چکیده
یکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. امام علی (علیهالسلام) در خطبهی 147 نهجالبلاغه، هدف از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خارج کردن بندگان خدا از بندگی بتها به پرستش خدا میداند. از ویژگیهای خداشناسی امام علی (علیهالسلام)، شناخت خدا در حوادث روزگار است و ایشان میفرماید: خدای سبحان را از سستی ارادهها و گشوده شدن گرهها شناختم. نگاه توحیدی به جهانِ هستی، نگاهی زیبا و سرشار از امید و نشاط درونی است. اعتقاد به خدایی که همه چیز در دستان اوست و دوستی با او، انسان را به همهی ذخایر هستی میرساند و جهان آخرت را پاداش او میگرداند، همهی ترسها و نگرانیها را از او میستانَد و لذت و زیبانگری را جایگزین آن میکند.
از دید توحیدی، انسان مؤمن هم در دنیا پیروز است و هم در آخرت سرافراز. در چنین نگاهی، روزی دنیا خود به دنبال انسان است و حرص زدن بر آن چیزی جز رنج و حتی در مواردی گناه نمیافزاید. نگاه موحّدانه به دنیا در نهجالبلاغه، ثمرات و جلوههایی در زندگی دارد که برخی از آنها عبارتند از: دل نبستن به دنیا و آرامش درونی، تکیه بر سرمایهی پایانناپذیر الهی، تشنگی برای علم و دانش، تواضع و فروتنی، رعایت حقوق مردم و فزونی نعمتهای الهی.
الف) مقدمه
خانواده محیط اجتماعی کوچکی است که در آن زن و مرد کامل میشوند و فرزندان پرورش مییابند. قرآن کریم هدف از تشکیل خانواده را ایجاد آرامش در زندگی بین زن و مرد میداند (سورهی روم، آیة 21). اصل اولیه و اساسی در یک خانوادهی سالم، تربیت درست افراد و اعضای خانواده است. در واقع، تربیت صحیح از فرد شروع میشود، سپس به خانواده و از آنجا به جامعه منتقل میشود. بر این اساس، تربیت در نهجالبلاغه با تربیت فردی آغاز میگردد و دیدگاه حضرت علی (علیهالسلام) در این زمینه، دیدگاهی خدامحورانه است. از نظر امام علی (علیهالسلام)، اگر کسی رابطهی میان خود و خدایش را اصلاح کند، خدا رابطهی میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امر آخرتش را اصلاح کند خدا امر دنیایش را اصلاح میکند: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّاسِ وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ» (نهجالبلاغه، 1412، حکمت 89).
خانوادهی صالح و سالم از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) تا آنجا اهمیت دارد که ایشان در استخدام افراد برای کارهای اداری و نظامی و نیز در ارتباط و دوستی با دیگران، خانوادههای صالح را در اولویت قرار میدهد و علت آن را چنین بیان میکند که اخلاق خاندانهای صالح گرامیتر است و آبرویشان محفوظتر و طمعشان کمتر و عاقبتنگریشان فزونتر.» (نهجالبلاغه، نامهی 53)
یکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. از میان چند ویژگی ممتاز در مباحث نهجالبلاغه، یعنی توحید، عدل، قضا و قدر، تنزیه خدا از تشبیه، راه و رسم سلوک به سوی خدا و قواعد خطبهسرایی و بلاغت و فصاحت (2)؛ توحید از همه ممتازتر است و بسیاری از خطبهها و سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه حاوی کلمات توحیدی و چندین مورد از آنها مخصوص به توحید و یکتاپرستی است.
نخستین وصیت امام علی (علیهالسلام) در آخرین لحظات عمر شریفشان، توصیه به توحید و شریک قائل نشدن برای خدای متعال است: «اما وصیّت من: چیزی را شریک خدا میارید و سنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را ضایع مگذارید. این دو ستون را بر پا بدارید و این دو چراغ را افروخته نگهدارید، و نکوهشی بر شما نیست مادام که پراکنده نیستید و پایدارید.» (نهجالبلاغه، خطبهی 149)
امام علی (علیهالسلام)، یگانگی خدا را برای فرزند بزرگوارشان، امام حسن مجتبی (علیهالسلام) چنین اثبات میکند: «و بدان پسرکم، اگر پروردگارت شریکی داشت پیامبران او نزد تو میآمدند، و نشانههای پادشاهی و قدرت او را میدیدی، و از کردار و صفتهای او آگاه میگردیدی. لیکن او خدای یکتاست چنانکه خود خویش را وصف کرده است. کسی در حکمرانی وی مخالف او نیست، و ملک او جاودانه و همیشگی است. آغاز همه چیزهاست و او را اولیت نیست، و آخر است پس از همه اشیاء و او را نهایت نیست.» (نهجالبلاغه، نامهی 31)
امام علی (علیهالسلام) در خطبهی 147 نهجالبلاغه، هدف از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خارج کردن بندگان خدا از بندگی بتها به پرستش خدا میداند و در خطبهی 163 خدای متعال را چنین میستاید: «سپاس خدایی راست که آفریننده بندگان است و گستراننده زمین و روان کننده آب در زمینهای پست و رویاننده گیاه در بلندیها و دشتهای فرازین. اول او را آغازی نیست و بقای او سپری ناشدنی است. او اول است همیشه و جاودان و پایدار است بیمدت و زمان. پیشانیها برای او به خاک سوده است و لبها یگانگی او را ورد خود نموده.»
ب) شناخت خدا در حوادث روزگار
از ویژگیهای خداشناسی امام علی (علیهالسلام)، شناخت خدا در حوادث روزگار است: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَحَلِّ الْعُقُودِ» (خدای سبحان را از سست شدن ارادهها و گشودن شدن گرهها شناختم) (حکمت 250). شیخ صدوق (1398، ص 288) نقل کاملتری از این روایت را آورده است که این جمله در آن به صورت «بفَسخِ العَزمِ وَ نَقضِ الهَمِّی (سست شدن ارادهها و گشوده شدن همّتها) به کار رفته است و امیرالمؤمنین در ادامهی آن فرمودهاند: هرگاه به انجام کاری همت کردم، میان من و همتم فاصله افتاد و هرگاه عزم کردم، قضاء با عزمم مخالفت کرد، پس دانستم که تدبیر کنندهی من جز من است. ابن أبیالحدید در شرح این حکمت مینویسد: این یکی از راههای شناخت خدای متعال است که انسان بر کاری عزم میکند و بر آن مصمم میشود، اما چیزی نمیگذرد که خدای متعال چیز دیگری به فکرش میگذراند که او را از آن کار باز میدارد، در حالی که چنین چیزی را به حساب نیاورده بود (ابن أبیالحدید، 1378، ج 19، ص 84). مرحوم محمدتقی شوشتری در شرح خود بر نهجالبلاغه موسوم به بهج الصباغه، معتقد است که این جمله با این روایت از پیامبر اکرم هممعنا است: «ما مِن آدمی إلاّ و قَلبُهُ بَینَ إصبَعَینِ من أصابعِ اللهِ» (قلب همهی آدمیان میان دو انگشت از انگشتان خداست). (3) خدای متعال به هر نوع که بخواهد در قلوب بندگانش تصرف میکند، گاه آن را به امری مصمم میکند، سپس آن را بر میگرداند؛ دری را به رویش میبندد، سپس دری دیگر میگشاید. همچون کسی که انگشتری را بین دو انگشت گرفته و میگرداند، و شاهد آن این آیهی مبارک قرآنی است: «و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل میگردد و هم در نزد او محشور خواهید شد» (انفال / 24). انوری در این زمینه سروده است:
اگر محول جان جهانیان نه قضاست *** چرا مجاری احوال برخلاف رضاست
بلی قضاست بهر نیک و بدعنان کشِ خلق *** بدان دلیل که تدبیرهای جمله خطاست
هزار نقش برآرد زمانه و نبود *** یکی چنانکه در آئینه تصور ماست
ج) ویژگیهای دوستان خدا
قرآن کریم، دوستان خدا را کسانی میداند که نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند (یونس: 72) و مَثَل کسانی را که جز خدا دوستی بگیرند، مانند عنکبوت دانسته که سستترین خانهها را دارد (عنکبوت: 41). در قرآن کریم، شیاطین اولیای کسانیاند که ایمان نمیآورند (اعراف: 27) و شیطان دوستان خود را میترساند، و در نهجالبلاغه: «دوستان خدا را یقین، چراغ راهشان است و رستگاری راهبرشان، اما دشمنان خدا را گمراهی دعوت کننده است و کوری همراه برنده.» (نهجالبلاغه، خطبهی 38)
در قرآن کریم، خدا دوستِ پرهیزکاران است (جاثیه: 19) و در نهجالبلاغه: «تقوا، دوستان خدا را از در افتادن در حرامهای او نگاهداشته است و دل آنان را با ترس وی همراه داشته است، چندان که شبها بیدارشان میدارد و روزهای گرم را با تشنگی بر آنان به سر میآرد.» (خطبهی 114)
از دیگر صفات دوستان خدا در نهجالبلاغه آن است که به درون دنیا مینگرند، هنگامی که مردم برون آن را دیدند و به فردای آن میپردازند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند. بهرهگیری فراوان دیگران را از جهانخوار میشمرند و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا، از دست دادن آن میخوانند. بیش از آنچه بدان امید بستهاند، در دیده نمیآرند و جز از آنچه از آن میترسند از چیزی بیم ندارند (نهجالبلاغه، حکمت 432).
د) ثمرات و جلوههای نگاه توحیدی در زندگی
نگاه موحدانه به دنیا، ثمرات و جلوههایی در زندگی و برقراری آرامش و سلامت جان و تن و روابط بهتر با دوستان و آشنایان و دیگر مردمان دارد، که به برخی از آنها در نهجالبلاغه اشاره میشود:
1- دل نبستن به دنیا و آرامش درونی
نگاه توحیدی به جهانِ هستی، نگاهی زیبا و سرشار از امید و نشاط درونی است. اعتقاد به خدایی که همه چیز در دستان اوست و دوستی با او، انسان را به همهی ذخایر هستی میرساند و جهان آخرت را پاداش او میگرداند، همهی ترسها و نگرانیها را از او میستانَد و لذت و زیبانگری را جایگزین آن میکند. در این نگاه، تلخی دنیا شیرینی آن جهان است (نهجالبلاغه، حکمت 251) و زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی در سرای آخرت است (قرآن کریم، عنکبوت: 64).
امام علی (علیهالسلام)، مردم را از دنیا بیم میدهد، زیرا شادی آن نپاید و از اندوهش ایمن بودن نشاید. فریبندهای است بسیار آزار، رنگپذیری است ناپایدار، فناشوندهای مرگبار، کشندهای تبهکار. چون با آرزوی خواهندگان دمساز شد، و با رضای آنان همآواز، بینند که جز سرابی نبوده است (نهجالبلاغه، خطبهی 111).
چنین نگاهی به زندگی، در نصیحت پدر به فرزند اینگونه بیان شده است: پسرکم من تو را از دنیا آگاه کردم، و از دگرگون شدنش و از میان رفتن و دست به دست گردیدنش، و تو را خبر دادم از آن جهان، و آنچه در آنجا آماده است برای مردم آن.
داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند همچون گروهی مسافرند، که به جایی منزل کنند، ناسازوار، از آب و آبادانی به کنار و آهنگ جایی کنند پرنعمت و دلخواه، و گوشهای پر آب و گیاه. پس رنج راه را بر خود هموار کنند، و بر جدایی از دوست و سختی سفر، و ناگواری خوراک دل نهند که به خانه فراخ خود رسند، و در منزل آسایش خویش بیارمند. پس رنجی را که در این راه بر خود هموار کردند آزار نشمارند، و هزینهای را که پذیرفتند تاوان به حساب نیارند، و هیچ چیز نزدشان خوشایندتر از آن نیست که به خانهشان نزدیک کرده و به منزلشان درآورده.
و داستان آنان که به دنیا فریفته گردیدند چون گروهی است که در منزلی پر نعمت بودند، و از آنجا رفتند و در منزلی خشک و بیآب و گیاه رخت گشودند. پس چیزی نزد آنان ناخوشایندتر و سختتر از جدایی منزلی نیست که در آن به سر میبردند و رسیدن به جایی که بدان روی آوردند (نهجالبلاغه، نامهی 31).
در عین حال، امام علی (علیهالسلام) از کسانی که با وجود دلبستگی به دنیا، در ظاهر آن را نکوهش میکنند، آزردهخاطر بود و به یکی از چنین کسانی فرمود: «دنیا خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بینیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه پند است برای آن که از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او و فرودگاه وحی خدا و تجارتگاه دوستان او.» (نهجالبلاغه، نامهی 131)
2- سود دنیا و پاداش آخرت
از دید توحیدی، انسان مؤمن هم در دنیا پیروز است و هم در آخرت سرافراز. قرآن کریم صراحتاً میفرماید: کسی که کشت آخرت بخواهد برای وی در کشتهاش میافزاییم و کسی که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن میدهیم، ولی در آخرت او را نصیبی نیست (شوری: 20). پیامبر اکرم در تفسیر این آیه فرمود: خدای عزوجل میفرماید که ای فرزند آدم، اگر همواره مرا عبادت کنی، سینهات را از بینیازی پر میکنم و تنگدستیات را برطرف خواهم کرد؛ اما اگر چنین نکنی، سینهات را پر از اضطراب میکنم و تنگدستیات را جبران نخواهم کرد (احمد بن حنبل، المسند، ج 2، ص 358؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 2، ص 443).
امام علی (علیهالسلام) این بیان قرآنی را چنین تفسیر میکنند: مردم دنیا در کار دنیا دوگونهاند: آن که برای دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندهاش از درویشی ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان. پس زندگانی خود را در سود دیگری دربازد. و آن که در دنیا برای پس از دنیا کار کند، پس بیآنکه کار کند بهره وی را از دنیا بسوی او تازد، و هر دو نصیب (حکمت 269).
با چنین نگاهی، روزی دنیا خود به دنبال انسان است و حرص زدن بر آن چیزی جز رنج و حتی در مواردی گناه نمیافزاید. امیرالمؤمنین فرمود: روزی دوگونه است: آن که بجوید و آن که بجویندش، پس آن که دنیا را جوید مرگ در پی او پوید تا از دنیایش برون راند و آن که آخرت را خواهد دنیا او را جوید تا روزیش را به کمال بدو رساند (حکمت 431).
از نگاه امام علی (علیهالسلام)، «آنچه از دنیا بکاهد و بر آخرت بیفزاید، بهتر است از آنچه از آخرت بکاهد و در دنیا زیادت آید. و آنچه بر شما حلال است، بیش از چیزی است که بر شما حرام کردهاند. پس آنچه را اندک است، به خاطر آنچه بسیار است واگذارید، و آنچه را بر شما تنگ گرفتهاند، به خاطر آنچه بر شما فراخ کردهاند به جا میارید. روزی شما را (خدا) ضمانت کرده است و شما مأمور به کردارید. پس مبادا خواستن آنچه برایتان ضمانت شده، مهمتر از کاری باشد که برعهده دارید.» (خطبهی 114)
3- تکیه بر سرمایهی پایانناپذیر الهی
در آیات بسیاری از قرآن کریم بیان شده است که آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ خداست و او غنی و بینیاز است (بقره: 116، 284؛ لقمان: 26 و...). امام علی (علیهالسلام) این بینیازی خدای متعال را در اوج فصاحت و بلاغت چنین توصیف میفرماید: اگر ببخشد آنچه از کانهای کوهستانها برآید و صدفهای دریاها بدان دهان گشاید، از سیم و زر ناب برآورده از زمین و مروارید غلطان و مرجان دستچین، در بخشش او اثری نگذارد، و خزانه گسترده وی را به پایان نیارد و اندوختههای انعام نزد او چندان است، که افزون از درخواست آفریدگان است. او بخشندهای است که پرسش خواهندگان چشمه جود او را نخشکاند، و ستهیدن آنان در طلب، او را به زفتی نکشاند (خطبهی 91).
قرآن مجید چنین به ما میآموزد که در دعا کردن هم خیر دنیا را بخواهیم و هم پاداش آخرت را: «و از مردم کسی است که میگوید پروردگارا به ما در همین دنیا عطا کن و حال آنکه برای او در آخرت نصیبی نیست و برخی از آنان میگویند پروردگارا در این دنیا به ما نیکی و در آخرت نیز نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش دور نگه دار.» (بقره: 200-201)
امیرمؤمنان درخواست و نیازمندی را جز به درگاه خدای بینیاز و بخشنده روا نمیداند و به ما میآموزد که با چنین زبانی با خدا سخن گوییم: و بدان کسانی را نستایم که نومید کنند یا گمان آن بود که نبخشند،... خدایا امید به تو بستم تا راهنما باشی به اندوختههای آمرزش و گنجینههای بخشایش. خدایا این بنده توست که در پیشگاهت برپاست، یگانهات میخواند و یگانگی خاص، تو راست. جز تو کسی را نمیبیند که سزای این ستایشهاست. مرا به درگاه تو نیازی است که آن نیاز را جز فضل تو به بینیازی نرساند، و آن درویشی را جز عطا و بخشش تو به توانگری مبدّل نگرداند. خدایا خشنودی خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم، و بینیازمان گردان از این که جز به سوی تو دست برداریم، که تو بر هر چیز توانایی (خطبهی 91).
4- تشنگی برای علم و دانش
شاید بارها این سؤال را از ما پرسیدهاند و از خود پرسیده ایم که علم بهتر است یا ثروت؟ امام علی (علیهالسلام) به کمیل بن زیاد میفرماید که دانش بهتر از ثروت است. اما استدلال امام (علیهالسلام) بر این دیدگاه، شورانگیز است: کمیل، دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید، و پرورده مال با رفتن مال نپاید. ای کمیل پسر زیاد، شناخت دانش، دین است که بدان گردن باید نهاد. آدمی در زندگی به دانش طاعت پروردگار آموزد و برای پس از مرگ نام نیک اندوزد، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار. کمیل گنجوران مالها مردهاند گرچه زندهاند، و دانشمندان چندان که روزگار پاید، پایندهاند. تنهاشان ناپدیدار است و نشانههاشان در دلها آشکار (حکمت 147).
در جای دیگری آن حضرت از خیر پرسیدند، فرمود: خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباریات بزرگمقدار، و بر مردمان سرافرازی کنی به پرستش پروردگار (حکمت 94).
در فرهنگ توحیدیِ نهجالبلاغه، خودشناسی از ارزشمندترین دانشهاست. در این نگاه، خدای متعال بهتر از خود انسان او را میشناسد و در مرتبهی بعد، خود انسان بهتر از همهی مردم به شناخت خود آگاه است (رک: حکمت 100). بنابراین، «دانشمند کسی است که خود را بشناسد و در نادانی مرد این بس است که خود را نشناسد.» (خطبهی 16) ابن أبیالحدید (1378، ج 7، ص 107-108) مینویسد: این جمله از امثال مشهور از امام علی (علیهالسلام) است و مردم پس از آن، شبیه به آن بسیار گفتهاند. جملاتی مانند: اگر خود را نشناختی، در شناختن دیگران جاهلتر خواهی بود. یا اینکه هر کس خود را نشناخت، مردم در نشناختن او معذورترند. از امام صادق (علیهالسلام) نیز نقل شده است که هر کس خود را شناخت، هلاک نمیشود. (4)
نکتهی دیگر آنکه از دیدگاه توحیدیِ امام علی (علیهالسلام)، علم باید با عمل همراه باشد و عالمی که علم خود را به کار نبندد، چون نادانی است سرگردان، که از بیماری نادانی نرهد، بلکه حجت بر او قویتر است و حسرت او را لازمتر، و در نزد خدا سرزنشش از همه بیشتر (خطبهی 110).
5- تواضع و فروتنی
انسان در گسترهی جهان هستی، ذرهای بیش نیست و آفرینش همهی جهان هستی برای خدای متعال در حکم ادای یک کلمه بیشتر نیست (رک: یس: 81-82). بنابراین اگر کسی لحظهای به عظمت خالق هستی و حقارت خود توجه کند، جایی برای تکبر و خودبینی برایش باقی نمیماند.
امام علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه، این روش توحیدی را برای ارشاد به فروتنی برگزیدهاند و شناخت بزرگی خدا را بهترین راه برای پی بردن به ضعف انسان و فروتنی میدانند: ای مردم... آن که عظمت خدا را داند، سزاوار نیست خود را بزرگ خواند. بلندی قدر کسانی که بزرگی پروردگار را میدانند، در این است که برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که میدانند قدرت او تا کجاست در آن است که به فرمانش گردن نهند (خطبهی 147).
امام (علیهالسلام) در بخشی از نامهی خود به مالک اشتر میفرماید:... و مگو مرا گماردهاند و من میفرمایم، و اطاعت امر را میپایم. چه این کار دل را سیاه کند و دین را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزدیکی بلا و آفت، و اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشماری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست، و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست، که چنین نگریستن سرکشی تو را میخواباند و تیزی تو را فرو مینشاند و خرد رفتهات را به جای باز میگرداند. بپرهیز که در بزرگی فروختن، خدا را همنبرد خوانی و در کبریا و عظمت خود را همانند او دانی که خدا هر سرکشی را خوار میسازد و هر خودبینی را بیمقدار (نامهی 53).
امام علی (علیهالسلام) با توجه دادن به آفرینش انسان، او را از مغرور شدن پرهیز میدهد: ای آفریده راست اندام و پدیده نگاهداری شده در تاریکیهای ارحام و در پردههایی نهاده و هر پرده بر دیگری فتاده. آغاز شدی از آنچه برون کشیده شد از گل و لای، و نهاده شدی در آرامگاهی بر جای، تا مدتی که دانسته است و زمانی که قسمت شده است. در دل مادرت میجنبیدی، نه خواندن را پاسخی توانستی گفت و نه آوازی را توانستی شنفت. سپس از قرارگاهت بیرون کردند و به خانهای درآوردند که آن را ندیده بودی و راههایی که سود آن را نشناخته. پس چه کسی تو را راه کشیدن خوراک از پستان مادر نمایاند و به هنگام نیاز جایگاههای طلب کردن و خواستن را به تو شناساند. هیهات آن که در وصف کردن خداوند شکل و اندام درماند، صفت کردن آفریننده او را چگونه تواند و اگر او را بدانچه آفریدگان را بدان محدود کنند بشناساند، از او دورتر ماند (خطبهی 163).
6- رعایت حقوق مردم
توجه به حقوق مردم از توصیههای امام علی (علیهالسلام) به همهی کسانی است که آنها را به عنوان نمایندهی خویش به امری منصوب میکرد. در اینجا فقط برای نمونه، بخشی از نامهی بلند آن حضرت به مالک اشتر نخعی ذکر میشود که آن را در هنگام گماشتن مالک برای ولایت مصر و شهرهای تابع آن، نوشتند:... و مالک بدان که من تو را به شهرهایی میفرستم که دستخوش دگرگونیها گردیده، گاه داد و گاهی ستم دیده، و مردم در کارهای تو چنان مینگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود مینگری و درباره تو آن میگویند که درباره آنان میگویی، و نیکوکاران را به نام نیکی توان شناخت که خدا از ایشان بر زبانهای بندگانش جاری ساخت. پس نیکوترین اندوخته خود را کردار نیک بدان و هوای خویش را در اختیار گیر و بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در آنچه برایت روا نیست رها مگردان...
و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری چه رعیت دو دستهاند: دستهای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهی از ایشان سر میزند یا علتهایی بر آنان عارض میشود یا خواسته و ناخواسته خطایی بر دستشان میرود. به خطاشان منگر و از گناهشان درگذر، چنانکه دوست داری خدا بر تو ببخشاید و گناهت را عفو فرماید، چه تو برتر آنانی و آن که بر تو ولایت دارد از تو برتر است و خدا از آن که تو را ولایت داد بالاتر و او ساختن کارشان را از تو خواست و آنان را وسیلت آزمایش تو ساخت و خود را آماده جنگ با خدا مکن که کیفر او را نتوانی برتافت و در بخشش و آمرزش از او بینیازی نخواهی یافت و بر بخشش پشیمان مشو و بر کیفر شادی مکن و به خشمی که توانی خود را از آن برهانی مشتاب...
داد خدا و مردم و خویشاوندان نزدیکت را از خود بده، و آن کس را که از رعیت خویش دوست میداری، که اگر داد آنان را ندهی ستمکاری، و هیچ چیز چون بنیاد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد و کیفر او را نزدیک نیارد، که خدا شنوای دعای ستمدیدگان است و در کمین ستمکاران (نامهی 53).
در این سخنان گهربار، انواع استدلالها برای نیکی با مردم و ستم نکردن با آنها آشکارا بیان شده است، ولی آنچه بیشتر از همه به چشم میآید، توجه امیرمؤمنان (علیهالسلام) به دین مشترک یا اصل و جوهر همسان در آفرینش انسانهاست. آنجا که امام میفرماید: مردم دو دستهاند: دستهای برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همساناند. این سخن به آیهی نخست سورهی نساء اشاره دارد که «ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید پروا دارید.»
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در جایی دیگر، مردم را حتی نسبت به سرزمینها و چهارپایان مسؤول میدانند (خطبهی 167). جورج جرداق (1417، ص 61)، این کلام امام (علیهالسلام) را از بارزترین نشانههای عدالت میداند که در جهان جمادات و حیوانات ظاهر شده، و این راستی صادقانه و خالص است.
7- توحید، بهترین معیار برای حلّ اختلافات
یکی از حکمتهای نزول قرآن بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، قرار دادن معیار و میزانی برای حل اختلافات مردم است (رک: نحل: 64). براساس آیات قرآن کریم، برخی از احکام و حکمتهای موجود در قرآن در کتابهای آسمانی پیشین بوده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور بود تا اهل کتابِ زمان خویش را به آنها دعوت نماید. نخستین حکم از این احکام، توحید و شریک قرار ندادن برای خداست (انعام: 151) و آن را میتوان بهترین معیار برای حل اختلاف بین ادیان دانست.
امام علی (علیهالسلام)، آنجا که اختلاف رأی عالمان را نکوهش میکند، این نکته را یادآور میشود که کسانی که خدای آنان یکی است، پیامبرشان یکی است و کتابشان یکی است، این اختلاف برای چیست؟
آیا خدا گفته است به خلاف یکدیگر روند و آنان فرمان خدا بردهاند؟
یا آنان را از مخالفت نهی فرموده و نافرمانی او کردهاند؟
یا آنچه خدا فرستاد دینی است کاسته، و خدا در کامل ساختن آن از ایشان یاری خواسته؟
یا دینی که خدا فرستاده تمام بوده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رساندن آن کوتاهی نموده؟ در حالی که خدای سبحان گوید: «فرو نگذاشتیم در کتاب چیزی را» و گوید: «در آن بیان هر چیزی است» (خطبهی 18).
8- فزونی نعمتهای الهی
خدای متعال به همهی انسانها اعلام فرموده است که اگر سپاسگزاری کنید، نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود (ابراهیم: 7). بر طبق آیات قرآن، شکرگزاری انسان به سود خود اوست و خدا از شکر و سپاس بینیاز است (نمل: 40؛ لقمان: 12).
در فرهنگ توحیدی نهجالبلاغه، خدا درِ سپاس گفتن را بر بندهای نمیگشاید، در حالی که درِ نعمت را به روی او ببندد، و درِ دعا را بر روی او باز نمیکند و درِ پذیرفتن را بر وی فراز. و درِ توبه را به روی بنده نمیگشاید و درِ آمرزش را بر وی ببندد و استوار نماید (حکمت 435).
این حکمت به شکل دیگری نیز نقل شده است: کسی را که چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نباشد: آن را که دعا دادند از پذیرفته شدن محروم نماند، و آن را که توبه روزی کردند، از قبول گردیدن، و آن را که آمرزش خواستن نصیب شد، از بخشوده گردیدن، و آن را که سپاس عطا شد از فزوده گشتن (حکمت 135). شبیه به نقل اخیر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر ائمه (علیهمالسلام) نیز نقل شده است (رک: کلینی، 1363 ش، ج 2، ص 65؛ صدوق، 1379، ص 324؛ طبرانی، 1415، ج 7، ص 118).
در نگاه توحیدی، بخشیدن مال در راه خیر نه تنها باعث کم شدن آن نیست، بلکه افزایندهی آن نیز خواهد بود. در آیات و روایات، بسیار به این موضوع پرداخته شده است. در حدیثی نقل شده است که خدای عزوجل میفرماید: انفاق کن تا بر تو انفاق نمایم (بخاری، 1401، ج 5، ص 213، ج 8، ص 197). و در حدیث دیگری فرمود: صدقه بر مال صدقه دهنده میافزاید (کلینی، 1363 ش، ج 2، ص 122، ج 4، ص 9). امام علی (علیهالسلام) در این باره میفرماید: روزی را با دادن صدقه فرود آرید (حکمت 137). مناوی در شرح این حدیث مینویسد: یعنی فرود آمدن گنجینههای روزی الهی بر خود را با صدقه دادن بر بندگان نیازمندش درخواست کنید، زیرا مردم عیال خدا هستند و خداوند دوست دارد که بر عیالش نیکی کنند؛ مردم همگی عیال خدایند و محبوبترین آنها نزد خدا، سودمندترین آنها برای بندگانش هستند (مناوی، 1415، ج 1، ص 64).
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در حکمت کوتاه و پرمغز دیگری فرمود: «آن که با دست کوتاه ببخشد، او را با دست دراز ببخشند.» شریف رضی در توضیح این کلام بلیغ میگوید: معنی آن این است که آنچه آدمی از مال خود در راه نیکی و نیکوکاری بخشد، هر چند اندک بود خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذارد، نعمت بنده را دست کوتاه و نعمت خدا را دست دراز نام نهاد. چه نعمتهای خدا همواره از نعمتهای آفریدگان فراوانتر است و افزون؛ چرا که نعمتهای خدا اصل نعمتهاست و هر نعمتی را بازگشت به نعمت خدا و برون آمدن آن از آنجاست (حکمت 232).
از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)، اگر کسی از نعمتهایی که خدا در اختیارش نهاده بخشش نکند، نعمتها را از او باز میستانَد و به دیگران اعطا میکند (حکمت 425) و «بزرگترین دریغها در روز رستاخیز دریغ مردی است که مالی را جز از راه طاعت خدا به دست آورد، پس مردی آن را به ارث برد و در طاعت خدای سبحان انفاق کرد. او بدان انفاق به بهشت رفت و نخستین بدان راه دوزخ سپرد.» (حکمت 429)
با این وجود، از دید امیرمؤمنان (علیهالسلام)، در قیاس عدل با بخشش، عدالت بالاتر است، چرا که عدالت امور را در جای مناسب خود قرار میدهد، اما بخشش آن را از جایش بیرون میکند؛ عدالت تدبیر کنندهای است به سود همگان، اما بخشش به سود افرادی ویژه. پس عدل شریفتر و با فضیلتتر است (حکمت 437).
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
2. رک: سید رضی، مقدمة نهجالبلاغه، چاپ محمد عبده، قم، 1370/1412 ش، ص 13؛ علامة حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، تحقیق و شرح: المقداد السیوری (متوفی 826 ه)، بیروت، دارالأضواء، 1996/1417، ص 105.
3. مسند احمد بن حنبل، ج 6 ص 315؛ صحیح مسلم، ج 8 ص 51. شیخ صدوق (علل الشرائع، ج 2 ص 604 - 605) در توضیح این حدیث، «إصبع» را به طریق و راه معنا میکند، یعنی بین دو طریق از راههای خدا، راه خیر و راه شرّ، چرا که خدای عزوجل به داشتن انگشت توصیف نمیشود و به مخلوقات شباهت ندارد. اما شریف رضی (المجازات النبویة، ص 347-349) «إصبع» را به تأثیر نیک و زیبا معنا کرده است، یعنی قلب انسان بین دو نعمت نیک است: یکی، منت الهی در معرفت خالق و رازق و دیگری، نیکو کردن خلق و گستردن روزی.
4. این کلام به خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز منسوب است (أمالی شیخ صدوق، ص 532).
منابع تحقیق : - علاوه بر قرآن کریم؛
- امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، گردآوری: شریف رضی، چاپ محمد عبده، قم، 1370/1412 ش؛
- ابن أبیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1959/1378؛
- احمد بن حنبل بغدادی، المسند، بیروت، دار صادر، بیتا؛
- محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت 1981/1401؛
- جورج جرداق، روائع نهجالبلاغه، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1997/1417، ص 61.
- محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه؛
- شریف رضی، المجازات النبویة، تحقیق: طه محمد الزیتی، قم، منشورات مکتبة بصیرتی؛
- سید جعفر شهیدی، ترجمة نهجالبلاغه، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1378؛
- محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق، الأمالی، قم 1417؛
- همو، التوحید، چاپ سید هاشم حسینی طهرانی، قم، 1357/1398 ش؛
- همو، معانی الأخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم، 1338/1379 ش؛
- ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الأوسط، چاپ دارالحرمین 1995/1415؛
- علامة حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، تحقیق و شرح: المقداد السیوری (متوفی 826 ه)، بیروت، دارالأضواء، 1996/1417؛
- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، چاپ علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1363 ش؛
- مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بیتا؛
- محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، بیروت 1415.منبع مقاله : فصلنامه پژوهشهای نهج البلاغه 33، سال دهم، بهار 1391