فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اسلام، دین حکومت اســت. آموزه هاى این آیین الهى، به روشنى بر این مدّعا دلالت دارند؛ امّا بررسى دقیق متون اسلامى در ریشه یابى مبناى حکومت اسلام، نشان مى دهد که اسلام، بیشتر از آن که بر «تن»ها حکومت کند و سلطه بر مردمان را با اقتدار سیاسى پیشه سازد، در پى حکومت بر دل هاست. اصول این نوع حکومت و کشوردارى، همان مبانى سیاسى نظام علوى، اســت.
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
امام علیه السلام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و ... امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور!!!
از نگاه على علیه السلام، ستون هاى اصلى اسلام و اصول برنامه هاى تکامل آفرین آن، بر پایه محبّت خداوند، استوار اســت. او در این زمینه مى فرماید:« إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللَّهِ الَّذِی اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَینِهِ وأصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛ اسلام، دین خداوند اســت که آن را براى خود برگزید و به دیده عنایت خویش، آن را بپرورید، و بهترین آفریدگان خود را ویژه آن ساخت و ستون هاىِ آن را بر دوستى خود، استوار داشت.»
محبّت، امرى دستورى یا حیله گرانه نیست. چنین نیست که بتوان انسان را با دروغ، به مهرورزى به کسى یا چیزى وا داشت. انسان، عاشق زیبایى هاست.او به گونه اى فطرى، همه زیبایى هاى مادّى و معنوى را دوست دارد. بدین سان، اگر بینش و منش کسى را زیبا دید، به او عشق مى ورزد، و اگر نازیبا و فریبکارانه دید، از او روى برمى تابد.
امام علی علیه السلام بهره گیری از مکر و دروغ در هر موقعیت خصوصا در حکومت داری را، خلاف تقیّد به قوانین الهى و ارزش هاى اخلاقى و حقوق مردم ، می داند. این کلام او به روشنى، نشان دهنده حقیقت یاد شده اســت که فرمود :« لَولا إنَّ المَکرَ وَ الخَدیعَةَ فِی النّارِ لَکُنتُ أمکَرَ النّاسِ. اگر نبود که نیرنگ و حیله ، جایش در آتش اســت، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم. هَیهاتَ! لَولَا التُّقى لَکُنتُ أدهَى العَرَبِ. هرگز! اگر پارسایى نبود، من زیرک ترینِ مردمانِ عرب بودم.»
و نیز مى فرماید: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرک تر نیست؛ لیکن او حیله مى کند و به فجور دست مى زند؛ و اگر نبود زشتىِ حیله، من از زیرک ترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگى، معصیت اســت، و هر معصیتى سرپوشى اســت ، و براى هر نیرنگبازى ، پرچمى اســت در روز قیامت که بدان شناخته گردد.»
امام برای هیچ هدفی حتی حکومت، خود را تباه نمی سازد و ایمان و اخلاق را فانی نمی کند، چنانکه فرمود: «إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُصلِحُ أوَدَکُم ولکِنّی لا أرى إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی . به خدا سوگند که دانایم به چیزى که شما را رام گرداند و کجى تان را راست کند ؛ ولیکن نمى خواهم با رام کردن شما خود را تباه سازم .»
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
بدین سان، امام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و با زورمدارى، در دل ها هراس افکنَد، و با تطمیع، آزمندانِ سرکش را رام کند، و مخالفت ها و شورش هاىِ داخلى را از بیخ و بُن برکَنَد؛ امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور، که تقیّدش به حق و پایبندى اش به ارزش هاىِ اخلاقى و تأکیدش بر آموزه هاى الهى، او را از این که به سیاست هاى نامشروعْ دست یازد، باز مى دارد. او حاکم دل هاست.
کردار على علیه السلام در روزگار کوتاه حکومتش، زیباترین چهره انسانىِ حکومت مبتنى بر ارزش هاى انسانى را به نمایش گذاشت. مگر مى توان جمالِ جمیل على علیه السلام و جلوه آن جمال را در حکومت او نگریست و بدان عشق نورزید؟!
امید که مسئولان نظام جمهورى اسلامی، در هر چه بیشتر شناختن، شناساندن و نزدیک شدن به این زیبایى ها تلاش کنند و در نزدیک کردن واقعِ زندگانى سیاسى و ادارى و مسئولیت گذراى خویش به او بکوشند، و بدین سان، دورنمایى از چهره زیباىِ حکومت علوى را براى ارائه به جهانیان، رقم زنند.
منابع:
- نهج البلاغة ، خطبه ٦٩ ، 198
- اصول کافى ،ج ٢ ص ٣٣٦ ؛ ج ٤ ص ٤ ح ١٣٥٠ ؛ ج ٤ ص ٦ ح ١٣٥٢
- دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج1 ص71
- دوستى در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، 259 و 309
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اسلام، دین حکومت اســت. آموزه هاى این آیین الهى، به روشنى بر این مدّعا دلالت دارند؛ امّا بررسى دقیق متون اسلامى در ریشه یابى مبناى حکومت اسلام، نشان مى دهد که اسلام، بیشتر از آن که بر «تن»ها حکومت کند و سلطه بر مردمان را با اقتدار سیاسى پیشه سازد، در پى حکومت بر دل هاست. اصول این نوع حکومت و کشوردارى، همان مبانى سیاسى نظام علوى، اســت.
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
امام علیه السلام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و ... امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور!!!
از نگاه على علیه السلام، ستون هاى اصلى اسلام و اصول برنامه هاى تکامل آفرین آن، بر پایه محبّت خداوند، استوار اســت. او در این زمینه مى فرماید:« إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللَّهِ الَّذِی اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَینِهِ وأصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛ اسلام، دین خداوند اســت که آن را براى خود برگزید و به دیده عنایت خویش، آن را بپرورید، و بهترین آفریدگان خود را ویژه آن ساخت و ستون هاىِ آن را بر دوستى خود، استوار داشت.»
محبّت، امرى دستورى یا حیله گرانه نیست. چنین نیست که بتوان انسان را با دروغ، به مهرورزى به کسى یا چیزى وا داشت. انسان، عاشق زیبایى هاست.او به گونه اى فطرى، همه زیبایى هاى مادّى و معنوى را دوست دارد. بدین سان، اگر بینش و منش کسى را زیبا دید، به او عشق مى ورزد، و اگر نازیبا و فریبکارانه دید، از او روى برمى تابد.
امام علی علیه السلام بهره گیری از مکر و دروغ در هر موقعیت خصوصا در حکومت داری را، خلاف تقیّد به قوانین الهى و ارزش هاى اخلاقى و حقوق مردم ، می داند. این کلام او به روشنى، نشان دهنده حقیقت یاد شده اســت که فرمود :« لَولا إنَّ المَکرَ وَ الخَدیعَةَ فِی النّارِ لَکُنتُ أمکَرَ النّاسِ. اگر نبود که نیرنگ و حیله ، جایش در آتش اســت، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم. هَیهاتَ! لَولَا التُّقى لَکُنتُ أدهَى العَرَبِ. هرگز! اگر پارسایى نبود، من زیرک ترینِ مردمانِ عرب بودم.»
و نیز مى فرماید: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرک تر نیست؛ لیکن او حیله مى کند و به فجور دست مى زند؛ و اگر نبود زشتىِ حیله، من از زیرک ترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگى، معصیت اســت، و هر معصیتى سرپوشى اســت ، و براى هر نیرنگبازى ، پرچمى اســت در روز قیامت که بدان شناخته گردد.»
امام برای هیچ هدفی حتی حکومت، خود را تباه نمی سازد و ایمان و اخلاق را فانی نمی کند، چنانکه فرمود: «إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُصلِحُ أوَدَکُم ولکِنّی لا أرى إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفسی . به خدا سوگند که دانایم به چیزى که شما را رام گرداند و کجى تان را راست کند ؛ ولیکن نمى خواهم با رام کردن شما خود را تباه سازم .»
نقش محبّت در تحقّق حکومت اسلامى و برنامه هایى که دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده اســت، به حدّى اســت که امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى کند که: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى اســت؟»
بدین سان، امام به خوبى مى داند که چگونه نفس ها را در سینه خفه کند، و چه سان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و با زورمدارى، در دل ها هراس افکنَد، و با تطمیع، آزمندانِ سرکش را رام کند، و مخالفت ها و شورش هاىِ داخلى را از بیخ و بُن برکَنَد؛ امّا او على علیه السلام اســت و حق مدار و حق باور، که تقیّدش به حق و پایبندى اش به ارزش هاىِ اخلاقى و تأکیدش بر آموزه هاى الهى، او را از این که به سیاست هاى نامشروعْ دست یازد، باز مى دارد. او حاکم دل هاست.
کردار على علیه السلام در روزگار کوتاه حکومتش، زیباترین چهره انسانىِ حکومت مبتنى بر ارزش هاى انسانى را به نمایش گذاشت. مگر مى توان جمالِ جمیل على علیه السلام و جلوه آن جمال را در حکومت او نگریست و بدان عشق نورزید؟!
امید که مسئولان نظام جمهورى اسلامی، در هر چه بیشتر شناختن، شناساندن و نزدیک شدن به این زیبایى ها تلاش کنند و در نزدیک کردن واقعِ زندگانى سیاسى و ادارى و مسئولیت گذراى خویش به او بکوشند، و بدین سان، دورنمایى از چهره زیباىِ حکومت علوى را براى ارائه به جهانیان، رقم زنند.
منابع:
- نهج البلاغة ، خطبه ٦٩ ، 198
- اصول کافى ،ج ٢ ص ٣٣٦ ؛ ج ٤ ص ٤ ح ١٣٥٠ ؛ ج ٤ ص ٦ ح ١٣٥٢
- دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج1 ص71
- دوستى در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، 259 و 309