جام جم سرا: درست است وقتی به یک شبکه جهانی متصل میشوی، به یک معنا وارد پیوندهای جهانی هم میشوی، اما چه کنم، من با این چهار انگشت بسته و انگشت شصت رو به بالا نمیتوانم کنار بیایم. این شکل تایید، ایرانی نیست، با روحیه ما سازگاری ندارد.
راستش نمیخواهم نقش نمایندگی تامالاختیار «ضمیر جمع» را بازی کنم اما از طرفی فکر نمیکنم کسی بیرون از فضای مجازی و وایبر و... این شکل از لایک را برای تایید مطالب دیگران به کار ببرد، در صورتی که آن ور قضیه کاملاً فرق میکند. آنهایی که مبدع این استیکرها هستند و امروز در همین وایبر و اپلیکیشنهای ارتباطی تلفن همراه به وفور میبینیمشان، این استیکرها را از دل روابط واقعی و بیرونی زندگیشان به فضای مجازی آوردهاند. به عبارت دیگر آنچه امروز در فرمت این استیکرها میبینیم، بخشی از زبان بدن آنهاست که اول در شبکههای ارتباطی بیرونی شکل گرفته و بعد، آن نشانهها را به روابط مجازی و شبکههای اجتماعی آوردهاند.
چالشی که شبکههای اجتماعی بویژه فیسبوک از آن رنج میبرد، متکی بودن بیش از حد به الگوی «چه کسی میگوید» است و نه «چه میگوید.» در این الگو کسانی که در فضای بیرون، اسم و رسمی به هم زدهاند، از سلبیریتیها، ستارگان سینما، موسیقی و ورزش، بیشترین خواهان را دارند |
اتفاقی که اینجا میافتد این است: شما در زمین بازیای قرار گرفتهاید که پیشتر طراحی شده است. پس خواه ناخواه باید به همان الگوهایی تن بدهید که طراحان در زمین بازی به کار گرفتهاند. فرق نمیکند مثلاً زبان بدن شما در فرهنگتان این حرکتها را برمیتابد یا برنمیتابد. خواه ناخواه برای تایید از استیکر چهار انگشت بسته و یک انگشت به سمت بالا استفاده خواهید کرد.
حتی میبینید وقتی میخواهند جزئیاتی از زندگی که در گفتوگوها و چتهای مربوط به شبکههای اجتماعی به واسطه استیکرها روایت میشود- مثلاً از غذا مثال بزنند- سراغ غذاهایی میروند که در فرهنگ تغذیهای خودشان تعریف شده است، مثلاً همبرگرهایی که تبدیل به استیکر شده است و کاربر به واسطه آن میخواهد گرسنگیاش را نشان دهد یا وقت ناهار یا شام خود را به دیگری خبر دهد.
ممکن است کسی از من بپرسد انتظار داشتی در فضای مجازی، استیکر قورمه سبزی، زرشک پلو با مرغ یا مثلاً آش رشته را ببینی؟! من هم با شما موافقم. چنین انتظاری موضوعیت ندارد.
چالشی که شبکههای اجتماعی بویژه فیسبوک از آن رنج میبرد، متکی بودن بیش از حد به الگوی «چه کسی میگوید» است و نه «چه میگوید.» در این الگو کسانی که در فضای بیرون، اسم و رسمی به هم زدهاند، از سلبیریتیها، ستارگان سینما، موسیقی و ورزش، بیشترین خواهان را دارند. این ستارهها به شبکههای اجتماعی آمدهاند تا لایک بخورند و تعداد هواداران مجازیشان را تخمین بزنند. از آن سو کسی ممکن است ستاره نباشد اما در همین شبکهها، تولیداتی را عرضه کند که در صورت توجه، آدمیان را به لایههای عمیقتر زندگی از هنر و اخلاق تا ادبیات و سیاست و ساحتهای دیگر سوق دهد اما آن تولیدات به واسطه گمنامی، بدون لایک بمانند و اصلاً دیده نشوند. پس این سخن که شما میتوانی با قرار گرفتن در یک شبکه اجتماعی در معرض دید جهانی قرار بگیری بیشتر به یک بلوف و تعارف شبیه است چون اگرچه کاربر این شبکهها به صورت بالقوه در معرض دید قرار گرفته است اما احتمال دیده شدن بالفعل او به اتکای تولیدات و محتوایی که در شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته تقریباً چیزی شبیه به صفر است.
یکی از بهترین اتفاقاتی که در شبکههای اجتماعی میافتد و میشود گفت مانند صفحات عواطف روزنامهها در دهههای گذشته عمل میکند (البته بسیار سریعتر و آنلاین)، پیدا کردن آدمهایی است که روزگاری با ما در یک شهر، یک دانشگاه، یک مدرسه یا یک فضای کاری بودهاند و دست حوادث و گذر ایام، ما را از آنها دور کرده است. جستوجو اسم آنها در فضای مجازی و خوش اقبال بودن نسبت به این که آنها هم عضو شبکه اجتماعی باشند و نامشان را هم درست وارد کرده باشند – چون برخی ترجیح میدهند یا با اسم کاملاً مستعار وارد این فضا شوند یا این که هویت نیمه واقعی- نیمه مستعار داشته باشند. به این معنا که نام و نام خانوادگی شان را با فاصله اندازیهایی در حروف یا جابهجاییهایی رمزگونه به گونهای وارد کنند که دسترسی به صفحه شخصیشان در شبکههای اجتماعی مشکل شود- میتواند آدمها را بعد از 10 سال،20 سال، شاید 30 سال به همدیگر برساند.
در باکس friends یک صفحه، میبینید که مثلاً کسی 80، 100، 200 و بالاتر از این را به عنوان دوست در صفحه شخصی خودش جمع کرده است اما با بسیاری از آنها ارتباطی حتی در حد لایک کردن مطالبشان یا لایک شدن مطالبش هم ندارد |
گرچه بعضیها بیشتر ترجیح میدهند همچنان نوستالژیشان دست نخورده بماند و روی خاطرههایی که از دیگری در گذشته داشتهاند خش نیفتد؛ بنابراین علاقهای از خود به بسط رابطه شان در دنیای واقعی نشان نمیدهند.
چالش دیگری که در شبکههای اجتماعی و در ارتباط با لایک کردن وجود دارد، مربوط به ارزشگذاری واقعی لایکهاست. کسی که صفحه خود را در یک شبکه اجتماعی اداره میکند به واقع نمیداند چند درصد از کسانی که آن مطلب را لایک کردهاند عمیقاً مطلب را خواندهاند. برخی از کاربران فیس بوک، صرفاً به خاطر این که لایک صفحه خودشان بالاتر برود، تند و تند مطالب دیگران را لایک میکنند چون لایک کردن بسیار سادهتر از کامنت گذاشتن است.
کامنت گذاشتن همیشه مشت آدمها را باز میکند چون یک اظهار نظر حتی کوتاه نمیتواند پشت به تحلیل کرده باشد. از همین رو است که اغلب نسبت کامنت به لایک لاغرتر و کمتر است. در واقع این جا لایک یا پسند شدن یک مطلب کاملاً موضوعیت خود را از دست میدهد و به یک رفتار بازاریابی تبدیل میشود. کاربر هم بیش از آن که یک دوست باشد که واقعاً مطلب شما را پسندیده، بیشتر بازاریابی است که میخواهد کالایی به نام لایک را به شما بفروشد تا در ازای آن کالایی به نام لایک را از شما داشته باشد.
اما یکی از ترفندها برای رسیدن به لایک بیشتر، باز گذاشتن جدول و دایره friends یا دوستان است. برخی شبکههای اجتماعی، این امکان را به کاربر میدهند و هر روز هم افرادی که در حلقههای نزدیک به شما قرار دارند برای برقراری رابطه دوستی به شما پیشنهاد میدهند که آنها را به مجموعه دوستان خود اضافه کنید. از این رو گاهی میبینید هیچ عیار روشنی برای کنار هم قرار گرفتن آدمها در مجموعه دوستان وجود ندارد. آدمهایی که به واسطه محتوایی که در صفحات خود عرضه میکنند گاهی از هم بسیار دور هستند، مانند آدمهایی که در یک مهمانی کنار هم قرار گرفتهاند اما آن قدر از هم دور هستند و جهان ذهنی و دغدغه هایشان فصل مشترکهای ناچیزی دارد که به واقع ارتباطی میان آنها شکل نمیگیرد. فقط تنها هستند که کنار هم قرار گرفتهاند. این جا هم صفحهها کنار هم قرار میگیرند بیآن که محتوای آنها وارد گفتوگو با هم شوند.
در واقع این جا مفهومی به نام «دوست» دچار دگردیسی میشود و تعریف خود را از دست میدهد.
اگر دوست را کسی بدانیم که در آدمی کششی عاطفی و مؤانست نسبت به او وجود دارد و میخواهیم دست کم هرازگاهی کنار او قرار بگیریم و با او به گفتوگو بنشینیم، در این جا در باکس friends یک صفحه، میبینید که مثلاً کسی 80، 100، 200 و بالاتر از این را به عنوان دوست در صفحه شخصی خودش جمع کرده است اما با بسیاری از آنها ارتباطی حتی در حد لایک کردن مطالبشان یا لایک شدن مطالبش هم ندارد! (حسن فرامرزی/ایران جوان)
اصلاً همه چیز محل از چشماش افتاده بود. پایش را که از در میگذاشت بیرون، غصه عالم مینشست توی دلش. دلش نمیخواست به دیوارهای رنگ و رو رفته و خانههای بیقواره نگاه کند. مغازهها را که دیگر نگو!
«اصلاً چرا در این محل، یک فروشگاه درست و حسابی پیدا نمیشود؟! حالا مرکز خرید، پیشکش!»
این جمله را توی چند وقت اخیر، بارها گفته بود. تقریباً هرباری که میرفت بیرون تا خریدی کند. هنوز نفسش جا نیامده، بق میکرد و مینشست جلو هوشنگ خان و تا میتوانست غر میزد و به زمین و زمان بد و بیراه میگفت. مرد هم چارهای نداشت جز اینکه به گلایهها و گاه گوشه و کنایههای عیالش گوش کند و اگر خیلی طاقتش طاق میشد هم یک «استغفرالله» بگوید و با اخم و تخم به خانم حالی کند که دیگر بس است!
ناهید خانم اما دیگر هیچ جوره دلش راضی نمیشد که در محل قدیمی بماند. ماجرا هم درست از وقتی شروع شده بود که همسایه دیوار به دیوار و یارغار و به قول خودش، همدمش، از محل کوچ کرده بود و رفته بود؛ آن هم کجا! بالای شهر!
این دیگر توی کت ناهید خانم نمیرفت که اقدس برود آن بالا بالاها بنشیند و او همین جا در این محل قدیمی باقی بماند. از همان وقت همه چیز محل و خانه برایش غیرقابل تحمل شده بود. هر چیز بیربطی را به این مسأله مربوط میکرد.
عاقبت هم کار خودش را کرد. آنقدر گفت و گفت که شوهرش راضی شد خانه را بفروشد و دنبال سکونتگاهی در محلهای بهتر باشد، اما مگر پیدا میشد؟! سریال هر روزه رفتن به آژانس املاک و خرید روزنامه و ورق زدن نیازمندیها شروع شد اما با پولی که از فروش خانه به دست آمده بود، حتی نمیشد یک آپارتمان نقلی در بالای شهر پیدا کرد. عاقبت هم به ناچار از قید خرید خانه گذشتند و قرار شد پولشان را بدهند برای رهن آپارتمانی شیک و آبرومند.
خانه جدید، حال ناهید خانم را خوب کرد. انگار دوباره جوان شده بود. یک لب بود و هزار خنده. از غر زدن هم دیگر خبری نبود. هوشنگ خان هم از اینکه بعد از سالها زندگی، دل همسرش را به دست آورده بود، به خود میبالید.
سال اول همه چیز عالی بود. فامیل هم انگشت به دهان سلیقه خانم خانه بودند که در خانه نو، اسباب و وسایل را هم نو کرده بود و دیگر دک و پزی حسابی به هم زده بود. سر سال و موعد تمدید اجاره که رسید، آه از نهاد مرد خانه برخاست. صاحبخانه یک کلام بود؛ یا 30 میلیون بگذارید روی پول پیش یا ماهی یک میلیون و نیم اجاره بدهید! این عددها با جیب مرد خانه جور درنمی آمد. یک حقوق کارمندی بود و چند سر عائله. اما هر طور بود صاحبخانه را راضی کردند و با 20 میلیون اضافه کردن روی پول پیش، به توافق رسیدند، البته برای رسیدن به توافق، ماشین خانواده فروخته شد و پشت بندش چه سختیها نکشیدند بابت جابهجایی که برای خودش حکایتی داشت.
سال دوم اما دیگر تیغ هوشنگ خان برشی نداشت. صاحبخانه دندانش گرد بود. خانه را به ناچار تخلیه کردند و به آپارتمانی معمولیتر و البته چند محل پایین تر، رضایت دادند. قصه سالها به همین شکل تکرار شد. حالا دیگر اسباب کشیهای هر ساله آنقدر اعصاب ناهید خانم را به هم ریخته که دیگر برایش مهم نیست در کدام محله زندگی کند. همین قدر که یک چهاردیواری داشته باشد که مال خودش باشد برایش کافی است. حالا هرجا مینشیند، میگوید: «خدا هیچکس را اجاره نشین نکند!» (مریم طالشی/ایران)
افزایش وزن یکی از مشکلات شایع مردم در ایام نوروز است. علت آن هم پایین آمدن سوختوساز بدن بهدلیل فعالیت کمتر و خواب بیشتر است. از طرفی برنامه غذایی افراد هم تغییر میکند و تمایل به خوردن افزایش مییابد. در نتیجه کالریهای دریافتی در بدن به چربی تبدیل و باعث اضافه وزن میشود. متخصصان تغذیه معمولا به افرادی هم که تحت رژیم غذایی کاهش وزن هستند، رژیم سختی نمیدهند و انتظار کم کردن وزن را در روزهای عید نوروز ندارند اما همه افراد بهخصوص کسانی که رژیم غذایی خاصی ندارند باید به چند نکته دقت کنند:
1- متاسفانه به علت اضافه وزن و چاقی در ایام نوروز بسیاری افراد پس از تعطیلات با افزایش کلسترول و تریگلیسیرید، قندخون و مشکلاتی از این قبیبل به مطب پزشکان مراجعه میکنند بنابراین توصیه میشود حتیالامکان مصرف شیرینیها، دسرها و مواد غذایی شیرین را به حداقل ممکن برسانید و ترجیحا هنگام پذیرایی شیرینیهای خشک با اندازه کوچک را انتخاب کنید و از خوردن شیرینیهای تر و خامهای بپرهیزید.
با این کار کالری کمتری دریافت میکنید. توجه داشته باشید در تهیه بسیاری از شیرینیها از روغن جامد استفاده میشود که میتواند سلامت افراد را به خطر بیندازد. علاوه بر چربی زیاد، شیرینیها شکر زیادی دارند و شکر در بدن به چربی تبدیل میشود و چاقکننده است، بنابراین انتخابهایتان را به غذاها یا میانوعدههای شیرینی که کالری و ضرر کمتری دارد معطوف کنید. مثلا در میانوعدهها استفاده از میوههای خشکی مثل توت خشک، انجیر خشک و کشمش در اندازههای مشخص مناسبتر است.
2- مصرف میوهها هم در ایام نوروز افزایش مییابد و این برای کسانی که در سایر ایام سال کمتر از میوه استفاده میکنند مفید است، اما در مصرف میوهها هم با اینکه برای سلامت مفید هستند نباید زیادهروی کرد. افرادی که اضافه وزن دارند نباید بیشتر از 3 واحد میوه در طول روز مصرف کنند. زیرا میوهها هم کالری دارند و چاقکننده هستند.
از طرفی قند میوهها یا فروکتوز به راحتی جذب بدن شده و مقادیر زیاد آن در کبد به گلیکوژن و سپس به تریگلیسیرید تبدیل میشود و میتواند چربیخون را بالا ببرد. اگر در طول روز به خانه اقوام مختلف میروید و مجبورید بیشتر میوه بخورید ترجیحا میوههای کمکالری مانند خیار را انتخاب کنید که عملا کالری خاصی از آن دریافت نمیشود. یادتان باشد هر واحد میوه معادل 100 گرم میوه است که شامل یک عدد پرتقال متوسط، یک عدد سیب متوسط یا نصف یک موز بزرگ است.
3- آجیلها یا مغزها هم از آن گروه مواد پرکالری هستند که مصرف آنها در ایام نوروز افزایش مییابد. توصیه بر این است که در میان آجیلها هم انواع کمکالری آنها را انتخاب کنید. مغزهایی مانند فندق و گردو کالری بالایی دارند، اما کالری مغز تخمهها، پسته، نخودچی و... کمتر است. برخی افراد در هر دید و بازدیدی یک کاسه آجیل میخورند.
درست است که آجیل مواد مغذی فراوانی دارد، اما بشدت چاقکننده است بنابراین فقط به اندازه 8 تا 10 عدد مغز یا یک مشت تخمه را در بشقابتان بریزید و کاسه آجیل را از خود دور کنید تا دیگر برای خوردن بقیه آن وسوسه نشوید. بد نیست بدانید همین میزان آجیل حدود 45 تا 50 کیلو کالری انرژی دارد. اگر بیشتر از این میزان آجیل بخورید در کنار خوردن شیرینی، شکلات، میوه، قند در کنار چای و... کالری خیلی زیادی به بدنتان میرسد و بشدت شما را چاق خواهد کرد.
اگر از پرفشاری خون یا ناراحتی کلیه رنج میبرید عطای خوردن آجیل شور را به لقایش ببخشید و ترجیحا از آجیل خام استفاده کنید. آجیل خام حاوی مادهای به نام آرژنین است که میتواند عروق را گشاده کرده و فشارخون را کنترل کند.
4- با توجه به اینکه در ایام تعطیلات دیرتر از خواب بیدار میشوید زمان خوردن صبحانه، ناهار و شام یا میانوعدهها به هم میریزد. در چنین شرایطی به هیچوجه وعده صبحانه را حذف نکنید و حتما یک صبحانه سبک بخورید تا جلوی اشتهای زیادتان برای ناهار گرفته شود. تا حد امکان سعی کنید غذاهای سالم طبخ کنید و از مصرف غذاهای فستفودی، سوسیس و کالباس، غذاهای سرخشده در روغن زیاد یا غذاهای زیاد کبابشده یا قسمتهایی از غذا که میسوزد، خودداری کنید.
5- نوشابههای گازدار هم یکی دیگر از خوراکیهای پرمصرف ایام تعطیلات است. نوشابههای گازدار بهدلیل قند فراوانی که در خود دارد بشدت چاقکننده است. بهتر است کنار غذایتان از نوشیدنیهایی مانند دوغهای کمنمک، آب یا دمنوشهای سنتی بدون شکر استفاده کنید.
6- مساله دیگری که در ایام تعطیلات بهدلیل مصرف غذاهای حجیم، میوه زیاد، مصرف کمآب و کاهش فعالیت بدنی شیوع زیادی پیدا میکند، یبوست است. سعی کنید در این ایام مصرف آب و سایر مایعات را افزایش دهید، اما هرگز از آبهایی که از بهداشت آنها مطمئن نیستید، مثل آب انواع جویبارها یا آبهای سطحی، آبی که در رستورانها داخل پارچ ریخته میشود و... استفاده نکنید.
هنگام مسافرت، نوشیدن آبهای معدنی بستهبندی که دارای مجوز بهداشتی است، بخصوص برای کودکان و سالمندان از هر لحاظ ایمنتر است. لازم به ذکر است توصیه به نوشیدن بیشتر مایعات به معنای نوشیدن بیشتر چای نیست زیرا نوشیدن زیاد چای به این علت که مدر یا ادرارآور است میتواند میزان مایعات بدن را کاهش داده و یبوست را تشدید کند.
7- از یبوست که بگذریم، اسهال مسافرتی هم یک بیماری شایع در بین مسافران بخصوص کودکان و سالمندان است. مهمترین نکته هنگام ابتلا به اسهال خوردن مایعات بیشتر بهخصوص دوغ یا در صورت لزوم محلول ORS است. مصرف لبنیات پروبیوتیک مانند ماست پروبیوتیک یا دوغ کفیر نیز کمک میکند تا بار میکروبی روده به تدریج اصلاح و اسهال درمان شود، اما هرگز از لبنیات فلهای و باز که هیچ شناسنامهای ندارد استفاده نکنید و خود را در معرض ابتلا به تب مالت قرار ندهید.
8- اگر با تمام آنچه گفته شد، نتوانستید میزان کالری دریافتیتان را در حد تعادل حفظ کنید، میتوانید با ورزش و فعالیت بدنی روزانه کالریهای اضافه را بسوزانید. ایام تعطیلات فرصت مناسبی برای پیادهرویهای تند، دویدن، انواع بازیهای توپی، دوچرخهسواری، شنا و... است. همه این فعالیتها کمک میکند تا تناسب اندامتان حفظ شود.