چکیده
از دیدگاه قرآن کریم، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را به کفر و شرک متهم سازد و به این بهانه متعرض جان و مال او شود؛ بلکه اگر کسی اظهار اسلام کرد، بر مسلمانان واجب است که با آغوش باز سخنش را بپذیریند و او را مسلمان بدانند. از آیات قرآن کریم استفاده میشود که گفتار و حال ظاهری افراد، معتبر است. و اگر کسی کوچکترین نشانهای از خود مبنی بر مسلمان بودن؛ مثل سلام کردن، نشان داد باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محترم است.
قرآن کریم صراحتاً به مسلمانان دستور داده است که از به کار بردن کلمهی «یا کافر» برای برادر مسلمان خود، خودداری نمایند.
طبق روایات صحیحی که در کتابهای اهل سنت وجود دارد، هر کس برادر خود را کافر خطاب کند، انگار که او را کشته است، در خون او شریک است و این کفر، به خود او بر میگردد، اما وهابیها بدون هیچ دلیل و مدرکی تمام مسلمانان را تنها به بهانهی توسل و استغاثه، کافر، مشرک و محدور الدم میدانند. طبق مدارکی که در کتابهای وهابیت وجود دارد، محمد بن عبدالوهاب دو خصلت مهم داشته است:
1. تکفیر تمام اهل زمین.
2. جرئت زیاد در ریختن خون افراد بیگناه.
آنها حتی مدعی شدهاند که اگر کسی، از خاندان محمد بن عبدالوهاب اطاعت نکند، راهی دوزخ خواهد شد. و این تفکر با آیات و روایات معتبر السند در تضاد است.
بیان مسئله و قلمرو تحقیق
سالهاست که آشوب و ناامنی، بسیاری از کشورهای اسلامی را فراگرفته است. گروهی با تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، خون آنان را مباح دانسته و به بهانهی وجود شرک و بدعت در دیگر مذاهب، اسلحه به دست گرفته و مسلمانان را قتل عام میکنند و جالب این است که آنها خود را تنها فرقهی بر حق و دیگر مذاهب را باطل پنداشته و کشتار پیروان آنان را واجب میدانند و قربة الی الله آنان را به قتل میرسانند.
در این تحقیق به دنبال اثبات این مسئله هستیم که از نظر قرآن و روایاتی که خود تکفیری قبول دارند «تکفیر و کشتن هیچ مسلمانی جایز نیست و خون، مال و ناموس هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، محترم است.»
سپس در ادامه از کتابهایی که مورد تأیید محمد بن عبدالوهاب و علمای سرشناس وهابی میباشند، ثابت خواهیم کرد که آنها مردمی را که از مذهب وهابیت پیروی نمیکنند کافر و محدور الدم میدانند و این دیدگاه آنها در تقابل مستقیم با قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد.
اهمیت تحقیق
آرامش و امنیت در هر کشوری سنگبنای هر نوع پیشرفت دنیوی و اخروی است. دین اسلام برای آرامش و امنیت، اهمیت زیادی قائل شده و برهم زنندهی آن را محارب و مفسد فیالأرض خوانده است. از طرف دیگر بسیاری از تکفیریها، آگاهی کامل از باورهای اصیل اسلامی ندارند و بر این باورند که اندیشهی تفکیر، باوری است اسلامی و قرآنی.
از این رو بر ماست که با استدلال به آیات قرآن و روایات مورد قبول خود آنان، این باور را تصحیح و به آرامش و امنیت جامعهی اسلامی کمک نماییم.
پیش از ورود به اصل بحث، برای تبیین مسئله، توضیح برخی واژههای کلیدی این مقاله ضروری است.
اسلام و مسلمان:
«اسلام» در لغت به معنای تسلیم شدن و صلح است و «مسلمان» کسی است که دین مبین اسلام را پذیرفته باشد و خود را تسلیم فرمانهای خدا و پیامبرش بداند، (2) اما از نگاه شرع و اصطلاحی که اهل سنت و وهابیت قبول دارند؛ «مسلمان کسی است که با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت دهد، نماز را اقامه کرده، زکات واجب خود را پرداخت نماید، در ماه رمضان روزه بگیرد و در صورت قدرت به زیارت خانهی خدا برود.» (3)
طبق روایاتی که در معتبرترین کتابهای اهل سنت پس از قرآن وارد شده است، هر کس با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کند و عملاً نماز بخواند و زکات پرداخت کند، مسلمان است و جان و مالش محترم و محفوظ است.» (4) و در روایت دیگری نقل شده است: «هر کس بگوید «لا اله الا الله» و تنها با زبان بر وحدانیت خداوند شهادت دهد، برای اثبات مسلمان بودن و حفظ جان و مالش کفایت میکند.» (5)
وهابیت:
وهابیت، فرقهای است نو ظهور که در تابستان سال (1157 ق) در منطقه درعیه (سیزده کیلومتری شمال غربی شهر ریاض) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود تشکیل شد.
شیخ محمد بن عبدالوهاب و امیرمحمد بن سعود، پیمان بستند که براساس آن، حکومت و قدرت سیاسی، نسل اندر نسل در اختیار آل سعود (خاندان محمد بن سعود) و رهبری مذهبی و دینی در اختیار آل الشیخ (خاندان محمد بن عبدالوهاب) باشد و هر دو طایفه، همواره از همدیگر پشتیبانی کنند. (6)
وهابیت سه دوره در شبه جزیرهی عربستان حکومت کرده است که حکومت اول آنها در سال (1233 ق) با دستگیری عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا پسر محمدعلی پاشا - حاکم عثمانی مصر و گردن زدن او در میدان بایزید استانبول، در عهد سلطان محمود خان عثمانی پایان یافت.
دوره دوم این حکومت در سال (1236 ق) با تصرف منطقهی درعیه توسط ترکی بن عبدالله تشکیل و با کشته شدن او در سال (1249 ق) به دست پسر عمویش - مشاری بن عبدالله - جنگ قدرت میان خاندان آل سعود بالا گرفت تا این که در سال (1263 ق) طومار دومین حکومت وهابیت به دست آل رشید پیچیده شد.
حکومت سوم وهابیت با تصرف شهر ریاض در سال (1319 ق) توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن مشهور به «ابن سعود» و ملقب به «شاهین صحرا» آغاز و تا امروز در خاندان او دست به دست میشود.
وهابیها اعتقادهای ویژهای دارند که آنان را از سایر مسلمانان متمایز میکند، از جمله این که تمام مسلمانانِ غیر از خود را کافر میدانند، هرگونه استغاثه، توسل و تبرک به قبور انبیاء و صالحین را شرک میپندارند، از سفر برای زیارت انبیاء و صالحین، ساختن گنبد و بارگاه، گذاشتن شمع بر روی مقابر، جشن گرفتن برای تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و... جلوگیری میکنند و انجام دهنده آن را کافر و محدور الدم میدانند. اما مهمترین تفاوتی که آنان با سایر مسلمانان دارند، فهم آنان از توحید است. آنان معتقد هستند که فهمشان از توحید سبب نجات آنان از آتش جهنم میشود، در حالی که توحید دیگر مذاهب چنین خاصیتی ندارد.
محمد ناصرالدین البانی در این باره گفته است:
من اقرار میکنم که وهابی هستم، جماعت نجدی از این که وهابی گفته شوند نگران نیستند؛ در حالی که با مسلمانان در اصول مذهب تفاوتی ندارند. غالب مسلمانان امروز یا حنفی هستند، یا شافعی، یا مالکی و یا حنبلی. و نجدیها خود را از حنابله میدانند و در پیروی از مذهب همانند سایر مسلمانان هستند، اما وهابیها با سایر مسلمانان در یک ناحیهی بسیار مهم اختلاف دارند و آن، فهم آنان از توحید است که فهم صحیحی است. فهم وهابیت از کلمهی توحید و «لا اله الا الله»، فهمی است که آنان را از خلود در آتش جهنم در روز قیامت نجات میدهد. (7)
بر همین مبنا، آنان، مسلمانان غیر از خود را کافر و مخلد در آتش جهنم میدانند و بر این باورند که کشتن آنان حلال و تصرف در اموالشان جایز است.
مقدمه
تکفیر و ارهاب، یکی از شومترین پدیدههایی است که در قرون اخیر و بیش از گذشته، امنیت جانی، مالی و آرامش خاطر جامعهی اسلامی را به یغما برده است.
تکفیریها با تحریک صهیونیسم و صد البته سرمایه نفتی کشورهای حاشیهی خلیج فارس، هر روز امنیت و آرامش گوشهای از سرزمینهای اسلامی را با ارهاب، انفجار و قتل و غارت برهم میزنند و حتی به زنها، کودکان و پیرمردها نیز رحم نمیکنند. و تأسفبارتر این که در هنگام انفجار، بریدن سر مسلمانان و کشتارهای دسته جمعی، شعار مقدس «الله اکبر» را نیز سر میدهند. این جریان باعث شده است که این شعار مبارک و دلنشین، به منفورترین شعار نزد سایر ادیان و مذاهب غیر اسلامی تبدیل شود.
اصلاح و تغییر این باور غلط و بسیار مخرب که عاقبت بسیار خطرناکی دارد، وظیفهی تمام علمای مسلمان است و بر همین اساس بزرگان شیعه و سنی در برابر این تفکر ایستاده و آن را تقبیح و محکوم کردهاند.
در پیامی که حضرت آیت الله العظمی خامنهای به مناسبت برگزاری کنگرهی عظیم حج صادر کردند، آمده است:
عناصر تکفیری که امروز بازیچهی سیاست صهیونیستهای غدّار و حامیان غربی آنان شده و دست به جنایتهای سهمگین میزنند و خون مسلمانان و بیگناهان را میریزند، کسانی از مدعیان دینداری و ملبّسین به لباس روحانیت که در آتش اختلافهای شیعه و سنّی و امثال آن میدمند، بدانند که نفس مراسم حج، باطل کنندهی مدعای آنان است. شگفتا! کسانی که مراسم برائت از مشرکان را که ریشه در عمل پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، جدال ممنوع قلمداد میکنند، خود از مؤثرترین دستاندرکاران ایجاد منازعههای خونین میان مسلمانانند. این جانب هم چون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امت اسلامی بار دیگر اعلام میکنم که هر گفته و عملی که موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یک از گروههای مسلمان یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی باشد، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به اسلام و حرام شرعی است. (8)
ابوحامد غزالی، دانشمند پر آوازهی اهل سنت دربارهی خطر تکفیر مسلمان توسط مسلمان میگوید:
آن چه شایسته است که یک محصل انجام دهد، دوری کردن از تکفیر است، زیرا حلال کردن خون و مال کسانی که به سوی قبله نماز میخوانند و به صراحت شهادتین را میخوانند، خطا است. خطا کردن در ترک کشتن هزار کافر، راحتتر است از ریختن خون یک مسلمان. به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: که من به شما دستور میدهم که با مردم بجنگید تا زمانی که شهادتین را نگفتهاند، زمانی که آن را بر زبان جاری کردند، خون و اموال آنان محفوظ است مگر این که حق باشد. (9)
ابنناصرالدین دمشقی، شاگرد ابنتیمیه در کتابی که در دفاع از تکفیر ابنتیمیه توسط علمای اهل سنت نوشته است، دربارهی عواقب تکفیر یک مسلمان مینویسد:
پس لعن کردن مسلمان معین حرام است و بدتر از آن نسبت دادن یک مسلمان به کفر و خروج او از اسلام است، زیرا این کار عواقب بدی دارد که یکی از آنها شاد کردن دشمنان این ملت پاک سرشت است و این که آنها میتوانند به خاطر لعن و تکفیر بر مسلمانان اشکال بگیرند و شرایع این دین را ضعیف جلوه دهند. (10)
و ای کاش وهابیها حداقل به نصیحت بزرگان خود گوش میدادند و لااقل به خاطر شاد نشدن دشمنان اسلام، از تکفیر و کشتار مسلمانان بیگناه دست میکشیدند.
محمد بن علی شوکانی که وهابیها برای سخنان او ارزش ویژهای قائلند، دربارهی حرمت تکفیر میگوید:
بدان که حکم به خروج یک مسلمان از اسلام و دخول او در کفر، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، شایسته نیست؛ مگر این که برای آن دلیلی روشنتر از روشنایی خورشید در وسط روز، داشته باشد، زیرا در روایات صحیح، که از طریق گروهی از صحابه نقل شده است، اگر کسی به برادرش کافر بگوید، یکی از آنها گرفتارش خواهد شد. این روایت در صحیح بخاری آمده است. (11)
دیگر بزرگان اهل سنت نیز در این باره مطالب زیبا و جالبی دارند که به جهت اختصار به همین اندازه بسنده میکنیم.
البته دوران تکفیر و ارهاب به سر آمده است، زیرا نابودی و اضمحلال، سرنوشت تمام پدیدههای غیرعقلانی، تندرو و بیترمز بوده و هست. امروزه تکفیریها به جایی رسیدهاند که فقط دیگران را نمیکشند، تنها غیر خودیها را ذبح نمیکنند و سر نمیبرند؛ بلکه در بسیاری از کشورها به جان هم افتادهاند و در یک کلام خوی درندگی و ددمنشی، آنان را به خودکشی و رفیقکشی کشانده است. و این نشانهی خوبی است برای اضمحلال و نابودی کامل این پدیدهی شوم و نامبارک.
این تحقیق شامل دو بخش میشود که در قالب دو گفتار طرح شده است. در گفتار اول، حرمت تکفیر مسلمان و اهل قبله را از دیدگاه آیات قرآن کریم و روایات صحیح السندی که وهابیها آن را قبول دارند، بررسی و تحلیل کردهایم.
و در گفتار دوم: مدارکی به صورت مستند از کتابهای خود وهابیها آوردهایم که ثابت میکند آنها تمام مسلمانان و بلکه تمام اهل زمین را کافر و مشرک میدانند؛ غیر از کسانی که از وهابیت پیروی کنند.
گفتار اول: دیدگاه قرآن و روایات دربارهی تکفیر اهل قبله
در بخش اول برای اثبات حرمت تکفیر اهل قبله، به سراغ آیات قرآن کریم خواهیم رفت که صراحتاً کافر خواندن دیگران را غیر مشروع اعلام کردهاند و در بخش دوم به روایاتی استناد میکنیم که در صحیحترین کتابهای اهل سنت وجود دارد و وهابیها نیز این روایات را برای خود حجت میدانند.
بخش اول: حرمت تفکیر از دیدگاه قرآن
قرآن کریم، در آیات متعدد در برابر پدیدهی تکفیر، قتل، فساد و غارت موضعگیری و آن را محکوم کرده است تا جایی که کشتن بیدلیل یک انسان را برابر با کشتن تمام بشریت دانسته است:
(مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا)؛ (12)
هر کسی انسانی را جز برای انتقام، قتل یا فساد در روی زمین بکشد، مانند آن است که همه مردم را کشته باشد، و هر که شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همهی مردم را زنده کرده است.
(وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً)؛ (13)
و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد بکشد، مجازاتِ او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن میماند و خداوند بر او غضب میکند و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
این منطق قرآن است که به صراحت، کشتن انسانها را جنایت بزرگ و گناه آن را به اندازهی نسلکشی تمام بشریت تلقی کرده است، اما تکفیر باوران، بدون هیچ دلیل و حجتی کشتن هر کسی را جایز میدانند، مسلمان باشد، غیر مسلمان، زن باشد یا کودک، جوان باشد یا مسن، برای آنها تفاوتی نمیکند، مهم این است که بتوانند خوی درندگی خود را تشفّی دهند.
1. هر کس بر شما سلام کرد، نباید او را کافر بخوانید:
تردیدی نیست که پدیدهی ارهاب و کشتار مسلمین، نتیجهی مستقیم تفکر تکفیر است و اگر این باور، علاج و از جامعه اسلامی ریشه کن نشود، جامعهی اسلامی هیچگاه روی آرامش را نخواهد دید.
قرآن کریم راجع به حرمت تکفیر اهل قبله میفرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِنْ قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (14)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در راه خدا گام بر میدارید پس خوب وارسی کنید و کسی را که به شما اظهار اسلام میکند نگویید تو مؤمن نیستی، که بهرهی ناپایدار زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمتهای فراوان نزد خداست. پیشتر خودتان نیز همینگونه بود.
این آیه به روشنی به تمام مسلمانانی که برای جهاد خارج میشوند، دستور میدهد که اگر کسی نزد شما اظهار اسلام کرد، با آغوش باز سخنش را بپذیرید و حق ندارید که به او بدگمان بوده و بدون دلیل، اسلام او را رد کنید. و سپس در ادامه میافزاید که مبادا برای به دست آورد غنیمت و اموال بیارزش دنیا دیگران را متهم به کفر نموده و آنها را به قتل رسانید. و نیز صراحتاً دستور میدهد که اگر یقین ندارید که شخصی مؤمن هست یا کافر، وظیفه دارید که تحقیق و وارسی کنید و تا زمانی که کفر آن شخص برای شما روشن نشده است، حق ندارید تنها با شبههی کفر و شرک، با او بجنگید و او را بکشید.
همچنین از این آیه استفاده میشود که از دیدگاه اسلام، گفتار و حال ظاهری افراد معتبر است، اگر کسی گفت: من موحد هستم، مسلمانان حق ندارند از باطن او تفتیش و به بهانهی این که او در باطن مسلمان نیست خونش را بریزند، زیرا این تنها خداوند است که از دلها و باطن افراد خبر دارد.
درباره شأن نزول این آیه نیز روایات مختلفی نقل شده است. در تعدادی از کتابهای اهل سنت آمده که این آیه دربارهی اسامهی بن زید که تعدادی از یهودیها را بعد از گفتن شهادتین کشته بود، نازل شده است. (15)
در کتابهای روائی و تفاسیر اهل سنت افراد دیگری نیز نام برده شده است و البته در بیشتر آنها بدون ذکر نام و به عنوان یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده شده است.
قرطبی در این باره مینویسد:
دربارهی قاتل و مقتول در این قصه اختلاف شده است، دیدگاه اکثر علما که در سیرهی ابناسحاق، مصنف أبیداود و استعیاب ابنعبدالبر آمده، این است که قاتل محلم بن جثامه و مقتول بن الأضبط بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محلم را نفرین کرد و او تنها هفت روز بعد از آن زنده ماند، هنگامی که میخواستند دفن کنند، زمین بدن او را قبول نمیکرد، بار سوم وقتی دیدند که زمین بدنش را قبول نمیکند، او را در بیابانی رها کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمین شرورتر از او را نیز قبول میکند. (16)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم که معتبرترین کتابهای اهل سنت بعد از قرآن به شمار میروند، آمده است:
ابنعباس گفت: مردی چند گوسفند داشت و با تعدادی از مسلمانان برخورد کرد و گفت: السلام علیکم، اما مسلمانان او را کشتند و گوسفندانش را گرفتند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد... (17)
و مسلم نیشابوری در صحیح خود مینویسد:
از أسامة بن زید نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به همراه لشکری فرستاد، هنگام صبح در منطقهی جهینه، مردی را دستگیر کردیم، او «لا اله الا الله» گفت، اما من با نیزه او را کشتم. در دل ناراحت شدم، جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان گذاشتم، آن حضرت سؤال کرد: آیا او «لا اله الا الله» گفت و او را کشتی؟ گفتم: ای پیامبر خدا او از ترس اسلحهی من این جمله را گفت. فرمود: آیا قلب او را شکافتی تا متوجه شوی که قلب او نیز این سخن را گفته یا نه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این قدر این جمله را تکرار کرد که آرزو کردم ای کاش امروز اسلام آورده بودم. (18)
فخرالدین رازی در شأن نزول این آیه مینویسد:
تمام مفسران اجماع دارند که این آیات دربارهی گروهی از مسلمانان نازل شده است که تعدادی از کافران را ملاقات کردند و آنها اسلام آوردند، اما توسط مسلمانان - به این خیال که آنها از ترس مسلمان شدهاند - کشته شدند. براساس این فرضیه، این آیه دربارهی نهی مؤمنان از کشتن کسانی که اظهار ایمان میکنند، نازل شده است. (19)
جالب این است که ابنعبدالبر قرطبی شخصی را که توسط صحابه در این قضیه کشته شده، جزء اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است. وی در کتاب الإستیعاب مینویسد:
این آیه دربارهی «مرداس بن نهیک فزاری» نازل شده است که چوپانی تعدادی از گوسفندان به عهده داشت. او با لشکری از مسلمانان که در آن لشکر اسامه بن زید حضور داشت و فرمانده آن سلمه بن الأکوع بوده، ملاقات کرد. وقتی با اسامه رودررو شد، به او سلام کرد و گفت: که من مؤمن هستم، اما اسامه خیال کرد که او ترس کشته شدن، سلام کرده و او را کشت. پس خداوند این آیه را نازل کرد... (20)
و جالبتر این که شوکانی گفته:
به این آیه استدلال شده بر این که اگر کسی کافری را بعد از این که «لا اله الا الله» گفت، بکشد، کشته میشود، زیرا خون، مال و خانوادهی کافر با گفتن این کلمه مصون میشود. (21)
و حتی ابنتیمیه حرانی که تئوریسین اصلی تفکر تکفیری به شمار میرود، دربارهی شأن نزول این آیه میگوید:
این آیه دربارهی کسانی نازل شده است که مرد چوپانی را یافتند که او گفت من مسلمان هستم، ولی سخن او را تصدیق نکردند و گوسفندانش را گرفتند، پس خداوند به آنها دستور داد که تحقیق و وارسی کنند و از تکذیب کسی که ادعای اسلام کرده، به علت طمع در اموال او، نهی کرده است. (22)
و در کتاب دیگر خود مینویسد:
بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد که اگر دشمن حربی با دیدن شمشیر اسلام بیاورد، چه اسیر باشد و چه آزاد، اسلامش صحیح است و توبهاش از کفر پذیرفته میشود، اگر این وضعیت او اقتضا میکند که باطنش برخلاف ظاهر او است.
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از منافقین اعمال ظاهری آنان را میپذیرفت و باطن آنها را به خداوند واگذار کرده بود با این که خداوند خبر داده است که آنها «سوگند خود را سپر خود قرار دادهاند» و خداوند فرموده است: «به خدا سوگند میخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شدهاند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند». با این توضیح دانسته میشود که اگر کسی اظهار اسلام کرد و از کفر توبه نمود، از او پذیرفته میشود. (23)
در کتاب الجواب الصحیح در تفسیر همین آیه آمده است:
خداوند به مسلمانان دستور داده است در هنگام جهاد، تحقیق و وارسی کنند و به کسی که وضعیت او مشخص نیست، برای به دست آوردن مال دنیا، نگویند که مؤمن نیست. اگر چنین کنند، خبر دادن آنها از این که مؤمن نبوده، خبری است بدون دلیل و بلکه از روی هوای نفس و این که اموال او را به دست بیاورند. حتی اگر این قضیه در دارالحرب اتفاق بیفتد و سلام دهد. (24)
کاش وهابیها سخن ابنتیمیه را که از سخن خداوند نیز ارزشمندتر میدانند، میپذیرفتند و اندیشهی تکفیر و ارهاب و قتل را از مخیله خود بیرون میکردند، اما انگار توصیه، روایت و آیه، تأثیری بر آنها ندارد و آنها را از خواب غفلت بیدار نخواهد کرد.
و باز هم فخرالدین رازی در ذیل آیه میگوید:
من میگویم: این آیه اشاره دارد به این که آن چه در قلب میگذرد، غیر معلوم و اجتناب از ظن واجب است. پس حکم به ظاهر میشود و به کسی که عملی را انجام میدهد حق نداریم بگوییم ظاهرسازی میکند و همچنین نمیتوانیم به کسی که اسلام آورده منافق بگوییم، اما خداوند از دلها باخبر است و زمانی که به کسی بگوید مؤمن نیست، یقین حاصل میشود. (25)
قرطبی، مفسر نامدار مالکی مذهب در این باره میگوید: «این آیه، باب بزرگی را در فقه باز میکند و آن این که احکام بر معیار ظاهر و گمان اجرا میشود، نه با معیار یقین و اطلاع از اسرار درونی». (26)
و در نهایت از آیه استفاده میشود که اگر کسی کوچکترین نشانهای از خود مبنی بر مسلمان بودن را نشان داد، باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محفوظ است، زیرا در بین مسلمانان مرسوم و متعارف این است که وقتی به همدیگر رسیدند، سلام میکنند و سلام کردن یکی از نشانههای مسلمان بودن است؛ یعنی برای این که حکم به اسلام کسی بکنیم، تنها یک نشانه ظاهری کافی است.
علاءالدین خازن در تفسیر خود در این باره مینویسد:
مقصود از این آیه همان سلام کردن است. یعنی اگر کسی بر شما سلام کرد، نگویید که او به خاطر ترس از کشته شدن سلام کرده است و سپس با شمشیر به او حمله کنید تا اموالش را بگیرید؛ بلکه باید از کشتن او دست بکشید و آن چه را که برای شما اظهار کرده، از او بپذیرید. (27)
بغوی، مفسر پرآوازهی اهل سنت در ذیل این آیه میگوید:
من میگویم: اگر جنگآوران مسلمان وارد شهر یا دهستانی شدند و شعار اسلام را دیدند، نباید با آنان بجنگند، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی با قومی قصد جنگ داشت و صدای اذان را میشنوید، از جنگ دست میکشید.
از ابنعصام از پدرش نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی لشکری را میفرستاد به آنها میفرمود: «اگر مسجدی را دیدید و یا صدای اذان شنیدید، هیچ کس را نکشید.» (28)
اما تکفیریها کسانی را میکشند که هر روز و هر لحظه شعارشان «لاالهالاالله و محمد رسول الله» است، پنج نوبت نماز میخوانند، روزه میگیرند، زکات میدهند و...
2. اطلاق کلمهی «یا کافر» بر مسلمان جایز نیست
علاوه بر آنچه گذشت، در ة آیات دیگری نیز وجود دارد که اطلاق کلمهی «کافر» را بر مسلمانان حرام اعلام کرده است.
خداوند متعال در میفرماید:
(وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیَمانِ)؛ (29)
و عیب یکدیگر را به رخ نکشید و همدیگر را به لقبهای زشت مخوانید که بدنامی است، نام کفر و فسوق پس از ایمان.
ابنعبدالبر قرطبی در تفسیر این آیه مینویسد:
جماعتی از اهل علم دربارهی آیت (وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ...) گفتهاند که مقصود از آن این است که شخصی به برادرش بگوید که ای کافر و ای فاسق. این تفسیر موافق حدیث است؛ پس قرآن و سنت از فاسق خواندن مسلمان و تکفیر او نهی کرده است، آن هم به بیانی که هیچ اشکالی در آن نیست. (30)
و در کتاب الإستذکار پس از نقل روایتی در حرمت تکفیر مینویسد:
جماعتی از مفسران دربارهی این آیه گفتهاند: که مقصود از آن این است که مردی به برادرش بگوید که ای کافر و ای فاسق. عکرمه، حسن بصری و قتاده همین نظر را داشتهاند. نتیجهی سخن مجاهد نیز همین میشود، زیرا او نیز گفته که مقصود این است که کسی را کافر بخوانی در حالی که مسلمان است. (31)
طبری در تفسیر خود، بیهقی در شعب الإیمان و تعداد دیگری از علمای اهل سنت، روایاتی را نقل از عکرمه نقل کردهاند که مقصود از این آیه تکفیر مسلمانان است. (32)
3. اگر شهادتین را بخواند، نماز بخواند و زکات بدهد، کشتن او جایز نیست
خداوند کریم در آیه 5 سوره توبه، ابتدا به مسلمانان دستور میدهد که پس از تمام ماههای حرام، مشرکان را هر کجا که یافتید بکشید و همه جا به کمینشان بنشینید، اما در ادامه میفرماید:
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ (33)
اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز کنید که خداوند بخشندهی مهربان است.
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ (34)
پس اگر توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات [خود] را برای قومی که میفهمند توضیح میدهیم.
محمد بن اسماعیل بخاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که آن حضرت فرمود:
از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند، نماز را اقامه نکنند و زکات نپردازند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (35)
ابنجریر طبری، مفسر نامدار اهل سنت در ذیل این آیه مینویسد:
خداوند فرموده است: اگر این مشرکانی که دستور دادم آنها را بکشید، از کفر و شرک دست کشیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، نمازهای واجب را خواندند، زکات واجب را ادا کردند، آنها برادر دینی شما هستند. بلی آنها برادران شما در دینی هستند که خداوند به پیروی از آن دستور داده و او همان اسلام است. همین مطالبی را که من گفتم، مفسران نیز گفتهاند. از قتاده نقل شده است که اگر آنها توبه کردند، نماز خواندند و زکات دادند، پس برادران دینی شما هستند. ابنعباس گفته است که طبق این آیه، خون اهل قبله، محترم است. (36)
قرطبی دیگر مفسر پرآوازه اهل سنت، تصریح میکند که اگر مشرک توبه کرد، خون و مال او محترم است؛ حتی اگر هنوز نماز نخوانده باشد و هنوز زکات پرداخت نکرده باشد:
با توجه به این آیه روشن میشود که خداوند کشتن را بر شرک معلق کرده است و سپس توبه را آورده است. اصل این است که کشتن تا زمانی است که شخص مشرک باشد و با زایل شدن شرک، کشتن نیز زایل میشود و این بدان معنا است که زوال کشتن به مجرد توبه است و خواندن نماز و پرداخت زکات شرط نیست. بنابراین کشتن به مجرد توبه ساقط میشود؛ قبل از این که زمان نماز و زمان دادن زکات فرا برسد و این مطلب روشن است. نظیر این آیه، این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (37)
ابنقیم جوزیه، شاگرد ابنتیمیه میگوید: «مسلمانان اجماع دارند که اگر کافری «لاالهالاالله و محمد رسول الله» بگوید: وارد اسلام شده است.» (38)
تذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که ایمان آوردن و توبه از شرک، یک امر قلبی و درونی است و کسی غیر از خداوند از آن آگاه نیست؛ بنابراین طبق این دو آیه، هر کسی ظاهراً از شرک توبه کند و در ظاهر نماز بخواند، زکات پرداخت کند، حکم مسلمان بر او جاری شده و از اهل قبله به حساب میآید.
و طبق نص صریح قرآن کریم، چنین کسی برادر دینی همهی مسلمانان به شمار میرود و خون و مال او محترم است.
جمالالدین غزنوی حنفی در این باره میگوید:
اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و او همان ایمانی است که بر بندگان واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیتهای قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری میشود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است. (39)
حتی اگر کسی یقین داشته باشد که این شخصی که ادعای ایمان میکند، منافق است و ایمان واقعاً در قلب او رسوخ نکرده است، وظیفه دارد که حکم اسلام را بر او جاری کند؛ همان طوری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین حکم را بر مشرکانی که در فتح مکه تسلیم شده بودند و واقعاً اسلام نیاورده بودند، اجرا کرد:
ابنتیمیه حرانی در این باره مینویسد:
بر منافقین احکام ظاهری اسلام جاری میشود. از هیچ یک از طلقا (آزاد شدگان در فتح مکه) بعد از فتح دشمنی با خدا و رسول او دیده نشده است؛ بلکه از همدیگر ارث میبردند و بر آنها نماز خوانده میشدند، در قبرستانهای مسلمانان دفن شدند و احکام اسلام بر آنها جاری شد، همان طوری که بر دیگر مسلمانان جاری میشد. (40)
ابنکثیر دمشقی سلفی که شاگرد ابنتیمیه به شمار میرود، نیز در این باره گفته است:
شافعی گفته: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشتن منافقان جلوگیری میکرد تا زمانی که اظهار اسلام میکردند، با این که میدانست آنها منافق هستند، زیرا آن چیزی که آنها اظهار میکردند، اثر کفر آنها را از بین میبرد».
مؤید سخن شافعی، این حدیث صحیح است که همگان بر صحت آن اجماع دارند و در صحیحین نیز وارد شده که آن حضرت فرمود:
به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا این که کلمهی توحید را بر زبان جاری کنند. هر وقت چنین کردند، خون و مال آنها محفوظ است مگر به حقی که اسلام داده است و حساب قیامت آنها با خداوند است». معنای روایت است که هر کس شهادت به وحدانیت خداوند داد، احکام اسلام در ظاهر بر او جاری میشود و اگر واقعاً به توحید اعتقاد داشت، ثواب آن را در آخرت خواهد چشید و اگر اعتقاد نداشت، جریان حکم اسلام بر او در دنیا و همراهی آنها با اهل ایمان، فایدهای برای او در آخرت نخواهد داشت. (41)
حال از وهابیها میپرسیم: اگر کسی مسلمان زاده باشد و یک عمر نماز خوانده باشد و زکات پرداخت کرده باشد و با صدای رسا فریاد بزند که من مسلمانم، میتوان او را تکفیر و خونش را مباح اعلام کرد؟
این چند نمونه از آیات قرآن کریم بود که بر طبق آن، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر نماید.
بخش دوم: حرمت تکفیر از دیدگاه روایات اهل سنت
علاوه بر روایاتی که در تفسیر آیات گذشته، از کتابهای اهل سنت بیان شد، روایات فراوان دیگری نیز در صحیحترین کتابهای اهل سنت یافت میشود که براساس آنها، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر کند.
1. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، انگار که او را کشته است
بخاری در صحیح خود آورده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:... لعن مؤمن همانند کشتن اوست و هر کس به مؤمنی نسبت کفر دهد، همانند این است که او را کشته باشد.» (42)
طبق این روایت، گناه تکفیر یک مؤمن به اندازهی گناه کشتن اوست و همان طور که گذشت، جزای کسی که یک مؤمن را بکشد، طبق نص صریح قرآن کریم، خلود در جهنم، خشم و لعنت خداوند و عذاب عظیم خواهد بود. (43)
2. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، خودش گرفتار کفر میشود
بخاری، در همین باب روایات دیگری را نیز نقل کرده است:
از ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: زمانی که مردی به برادر خود میگوید: «ای کافر»، به راستی که یکی از آنها گرفتار کفر میشود.
همین روایت از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است. (44)
این روایت بدین معنا است که اگر کسی به برادر خودش کافر بگوید، اگر واقعاً آن شخص کافر است، گناهی نکرده و اگر کافر نباشد، خود شخص گوینده در قیامت کافر محشور خواهد شد، چنانچه در روایت دیگری در بخاری آمده است:
ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که میفرمود: هیچ شخصی، دیگری را به فسق و کفر متهم نمیکند؛ مگر این که به خودش بر میگردد، اگر آن شخص این چنین نباشد. (45)
مسلم نیشابوری نیز در صحیح خود روایت دیگری را از جناب ابوذر (رحمه الله) این چنین نقل کرده است: «هر کسی شخصی را کافر بخواند و یا بگوید که ای دشمن خدا و آن شخص این چنین نباشد، به خود گوینده بر میگردد.» (46)
ابندقیق العید، از علمای نامدار اهل سنت در شرح این روایت میگوید:
این جمله، هشدار بزرگی است به کسانی که یکی از مسلمین را تکفیر میکنند؛ در حالی که کافر نیست. این منجلاب بزرگی است که افراد زیادی از متکلمین و از کسانی که به اهل سنت و اهل حدیث منسوب هستند، در آن گرفتار شدهاند. در آن هنگام که در عقیدهای با هم اختلاف کردهاند، پس بر مخالفین خود خشمگین شده و حکم به کفر او کردهاند. حجاب این گناه را گروهی از حشویه پاره کردهاند. این هشدار بزرگ به آنها نیز داده شده است، زمانی که دشمنان آنها این چنین نیستند. (47)
ابنعبدالبر در کتاب التهمید خود در شرح این جمله میگوید:
معنای این جمله که فرمود: «فقد باء بها أحدهما» این است که اگر کسی که به او گفته شد، ای کافر، واقعاً هم کافر باشد، گناه کفر بر گردن خود اوست و گوینده گناهی نکرده است، چون راست گفته است، اما اگر چنین نباشد، گوینده گرفتار گناه بزرگی شده است که با گفتن این جمله به پای او نوشته میشود. این نهایت ممانعت و نهی از به کار بردن جمله «ای کافر» برای یکی از اهل قبله است. (48)
ابنحجر عسقلانی دربارهی این روایات مینویسد:
نظر حق این است که این روایت دربارهی ممانعت مسلمان از به کار بردن کلمه «یا کافر» برای برادر مسلمانش هست... و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده برمیگردد. آنچه بر میگردد تکفیر است نه خود کفر؛ مثل این که آن شخص خودش را تکفیر کرده باشد، زیرا او کسی را تکفیر کرده که مثل خود است. و طوری او را تکفیر کرده که جز کسی که اعتقاد به بطلان دین اسلام داشته باشد، تکفیر نمیشود. (49)
3. هر کس اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیکتر است
طبرانی در معجم الکبیر به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مینویسد که اگر کسی اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیکتر است:
عبدالله بن عمر نقل میکند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از اهل «لا اله الا الله» دست بردارید و آنها را به علت گناه تکفیر نکنید، زیرا اگر کسی اهل «لا اله الا الله» را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیکتر است. (50)
طبق این روایت، هیچ کسی حق ندارد، مسلمانی را که کلمه توحید را بر زبان جاری میکند، تکفیر کند و اگر چنین کند، خود او کافر است، اما متأسفانه وهابیها به بهانههای واهی؛ مثل سفر برای زیارت، توسل به انبیاء و... مسلمانان را تکفیر و حکم به کشتن آنان میدهند. و این برخلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
4. صحابه، هیچ مسلمانی را تکفیر نکردند:
از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که آنها به هیچ یک از اهل قبله، کلمه «یا کافر» و «یا مشرک» را به کار نمیبردهاند.
طبرانی در معجم اوسط خود مینویسد:
ابوسفیان میگوید به جابر گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، کافر خطاب میکنید؟ گفت: خیر. گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، مشرک میگویید؟ گفت: پناه بر خدا (از چنین کاری). (51)
حتی طبق گفتهی اهل سنت، امیرمؤمنان (علیهالسلام) کسانی که با و جنگیدهاند را نیز تکفیر نکرده است. ابنأبیشیبه در کتاب المصنف و بیهقی در سن کبری خود مینویسند:
از ابوالبختری نقل شده است که از امیرمؤمنان (علیهالسلام) دربارهی اهل جمل سؤال شد که آیا آنها مشرک هستند؟ فرمود: از شرک دور شدند. سؤال کردند: آیا آنها منافق هستند؟ فرمود: منافقین خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند. گفته شد که پس آنها چی هستند؟ فرمود: آنها برادران ما هستند که بر ما سرکشی کردهاند. (52)
وقتی امیرمؤمنان (علیهالسلام) که از دیدگاه وهابیت یکی از خلفای راشدین به حساب میآید، دشمنان و محاربین خود را تکفیر نکرده است، چرا وهابیها که خود را مسلمان و پیرو و خلفای اربعه میدانند، مسلمین را بدون هیچ گناهی تکفیر میکنند، میکشند و آرامش و امنیت جامعهی اسلامی را به ویرانی، تخریب و فساد تبدیل میکنند؟!
5. امت اسلام، هیچگاه دچار کفر نخواهند شد
بخاری در صحیح خود مینویسد:
معاویه بن أبیسفیان خطبه میخواند و میگفت: «هر کس که خداوند در حق او ارادهی خیر نماید، به وی فهم دین نصیب خواهد کرد. من - رسول الله - تقسیم کنندهی علوم و معارف شریعت هستم، اما عطا کنندهی اصلی، خداوند است. و این امت همچنان بر دین خدا استوار خواهد ماند و مخالفت مخالفان به آنها ضرری نخواهد رساند تا این که قیامت فرا رسد. (53)
سلیمان بن عبدالوهاب، برادر محمد بن عبدالوهاب در وجه دلالت این آیه بر حرمت تکفیر اهل قبله مینویسد:
وجه دلالت روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که این امت تا قیامت همواره بر صراط مستقیم خواهند بود. روشن است که این اموری که شما وهابیها، مسلمانان را برای آن تکفیر میکنید، از گذشته و به صورت آشکارا در تمام شهرها انجام میشده است. اگر این کارها، همان بتهای بزرگ و انجام دهندهی آن بتپرست بودند، طبیعی است که امر امت مستقیم نبود؛ بلکه برعکس بود و شهرهای آنها بلاد کفر بود و بت به صورت واضح پرستش و احکام اسلام بر بتپرستان اجرا میشده است. (54)
طبق این روایت، مسلمانان همواره در صراط مستقیم هستند، یعنی آنها هرگز کافر و مشرک نمیشوند. لااقل همهی مسلمانان هیچگاه به صورت دسته جمعی مشرک و کافر نمیشوند، اما در گفتار دوم ثابت خواهیم کرد که وهابیها مدعی هستند که تمام مسلمانان در عصر محمد بن عبدالوهاب کافر بودهاند، حتی خود محمد بن عبدالوهاب پیش از تحقیق و تعلیم کافر و مشرک بوده است.
سلیمان بن عبدالوهاب در ادامه مینویسد:
این برخلاف مذهب شماست، زیرا از دیدگاه شما تمام امت بتپرس هستند و شهرهای مسلمانان مملو از بت است. از دیدگاه شما تمام شهرهای مسلمانان از چیزهایی پر شده است که شما آن را بت میپندارید. و شما گفتهاید که اگر کسی انجام دهندهی این کارها را تکفیر نکند، خود او کافر است. (55)
بنابراین، دیدگاه وهابیت، در تضاد کامل با این روایت است.
روایات دربارهی حرمت تکفیر بیش از آن است که در این مقاله گنجانده شود و از آن جایی که این روایات را از معتبرترین کتابهای اهل سنت نقل کردیم، برای رسیدن به مقصودمان کافی است. از این رو از اطالهی کلام خودداری میشود.
از آن چه گذشت، این مطلب ثابت شد که تکفیر مسلمان، از دیدگاه صحیحترین روایات اهل سنت، حرام و گناه بسیار بزرگی است که طبق برخی از روایات معادل کشتن است و تکفیر به خود تکفیر کننده برمیگردد.
گفتار دوم: وهابیها تمام مسلمانان را کافر میدانند
در گفتار پیشین ثابت شد که از دیدگاه آیات و روایات صحیح السند، کافر خواندن مسلمانان حرام است. در گفتار دوم به دنبال این هستیم که ثابت کنیم وهابیها تمام مسلمانان را کافر و مشرک میدانند و برای اثبات این مطلب به مدارکی از کتابهای خود وهابیها استناد خواهیم کرد.
در تاریخ اسلام، گروهها و مذاهب مختلفی بودهاند که دیگران را کافر و محدور الدم و تنها خود را مسلمان واقعی میدانستهاند که یکی از این گروهها در صدر اسلام به نام خوارج، ظهور و در مدت کوتاه جنایتهای فراوانی علیه مسلمین انجام داده و حتی به زن باردار نیز رحم نکرده و جنینش را از شکم او درآوردند و کشتند.
وهابیت، دین نو ظهوری که در سال (1157 ق) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود از سرزمین نجد سر درآورد، همانند خوارج، دیگر مسلمانان را تکفیر و خون، مال و ناموسشان را برای خود حلال میدانند.
براساس همین تفکر، آنها در هر سه دورهی حکومت خود، به شهرهای مسلماننشین که اکثراً از پیروان مذاهب اربعهی اهل سنت نیز بودهاند، هجوم آورده و آنان را کشتند، اموالشان را به غارت برده و زنان را نیز اسیر خود کردند.
هر چند که برای اثبات این فرضیه ضرورتی به استدلال و استناد به کتابهای خود وهابیها احساس نمیشود و مردم با چشم خود روزانه شاهد جنایتهای وهابیها در سرزمینهای مختلف اسلامی هستند، اما در عین حال ما در گفتار دوم مدارکی را از کتابهای خود وهابیها ارائه میکنیم تا جای هیچگونه انکاری باقی نماند. و البته به علت محدودیت در حجم مقاله، ناچار هستیم که به دوازده مورد از این مستندات بسنده نماییم.
1. محمد بن عبدالوهاب: من و اساتیدم تا امروز معنای توحید را نمیدانستیم
محمد بن عبدالوهاب در نامهای که به مردم ریاض نوشته، تصریح میکند که من و تمام اساتیدم و تمام مسلمانان و اساتیدشان تا امروز معنای توحید را نمیدانستیم و آن چه که بدان عمل میکردیم، دین اسلام نبوده است:
من از وضعیت خودم به شما خبر میدهم. قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، من قبل از این که دنبال علم بروم و تحقیق کنم اصلاً معنای «لا اله الا الله» را نمیدانستم. کسانی که مرا میشناسند نیز اعتقاد دارند که من معنای «لا اله الا الله» را قبل از این که خداوند، خیری بر من منت نهد نمیدانستم و اسلام را نمیشناختم. استادان من نیز هیچ کدام معنای «لا اله الا الله» را نمیدانستند و هیچ کدام از آنها دین اسلام را نمیشناختند. هر کس خیال کند که معنای «لا اله الا الله» و یا معنای اسلام را قبل از این میدانست یا ادعا کند استادهای او تا پیش از این، معنا
عبارات مرتبط با این موضوع افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خوردر همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خور در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین رأس مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به
لینک منبع :تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات
تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و ...
makhaterltakfir.com/.../تقابل-دیدگاه-وهابیت-تکفیری-در-حرمت-تکفیر-اهل-قبله-با-آیات-و-روایات-سید-محمد-یزدانی - ذخیره شده
24 مه 2016 ... تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات سید محمد
یزدانی. از دیدگاه قرآن کریم، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود ...
تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات
khabarfarsi.com/u/28950553
1 دسامبر 2016 ... تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات ... روایت
معروفی است، پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: برای ...
تقابل دیدگاه وهابیت در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات | سید ...
smyazdani.com/articles/specialized-articles/1093.html - ذخیره شده
30 نوامبر 2014 ... فایل پی دی اف مقاله : ” تقابل دیدگاه وهابیت در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و
روایات” که در مجموعه مقالات گنگره خطر جریان های تکفیری ، جلد اول به ...
تقابل دیدگاه وهابیت در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات - شبکه ...
www.ijtihad.ir/ArticleDetails.aspx?itemid=3676
تقابل دیدگاه وهابیت در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات ... از دیدگاه قرآن کریم
، هیچ مسلمانی حق ندارد ، برادر مسلمان خود را به کفر و شرک متهم نموده و به ... (متن کامل
مقاله در کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام ارائه می گردد).
حنیف ایمان - تقابل وهابیت با کتب معتبر اهلسنت
hanifiman.mihanblog.com/post/3 - ذخیره شده
به دست جریانهای تکفیری که تفکر وهابیت آغشته با پوست و خون آنان شده است، ....
از مقاله تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات، ...
وهابیت، آبشخور جریانهای تکفیری | پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
www.adyannet.com/fa/news/17187 - ذخیره شده
25 دسامبر 2015 ... نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج 4، ص 2319 برگرفته از مقاله تقابل دیدگاه وهابیت
تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات، قم، ...
حرمت «تکفیر» از دیدگاه کتاب و سنت - پارس نیوز
www.parsnews.com/.../257503-حرمت-تکفیر-از-دیدگاه-کتاب-سنت - ذخیره شده - مشابه
12 فوریه 2015 ... با وجود تاکیدات و توصیههای متعددی که در متون دینی برای حرمت داشتن ... از آنجا که «
اندیشه تکفیری» خود را اندیشهای دینی قلمداد میکند و ... بنابراین، به نظر میرسد
بحث ادله« حرمت تکفیر اهل قبله» لازم باشد چه ... بنابراین نباید استدلال ما به آیات و
روایات «حرمت قتل به نا حق» و مانند آن ، خارج از موضوع تلقی گردد.
فرقه وهابیت چگونه پایهگذاری شد و تفاوت وهابیون با اهلتسنن چیست ...
www.mashreghnews.ir/.../فرقه-وهابیت-چگونه-پایه-گذاری-شد-و-تفاوت-وهابیون-با-اهل-تسنن - ذخیره شده
31 مه 2014 ... برای آشنایی با این فرقه ساخت انگلیس با گزارش ویژه مشرق همراه شوید. ... به مرور اهل
حدیث در دیدگاههای خود حنبلی شدند. ..... وهابیها با استدلال به ظاهر برخی آیات و روایات،
جسم و جهت برای خداوند اثبات کرده و به رویت حسی خداوند قائلند. ... در صورتی که ائمه
اهل سنت به ویژه ابوحنیفه، تکفیر اهل قبله را جایز نمیشمارند. 5.
[PDF] دریافت فهرست مقالات هفدهمین جشنواره شیخ طوسی
iri.miu.ac.ir/uploads/14_99_86_17.pdf - ذخیره شده
ﺗﮑﻔﯿﺮ. 23. ﺣﻤﯿﺪه ﻋﺎﻟﻤﯽ. اﯾﻤﺎن و ﮐﻔﺮ از دﯾﺪﮔﺎه ﻓﺮﯾﻘﯿﻦ. 24. ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﻣﺼﺒﺎح. رﺳﺎﻟﺖ رﺳﺎﻧﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺟﺮﯾﺎن
ﺗﮑﻔﯿﺮ. 25 ... ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﻘﺎداﻧﻪ ادﻟﻪ وﻫﺎﺑﯿﺖ در ﺑﺤﺚ زﯾﺎرت از دﯾﺪﮔﺎه ﺗﺸﯿﻊ. 32 ... ﺳﯿﺮ ﺟﺮﯾﺎن اﺻﻼح ﻃﻠﺒﯽ دﯾﻨﯽ و
رﺷﺪ ﺟﺮﯾﺎﻧﻬﺎی ﺗﮑﻔﯿﺮی ﺑﯿﻦ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ. 60 ... ﺣﺮﻣﺖ ﺗﮑﻔﯿﺮ اﻫﻞ ﻗﺒﻠﻪ. 66 ... ﺟﺮﯾﺎﻧﻬﺎی ﺗﮑﻔﯿﺮی؛ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﻏﺮب ﺑﺎ
ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ. 108 ... ﺑﺮرﺳﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ﺗﮑﻔﯿﺮ از ﻣﻨﻈﺮ ﻓﺮﯾﻘﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﺮ آﯾﺎت و رواﯾﺎت. 122.
تکفیر تکفیری ها جایز است یا خیر :: روزنامه قانون
ghanoondaily.ir/news/detail/3506/تکفیر-تکفیری-ها-جایز-است-یا-خیر
7 ژوئن 2016 ... فتوای اخیر عبدالمهدی کربلایی از علمای شهیر کربلا ، درباره ی حرمت اموال شهرهای ...
روایت های متواتر محترم بودن جان ومال اهل قبله را انکار می کنند.