جام جم سرا: روز و شب به فرد مورد علاقهاش فکر میکند. در همان نگاه اول عاشق شده است و حالا نمیتواند این علاقه شدید را فراموش کند. زندگی بدون فرد مورد علاقهاش را غیرممکن میداند در حالی که نظر فرد مورد علاقهاش را درباره خودش نمیداند. به چنین افرادی که اصطلاحاً دچار عشق یک طرفه شدهاند، توصیه میشود، با دقت این مطلب را بخوانند تا با توجه و آگاهی از نکات ذکر شده بهترین تصمیم را برای خوشبخت شدن در زندگیشان بگیرند.
عشق یا توهم علاقه!؟
در گام اول بهتر است نگاه واقع بینانهای به موضوع عشق به همکلاسیتان داشته باشید و معنی دقیق این عشق را برای خودتان ترجمه کنید؛ به عنوان مثال آیا این عشق، با یک نگاه به وجود آمده، یا بر اساس دارا بودن ویژگیهای یک همسر محبوب و ایده آل از سوی شخص مورد نظر، در ذهن و قلب شما پدیدار شده است یا عشق به معنای شیفتگی زیاد برای مصاحبت با اوست که اگر این امر تحقق نیابد، باعث میشود که در فراقش زندگیتان با سختی و خطر همراه شود؟ واقعا اینکه شما عاشق شدید به چه معناست؟
تجربه نشان داده و علم روانشناسی ثابت کرده است بسیاری از این گونه عشقها، حقیقی نیست و تنها توهم است که در شرایطی خاص ایجاد میشود و بسته به شرایط هم بسیار زودگذر است. این توهم علاقه بر اثر عوامل غیر حقیقی مثل مشاهده یک فیلم رمانتیک یا خواندن رمان و داستانهای عاشقانه است.
این نوع عشق در آقایان بر اساس میل به زیبایی و کمال طلبی ایجاد میشود و در بانوان به خاطر نیاز به توجه و محبت و میل به وجود یک تکیهگاه. لذا از شما مخاطب محترم استدعا دارم در همین گام اول، حتما با واقع نگری در معنای عشق و حقیقت حس خودتان، آیندهتان را از باتلاق توهم نجات دهید.
عواقب جواب منفی به خواستگارهای خوب
گام دوم این است که کمی به خودتان فکر کنید و اینکه با رد کردن نامعقول خواستگارهای خوبتان کم کم به خاطر بالارفتن سن، شرایط و فرصت ازدواج موفق را از دست میدهید و از سوی دیگر، این میل و علاقه به شخصی که به قول خودتان حتی ممکن است به شما فکر هم نکند، باعث بیارزش شدن و وارد آمدن آسیبها و لطمات فراوانی بر پیکره احساس و روانتان میشود. طبیعی است که در این شرایط عقل حکم میکند، آدمی از این پیامدهای منفی دوری کند.
مسئولیت این ازدواج را بپذیرید
در گام سوم با شجاعت تمام این موضوع را بپذیرید که اگر آن پسر از همه نظر برای شما ایده آل باشد به خواستگاریتان بیاید و ازدواج هم صورت بگیرد، باز هم بعد از مدتی ممکن است معایب و بدیهایش برای شما آشکار شود و یا نظر شما تغییر کند و او تمام مسئولیت این انتخاب را به گردن شما بیندازد و خود از زیر بار پذیرفتن واقعیتها شانه خالی کند. چرا که این شما بودهاید که ابتدا به او اظهار علاقه کردهاید. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ آیا عواقب تصمیم نادرست و نابود ساختن جوانی، زندگی و آینده خود را میتوانید بپذیرید و تحمل کنید؟
آنجاست که پشیمانی به سراغتان خواهد آمد که سودی نخواهد داشت. من این توصیه را به جوانان بسیاری ارائه کردهام ولی توجهی نکردند و پس از مدت کمی، با شکست مواجه شدند.(حجت الاسلام علی فروتن - روان شناس و مشاور خانواده/خراسان)
۱- آمارهای رسمی میگوید هر ۴۸ ساعت یک موتور سوار در تهران میمیرد و اوج آمار این مرگ و میرها هم میرسد به تابستان. کارشناسان ترافیک نام این فصل را فصل مرگ و میر موتورسواران گذاشتهاند چون ۴۵ درصد مرگ و میر آنها در این فصل اتفاق میافتد و البته حالا با گرم شدن زود هنگام هوا کمی زودتر به استقبال میرویم؛ تابستان یا مرگ و میر موتورسوارها، فرقی نمیکند. اگر خدای ناکرده این روزها راهتان به غسالخانه بهشتزهرا بیفتد، میبینید بین جمعیت چقدر حرف از موتور و موتور سوار هست. ناگفته هم پیداست که بیبروبرگرد جوان و زیر ۴۰ سالند. آمار هم همین را میگوید مگر استثنایی باشد.
۲- یک موتور ۴ برابر یک دستگاه پراید هوا را آلوده میکند. میگویند ۲۵ درصد آلودگی هوای تهران مال همین موتورهاست. البته آمار درست و درمانی هم نیست که بفهمیم چه تعداد موتور در شهر ویراژ میدهند. حرف از میلیونها موتور است.
ستاد مرکزی معاینه فنی میگوید ۳ میلیون دستگاه نکته جالبتر اینکه طبق گفته رئیس همین ستاد، طی ۹ ماه منتهی به دی ۹۳، تنها ۴۰ دستگاه از این حدوداً ۳ میلیون موتورسیکلت برای دریافت برگه معاینه فنی به مراکز مربوطه مراجعه کردهاند. ۴۰ هزار تا نه ۴۰ تا.
علی رضوی رئیس این ستاد بتازگی گفته: «براساس قانون موتورسیکلتها هم باید مانند سایر وسایل نقلیه معاینه فنی شوند اما میزان مراجعه آنها به مراکز معاینه فنی در حد صفر است.» و جالبتر اینکه: «۱۰ خط معاینه فنی موتور سیکلت در تهران داریم که عملاً هیچ فعالیتی ندارند.»
از اینها که بگذریم با یک حساب سرانگشتی ۳ میلیون موتوری که هر کدام چهار برابر یک پراید هوا را آلوده میکنند، میشود چند تا پراید؟
۳- اگر آمار ۳ میلیون موتور سوار در تهران را مبنا قرار دهیم چشم بسته میشود گفت از این ۳ میلیون، ۱۰ هزار نفرش هم دنبال ویراژ دادن و پر کردن اوقات فراغت در خیابان نیستند. خیلیها را اجبار به موتورسواری کشانده. فکر کنید حوالی بازار بزرگ مغازه داشته باشید با این فرض که مترو هم در همه شرایط کارساز نیست، تقریباً بعد از موتور یک گزینه دیگر برای شما باقی میماند؛ پیاده روی. بگذریم از اینکه خیلیها نانشان را با موتور درمیآورند. طرح فانتزی هم تا دلتان بخواهد کلید زده میشود و بعد از اینکه کار به روزنامه رسید صاف فرستاده میشود به بایگانی؛ مثل طرح جایگزینی موتورهای برقی که قرار بود در خیابانها برایش جایگاه شارژ هم بزنیم و تنها میماند قیمت که کمی بالا بود و یکی از سازمانها هم تقبل کرده بود یارانه بدهد و برای مشتری ارزان تمام شود و همه آموزش ببینند و قانونمند هم بشوند و به به!
۴- از یاد نبریم سالانه ۵ هزار موتورسوار در کشور میمیرند.
خیره به چراغ قرمز خبر صبحگاهی رادیو را گوش میکنم: «یک خودروی مدل بالا با سرعت غیرمجاز در ساعت ۲ بامداد با چهار سرنشین در بزرگراه صدر واژگون شد.»
چراغ سبز میشود ماشینها مرتب بوق میزنند، یعنی زودتر برو تا چراغ قرمز نشده. بعضیها انگار به نشانه اعتراض برای پلیس سر چهارراه بوق میزنند که مثلاً چرا تایم چراغ قرمز طولانی شده اما سبز خیلی کم؟ لابد نمیدانند چراغ هوشمند عمل میکند، تغییرات محیط را میسنجد، محاسبه میکند، تایمر را نگه میدارد و از این حرفها. گاهی هم البته قاطی میکند. حالا هم به ازای هر ۱۵۰ ثانیه قرمز فقط ۸ ثانیه سبز میماند و این حرص همه رانندهها را درآورده.
خودم را با مرور تحلیلهایی که از پیش خواندهام آرام میکنم: «بعضی ساعات ترافیک شمالی جنوبی سنگین میشود و بعضی ساعتها شرقی غربی. در این زمانها باید ترافیک را مدیریت کرد.»
بعد از تحمل پنج بار چراغ قرمز یعنی ۷۵۰ ثانیه نوبت به من میرسد. در لاین سرعت قرار میگیرم سر چهارراه اما باز هم نمیتوانم از چراغ عبور کنم چون موتورسوارها از سمت چپ چهارراه را تقریباً تا وسط خیابان سد کردهاند و ماشینهایی که در لاین سرعت هستند، نمیتوانند براحتی عبور کنند. خیلی حرصم میگیرد گوشه روسریام را که به کمربند ایمنی گیر کرده بیرون میکشم و زل میزنم به پلیسی که کنار پیادهرو ایستاده و چراغ قرمز را تنظیم میکند، چرا این همه موتور سوار از او حساب نمیبرند و هر طور دلشان میخواهد ویراژ میدهند و خیابان را به هم میریزند و همین زمان کم را هم از اتومبیلها میگیرند؟ خب آنها هم حق دارند باید به کاری برسند. همه حق دارند!
این دفعه تصمیم میگیرم تا چراغ سبز شد پدال گاز را فشار دهم و از این چراغ قرمز عبور کنم اما یک موتورسوار که بجز خودش چهار نفر را هم روی باک بنزین و ترکش جا داده، طوری لابهلای ماشینها پیش میآید و خودش را به سپر جلویی ماشین میچسباند و چشم غرهای هم به من میرود که عطایش را به لقایش میبخشم. چراغ سبز شده اما موتورسوار حرکت نمیکند. چند بار بوق میزنم، نمیشنود. خودش را به نشنیدن زده. چه معنی دارد مرد برای یک خانم راه باز کند. دلم میخواهد بکوبم به چرخ موتورش اما تقصیر بقیه چیست؟
با هزار زور و زحمت لاینم را عوض میکنم و از چهارراه رد میشوم. در آینه، پلیسی را میبینم که دارد دکمههای چراغ قرمز را دست کاری میکند تا شاید کمی از بار ترافیک کم شود.
کلافه شدهام، یواسبی را داخل ضبط ماشین میگذارم. کاش بزرگراه بود و فقط لایی میکشیدم و با سرعت میرفتم اما در همین خیابان عریض و طویل هم آنقدر جا هست که کمی سرعت بگیرم. به چراغ قرمز میرسم و دستی را میکشم؛ چرخ ماشین صدای قیژی میدهد و صدایش میپیچد، باز هم چراغ قرمز. بعضی از موتورسوارها به زحمت از چراغ قرمز رد میشوند و راه ماشینهایی را که از آن سمت میروند سد میکنند.
وقتی چراغ سبز شد از کنار همان موتورسوارها گذشتم؛ به بزرگراه رسیدم و خوشحال بودم که حالا میتوانم گاز بدهم و سریع به محل کارم برسم. سرعتم از ۸۰ بالا میزند صدای ضبط ماشین را زیاد میکنم و باز هم همان آهنگ که ماشین را هم به وجد آورده اما وقتی به گاردریل وسط بزرگراه دقت میکنم چشمم میافتد به دوربین راهنمایی و رانندگی. سرعتم را سریع پایین میآورم و کلی هم به خاطر زرنگیام کیف میکنم. بقیه ماشینها هم همین کار را میکنند به دوربین که میرسند آدمهایی میشوند که قانون را با دل و جان رعایت میکنند اما باز هم موتوریها استثنا هستند. آنها به دوربین که میرسند، حرص رانندهها را درمیآورند و تا میتوانند گاز میدهند و لایی میکشند.
آدم به موتوریها حسودیاش میشود. خیابان و پیادهرو مال آنهاست. وقتی بزرگراه به حالت قیف درمیآید و من برای گذشتن از گلوی قیف مجبور میشوم کلی توی ترافیک بمانم موتوریها براحتی از گلوی تنگ قیف رد میشوند و به مقصد میرسند، البته شاید برسند.
از خروجی بزرگراه وارد خیابان یکطرفه میشوم. یکی از همان موتوریها که چند دقیقه قبل آرزو داشتم جای آنها بودم جلویم سبز میشود. محکم پایم را روی پدال ترمز میگذارم. آگهی تبلیغاتی یکی از روغن ترمزها از ذهنم عبور میکند. اگر ترمزم ایبیاس نبود حتماً موتوری درب و داغون شده بود. قلبم بشدت میزند، توی آینه نگاهی به خودم میاندازم رنگم پریده، گوشهایم داغ شده و شقیقههایم میزند، بعد از چند لحظه از ماشین پیاده میشوم موتوری سالم است، چیزیش نشده. نفس عمیقی میکشم؛ خدا را شکر میکنم. میخواهم بگویم ببخشید اما یادم میآید خیابان یکطرفه است و موتورسوار ورود ممنوع آمده. خیلی زود قیافه حق به جانب میگیرم و با اخم نگاه میکنم. فایدهای ندارد. او دست پیش گرفته: «مگه کوری موتور به این بزرگی رو ندیدی؟ داشتی منو میکشتی. زن که بشینه پشت فرمون همینه دیگه. نمیدونم کی به زنها گواهینامه میده، گیری کردیمها.»
دهانم از تعجب باز مانده؛ هاج و واج نگاهش میکنم و میگویم اینجا خیابان یکطرفه است اما انگار نه انگار که خلاف کرده موتورش را بلند میکند و با غرغری زیر لب دور میشود.
خدا را شکر به خیر گذشت. یاد موتورسواری افتادم که پارسال درست وسط همین خیابان یکطرفه ورود ممنوع آمد و چون سرعتش زیاد بود خورد به کاپوت یک پراید و بعد توی هوا چرخ زد و دوباره خورد به کاپوت پژو ۴۰۵ و بعد که باعث تصادف سه ماشین دیگر شد آنچنان به زمین خورد که در دم کشته شد.
هیچ وقت آن روز از ذهنم پاک نمیشود، آن مرد خیلی جوان بود؛ کیسههای میوهای که پشت موتورش بود همه پخش زمین شد.
میرسم به پل روگذر. در سرازیری پل جرثقیل پلیس راهنمایی و رانندگی را کنار خیابان میبینم و یک عالم موتور که توقیف کردهاند. هر موتورسواری از روی پل پایین میآمد متوقف میشد. یاد آن موتورسوارهایی افتادم که تا وسط چهارراه آمده بودند و پلیس کاری به کارشان نداشت، خب بالاخره یک جا یقه آدم را میگیرند.
پل را رد کردم. باید وارد کوچه بعد از پل میشدم اما آن جرثقیل حواسم را پرت کرد برای همین از کوچه بعدی رفتم. به انتهای کوچه که رسیدم خیابان اصلی بود باید به سمت راست میپیچیدم. شانس آوردم. یک موتور در لاین ویژه اتوبوس خلاف مسیر به سمت من میآمد و من سریع خیابان را به سمت راست پیچیدم اما یکدفعه صدای پلیس را میشنوم: «بزن کنار!»
با کارت ماشین پیاده میشوم. میدانم نخستین چیزی که میخواهد مدارک ماشین است. علت توقف ماشین را میپرسم. میگوید: «تابلوی گردش به راست ممنوع را ندیدی؟»
هاج و واج نگاهش میکنم. برمیگردم تا تابلو را ببینم، قبل از آنکه حرفی بزنم قبض جریمه را به همراه کارت ماشین به سمتم میگیرد. با خودم میگویم: «نه واقعاً ندیدم. از خانه تا اینجا آنقدر شوکه شدهام که چشمانم جایی را نمیبیند؛ حتی تابلوهای راهنمایی را». (ایران)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
نشانهها و پیامدها و راهکارهای مقابله با عشق یکطرفه؛
هرکسی در طول زندگیش حداقل یکبار عاشق خواهد شد و اگر عشقی یکطرفه باشد با عمق درد آشنا میشود.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ «غرورم را شکستم، همهجوره کنارش بودم، همهجوره محبتم را بهاش ابراز کردم، همه کاری براش کردم که بفهمه دوستش دارم، اما اون با من چی کار کرد؟»
حتماً در طول زندگی خود و اطرافیانتان جملاتی از این دست را شنیدهاید و با کسانی روبهرو شدهاید که عشق و علاقهٔ یکطرفه نسبت به کسی را در زندگی خود تجربه میکنند و این علاقهٔ یکطرفه و بینتیجه تا جایی پیش میرود که زندگی روزانه و کار و فعالیت آنها دچار مشکل میشود؛ اما این دوستداشتن یکطرفه چه مزایا و معایبی میتواند برای شخص داشته باشد؟ و چه کمکی میتوان به این افراد کرد؟
رنج دوستداشتن کسی که علاقهای به شما ندارد، واقعاً مشکل است و توأم با احساس ناامیدی و افسردگی است و زمانی که فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که شما میخواهید، این احساسات قویتر هم میشوند. بیشتر آدمها با امید اینکه روزی بتوانند به هر قیمتی به وصال محبوب برسند روزگار میگذرانند؛ اما در حقیقت این امیدها هیچوقت به واقعیت بدل نمیشوند و آنها دچار احساس ناکامی در زندگی میشوند.
عشق واقعی زمانی است که دو طرف از نظر احساسی و ذهنی همهٔ احساساتشان را با هم شریک باشند. این عشق معمولاً نشانههای زیر را دارد:
اگر فردی شما را دوست داشته باشد، به نیازها و علایق شما توجه زیادی نشان میدهد، دوست دارد بداند که شما چه علایقی دارید و از چه چیزهایی بدتان میآید.
وقتی یک نفر به کارهای شخصی و موفقیت و شادی فرد دیگر خیلی علاقه نشان میدهد، یعنی آن فرد را دوست دارد، در شادیهای او سهیم است و او را دوست دارد. کسانی که یکدیگر را دوست دارند از موفقیت و شادی هم خوشحال میشوند.
فردی که به شما علاقهمند باشد در زمانی که شما شرایط سختی را تجربه میکنید، آسایش و آرامش شما را فراهم میکند. کسانی که یکدیگر را دوست دارند در بدترین و بهترین شرایط زندگی در کنار یکدیگر هستند و از هم حمایت میکنند. اگر فردی صبورانه به شما کمک میکند که مشکلات شخصی خود را حل کنید و تا حد ممکن پشتیبان شماست، آن فرد به شما علاقه دارد.
اگر فردی به راستی به شما علاقه داشته باشد، دوست دارد زمانی را هر چند کوتاه با شما سپری کند. برای باهم بودن لازم نیست دلیل و یا برنامهای وجود داشته باشد، کسانی که یکدیگر را دوست دارند از صرف بودن با هم لذت میبرند.
عشق یکطرفه عشقی است که میل به معشوق، امری ذهنی است. یعنی عاشق در افکار و پیشفرضهایش باور دارد که معشوقش به او علاقهمند است و او از احساسات معشوقش بیاطلاع است. روانشناسان این حالت را بیش از آنکه عشق بنامند، آن را نوعی مشکل میدانند. در برخی موارد اشخاصی هستند که به شدت کسی را دوست دارند و تصور میکنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد، اما اینها تنها پروردهٔ خیالات اوست زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد! این حالت نوعی بیماری است و حالت عادی و معمولی نیست، زیرا در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقهمند شود ولی بداند که عشق و علاقهاش یکطرفه است، بیشک از آن عشق دست برمیدارد. ولی زمانی که شخص دچار «عشق بیمارگون» باشد، از این عشق یکطرفه دست برنمیدارد و اگر میل عاشق پس از اجابتنشدن خواستهاش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.
زمانی که عاشق به معشوقش میرسد همه چیز ختم به خیر میشود، اما اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است با بهوجود آمدن خشم، عشق به تنفر منجر شود. این افراد همواره با تصورات ذهنیشان زندگی میکنند و معتقدند که دیگران هستند که نمیخواهند او به معشوقش برسد. چنین فردی خیال میکند معشوقش او را دوست دارد و مخالفتهای دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد بهشدت افسرده میشود، البته مقصود این نیست که همهٔ عشقها اینگونه است، بلکه منظور برخی از این عشقهاست که ما آن را بهعنوان عشق بیوصال و یا عشق یکطرفه مینامیم.
اگر کسی را با تمام وجود دوست داشتهاید ولی پاسخی در قبال این دوستداشتن او دریافت نکردهاید و هنوز نتوانستهاید با احساسات خود کنار بیایید، گذشتن از پنج مرحلهٔ زیر میتواند به شما در فراموشکردن او کمک کند.
در ابتدا ممکن است فراموشکردن محبوبتان باورنکردنی به نظر برسد.شوکهشدن، بیحسی و کرختی بعد از مواجهشدن با این واقعیت که شخص مقابلتان علاقهای به شما ندارد، احساسات طبیعی هستند که در این زمان تجربه میکنید. پس از تحلیل رفتن تدریجی و کمتر شدن شوک اولیه، احساس درد، غم و گناه در این مرحله کمتر میشود.
این مرحله سختترین مرحله برای مدیریتکردن خودتان است. وقتی که از مرحلهٔ انکار واقعیت عبور میکنید و شرایط را همانطور که هستند میپذیرید، عصبانیت ایجاد میشود. در این مرحله فرد حمایت کسی را نمیپذیرید و هرگونه کمکی را رد میکند. فرد میخواهد هر کسی و هر چیزی را برای این فقدان سرزنش کند. سؤالی که افراد در این مرحله از خود میپرسند این است که «چرا من؟» «چرا او مرا رها کرد؟»
این مرحله، ادامهٔ مرحلهٔ عصبانیت و خشمگینشدن است. چانهزنی تقریباً همیشه گفتوگویی با همهٔ قدرت است، فرد تمام تلاشش را میکند تا در مقابل رفتن شخص محبوب بایستد و به هر نحوی و با هر وسیلهای او را برگرداند.
مرحلهٔ چهارم بیشترین قابلیت را دارد تا فراموشکردن محبوب را تبدیل به فقدانی ناتوانکننده برای همهٔ عمر کند. وقتی که فرد نبود فرد موردعلاقهٔ خود را میپذیرد و کاملاً دچار ناامیدی میشود، در واقع در این مرحله قرار میگیرد. خیلی مهم است که متوجه تفاوت بین غمگینی طبیعی ناشی از فقدان و افسردگی بالینی (این نوع افسردگی نیاز به درمان دارد) بشویم. احساساتی مانند ناامیدی و پوچی و احساساتی مانند کنارهگیری و غمگینی شدید در طول این مرحله طبیعی هستند.
پذیرش، آخرین مرحلهٔ فراموشکردن است. این مرحلهای است که هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند. در این مرحله فرد با خودش آشتی میکند و خودش را آماده میکند تا با آرامش از آن عبور کند و با فرد مورد علاقهاش در صلح قرار گیرد. او که در مرحلهٔ خشم از دست معشوق عصبانی بود، حالا با او در صلح است و میپذیرد که معشوق رفته است و به مرور زمان به زندگی عادی برمیگردد.
وزیر ارتباطات با اشاره به مهلت یکماهه برای احراز هویت مشترکان موبایل گفت: ۹ دیماه آخرین مهلت دارندگان سیمکارتهای مجهولالهویه برای اعلام مشخصات است و پس از این تاریخ سیمکارت مجهولالهویه یکطرفه خواهد شد.
وزیر ارتباطات با اشاره به مهلت یکماهه برای احراز هویت مشترکان موبایل گفت: ۹ دیماه آخرین مهلت دارندگان سیمکارتهای مجهولالهویه برای اعلام مشخصات است و پس از این تاریخ سیمکارت مجهولالهویه یکطرفه خواهد شد.
وی گفت: با این مصوبه جدید شورا، به افراد باقیمانده اولتیماتوم داده شد که مراحل ثبت اطلاعات خود را تکمیل کنند و از تعداد 10 میلیون سیمکارت بلاتکلیف 4.5 میلیون سیمکارت با ارائه کارت شناسایی تعیینتکلیف شد و امیدواریم در مهلت باقیمانده، مالکان 5.5 میلیون سیمکارت باقیمانده نیز سریعتر برای احراز هویت همکاری کنند.
وزیر ارتباطات تأکید کرد: در این مدت از طریق پیامک به مالکان این سیمکارتها اطلاعرسانی شده است.
به گفته واعظی، در سالهای گذشته به دلیل فروش بیحساب و کتاب سیمکارت در کشور و نبود سختگیریهای لازم، سیمکارتهایی با هویت نامعلوم در شبکه ثبت شده بود که از این طریق، تخلفات و سوءاستفادههایی همچون قاچاق و مزاحمت انجام میشد.
واعظی تأکید کرد: آخرین مهلت تعیینتکلیف هویت سیمکارتها 9 دیماه است و پس از آن، سیمکارت قطع نمیشود، بلکه برای مدتی یکطرفه خواهد شد، علاوه بر اینکه مالکیت سیمکارت برای مالک حفظ میشود و سیمکارت سلب امتیاز نمیشود.
منبع : فارس
وزیر ارتباطات با اشاره به مهلت یکماهه برای احراز هویت مشترکان موبایل گفت: ۹ دیماه آخرین مهلت دارندگان سیمکارتهای مجهولالهویه برای اعلام مشخصات است و پس از این تاریخ سیمکارت مجهولالهویه یکطرفه خواهد شد.
وزیر ارتباطات با اشاره به مهلت یکماهه برای احراز هویت مشترکان موبایل گفت: ۹ دیماه آخرین مهلت دارندگان سیمکارتهای مجهولالهویه برای اعلام مشخصات است و پس از این تاریخ سیمکارت مجهولالهویه یکطرفه خواهد شد.
وی گفت: با این مصوبه جدید شورا، به افراد باقیمانده اولتیماتوم داده شد که مراحل ثبت اطلاعات خود را تکمیل کنند و از تعداد 10 میلیون سیمکارت بلاتکلیف 4.5 میلیون سیمکارت با ارائه کارت شناسایی تعیینتکلیف شد و امیدواریم در مهلت باقیمانده، مالکان 5.5 میلیون سیمکارت باقیمانده نیز سریعتر برای احراز هویت همکاری کنند.
وزیر ارتباطات تأکید کرد: در این مدت از طریق پیامک به مالکان این سیمکارتها اطلاعرسانی شده است.
به گفته واعظی، در سالهای گذشته به دلیل فروش بیحساب و کتاب سیمکارت در کشور و نبود سختگیریهای لازم، سیمکارتهایی با هویت نامعلوم در شبکه ثبت شده بود که از این طریق، تخلفات و سوءاستفادههایی همچون قاچاق و مزاحمت انجام میشد.
واعظی تأکید کرد: آخرین مهلت تعیینتکلیف هویت سیمکارتها 9 دیماه است و پس از آن، سیمکارت قطع نمیشود، بلکه برای مدتی یکطرفه خواهد شد، علاوه بر اینکه مالکیت سیمکارت برای مالک حفظ میشود و سیمکارت سلب امتیاز نمیشود.
منبع : فارس