مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

چرا کتاب مناسبی برای کودکانِ تا ۳ ساله نداریم

جام جم سرا:

علی اصغر حاجی‌میری، مدیر انتشارات «با فرزندان» با بیان اینکه ما کتابی متناسب با وضعیت کودکان صفر تا سه سال نداریم، به ذکر مثال در این زمینه پرداخت و گفت: کتاب «شیوه‌های تقویت هوش نوزاد» اثر یک پژوهشگر فرانسوی برای کودکان سه تا شش، شش تا 9 و 9 تا 12 ماهه است. هر دوره این کتاب شامل سه کتاب کار برای بچه‌ها و یک کتاب راهنما برای پدر و مادرهاست. ما این کتاب را انتخاب و با شک و تردید منتشر کردیم. چون هزینه ترجمه و چاپ آن بسیار بالا بود و نمی‌دانستیم خانواده‌ها تا چه اندازه از کتاب برای کودک سه ماهه استقبال می‌کنند. اما واقعیت این است که در همه جای دنیا برای بچه‌های صفر تا سه سال، کتاب منتشر می‌شود و ما هنوز در این زمینه بسیار ضعیف و فقیر هستیم.

او در پاسخ به این پرسش که چرا بیشتر ناشران به ترجمه رو می‌آورند و از آثار تالیفی کمتر استقبال می‌کنند، گفت: یک بخش از مسئله به عدم بازگشت سرمایه مربوط می‌شود و اینکه ناشران در وهله نخست، فعالیت اقتصادی می‌کنند و نمی‌توانند نسبت به سرمایه خود بی‌تفاوت باشند. مساله دیگر این است که خارجی‌ها در زمینه روان‌شناسی و تقویت هوش کودکان و... کارهای بسیاری انجام داده‌اند. این آثار، تنوع دارند و آسان‌تر در اختیار ناشران قرار می‌گیرند، طبیعی است که من به عنوان ناشر ترجیح می‌دهم کاری را انتخاب کنم که در دسترس من است، کار خوبی است، نویسنده آن، موضوع را می‌شناسد و با مخاطب خود آشناست.

حاجی‌میری افزود: گرچه زمینه کار «با فرزندان» به‌گونه‌ای است که تعداد و کیفیت آثار ترجمه در آن بیشتر است اما خودمان چه‌کاره‌ایم؟ ما ایرانی‌ها با این همه ادعا در زمینه فرهنگ و امور تربیتی چه کرده‌ایم؟ به همین‌خاطر علاوه بر ترجمه، در سال‌های اخیر در زمینه تالیف هم سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. بیشتر کتاب‌ها را خودمان امتخاب می‌کنیم اما اگر نویسنده‌ای، کتابی بنویسد یا ترجمه کند، در شورای بررسی، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و اگر مورد قبول واقع شود، منتشر می‌‎شود.

حاجی‌میری از انتشار 15 عنوان کتاب تازه در سال جاری از سوی انتشارات مذکور خبر داد و افزود: تا پایان تابستان، 15 عنوان کتاب تازه منتشر می‌شود که 10 عنوان آن در ارتباط با کودکان است. ما همچنین تلاش می‌کنیم در زمینه انتشار کتاب‌-بازی و وسایل کمک آموزشی فعالانه‌تر عمل کنیم.(مهر)


ادامه مطلب ...

کوچک‌ترین کتاب جهان+عکس

جام جم سرا: این کتاب را فروشگاه گوتنبرگ برای جمع‌آوری کمک مالی به موزه گوتنبرگ در آلمان (که از جمله قدیمی‌ترین موزه‌های چاپ و نشر در جهان است) در دهه 1950 منتشر کرده است.

.


ادامه مطلب ...

کتابفروش کتاب به دوش

جام جم سرا: آنها شاید نه به اندازه مغازه‌های کتابفروشی میدان انقلاب، اما به اندازه خودشان سهمی از جیب همه آدم‌های اهل مطالعه دارند.

در بساط دستفروش‌های کتاب همه جور کتابی پیدا می‌شود؛ تاریخی، مذهبی، روان‌شناسی، عرفانی، عاشقانه، جنایی و سیاسی. کتاب‌هایی از نویسندگان معاصر یا قدیمی. کتاب‌های کمیاب و نایاب یا کتاب‌هایی که به‌دلیل نوع موضوع یا دیدگاه نویسنده‌شان چاپشان متوقف شده و حالا خیلی‌ها دربه‌در به‌دنبال همین ممنوع‌شده‌ها می‌گردند که شاید بین این کتاب‌های فله‌ای پیدایشان کنند.

دستفروش‌های کنار خیابان یک برگ برنده دارند. آنها کتاب‌هایی دارند که ممکن است خیلی از مغازه‌های کتابفروشی شهر آنها را نداشته باشند و همین برگ برنده‌شان است و خیلی‌ها را مشتری پروپاقرص بساطشان نگه داشته است، حتی بعضی‌هایشان با دادن شماره تلفن همراه به مشتری‌های ثابت، کتابی را که ممکن است یک نفر مدت‌ها به‌دنبالش بوده است برایشان تهیه ‌کنند.

دستفروشی کتاب روزهای خوب و بد زیاد دارد، درآمدش بد نیست، اما بی‌دردسر هم نیست. به همین سبب ​ وقتی پای درددل آنهایی که از راه دستفروشی کتاب زندگی می‌گذرانند می‌نشینی، می‌بینی ​ خیلی‌هایشان با وجود سال‌های طولانی که در این کار بوده‌اند باز هم دغدغه روزهای نیامده‌ای را دارند که ممکن است به هر دلیل دیگر حتی نتوانند گوشه خیابان بساط کتابفروشی پهن کنند. آن‌وقت آنها می‌مانند و یک خانواده چند نفره که نمی‌دانند چطور باید از شرمندگی شکم‌های گرسنه‌شان درآیند.

بازار خاکستری کتاب‌های دست دوم

در میان آنهایی که از راه دستفروشی کتاب روزگار می‌گذرانند همه جور آدمی با هر سن و سالی پیدا می‌شود. آنهایی که از قدیمی‌های این کار هستند و آنهایی که تازه‌واردترند؛ زیر دیپلم، دیپلم و حتی دانشجو.

رحیم، جوان هجده ساله‌ای است که جلوی یکی از مغازه​‌های کتابفروشی بساط کرده. خودش هم روی موتورش نشسته و به رهگذران نگاه می‌کند. هرازگاهی چند نفری جلوی بساطش جمع می‌شوند، کتاب‌ها را ورق می‌زنند و قیمت می‌گیرند. بعضی‌ها می‌خرند و بعضی‌ها فقط نگاه می‌کنند. رحیم کارش را پنج سال پیش شروع کرد. آن وقت‌ها بیشتر تابستان‌ها می‌آمده کنار دایی‌اش که همین‌جا کارش دستفروشی کتاب بوده می‌ایستاده و حالا که درسش تمام شده دیگر تمام وقت از صبح تا شب پای بساط خودش می‌ایستد.

می‌گوید کتاب‌هایش را از افرادی که کتابخانه شخصی‌شان را برای فروش می‌گذارند، تهیه می‌کند؛ یعنی کتاب‌ها را به‌صورت فله‌ای با قیمت پایین از آن طرف می‌خرد و بعد گلچین‌شان می‌کند و به‌دردبخورها را می‌آورد می‌چیند برای فروش. اگر روی هر کتاب پنج تومان هم سود کند راضی است و خدا را شکر می‌کند، با این حال فکر می‌کند آن‌قدرها نمی‌شود روی درآمد این کار حساب کرد، چون اگر یک روز بازار خوب باشد ممکن است تا صد هزارتومان هم بفروشد، اما بعضی وقت‌ها هم پیش می‌آید که در یک هفته آن‌قدر اوضاع کاسبی کساد بوده که ممکن است یکی دو کتاب بیشتر نفروشد، مثل تابستان‌ها که وضع فروش چندان خوب نیست، اما از مهر که مدارس و دانشگاه‌ها باز می‌شود اوضاع فروش هم بهتر می‌شود.

از او می‌پرسم دلت می‌خواست به جای این‌که کنار خیابان بساط داشته باشی توی یکی از همین مغازه‌های کتابفروشی کار می‌کردی؟ انگار که از قبل جواب را آماده کرده باشد بی‌درنگ جواب می‌دهد نه، بعد هم می‌گوید: البته اگر مغازه مال خودم بود شاید، اما اگر قرار باشد آنجا هم شاگردی کنم که فایده‌ای ندارد، حداقل اینجا هرچقدر درمی‌آورم برای خودم می‌ماند.

رحیم اصلا دلش نمی‌خواهد این کار را ادامه دهد. می‌گوید فعلا چون کمک‌خرج خانواده‌شان است در این کار مانده، اما همین که بتواند پس‌انداز درست وحسابی دست و پا کند از این کار می‌آید بیرون و می‌رود دنبال یک شغل دیگر.

روان‌شناسی کتابخوان‌های واقعی

چند سال کتابفروشی کنار خیابان آن‌قدر تجربه نصیب دستفروش‌ها کرده که وقتی پای حرف‌هایشان می‌نشینی می‌بینی ​ برای خودشان یک پا آدم‌شناس حرفه‌ای شده‌اند. آنها خیلی راحت می‌توانند کتابخوان حرفه‌ای را از غیرحرفه‌ای تشخیص دهند. این‌که چه کسی دائم کتاب می‌خواند یا هرازگاهی هوس خرید کتاب و مطالعه به سرش می‌زند. این‌که چه کسی مشتری واقعی است و چه کسی نیست. حرف‌هایشان را که گوش می‌دهی و در رفتار آدم‌هایی که روبه‌روی بساط کتابفروش‌ها می‌ایستند و کتاب‌ها را برانداز می‌کنند دقیق می‌شوی، می‌بینی ​ حرف‌هایشان چندان هم بیراه نیست.

یکی از دستفروش‌های کتاب که 20 سالی می‌شود در نزدیکی دانشگاه تهران بساط دارد برایمان تعریف می‌کند ​ در این سال‌ها کلی مشتری دائم پیدا کرده است و حالا دیگر خوب می‌تواند مشتری را از غیرمشتری تشخیص دهد. به کتاب‌های چیده شده اشاره می‌کند و می‌گوید که در این سال‌ها خیلی کتاب خوانده است.

او تحلیل جالبی از آدم‌هایی که به‌عنوان مشتری جلوی بساط کتاب‌هایش می‌ایستند، دارد: کتابخوان‌های حرفه‌ای حسابی کتاب‌ها را برانداز می‌کنند. بعضی‌ها هم از همان اول می‌دانند ​ دنبال چه کتابی می‌گردند، فقط اسمش را می‌برند تا فروشنده ببیند در بساطش این کتاب را دارد یا نه؟

بعضی‌ها هم گذری هستند، یعنی همین‌طور که در حال عبورند چشمشان می‌افتد به بساط کتابفروش‌ها. برای این‌که وقتشان بگذرد چند تا از کتاب‌ها را ورق می‌زنند و یک صفحه از اول و یک صفحه از وسط و در نهایت چند خط آخر کتاب را می‌خوانند و کتاب را می‌گذارند سر جایش و راهشان را می‌گیرند و می‌روند.

بعضی‌ها مشتری نیستند و فقط می‌خواهند قیمت بگیرند ببینند کتاب هم مثل خیلی چیزهای دیگر گران شده یا نه؟ حتی گاهی وقت‌ها پیش می‌آید که می‌خواهند ببینند فروشنده چقدر حاضر است قیمت را پایین بیاورد و دست آخر هم به این بهانه که این قیمت نمی‌ارزد کتاب را می‌گذارند سر جایش. بعضی‌ها هم آمارگیر هستند. یعنی اسم یک کتاب را می‌آورند ببینند در بساط آن فروشنده پیدا می‌شود یا نه؟ اگر داشت که قیمت می‌گیرند و اگر نداشت هم می‌فهمند آن کتاب آن‌قدر کمیاب است که حتی در بساط کتابفروش‌های گوشه خیابان هم ممکن است پیدا نشود.

در مقابل اما بعضی‌ها هم به معنای واقعی کتابخوان حرفه‌ای هستند مثل همان‌هایی که از همان موقع که پول کتاب را می‌دهند می‌نشینند کنار جدول پیاده‌رو و شروع می‌کنند به خواندن آن یا آنهایی که از همان ابتدا می‌دانند دنبال چه نوع کتابی می‌گردند و وقتی پیدایش می‌کنند برای دادن پولش بساط کتابفروشی کنار خیابان را با مغازه کیف و کفش‌فروشی اشتباه نمی‌گیرند که کلی با فروشنده سر قیمت چانه بزنند و بعد هم کتاب را بگذارند سر جایش.

امان از کتاب‌پیچان‌های حرفه‌ای

یک کتاب را برمی‌دارند، ورق می‌زنند، قیمت روی جلد را نگاه می‌کنند و دوباره می‌گذارند سرجایش و می‌روند سراغ کتاب بعدی! به اندازه کافی وقت دارند و عجله‌ای هم ندارند. خلاصه حسابی که کتاب‌های چیده شده را زیر و رو کردند و بساط دستفروش را به‌هم ریختند خودشان را برای اجرای نقشه آماده می‌کنند. موقعیت دور و برشان را خوب زیر نظر می‌گیرند، چند نفر مشغول انتخاب کتاب هستند و یک نفر هم در حال چانه زدن با فروشنده، مثل این‌که کسی حواسش نیست، پس حالا بهترین فرصت است که کتاب را بزنند زیر بغلشان و بدون جلب توجه از صحنه متواری شوند!

این شیوه کار کتاب پیچان‌های حرفه‌ای است که متاسفانه زیاد به پست کتابفروش‌های کنار خیابان می‌خورند و دستفروش‌های کتاب حسابی دلشان از آنها خون است. دزدان کتاب دور بساط دستفروش می‌چرخند و در یک فرصت از شلوغی لحظه‌ای سوءاستفاده کرده و کتاب مورد نظرشان را قاپ می‌زنند و پا می‌گذارند به فرار.

رحیم می‌گوید همین چند وقت پیش مچ یکی‌شان را گرفته درحالی که کتاب را گذاشته بوده زیر کتش و وقتی دستش رو شده قیافه متعجبی به خودش گرفته که: ببخشید، امان از حواسپرتی، فکر کردم پولش را داده‌ام!

در این شرایط دو حالت پیش می‌آید: اگر دور و بر شلوغ باشد، دزد کتاب برای حفظ آبرو و برای این‌که کار بالا نگیرد پول را می‌دهد و کتاب را می‌برد، اما خیلی وقت‌ها هم پیش آمده که طرف با کلی خواهش و التماس و اشک تمساح ریختن که از سر ناچاری و نداری مجبور به این کار شده از فروشنده می‌خواهد که این بار را نادیده بگیرد و کتاب را می‌گذارد سر جایش.

البته متاسفانه گاهی وقت‌ها هم نقشه دزدی کتاب موفقیت‌آمیز به پایان می‌رسد، مثل جوانی که در یک لحظه چشم بر هم زدن کتاب را از بساط دستفروش برداشته و پا گذاشته به فرار و فروشنده بیچاره هم جز تماشا کاری نکرده و چون اگر می‌خواست دنبال دزد کتاب برود معلوم نبود وقتی برمی‌گردد چند تای دیگر از کتاب‌هایش ممکن بود غیب شود.

حکایت عشق کتاب‌ها

برای بعضی‌ها مطالعه کردن از نان شب هم واجب‌تر است. همان بعضی‌هایی که برعکس خیلی از ما وقتی پولی داشته باشند ترجیح می‌دهند به جای این‌که راهی فلان مرکز خرید شوند و لباس و کیف و کفشی را که از مدت‌ها پیش آن را نشان کرده‌اند بخرند، در اولین فرصتی که پا بدهد راهی خیابان انقلاب می‌شوند تا از بین کتاب‌های چیده شده در بساط دستفروش‌ها یکی از آنهایی که از خیلی وقت پیش آرزوی داشتن‌اش را داشتند، خریداری کنند.

عشق کتاب‌ها هم برای خودشان دنیایی دارند چون هیچ چیز به اندازه مطالعه کردن برایشان لذتبخش نیست، مثل همان جوانی که کفش نسبتا کهنه و رنگ و رو رفته‌ای به پا دارد، اما یکی از مشتری‌های ثابت کتابفروش‌های کنار خیابان است. مرد کتابفروش مدت‌هاست این جوان را زیر نظر دارد و می‌گوید عشق و علاقه این جوان به کتاب آن‌قدر برایش قابل تقدیر است که همیشه کتاب‌هایش را با تخفیف ویژه به او می‌فروشد.

بعضی از عشق کتاب‌ها هم هستند که حاضرند با جان و دل چند برابر قیمت واقعی یک کتاب برای آن بپردازند، اما هر طور شده آن کتاب را مال خودشان کنند، مثل آن کتاب‌هایی که برای پیدا کردنش کل کتابفروشی‌های شهر را گشته‌اند و در آخر هم دست به دامان کتابفروش‌های کنار خیابان شده‌اند تا از هر راهی که خودشان بلدند کتاب کمیاب مورد نظر را پیدا کنند و اگر موفق شوند حاضرند چند برابر قیمت هم برایش پول بدهند.

رحیم می‌گوید یکی از همین کتاب‌ها را در میان کتاب‌های یک نفر که کتابخانه شخصی‌اش را برای فروش گذاشته بود پیدا کرده و به دست کسی که ماه‌ها به‌دنبال آن کتاب می‌گشته رسانده است و او هم به نشان قدردانی 50 هزارتومان برای آن کتاب داده، درحالی که قیمت کتاب فقط ده هزارتومان بوده است. رحیم می‌گوید​ اول نمی‌خواسته این مبلغ را بگیرد، اما خریدار به او اصرار می‌کند که این مبلغ را بابت زحمتی که برای پیدا کردن کتاب کشیده با جان و دل پرداخت می‌کند و بهتر است​ او هم قبول کند.

روزهای سخت کار و زندگی

کتابفروشی کنار خیابان خیلی از هزینه‌ها را ندارد، مثل اجاره مغازه و مالیات دادن حتی از شاگرد کتابفروش بودن در مغازه کتابفروشی بهتر است، چون حداقل برای خودت کار می‌کنی و همه درآمدت هم برای خودت است، اما همه ماجرا این نیست.

دستفروشی کتاب کنار خیابان هم سختی‌های خودش را دارد؛ از سر صبح تا آخر شب سرپا ایستادن گوشه پیاده‌رو و چهارچشمی بساط را پاییدن. عرق ریختن در گرمای 40 درجه تابستان و لرزیدن در سوز سرمای زمستان.

آنهایی که شغلشان فروش کتاب‌های دست دوم کنار خیابان است از درآمدشان ناراضی نیستند و شکر خدا را می‌گویند که کم یا زیاد زندگی‌شان با همین کار می‌گذرد، اما وقتی قرار است از سختی‌های کارشان بگویند چهره‌شان در هم می‌رود.حوالی چهارراه استانبول تهران یک خانم میانسال سال‌هاست بساط فروش کتاب‌های دست دوم پهن می‌کند و بخصوص جمعه‌ها کلی آدم دور کتاب‌هایش جمع می‌شوند. می‌گوید به این کار علاقه دارم و چند سال است​ همین کار را می‌کنم، شاید اگر سی‌دی و سیگار می‌فروختم وضع بهتری داشتم، ‌اما کتاب دنیای دیگری دارد بعضی وقت‌ها هم خودم وسوسه می‌شوم​ از بین کتاب‌ها یکی را دستم می‌گیرم و با همین سواد دست و پا شکسته‌ای که دارم چند صفحه‌ای می‌خوانم.

او و بقیه آنهایی که درآمدشان از راه دستفروشی کتاب می‌گذرد، روزهای سخت کم ندیده‌اند. مثل وقت‌هایی که برف و باران می‌بارد و کار و کاسبی‌شان را از رونق می‌اندازد. یا آن روزهایی که یکدفعه باران تندی می‌بارد و دستفروش‌ها تا به خودشان بیایند و بساطشان را جمع کنند کلی از کتاب‌هایشان می‌ماند زیر رگبار تند باران و از بین می‌رود و آنها حسابی ضرر می‌کنند.

بجز این دردسرهای سر و کله زدن با ماموران سد معبر شهرداری هم دل و دماغی برای کار کردنشان نمی‌گذارد. می‌گویند ماموران شهرداری منطقه هفته‌ای چندبار می‌آیند سراغشان و می‌گویند که باید بساطشان را جمع کنند. بعضی وقت‌ها هم پیش می‌آید که اصلا تذکر نمی‌دهند و در یک چشم برهم زدن کل کتاب‌ها را جمع می‌کنند و می‌ریزند توی ماشین و با خودشان می‌برند. آن وقت آنها باید یک روز از کار و زندگی بیفتند و بروند شهرداری منطقه و با کلی خواهش و التماس کتاب‌هایشان را پس بگیرند و چند روز بعد دوباره روز از نو، روزی از نو.

پوران محمدی ‌/‌‌ گروه جامعه


ادامه مطلب ...

تا می‌توانید برای کودکانتان کتاب بخوانید

جام جم سرا: آیا می‌دانید چنین کاری تا چه حد می‌تواند در افزایش معلومات عمومی، ادبیات و حتی داشتن رفتار صحیح موثر باشد؟ در این نوشتار برخی مزایای اصلی کتاب داستان خواندن برای کودکان خردسال را برای شما برمی‌شماریم.

رابطه‌اش با شما قوی‌تر خواهد شد: شاید کودک خردسال شما دوست داشته باشد مرتبا این‌سو و آن‌سو بدود و بازی کند و البته شما در تمام این کارها نمی‌توانید پا به پایش عمل کنید. اما اگر چند دقیقه وقت صرف کنید و برایش داستانی جذاب بخوانید، پیوند بین شما دو نفر عمیق‌تر خواهد شد و از این پس، برای فرزند شما، داستان‌ها از عالم پرمهر ارتباط با پدر و مادر خواهند آمد. او این را حس می‌کند و دوست خواهد داشت.

وضع تحصیلی‌اش بهبود می‌یابد: معمولا کودکانی که پیش از ورود به مدرسه با مفهوم کتاب داستان و جملات داخل آن آشنا هستند، ارتباط بهتری با مدرسه و کتاب پیدا می‌کنند زیرا مفهوم کلماتی که به هم می‌پیوندند و جمله را تشکیل می‌دهند برایشان آشناست.

توانایی صحبت کردنش افزایش می‌یابد: کودک خردسال شما بسیاری از خواسته‌هایش را با صداهایی شبیه جیغ و کلمات نامفهوم ادا می‌کند. اما هنگامی که برای او کتاب می‌خوانید و کلمات شمرده و آهسته را از دهان شما می‌شنود، با لحنی جدید آشنا می‌شود. اگر نقاشی‌های کتاب برای او جذاب باشند، میل بیشتری پیدا می‌کند که داستان را از دهان شما به صورت شمرده بشنود و تکرارکند.

اصول ابتدایی کتابخوانی را یاد می‌گیرد: بچه انسان به‌طور غریزی همراه با توانایی کتاب خواندن به دنیا نمی‌آید. بنابراین پدر و مادر باید او را پیش از دوران مدرسه با پدیده کتاب آشنا کنند. او در سال‌های اول زندگی یاد می‌گیرد که کتاب چیست، از صفحات مختلف تشکیل شده، عکس‌ها از نوشته‌ها جدا هستند و مفهوم صفحات مختلف آن با یکدیگر ارتباط دارند. اگر شما فرزندتان را با کتاب آشنا نکنید و او برای نخستین بار آن را در مدرسه بشناسد، شرایط دشوارتری پیش‌رو خواهد داشت.

الگوپذیری را یاد می‌گیرد: اساس داستان‌ها بر عالم خوب‌ها و بدهاست و همواره خوب‌ها با تلاش برنده می‌شوند. اما این برنده شدن مستلزم انجام کارهایی است که می‌تواند الگوی رفتاری فرزند شما باشد. کودک شما از شخصیت‌های مثبت و قهرمانان داستانی که برایش می‌خوانید الگو می‌گیرد و از حرکت‌ها و صحبت‌هایش تبعیت خواهد کرد.

مهارت اندیشیدن را فرا می‌گیرد: حتی اگر کتاب داستان تمام مصور هم برای او بخوانید، باز هم نکاتی مثل برخی سناریوها، تشخیص دادن‌ها، قضاوت کردن‌ها و امثال این اتفاقات انتزاعی باقی می‌مانند که فرزند شما را به فکر کردن وامی‌دارد. کودک خردسالی که ذهنش از ابتدا درگیر مفاهیم زندگی شود، رشد فکری شایان توجهی پیدا خواهد کرد.

با شخصیت هم حسی می‌کند: او با شخصیت‌های داستان هم‌حسی می‌کند و این امر به رشد شخصیتش کمک فراوانی خواهد کرد. اگر او مشکلی دارد، می‌توانید برایش کتاب بخوانید و این مشکل را حل کنید. مثلا برای کودکی که مسواک نمی‌کند، کتاب داستان کودکی را بخوانید که او هم دندان‌هایش را نمی‌شست، اما در اثر ماجرایی به مسواک زدن علاقه‌مند شد. به این ترتیب، او با کاراکتر جذاب داستان احساس نزدیکی خواهد کرد و صفات خوب اخلاقی‌اش را فراخواهد گرفت.

تمرکز و انضباط را فرا می‌گیرد: احتمالا کودک خردسال ‌ ابتدای کتاب خواندن‌های شما، بیش از چند لحظه دوام نخواهد آورد و از جا بلند می‌شود و آن فضا را ترک می‌کند. اما شما دلسرد نشوید و دفعات بعد باز هم برای او کتاب بخوانید. بتدریج کودک یاد می‌گیرد که باید زمانی را برای شنیدن داستان بگذارد و به نحوی، انضباط را می‌آموزد.

می‌داند که مطالعه هم می‌تواند جذاب باشد: اگر شما برای فرزندتان کتاب داستان نخوانید و او یکراست به مدرسه برود، فکر می‌کند‌کتاب فقط محدود به کتب درسی است و هرگز ارتباط نزدیکی با مطالعه غیردرسی پیدا نخواهد کرد. به این ترتیب‌ برای تفریح فقط سراغ بازی‌های کامپیوتری و اینترنت خواهد رفت. اما اگر از اول برایش داستان‌های جذاب بخوانید‌ برای همیشه جذابیت مطالعه در ذهنش نقش خواهد بست. (ضمیمه چاردیواری)

مترجم: لیلا رعیت

Earlymoments


ادامه مطلب ...

ریسک کنید، اما سنجیده و با حساب و کتاب

درواقع ریسک تمام این معانی را دربر می‌گیرد، بستگی به این دارد که چه ریسکی را چه کسی و چگونه انجام دهد. مساله اینجاست که در زندگی گاه به جایی می‌رسید که متوجه می‌شوید برای رشد کردن بجز ریسک کردن راه دیگری ندارید. یکی از امتیازات برتر ریسک این است که ریسک شما را فراتر از افق‌های دیدتان می‌برد و امکانات جدیدی را به شما نشان می‌دهد.

وقتی به دنیای ریسک وارد می‌شوید، ممکن است برنده شوید یا خیلی چیزها را از دست بدهید، به هر حال با ریسک‌کردن از منطقه امنی که برای خود ساخته‌اید، بیرون می‌آیید. اگر توانایی ریسک کردن نداشته باشید یک چیز قطعی است؛ چیز زیادی به دست نمی‌آورید، در این حالت زندگی معمولی خواهید داشت و نمی‌توانید از تمام ظرفیت‌های زندگی استفاده کنید.

زندگی، هر کسی را در برابر فرصت‌ها قرار می‌دهد تا بتواند در هر سطح و به هر میزان که مایل است رشد و پیشرفت کند، اگر به دلیل راحتی یا ازترس‌ دائم از خطر کردن بپرهیزید، در‌نهایت دنیای شما کوچک می‌شود و به آدمی خشک و خنثی تبدیل خواهید شد. طبیعی است که این کار انرژی‌تان را بیشتر می‌گیرد و مانع رشد و ترقی‌تان در زندگی می‌شود، در نتیجه مجبور می‌شوید گوشه‌نشینی و انزوا را انتخاب کنید و در زندگی احساس بی‌هدفی می‌کنید. البته توجه کنید که ریسکتان باید همراه درک، هوشمندی و اطلاعات کافی باشد، زیرا ریسک همیشه احتمال رسیدن به پاداش‌های بزرگ یا شکست‌های بزرگ را به همراه دارد.

ترس را کنار بگذارید

ترس چیزی است که باعث می‌شود شما تسلیم فرض و گمان‌های محدود خود شوید و این در صورتی است که شما یاد نگیرید بین ترس خوب که به شما آگاهی می‌دهد و ترس بد که شما را در لاکتان زندانی می‌کند، تفاوت بگذارید. از نظر منطق ترس چیز خوبی است و ما را آگاه می‌سازد و کمک می‌کند واکنشی مثبت نشان دهیم، ولی وقتی ترس و اضطراب مانع از خطر کردن می‌شود، اینجاست که باید ترس‌های بیمارگونه را بشناسیم و کنترل کنیم.

در بیشتر موارد ترس ناشی از شکست است. ترس از پیروز نشدن، نفوذ نکردن، ناتوانی در رقابت مثلا در محیط شغلی یا ترس از این‌که آن‌طور که باید و شاید نتوانیم موفق شویم. وقتی ترس و ناراحتی‌های گذشته را جمع‌بندی می‌کنیم و ناآگاهانه احساسات منفی گذشته را وارد زندگی فعلی‌مان می‌کنیم برایمان دشوار می‌شود از خطر‌هایی استقبال کنیم که برای زندگی شخصی و حرفه‌ای‌مان لازم و ضروری است، بنابراین به کلی خود را از شادی، خوشی و پاداش‌هایی که در صورت غالب شدن بر ترس گذشته ممکن بود نصیب ما شود محروم می‌سازیم.

از طرف دیگر چسبیدن به افکار و عقایدی که تشویش و اضطراب ما را افزایش می‌دهد آن هم در موقعیتی که ما نیاز داریم خلاقانه فکر کنیم، راه‌های خطر کردن را می‌بندد. اگر ترس چیزی است که مانع پیشرفت شما در زندگی می‌شود از خودتان بپرسید بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد، چیست؟ احتمال اتفاق افتادن آن چقدر است؟ و این‌که شما چگونه می‌توانید بخوبی با آن کنار بیایید؟

گاهی نیز این ترس را اطرافیانتان به شما القا می‌کنند. اگرچه ممکن است بر این باور باشید که خانواده، نزدیکان و دوستان‌تان همیشه از خواسته‌های شما پشتیبانی می‌کنند، ولی همیشه هم این‌طور نیست. افرادی که صمیمانه شما را دوست دارند، ممکن است گاهی ناآگاهانه یا به علت ترس و هراس بی‌دلیلی که دارند شما را از پیشروی باز دارند. اینها افراد محدودکننده هستند که انرژی را از شما می‌گیرند و به شما احساس ناایمنی می‌دهند.

افراد محدودکننده ممکن است در هراس باشند که اگر شما شکست بخورید، رنجیده خاطر می‌شوید یا اگر به توفیق برسید آنان از شما عقب می‌مانند، این به عهده شماست در زمانی که قصد انجام ریسکی را در زندگی‌تان دارید، مراقب این‌گونه رابطه‌ها باشید. بویژه اگر این فرد محدودکننده همسر، رئیس یا والدین شما باشند. اگر محدودکننده کسی است که می‌توانید او را از زندگی‌تان حذف کنید، هرچه زودتر این کار را انجام دهید، ولی اگر شخص محدودکننده فردی است که رها شدن از او غیرممکن است مانند همسر، خواهر و برادر دست‌کم با خلقیاتشان آشنا شوید و به محض این‌که شروع به منفی‌گویی کردند خود را کنار بکشید. به این نکته توجه داشته باشید که برای ریسک کردن ترس را کنار بگذارید، از کسانی که با اعمال و رفتار خود شما را محدود می‌کنند دوری کنید و از کسانی که به شما آزادی عمل می‌دهند، استقبال کنید.

کارآمد باشید

اگر می‌خواهید ریسک موثری را انجام دهید، لازم است قبل و حین ریسک کردن نکاتی را حتما مد نظر داشته باشید که برخی از مهم‌ترین این نکات شامل این موارد ‌ است:

برای ریسک کردن هدف داشته باشید. ریسکی که بدون هدف مشخص انجام شود از همان شروع دردسر‌آفرین است. اگر بدون هدف دست به کار شوید، هیچ کس نمی‌تواند به شما بگوید که ضرر کجاست و شما کی باید جلوی آن را بگیرید.

رویا را کنار بگذارید. قبل از ریسک کردن اول توانایی‌هایتان را در نظر بگیرید و با توجه به میزان توانایی‌های خود ببینید آیا از عهده ریسک برمی‌آیید. هرگز بیش از توانایی‌هایی که دارید روی ریسکتان حساب نکنید.

همیشه امکان ضرر را در نظر داشته باشید. در ریسک کردن چنانچه شما انتظار از دست دادن چیزی را نداشته باشید درواقع اصلا معنی ریسک را درک نکرده‌اید. اگر امکان ضرر و زیان را مد نظر نداشته باشید، به هر حال پیش خواهد آمد و شما حتما غافلگیر می‌شوید.

قاطعانه عمل کنید. وقتی به این نتیجه رسیدید که ضرورت ریسک حتمی است و وقتش رسیده که دست به کار شوید، روی عوامل موثر تمرکز و سعی کنید که همه آن عوامل را به نفع خود به کار گیرید.

به هیچ وجه نسبت به مشکلات بی‌توجه نباشید. چنانچه در هنگام ریسک به مشکلات توجه نداشته باشید، مشکلات به شما توجه خواهند کرد و پشت سر هم به سمت‌تان سرازیر خواهند شد.

در زمان ریسک کردن اگر می‌ترسید، تظاهر نکنید و نگویید از همه چیز مطمئن هستید. در حقیقت ترس راهنمای شماست و توجه نکردن به آن مانند بی‌توجه بودن به آژیر خطر آتش‌سوزی است. اگر ترستان از بین نمی‌رود، دو دلیل برای آن وجود دارد یا هنوز خطر وجود دارد یا در حال انجام ریسکی بیش از حد توانایی‌تان هستید. در زمان ریسک باید تمام‌مدت بر زمان تمرکز داشته باشید. در تمام طول مدتی که ریسک در حال انجام شدن است باید روی آن تمرکز کامل داشته باشید و با جدیت کامل، دقت فراوان و دلگرمی آن را دنبال کنید.

ریسکی که مربوط به دیگری است، شما به جای او انجام ندهید. اگر شما به جای فرد دیگری ریسک کنید، درواقع فرصت رشد و تعالی را از او گرفته‌اید و اگر در این کار ناکام ماندید سزاوار هر سرزنشی هستید. روی بردتان صد درصد حساب نکنید. تمام انرژی‌تان را روی یک ریسک نگذارید، چراکه ممکن است موفق نشوید و برای ریسک‌های بعدی هم انرژی باقی نماند. به یاد داشته باشید اگر در یک ریسک نه‌چندان بزرگ به پیروزی نسبی رسیدید به مراتب بهتر است تا در یک ریسک بزرگ اصلا برنده نشوید.

اگر توانایی ریسک کردن داشته باشید، مطمئنا امتیازات منحصر‌به‌فردی شامل آنچه در ذیل خواهد آمد دارید:

قادر خواهید بود مثل یک فرد موفق فکر کنید.

احتمال موفقیت‌تان بیشتر می‌شود.

می‌توانید دیدگاه‌های تازه را آزمایش کنید.

خودتان را به چالش می‌کشید.

می‌فهمید که برای رسیدن به هدفتان مهارت‌های لازم را دارید.

نکات مثبت را می‌بینید.

به‌دنبال راه‌های تازه برای انجام کارها هستید.

مشکلاتی را که دیگران می‌بینند، نمی‌بینید.

از سوختن فرصت‌ها احساس ناامیدی نمی‌کنید.

ولی اگر توانایی ریسک کردن را نداشته باشید، درواقع خیلی چیزها را نخواهید داشت مثلا:

جرأت متفاوت بودن را نخواهید داشت.

چیز زیادی به دست نمی‌آورید و چیز زیادی هم از دست نخواهید داد.

همیشه همان شیوه‌های قبلی را دنبال می‌کنید.

همیشه همان جا که هستید، می‌مانید.

همیشه همان چیزهایی را که دارید خواهید داشت.

زندگی‌تان هیجانی نخواهد داشت.

فقط نکات منفی را خواهید دید.

زندگی محدودی خواهید داشت.

توانایی ریسک کردن را بالا ببرید

برای این‌که توانایی ریسک کردنتان را بالا ببرید، پیشنهادهایی وجود دارد:

متفاوت فکر کنید و متفاوت عمل کنید. به این ترتیب زندگی‌تان نیز تغییر خواهد کرد. برای این منظور باید فرصت‌های جدید را از دست ندهید. دقت کنید حرف زدن در این مورد ساده است، اما در عمل ممکن است سخت باشد. هنگامی که متفاوت عمل می‌کنید خود را در معرض موقعیت‌های افراد، ایده‌ها و فرصت‌های جدید قرار می‌دهید. ارتباط‌های متفاوت را امتحان کنید. شما در چه مواقعی به دوستان و خانواده‌تان زنگ می‌زنید؟ می‌توانید این عادت را تغییر بدهید و زمانی با آنها تماس بگیرید که اصلا انتظارش را ندارند. دیگران را با متفاوت انجام دادن کارهایتان حیرت‌زده کنید و دقت کنید‌چگونه واکنش‌های آنان هم متفاوت خواهد بود. موارد تازه را امتحان کنید. در دوره‌های آموزشی ثبت‌نام کنید که هیچ ارتباطی با آنچه می‌دانید، ندارد. درباره شغلتان فکر کنید و اگر می‌توانید برای شغلی بالاتر از آنچه ‌اکنون دارید، تقاضا بدهید. کارهایی را انجام بدهید که سال‌های سال است آنها را عقب می‌انداخته‌اید یا از آنها دوری کرده‌اید.

عادت‌هایتان را تغییر دهید. برخی از ما دوست داریم از قبل برای انجام کارهایمان برنامه‌ریزی داشته باشیم، این عادت‌ها را تغییر دهید و طور دیگری عمل کنید. مثلا بدون نوشتن فهرست چیزهایی که نیاز دارید، به خرید بروید یا به جای برنامه‌ریزی برای سفرتان به جایی سفر کنید که تا به حال نرفته‌اید.

نوع روابط‌تان را عوض کنید. ارتباط‌های جدید، کلید رسیدن به فرصت‌های تازه است. به‌عنوان مثال از برقراری ارتباط با افراد جدیدی که در مسیر زندگی‌تان ظاهر می‌شوند، هراس نداشته باشید یا با شخصی که نظراتش با شما کاملا متفاوت است معاشرت ‌ و سعی کنید همه چیز را از دیدگاه او نگاه کنید.

بگذارید صدایتان شنیده شود، حرف بزنید. اگر احساس می‌کنید در بحث‌ها صدایتان شنیده نمی‌شود بلندتر حرف بزنید. صریح و رک باشید و حرفتان را راحت بزنید. البته منظور گستاخی و بی‌ادبی نیست منظور این است که این حق شماست که دیگران حرفتان را بشنوند.

معصومه اسدی ‌/ ‌جام‌جم


ادامه مطلب ...

ابتکار جالب نانوای دوستدار کتاب در گیلان [عکس]

پنج شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 14:27

جام جم سرا- یک نانوای گیلانی به نام «ناصر بلباسی» به دلیل شدت علاقه‌اش به کتاب و کتابخوانی از ۴ ماه پیش کتبی قسمتی را در نانوایی خود به تبلیغ، عرضه و امانت دادن کتاب اختصاص داده و مشتریان هنگام انتظار در صف، می‌توانند وقتشان را صرف مطالعه کنند. او ساکن شهر لاکان رشت است.


ادامه مطلب ...

دستش را بگیر‌ و‌ به دنیای کتاب ببر‌

از بدو تولد تا 2 سالگی

کودک در این سنین هیچ درکی از معانی واژه‌ها ندارد، فقط از شنیدن صدای‌های متنوع و دیدن احساسات و عواطف ما لذت می‌برد، برای او شنیدن صدای گرم و دلنشین ما لذتبخش‌ترین چیز در دنیاست. همچنین او به تصویر بیشتر از کلمات علاقه دارد و با کتاب به عنوان اسباب‌بازی بازی می‌کند و سرگرم می‌شود.

الگوی خوبی باشیم

کودکان باید در محیطی بزرگ شوند که کتاب و کتابخوانی در آن یک ارزش به شمار رود و ما به عنوان یک پدر و مادر مسئول، بهترین الگو برای این کار هستیم. پس همیشه سعی کنیم در طول روز یک بار در کنار کودک دلبندمان بنشینیم و کتاب بخوانیم و هیچ وقت انتظار نداشته باشیم کودک یک ساله ما عاشق کتاب باشد، زیرا او در این سن بیشتر از والدینش تقلید می‌کند و آنها را الگوی رفتاری خود قرار می‌دهد. وقتی همیشه ما را کتاب به دست ببیند، از ما سرمشق می‌گیرد.

بازی با کلمات

هیچ وقت نباید از فرزندمان توقع داشته باشیم در یک سالگی با تمام هوش و حواسش پای قصه ما بنشیند، زیرا در این سن بچه‌ها به تصاویر بیشتر از قصه علاقه دارند. پس بهتر است کتاب‌هایی که تصاویر رنگی و بزرگ مثل حیوانات، گیاهان و... را در یک یا چند کلمه توضیح داده‌اند برایش بخریم؛ اما در دو سالگی بچه‌ها به شنیدن شعرهای خیلی کوتاه علاقه‌مند می‌شوند و ما می‌توانیم با خواندن لالایی‌ها و کتاب‌های کوتاه و آهنگین، فرزندمان را با دنیای شعر، موسیقی و ادبیات آشنا کنیم. البته نباید فراموش کنیم که همیشه تصویر حرف اول را می زند و اگر تصاویر کتاب مورد دلخواه فرزندمان نباشد به شعرهایش هم توجه زیادی نمی‌کند.

از کتاب‌های کاغذی استفاده نکنیم

در این سنین کودکان دوست دارند اشیا را بجوند، پاره کنند، روی آنها بنشینند یا بایستند. بنابراین بهتر است از کتاب‌های نرم، پارچه‌ای و مقاوم استفاده کنیم و تا قبل از دو سالگی سراغ کتاب‌های کاغذی نرویم. در حقیقت به کودک اجازه دهیم به شیوه خودش با کتاب ارتباط برقرار کرده، آشنا شود و انس بگیرد.

2 تا 4 سالگی

کودکان در این سنین دوست دارند با کتاب‌هایشان بازی کنند، اما نمی‌دانند در این کتاب‌ها، قصه‌ها، کلمات و داستان‌های قشنگی وجود دارد. همچنین آنها دوست دارند تصاویر کتاب را ببینند تا بتوانند شخصیت‌ها و فضای داستان را، بهتر در ذهنشان مجسم کنند. آنها عاشق شنیدن داستان‌ها در قالب شعر هستند، زیرا بهتر آنها را به خاطر می‌سپارند، حتی می‌توانند در حین خواندن کتاب ما را همراهی کنند. همچنین این نکته مهم است که کودکان از سه سالگی به بعد می‌توانند روایت داستانی را درک کنند.

آرام کتاب بخوانیم

در حین خواندن داستان، از فرزندانمان سوال کنیم و به پرسش‌های آنها صبورانه پاسخ دهیم. به عکس‌ها اشاره کنیم و در مورد تصاویر کتاب با آنها صحبت کنیم. مثلا از فرزندمان بپرسیم: «فکر می‌کنی بعد از این ماجرا چه اتفاقی خواهد افتاد؟»

کارهای خلاقانه انجام دهیم

اگر فرزندمان به شنیدن داستان علاقه‌ای ندارد، بهتر است با او به شهر کتاب یا نمایشگاه برویم و اجازه دهیم خودش کتاب مورد علاقه‌اش را انتخاب کند، بعد با مشارکت یکدیگر داستان را به شکل یک نمایش بازی کنیم تا دلگرم شود یا فعالیت‌های اضافه و متناسبی با فضای داستان ارائه دهیم: کارهایی مثل آشپزی یا درست کردن کاردستی که با فضای داستان ارتباط داشته باشد.

به کودکمان کمک کنیم داستان بگوید

از کودکانی که توانایی نوشتن ندارند، بخواهیم تا ماجراهای روزانه‌شان را مثل یک داستان برای ما تعریف کنند. مثل داستان آشپزی من و مامان یا داستان گل کاشتن من و بابا داخل باغچه و... و به او کمک کنیم تا ساختار درستی برای داستانش پیدا کند و به گفته‌های او نظم بدهیم. با این روش هم خلاقیت و هم قدرت خیال‌پردازی را در کودکمان تقویت کرده‌ایم.

4 تا 6 سالگی

در این سنین کودکان می‌توانند داستان‌های کتاب را بخوبی به خاطر بسپارند، اما برای گفتن داستان، باید تصویر هر صفحه را ببینند. آنها عاشق داستان‌ها و قصه‌های عجیب و غریب، تخیلی و البته خنده‌دار هستند. همچنین بعضی از حروف الفبا را می‌شناسند و می‌توانند آنها را در تمام صفحات کتاب تشخیص دهند. پس به کودک دلبندمان در شناخت واژه‌ها و گسترش دایره آموخته‌هایش کمک کنیم تا از توجه کردن به متن کتاب لذت ببرد و همچنین شریک ما در خواندن شود.

داستان را یکنواخت نخوانیم

وقتی قصه‌ها را براساس اتفاق‌هایی که در آنها افتاده می‌خوانیم، وقتی تن صدایمان را بالا و پایین می‌بریم یا لحن شاد و عصبانی به خود می‌گیریم، فرزندمان لذت بیشتری از گوش کردن به قصه می‌برد. کتاب را برای فرزندمان، فقط روخوانی نکنیم، بلکه سعی کنیم جای هر شخصیت داستانی بنشینیم و صدایی که فکر می‌کنیم به آن شخصیت می‌خورد را دربیاوریم و چهره‌مان را براساس گفت‌وگوها و رفتارهای او تغییر دهیم. مثلا چهره خوشحال، ناراحت، مغرور، متفکر، دوست‌داشتنی و... زیرا بیشتر افرادی که به کتاب و کتابخوانی علاقه دارند، والدینی داشته‌اند که در دوران کودکی لحظات شیرین و گرمی را در هنگام خواندن داستان‌ها برای آنها ساخته و پرداخته‌اند.

سراغ علایق کودکمان برویم

سعی کنیم کتاب‌ها را براساس علایق فرزندمان انتخاب کرده و بخریم. مثلا اگر او عاشق هواپیما یا ماشین است، کتاب‌هایی را برایش بخریم که شخصیت اصلی آن ماشین‌ها و هواپیماها باشند، یا اگر به حیوانات علاقه دارد، سراغ کتاب‌هایی برویم که داستانی را در جنگل روایت می‌کند و... همچنین او را تشویق کنیم در رابطه با موضوعات مورد علاقه‌اش اطلاعات کسب کند و در این مورد با او بحث کنیم.

با هم بازی کنیم

داستانی را انتخاب کنیم که فرزندمان بتواند در جریان آن مشارکت کند و با ما همبازی شود. برای مثال، داستانی را برای کودک دلبندمان بخوانیم و بعد از او بخواهیم جمله‌ها را تکرار کند یا بعد از تمام شدن داستان از کودک بخواهیم این بار او قصه را برای ما بگوید یا چند جمله را ما بگوییم و به فرزندمان کمک کنیم تا چند کلمه‌ای را خودش به زبان آورد و در فرآیند کتابخوانی مشارکت کند. این گونه بچه‌ها هنگام کتاب خواندن نقش فعال‌تری را ایفا می‌کنند.

قانون تعیین نکنیم

برای کتاب خواندن قانون و قاعده نگذاریم و زمان دقیقی را برای کتاب خواندن انتخاب نکنیم. چرا که زمان مهم نیست، بلکه مهم هنگامی است که کودکمان به شنیدن داستان رغبت دارد و هرگز او را به شنیدن داستان مجبور نکنیم. همچنین وقتی می‌بینیم فرزندمان لذتی از ادامه داستان نمی‌برد، خواندن را تمام کنیم.

اجرای نمایش

یکی از بهترین فعالیت‌ها، اجرای نمایش از کتاب خوانده شده است. می‌توانیم بنا به پیشنهاد کودک، روش‌های مختلف نمایش خلاق برای آن ترتیب دهیم. مثلا از کودک بخواهیم همه کارهای اجرای نمایش از (تهیه عروسک‌ها، نقاشی و...) را خودش انجام دهد و ما تنها به عنوان یک راهنما در کنارش باشیم. اجرای نمایش باعث می‌شود کودک برای حضور در جمع اعتماد به نفس پیدا کند، همچنین دایره واژه‌های او بالا می‌رود.

عضویت در کتابخانه

کودکمان را به عضویت یک کتابخانه عمومی درآوریم و هر چند وقت یک بار با او به «کتابخانه» برویم. این گونه او هم احساس بزرگ بودن می‌کند و هم از کودکی با محیط کتابخانه آشنا می‌شود. آن وقت می‌بینیم که رفتن به کتابخانه یکی از تفریح‌های مورد علاقه فرزند دلبندمان خواهد شد.

و در پایان، کتاب خواندن برای کودکان بایدهایی دارد که در این مقاله آنها را با هم مرور کردیم، اما نبایدهایی هم وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم. اگر دوست داریم فرزندمان عاشق کتاب خواندن شود، نباید او را مجبور کنیم تا به قصه‌ای که دوست ندارد یا حوصله‌اش را ندارد، گوش دهد و نباید فقط برای او کتاب بخریم یا کتاب هدیه بدهیم، زیرا کودک علاوه بر کتاب به بازی‌های آموزشی و داشتن یک عروسک معمولی برای خاله‌بازی با دوستانش هم احتیاج دارد و نباید در روزهایی که دوست دارد به پارک یا شهربازی برود او را تنها به کتابفروشی ببریم و... باید گام به گام و با آرامش او را به دنیای دوست‌داشتنی کتاب وارد کنیم.

منبع: Articlebase.com

مترجم: نسرین علی‌محمدی

چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

طراحی قفسه کتاب خلاقانه [عکس]

منحنی های متنوع


اغلب مردم قفسه های کتاب را کاملا صاف تصور می کنند با قفسه هایی با خطوط افقی اما آنچه در ادامه می بینید نظر شما را تغییر خواهد داد.

اما آیا عجیب تر و متفاوت تر از موارد زیر برای طراحی یک قفسه کتاب دیده اید؟ دسته های کتاب در این قفسه واقعا فوق العاده به نظر می رسند.

شاخه شاخه شدن


آیا کتاب هایتان آنقدر زیاد هستند که نیاز به تعداد زیادی قفسه کتاب سنتی دارید؟ پس چطور است از یک درخت بزرگ به جای آن کمک بگیرید، البته نه درخت واقعی. این قفسه های کتاب که شکل درخت را دارند به اندازه کافی برای تمام کتاب های شما شاخه دارند.

به سادگی از دیوار آویزان کنید


استفاده از قفسه های با طراحی متفاوت فوق العاده است اما اگر دوست داشته باشید تا چیزی ساده تر انتخاب کنید می توانید از راه حل هایی که به دیوار نصب می شوند استفاده کنید. قفسه های برعکس، قفسه های معلق و قفسه های آویزان طراحی مینیمال اما جذاب دارند.

به شدت تصویری


تا اینجا درخت، تیک مارک، قفسه های وارونه را دیدید که همگی برای نگه داری کتاب به طور منحصر به فرد مورد استفاده قرار گرفته اند. اما چقدر دیگر می توانید خلاق شوید؟ حدودیتی واقعا وجود ندارد و در ادامه نیز مثال هایی آورده ایم تا آن را ثابت کند. اگر شکلی متفاوت دارد پس می توانید به عنوان الهام برای ساخت قفسه کتاب از آن استفاده کنید. شما می توانید یک تعداد فنجان چای رنگی داشته باشید یا یک چهره دوست داشتنی بر روی دیوار و یا ابری از تفکرات و یا حتی نقشه یک کشور.

(لحظه نما)


ادامه مطلب ...

کتاب بخوانید، بیشتر عمر کنید

در این بررسی، افرادی که به طور متوسط 3/5 ساعت در هفته کتاب می‌خواندند در مقایسه با بزرگسالانی که عادت به مطالعه نداشتند 17 درصد احتمال مرگ کمتری در طول 12 سال مطالعه نشان دادند. همین طور احتمال مرگ کسانی که بیش از 3/5 ساعت در هفته مطالعه می‌کردند، 23 درصد کمتر گزارش شد. به طور کلی بزرگسالانی که کتاب می‌خواندند در طول 12 سال مورد مطالعه، تقریبا دو سال بیشتر از کسانی که عادت به خواندن نداشتند طول عمر داشتند. در گزارش این محققان عنوان شد کتاب خواندن در میان زنان، افراد دارای تحصیلات دانشگاهی و افراد دارای درآمد بالاتر معمول‌تر است. همچنین نشان داده شد بزرگسالانی که مجله و روزنامه مطالعه می‌کنند نیز طول عمر بیشتری نسبت به کسانی که مطالعه نمی‌کنند دارند. با این حال تاثیر مطالعه مجله و روزنامه کمتر از مطالعه کتاب عنوان شد.

پژوهشگران می‌گویند تاثیرات مطالعه می‌تواند به دلیل فواید شناختی آن باشد. هرچند به مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است، اما یافته‌های به دست آمده به احتمال زیاد مورد استقبال دوستداران کتاب قرار خواهد گرفت.

منبع: medicalnewstoday.com

مترجم: یاسمین مشرف

جام‌جم


ادامه مطلب ...

حامی لخت شدن زنان در نمایشگاه کتاب تهران!

حامی لخت شدن زنان در نمایشگاه کتاب تهران!

اشعار شاعر ترانه‌های خواننده‌ی مرتد (شاهین نجفی) با کمک یک انتشارات در نمایشگاه کتاب عرضه می شود.
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه

انتشارات “نگاه” در حالی به فروش و توزیع اشعار غیر مجاز “یغما گلرویی” می پردازد که یغما گلرویی شاعر ترانه سرای شاهین نجفی (خواننده‌ی هتاک و مرتد) است ، وی همچنین اخیرا از اینکه گلشیفته فراهانی در انظار عمومی لخت مادرزاد شده حمایت کرده بود!

همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه

توزیع کتاب با عنوان خلیج عربی!
درغرفه یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس در نمایشگاه کتاب اقدام به توزیع کتابی نموده است که در آن از عبارت جعلی “خلیج عربی” به جای”خلیج فارس” استفاده شده است!
اشعار مبتذل و پوچ گرا
در نمایشگاه کتاب امسال یکی از انتشاراتی ها با عنوان (ن) اقدام به توزیع  کتاب”دم های بی وا دم” نوشته “علی اکبر یاغی تبار” حاوی اشعاری با مضمون “ابتذال” ، “پوچ گرایی” و… نموده است.
شاعر مذکور از شعرای دین‌ستیز بوده که در قبلا کتاب”جوانمرگ نامه” وی به دلیل مبتذل بودن جمع آوری شده است.
شاعر شاهین نجفی مرتد در نمایشگاه کتاب
سید مهدی موسوی که شاعر اصلی ترانه های شاهین نجفی مرتد می باشد امسال در نمایشگاه کتاب دولت اعتدال حضور پررنگی داشته است.
در همین راستا کتابی از نامبرده با عنوان “انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی رویه تعداد گوسفندان” و ” با موش ها” توسط نشر (ن)در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی تهران توزیع شده است.
موسوی در این کتاب ها اشعاری با مضمون “روابط جنسی”، “توهین به مقدسات”، “همجنس بازی”، توهین به انقلاب اسلامی”، “تمسخر نیروهای امنیتی” و “سیاه نمایی علیه نظام” با استفاده از الفاظ رکیک و غیراخلاقی سروده است.
سید مهدی موسوی سال گذشته به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات از طریق ارتباط با شاهین نجفی خواننده مرتد بازداشت شده بود. یکی از شعرهای مجموعهٔ «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» متعلق به وی در سال ۱۳۸۹ توسط شاهین نجفی به نام «شاعر تمام شده» به صورت موزیک اجرا شده است!
باز هم سادیسم جنسی با مجوز ارشاد
در نمایشگاه امسال کتاب “بی وفایی در روابط زناشویی” نوشته “منصور فتحی” توسط انتشارات “جامعه شناسان” توزیع شد که در این کتاب به بهانه آسیب شناسی در ارتباط نامشروع میان زنان و مردان متاهل، نویسنده به انتشار داستانهایی پرداخته است که سراسر حاوی مطالب مبتذل و داستانهای بدون سانسور از ارتباطات نامشروع می باشد.

همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه

فروش کتاب های همجنس بازی با تصاویر مستهجن آمریکایی در نمایشگاه کتاب است !

 ناشران لاتین کتابهای  قابل توجهی با موضوع هنری- اجتماعی – رمان – کمیک استریپ – موسیقی و … در روئیت همگان قرار داده اند و در حالی عرضه می شود که  این آثار شامل تصاویر مستهجن و عریان مردان و زنان می‌باشد.
در این کتب می توان به کتاب لس آنجلسی تعدادی دیگر اشاره نمود، که  به سبک زندگی مردم آن شهر -فستیوال و همایشها – تفریحات و … پرداخته که سکس و عریانی نیز از جذابیتهای مردم آن شهر تعریف شده است .
بخشی از تصاویر این فحشای بزرگ در نمایشگاه کتاب خدمت شما مخاطبان ارائه می گردد و پوزش ما را به دلیل انتشار آن پذیرا باشید.
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه
همسر شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی بیوگرافی شاهین نجفی انتشارات نگاه

منبع : سراج ۲۴

انتشارات نگاه بیوگرافی شاهین نجفی بیوگرافی یغما گلرویی همسر شاهین نجفی


ادامه مطلب ...