جام جم سرا: الان دوره و زمانه بکلی تغییر کرده است و ملت سوراخ دعا را گم کردهاند. به قول شاعر: «ای قطار، راهت را بگیر و برو...»! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریز علی پیراهن اضافه؛ دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست!
به نقل از حمایت، این دوره و زمانه کلمه نامزد به مخاطب خاص یا به عبارتی مخاطبان خاص تغییر پیدا کرده است و در این وادی عدهای سر رشته و آدرس کاخ آرزوهایشان را در وی چت و وایبر و فیسبوک و سایر سایتهای همسریابی میجویند. تا اینجای داستان هم بظاهر مشکلی نیست؛ ولی وقتی شب خواستگاری مخاطب خاص که در تمام تصاویر فیسبوک یا پروفایلش با عینک دودی بوده، رخسار مینماید، کاخ آرزوهای جوان مردم تبدیل میشود به یک واحد ۴۰ متری همکف و به قولی «حجاب چهره جان را بذار سر جاش؛ جان مادرت!»
مراحل تحقیقات و پرس و جو از آشنایان و در و همسایه هم بالکل تغییر کرده و عدهای از عقلای نسل جدید در شناخت وفاداری افراد بر این باورند که «عشقت را رها کن، اگر بازگشت از آن توست و اگر برنگشت از ابتدا نیز از آن تو نبوده است!» آخر لاکردار! این چه راهکاری است که به جوان مردم نشان میدهی!؟ مگر قرار است کبوتربازی کند؟! صحبت از یک عمر زندگی است.
طول دوستیهای خیابانی و مجازی هم از عرضشان کمتر شده است و به قولی این روزها پرطرفدارترین بازی در بین آدمها بازی با احساسات است. بعد هم طرف به جای دقت در انتخاب دوست و یا درد دل با بزرگتری، برادری، خواهری؛ باز هم به فیسبوک پناه میبرد تا تنهاییاش را علاج کند: «سهراب قایقت جا دارد!؟»
اخیراً هم که مد شده به سلامتی خواستگاری را در کافیشاپ برگزار میکنند، بال مگس و شاخ آهو و مرجان دریایی را به عنوان مهریه در نظر میگیرند، به جای ماشین عروس، عروس باید سوار درشکه شود (البته این یکی بد نیست، در کنترل آلودگی هوا موثر است!) با کوچکترین بگو مگو «ما با هم تفاهم نداریم» و «چمدان بستن» علاج کار میشود، بعد از طلاق هم روم به دیوار، عصاره افسنطین به روتون جشن طلاق برگزار میکنند و هزار جور ادا و اصول دیگر که هیچ کدام نه در تحکیم زندگی تأثیر دارند و نه در ساخت زندگی جدید.
هر چند بخشی از این گرفتاریها به استفاده نامناسب از اینترنت، گسترش شبکههای ماهوارهای و پخش فیلمها و سریالهای خاک بر سری مربوط میشود ولی بپذیریم ما نیز برای تقویت فرهنگ غنی خودمان و ارزشگذاری آنها زیاد تلاش نکردیم. بپذیریم.