر انگشت همیشه فعال معمولا در محصولات هواوی دیده میشد اما حالا V20 نیز به چنین ویژگی مجهز شده است.
حالا در این جا باید بدانید که الجی حتی تکلیفش با خودش هم روشن نیست! از یک طرف ادعای خلاقیت دارد و کارهای خلاقانه میکند از طرف دیگر نیم نگاهی نیز به سایر کمپانیها دارد و از آنها تقلید میکند. از یک سمت شما همیشه اولینها را در اختیار دارید، اولین گوشی ماژولار، اولین گوشی با نمایشگر QHD، اولین گوشی خودترمیم و… اما از سوی دیگر همیشه آخر! آخرین کمپانی که از سنسور اثر انگشت استفاده کرد یا هنوز هم محصول ضد آب خاصی از الجی ندیدهایم. حتی همیشه هم یک پله از بقیه عقبتر هستید، مثلا G4 الجی با اسنپدراگون ۸۰۸ معرفی شد در حالی که ۸۱۰ نمونه قدرتمندتری بود (داغ شدن بیش از حد را کنار بگذارید که بهانه است!) و یا G3 که میتوانست با چیپ بهروزتر معرفی شود. حتی میتوانست V20 را کمی دیرتر راهی بازار کند و جز نخستین محصولات با اسنپدراگون ۸۲۱ باشد تا اینکه بخواهد جز آخرین محصولات مجهز به اسنپدراگون ۸۲۰ باشد.
شما بگویید؟!
اینها از جمله دلایلی بود که ما را از خرید پرچمداران الجی باز میدارد. با این صحبتها بیایید نگاهی به ویژگیهای احتمالی G6 بیندازیم (تصویر این گوشی را به دلایل امنیتی شطرنجی کردیم!):
واقعا شما بگویید که چرا باید یک پرچمدار از الجی بخریم وقتی که بردش میسوزد، گارانتی آن دستتان را در پوست گردو میگذارد، باید با ضرر زیادی آن را بفروشید، موش آزمایشگاهی شوید، تاوان اشتباهات دیگران را بدهید و کیفیت ساخت خاصی در انتظارتان نیست؟!
آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید که اصلا تبلت چیست و چرا به وجود آمده است؟ در واقع این لوحهای لمسی به چه دلیل توانستند در مدت زمانی کوتاه وارد خانههای بسیار زیادی بشوند اما با همان سرعت، شروع به محو شدن بکنند؟
برخلاف تصور بسیاری از افراد که اپل را سازنده نخستین تبلت میدانند، این کمپانی دیگر آمریکایی یعنی مایکروسافت بود که سالها پیش از آیپد، تبلت ویندوزی خودش را وارد بازار کرد، محصولی که به واسطه ایرادات زیادی چون سنگینی و یا قابلیت لمس تنها با قلم، دچار موفقیت نشد و حتی پس از آن دیگر کمپانی بزرگ آن زمان یعنی نوکیا یک تبلت را وارد بازار نمود که سرنوشت بهتری از محصول مایکروسافت نیافت. اما اپل توانست با جادوی استیو جابز و البته قابلیتهای بسیار بهتر محصولش، یک کالای جنجالی را وارد بازار کند که برخی در آن زمان، از جایگزینیاش با لپتاپها سخن گفتند و بعضی پا را فراتر گذاشته و حتی آینده فناوری را در اختیار این لوحهای لمسی دانستند.
شرکتهای بسیار زیادی به دنبال این هیاهو حرکت کرده و انوع و اقسام تبلتها روانه بازار شد. سامسونگ محصولاتی گوناگون با سایزهای متفاوت عرضه کرد، ایسوس رده مخصوص به تبلتهایش را ایجاد نمود و بزرگانی چون موتورولا و سونی نیز دست به تولید نمونههایی در این بخش زدند. خلاصه بازار هم به شکلی پیش رفت که دیگر هرکسی یک تبلت میخواست و البته بزرگترین بخش این مارکت در اختیار نمونههای ۷ اینچی قرار گرفت و با ارزانتر شدن هرچه بیشتر این دستگاهها، تقریبا در هر خانهای حداقل یکی از آنها را میتوانستیم پیدا کنیم.
اما اگر این روزها کمی به اطراف خود بنگریم، در اخبار جستجو کنیم و به علایق کاربران نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که نه از سوی کاربران و نه سازندگان، دیگر علاقه سابق وجود ندارد و این تب تند، خیلی سریع فروکش کرده است. حتی آغازگر این شور آتشین یعنی اپل، دیگر به دنبال ساخت آیپدهای جدید نیست و باز هم تمرکز خودش را بر روی آیفونها و مکبوکها گذاشته است، دستگاههایی که نمیخواهند بمیرند!
این روزها شاید بیشترین خریدار برای داشتن تبلتهایی که تنوع گذشته را ندارند، کودکان و نوجوانانی باشند که به دنبال یک دستگاه برای بازی کردن میگردند و والدین آنها قصد هزینه کردن زیادی برای این امر ندارند؛ در واقع دیگر دوستداران فناوری به سراغ این لوحهای لمسی نمیروند و من نیز قصد ندارم پس از یک بار تجربه داشتن تبلت، بار دیگر شانس داشتن مدلی جدیدتر را داشته باشم، چرا که هیچگاه دیگر تبلت نخواهم خرید، اما چرا؟
زمانیکه استیو جابز اولین آیپد را معرفی کرد، این دستگاه با سایز ۹.۷ اینچی خودش در مقابل آیفون ۳.۵ اینچی آن زمان، درست به مانند یک غول میمانست و از آنجایی که بسیاری از اپلیکیشنها و بازیها در سایز کوچک آیفون چندان لذت بخش نبودند، حضور آیپد توانست بسیار بدرخشد. در واقع این تفاوت اندازه یکی از دلایل موفقیت آیپد بهخصوص برای سیستم عامل iOS بود. اما اگر این ابعاد را کنار بگذاریم، چرا باید برای یک تبلت پول اضافه بدهیم؟
آیفونها هم مثل سایر گوشیهای اندرویدی بزرگ و بزرگتر شدند و همین امر سبب شد تا آن اختلاف ابعاد کوچک و کوچکتر شود. از سوی دیگر، آن نیاز به استفاده از اپلیکیشنها در نمایشگری بزرگتر، به همین خاطر کمرنگ و کمرنگتر شد تا بفهمیم اصلا این تبلتها هیچ فلسفه دقیقی برای وجودشان نیست! این امر در ارتباط با مدلهای اندرویدی با شرایطی به مراتب بدتر وجود دارد! در اینجا دیگر محدود به آیفون نیستیم و انواع و اقسام گوشیها حضور دارد، محصولاتی که حتی مرز باریک بین اسمارت فون و تبلت را نیز در نوردیدهاند و گاهی اوقات نمیدانیم با یک تبلت روبهرو هستیم یا فبلت!
همین محصول جدید شیائومی با نام می میکس را در نظر بگیرید که نمایشگری ۶.۴ اینچی و بدون حاشیه دارد. هم آن قدری بزرگ است که نیاز به داشتن یک نمونه بزرگتر را نبینید و هم آن قدری کوچک است که درون جیبتان جای بگیرید و به راحتی جابجایش کنید، پس با این شرایط، چرا باید یک تبلت هم بگیریم؟ به راستی فلسفه این دستگاهها چیست؟ آیا به جز یک مانیتور بزرگتر، چیز دیگری برای عرضه دارند؟
به شخصه وقتی به عقب نگاه میکنم، در طی این ۱۲ سالی که صاحب سیم کارت شدهام، بیش از ۱۰ گوشی عوض کردم، روندی که میدانم همچنان ادامه خواهد داشت و با یک ضرب و تقسیم ساده به عدد یک مدل برای هر سال میرسیم، اما تبلت چه؟ کلا یک مدل نکسوس ۷ خریدم و نه تنها هیچوقت عوضش نکردم، بلکه به فکرش هم نیفتادم، چرا که همین مدل هم بلااستفاده مانده و از سوی دیگر، هیچ نیازی به تعویضش نمیبینم.
در واقع اکثر صاحبان تبلتها، خیلی کم پیش میآید که بخواهند دستگاهشان را عوض کنند (به جز موارد نادر چون خرابی) و این امر سبب میشود که بازار تبلتها نسبت به تلفنهای همراه، خیلی سریع اشباع شده و میزان تقاضا به سرعت کاهش یابد.
عدم رشد فناوری در تبلتها به معنای عدم توانایی سازندگان برای این امر نیست، بلکه به علت عدم وجود توجیه اقتصادی است. در واقع یکی از وجههای مهم در خرید تبلت، بهای مقرون بهصرفه آنها در مقایسه با تلفنهای همراه است و قاعدتا استفاده از فناوریهای جدید و پیشرفته، نیاز به هزینه بیشتر کاربران دارد که به دلیل اشباع بازار و کمرنگ شدن مرز بین گوشی و تبلتها، توجیه چندانی برای این پرداخت وجود ندارد. پس سازندگان نه تنها رغبتی به تولید دستگاههای خاص ندارند، بلکه از شمار تولیداتشان نیز روز به روز کاسته میشود.
از سوی دیگر، برخی از فناوریهای جدید بر روی تبلتها نمایش چندان جالبی نخواهد داشت. به طور مثال استفاده از نمایشگری با لبههای خمیده بر روی یک تبلت که سایزی ۱۰ اینچی دارد، به هیچ عنوان زیبایی و حتی کارایی موبایل را نخواهد داشت و یا تعبیه دوربین عکاسی دوگانه با لنزهای پیشرفته، کارایی تلفن همراه را ندارد، چرا که تبلت به علت سایز بزرگش، وسیله مناسبی برای عکسبرداری و فیلمبرداری نیست و اگر هم کسی اقدام به این امر کند، شبیه به کسی است که با پالتو و شال گردن در گرمای تابستان قدم میزند!
پس همین عدم رشد فناوری و به دنبالش، نداشتن قابلیتی ویژه و خاص، سبب شده تا تبلتها نه تنها رشدی نکنند، بلکه کم کم رو به فراموشی پیش بروند.
شاید آن زمانی که بسیاری از تبلتها به عنوان نابودکننده لپتاپها نام میبردند، کسی تصویر نمیکرد که خیلی زود ورق برگردد و این بار لپتاپها، تبدیل به قاتلان تبلتها شوند. در واقع این دستگاههای با قدمت به واسطه پیشرفت در طراحی خودشان، توانستند ایراداتی چون وزن بیشتر یا گرانی بیش از حد را تا حد زیادی حل کرده و دوباره تبدیل به محبوب قلبها برای افرادی بشوند که از گجت خودشان، یک کاربری حرفهایتر میخواهند.
لپتاپهای باریک و سبک وزن، نه تنها از نظر سختافزاری قدرت بیشتری دارند، بلکه مجهز به سیستم عامل قویتر، کیبورد دوست داشتنی و امکانات بیشتر هستند و تجهیز آنها به نمایشگر لمسی، تیر خلاص بر چهره تبلتهایی است که تا چندی پیش مشغول پوزخند به چهره لپتاپها بودند، آری، تبلتها شاید منقرض شوند اما لپتاپها نمیمیرند!
اگر نیازهای خودمان از یک گجت الکترونیکی را دسته بندی کنیم، متوجه میشویم بخش اعظم و شاید هم همگی، به واسطه تلفن همراه و لپتاپ، پاسخ داده میشود و قاعدتا در این بین حضور تبلت، فقط نقش یک جیب خالی کن را بازی کرده و در مقابل، کمترین توانایی برای برآورده کردن نیازهای ما را دارد.
این روزها که شبکههای اجتماعی و اینترنت همراه نقشی پر رنگ در زندگی افراد دارند، پس جابجایی آسان و دوربین مناسب، یک ابزار ضروری است، چیزی که گوشیهای موبایل نسبت به تبلتها برتری بیشتری دارند و از سوی دیگر، اگر به دنبال یک استفاده حرفهای با سیستم عاملی توانمند باشیم، باز لپتاپها به عنوان بازیگر اصلی مطرح میشوند و یک تبلت، درست به مانند اسباب بازی در مقابلشان است.
پس با این این شرایط مطرح شده، شما بگویید که چرا من باید یک تبلت بخرم، وقتی که میتوانم نسخه کاملتر و بهتری را با استفاده از یک تلفن همراه و لپتاپ اولترا بوک داشته باشم! میگویید قیمت کمتر تبلت؟ تجربه نشان داده زمان نیز این موضوع را حل خواهد کرد و فناوری چیزی است که حتی با پول کم، راه خودش را به خانه تک تک مردم باز میکند، اگر هم بگویید آن را نمیخواهید، فناوری شما را میخواهد و خودش را به هر شکل و مدلی که شده، غالب میکند! پس بیایید حداقل یک انتخاب درست داشته باشیم و بدانیم که تبلت، میمیرد و چهره فناوریِ پیشرفته در قامت آن متبلور نمیشود!
اگر از جمله علاقهمندان به دنیای فناوری باشید، حتما تا به حال مقالات و اخبار زیادی را در رابطه با اچتیسی ۱۰ خواندهاید اما در میان همه آن مطالب خوب و مثبت، برخی نکات ریز و درشت هم هستند که تاکنون بازگو نشدهاند. در این مقاله از آیتیرسان تصمیم داریم تا چشمهایمان را بشوییم و جور دیگری به اچتیسی ۱۰ نگاه کنیم. اگر میخواهید ناگفتههای این پرچمدار لوکس تایوانیها را بدانید، با ما همراه باشید.
کابوسی به نام طراحی
یک استراتژی خاص در فوتبال هست که میگوید به ترکیب برنده دست نزنید! بسیاری از مربیان هم به این جمله اعتقاد دارند و صد البته با عمل به آن نتیجه هم میگیرند اما اعتقاد به این جمله در دنیای اسمارت فونها و بهخصوص بخش دیزاین گوشیها کسی را بهجایی نرسانده و نخواهد رساند! اچتیسی در وان M7 بر روی طراحی دستگاه تمرکز ویژهای داشت و کاری کرد تا همه انگشت به دهان بمانند. این مسئله خودش یک برد برای این کمپانی تایوانی محسوب میشود اما اگر شما یک طراحی زیبا را بارها و بارها و در طی سالیان پشت سر هم ببینید مسلما دلتان را میزند چرا که اکثر مردم تغییر و تحول را دوست دارند. M8 و M9 هم آمدند و تا حد زیادی شبیه به نسل قبلی بودند. همه تصورشان این بود که دیگر در نسل بعدی همه چیز تغییر میکند اما ۱۰ هم آمد و خبری از تغییر نشد. موضوع زمانی جالب میشود که بدانید اچتیسی ۱۰ به واسطه سنسور اثر انگشتی که در زیر نمایشگرش قرار گرفته حتی زشتتر از گذشته هم شده و خیلیها معتقدند که شبیه به کهکشانیهای سامسونگ شده است. در این روزها که همه به دنبال کاهش ضخامت هستند؛ برادر گرامی، جناب آقای اچتیسی ۱۰ در حدود ۹ میلیمتری هم ضخامت دارد! ما هم منکر زیبایی و لوکس بودن اچتیسی ۱۰ نمیشویم اما آیا واقعا خریدن محصولی که از لحاظ طراحی مشابه ۳ نسل قبلی خودش است و به جرات میتوان گفت که حتی زشتتر هم شده، منطقی است؟!
دوربینی که دوربین نیست!
راستش را بخواهید هیچگاه دوربین محصولات اچتیسی آنچنان انقلابی نبودهاند. در واقع اگر سری به بازار بزنید، محصولی با برند اچتیسی پیدا نمیکنید که دوربین محور باشد و یا حداقل دوربینش حرفی برای گفتن داشته باشد. صحبت ما به این معنا نیست که دوربین اسمارت فونهای این شرکت تایوانی افتضاح است (!) اما آنطوری هم نیست که با دیدنش ذوقزده شوید. اچتیسی ۱۰ نیز هرچه باشد ساخته دست همین کمپانی است و دوربین به مراتب بهتری نسبت به سایر پرچمداران اچتیسی دارد اما بدون هیچ شکی در برابر رقبا حرفی برای گفتن نخواهد داشت. البته در ابتدا گفتیم که باید چشمهایتان را بشویید و اسیر بازیهای تبلیغاتی هم نشوید! در بسیاری از رسانهها دوربین ۱۲ مگاپیکسلی اچتیسی ۱۰ یکی از بهترینها عنوان شده اما وقتی خودتان تصاویر گرفته شده با این مدل را در برابر سایر پرچمداران قرار میدهید، تازه متوجه میشوید که آنطور که فکرش را هم میکردید نبوده! دوباره برگردیم به سراغ سوال اصلی: آیا خرید محصولی که دوربینش حتی از پرچمداران سال گذشته هم بهتر نیست و دو برابر آنها قیمت دارد، منطقی است؟!
تهی از نوآوری
در روزگاری نهچندان دور همه اچتیسی را به عنوان یک کمپانی پیشرو میشناختند اما حالا پیشرو که سهل است در واقع کار به جایی رسیده که اگر به کپی از دیگران متهم نشود، کار بزرگی کرده است! اچتیسی ۱۰ محصولی تهی از نوآوری است؛ نوآوری که چه عرض کنم، رسما هیچ ویژگی خاصی را به شما نمیدهد. اینفرارد که ندارد، پس نمیتوانید با آن لوازم دیجیتالی اطراف را کنترل کنید. ضد آب و گرد و غبار (به معنای واقعی کلمه) هم که نیست، پس نمیشود با آن به شنا رفت. خبری هم از فورستاچ، نمایشگر خمیده، دوربین دوگانه، طراحی ماژولار و هیچ ویژگی خاصی هم در آن نیست. رک بگویم هرچه فکرش را میکنیم امیدی هم به رابط کاربریاش نیست و تمام هنرش در یک سنسور اثر انگشت خلاصه شده که حالا آن را در میانردههای هواوی با دقت بالا و کلی ویژگی خاص میبینیم! با این اوضاع واقعا ارزشش را دارد که بابت چنین محصولی که چیز خاصی در چنته ندارد، پول بدهید؟!
حال و روز بد اچتیسی
دیگر همه میدانند که اوضاع برای اچتیسی چندان رو به راه نیست؛ تا قبل از معرفی اچتیسی ۱۰ همه چشم امیدشان به این محصول بود اما ۱۰ هم آمد و اچتیسی که گمان میکرد با حذف یک M از این سری میتواند آن را محصولی انقلابی جلوه دهد، به جایی نرسید. میزان فروش برای محصولی که لقب پرچمداری را با خود به یدک میکشد، اصلا خوب نیست. خود اچتیسی نیز به نظر میرسد که راهش را کاملا گم کرده است! اخیرا شاهد بودیم که بهجای رونمایی از محصولی متفاوت و خاص از اسمارت فونی با نام ۱۰ Evo پرده برداشته که چیپست نسل قبلی پرچمداران با نام اسنپدراگون ۸۱۰ را در دل خود گنجانده است. رسما هیچ دلیل قانع کنندهای برای این کار نیافتیم! دستگاه قیمتش که سر به فلک گذاشته و حتی در میان چیپهای قدیمی هم یکی از بدنامترین آنها را برای خود انتخاب کرده است. چیپستی که همه از دستش فرار میکردند حالا دوباره اچتیسی روی خوش به آن نشان داده است. همه اینها نشان میدهد که تایوانیها بدجوری راهشان را گم کردهاند. اچتیسی هم الجی و سونی نیست که در صورت ضرردهی بخش اسمارت فون از لوازم خانگی یا برفرض مثال صنعت گیم و فیلمسازی درآمدش جور شود؛ تنها چشم و امیدش به همین بازار اسمارت فون است که آن هم بر وفق مراد نیست (بازار هدستهای واقعیت مجازی آنطور که باید و شاید پر رونق نیست). کار برای اچتیسی بهجایی رسیده که ترجیح داده تا در ساخت پیکسلهای گوگل همکاری کند و نامی از خودش برده نشود تا بلکه به واسطه شهرت گوگل بتواند در سود فروش پیکسلها سهیم باشد و پولی به جیب بزند. بنابراین در این شرایط که اچتیسی از فردای خودش خبر ندارد، چرا باید محصول پرچمدارش را بخریم و رسما خودمان را فدا کنیم؟!
کلام آخر
ما که توضیحمان را دادیم خواه پند گیرید خواه ملال! اما محصولی که به معنای واقعی کلمه هیچ چیز خاصی برای عرضه ندارد، طراحیش قدیمی شده، دوربینش، دوربین نیست و حتی اوضاع برای سازندهاش هم مشخص نیست ارزش پرداخت مبلغی در حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان را ندارد. آن هم در دوره و زمانهای که میتوانید با نصف این مبلغ محصولات شایستهتری بخرید!
الجی G2 رسما معرفی شد! پیش از عرضه رسمی این مدل در ایران و طبق قولهای الجی، قرار شد که این مدل با شرایطی ویژه عرضه شود و به همین دلیل علاقهمندان که از دیدن مشخصات G2 به وجد آمده بودند، مقابل نمایندگی الجی صف کشیدند! خب البته حق هم داشتند، G2 محصول متفاوتی بود، کلیدهای کنترل صدا را در پشت خود قرار داده بود، قابلیتهای ویژهای داشت و باتریاش زبانزد خاص و عام شده بود…
و اینگونه بود که الجی عزم خودش را جزم کرد و به صورت کاملا جدی وارد دنیای اسمارتفونها شد. البته خیلی قبلتر از اینها زمانی که نمایشگر رنگی یکی از آپشنهای گوشیهای موبایل بود نیز محصولات الجی را در بازار دیده بودیم اما این G2 بود که ورق را برای این کمپانی کرهای برگرداند. حالا که دیگر الجی به یکی از بازیگران اصلی این صنعت تبدیل شده، قصد داریم با ذکر چند دلیل بگوییم که چرا نباید یک اسمارت فون پرچمدار از الجی بخرید.
میسوزد و باید بسازید
پس از خرید پرچمدارانی همچون G3 و G4 باید منتظر باشید تا دستگاه دلبندتان بسوزد و از آنجایی که در حدود ۲ میلیون تومان (در روزهای نخست عرضه) بابتش پول دادهاید، باید با آن بسازید! بله، شایعاتی که در رابطه با پرچمداران الجی و سوختن بردشان مطرح میشود، صحت دارد! ما خودمان تا به حال چندباری طعم این سوختن و ساختن را به معنای واقعی کلمه چشیدهایم! شما در حال کار با گوشی عزیزتر از جانتان هستید و به صورت کاملا خودجوش گوشی هنگ میکند و به هیچ عملی واکنش نشان نمیدهد، بنابراین چارهای جز خاموش کردن آن ندارید. به سمت دکمه پاور میروید و هرچی آن را میفشارید هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. باز خدا پدر و مادر الجی را بیامرزد که حداقل باتری محصولاتش به راحتی در دسترس شماست در غیر این صورت حتی نمیتوانستید گوشی را خاموش کنید! بعد از قرائت فاتحه باتری را در میآورید و گوشی را خاموش میکنید و به خیال خودتان، یک هنگ ساده بوده و قابل چشمپوشی است اما هرچه تلاش میکنید گوشی روشن نمیشود که نمیشود! باز هم خودتان را قانع میکنید و پیش خود میگویید که خب بالاخره یک محصول هوشمند است و چنین اتفاقاتی پیش میآید و قید اطلاعات گوشی را میزنید و تصمیم میگیرید که آن را فلش کنید اما باز هم به در بسته میخورید چرا که اصلا خبری از دانلودینگ مود و این داستانها هم نیست! پس از کش و قوسهای فراوان متوجه میشوید که ای دل غافل؛ گل سرسبد گوشیها، آقازاده گرامی، شاه شاهان، پرچمداری تمام عیار و محصولی که ۲ میلیون بابتش پول دادهاید خیلی اتفاقی بردش به ملکوت اعلی پیوسته است و دیگر قابل استفاده نیست!
حتی مورد داشتیم که این اتفاقات خیلی هم بی سر و صدا اتفاق نیفتاده و گوشی با سر و صدای زیادی برد خودش را سوزانده! این را هم بدانید که سوختن برد اتفاقی تازه نیست و در پرچمداران الجی به یک آپشن اضافی تبدیل شده است. بالاخره در بچههای داعش عملیات انتحاری یک کار ساده و روتین است و میگویند فلانی دیروز خودش را منفجر کرد؛ گوشیهای الجی نیز میان خودشان چنین چیزهایی را دارند و G3 زمانی که در محفل دوستان نشسته میگوید که دیروز یک G4 خودش را سوزاند! برای پی بردن به عمق فاجعه کافی است شما “سوختن برد” را در گوگل سرچ کنید و اشارهای به گوشی مورد نظر نکنید؛ میبینید که تمام پیشنهادات گوگل شما را به الجی و پرچمدارش میرساند. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که در پرچمدار جدید، باز این مورد تا حد زیادی بهبود پیدا کرده است.
جانتان به لبتان میرسد
یکی از ویژگیهای خاص الجی، گارانتی به ظاهر معتبر محصولاتش است. شما هنگام خرید مبلغی اضافی را بابت گارانتی میپردازید به این امید که پس از سوختن، دستتان به جایی بند باشد اما…! دستگاهی که خودش خودجوش سوخته بود را تحویل نمایندگی میدهید و قرار میشود که در کمتر از یک هفته مشکل را رفع کنند. یک هفته میگذرد و خبری نمیشود! دوباره سری به نمایندگی عزیز میزنید و میگویند که برد گوشی سوخته است و قطعه نداریم تا آن را تعویض کنیم، پس باید تا هفته آینده صبر کنید. شما هم که جز صبر کار دیگری نمیتوانید بکنید یک هفته دیگر نیز دندان بر جگر میگذارید و این پروسه تا نزدیک به یک ماه ادامه دارد. پس از یک ماه چشمتان به جمال گوشیتان دوباره روشن میشود!
در واقع گارانتی الجی خوب عمل میکند اما جانتان را به لبتان میرساند تا کارش را انجام دهد! در این ماجرا بجز رفت و آمد هزینه دیگری نمیکنید اما رسما یک ماه از نعمت داشتن یک اسمارت فون محروم میشوید! تصورش را بکنید که بابت گارانتی چند ماه قبل پول دادهاید، گوشی هم که خودش خودجوش سوخته و حالا باید یک ماه هم بدون گوشی سر کنید تا دوباره همان مدل (این بار تعمیر شده) به دستتان برسد! حالا حتی اگر بخواهید گوشی را بفروشید، خریدار به چشم یک محصول تعمیر شده به آن نگاه میکند و با قیمت بسیار کمتری آن را میخرد! فقط کافی است قبل از خرید فکر کنید که دو میلیون تومان بابت یک پرچمدار پول دادهاید و بعد از ۶ ماه استفاده میبایست زیر ۵۰۰ هزار تومان آن را بفروشید، چرا که گوشی تعمیری است و خریدار ندارد! دقیقا همچون یک خودروی تصادفی، با این تفاوت که شما تصادف کردهاید و باید تاوانش را بدهید اما پرچمدار الجی خودش سوخته و تاوان آن با شماست! البته باز خدا را شکر که گارانتی، سوختن برد را شامل میشود چرا که به عنوان مثال بدنه چرمی G4 که خیلی راحت نیست و نابود شد، شامل گارانتی نمیشود و میبایست ۱۸۰ هزار تومان ناقابل بابت یک قاب ساده چرمی پول بدهید!
موش آزمایشگاهی میشوید
بیایید تعارف را کنار بگذاریم! الجی رسما ما را یک موش آزمایشگاهی تصور کرده و مدام در حال آزمون و خطاست. ابتدا این شجاعت الجی و تغییر محل قرارگیری کلیدهای پاور و کنترل صدا را تحسین میکنید اما G5 معرفی میشود و میبینید که همه چیز یک بازی ساده بوده و آزمایشات الجی به نتیجه نرسیده است و دوباره کلیدهای کنترل صدا به کنارههای دستگاه بازگشتهاند! باز هم خودتان را با ماژولار بودن و این چیزها قانع میکنید که بله، بالاخره دست الجی بسته بوده، بنده خدا تایم نداشته، نمیشده و از این صحبتها اما V20 هم معرفی میشود و باز هم کلیدها در پشت نیست! تازه متوجه میشوید که چند سال است موش آزمایشگاهی الجی شدهاید و پس از این همه سال، مشخص شده که نه، قرارگیری کلیدها در پشت دستگاه جواب نمیدهد! دوباره شجاعت الجی و استفاده از بدنه چرمی در G4 را تحسین میکنید اما G5 معرفی میشود و خبری از بدنه چرمی نیست، تازه میفهمید که پس از یک سال الجی فهمیده چرم به درد نمیخورد!
یا اینکه با تماشای سری G Flex ذوقزده میشوید و یکی از این دو محصول را میخرید اما طولی نمیکشد که G Flex جایش را به سری V میدهد و دوباره متوجه میشوید که بله، این کمپانی کرهای تازه با آزمایش شما متوجه شده که اسمارت فون خمیده ارزش تولید ندارد! همچون یک موش آزمایشگاهی که خودش را قربانی میکند تا بقیه سودش را ببرند شما هم با خرید یک پرچمدار از الجی خودتان را قربانی میکنید! به خیال خودتان G3، نخستین اسمارت فون با نمایشگر QHD را خریدهاید اما رسما قربانی شدهاید، چرا که خیلی زود QHD باب میشود و تمام محصولات بازار نمایشگر بهتری نسبت به G3 شما دارند. دوباره به خیال خودتان G5، نخستین اسمارت فون ماژولار بازار را خریدهاید اما رسما قربانی شدهاید چرا که چند ماه بعد موتو زد میآید و تازه متوجه میشوید که ماژولار بودن یعنی چه! اگر همین خط را بگیرید و دنبال کنید، میبینید که بارها و بارها همچون یک موش آزمایشگاهی خودتان را قربانی آزمایشگاه بزرگ الجی کردهاید و خبر ندارید…!
خبری از کیفیت در ساخت نیست
بیایید نگاهی به پرچمداران الجی بیندازیم. G3 که قربانش برویم پس از یک هفته کار در بالای میکروفونش ترک برمیدارد (باور ندارید بروید و خودتان یک G3 را بیابید و بالای میکروفونش را نگاه کنید)، G4 که بدنه چرمیاش خیلی زود نیست و نابود میشود (برنگ قهوهای) و G5 که ریزهکاریهای موجود در بدنهاش در کسری از ثانیه جان به جان آفرین تسلیم میکند و حتی هنوز هم مشخص نیست که پلاستیکی است یا فلزی! این اواخر هم که خبر رسیده شیشه بکار رفته در دوربین V20 خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکنید، میشکند! باز هم بگوییم؟! یعنی هنوز هم مشخص نیست که پرچمداران الجی کیفیت ساخت ندارند؟! بهخصوص در نمونههای اولیه و تجربه نشان داده که به مرور بر کیفیت یک محصول افزوده میشود، پس قربانیان اصلی، همان اولینها هستند.
به وعدهها عمل نمیشود!
الجی همیشه حرفهای قشنگی میزند و وعدههای خیلی قشنگتری میدهد اما زمانی که وقت عمل میرسد…! قرار شد که برخی پرچمداران با شرایط ویژهای به فروش برسند. مثلا G4 با باتری اضافه و یک کارت حافظه که خب در زمان عرضه چنین اتفاقی نیفتاد و پس از یک ماه پک ویژه به خریداران اهدا شد. یک بار هم قول داده شد که در یک روز مشخص آپدیت اندروید مارشملو برای G3 عرضه شود اما این آپدیت با تاخیری چند ماهه عرضه شد. در ادامه نظرات کاربران در رابطه با عرضه آپدیت اندروید ۶ برای الجی G3 را میخوانید:
تکلیفتان مشخص نیست!
الجی خودش را کمپانی خلاقی میداند و بقیه را به تقلید متهم میکند اما خودش هم گاهی دست به تقلید میزند! به عنوان مثال باز شدن قفل دستگاه با دو بار تب بر روی صفحه، ویژگی بود که الجی خیلی بر روی آن تاکید داشت و حتی در بیلبوردهای تبلیغاتی نیز شاهدش بودیم اما خیلی سال پیش در محصولات نوکیا چنین ویژگی وجود داشت! یا اینکه معمولا در محصولات اندرویدی، این گوشیهای چینی هستند که اپدراور ندارند اما الجی در G5 آن را به صورت پیشفرض برداشت (بعدا با یک آپدیت این ویژگی به دستگاه اضافه شد). و یا سنسور اثر انگشت همیشه فعال معمولا در محصولات هواوی دیده میشد اما حالا V20 نیز به چنین ویژگی مجهز شده است.
حالا در این جا باید بدانید که الجی حتی تکلیفش با خودش هم روشن نیست! از یک طرف ادعای خلاقیت دارد و کارهای خلاقانه میکند از طرف دیگر نیم نگاهی نیز به سایر کمپانیها دارد و از آنها تقلید میکند. از یک سمت شما همیشه اولینها را در اختیار دارید، اولین گوشی ماژولار، اولین گوشی با نمایشگر QHD، اولین گوشی خودترمیم و… اما از سوی دیگر همیشه آخر! آخرین کمپانی که از سنسور اثر انگشت استفاده کرد یا هنوز هم محصول ضد آب خاصی از الجی ندیدهایم. حتی همیشه هم یک پله از بقیه عقبتر هستید، مثلا G4 الجی با اسنپدراگون ۸۰۸ معرفی شد در حالی که ۸۱۰ نمونه قدرتمندتری بود (داغ شدن بیش از حد را کنار بگذارید که بهانه است!) و یا G3 که میتوانست با چیپ بهروزتر معرفی شود. حتی میتوانست V20 را کمی دیرتر راهی بازار کند و جز نخستین محصولات با اسنپدراگون ۸۲۱ باشد تا اینکه بخواهد جز آخرین محصولات مجهز به اسنپدراگون ۸۲۰ باشد.
شما بگویید؟!
اینها از جمله دلایلی بود که ما را از خرید پرچمداران الجی باز میدارد. با این صحبتها بیایید نگاهی به ویژگیهای احتمالی G6 بیندازیم (تصویر این گوشی را به دلایل امنیتی شطرنجی کردیم!):
واقعا شما بگویید که چرا باید یک پرچمدار از الجی بخریم وقتی که بردش میسوزد، گارانتی آن دستتان را در پوست گردو میگذارد، باید با ضرر زیادی آن را بفروشید، موش آزمایشگاهی شوید، تاوان اشتباهات دیگران را بدهید و کیفیت ساخت خاصی در انتظارتان نیست؟!