در نگاه اول این موضوع اهمیت دارد که سیستم اجتماعی کشور باید موضوع گسترش این بیماری را به رسمیت بشناسد و از پنهانکاری پرهیز کند، زیرا خیلی از موضوعاتی که به دلیل پرهیز از بار روانی منفی آن در عرصه اجتماعی مورد پردازش فکری و سپس پیگیری راهکارهای عملی قرار نگرفتهاند، در گذر زمان به چالشی عظیم تبدیل شدهاند.
از منظر جامعهشناختی بیماری به صورت کلی یک آسیب فیزیولوژیکی است که به فرد وارد میشود و در پی آن فرد، خانواده و اجتماع را تحتتاثیر قرار میدهد که پرداختن به هر یک از این حوزهها فرصت مناسب خود را میطلبد .
همانطور که میدانیم شناخت و آگاهی نسبت به بیماری در چارچوب الگوهای فرهنگی جامعه صورت میپذیرد و یقینا فردی که رویکردش در مورد بیماری این است که با چالشی در زندگیاش روبهرو شده که با تدابیر خاص باید از آن عبور کند، با فردی که رویکردش این است که یک بلا و مصیبت بر وی نازل شده، متفاوت است و متعاقب آن در مقام عمل نیز به گونهای متفاوت رفتار خواهند کرد.
در هر صورت فرد بیمار به یک مبازه برای ادامه حیات خود دعوت شده که یا برنده این میدان است و زندگی را ادامه میدهد یا به هر دلیل بازنده میدان مبارزه با بیماری خواهد بود. اما آنچه فرد را در مقابله با بیماری برای پیروزی در این چالش کمک میکند، پشتوانهها و سرمایههای شخصیتی، عاطفی و خانوادگی است که فرد برای خود اندوخته و حمایتهایی که اجتماع برای حمایت از افراد خود تامین کرده است.
مرضیه حسینی
جامعهشناس