جام جم سرا: خانم حجازی به سالهای جوانی برگردیم. برای ما از روزهای آشناییتان با آقای حجازی بگویید.
سال ۴۸ دانشجوی رشته زبان انگلیسی بودم. آن زمان ۱۸ سال داشتم و ناصر هم پسری ۲۰ ساله بود که بدون کنکور وارد دانشگاه شده بود. ناصر ورزشکار مطرحی بود. بیشتر وقتها در اوقات بین کلاسها در سلف دانشگاه مینشستیم و با دوستانم گپ میزدیم و چای میخوردیم. در بین دوستان، ناصر هم سر میز ما مینشست. اولین بار او را در بین دوستانم در سلف دانشگاه دیدم.
دخترهای جوان میپرسیدند که چرا ازدواج کردی. این چه وقت ازدواج بود و از این حرفها... به ناصر اعتماد داشتم. اگرچه هر زنی حسودی میکند اما زندگی با افراد سرشناس روش خاص خودش را دارد |
فکر میکنم وقار و شخصیت و جذبهاش نظر مرا به خودش جلب کرد. خب آن زمان بازیهای المپیک بود و ناصر درگیر مسابقات بود و کمتر به دانشگاه میآمد. وقتی هم به دانشگاه میآمد خیلی کم با هم حرف میزدیم. ۶ ماهی بود که او را میشناختم و بعد از مدتی اعلام کرد که میخواهد از من خواستگاری کند.
خب آن زمان، آقای حجازی فرد شناخته شدهای بود. وقتی به خواستگاری شما آمد نظر خانواده چه بود؟
باور میکنید اصلاً نمیدانستم که ناصر آنقدر معروف است؟ خودم او را نمیشناختم. البته تازه وارد تیم ملی شده بود. برادرم عاشق ناصر بود.
یادم است وقتی آمدم به او گفتم که میخواهم با ناصر ازدواج کنم، شگفتزده شد و بعد خیلی استقبال کرد! گفتم مگر مشهور است. برادرم گفت: «چه کسی است که ناصر حجازی را نشناسد.» با هیجان میگفت: «دروازهبان خوبی است و آینده خوبی دارد و تعلل نکنید و...» خلاصه روزی که آمدند خواستگاری، پدرم هم او را نمیشناخت. آن روز را خوب به خاطر دارم. ناصر خجالتزده گوشه اتاق نشسته بود و سرش را بلند نمیکرد. پدرم از ناصر پرسید آقای حجازی شما شغلتان چیست؟ ناصر گفت: «من فوتبالیستم.» پدرم گفت خوب ناصرجان اینکه بازی است و همه هم علاقهمند به بازی فوتبال هستند. شما شغلتان را بفرمایید؟ منظورم این است از چه طریقی میخواهید امرار معاش کنید؟
۳ سال و نیم است که از مرگ ناصر گذشته اما هنوز که هنوز است خیلیها میآیند به خانه ما و گریه میکنند. روزی ۲۰ تماس تلفنی از هوادارانش دارم و بالای ۶۰ اساماس دریافت میکنم |
ناصر گفت: «من فوتبالیستم و تا آخر عمرم هم فوتبالیست میمانم.» پدرم گفتم: «پسر جان این سرگرمی آدم است! منظورم کار و کاسبی است و...». ناصر گفت: «آقای شفیعی من شغلم همین فوتبال است و در آینده هم فوتبال بازی خواهم کرد و شغل دیگری هم نخواهم داشت. از همین طریق هم نان درخواهم آورد.» پدرم نمیتوانست بپذیرد. در طول گفتوگو پدرم متوجه شد که ناصر یک پیکان دارد. از او پرسید که این پیکان را پدرت برای شما خریده؟ ناصر گفت، خیر خودم خریدهام. پدرم آنجا فهمید که این مرد زندگی است. او میتواند زندگی را اداره کند و همان لحظه گفت: من برای ازدواج دخترم با شما حرفی ندارم. فقط از ناصر قول گرفت تا وقتی که درسمان تمام نشده در خانه پدری زندگی کنیم. ناصر هم پذیرفت. مهمانی کوچکی گرفتیم و زندگی را شروع کردیم. وقتی هر دویمان لیسانس گرفتیم، خانهای اجاره کردیم. بعدها یک آپارتمان ۱۰۰ متری خریدیم و آرام آرام خانهمان بزرگتر شد.
در طول مدت نامزدی شما با هم قطعاً بیرون میرفتید. واکنش دیگران به انتخاب شما چه بود؟
ناصر اصلاً خانه نبود. همیشه در اردو بود. اردوها مثل اردوهای فعلی تیم ملی نبود؛ خیلی طولانی مدت بود. ۳ یا ۴ ماه طول میکشید. وقتی هم میآمد آنقدر مشغله درس و دانشگاه داشت که فرصت چندانی برای این مسائل باقی نمیماند.
یعنی اصلاً با هم بیرون نمیرفتید؟
چرا میرفتیم. اما بیرون رفتن ما خیلی دردسر داشت.
از همین دردسرها برایمان بگویید. دوستان شما نمیگفتند چطور شده ناصر حجازی را برای ازدواج انتخاب کردهای؟
دردسر که زیاد بود. یادم هست یک بار با ناصر از دانشگاه به خانه میآمدیم. یک دبیرستان دخترانه در مسیر خانه ما بود. از کنار این مدرسه که گذشتیم انگار که غوغایی برپا شد. دخترهای جوان به سمت ماشین هجوم میآوردند و میپرسیدند که چرا ازدواج کردی. این چه وقت ازدواج بود و از این حرفها...
شما هیچ وقت ناراحت نمیشدید؟
خیلی ناراحت میشدم اما چه میتوانستم بکنم؟ ناصر فردی محبوب و مشهور بود. گرچه وقتی مریض میشد هیچ وقت به بیمارستان نمیرفتم. اصلاً خوشم نمیآمد آن همه طرفدار را یکجا ببینم. وقتی میدیدم این همه آدم به خاطر ناصر جمع شدهاند حس خوبی به من دست نمیداد.
در طول زندگی و سالهای میانسالی ناصر حجازی، از این دست اتفاقات دوباره رخ داد؟
بله. حتی در دوران میانسالی و سنین بالا هم پیش میآمد که بسیاری به ناصر ابراز علاقه کنند.
شما چه میکردید؟
من سیاست خاص خودم را داشتم. سعی میکردم با این گونه زنان دوست شوم و چون دوست میشدم دیگر خیالم راحت میشد برای زندگی من خطری ندارند.
یعنی در طول زندگی مشترک، مدام ترس از دست دادن همسر را داشتید؟
نه اصلاً. ناصر مردی نبود که بخواهد به خاطر شخص دیگری زندگیاش را رها کند. به ناصر اعتماد داشتم. بالاخره هر زنی حسودی میکند اما خب زندگی با افراد سرشناس روش خاص خودش را دارد و من هم حس و غریزه زنانهام را به کار میگرفتم.
به همه میگفتم معلوم است که ناصر در خانه هم رئیس است. اگر بچههایم پدر رئیس نداشته باشند که سالم تربیت نمیشوند. باید بچهها از پدرشان حساب ببرن |
معلوم است موفق هم بودهاید. به نظر خودتان شما چه ویژگیای داشتید که آقای حجازی شما را انتخاب کرد؟
ناصر زندگیاش را خیلی دوست داشت. به من میگفت. متانت و خانوادهات موجب شد که انتخابت کنم.
یکی از مشخصههای ناصر حجازی این بود که غرورش اجازه نمیداد سرش را جلوی هر کسی خم کند. این را وقتی در زندگی شخصی ترجمه میکنیم به آدم قدری میرسیم که به این راحتیها با هر چیزی کنار نمیآید. آیا این غرور را هم وارد زندگی شخصیاش میکرد؟
بله ناصر خیلی مغرور بود. صادقانه بگویم، ما از ناصر بسیار حساب میبردیم. خیلیها هم به من میگفتند که شما چطور این همه غرور و عصبانیت ناصر حجازی را تحمل میکنید. خود ناصر هم در مصاحبههای مختلفی که داشت گفت هیچ کس به جز نازی نمیتوانست مرا تحمل کند. ناصر را دوست داشتم. اگر هم اکنون هم زمان به عقب برگردد شاید همان اخلاق را در زندگی با ناصر بگیرم. لذت میبردم وقتی میدیدم ناصر پدر و یا همسری مقتدر است. همه به من میگفتند ناصر در خانه هم انگار رئیس است. خودم به همه میگفتم معلوم است که ناصر در خانه هم رئیس است. اگر بچههایم پدر رئیس نداشته باشند که سالم تربیت نمیشوند. باید بچهها از پدرشان حساب ببرند.
شما هم از آقای حجازی حساب میبردید؟
بله. خیلی زیاد!
گرچه به نظر میرسد خیلی مطیع بودهاید، اما دعوا یا بگومگوی خاصی نداشتید؟
نه اتفاقاً بگومگو داشتیم اما این دعوا بیشتر به خاطر بازیهای فوتبال بود. به ناصر میگفتم تو هم مثل بقیه مربیها هستی. وقتی مدیرعامل به شما میگوید چند بازیکن شماره یک بگیر چرا این کار را نمیکنید. چرا میگویید هنر مربی این است که بازیکن را از شهرستان بیاورد و بازیکن کند. بیشتر سر این موضوعات بحث میکردیم.
حرف شما را گوش میکردند؟
اصلاً! هیچ وقت!
فکر نمیکنید خصوصیات آقای حجازی موجب شد تا شما در زندگی بیشتر سکوت کنید؟
خیر؛ از همان دوران جوانی همین گونه بودهام. دوست داشتم مسئولیت خانه با خودم باشد.
شما قبل از اینکه ازدواج کنید فوتبالی بودید؟
نه. اصلاً نمیدانستم فوتبال چیست. در طول زندگی با ناصر فوتبالی شدم.
الان هم فوتبال میبینید؟
بله من هر شب بازیهای ناصر را میبینم و البته بازیهای مهم را.
ناصر عاشق استقلال بود. در استقلال خیلیها پول نمیگیرند اما از کنار استقلال خیلی پول میخورند و امتیازات میگیرند. اصلاً ناصر اهل این چیزها نبود |
خانم حجازی هر آدمی کامل نیست و یک خصوصیاتی دارد. افراد نقاط ضعف و البته قوت بسیاری دارند. صادقانه بفرمایید کدام رفتار ناصر حجازی را دوست نداشتید و کدام رفتار او را میپسندید؟
صداقت و راستگوییاش را خیلی دوست داشتم. اما رک بودن ناصر را اصلاً دوست نداشتم.
علیرغم اینکه همه میگویند خیلی خوب است که ناصر رک حرفش را میزند اما من دوست نداشتم. خیلیها تشویقش میکردند که حرفت را رک بزن. این رفتار اذیتم میکرد.
در مواجهه با شما هم همین طور بود؟
بله. خیلی رک حرفش را میزد. حقایق را میگفت اما میتوانست این حقایق را به گونهای بگوید که دیگران ناراحت نشوند.
در این سالها مهمترین حاشیهای که برای خانواده ایجاد شد و شما را ناراحت کرد چه بود؟
بازی استقلال با سایپا برای ما خیلی حاشیه داشت. تیم استقلال بازی را برده بود و بازی داشت تمام میشد که ناگهان دو تا از بازیکنان با ناصر حجازی لج کردند و تیم ۴ گل خورد. آن شب، شب خیلی بدی بود. به ناصر میگفتم مردم بعدها میفهمند که شما بیگناه بودید و ناصر تأکید داشت که به خاطر این ۴ گل ممکن است از استقلال بیرونش کنند. بعدها مردم فهمیدند که چه اتفاقی افتاد. ناصر عاشق استقلال بود. در استقلال خیلیها پول نمیگیرند اما از کنار استقلال خیلی پول میخورند و امتیازات میگیرند. اصلاً ناصر اهل این چیزها نبود. خدا را شکر که مردم موضوع را فهمیدند.
شما هم استقلالی بودید؟
ناصر استقلالی بود. من هم استقلالی بودم. اما اینجور نبود که طرفدار پروپاقرص استقلال باشم. مربی هر تیم شهرستانی میشد من هم طرفدار آن تیم شهرستانی میشدم.
پسر شما هم اهل فوتبال است. آیا ناصر حجازی برای پسرش سفارش به کسی میکرد؟
اصلاً اهل سفارش نبود. یادم است دو سال قبل از مریضی ناصر، آقایی به منزل ما آمد و پول زیادی به همراه داشت. به ناصر گفت: «میدانم اهل این نیستید که پول از کسی بگیرید. این هدیه برای خانه شما است. اگر ممکن است اسم پسرم را در لیست استقلال بگذارید، اما بازی هم نکند. فقط میخواهم این رزومه کاری پسرم شود که در استقلال بازی کرده» ناصر به قدری عصبانی شد که نمیتوانم برای شما توصیف کنم. پول را به سمتش پرت کرد و گفت من برای پسرم هم این کار را نمیکنم. ما اصلاً جرأت نداشتیم در این باره با ناصر حرف بزنیم. آتیلا هم خوب میدانست که خودش باید تلاش کند.
در این سالها به نبودن آقای حجازی عادت کردید؟
اصلاً ما فکر نمیکنیم ناصر حجازی از پیش ما رفته باشد. او در خانه است و با ما زندگی میکند.
انگار جامعه هم هنوز این موضوع را نپذیرفته است؟
باورتان نمیشود که با طرفداران چقدر مسأله دارم. نمیدانستم با چنین جمعیتی مواجه هستم که عاشق ناصر هستند. ۳ سال و نیم است که از مرگ ناصر گذشته اما هنوز که هنوز است خیلیها میآیند به خانه ما و گریه میکنند. شماره اصلی ناصر باز است. روزی ۲۰ تماس تلفنی از هوادارانش دارم و بالای ۶۰ اساماس دریافت میکنم. هر روز هم بیشتر و بیشتر میشود.
یعنی شما معتقدید بعد از مرگ ایشان طرفدارانش بیشتر و بیشتر شده؟
بله خیلی زیاد. این هم به دلیل عملکردی که بود که برای فوتبال داشت. ناصر یک نسلی را تربیت کرد. هرچقدر فوتبال کثیفتر میشود و لابی و پارتی در فوتبال بیشتر میشود تازه قدر ناصر حجازی را میدانند. به نظرم بعد از مرگش معروفتر هم شد.
خانم شفیعی این روزها اسم آقای حجازی در بین مشاهیر دیده میشود. شما چه حسی دارید وقتی این موضوع را میبینید؟
خیلی خوشحال میشوم. افتخار میکنم که همسر چنین شخصی بودم. اول اینکه اصلاً باورم نمیشود که این دوران بوده و ما هم این دوران را گذراندهایم. چند وقت پیش مسئول دانشگاه علمی کاربردی با من تماس گرفت و گفت میخواهند کتابی درباره مشاهیر چاپ کنند و نام ناصر هم در آن کتاب میآید. همان لحظه گریه کردم. ناصر بسیار سختی کشید تا به اینجا رسید. ناصر از حق خودش برای مردم گذشت و خیلیها میگفتند به سیاست وصل است، در صورتی که اینطور نبود.
بزرگترین افسوس زندگی ناصر حجازی چه بود؟
سرمربیگری تیم ملی.
و بزرگترین داشتهاش در زندگی؟
عزت نفس. (ایران هفت)
رئیس سازمان غذا و دارو اما معتقد است ناصرخسرو عمدتاً پاسخگوی نیازهای افراد خاصی است، کسی که قصد انجام سقط جنین غیرقانونی دارد، کسی که قصد استفاده از هورمونهای جنسی، مواد نیروزا و دوپینگ غیرقانونی دارد و کسی که قصد استفاده از مواد و داروهای مخدر دارد، به این بازار مراجعه میکند.
این در حالی است که حالا دیگر ناصرخسرو تنها یک شعبه ندارد بلکه شعبههای سیاری برای فروش قاچاقی داروهای کمیاب و نایاب در حول و حوش تمامی داروخانههای مهم و تک نسخهای و بسیاری از بیمارستانهایی که بیماران خاص و صعبالعلاج به آنها آمد و رفت دارند وجود دارد و این شبکههای قاچاق در فضای مجازی هم فعالند و در واقع ناصرخسروهای اصلی این مافیاهای دارو هستند، درحالی که حمله به ناصرخسرو با اعلام قبلی، در گذشته نیز دردی از دارو دوا نکرده است.
این اولین باری نیست که ناصرخسرو پاکسازی میشود. این بار اما پاکسازی ناصرخسرو با اطلاع قبلی انجام میشود. آنطور که مسئول روابط عمومی تعزیرات حکومتی استان تهران خبر داده، اجرای طرح تعزیراتی برای برخورد با قاچاقچیان و فروشندگان دارو از امروز کلید میخورد. به گفته وی بنا به ضرورت و دستور ریاست سازمان تعزیرات، طرح عملیاتی مشترک تعزیرات استان تهران با دستگاه نظارتی تحت عنوان مبارزه با قاچاق کالا و سلامت جامعه اجرایی میشود.
مافیای قدرتمند دارو در ایران
علیاکبر حقانی درباره چگونگی این پاکسازی توضیح میدهد: با استقرار پایگاه ثابت بازرسان دستگاههای نظارتی همچون قاضی دادسرا، بازرسی گمرک، رئیس شعبه تعزیرات در این پایگاه در دو شیفت در قالب 10 اکیپ از ساعت 10 تا 15 و 15 تا 20 در آمادهباش هستند و 10 دستگاه نیسان برای انتقال کالای قاچاق مکشوفه در محل مستقرند. وی از مردم خواست در صورت گزارش و هرگونه شکایت در خصوص داروهای قاچاق و مکملهای دارویی مراتب را به تعزیرات اعلام کنند تا در اسرع وقت به شکایت آنها رسیدگی شود.
به گفته مسئول روابط عمومی تعزیرات حکومتی استان تهران در این طرح با تخلفات عرضه داروی قاچاق، مکملهای دارویی و عرضه لوازم آرایشی و بهداشتی، غیربهداشتی و قاچاق برخورد قاطع خواهد شد.
با تمام اینها اما ناصرخسرو تنها یک مکان است که میتواند در هر جای دیگری شکل بگیرد. ماجرای قاچاق دارو و عرضه آن از طرق مختلف حکایت از آن دارد که شبکه واردات، تولید و توزیع دارو در کشورمان نفوذپذیر است. همین مسئله هم موجب شده داروهایی که بر اساس نیاز بیماران ثبت و وارد میشود خیلی وقتها به جای آنکه از طریق شبکه رسمی توزیع و داروخانههای هلال احمر، آبان و دیگر داروخانههای مرجع میان بیماران خاص توزیع شود، سر از بازار سیاه و شبکههای توزیع قاچاق در بیارود؛ موضوعی که نشان میدهد مافیای دارو در ایران قدرتمندتر از چیزی است که تصور میکنیم.
پیک مرگ یا زندگی؟!
کافی است نسخه به دست به یکی از داروخانههای اصلی شهر مانند داروخانه هلال احمر یا 13 آبان سری بزنید. در اطراف این داروخانهها دلالان دارو اغلب در پوشش پیکهای موتوری پرسه میزنند تا نیازمندان به دارویی را که داروی خود را در هیچ کجای شبکه رسمی توزیع دارو پیدا نمیکنند یاری کنند! شبکههای مجازی هم در خدمت این دلالان قرار دارند و خلاصه اینکه دامنه فعالیت مافیای قاچاق دارو حالا خیلی سال است که محدود به ناصرخسرو نیست.
بنا به تأکید رئیس سازمان غذا و دارو طبق آمار سال قبل 8/97 درصد داروهای مصرفی کشور از تولید داخل تأمین شده اما از ۲ هزار و ۲۰۰ قلم دارویی حدود ۱۵ درصد بهشکل قاچاق وارد کشور میشود. آن هم در شرایطی که به گفته وی کمتر از 3 درصد داروهای مصرفی مردم کشورمان از واردات تأمین میشود. هر چند این 3 درصد داروی وارداتی 30 درصد اعتبارات را به خود اختصاص میدهد.
وی پیشتر از این گفته بود بخش مهمی از قاچاق دارو به خاطر تحریمهاست. حالا اما با وجود توافق هستهای و رفع برخی تحریمها این قاچاق همچنان ادامه دارد.
داروی قاچاق در داروخانهها
دکتر سیدعلی فاطمی، عضو هیئت مدیره انجمن داروسازان ایران از وجود داروهای تقلبی در کنار داروهای قاچاق خبر میدهد. به گفته وی تازهترین آمارهای مجامع معتبر جهانی نشان میدهد حدود 5 تا 10 درصد داروهای مصرفی در ایران قاچاق یا تقلبی هستند. سودهای کلان میلیاردی قاچاق دارو این حرفه را به لحاظ سودآوری همردیف تجارت اسلحه در دنیا کرده است.
به گفته فاطمی، داروهای قاچاق و تقلبی موجود در بازار میتوانند از همه نوع باشند اما بررسیها نشان داده این بحث در مورد داروهای بدنسازی، تقویت قوای جنسی، داروهای چاقی و لاغری و همچنین محصولات آرایشی و بهداشتی بسیار جدیتر است. ظاهراً حیطه عرضه این داروها فقط ماهواره و اینترنت نیست و داروهای قاچاق و تقلبی توانستهاند به مراکز رسمی عرضه دارو یعنی داروخانهها هم راه یابند. این موضوعی است که این عضو هیئت مدیره انجمن داروسازان افشا میکند. به گفته این داروساز، متأسفانه در این بین برخی داروخانهها هم به صورت پنهانی این قبیل داروها را در اختیار بیمار قرار میدهند تا از بازار پرسود تجارت سیاه عقب نمانند.
به گفته دکتر حمید خیری، مسئول روابط عمومی انجمن داروسازان ایران برآورد شده است در سال 91، قاچاق دارو به ایران 75 میلیارد یورو سودآوری داشته که معادل سود قاچاق کوکائین در دنیا است. طبق آمار اعلام شده 70 درصد چرخه داروهای تقلبی در کشورهای در حال توسعه است و این اقدام در این کشورها فقط با اهداف سودجویانه همراه است. کشورهای چین و هند بازار تولید داروی تقلبی و قاچاق دنیا را به خود اختصاص دادهاند. از سویی 47 درصد این داروها در بازار کشورهای آسیایی، 21 درصد بازار اروپا و 15 درصد در بازار دارویی ایالات متحده به فروش میرسند. مسئولان نهادهای بینالمللی میگویند 80 درصد داروهای توقیفی در گمرکات خاورمیانه و آسیای شرقی تقلبی هستند.
سرنخ قاچاق دارو
سرنخ قاچاق دارو در کجاست؟ این مهمترین سؤالی است که با پاسخ به آن میتوان جلوی این تجارت مرگ را گرفت. حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس دهم گفته بود سرنخ قاچاق دارو را باید در سیستمهای دولتی جستوجو کنیم. بنا به تأکید وی متأسفانه در سیستم نظارتی ما مشکل وجود دارد و همین امر باعث قاچاق دارویی میشود و قاچاق دارو بیش از اینکه از خارج به داخل کشور باشد در بازار ناصرخسرو در جریان است، به این معنی که داروها از کانال قانونی و رسمی به دست بیماران نمیرسد. شهریاری در مورد کانال اصلی قاچاق دارو در کشور، گفته بود: اغلب افرادی که در سیستمهای دولتی کار میکنند یا در داروخانهها مشغول به فعالیت هستند این تخلفات را انجام میدهند.
ناصر خسرو محل عرضه داروهای غیرقانونی
رئیس سازمان غذا و دارو اما معتقد است ناصرخسرو عمدتاً پاسخگوی نیازهای افراد خاصی است، کسی که قصد انجام سقط جنین غیرقانونی دارد، کسی که قصد استفاده از هورمونهای جنسی، مواد نیروزا و دوپینگ غیرقانونی دارد و کسی که قصد استفاده از مواد و داروهای مخدر دارد، به این بازار مراجعه میکند.
وی بازار ناصرخسرو را محلی برای فعالیتهای مافیایی، زیرزمینی و غیرقانونی معرفی میکند و میافزاید: «کمبودهای دارویی کشور ما بسیار انگشت شمار بوده و محل تأمین آن هم بازار ناصرخسرو نیست، حتی به طور معمول برای این کمبودهای دارویی، داروهای جایگزین وجود دارد و مردم به هیچ عنوان مجبور نیستند که نیاز واقعی خود را از بازار ناصرخسرو تهیه کنند.»/روزنامه جوان