وبسایت شنبه - الناز بدیعی: شاید بتوان این اصل را از ویژگیهای منحصربهفرد عصر جدید دانست که شرکتها و بنگاههای صنعتی، اقتصادی و تجاری کوچک و نوپا با رشد بهتآور خود، بهعنوان رقیب جدی شرکتهای بزرگ و باسابقه به میدان میآیند و حتی در این رقابت سخت و پرتنش پیروز میشوند.
نگاهی به فهرست برندهای برتر جهانی در حال حاضر و مقایسه آن با فهرست چند دهه گذشته بهخوبی گواه این واقعیت اســت که قدمت و سابقه همیشه در دنیای برندها حرف اول و آخر را نمیزند. شرکت کامپیوتری «دل» هم یکی از مثالها و الگوهای همین اصل اســت.
شرکتی که تنها دو دهه پیش با همت و خلاقیت جوانی ۱۹ساله و گریزان از درس پزشکی و دانشگاه، تنها با سرمایهای هزار دلاری شکل گرفت و بهسرعت با ابداع روش فروش مستقیم اینترنتی کامپیوترها و سیستمهایش٬ به شرکتی چند میلیارد دلاری با بیش از ۶۰ هزار کارمند در ۱۵۰ کشور جهان تبدیل شد.
مایکل دل نوجوان در ۱۵سالگی یکی از اولین کامپیوترهای اپل را خرید. نه برای استفاده عادی، که میخواست ببیند داخل آن چیست و چطور سرهم شده اســت. او در مدرسه سرویسی برای تحویل روزنامه درست کرد، مردم را آبونه میکرد و به آنها روزنامه تحویل میداد.
از همین طریق ظرف یک سال، ۱۸ هزار دلار عایدش شد. با این پول برای خودش هم یک کامپیوتر جدید خرید هم یک ماشین بیامو. طولی نکشید که کسبوکار بزرگتری راه انداخت. او کامپیوترهایی را که در انبار فروشگاهها مانده بود و کسی سراغشان نمیرفت، به قیمت مناسب میخرید و در همان روزهایی که پدرومادرش او را به دانشکده پزشکی روانه کرده بودند، در خوابگاه رم و هارد کامپیوترها را ارتقا میداد و نهایتا ۱۰ تا ۱۵ درصد ارزانتر از قیمت مغازهها میفروخت. همین ایده بود که برند دل را بر پایه یک مفهوم ساده شکل داد: «فروش مستقیم سیستمهای کامپیوتری به مصرفکننده.»
شرکت دل در سال ۱۹۸۴ با سرمایه هزار دلاری ثبت شد. گروه تولید تنها سه نفر بودند که با آچار در کنار میزهای کوچک میایستادند و بهسازی دستگاهها را انجام میدادند. یک سال بعد، شرکت اولین سیستم کامپیوتری را با طراحی خود به بازار عرضه کرد.
ریزپردازندهای با سرعت ۸ مگاهرتز. محصول کوچکی که دو سال پس از آن، توسعه بینالمللی این برند تازهکار را در انگلیس و بعد در چین، فرانسه، ژاپن، کانادا و دیگر کشورها رقم زد.
چه ارزشهایی دل را سر پا نگه داشتهاند؟
دل در سال ۱۹۸۴ با یک چشمانداز ساده برندش را پایهگذاری کرده بود، اینکه «مطابق سفارش مشتری مستقیما آنطور که او میخواهد و آنچه او میخواهد را بفروشد.» حالا با گذشت ۲۰ سال پس از این شعار تاثیر ادعای شرکت دل در رگهای برندش کاملا روشن اســت.
بیانیه ماموریت شرکت میگوید: «میخواهیم موفقترین شرکت رایانهای در جهان در ارائه بهترین تجربهها به مشتریان باشیم.» یکی از ویژگیهای انحصاری شرکت دل، که در چشمانداز و ایده اولیه تاسیس شرکت نیز وجود داشته، اصل «بیواسطگی» اســت.
سیستم فروش بیواسطه یعنی نداشتن هزینه انبارداری و حذف توزیع و پخش توسط واسطهها و تمامی دلالهای فناوری. این اصل آنچنان با چشمانداز و ماموریت برند دل پیوند خورده که امروز گردش موجودی کل انبار شرکت چهار روز اســت. الگوی بیواسطگی که حالا بهعنوان نماد کسبوکار دل از آن یاد میشود، به معنای حذف گامهای غیرضروری در روند تولید و فروش اســت.
مایکل دل این الگو را حتی در ساختار سازمانی شرکتش هم پیاده کرده و معتقد اســت معاونان مدیرعامل یا مدیران بخشها نباید تنها با همتایان خود در تماس باشند، بلکه هر مدیر بهمثابه فروشنده ایدههای دل به دنیاست.
ارزش دیگری که در ظاهر همه برندهای بزرگ و موفق داعیه آن را دارند و شرکت دل عملا به آن پایبند اســت، ارتباط مستمر با مشتری اســت. کارکنان دل هرروز مستقیم و بیواسطه با میلیونها مشتری تعامل دارند. بهتعبیر مایکل دل، هیچ شرکت دیگری نمیتواند این ادعا را داشته باشد که مثل دل به مشتری گوش میدهد و نوآوری و فناوریهای مربوط به آن را موثر و کارا ارائه میکند.
علاوه بر هزاران تماس تلفنی روزانه در سال ۲۰۱۰، بیش از یک و نیم میلیارد ملاقات مجازی از طریق اینترنت با وبسایت شرکت برقرار شده اســت. مایکل دل در این باره میگوید: «بسیاری از چیزهایی که ما یاد میگیریم از مشتریانمان اســت که حقیقتا موضوع اصلی مدل کسبوکار مستقیم هستند.»
در شرکت دل، نوآوری مبتنی بر یک فلسفه ساده اســت: «گوش دادن به مشتری و رفع موثر نیازهای او.» در این رویکرد، فناوری متمرکز اســت بر نیازهای مشتری. فناوری دل برای مشتری انعطافپذیری و انرژی میآورد و به جای در پیش گرفتن راهکارهای عمومی، به دنبال رفع نیاز اختصاصی یکیک مخاطبان اســت. این برند معتقد اســت تنها آن نوع نوآوری قابلقبول اســت که به مشتری سود برساند.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
یکی از شیوه های تربیت و هدایت، موعظه حسنه و تذکّر است که نیاز فطری انسان بوده و بدون آن، دل به غفلت و ضلالت دچار می شود. تذکر، روشی قرآنی است به این معنی که گفتار یا رفتار مربی به گونه ای باشد که متربی را نسبت به آنچه از یاد برده و یا از آن بی خبر است، آگاه سازد و احساسات او را در قبال آن برانگیزد. نتیجه این روش، هوشیار شدن و متذکرشدن متربی و ایجاد نوع بیداری برای طی مسیر هدایت در اوست. به فرموده امام علی علیه السلام: «الموعظةُ جلاءُ القلوبِ و صقالُ النفوس؛ موعظه، جلا دهنده قلب ها و روشنی بخش جان هاست».
روش نیکوی موعظه و تذکّر در قرآن کریم نیز بعد از حکمت مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر خود در راه ابلاغ رسالت فرمود: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/125) ؛ «ای پیامبر! مردم را به راه خدا با کلام حکمت بار و موعظه حسنه دعوت کن و با آنها به بهترین شیوه، سخن بگو».
عبرت چراغ راه آینده است؛ زیرا «و لو اعتبرتَ بما مَضی حفظت ما بَقی؛ اگر از آنچه گذشته است عبرت بگیری، آنچه را که باقی است، حفظ خواهی کرد»؛ تاریخ تکرار پذیر است.
یادآوری نعمت ها و تکالیف ابتدا در حق خود و آن گاه در حق دیگران، از آن رو لازم است که در طریق معرفت و رشد یا درمان باشد.
امیرمومنان علیه السلام ندای وعظ آمیز پیامبران را چنین می داند: «پس خدای تعالی پیامبران خود را برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که فطری آنان بود، بطلبند و نعمت های فراموش شده را یادآوری و از راه تبلیغ با ایشان گفتگو کنند و عقل ها را از زیر غبار ضلالت و غفلت بیرون آورند و به کار اندازند».
امام علی علیه السلام، زمانی که دل آماده موعظه و تذکر است را به بشریت نشان داده و فرمودند:
«إن للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فانّ القلوب إذا أکره عمی؛ دل ها را روی کردن و پشت کردنی است؛ پس دل ها را آن گاه به کار وادارید که بخواهند؛ زیرا اگر دل را به اجبار به کاری واداری، کور می گردد».
یکی از راه های موعظه و تذکّر، عبرت است. تأکید بر عبرت در مسیر موعظه و تذکّر به مثابه یک روش ایده آل تربیتی، به دلیل پیامد های مطلوب است که در تربیت دارد. این پیامد ها از دیدگاه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه بدین قرارند:
یادآوری نعمتها و تکالیف ابتدا در حق خود و آن گاه در حق دیگران، از آن رو لازم است که در طریق معرفت و رشد یا درمان باشد
زیرا «مَنْ اعتبر أبصر و مَنْ أبصر فَهِمَ و مَنْ فَهِمَ عَلِمَ؛ کسی که عبرت آموزد آگاهی یابد و کسی که آگاهی یابد، می فهمد و آنکه بفهمد، دانش آموخته است».
«إنّما العاقل مَنْ وَعَظته التّجاربُ؛ همانا عاقل، کسی است که تجربه ها او را پند دهند».
همچنین امیرمومنان علیه السلام در وصیتی به فرزند خویش امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: ای پسرم! اگر چه من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند، عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم؛ تا بدان جا که همانند یکی از آنها شدم؛ بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسید، با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. پس من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم. از میان تمام آنها، قسمت های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت برگزیدم و ناشناخته های آن را از تو دور کردم».
«الاعتبارُ یقودُ إلی الرُّشد؛ عبرت گرفتن، انسان را به سوی راه صواب و درست می کشاند».
ثمره این هدایتگری نیز دوری از خطاست: «الاعتبارُ یُثْمَرُ العصمة؛ میوه عبرت گرفتن، نگاهداری است».
عبرت چراغ راه آینده است؛ زیرا «و لو اعتبرتَ بما مَضی حفظت ما بَقی؛ اگر از آنچه گذشته است عبرت بگیری، آنچه را که باقی است، حفظ خواهی کرد»؛ تاریخ تکرار پذیر است.
هر کس نقش مربی را در جامعه ایفا می کند، باید اصل را در تذکر و تذکار قرار دهد و حتی نسبت به کسانی که احتمال می دهد که تاثیری ندارد، تذکر را داشته باشد؛ چرا که انسان مامور به تکلیف و وظیفه است نه نتیجه و آن که نتیجه را پدید و ایجاد می کند خداوند است.
منابع:
- ترجمه نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص33.
- ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی، ص205
- نهج البلاغه،خطبه 208، نامه49، نامه 31.
- غررالحکم و دررالکلم، شرح سید جمال الدین خوانساری، ج3، ص75، ح3863؛ ج1، ص291، ح1121.
وبسایت شنبه - الناز بدیعی: شاید بتوان این اصل را از ویژگیهای منحصربهفرد عصر جدید دانست که شرکتها و بنگاههای صنعتی، اقتصادی و تجاری کوچک و نوپا با رشد بهتآور خود، بهعنوان رقیب جدی شرکتهای بزرگ و باسابقه به میدان میآیند و حتی در این رقابت سخت و پرتنش پیروز میشوند.
نگاهی به فهرست برندهای برتر جهانی در حال حاضر و مقایسه آن با فهرست چند دهه گذشته بهخوبی گواه این واقعیت اســت که قدمت و سابقه همیشه در دنیای برندها حرف اول و آخر را نمیزند. شرکت کامپیوتری «دل» هم یکی از مثالها و الگوهای همین اصل اســت.
شرکتی که تنها دو دهه پیش با همت و خلاقیت جوانی ۱۹ساله و گریزان از درس پزشکی و دانشگاه، تنها با سرمایهای هزار دلاری شکل گرفت و بهسرعت با ابداع روش فروش مستقیم اینترنتی کامپیوترها و سیستمهایش٬ به شرکتی چند میلیارد دلاری با بیش از ۶۰ هزار کارمند در ۱۵۰ کشور جهان تبدیل شد.
مایکل دل نوجوان در ۱۵سالگی یکی از اولین کامپیوترهای اپل را خرید. نه برای استفاده عادی، که میخواست ببیند داخل آن چیست و چطور سرهم شده اســت. او در مدرسه سرویسی برای تحویل روزنامه درست کرد، مردم را آبونه میکرد و به آنها روزنامه تحویل میداد.
از همین طریق ظرف یک سال، ۱۸ هزار دلار عایدش شد. با این پول برای خودش هم یک کامپیوتر جدید خرید هم یک ماشین بیامو. طولی نکشید که کسبوکار بزرگتری راه انداخت. او کامپیوترهایی را که در انبار فروشگاهها مانده بود و کسی سراغشان نمیرفت، به قیمت مناسب میخرید و در همان روزهایی که پدرومادرش او را به دانشکده پزشکی روانه کرده بودند، در خوابگاه رم و هارد کامپیوترها را ارتقا میداد و نهایتا ۱۰ تا ۱۵ درصد ارزانتر از قیمت مغازهها میفروخت. همین ایده بود که برند دل را بر پایه یک مفهوم ساده شکل داد: «فروش مستقیم سیستمهای کامپیوتری به مصرفکننده.»
شرکت دل در سال ۱۹۸۴ با سرمایه هزار دلاری ثبت شد. گروه تولید تنها سه نفر بودند که با آچار در کنار میزهای کوچک میایستادند و بهسازی دستگاهها را انجام میدادند. یک سال بعد، شرکت اولین سیستم کامپیوتری را با طراحی خود به بازار عرضه کرد.
ریزپردازندهای با سرعت ۸ مگاهرتز. محصول کوچکی که دو سال پس از آن، توسعه بینالمللی این برند تازهکار را در انگلیس و بعد در چین، فرانسه، ژاپن، کانادا و دیگر کشورها رقم زد.
چه ارزشهایی دل را سر پا نگه داشتهاند؟
دل در سال ۱۹۸۴ با یک چشمانداز ساده برندش را پایهگذاری کرده بود، اینکه «مطابق سفارش مشتری مستقیما آنطور که او میخواهد و آنچه او میخواهد را بفروشد.» حالا با گذشت ۲۰ سال پس از این شعار تاثیر ادعای شرکت دل در رگهای برندش کاملا روشن اســت.
بیانیه ماموریت شرکت میگوید: «میخواهیم موفقترین شرکت رایانهای در جهان در ارائه بهترین تجربهها به مشتریان باشیم.» یکی از ویژگیهای انحصاری شرکت دل، که در چشمانداز و ایده اولیه تاسیس شرکت نیز وجود داشته، اصل «بیواسطگی» اســت.
سیستم فروش بیواسطه یعنی نداشتن هزینه انبارداری و حذف توزیع و پخش توسط واسطهها و تمامی دلالهای فناوری. این اصل آنچنان با چشمانداز و ماموریت برند دل پیوند خورده که امروز گردش موجودی کل انبار شرکت چهار روز اســت. الگوی بیواسطگی که حالا بهعنوان نماد کسبوکار دل از آن یاد میشود، به معنای حذف گامهای غیرضروری در روند تولید و فروش اســت.
مایکل دل این الگو را حتی در ساختار سازمانی شرکتش هم پیاده کرده و معتقد اســت معاونان مدیرعامل یا مدیران بخشها نباید تنها با همتایان خود در تماس باشند، بلکه هر مدیر بهمثابه فروشنده ایدههای دل به دنیاست.
ارزش دیگری که در ظاهر همه برندهای بزرگ و موفق داعیه آن را دارند و شرکت دل عملا به آن پایبند اســت، ارتباط مستمر با مشتری اســت. کارکنان دل هرروز مستقیم و بیواسطه با میلیونها مشتری تعامل دارند. بهتعبیر مایکل دل، هیچ شرکت دیگری نمیتواند این ادعا را داشته باشد که مثل دل به مشتری گوش میدهد و نوآوری و فناوریهای مربوط به آن را موثر و کارا ارائه میکند.
علاوه بر هزاران تماس تلفنی روزانه در سال ۲۰۱۰، بیش از یک و نیم میلیارد ملاقات مجازی از طریق اینترنت با وبسایت شرکت برقرار شده اســت. مایکل دل در این باره میگوید: «بسیاری از چیزهایی که ما یاد میگیریم از مشتریانمان اســت که حقیقتا موضوع اصلی مدل کسبوکار مستقیم هستند.»
در شرکت دل، نوآوری مبتنی بر یک فلسفه ساده اســت: «گوش دادن به مشتری و رفع موثر نیازهای او.» در این رویکرد، فناوری متمرکز اســت بر نیازهای مشتری. فناوری دل برای مشتری انعطافپذیری و انرژی میآورد و به جای در پیش گرفتن راهکارهای عمومی، به دنبال رفع نیاز اختصاصی یکیک مخاطبان اســت. این برند معتقد اســت تنها آن نوع نوآوری قابلقبول اســت که به مشتری سود برساند.