مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مبانی کلامی «القاعده» در تکفیر و کشتار مسلمانان

[ad_1]

چکیده

جهان اسلام در چند دهه اخیر، شاهد شکل گیری جریان‌های بزرگ و کوچک اسلامی با رویکردهای گوناگون بوده است، (1) تا جایی که برخی از آنان با رویکرد اعتدالی و روشنفکرانه، می‌کوشند حداکثر همسویی را میان کشورهای اسلامی با سایر کشورهای جهان ایجاد کنند، اما در مقابل، جریان‌هایی نیز هستند که هیچ گونه انعطافی را در برابر جامعه جهانی نمی‌پذیرند و تنها بر ضرورت پیاده شدن برنامه‌ها و قوانین اسلامی، آن هم با تفسیر خاص خودشان، تأکید دارند. «سلفیه» به طور عام، و «القاعده» به طور خاصی، نمایندگی اصلی طیف دوم را به عهده دارند. به خاطر اهمیت شناخت مبانی کلامی القاعده در پی بردن به ماهیت دینی خشونت‌های آن، نوشتار کنونی درصدد است این موضوع مهم را بررسی کند.
کلید واژه : القاعده، بن لادن، عبدالله عزام، مبانی کلامی، تکفیر.

مقدمه

یکی از رویکردهای اصلی میان مسلمانان، به خصوص اهل سنت، تأکید بر ضرورت پیروی از سیره سلف است. سلفی گری به معنای عام آن، عبارت است از توجه داشتن به کتاب و سنت و سیره مسلمانان صدر اسلام، به خصوص صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). (2) هیچ یک از مسلمانان، اصل این نگرش را انکار نمی‌کنند؛ زیرا همگان حجیت قرآن و سنت، نقش هدایت گری آن دو و ضرورت پیروی از آنها را می‌پذیرند. همین طور حداقل آن دسته از صحابه و بزرگان صدر اسلام که مقام علمی و معنوی و وثاقت بالاتری دارند، برای تمام مسلمانان قابل احترام‌اند و فهم و درک آنها از اسلام را تا اندازه زیادی می‌پذیرند.
در این میان، رویکردهای افراطی و تفریطی به سلف از همان آغاز تاکنون وجود داشته است که تقویت آنها در گذر زمان، طیف‌های فکری خاصی را میان مسلمانان به وجود آورده است. برخی افراد، تحت تأثیر تحولات لحظه‌ای جهان و احساس ناتوانی متفکران اسلامی در ارائه راهکارهای دینی برای آن، ناکارآمدی دین در اداره زندگی جامعه را مطرح کرده‌اند، اما در مقابل، عده‌ای دیگر با نادرست خواندن راهکارهای بشری برای پاسخ به نیازهای جامعه، عمل به ظواهر کتاب و سنت و سیره سلف، به خصوص صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تنها راه نجات بشر از گرداب تحولات جدید می‌دانند.
پیشینه سلفی گری از نوع افراطی آن، بیشتر در تفکر احمد بن حنبل، یکی از مهم ترین رهبران مذهبی اهل سنت، قابل ردیابی است، اما با ظهور ابن تیمیه در قرن هشتم و شاگردش ابن قیم جوزی، مبانی این تفکر بیشتر تقویت شد و شرح و بسط یافت. تفسیر افراطی ابن تیمیه و همفکران او از سلفی گری، با مخالفت شدید علمای مسلمان و حاکمان اسلامی مواجه شد، تا جایی که ابن تیمیه به جرم طرح مسائل ناهمگون با افکار عمومی مسلمانان در زندان از دنیا رفت و پس از آن این اندیشه که در آثار ابن تیمیه و برخی شاگردان او موجود بود، میان طیف خاصی از سلفیان محدود ماند و نتوانست موقعیت اجتماعی مناسبی به دست آورد؛ اما با ظهور محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم، سلفی گری حیات دوباره گرفت و این بار با تفسیر افراطی تر، رسماً وارد عرصه سیاسی- اجتماعی شد. (3) سطح علمی پایین، ظاهرگرایی افراطی، طبع خشن ابن عبدالوهاب و همراه شدن آن با زیاده خواهی‌های حاکمیت آل سعود، سلفیه را از مسیر اصلی‌اش خارج کرد و آن را در حد ابزار دینی برای توجیه گسترش قدرت و حاکمیت و حذف رقبای سیاسی و مذهبی، تنزل داد، تا جایی که سلفیه وهابی با نامشروع خواندن حکومت‌های اسلامی، مبارزه همه جانبه را برای براندازی و تبدیل آنها به حکومت مورد نظر آغاز کردند. از آن طرف نیز با مشرک و کافر خواندن مخالفان مذهبی خود، قتل عام گسترده‌ای را با هدف تصفیه حساب مذهبی به راه انداختند.
القاعده، هم اکنون تا اندازه زیادی همان خط مشی وهابیت را حداقل در مقام عمل دنبال می‌کند. هرچند با توجه به گستردگی پیروان و تنوع فکری رهبران آنان، رویکردهای متفاوتی میان آنان حاکم است، اما در مجموع، عملکردها و عقاید بیشتر آنان به مراتب افراطی تر از رفتار گذشته وهابیت است. با وجود آنکه زمان زیادی از آغاز شکل گیری آن نمی‌گذرد، ولی رهبران القاعده با نظریه پردازی‌های خاص خود توانسته‌اند افراد و گروه‌های زیادی را جذب کنند و شبکه‌ای جهانی از افراطیون سلفی را راه اندازند که برای تمام مردم دنیا خط و نشان می‌کشند.
با توجه به اهمیت مبانی کلامی القاعده و پی بردن به نقش آن در عملکردهایشان، نوشتار حاضر درصدد است این موضوع مهم را با استفاده از منابع کتاب خانه‌ای، بررسی و نقد کند. به خصوص آنکه با وجود آثار فراوان درباره تاریخ و عملکردهای القاعده در قالب کتاب و مقاله و متابع الکترونیکی، از میان آثار در دسترس، کمتر به مبانی کلامی آن پرداخته شده است، در حالی که رفتار اصلی القاعده و نیز هر جریان دیگر از افراطی و معتدل، تنها بر اساس مبانی اعتقادی آنها قابل فهم و درک درست است. القاعده در رفتار و گفتار خود، تا کنون بارها اعلام کرده و نشان داده است که به دنبال براندازی حکومت‌هاى موجود جهان اسلام و برپایی نظام جدید به جای آنهاست. روشن است که چنین تلاشی نمی‌تواند بدون مبانی خاصی توجیه شود. در این نوشتار سعی می‌شود رفتار القاعده در تکفیر و کشتار مسلمانان، که هر روز دامنه‌اش گسترده تر می‌شود، بر اساس مبانی کلامی آن، مانند نوع نگاه القاعده به حکومت اسلامی و دموکراسی، جهاد، معیار دوستی و دشمنی با دیگران، دارالحرب و دار الاسلام، معیار تکفیر و تفسیق دیگران و مسائل دیگر مرتبط با این موضوعات، تبیین و بررسی شود.
کاملاً واضح است که هدف از بررسی این مسائل، نه تبیین صرف، بلکه برای آشنایی بیشتر با اصول فکری و اعتقادی در توجیه رفتارهایشان است تا زمینه‌ای برای نقد مبنایی و کارساز رفتار و گفتار القاعده باشد. نویسنده معتقد است بیشتر نقدهایی که تاکنون در مورد القاعده صورت پذیرفته، کمتر به مبانی اعتقادی آن توجه دارد، حال آنکه نقد یک جریان، بدون آشنایی با مبانی فکری و اعتقادی، نه تنها ناقص، بلکه غیر مفید و چه بسا مشکل ساز است.
بر این اساس، پس از بررسی دیدگاه القاعده در خصوص مسائل فوق، مهم ترین نقدهای ممکن بر اصول فکری القاعده به منظور آگاهی بخشی بیشتر در این زمینه به اجمال بیان می‌شود و نقد تفصیلی آنها به مجال دیگری موکول می‌شود.

سیر تاریخی و تحول فکری «القاعدہ»

نام گذاری گروهی به نام «القاعده» و شکل گیری آن به عنوان جریان کلامی مستقل، (4) به طور مشخص به جریانی به نام «عرب- افغان‌ها» در دوران جهاد افغانستان با ارتش سرخ شوروی در حدود سه دهه پیش (سال 1358-1367 هـ. ش.) مربوط می‌شود. حضور مستقیم برخی رهبران سلفی و جهادی از کشورهای عربی، مانند عبدالله عزام فلسطینی، (5) بن لادن عربستانی (6) و أیمن الظواهری مصری (7) در افغانستان، از وقایع مهمی بود که در این دوران اتفاق افتاد. هدف مشترک این افراد در ضرورت جهاد و مبارزه با کفار و تلاش یکسان آنها برای هدایت و ساماندهی نیروهای جهادی غیربومی، مهم ترین انگیزه‌هایی بود که زمینه همکاری آنها با همدیگر را فراهم کرد. (8) آنها با فعالیت‌ها و برنامه ریزی‌های گسترده خود، ضمن آنکه باعث تشویق و سامان دهی نیروهای جهادی غیر بومی شدند، زمینه را برای راه افتادن جریان جهادی فراگیر نیز فراهم کردند. بر همین اساس، «مکتبة الخدمات» عزام و «قاعدة الأنصار» بن لادن که با همکاری یکدیگر در راستای هدف مشترک به فعالیت پرداختند، مسئولیت جذب و سامان دهی نیروهای جهادی اعزامی را از کشورهای دیگر به عهده داشتند و کمک‌های مالی خانواده بن لادن نیز شامل هر دو گروه می‌شد تا آنکه در زمان طالبان، همکاری و مذاکرات بن لادن با «ایمن الظواهری»، معاون جماعت الجهاد مصر، باعث شد آنها نام «قاعدة الجهاد» را برای گروه مشترک خود برگزینند که اسامه به عنوان رهبر و ظواهری معاون آن تعیین شد. (9)
تشکیلاتی شدن نیروهای جهادی بیرونی در کنار عوامل دیگر، از جمله پیوستن افرادی مانند أیمن الظواهری و پس از آن «زرقاوی» (10) به القاعده، نقش مهمی در تقویت و پیش برد اهداف آن داشت، تا اندازه‌ای که در مدت کوتاهی، ده‌ها هزار نفر از مسلمانان کشورهای دیگر به این گروه پیوستند. (11)
عبدالله عزام، پیش از مشاهده ثمره تلاش‌هایش در 1989 م. ترور شد. کشته شدن او یه همراه تحولات بعدی، از جمله شکست ارتش سرخ شوروی، مانع تراشی کشورهای متبوع برای عرب- افغان‌ها، تشدید جنگ‌های داخلی میان نیروهای جهادی در افغانستان، به خصوص ظهور و زوال زودهنگام گروه هم سوی آنها به نام «طالبان» و سقوط پایگاه‌های القاعده به دست آمریکایی‌ها، مشکلات زیادی برای نیروهای القاعده به وجود آورد، تا جایی که گمان می‌رفت بسیار زود بساط آن کاملاً برچیده شود، اما برخلاف انتظار چنین نشد، بلکه این تحولات باعث تثبیت بیشتر نظریه‌های عبدالله عزام در نامشروع دانستن حکومت‌های اسلامی و ضرورت مبارزه برای ایجاد تحول بنیادی در جهان اسلام و بلکه در تمام دنیا شد. در این مرحله، سازمان القاعده پس از تشدید رویکرد نظامی آمریکا در افغانستان با گروه‌های افراطی پاکستان، مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، طالبان و غیره که رویکرد ضدغربی و ضد آمریکایی دارند، اهداف مشترکی تعریف کردند. این گروه‌ها، که در بسیاری از آموزه‌ها، به ویژه «جهاد با کفار» با القاعده فصل مشترک داشتند، اغلب به عضویت جبهه بین المللی بن لادن درآمدند (12) و القاعده توانست با همکاری آنها، پایگاه‌ها، شرکا و پیروان بیشتری در مقایسه با گذشته سراسر دنیا، به ویژه پاکستان به دست آورد، (13) تا جایی که هم اکنون، گروه‌ها و شاخه‌های فرعی فراوانی دیده می‌شود که به القاعده در کشورهای گوناگون شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا وابسته‌اند. آمار نیروهای هر کدام به هزاران و چه بسا ده‌ها هزار نفر می‌رسد و ممکن است در آینده و طی تحولات گوناگون، نیروهای بیشتری به القاعده ملحق شوند و اهداف و برنامه‌های آنها نیز در سطح جهانی گسترش یابد. (14) چنان که اشپیگل نیز به نقل از برخی رهبران ارشد القاعده، مراحل رسیدن به آرمان‌های القاعده و اهداف عملیاتی شده آنها را پس از یازده سپتامبر، به ترتیب زیر بیان کرده است:
مرحله نخست، بیدارسازی است که از سال 2001 تا 2003 م. (از 11 سپتامبر تا سقوط صدام) طول می‌کشد. بر این اساس، هدف حمله 11 سپتامبر، تحریک آمریکا برای اعلان جنگ علیه جهان اسلام و در نتیجه، بیدارسازی مسلمانان بوده است. استراتژیست‌های القاعده، مرحله نخست را موفق ارزیابی کرده‌اند.
مرحله دوم، گشودن چشم‌هاست که تا 2009 م. ادامه می‌یابد. در این دوره، القاعده می‌خواهد «سازمان» به «جنبش» تبدیل شود. آنها در این مقطع بر بسیج کردن مردان جوان سرمایه گذاری می‌کنند و عراق باید مرکز تمام عملیات‌های جهانی قرار گیرد تا سپاهی در آن ایجاد و پایگاه‌هایی در سراسر کشورهای عربی تأسیس شود.
در مرحله سوم، که طی سال‌های 2007 تا 2010 م. خواهد بود، رزمندگان مستقر در عراق به آمادگی می‌رسند و بر سوریه متمرکز می‌شوند. در این مرحله، حمله به ترکیه و اسرائیل پیش بینی شده است و آنها امیدوارند که با این حملات، مشهور و محبوب شوند. در ضمن، کشورهای همسایه عراق نیز در خطر خواهند بود.
مرحله چهارم، طی سال‌های 2010 تا 2013 م. دنبال می‌شود. مهم ترین هدف در این مرحله، فروپاشی حکومت‌های منفور عرب است و این موضوع، رشد پایدار القاعده را در پی خواهد داشت. آنها در این دوره، حمله علیه اقتصاد آمریکا و لوله‌های نفت را صورت خواهند داد.
مرحله پنجم، که بین سال‌های 2013 تا 2019 م. قرار دارد، دوره اعلام «خلافت اسلامی» است. در این دوره، اسرائیل بسیار ضعیف می‌شود و حتی می‌توان نظم نوین جهانی را اعلام کرد.
در مرحله ششم، که بعد از اعلام خلافت اسلامی قرار دارد، زمان رویارویی مطلق سپاه اسلام با غیر آن در 2019 م. فرا می‌رسد.
مرحله هفتم در 2020 م. و با پیروزی مسلمانان و تأسیس خلافت جهانی اسلام آغاز می‌شود. (15)
قطع نظر از صحت و سقم این مرحله سازی، مشخص است که به مواردی از آن تاکتون جامه‌ی عملی پوشانده شده است. بنابراین، شناخت مبانی کلامی القاعده در این زمینه می‌تواند بیشتر راه گشا باشد.

بنیادهای فکری القاعدہ

القاعده و رهبران آن، که همگی از مسلمانان اهل سنت‌اند و قرائتی افراطی و متعصبانه از اسلام دارند، در طول حیات خود با جریان‌های گوناگونی در مصر، عربستان، پاکستان و افغانستان ارتباط داشته‌اند، اما به طور خاص، هرچند اعضای عادی این گروه رادیکال، گرایش‌های افراطی ضدشیعی با رگه‌های فکری وهابی و تفکر افراطی سلفی دارند، (16) ولی رهبران القاعده، بیشتر تحت تأثیر تفکر حاکم بر جریان‌های اخوانی مصر قرار دارند. بر این اساس، بسیاری از رهبران و جریان‌های سلفی مصری به عضویت رسمی القاعده درآمده‌اند، یا از القاعده حمایت کرده‌اند؛ (17) هرچند برخی از آنها در ادامه از القاعده فاصله گرفته‌اند و با نوشتن کتاب و مقاله، از عملکرد القاعده انتقاد کرده‌اند. (18)
در این میان، عبدالله عزام فلسطینی تبار، نظریه پرداز اصلی القاعده، اساساً به جریان اخوان المسلمین مصر (19) وابسته بود و بیشتر با پیروی از افکار سید قطب و ابن تیمیه، به تعریف کفر و ایمان و جهاد و حکومت و مسائل کلامی دیگر می‌پرداخت، اما او از نظر خط مشی سیاسی با رفتار مسالمت آمیز اخوانی‌های افراطی مصر، جهاد و مبارزه را تنها راه دست یابی به حکومت اسلامی و نابودی کفار می‌دانست. در همین راستا، او با همکاری افرادی در مصر و فلسطین برای سامان دهی جبهه مبارزه علیه اسرائیل فعالیت می‌کرد، هرچند به دلایل گوناگون، از جمله اختلافات سیاسی و فکری موجود در میان رهبران مبارز در فلسطین و مصر، به انجام این کار موفق نشد. هم زمان، آغاز جهاد در افغانستان بهانه‌ای شد تا او بتواند به دور از اختلافات موجود در زادگاهش، از طریق افغانستان اهداف خود را پی گیری کند. (20) او با نوشتن ده‌ها عنوان کتاب و مقاله و ارائه سخنرانی‌ها و بیانیه‌های گوناگون در وصف جهاد و ضرورت بیداری اسلامی، شمار زیادی از اهل سنت، به خصوص نسل جوان، را تحت تأثیر قرار داد. مجله «الجهاد» او، که در پیشاور منتشر می‌شد، و نیز کتاب‌های وی در معرفی جهاد افغانستان برای جهان عرب نقشی بسیار مؤثر داشت، تا جایی که بیشتر رهبران معاصر سلفیه جهادی و القاعده نیز از افکار وی تأثیر پذیرفته‌اند؛ از جمله، بن لادن، ایمن الظواهری، ابوحفص، خطاب (فرمانده عرب تبار چچن)، ابو سیاف (رهبر جماعت اسلامی چچن)، ابوسیاف فلیپینی، ابوهانی (از فرماندهان القاعده در سومالی که نقش محوری در ترور احمدشاه مسعود داشته است)، ابوهاجر (از یاران نزدیک عبدالله عزام که در آمریکا زندانی است) و بسیاری دیگر، تماماً از کسانی بودند که کم و بیش از خط فکری عبدالله عزام پیروی می‌کردند. (21)
شواهد نشان می‌دهد که آثار عزام برای بسیاری از جوانان در زمان تشکیل القاعده، مطلوبیت زیادی داشته است و به احتمال زیاد، هم اکنون نیز همین آثار در دست بسیاری از افراد با ترجمه‌های مختلف موجود باشد، همچنان که سایت رسمی به نام عبدالله عزام، که هم اکنون از سوی برخی از جریان‌های القاعده اداره می‌شود، تمام متن آثار او را در دسترس همگان گذاشته است. در این نوشتار نیز از همان متن‌های موجود در سایت، برای تبیین دیدگاه‌های عبدالله عزام استفاده شده است.
ایمن الظواهری (متولد 1951 م.)، یکی دیگر از نظریه پردازان اصلی القاعده است که در برنامه ریزی‌های اساسی بن لادن و تحول فکری القاعده نقش مهمی داشته است. (22) مانند عزام، بیشتر تحت تأثیر افکار سید قطب، به خصوص کتاب فی ضلال القرآن او، قرار داشت (23) و سید قطب، مهم ترین مرجع علمی او به شمار می‌آمد. به همین جهت، اعدام سید قطب، ظواهری را بسیار متأثر کرد و او در پی آن با همکاری دوستان مدرسه‌ای خود، سازمان «الجهاد» را برای مبارزه با حکومت مصر تأسیس کرد، (24) اما به سبب تحرکات تندروانه برخی اعضای «الجهاد» و اتهام آنها به ترور انور سادات (رئیس جمهور مصر)، بیش از هزار نفر از اعضای الجهاد، از جمله ظواهری، در 1981 م. دستگیر و محاکمه شدند. (25) پس از دو سال تفتیش و محاکمه بسیاری از آنها، از جمله الظواهری، آزاد و از مصر اخراج شدند. (26) پس از آن، با وجود اصل اولی جهاد و مبارزه در نظام فکری ظواهری، موانع موجود، او را مجبور کرد تا فعالیت‌های جهادی را متوقف کند و بیشتر از راه رسانه و چاپ کتاب‌ها و مقالات به نشر افکار خود بپردازد. (27) او پس از حضور در افغانستان این کشور را مناسبترین مکان برای سامان دهی عملیات جهادی تشخیص داد. (28) ضمن آنکه حضور بن لادن و عبدالله عزام با اهداف جهادی و سیاسی مشترک با ظواهری، فرصت مناسبی برای تحقق رؤیاهای وی به شمار می‌آمد. (29) وی طول حضور در افغانستان، روابط نزدیکی با بن لادن برقرار کرد و از نظر فکری نیز هر کدام از دیگری تأثیر پذیرفته بودند. (30) برخی معتقدند هم پیمانی آن دو برابر مبارزه علیه آمریکا و اسرائیل، پیش از آمدن بـه افغانستان در مصر صورت گرقته بود. (31) تأثیرپذیری القاعده و بن لادن از الظواهری و سایر رهبران فکری جماعت اسلامی و سازمان الجهاد مصر تا انجا اهمیت داشته است که برخی گفته‌اند: «بدون رهبری فکری سلفیان اخوانی مصری، اساساً شکل گیری جریانی به نام القاعده امکان پذیر نبود». (32)
با وجود آنکه بن لادن بیشتر به علت تحصیلات آکادمیک در رشته اقتصاد و تجارت، برنامه ریزی‌های جهادی و سرمایه‌های میلیاردی اش، بیش از دیگر رهبران مورد توجه جامعه جهانی بود، (33) اما از نظر فکری و اعتقادی، اعضای القاعده بیشتر تحت تأثیر عبدالله عزام قرار دارند تا بن لادن. زیرا بن لادن نه اطلاعات مذهبی عزام را داشت و نه از بیان شیوای او بهره مند بود. همچنان که هیچ اثر مکتوبی، جز شماری از بیانیه‌ها و سخنرانی‌های عمومی از بن لادن به جا نمانده است. حتی چنان که اشاره شد، شخص بن لادن نیز از افکار عبدالله عزام تأثیر پذیرفته بود و عزام از بن لادن برای رسیدن اهداف خاص خود در افغانستان استفاده می‌کرد، تا جایی که گفته شده است بن لادن تحت تأثیر عزام، به جای مبارزه با کشورهای عربی، جهاد خود را علیه شوروی و سپس غرب متمرکز کرده بود. (34)
افزون بر تأثیرپذیری بن لادن از عزام و ظواهری، او از محمد قطب (برادر سید قطب معروف)، استاد دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، که بیشتر افکار برادر خود را ترویج می‌کرد، نیز تأثیر پذیرفته بود. زیرا مدتی بن لادن در همین دانشگاه جزء شاگردان محمد قطب به شمار می‌رفت. (35) بنابراین، تأثیر بن لادن از افکار سید قطب به صورت غیرمستقیم است.
از طرف دیگر، رابطه اعتقادی القاعده با وهابیت نیز انکار شدنی نیست. زیرا عبدالله عزام با تأکید بر عقاید ظاهرگرایی سلفی، به آرای کلامی ابن تیمیه و علمای وهابی عربستان احترام خاصی می‌گذاشت. بر این اساس، او ساختن گنبد و ساختمان بر قبرها، (36) زیارت قبور، توسل و غیره را شرک می‌دانست و مردم افغانستان را به دلیل پرداختن به این گونه مسائل، پیوسته نکوهش می‌کرد، تا جایی که مردم افغانستان با بدبینی به وی و همراهانش، آنها را عامل ترویج وهابیت در افغانستان می‌دانستند. عزام نیز با نگرانی از فضای ضدیت با عرب- افغان‌ها به اتهام وهابیت، افغان‌ها را مردم جاهل و ناآگاه از حقیقت وهابیت می‌دانست و معتقد بود که آنان، تحت تأثیر تبلیغات «بریلویان» و رسانه‌های غربی، به خصوص رادیو «بی. بی. سی.»، از وهابیت متنفرند، تا جایی که وهابیان را بدتر از کلب و خنزیر، و یهود و نصارا را برتر از آنان می‌دانند. (37) در عین حال، وی به تفصیل از کرامات جهاد و مجاهدان در افغانستان سخن می‌گوید و کتاب آلاء الرحمن فی جهاد الأفغان را تماماً در این زمینه تدوین کرده است و اعتراض کسانی که نقل کرامات را نوعی بدعت و خرافات می‌دانستند، ناشی از ناآگاهی آنها می‌داند. زیرا معتقد است مشابه این کرامات در سیره صحابه و در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فراوان نقل شده است. (38)
بن لادن نیز، هرچند تا‌اندازه‌ای از افکار سید قطب و اخوانی‌های مصر تأثیر پذیرفته بود، اما رشد او در محیط وهابیت عربستان، حمایت گسترده وهابی‌ها از وی و پیوستن نیروهای وهابی عربستان به صفوف سازمان او را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. بنابراین، درست است که در صورت نبودن تفکر جریان‌های مصری، ممکن بود القاعده به این شکل به وجود نیاید، اما از آن طرف، بدون حمایت‌های وهابیت و عربستان، بن لادن تنها با تکیه بر سرمایه‌ها و نیروهای خود نمی‌توانست به موفقیت‌های گسترده دست یابد. تحت تأثیر این حمایت‌ها و حضور مستقیم نیروهای وهابی در سازمان القاعده و تشابه فکری برخی رهبران اخوانی با وهابیت، تأثیرپذیری از وهابیت نیز حداقل در نیروهای عادی القاعده قابل توجیه خواهد بود. چنان که طبق گزارش‌ها، بیشتر مطالعات اعضای القاعده نیز بر محور آثار ابن تیمیه و سید قطب، به طور هم زمان صورت می‌گیرد، (39) اما در مجموع، باید میان روابط سیاسی و اعتقادی این جریان‌ها با یکدیگر و نوع نگرش آنها به افراد مختلف، تفاوت گذاشت؛ به این معنا که رهبران القاعده، بیشتر از افکار ابن تیمیه متأثر بودند تا محمد بن عبدالوهاب، هرچند آشنایی نیروهای عادی القاعده با تفکر ابن تیمیه، تنها با تفسیر وهابیت میسر بود.

مبانی کلامی القاعدہ

احکام و فتاوای القاعده و گروه‌های افراطی مشابه آن در توجیه کشتن مخالفان از مسلمانان و غیرمسلمانان، بر محور این امور متمرکز است: «جهاد»، «جامعه جاهلی»، «جاهلیت»، «حکم راندن بغیر ما أنزل الله»، «حاکمیت خدا»، «دارالحرب و دارالاسلام»، «وجوب خروج بر ضد حاکم جائر» و «خروج حاکم از حدود اسلام». (40) آنها به تأسی از سلفی‌های مصر، دموکراسی را کفر می‌دانند و تنها به تشکیل حکومت دینی با تفسیر خاص خودشان معتقدند. (41)
شرح و تفسیرهای رهبران القاعده برای هر کدام از موضوعات فوق تحت تأثیر تحولات جهان اسلام، فراز و نشیب‌هایی از نظر سعه و ضیق داشته است، اما در مجموع، «جهاد»، «حکومت»، «تکفیر»، «ولایت و برائت»، «دارالاسلام و دارالکفر» و «ضرورت هجرت»، اصلی ترین مبانی کلامی القاعده است که در اینجا از آنها بحث خواهد شد.

1. توحید حاکمیت

مبدأ حاکمیت، مهم ترین و محوری ترین تفکر القاعده است؛ به این معنا که حاکمیت فقط از آن خداوند است و تنها مرجع معتبر در قوانین و دستورها، شریعت اسلامی است که از کتاب و سنت به دست آمده باشد. این تفکر، که پیش از آن، رهبران اخوانی مصر بر آن تأکید می‌کردند، (42) القاعده را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود. افرادی مانند عبدالله عزام، بر آزادی کامل مسلمانان از سلطه حکومت‌های طاغوت و فاسد تأکید داشتند و اینکه همگان باید فقط تسلیم فرمان الاهی باشند و از شریعت اسلام پیروی کنند که پیروی از آن نیز، تنها با تشکیل حکومت اسلامی محقق خواهد شد، (43) زیرا حق صور هر گونه حکم و تشریع به خالق جهان منحصر است و هر قانونی برگرفته از مراجع دیگر، اگر در عرض قانون الاهی یا برتر از آن قرار گیرد، کفر و شرک به خداوند خالق به شمار می‌آید و هر کس با چنین نظامی همکاری کند نیز کافر است. (44) البته از نظر آنها، کفر هر شخص به مقتضای مقام او متفاوت است؛ به این معنا که رئیس حکومت و رئیس قضا، قطعاً کافرند. اعضای مجلس شورا، اگر حکم شرعی را می‌دانند، ولی در عین حال، قوانین غیرشرعی تصویب می‌کنند، چنین افرادی قطعاً مسلمان نیستند، اما اگر به احکام شرعی در آن مورد جاهل باشند، کافر نمی‌شوند، زیرا جهل در اصول و فروع، معذوریت می‌آورد. بنابراین، کسی حق ندارد فرزند خود را برای آموختن چنین قوانینی بفرستد و کسی مجاز نیست که در ادارات مربوط به این حکومت، خدمت کند، یا حکم قاضی آن را بپذیرد. (45)
بنابراین، دلیل اصلی تأکید القاعده بر حاکمیت شرعی، به مبنای توحیدی آنها باز می‌گردد. آنها با استناد به آیاتی از قرآن معتقدند حاکمیت تنها از آن خداست و تلاش خود برای دستیابی به حکومت را نیز صرفاً بر مبنای اطاعت مطلق از اوامر الاهی توجیه می‌کنند. (46) از نظر آنها، اعتقاد به توحید به نظریه صرفاً کلامی یا عملکرد عبادی و اخلاقی محدود نیست، بلکه تمام ابعاد زندگی سیاسی- اجتماعی افراد نیز باید بر مبنای توحید شکل بگیرد، (47) زیرا حق صدور هر حکمی منحصر به خالق جهان است (48) و هر قانونی برگرفته از مراجع دیگر در عرض قانون الاهی به اجماع مسلمانان، باعث شرک و کفر (49) و خروج شخص از دایره اسلام می‌شود. (50) زیرا چنین حکمی از مصادیق تحلیل حرام و تحریم حلال الاهی است (51) که از معیارهای اصلی کفر شخص به شمار می‌آید. (52) از نظر آنها، تنها کسی می‌تواند اداره جامعه را به دست بگیرد و قوانین آن را وضع کند که از تأیید الاهی برخوردار باشد تا حکم او حکم الاهی تلقی شود. از این جهت، هر حکومتی بدون انتصاب به مبدأ الاهی نامشروع است و قوانین و دستورهای آن برای هیچ کس الزام آور نیست و باید چنین حکومتی ساقط، و به جای آن حکومت اسلامی تشکیل شود. (53)
الظواهری با استناد به سخنان سید قطب معتقد است نزاع اصلی اعتقادی میان مسلمانان با دیگران بر محور توحید و به تبع آن، نوع حکومت دور می‌زند که آیا نوع حکومت باید بر اساس شریعت الاهی تشکیل شود یا بر مبنای درک بشری، یا تلفیقی از آن دو. (54) به اعتقاد وی، حکومت اسلامی با التزام به شریعت اسلامی در قوانین و معاملات خود و ملزم کردن مردم به عمل به شریعت، می‌تواند ضامن اجرای شریعت اسلامی باشد، در حالی که حکومت کشورهای اسلامی، به خصوص در مصر، با حکومت اسلامی مطلوب، تفاوت بنیادی دارد، زیرا نه تنها هیچ یک از احکام شرعی را در جامعه اجرا نمی‌کنند، بلکه پیوسته کارهای حرام را نیز رواج می‌دهند. (55)

2. تشکیل حکومت به شیوه خلافت اسلامی

اصلی ترین معیار القاعده و سلفیه جهادی برای نوع حکومت اسلامی، خلافت صدر اسلام است. آنها با تفسیری قشری از اسلام و خلافت اسلامی، نوعی نظام ساده و ابتدایی را به شیوه خلافت صدر اسلام دنبال می‌کنند. زیرا تنها در چنین زمانی بود که حاکم اسلامی به عنوان خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در حقیقت، نماینده اصلی خداوند روی زمین حکومت می‌کرد. شیوه انتخاب خلیفه نیز باید از طریق شورای اهل حل و عقد صورت گیرد که اعضای آن، لزوماً از میان علمای همسو با القاعده برگزیده می‌شود و هر گاه این عده کسی را به عنوان خلیفه پذیرفتند، او مشروعیت داشته و واجب الاطاعه است. بر همین اساس، آنها تحقق بخشیدن به خلافت اسلامی را واجب شرعی می‌دانند که هر کس به اندازه توان خود باید برای آن بکوشد؛ (56) و طبق وعده الاهی، هر گاه کسی بر مبنای تقوا و عقیده درست اسلامی در این راه تلاش کند و شرک و بدعت را کنار بگذارد، قطعاً به خلافت در زمین دست خواهد یافت. (57)
تأکید بر معیار خلافت صدر اسلام، با ابعاد گوناگون آن مورد نظر است؛ از جمله آنکه از حاکم اسلامی به خلیفه و از حکومت باید به خلافت تعبیر شود؛ یعنی آنها دقیقاً درصدد احیای شکل ظاهری خلافت نیز هستند. مهم ترین شاخصه‌ها و وظایف حکومت اسلامی، که از حاکم آن به «امیرالمؤمنین» تعبیر می‌شود، این است که از آموزه‌های دینی بر مبنای اصول مورد اجماع سلف محافظت کند، اختلافات مردم را با روش عادلانه برطرف کند، امنیت مرزهای اسلام را با قوت و قدرت تأمین کند تا مردم با آرامش، زندگی، مسافرت و تجارت کنند و دشمنان اسلام نیز جرئت تجاوز به کشور اسلامی را نداشته باشند. همچنین، حاکم اسلامی باید به منابع مالی اسلامی، مانند صادقات و غیره رسیدگی کند و با استفاده از افراد امین و با توجه به تجربیات بزرگان و نیز نظارت مستقیم بر اجرای کارها، کشور اسلامی را به نحو احسن اداره کند. (58)

3. مشروعیت نداشتن دموکراسی

در اندیشه سیاسی القاعده، نظام‌های سیاسی موجود، به کلی مطرود و غیرمشروع‌اند و روش رایج کنونی جهانی برای تعیین حاکم از جانب مردم و با دخالت آنها و حضور احزاب، به هیچ وجه برای رهبران آنها پذیرفتنی نیست. به اعتقاد آنها، دموکراسی به این شلیل که مردم را مرجع اصلی دانسته است و حق قانون گذاری را به مردم و وکلای آنها می‌دهد و نیز بر آزادی عقیده و بیان استوار است و منادی تفکیک دین از سیاست است، کاملاً با اسلام مغایرت دارد. (59) به همین جهت، حکومت بر مبنای دموکراسی با شرک و کفر به خداوند مساوی است. زیرا هدف از تشکیل حکومت، تصمیم گیری در تمام امور زندگی مردم و هدایت جامعه به سوی کمال و سعادت ابدی است و این هدف بزرگ، تنها از سوی خداوند و راهنمای او قابل تحقق است، و مردم نیز موظف‌اند فقط از فرمان‌های الاهی اطاعت کنند. حال آنکه در حکومت مبتنی بر دموکراسی، حق حاکمیت از خداوند سلب شده است و در عرض حاکمیت الاهی، اختیار قانون گذاری و تعیین حاکم به عامه مردم سپرده شده است. از طرفی، حاکم نیز از طرف افراد عادی جامعه تعیین می‌شود که او نیز از ابعاد هدایت جامعه و کمال انسانی ناآگاه است و حاکمیت چنین فردی که از تصمیم گیری برای هدایت جامعه عاجز است، جامعه را به گمراهی و تباهی می‌کشاند. (60)
از نظر آنها، طبیعت و ماهیت حکومت اسلامی به طور کامل با ماهیت حکومت دموکراتیک فرق دارد و آمیختگی میان دموکراسی و شریعت الاهی محال است. زیرا دموکراسی با سکولاریزم غربی کافر مساوی است که با شروط اسلامی برای حکومت تناسبی ندارد. ضمن آنکه در قالب دموکراسی، تفکر فلسفی غربی بر نظام سیاسی مسلمانان حاکم می‌شود و باعث کنار گذاشتن شریعت خداوند و جایگزین کردن نظام کفرآمیز به جای آن و تثبیت طرح جدایی دین از حکومت و سیاست می‌شود که در نتیجه آن، مردم مجبورند به جای پرستش خداوند و تسلیم بودن در برابر قوانین الاهی، از سلایق فردی انسان، احزاب و گروه‌ها پیروی و آنها را پرستش کنند. (61)

4. ضرورت جهاد و قیام مسلحانه برای تشکیل حکومت

جهاد، اساسی ترین راهکار رهبران سلفیه جهادی و القاعده برای دستیابی به اهداف مورد نظرشان، از جمله تشکیل حکومت اسلامی، و از ارکان اصلی آن است. (62) بسیاری از رهبران القاعده، بر اساس رویکرد نص گرایی تفکر سلفی خود، جهاد را از مهم ترین فرایض الاهی و اصلی ترین وظیفه دینی خود می‌دانند، چنان که سخنگوی القاعده به نام «سلیمان ابوغیث» می‌گوید:
خداوند به ما فرمان جهاد داده و ما نیز در راه او جهاد کردیم. خداوند به ما فرمان داد به مستضعفین کمک و یاری برسانیم و ما نیز به مستضعفین یاری رساندیم. خداوند به ما فرمان داد کافرین را به وحشت اندازیم و ما نیز کفار را به وحشت انداختیم. خداوند سبحان به ما فرمان داده با امامان و پیشوایان کفر بجنگیم و معتقدیم که ما دین خداوند را یاری کردیم و معتقدیم که ما فریاد و ندای مستضعفین فلسطین، چیچن و غیره را در تمام نقاط جهان اجابت کردیم و توانستیم رأس هرم کفر را که به شبانه روز و به شکل آشکار خصومت و دشمنی خود را با اسلام بیان می‌کند، هدف قرار دهیم. (63)
بن لادن با استناد به آیات قرآن درباره جهاد، بر مشروعیت جهاد تأکید می‌کرد و معتقد بود جهاد واجب عینی است و اگر کسی نتواند به مجاهدان بپیوندد، گناه کبیره‌ای را مرتکب شده است. او مهم ترین وظیفه مؤمن را پس از ایمان آوردن، دفع دشمن متجاوز می‌دانست و اینکه تمام امت باید امکانات، فرزندان و پول خود را به نبرد با کفار و بیرون راندن آنها از سرزمین‌های اسلامی اختصاص دهد. (64) أیمن الظواهری نیز جهاد و مقاومت مسلحانه را یگانه راه ساقط کردن حکومت‌های نامشروع و جایگزینی آنها با حکومت اسلامی می‌داند. (65)
مهم ترین نظریه پرداز القاعده در زمینه جهاد، عبدالله عزام است که در آثار خود بیش از همه بر اهمیت، ضرورت و شرایط جهاد تأکید دارد. مهم ترین نظریه عبدالله عزام، گسترش فرهنگ جهاد و شهادت با هدف تشکیل حکومت اسلامی بود، تا جایی که او را احیاگر فرهنگ جهاد در عصر حاضر دانسته‌اند. (66) بر همین اساس، آنها معتقدند تنها راه تغییر نظام‌های فاسد و جاهلی و طاغوت و بازگشت به نظام سیاسی اسلامی، جهاد است. لذا هر راه دیگری را جهت برپایی نظام خلافت اسلامی رد می‌کنند؛ مانند وارد شدن در پارلمان، آموزش و پرورش، قیام‌های مردمی مسالمت آمیز، یا گسترش آرام تفکر اسلامی و غیره. به همین جهت، آنها با رویکرد مسالمت آمیز اخوانی‌ها در مصر مخالفت می‌کردند. چنان که ایمن الظواهری با انتقاد از اخوان المسلمین گفته بود: «به جای اینکه جوانان را برای جهاد به صف کند، آنان را به صف‌های انتخابات می‌فرستد». (67)
همچنین القاعده، ضمن مخالفت با نظام روحانیت اسلامی، سلسله مراتب آن را که آیین‌ها و روند مشخصی برای انتقال دینی داشتند، ناکارآمد و حتی گاهی زیان بار می‌دانستند. مهم ترین انتقادهای القاعده، به سکوت روحانیان در قبال مسائل سیاسی و کوتاهی در انجام دادن مسئولیت‌های اجتماعی اسلام، همانند امر به معروف و نهی از منکر و رویکرد درون نگری و صرف وقت در مسائل علمی محض آنان باز می‌گردد. زیرا از نگاه القاعده، راهکارهای دینی موجود در نظام روحانیت برای احیای دین، نمی‌تواند پاسخ گوی مشکلات و دغدغه‌های سیاسی- اجتماعی مسلمانان باشد، بلکه باید با قیام‌های مسلحانه، نظریه‌های اسلامی را عیناً در جامعه تحقق بخشید. به همین جهت، بنیادگرایی از نوع القاعده‌ی آن، معمولاً خارج از نظام روحانیت و حتی به عنوان راهکار جایگزین، شکل گرفته است؛ (68) هرچند تحت تأثیر تحولات گوناگون جهان اسلام، در ادامه حداقل برخی روحانیان نیز به صف آنها پیوسته‌اند، همچنان که شمار زیادی از نیروهای آنها نیز از میان طیف جوان کم تجربه‌ای تشکیل شده است که در نظام روحانیت تحصیل کرده‌اند.
به طور کلی، القاعده جریان بنیادگرای تندرو است که برای تغییر وضعیت موجود نامطلوب، معمولاً از راهبردهای فوری بهره می‌گیرند و برای رسیدن به اهداف خود، از به کار بردن هیچ خشونتی ابایی ندارند. زیرا به اعتقاد آنها، با وارد کردن ضربه‌های مؤثر و فوری، بهتر می‌توان به اهداف مورد نظر در زمان کوتاه دست یافت. هم چنان که بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها وآثار منتشر شده‌ی القاعده و سلفیه جهادی، تماماً حکایت از آن دارد که آنها بر اصل واکنشی بودن رویکرد خود تأکید دارند و به هیچ وجه با روش‌های مسالمت آمیز کنار نمی‌آیند. (69)

5. دارالحرب و دارالاسلام

در تفکر القاعده و سلفیه جهادی، دارالاسلام سرزمینی است که اداره سیاسی آن به دست مسلمانان است و بر مبنای قوانین اسلام اداره می‌شود، هر چند ممکن است بیشتر جمعیت آن را غیر مسلمانان تشکیل دهند. (70) رئیس دولت آن نیز از راه بیعت شرعی امت برگزیده شده است و هدف آن، تطبیق شریعت، حمایت از دین الاهی و ایجاد امنیت برای دین، جان، ناموس و اموال مردم است. (71) دارالحرب، سرزمینی است که قوانین اسلام در آن اجرا نمی‌شود؛ یا سرزمینی است که تعامل آن با کشورهای دیگر، بر اساس احکام اسلام صورت نمی‌گیرد، هر چند بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل دهند.
از نظر رهبران القاعده، معیار اصلی و دقیق در شناخت دارالاسلام و دارالحرب، قوانین آن است؛ اگر قوانین اسلام بر آن حاکم باشد، دارالاسلام است وگرنه دارالحرب به شمار می‌آید. هر سرزمین دارالاسلام، دارالعدل نیز به شمار می‌آید، زیرا قوانین اسلام، مساوی با عدالت است و هر دارالحرب، کافر، ظالم و فاسق (72) محسوب می‌شود. عبدالله عزام، افغانستان زمان اشغال شوروی را میان دارالحرب و دارالاسلام می‌دانست. زیرا قوانین اسلامی در آن نه کاملاً تعطیل شده بود و نه در تمام موارد اجرا شد. (73)
به اعتقاد آنها، تمام مسلامانان در قبال دارالاسلام، مسئولیت‌ها و وظایفی دارند که باید انجام دهند؛ از جمله جهاد برای دفاع از دارالاسلام، بر مسلمانان ساکن آن واجب عینی است و اگر توانایی آنها ضعیف باشد، بر مسلمانان کشورهای همسایه آن نیز جهاد واجب عینی می‌شود و همین طور با حفظ مراتب فاصله، وجوب عینی جهاد به مسلمانان کشورهای دیگر نیز سرایت می‌کند تا آنکه ممکن است در شرایط خاصی، بر تمام مسلمانان، جهاد برای دفاع از دارالاسلام واجب عینی شود، اما اگر دشمن بر دارالاسلام مسلط شده باشد، تمام مسلمانان آن عصر باید برای بیرون راندن آن جهاد کنند و اگر موفق نشدند، وجوب عینی جهاد بر هر مسلمان نسل بعدی انتقال می‌یابد و تا وقتی آن سرزمین آزاد نشود، این وجوب ساقط نمی‌شود. به همین جهت، عبدالله عزام معتقد است تمام مسلمانان وظیفه دارند اندلس، سمرقند، بخارا، فلسطین و غیره را از غیرمسلمانان بازپس گیرند؛ و از آنجایی که به خاطر ضعف و سستی مسلمانان، هنوز این قیام عمومی صورت نگرفته است، همگان گنهکارند.
یکی از وظایف مهم مسلمانان در برابر دارالاسلام، ضرورت مهاجرت به آن به عنوان واجب کفایی است؛ به این معنا که هر کسی باید در حد تخصص خود برای خدمت به دارالاسلام اعلام آمادگی کند و اگر رئیس حکومت و دیگر نهادها به حضور او نیاز داشتند، باید به آن سرزمین مهاجرت کند و در حوزه تخصص خود به آن کشور مشغول خدمت شود. علت دیگر ضرورت هجرت به دارالاسلام، دستیابی به زمینه مناسب برای انجام دادن تکالیف شرعی است و کسی که نمی‌تواند در میان مشرکان به وظایف دینی خود عمل کند، باید به جایی که این امکان برایش فراهم است، مهاجرت کند. زیرا از نظر فقهی، دارالحرب حتی صلاحیت اجرای احکام و حدود را ندارد و بر فرض اجرا، حکم حاکم غیراسلامی آن مشروعیت ندارد. (74)

6. هجرت و جهاد

سلفیه جهادی با استناد به آیاتی از قرآن کریم، هجرت، به خصوص هجرت برای جهاد را وظیفه همگانی، بزرگ ترین نعمت و عامل سعادت دنیا و آخرت می‌دانند (75) و معتقدند جهاد بدون هجرت امکان پذیر نیست و جهاد و مهاجرت در کنار هم تا قیامت ادامه دارد و به زمان خاصی محدود نیست. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کسانی که هجرت نمی‌کنند و در کنار مشرکان سکونت می‌کنند، بدون آنکه بتوانند مناسک دینی خود را انجام دهند، بیزاری جسته است. (76)
از نگاه عبدالله عزام، موارد هجرت عبارت است از هجرت و جهاد با هدف حفظ ناموس مسلمانان، زیرا حفظ ناموس هر فرد مسلمان بر همگان واجب است. (77) هجرت برای جهاد و مبارزه با کفار با تأکید بر اینکه تا وقتی کفار دست از کشتار مسلمانان برنداشته‌اند و خورشید اسلام از غرب طلوع نکرده است، جهاد ادامه می‌یابد؛ هجرت از «دارالخوف» به «دارالأمن» و از «دارالکفر» به «دارالایمان»، مانند هجرت مسلمانان از مکه به مدینه و هجرت از دارالفسق به مکانی که فسق و شرارت آن کمتر است؛ یعنی هر گاه فساد دینی در کشوری راه یافت، هر مسلمانی باید به دنبال محل اقامت دیگری باشد که خیر بیشتری دارد و در آنجا آسان تر می‌تواند وظایف دینی خود را انجام دهد و تنها در مواردی بسیار ضروری، از باب اکل میته، مجاز است در کشور فاسد زندگی کند. (78)
وی با تأکید بر ضرورت، اهمیت و فضیلت هجرت برای جهاد از نظر اسلام، زمینه را برای مهاجرت شمار زیادی از جوانان عرب برای جهاد افغانستان فراهم کرد و این کار باعث اعتراض خانواده‌ها به وی شد. اما عزام اعلام کرد که او کسی را به اجبار از خانه اش بیرون نیاورده است، بلکه او تنها وظیفه‌ی شرعی مسلمانان را بیان کرده است. (79)

7. ولایت و برائت

«ولایت» و «برائت»، از معیارهای مهم القاعده در تعامل یا تقابل با جهان و مسلمانان است. ولایت و برائت به این معنا که باید تنها با اهل توحید و کسانی که هم فکر و هم سو با آنها هستند، دوستی داشته باشیم و از دیگران، اعم از کفار و کسانی که به نوعی با کفار همکاری دارند و نیز مخالفان سیاسی و مذهبی، تبری بجوییم، هرچند آن کس از وابستگان نزدیک شخص باشد. (80) تقسیم کشورها به دارالحرب و دارالاسلام از سوی آنها بر همین مبناست، زیرا دوستی با دارالاسلام و دشمنی با دارالحرب لازم است و هر مسلمانی موظف است با دارالاسلام دوستی و محبت داشته باشد و از آن دفاع کند و با دارالحرب دشمن باشد. زیرا دارالاسلام وطن معنوی تمامی مسلمانان است و به همین جهت، هر مسلمانی هر چند ساکن آن نباشد، به ولایت و محبت و دفاع از آن موظف است، اما ب رعکس، اگر زادگاه شخص دارالحرب باشد، آن سرزمین، کشور فرد مسلمان به شمار نمی‌آید و به همین جهت، هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارد. (81) جهاد و حکومت از نگاه آنها نیز بر همین مبنای تولا و تبرا توجیه می‌شود. زیرا بر مبنای اصل محبت و دشمنی، جهاد با تمام دشمنان واجب است. از آن طرف، همکاری با دوستان برای تشکیل حکومت اسلامی لازم است، ضمن آنکه تنها کسی به تشکیل خلافت اسلامی موفق می‌شود که به دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان اهتمام جدی داشته باشد. (82)

تکفیر مسلمانان و معیارهای اساسی آن

ایمان و کفر، یکی از معیارهای اساسی القاعده برای تعیین نوع رویارویی با دیگران است. از نگاه آنها، واژه «کفر» معنای وسیعی دارد که بسیاری از مسلمانان را نیز در بر می‌گیرد. مصداق کافر، حداقل از نگاه برخی از آنها، به کسانی منحصر نیست که اسلام را قبول ندارند، بلکه شامل تمام کسانی می‌شود که به نوعی با کفار همکاری می‌کنند و مخالفان مذهبی و حتی مخالفان سیاسی آنها نیز در گروه کفار قرار می‌گیرند. زیرا از نگاه آنها، سلفی گری دقیقاً همان روش و منش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحابه و تابعین است و قطعاً دشمنی و مخالفت با آن، به معنای دشمنی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحابه و تابعین خواهد بود و این امر برای خروج شخص از اسلام کافی است. (83) به همین جهت، امثال معمر قذافی، صدام و غیره را به خاطر مخالفت با سنت، کافر به معنای خارج از اسلام می‌دانستند. (84) به اعتقاد آنها، ایمان و اسلام تنها در انجام دادن واجباتی مانند نماز و روزه و غیره خلاصه نمی‌شود، بلکه اگر کسی تمام این اعمال را انجام دهد، ولی از حکم حاکمی که مخالف حکم خدا و رسول اوست اطاعت کند، مرتد و کافر است که باید در دنیا و آخرت به جزای اعمال خود برسد، زیرا حق صدور هر حکمی منحصر به خالق جهان است. (85) به گفته عبدالله عزام، مسلمان بودن تنها در ادعای ظاهری و به دنیا آمدن از پدر و مادر مسلمان کافی نیست، بلکه مسلمان باید اسلام را بر تمام شئون زندگی اش حاکم کند (86) وگرنه کافر خواهد بود، آن هم نه کفر عملی، بلکه کفر اعتقادی که کشتن او واجب می‌شود. (87) بر همین اساس، وی به صراحت از کافر بودن بیشتر حاکمان عربی و نیز تمام نصیری‌های سوریه (88) و بعثی‌های عراق و سوریه، به خصوص شخص صدام و حافظ اسد سخن می‌گفت و در مورد شیعیان ایران معتقد بود که تنها برخی از آنها کافرند و بقیه یا مسلمان یا فاسق‌اند. (89)
عبدالله عزام، معیارهای اصلی تکفیر مسلمانان را چنین بیان می‌کند:
1. مساوی دانستن بلاغت و حجیت سخنان برخی صحابه، مانند ابوبکر و عمر بسا قرآن کریم، زیرا چنین اعتقادی باعث حکم کردن به غیر دستورهای الاهی و شرک می‌شود که عذاب شدید اخروی را در پی خواهد داشت (90) و در دنیا نیز کشتن او واجب است. چنان که در موردی، یکی از منافقان قضاوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابوبکر را نپذیرفته بود و وقتی برای صدور حکم پیش عمر آمد، عمر او را کشت. زیرا او با این کار می‌خواست حکم عمر را بر حکم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مقدم کند که بر اساس احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خون چنین شخصی هدر و کشتن او واجب است. (91)
2. انکار یکی از ضروریات مسلم دین، به شرطی که هر مسلمانی از ضروری بودن آن آگاه باشد و اختلافی در آن وجود نداشته باشد؛ مانند وجوب نماز پنج گانه با رکعات معین و روزه در ماه رمضان و سایر احکام. بنابراین، اعتقاد به سه رکعتی بودن یکی از نمازهای چهار رکعتی، مساوی قرار دادن سایر ماه‌ها با ماه رمضان در وجوب روزه، برابر دانستن قطع دست و زندان در مجازات دزد، مطابق قوانین مصوب برخی کشورها مانند مصر و مسائل دیگری از این قبیل، تماماً باعث کفر و خارج شدن شخص از اسلام می‌شود.
3. حلال دانستن حرام الاهی و عکس آن؛ چنان که قرآن، اهل کتاب را به دلیل پیروی بی قید و شرط از علمایشان مذمت کرده و مشرک دانسته است (92) و طبق حدیث نبوی، مذمت آنها به این جهت است که آن علما حلال خدا را حرام و حرام الاهی را حلال می‌کردند. (93) همچنین در قرآن کری

کلماتی برای این موضوع

افکار و عقاید ابن تیمیه پدر فکری مکتب جهادی های …افکار و عقاید ابن تیمیه پدر فکری مکتب سلفی جهادی پدر فکری طالبانیسم افکار و بامیـــــــــانسرانجام در میان تمامی گمانه زنی ها و نظرسنجی های که اغلب اشتباه از آب در آمد دونالد ره ولاء فرهنگ و اجتماعمشرق گارودی در سال ‏۱۹۱۳ در شهر مارسی به دنیا آمد و در سال دکتری خود را در رشته بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان



لینک منبع :مبانی کلامی «القاعده» در تکفیر و کشتار مسلمانان

مبانی کلامی «القاعده» در تکفیر و کشتار مسلمانان - راسخون rasekhoon.net/.../مبانی-کلامی-القاعده-در-تکفیر-و-کشتار-مسلمانان/‎Cached2 نوامبر 2016 ... در این نوشتار سعی می‌شود رفتار القاعده در تکفیر و کشتار مسلمانان، که هر روز دامنه‌اش گسترده تر می‌شود، بر اساس مبانی کلامی آن، مانند نوع نگاه ... مبانی کلامی - القاعده - در تکفیر و کشتار مسلمانان - جوان ایرانی | خبر ... khabarfarsi.com/u/27559496 3 نوامبر 2016 ... مبانی کلامی - القاعده - در تکفیر و کشتار مسلمانان ... عبدالله عزام، استاد و رهبر فکری بن لادن و القاعده، می گوید: من شاگرد چهار نفر بوده ام در فکر، ... نقد و بررسی مبانی جهادگرایی تکفیری ها - اخوت okhowah.com/fa/10698‎Cached Similar7 مارس 2015 ... این جریان بسیاری از مسلمانان و خصوصا شیعیان را تکفیر می کند. ... مورد سوم تکفیر در دوره بنی عباس بعد از بحث های کلامی در مورد مخلوق بودن قرآن اتفاق افتاد. .... سازمان القاعده، چیزی بیش از یک حکم فقهی فرعی و در ردیف اصول اولیه ی دین اسلام .... شد و اینک بخشی از آنها با آن نگرش در حال کشتار مسلمانان می باشند! نقش ایمن الظواهری در ایجاد فرقه «القاعده» | پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب www.adyannet.com/fa/news/19840‎Cached30 جولای 2016 ... ایمن الظواهری یکی از نظریه پردازان اصلی القاعده است، که در ... مقالات کنگره تکفیر، مقاله «مبانی کلامی القاعده در تکفیر و کشتار مسلمانان» محمد ... مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای ... www.ketabkhon.ir/.../مجموعه%20مقالات%20کنگره%20جهانی%20جریان%20های%20افراطی...‎Cached1. تبارشناسی جریان های تکفیری. حاوی مقالاتی از: تکفیر از دیدگاه سید قطب: مجید فاطمی نژاد. مبانی کلامی «القاعده» در تکفیر و کشتار مسلمانان :محمدطاهر رفیعی. Fars News Agency : گروه‌های تکفیری در خدمت افکار غرب/تکفیر ... www.farsnews.com/printable.php?nn=13930902001714 23 نوامبر 2014 ... فارس از کمیسیون تبارشناسی کنگره جریان‌های تکفیری گزارش می‌دهد ... نویسنده مقاله «مبانی کلامی القاعده در تکفیر و کشتار مسلمانان» دیگر ... فارس از کمیسیون تبارشناسی کنگره جریان‌های تکفیری گزارش می‌دهد ... www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930902001714‎Cached23 نوامبر 2014 ... گروه‌های تکفیری در خدمت افکار غرب/تکفیر دیباچه مفاسد است ... نویسنده مقاله « مبانی کلامی القاعده در تکفیر و کشتار مسلمانان» دیگر سخنران این ... قاعده «القاعده» - دیگران - khamenei.ir farsi.khamenei.ir/others-note?id=23702‎Cached Similar28 آگوست 2013 ... پروتستان‌ها می‌خواستند از خلال تاریخ و زمان، نقبی به اصول نخستین ... جریان سلفی‌گری تکفیری در اسلام نیز همچون جنبش‌های اعتراضی ... ابن تیمیه معتقد بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشت‌های عقلی خود را حاکم کنند. ... در یک کلام، این امکانات سیاسی، فنی و مالی غرب بود که امروز علیه خودش به کار رفته است ... آینده نگارى رفتار گروه هاى تکفیرى - مرکز جامع پژوهش های تکفیری www.terrorism.ir/prtl/index.../113-2017-05-29-10-26-34‎Cached29 مه 2017 ... تحلیل مسئله جریان‌های تکفیری نشان از آن دارد که عدم قطعیت‌های اصلی پیش روی ما، ..... انتحاری در کشتار مسلمانان و حرمت انتحار؛ معرفی سازمان‌های تکفیری (القاعده، ... نظام الدینی، سید حسین، مبانی کلامی سلفیان تکفیری، پایان نامه ... تأثیر تفکر جهادی «عبدالله عزّام» در گسترش خشونت‌های «القاعده» / محمد ... makhaterltakfir.com/.../تأثیر-تفکر-جهادی-عبدالله-عزّام-در-گسترش-خشونت‌های-القاعده-محمد-طاهر-رفیعی‎Cached23 مه 2016 ... اعضای «القاعده» همگی، از مسلمانان اهل سنت‌اند و قرائتی افراطی و ... ابعاد تفکر جهادی عبدالله عزّام، تأثیر آن را در رویکردهای جهادی و تکفیری القاعده با روش .... فاسد بدون کشتار و مبارزه مسلحانه ممکن باشد، نباید به کشتار اقدام نمود،[34] اما ..... سایر مذاهب، به تبیین درست مبانی کلامی جهاد و کفر و ایمان و توحید بپردازند و ...