فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
به همین دلیل برهان های متعددی در مقالات متعدد مطرح شد. برهان بوعلی سینا واجب الوجود را اثبات می کرد که واجب الوجود نمی تواند متعدد باشد و به خودی خود وقتی واجب الوجود ثابت شد توحید هم ثابت شده. برهان دیگر برهان صرف الوجود بود. برهان فرجه را از قول امام صادق(علیه السلام) مطرح کردیم. برهان تمانع ، برهان وحدت انبیا به نقل از امام علی (علیه السلام) و ... مطرح شد.
با توجه به اینکه بحث ها تا حدودی از حوصله اینگونه مقالات خارج است ، تصور می کنم که به همین مقدار بر اثبات توحید بسنده کنیم و بقیه بحث را به عزیزان واگذار کنیم تا با مراجعه به قرآن آن را کامل کنند چرا که یک سوم آیات قرآن راجع به توحید است یعنی یک سوم قرآن درباره توحید بحث کرده. هر آیه ای و هر سوره ای باز کنید و بخوانید می بینید که اشاره به توحید شده مخصوصاً سوره هایی مثل سوره توحید ، آیات اول سوره حدید یا آیات آخر سوره حشر.
بحث دیگری که باید مطرح شود و از اهمیت خاصی برخوردار است مراتب و درجات و اقسام توحید است. توحید در یک تقسیم بندی به دو شاخه تقسیم می شود: توحید نظری و توحید عملی.
توحید نظری اعتقاد و بینش است و جنبه نظری دارد اساس و اصل است و توحید عملی در واقع میوه و حاصل توحید نظری است.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد
توحید نظری را معمولاً به سه شاخه مستقل تقسیم می کنند: توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی.
توحید ذاتی یعنی اینکه ذات واجب الوجود و ذات مبدأ عالم نمی تواند متعدد باشد. افرادی و بینش هایی هستند که مبدأ عالم و خالق عالم را متکرر می دانند مثلاً می گویند مبدأ خوبیها یکی است به نام اهورا مزدا یا یزدان و مبدأ بدی ها دیگر او نیست. مبدأ بدیها اهریمن است.
بنابراین عالم دو شاخه است . شاخه خوبیها به یکی منتهی می شود و شاخه بدیها به یکی دیگر. چنانکه بعضی ها هستند که ممکن است مبدأ عالم را سه گانه بدانند ، به هر حال در ربوبیت این مشکل وجود دارد. توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد و شیعه هم به برکت فرمایشات مولای متقیان امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه از جمله خطبه اول و سایر ائمه(علیهم السلام) مثل امام صادق(علیه السلام) در کافی، امام رضا(علیه السلام) در مناظراتی که داشتند شیعه را به این مفاهیم ظریف و دقیق راهنمایی کردند.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
اول اینکه خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست یعنی ذاتش واحد است در صفات هم بی همتاست " لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر" هیچ چیز و هیچ کس مثل او نیست.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد
دوم اینکه صفات خداوند متعال از ذاتش جدا نیست بر خلاف بقیه موجودات. غیر خدا همگی صفاتشان از ذاتشان جداست. اگر می گوید حسن عالم است حسن بودن با عالم بودن دو چیز کاملاً مغایر است. حسن می تواند باشد ولی عالم نباشد. عالم می توانیم تصور بکنیم ولی حسن نباشد مثلا حسین باشد.
اما در مورد ذات باریتعالی این جوری نیست. الله و عالم از هم قابل تفکیک نیستند و اینها مغایر نیستند. الله اگر الله باشد حتماً عالم هم هست. عالم اگر عالم باشد جز الله نیست. بنابراین صفات باریتعالی عین ذات اوست.
البته بعداً توضیح خواهیم داد که صفات خداوند متعال همان صفات اصلی یا صفات ذات است. چون صفات فعل به نوعی به همین صفات ذات بر می گردند یعنی صفات فعل یا صفات عرضی به صفات اصلی و صفات ذاتی منتهی می شوند. صفات ذاتی هم به دو سه مورد منتهی می شوند.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد. اما این صفات به دو سه تا منتهی می شود مثل علم ، قدرت وحیات که آنها هم عین ذات است. بقیه صفات چه صفات ذات، چه صفات افعال سرانجام به همین صفات اصلی بر می گردند. به هر حال مطلب دوم این است که خداوند متعال صفاتش عین ذاتش و ذاتش عین صفاتش است.
سوم اینکه صفات خداوند متعال عین هم هستند. در مورد ما انسان ها این جور نیست مثلاً عالم بودن با قادر بودن شخص دو چیز مغایر هستند. ای بسا یک نفر عالم باشد ولی قادر نباشد، قادر باشد ولی عالم نباشد. این تصور در غیر خداوند متعال امکان پذیر است. اما در خداوند متعال عالم بودن عین قادر بودن است وقادر بودن نیزعین عالم بودن است. علم حقیقی جز قدرت نیست و قدرت حقیقی جز علم نیست .
توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
1- خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست در صفات نیز بی همتاست.
2- صفات ذات باریتعالی عین ذات و ذات عین صفات است. اینها دو گانه نیستند و دوئیت در کار نیست .
3- صفات خداوند عین هم هستند.منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
به همین دلیل برهان های متعددی در مقالات متعدد مطرح شد. برهان بوعلی سینا واجب الوجود را اثبات می کرد که واجب الوجود نمی تواند متعدد باشد و به خودی خود وقتی واجب الوجود ثابت شد توحید هم ثابت شده. برهان دیگر برهان صرف الوجود بود. برهان فرجه را از قول امام صادق(علیه السلام) مطرح کردیم. برهان تمانع ، برهان وحدت انبیا به نقل از امام علی (علیه السلام) و ... مطرح شد.
با توجه به اینکه بحث ها تا حدودی از حوصله اینگونه مقالات خارج است ، تصور می کنم که به همین مقدار بر اثبات توحید بسنده کنیم و بقیه بحث را به عزیزان واگذار کنیم تا با مراجعه به قرآن آن را کامل کنند چرا که یک سوم آیات قرآن راجع به توحید است یعنی یک سوم قرآن درباره توحید بحث کرده. هر آیه ای و هر سوره ای باز کنید و بخوانید می بینید که اشاره به توحید شده مخصوصاً سوره هایی مثل سوره توحید ، آیات اول سوره حدید یا آیات آخر سوره حشر.
بحث دیگری که باید مطرح شود و از اهمیت خاصی برخوردار است مراتب و درجات و اقسام توحید است. توحید در یک تقسیم بندی به دو شاخه تقسیم می شود: توحید نظری و توحید عملی.
توحید نظری اعتقاد و بینش است و جنبه نظری دارد اساس و اصل است و توحید عملی در واقع میوه و حاصل توحید نظری است.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد
توحید نظری را معمولاً به سه شاخه مستقل تقسیم می کنند: توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی.
توحید ذاتی یعنی اینکه ذات واجب الوجود و ذات مبدأ عالم نمی تواند متعدد باشد. افرادی و بینش هایی هستند که مبدأ عالم و خالق عالم را متکرر می دانند مثلاً می گویند مبدأ خوبیها یکی است به نام اهورا مزدا یا یزدان و مبدأ بدی ها دیگر او نیست. مبدأ بدیها اهریمن است.
بنابراین عالم دو شاخه است . شاخه خوبیها به یکی منتهی می شود و شاخه بدیها به یکی دیگر. چنانکه بعضی ها هستند که ممکن است مبدأ عالم را سه گانه بدانند ، به هر حال در ربوبیت این مشکل وجود دارد. توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد و شیعه هم به برکت فرمایشات مولای متقیان امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه از جمله خطبه اول و سایر ائمه(علیهم السلام) مثل امام صادق(علیه السلام) در کافی، امام رضا(علیه السلام) در مناظراتی که داشتند شیعه را به این مفاهیم ظریف و دقیق راهنمایی کردند.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
اول اینکه خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست یعنی ذاتش واحد است در صفات هم بی همتاست " لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر" هیچ چیز و هیچ کس مثل او نیست.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد
دوم اینکه صفات خداوند متعال از ذاتش جدا نیست بر خلاف بقیه موجودات. غیر خدا همگی صفاتشان از ذاتشان جداست. اگر می گوید حسن عالم است حسن بودن با عالم بودن دو چیز کاملاً مغایر است. حسن می تواند باشد ولی عالم نباشد. عالم می توانیم تصور بکنیم ولی حسن نباشد مثلا حسین باشد.
اما در مورد ذات باریتعالی این جوری نیست. الله و عالم از هم قابل تفکیک نیستند و اینها مغایر نیستند. الله اگر الله باشد حتماً عالم هم هست. عالم اگر عالم باشد جز الله نیست. بنابراین صفات باریتعالی عین ذات اوست.
البته بعداً توضیح خواهیم داد که صفات خداوند متعال همان صفات اصلی یا صفات ذات است. چون صفات فعل به نوعی به همین صفات ذات بر می گردند یعنی صفات فعل یا صفات عرضی به صفات اصلی و صفات ذاتی منتهی می شوند. صفات ذاتی هم به دو سه مورد منتهی می شوند.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد. اما این صفات به دو سه تا منتهی می شود مثل علم ، قدرت وحیات که آنها هم عین ذات است. بقیه صفات چه صفات ذات، چه صفات افعال سرانجام به همین صفات اصلی بر می گردند. به هر حال مطلب دوم این است که خداوند متعال صفاتش عین ذاتش و ذاتش عین صفاتش است.
سوم اینکه صفات خداوند متعال عین هم هستند. در مورد ما انسان ها این جور نیست مثلاً عالم بودن با قادر بودن شخص دو چیز مغایر هستند. ای بسا یک نفر عالم باشد ولی قادر نباشد، قادر باشد ولی عالم نباشد. این تصور در غیر خداوند متعال امکان پذیر است. اما در خداوند متعال عالم بودن عین قادر بودن است وقادر بودن نیزعین عالم بودن است. علم حقیقی جز قدرت نیست و قدرت حقیقی جز علم نیست .
توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
1- خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست در صفات نیز بی همتاست.
2- صفات ذات باریتعالی عین ذات و ذات عین صفات است. اینها دو گانه نیستند و دوئیت در کار نیست .
3- صفات خداوند عین هم هستند.منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف