توچال دقیقا چیست؟
اگر از تهران با یک نردبان به سمت آسمان بروید، نردبان تان باید بیش از سه هزار پله با فاصله یک متر داشته باشد تا جایی که میایستید به ارتفاع توچال نزدیک شود. توچال یکی از قلههای البرز اسـت که در دامنه جنوبی آن قرار گرفته و کوه تهرانیها به حساب میآید و به همین خاطر، نه فقط در سفرنامههای تاریخی، بلکه حتی همین امروز هم وقتی توریستی به ایران میآید، جا میخورد از این که در ذل گرمای چهل و چند درجهای تهران، میشود برف هم پیدا کرد. این روزها اما به خاطر گرمای بیش از حد و بی سابقه، برفهای توچال عقب کشیده اند و لای چالهای همیشه در سایه البرز پنهان شدهاند. پس تصور تجربه یک روز برفی را کنار بگذارید و به گشت و گذار در کوهی با دمای نزدیک به صفر درجه و رگههای برف و برفاب در شیارهای بین کوه بسنده کنید.
راههای رسیدن به توچال یکی دوتا نیست، اما بستگی به این دارد که از کجای تهران بخواهید بروید به این قله سربرافراشته به آسمان. مثلا میشود از دربند رفت که رایجترین مسیر اسـت و بعد از کمیپیاده روی به «شیرپلا» و «سیاه سنگ» میرسید و اندکی بعد، توچال روبرویتان قرار میگیرد. میشود از ولنجک هم رفت، ولنجک و دربند، برای آنهایی که اهل مترو و بیآرتی هستند، بهترین مسیرهاست. کافی اسـت همان ابتدای ولنجک از بی آر تی پیاده شوید و با یکی دو کورس تاکسی یا مینی بوس، خودتان را به تله کابین برسانید. از آنجا به بعد، تله کابین شما را تا نزدیکیهای قله میبرد.
درکه هم مسیر بدی نیست، خصوصا اگر فارغ از دیدن برف، اهل طبیعتگردی هم باشید و بخواهید سر راه، یکی، دو پرنده کوهستانی هم ببینید. این مسیر شما را به پناهگاه قدیمیپلنگ چال میبرد، از آنجا به ایستگاه پنجم تله کابین میروید، بعد ایستگاه هفتم و آنجا میتوانید منتظر دیدن قله پر برف باشید. میماند دو راه دیگر؛ راه اول، راه جدیدی اسـت به نسبت.
از آن سوی پارک جمشیدیه، باید راهی کلک چال شوید، دره و قله پیازچال را رد کنید و اگر طالب رفتن از قدیمیترین راه دسترسی به توچال هستید، باید بروید به دربند اما به جای مسیر شیرپلا، از دوراهی اوسون راهتان را جدا کنید. اسپیدکمر که یکی از قدیمیترین جان پناههای البرز اسـت در این مسیر قرار گرفته و بعد از کمیاستراحت در این پناهگاه میتوانید راهی قله شوید.
بسیاری از جاذبههای توریستی و گردشگری که به ما پیشنهاد میشوند، در عین زرق و برق و دادار دودور، چنگی به دل نمیزنند، خصوصا وقتی که بر اساس همین راهنماهای گردشگری، ایل و طایفهای را راضی میکنیم قدم در راه نادیدنیها بگذارند. پس بگذارید بگوییم در توچال چه چیزی انتظارتان را میکشد و اگر شما هم به این فهرست، چیزی اضافه کردید، بگذارید به حساب کشف خودتان. طبعا قدیمیترین سازه اینجا، همان تله کابین توچال اسـت که بهمن باتمانقلیچ کار ساخت آن را درست چهارسال قبل از انقلاب شروع کرد، اما پروژه رسما در سال 57 افتتاح شد.
باتمانقلیچ که با دربار سروسر داشت و پروژههای ساخت و ساز بزرگ را مدیریت میکرد، برای مسافرانی که از جنوب به شمال تهران راهی بودند کیسه دوخته بود و اگر خاطرتان مانده باشد، هتل زیر پل سیدخندان که تا همین چند سال پیش، مخروبهاش هنوز باقی بود، در اختیار وی بود. غیر از تله کابین و جانپناهها و رستورانهای بین راهی، هتل هایی هم در مسیرتان هست و البته عمارت هایی که بیشتر ویلاهای دوره پهلوی به حساب میآیند و ییلاق اعیان آن زمان بودهاند و الان سرنوشتشان مثل همین برف در حال آب شدن اسـت.
دیدن عکس آدمهایی که با کاپشنهای خلبانی و عینکهای آنچنانی در حال اسکی سواری در توچال هستند، بیننده را نگران میکند که پیشنهاد تابستانگردی ما، خیلی گران تر از جیب اوست، اما این فقط یک روی سکه توچال اسـت. صبح خیلی زود بیدار شوید و یک خط بی آرتی سوار شوید به سمت ولنجک یا تجریش و از آنجا سوار مینیبوس شوید تا پای تله کابین.
تا اینجا زیر پنج هزار تومان هزینه داشتهاید، میماند تله کابین که هزینه هایش متنوع اسـت، مثلا اگر یک بلیت رفت و برگشت از ایستگاه یک به هفت و برعکس بگیرید، کمتر از 50 هزارتومان هزینه دارد و اگر تعداد همراههایتان زیاد باشد، تخفیف هم میگیرید. پس تا حالا فقط 40 تومان هزینه کرده اید. حالا دم قله و روی برفها بنشینید و ناهاری را که با خود آوردهاید نوش جان کنید و مطمئن باشید که قبل از فرورفتن خورشید باید برگردید؛ چون سرمای قله چندان مهمان نواز نیست.
دستهایتان در برگشت، حتما به خارش خواهد افتاد؛ چون اختلاف دمای بین قله و شهر، آب پوست را جذب میکند. در حالی که کرم مرطوب کننده میزنید و با تله کابین راه برگشت را پیش گرفتهاید، برگردید و آخرین تصویر را از توچال ببینید؛ قلهای که کم کم در حال فرورفتن در مه و غبار شامگاهی اسـت و بعید نیست که آبستن بارشی تازه باشد. این تصویر، همان تصویر عکاس قاجاری اسـت که خواست کوه تهران را در بلندای خود شهر به ثبت برساند. این همان تصویری اسـت که با چشم و دل ما ایرانیها آشناست؛ تصویری که روی اسکناسهایمان نقش بسته، تصویری که انگار رویای مردم سودا زده از گرماست؛ تصویر دیدن برف، سبکی، آرامش و سکوت قله.
140 کیلومتر آن طرفتر از تهران در حال ذوب شدن، ییلاقاتی هستند که یک ساعت بدون کاپشن نمیتوانید در آنها بایستید؛ مثلا جنگل الیمستان که از جنگلهای معروف ایران اسـت. برای رفتن باید در جاده هراز دنبال تابلوهای روستای لهاش بگردید که امامزادهای هم در خود دارد. آنجا به سمت جاده خاکی مارپیچی میروید و بعد از عبور از کشتارگاه طیور و دام، چند کیلومتری در جنگل راه تان را ادامه میدهید. اگر اهل کوه نوردی هستید، تابلوی کوچکی به شما شروع جنگل الیمستان را نشان میدهد.
اگر هم اهل کوه و پیاده روی نیستید، میتوانید با اهل و عیال راهی روستای لهاش شوید و نرسیده به روستا، در کمپی که کنار جاده اسـت، یک شب را در دل طبیعت به روز برسانید. هوا در بعداز ظهر تغییر دمای شدیدی دارد و بعید نیست که شبنمهای روی گلها، در واپسین ساعات شب یخ بزنند. تمام اینها اما ارزش ماندن در لهاش را دارد؛ چرا که این نقطه از معدود نقاطی اسـت که میتوانید دماند را از زاویه دیگری ببینید؛ قلهای که این بار نه در شمال جغرافیایی، بلکه در قبله قرار گرفته و نوک پر دود آن، تمام منظره روستای لهاش اسـت.
دانش > طبیعت - ایسنا نوشت: محققان گزارش دادهاند که دمای نزدیک به قطب شمال با گرمای بیسابقه 20 درجه سانتیگراد گرمتر از حد متوسط گزارش شده است.
در حال حاضر، قطب شمال در شب قطبی به سر میبرد و این زمانی است که خورشید به ندرت طلوع میکند. در این زمان معمولا هوا بسیار سرد و ضخامت سطح یخ بسیار زیاد است.
اما در سال جاری، درجه حرارت بسیار بیشتر از حد معمول شده است، در حالی که ایستگاههای آبوهوایی در اطراف قطب شمال در بخشهایی از روسیه هم درجه حرارت هفت درجه گرمتر را نشان دادهاند.
گرچه یخهای دریا در ماه سپتامبر به پایینترین مقدار خود رسیده است، ولی اکنون دوباره در حال تشکیل شدن است، اما این تشکیل یخ بسیار کند انجام میشود.
در واقع، میزان پوشش یخ نسبت به سال 2012 هم پایینتر است و دانشمندان نگران این موضوع هستند.
این افزایش دمای غیرمنتظره در نزدیکی قطب شمال برای دومین سال متوالی است.
گرم شدن این منطقه منجر به از بین رفتن بسیاری از موجودات و حیوانات خواهد شد.
۵۴۵۴
توچال دقیقا چیست؟
اگر از تهران با یک نردبان به سمت آسمان بروید، نردبان تان باید بیش از سه هزار پله با فاصله یک متر داشته باشد تا جایی که میایستید به ارتفاع توچال نزدیک شود. توچال یکی از قلههای البرز اسـت که در دامنه جنوبی آن قرار گرفته و کوه تهرانیها به حساب میآید و به همین خاطر، نه فقط در سفرنامههای تاریخی، بلکه حتی همین امروز هم وقتی توریستی به ایران میآید، جا میخورد از این که در ذل گرمای چهل و چند درجهای تهران، میشود برف هم پیدا کرد. این روزها اما به خاطر گرمای بیش از حد و بی سابقه، برفهای توچال عقب کشیده اند و لای چالهای همیشه در سایه البرز پنهان شدهاند. پس تصور تجربه یک روز برفی را کنار بگذارید و به گشت و گذار در کوهی با دمای نزدیک به صفر درجه و رگههای برف و برفاب در شیارهای بین کوه بسنده کنید.
راههای رسیدن به توچال یکی دوتا نیست، اما بستگی به این دارد که از کجای تهران بخواهید بروید به این قله سربرافراشته به آسمان. مثلا میشود از دربند رفت که رایجترین مسیر اسـت و بعد از کمیپیاده روی به «شیرپلا» و «سیاه سنگ» میرسید و اندکی بعد، توچال روبرویتان قرار میگیرد. میشود از ولنجک هم رفت، ولنجک و دربند، برای آنهایی که اهل مترو و بیآرتی هستند، بهترین مسیرهاست. کافی اسـت همان ابتدای ولنجک از بی آر تی پیاده شوید و با یکی دو کورس تاکسی یا مینی بوس، خودتان را به تله کابین برسانید. از آنجا به بعد، تله کابین شما را تا نزدیکیهای قله میبرد.
درکه هم مسیر بدی نیست، خصوصا اگر فارغ از دیدن برف، اهل طبیعتگردی هم باشید و بخواهید سر راه، یکی، دو پرنده کوهستانی هم ببینید. این مسیر شما را به پناهگاه قدیمیپلنگ چال میبرد، از آنجا به ایستگاه پنجم تله کابین میروید، بعد ایستگاه هفتم و آنجا میتوانید منتظر دیدن قله پر برف باشید. میماند دو راه دیگر؛ راه اول، راه جدیدی اسـت به نسبت.
از آن سوی پارک جمشیدیه، باید راهی کلک چال شوید، دره و قله پیازچال را رد کنید و اگر طالب رفتن از قدیمیترین راه دسترسی به توچال هستید، باید بروید به دربند اما به جای مسیر شیرپلا، از دوراهی اوسون راهتان را جدا کنید. اسپیدکمر که یکی از قدیمیترین جان پناههای البرز اسـت در این مسیر قرار گرفته و بعد از کمیاستراحت در این پناهگاه میتوانید راهی قله شوید.
بسیاری از جاذبههای توریستی و گردشگری که به ما پیشنهاد میشوند، در عین زرق و برق و دادار دودور، چنگی به دل نمیزنند، خصوصا وقتی که بر اساس همین راهنماهای گردشگری، ایل و طایفهای را راضی میکنیم قدم در راه نادیدنیها بگذارند. پس بگذارید بگوییم در توچال چه چیزی انتظارتان را میکشد و اگر شما هم به این فهرست، چیزی اضافه کردید، بگذارید به حساب کشف خودتان. طبعا قدیمیترین سازه اینجا، همان تله کابین توچال اسـت که بهمن باتمانقلیچ کار ساخت آن را درست چهارسال قبل از انقلاب شروع کرد، اما پروژه رسما در سال 57 افتتاح شد.
باتمانقلیچ که با دربار سروسر داشت و پروژههای ساخت و ساز بزرگ را مدیریت میکرد، برای مسافرانی که از جنوب به شمال تهران راهی بودند کیسه دوخته بود و اگر خاطرتان مانده باشد، هتل زیر پل سیدخندان که تا همین چند سال پیش، مخروبهاش هنوز باقی بود، در اختیار وی بود. غیر از تله کابین و جانپناهها و رستورانهای بین راهی، هتل هایی هم در مسیرتان هست و البته عمارت هایی که بیشتر ویلاهای دوره پهلوی به حساب میآیند و ییلاق اعیان آن زمان بودهاند و الان سرنوشتشان مثل همین برف در حال آب شدن اسـت.
دیدن عکس آدمهایی که با کاپشنهای خلبانی و عینکهای آنچنانی در حال اسکی سواری در توچال هستند، بیننده را نگران میکند که پیشنهاد تابستانگردی ما، خیلی گران تر از جیب اوست، اما این فقط یک روی سکه توچال اسـت. صبح خیلی زود بیدار شوید و یک خط بی آرتی سوار شوید به سمت ولنجک یا تجریش و از آنجا سوار مینیبوس شوید تا پای تله کابین.
تا اینجا زیر پنج هزار تومان هزینه داشتهاید، میماند تله کابین که هزینه هایش متنوع اسـت، مثلا اگر یک بلیت رفت و برگشت از ایستگاه یک به هفت و برعکس بگیرید، کمتر از 50 هزارتومان هزینه دارد و اگر تعداد همراههایتان زیاد باشد، تخفیف هم میگیرید. پس تا حالا فقط 40 تومان هزینه کرده اید. حالا دم قله و روی برفها بنشینید و ناهاری را که با خود آوردهاید نوش جان کنید و مطمئن باشید که قبل از فرورفتن خورشید باید برگردید؛ چون سرمای قله چندان مهمان نواز نیست.
دستهایتان در برگشت، حتما به خارش خواهد افتاد؛ چون اختلاف دمای بین قله و شهر، آب پوست را جذب میکند. در حالی که کرم مرطوب کننده میزنید و با تله کابین راه برگشت را پیش گرفتهاید، برگردید و آخرین تصویر را از توچال ببینید؛ قلهای که کم کم در حال فرورفتن در مه و غبار شامگاهی اسـت و بعید نیست که آبستن بارشی تازه باشد. این تصویر، همان تصویر عکاس قاجاری اسـت که خواست کوه تهران را در بلندای خود شهر به ثبت برساند. این همان تصویری اسـت که با چشم و دل ما ایرانیها آشناست؛ تصویری که روی اسکناسهایمان نقش بسته، تصویری که انگار رویای مردم سودا زده از گرماست؛ تصویر دیدن برف، سبکی، آرامش و سکوت قله.
140 کیلومتر آن طرفتر از تهران در حال ذوب شدن، ییلاقاتی هستند که یک ساعت بدون کاپشن نمیتوانید در آنها بایستید؛ مثلا جنگل الیمستان که از جنگلهای معروف ایران اسـت. برای رفتن باید در جاده هراز دنبال تابلوهای روستای لهاش بگردید که امامزادهای هم در خود دارد. آنجا به سمت جاده خاکی مارپیچی میروید و بعد از عبور از کشتارگاه طیور و دام، چند کیلومتری در جنگل راه تان را ادامه میدهید. اگر اهل کوه نوردی هستید، تابلوی کوچکی به شما شروع جنگل الیمستان را نشان میدهد.
اگر هم اهل کوه و پیاده روی نیستید، میتوانید با اهل و عیال راهی روستای لهاش شوید و نرسیده به روستا، در کمپی که کنار جاده اسـت، یک شب را در دل طبیعت به روز برسانید. هوا در بعداز ظهر تغییر دمای شدیدی دارد و بعید نیست که شبنمهای روی گلها، در واپسین ساعات شب یخ بزنند. تمام اینها اما ارزش ماندن در لهاش را دارد؛ چرا که این نقطه از معدود نقاطی اسـت که میتوانید دماند را از زاویه دیگری ببینید؛ قلهای که این بار نه در شمال جغرافیایی، بلکه در قبله قرار گرفته و نوک پر دود آن، تمام منظره روستای لهاش اسـت.
مجله سخت افزار - محمد یوسفی زاده: کمپانی های مختلف سازنده تجهیزات و گجت های دیجیتال تلاش می کنند با ابداع روش های خلاقانه و تکنیک های جدید علمی، طول عمر باتری دستگاه های خود را افزایش دهند. البته به نظر می رسد این تلاش ها هنوز به مرحله ای قابل توجه نرسیده است. با این حال اخیرا ساعت هوشمندی معرفی شده که احتمالا از خلاقانه ترین راه ممکن استفاده می کند.
از جمله نکات قابل ذکر درباره این ساعت، وجود داشتن یک نوار اندازه گیری نیرو است که نشان می دهد بدن شما در حال حاضر چه مقدار از باتری دستگاه را تامین کرده است. از نظر ویژگی های هوشمند نیز Powerwatch قادر است میزان کالری مصرفی، فعالیت های کاربران در طول روز و همچنین چرخه خواب آنها را کنترل کند.
به علاوه این ساعت تا عمق 50 متر نیز در برابر آب مقاوم است. Matrix Powerwatch می تواند با یک تلفن هوشمند همگام سازی شود تا داده های جمع آوری شده خود را به کمک نرم افزارهای اختصاصی بر روی آن ذخیره کند. همچنین قابلیت یکپارچه سازی با Healthkit اپل و Google Fit نیز در نظر گرفته شده است. قیمت پیش فروش این دستگاه در حال حاضر 99 دلار می باشد و قرار است از ابتدای سال 2016، با قیمت نهایی 170 دلار روانه بازار شود.
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از گیزمودو، هر چه قابلیتهای ساعت مچی هوشمند (اسمارتواچ) شما بیشتر باشد، عمر باتری آن کمتر است. پس به جای هر شب شارژ کردن آن چه کاری میشود کرد؟ صنایع ماتریکس ساعت هوشمند جدیدی به نام پاور واچ (PowerWatch) ساخته است که از فناوری ژنراتور دماسنجی سود برده و برای بهکار انداختن این مدار الکتریکی ژنراتور دماسنجی، در یک سو به یک منبع حرارتی با دمایی ثابت نیاز داشته و سمت دیگرش باید کاملا سرد بماند. اختلاف دما بین دو سمت این گجت عامل مهمی برای کار کردن آن است که به همین دلیل این فناوری در درون یک ساعت مچی بهخوبی کار میکند.
بدن انسان از هر راهی که شده دمای داخلیاش را روی 37 درجه سانتیگراد ثابت نگهمیدارد. این حرارت به پوست رسیده و روی سطح بدن منتشر میشود، جایی که این حرارت در هنگام بسه شدن ساعت به دست، میتواند از طریق سطح پشتی ساعت هوشمند پاور واچ جذب شود. در سمت دیگر ساعت هم قاب و بدنه و صفحه ساعت با هیت سینکهایی که زیر قطعات پنهان شده اند، قرار دارند. این هیت سینگها بهطور قابل ملاحظهای قسمت روی ساعت را نسبت به سطح زیرین ساعت که با پوست فرد تماس دارد، خنکتر نگه میدارند.
تا زمانی که اختلاف دما در دو سوی بدنه ساعت وجود داشته باشد، این ساعت هوشمند قادر است تا کل برق مصرفی خودش را تامین کند. وقتی هم ساعت به مچ دست بسته نمیشود، بهصورت خودکار به حالت خواب رفته و الکتریسیته کم مصرف میکند. در این حالت نیروی مصرفی خود ر از یک باتری داخلی تامین کرده اما همچنان وقت و تاریخ دقیق را نگه میدارد تا زمانی که شما مجددا آن را به مچ دستتان ببندید.
هنگامی که نوبت به قابلتهای هوشمند این ساعت میرسد، پاور واچ عملکردی کاملا شبیه به اپل واچ یا هر گجت پوشیدنی اندرویدی دیگر دارد. این ساعت هوشمند قادر است تا از طریق ارتباط بلوتوث با تلفنهای همراه دیگر سینک شده و تنظیم بودن همیشگی روی ناحیه زمانی خاص تضمین کرده و یا به کاربر اجازه دهد تا ظاهر ساعت را شخصیسازی کند.
یکی از کاراییهای برجسته پاور واچ این است که قابلیت ردیابی فعالیتهای ورزشی (fitness tracking) را نیز بهصورت درون ساخت دارد. به علت وابسته بودن این ساعت هوشمند به گرمای بدن کاربر، این وسیله قدرت ردیابی دقیق مقدار کالری مصرفی سوزانده شده توسط شما در تمرینات ورزشی را نیز داشته و نوسانات دمای بدن را به صورت دقیق نشان میدهد. کار دیگر آن ردیابی مقدار کالری سوزانده شده با استخراج از روی اطلاعات و آمار رصد شده از روی ضربان و حسگرهای حرکتی است. اما اگر پای دقت به میان بیاید، فناوری بینظیر حرارتسنجی پاور واچ به شکل یکی از مزیت های بزرگ آن جلوه گر میشود.
در اصل طراحان گجت پوشیدنی پاور واچ از این وسیله جهت اثبات طرح مفهومی دیگری به نام فناوری ژنراتور دماسنجی استفاده میکنند. آنها این طرح مفهومی را آنچنان کوچک و کارا ساختهاند که میتواند در گجتهایی به کوچکی یک ساعت مچی جا گرفته و همراه آنها کار کند. صنایع ماتریکس محصولات دیگری مانند این نیز دارد که از جمله آنها فر خوراکپزی مخصوص کمپ بایو لایت است که در حین شارژ کردن گوشی موبایلتان قادر است استیک یا کباب چوبی نیز برای شما بپزد.
اما چطور میتوان این گجت پوشیدنی را خرید؟ فعلا فقط میتوان این گجت پوشیدنی را بهصورت آنلاین سفارش داده و با قیمت 170 دلار پیش خرید کرد. زمان تحویلی که برایش تعیین شده مااه جولای سال آینده است که برای شخص سفارش دهنده پست میشود. شرکت تولید کننده قصد دارد نمونه کامل آن را سال 2017 در نمایشگاه CES، در شهر لاس وگاس آمریکا به معرض نمایش بگذارد.
مترجم: جواد ودودزاده – جامجم آنلاین