فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
به همین دلیل برهان های متعددی در مقالات متعدد مطرح شد. برهان بوعلی سینا واجب الوجود را اثبات می کرد که واجب الوجود نمی تواند متعدد باشد و به خودی خود وقتی واجب الوجود ثابت شد توحید هم ثابت شده. برهان دیگر برهان صرف الوجود بود. برهان فرجه را از قول امام صادق(علیه السلام) مطرح کردیم. برهان تمانع ، برهان وحدت انبیا به نقل از امام علی (علیه السلام) و ... مطرح شد.
با توجه به اینکه بحث ها تا حدودی از حوصله اینگونه مقالات خارج است ، تصور می کنم که به همین مقدار بر اثبات توحید بسنده کنیم و بقیه بحث را به عزیزان واگذار کنیم تا با مراجعه به قرآن آن را کامل کنند چرا که یک سوم آیات قرآن راجع به توحید است یعنی یک سوم قرآن درباره توحید بحث کرده. هر آیه ای و هر سوره ای باز کنید و بخوانید می بینید که اشاره به توحید شده مخصوصاً سوره هایی مثل سوره توحید ، آیات اول سوره حدید یا آیات آخر سوره حشر.
بحث دیگری که باید مطرح شود و از اهمیت خاصی برخوردار است مراتب و درجات و اقسام توحید است. توحید در یک تقسیم بندی به دو شاخه تقسیم می شود: توحید نظری و توحید عملی.
توحید نظری اعتقاد و بینش است و جنبه نظری دارد اساس و اصل است و توحید عملی در واقع میوه و حاصل توحید نظری است.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد
توحید نظری را معمولاً به سه شاخه مستقل تقسیم می کنند: توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی.
توحید ذاتی یعنی اینکه ذات واجب الوجود و ذات مبدأ عالم نمی تواند متعدد باشد. افرادی و بینش هایی هستند که مبدأ عالم و خالق عالم را متکرر می دانند مثلاً می گویند مبدأ خوبیها یکی است به نام اهورا مزدا یا یزدان و مبدأ بدی ها دیگر او نیست. مبدأ بدیها اهریمن است.
بنابراین عالم دو شاخه است . شاخه خوبیها به یکی منتهی می شود و شاخه بدیها به یکی دیگر. چنانکه بعضی ها هستند که ممکن است مبدأ عالم را سه گانه بدانند ، به هر حال در ربوبیت این مشکل وجود دارد. توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد و شیعه هم به برکت فرمایشات مولای متقیان امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه از جمله خطبه اول و سایر ائمه(علیهم السلام) مثل امام صادق(علیه السلام) در کافی، امام رضا(علیه السلام) در مناظراتی که داشتند شیعه را به این مفاهیم ظریف و دقیق راهنمایی کردند.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
اول اینکه خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست یعنی ذاتش واحد است در صفات هم بی همتاست " لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر" هیچ چیز و هیچ کس مثل او نیست.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد
دوم اینکه صفات خداوند متعال از ذاتش جدا نیست بر خلاف بقیه موجودات. غیر خدا همگی صفاتشان از ذاتشان جداست. اگر می گوید حسن عالم است حسن بودن با عالم بودن دو چیز کاملاً مغایر است. حسن می تواند باشد ولی عالم نباشد. عالم می توانیم تصور بکنیم ولی حسن نباشد مثلا حسین باشد.
اما در مورد ذات باریتعالی این جوری نیست. الله و عالم از هم قابل تفکیک نیستند و اینها مغایر نیستند. الله اگر الله باشد حتماً عالم هم هست. عالم اگر عالم باشد جز الله نیست. بنابراین صفات باریتعالی عین ذات اوست.
البته بعداً توضیح خواهیم داد که صفات خداوند متعال همان صفات اصلی یا صفات ذات است. چون صفات فعل به نوعی به همین صفات ذات بر می گردند یعنی صفات فعل یا صفات عرضی به صفات اصلی و صفات ذاتی منتهی می شوند. صفات ذاتی هم به دو سه مورد منتهی می شوند.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد. اما این صفات به دو سه تا منتهی می شود مثل علم ، قدرت وحیات که آنها هم عین ذات است. بقیه صفات چه صفات ذات، چه صفات افعال سرانجام به همین صفات اصلی بر می گردند. به هر حال مطلب دوم این است که خداوند متعال صفاتش عین ذاتش و ذاتش عین صفاتش است.
سوم اینکه صفات خداوند متعال عین هم هستند. در مورد ما انسان ها این جور نیست مثلاً عالم بودن با قادر بودن شخص دو چیز مغایر هستند. ای بسا یک نفر عالم باشد ولی قادر نباشد، قادر باشد ولی عالم نباشد. این تصور در غیر خداوند متعال امکان پذیر است. اما در خداوند متعال عالم بودن عین قادر بودن است وقادر بودن نیزعین عالم بودن است. علم حقیقی جز قدرت نیست و قدرت حقیقی جز علم نیست .
توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
1- خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست در صفات نیز بی همتاست.
2- صفات ذات باریتعالی عین ذات و ذات عین صفات است. اینها دو گانه نیستند و دوئیت در کار نیست .
3- صفات خداوند عین هم هستند.منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
فرآوری: دکتر جعفری - بخش اعتقادات شیعه تبیان
به همین دلیل برهان های متعددی در مقالات متعدد مطرح شد. برهان بوعلی سینا واجب الوجود را اثبات می کرد که واجب الوجود نمی تواند متعدد باشد و به خودی خود وقتی واجب الوجود ثابت شد توحید هم ثابت شده. برهان دیگر برهان صرف الوجود بود. برهان فرجه را از قول امام صادق(علیه السلام) مطرح کردیم. برهان تمانع ، برهان وحدت انبیا به نقل از امام علی (علیه السلام) و ... مطرح شد.
با توجه به اینکه بحث ها تا حدودی از حوصله اینگونه مقالات خارج است ، تصور می کنم که به همین مقدار بر اثبات توحید بسنده کنیم و بقیه بحث را به عزیزان واگذار کنیم تا با مراجعه به قرآن آن را کامل کنند چرا که یک سوم آیات قرآن راجع به توحید است یعنی یک سوم قرآن درباره توحید بحث کرده. هر آیه ای و هر سوره ای باز کنید و بخوانید می بینید که اشاره به توحید شده مخصوصاً سوره هایی مثل سوره توحید ، آیات اول سوره حدید یا آیات آخر سوره حشر.
بحث دیگری که باید مطرح شود و از اهمیت خاصی برخوردار است مراتب و درجات و اقسام توحید است. توحید در یک تقسیم بندی به دو شاخه تقسیم می شود: توحید نظری و توحید عملی.
توحید نظری اعتقاد و بینش است و جنبه نظری دارد اساس و اصل است و توحید عملی در واقع میوه و حاصل توحید نظری است.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد
توحید نظری را معمولاً به سه شاخه مستقل تقسیم می کنند: توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی.
توحید ذاتی یعنی اینکه ذات واجب الوجود و ذات مبدأ عالم نمی تواند متعدد باشد. افرادی و بینش هایی هستند که مبدأ عالم و خالق عالم را متکرر می دانند مثلاً می گویند مبدأ خوبیها یکی است به نام اهورا مزدا یا یزدان و مبدأ بدی ها دیگر او نیست. مبدأ بدیها اهریمن است.
بنابراین عالم دو شاخه است . شاخه خوبیها به یکی منتهی می شود و شاخه بدیها به یکی دیگر. چنانکه بعضی ها هستند که ممکن است مبدأ عالم را سه گانه بدانند ، به هر حال در ربوبیت این مشکل وجود دارد. توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی یکی از دقیق ترین معارف اسلامی است و با جرأت می توان گفت که به جز پیروان اهل بیت (شیعه) هیچ کس نتوانسته مفهوم واقعی توحید صفاتی را آن گونه که هست بفهمد و شیعه هم به برکت فرمایشات مولای متقیان امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه از جمله خطبه اول و سایر ائمه(علیهم السلام) مثل امام صادق(علیه السلام) در کافی، امام رضا(علیه السلام) در مناظراتی که داشتند شیعه را به این مفاهیم ظریف و دقیق راهنمایی کردند.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
اول اینکه خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست یعنی ذاتش واحد است در صفات هم بی همتاست " لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر" هیچ چیز و هیچ کس مثل او نیست.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد
دوم اینکه صفات خداوند متعال از ذاتش جدا نیست بر خلاف بقیه موجودات. غیر خدا همگی صفاتشان از ذاتشان جداست. اگر می گوید حسن عالم است حسن بودن با عالم بودن دو چیز کاملاً مغایر است. حسن می تواند باشد ولی عالم نباشد. عالم می توانیم تصور بکنیم ولی حسن نباشد مثلا حسین باشد.
اما در مورد ذات باریتعالی این جوری نیست. الله و عالم از هم قابل تفکیک نیستند و اینها مغایر نیستند. الله اگر الله باشد حتماً عالم هم هست. عالم اگر عالم باشد جز الله نیست. بنابراین صفات باریتعالی عین ذات اوست.
البته بعداً توضیح خواهیم داد که صفات خداوند متعال همان صفات اصلی یا صفات ذات است. چون صفات فعل به نوعی به همین صفات ذات بر می گردند یعنی صفات فعل یا صفات عرضی به صفات اصلی و صفات ذاتی منتهی می شوند. صفات ذاتی هم به دو سه مورد منتهی می شوند.
خداوند همه صفات کمالی را دارد. هیچ کمالی در دنیا و در غیر دنیا پیدا نمی شود مگر اینکه مستند به اوست پس او آن کمال را دارد یعنی همه صفات کمال را دارد. اما این صفات به دو سه تا منتهی می شود مثل علم ، قدرت وحیات که آنها هم عین ذات است. بقیه صفات چه صفات ذات، چه صفات افعال سرانجام به همین صفات اصلی بر می گردند. به هر حال مطلب دوم این است که خداوند متعال صفاتش عین ذاتش و ذاتش عین صفاتش است.
سوم اینکه صفات خداوند متعال عین هم هستند. در مورد ما انسان ها این جور نیست مثلاً عالم بودن با قادر بودن شخص دو چیز مغایر هستند. ای بسا یک نفر عالم باشد ولی قادر نباشد، قادر باشد ولی عالم نباشد. این تصور در غیر خداوند متعال امکان پذیر است. اما در خداوند متعال عالم بودن عین قادر بودن است وقادر بودن نیزعین عالم بودن است. علم حقیقی جز قدرت نیست و قدرت حقیقی جز علم نیست .
توحید ذاتی معنایش این است که ذات واجب الوجود که هستی قائم به اوست ، یکی بیشتر نیست.
توحید صفاتی در سه جمله بیان می شود:
1- خداوند متعال همان گونه که در ذات بی همتاست در صفات نیز بی همتاست.
2- صفات ذات باریتعالی عین ذات و ذات عین صفات است. اینها دو گانه نیستند و دوئیت در کار نیست .
3- صفات خداوند عین هم هستند.منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
الف- شیداى حق
مۆمن نمازگزار از هر چه جز خدا چشم پوشیده و دیده و دل به معشوق واقعى دوخته است. او هیچ چیز جز خدا را شایسته دلبستگى نمىداند. از این رو، در انتظار وصال یار لحظه شمارى مىکند، تا اینکه با شنیدن صداى روحبخش اذان به مراد خویش نایل آید.
قرآن مجید شیدایى نمازگزاران را این گونه توصیف مى کند:
«رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلوةِ وَایتاءِ الزَّکوةِ، یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»
مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروشى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمى دارد، ایشان از روزى که دلها و دیدگان دگرگون مى شود هراسناکند.
این عشق و شیدایى، یک طرفه نیست، بلکه از آن سو نیز محبت و عنایت الهى شامل حال نمازگزار مى گردد و او را غرق الطاف خود مى سازد. على علیه السلام فرمود:
«لَوْ یَعْلَمُ الْمُصَلّى ما یَغْشاهُ مِنْ جَلالِ اللَّهِ ما سَرَّهُ أَنْ یَرْفَعَ رَاْسَهُ مِنَ السُّجُودِ»
اگر نماز گزار مى دانست که چقدر جلال الهى او را فرا مى گیرد سر از سجده برداشتن را خوش نمى داشت.
ب- رستگارى
قرآن رستگارى را از آن مۆمنانى مى داند که خاشعانه نماز مى گزارند و مى فرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُۆْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ»
به تحقیق مۆمنان رستگارند، آنان که در نماز خود خاشعند.
ج- هدایت و نیکوکارى
همچنین به پا دارندگان نماز را نیکوکاران هدایت یافته مى داند و مى فرماید:
«المْ تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ هُدًى وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ …»
الف، لام، میم. اینها آیه هاى حکمت آمیز است و براى نیکوکاران هدایت و رحمتى است، نیکوکارانى که نماز مى گزارند ….
د- ریزش گناهان و ترفیع درجه
سلمان فارسى از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى کند:
«إِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ، إِذا قامَ إِلَى الصَّلاةِ، تَحاتَتْ عَنْهُ خَطایاهُ، کَما تَحاتَتْ وَرَقُ هذِهِ الشَّجَرَةِ»
آن هنگام که مسلمان براى اقامه نماز حرکت مى کند، گناهان و خطاهایش همچون برگ این درخت (به هنگام خزان) مىریزد.
ه- پیشوایى فرشتگان
نمازگزار در پیشگاه خداوند از چنان جایگاه بلندى برخوردار است که شایستگى پیشوایى فرشتگان را مى یابد . امام باقر علیه السلام در این باره فرمود:
«ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ شیعَتِنا یَقُومَ إِلَى الصَّلاةِ إِلَّا اکْتَنَفَتْهُ بِعَدَدِ مَنْ خالَفَهُ مَلائِکَةٌ یُصَلُّونَ خَلْفَهُ یَدْعُونَ اللَّهَ لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْصَلاتِهِ»
هیچ کس از شیعیان ما به نماز نمى ایستند، جز اینکه به تعداد مخالفین و دشمنانش، فرشتگانى اطراف او راگرفته پشت سرش به نماز مى ایستند و تا زمانى که در حال نماز است او را دعا مىکنند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«… وَ لِلْمُصَلّى حُبُّ الْمَلائِکَةِ، وَ هُدًى وَ ایمانٌ، وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَکَةٌ فىِ الّرِزْقِ وَ راحَةٌ لِلْبَدَنِ، وَ کَراهَةٌ لِلشَّیْطانِ، وَ سِلاحٌ عَلَى الْکُفَّارِ وَ إِجابَةٌ لِلْدُّعاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمالِ وَ زادٌ لِلْمُۆْمِنِ مِنَ الدُّنْیا إِلَى الْاخِرَةِ، وَ شَفیعٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَلَکِ الْمَوْتِ، وَ أَنیسٌ فى قَبْرِهِ وَ فَراشٌ تَحْتَ جَنْبِهِ وَ جَوابٌ لِمُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ»
نمازگزار را نزد خداوند مقاماتى است از جمله: محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و شناخت، برکت در روزى، راحتى بدن، ناخرسندى شیطان، قدرت در برابر کفّار، قبولى دعا، توشه مۆمن از دنیا براى آخرت، واسطه بین او و مأمور مرگ، و همنشین و بستر زیر پهلوى او در قبر و جواب براى نکیر و منکر.
و نیز آن حضرت درباره عظمت و بزرگى مۆمن نمازگزار در قیامت فرمود:
«تَکُونُ صَلاةُ الْعَبْدِ عِنْدَ الَمحْشَرِ تاجاً عَلى رَأْسِهِ وَ نُوراً عَلى وَجْهِهِ وَلِباساً عَلى بَدَنِهِ وَ سَتْراً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّارِ وَ حُجَّةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ وَنَجاةً لِبَدَنِهِ مِنَ النَّارِ، وَ جَوازاًعَلَى الصِّراطِ وَ مِفْتاحاً لِلْجَنَّةِ وَمُهُوراً لِلْحُورِ الْعینِ، وَ ثَمَناً لِلْجَنَّةِ»
در روز قیامت و محشر نماز بنده مۆمن تاجى است بر سرش، نورى است بر جبینش، پوششى است بر اندامش، حجابى است بین او و آتش، حجتى است بین او و پروردگار جلّ جلاله، نجات بخش بدن او از آتش، برگ عبور از صراط، کلید بهشت، مهریه هایى براى حورالعین و بهاى بهشت است.
نماز خاشعانه، اولین شرط ایمان
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُۆْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»؛ قطعا مۆمنان رستگارند آنها هستند که در نمازشان خشوع دارند.
ناگفته نماند که در مکتب انبیا رستگار حتمی از معنویت سرچشمه میگیرد اما در مکتب طاغوتیان، رستگاری حتمی ریشه در زور و قدرت دارد.
فرعون فریاد میزد که «وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»؛ در حقیقت امروز هر که فایق آید خوشبخت مى شود.
به هر حال هر کسی هر نوع کار خیر و خدمتی را که به مردم انجام دهد اما نسبت به نماز کوتاهی کند رستگار نخواهد شد.
حالات و درجات نمازگزاران
برخی از افراد نماز را با خشوع میخوانند؛ «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» خشوع، ادب جسمی و روحی است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله دیدند شخصی در حال نماز با ریش خود بازی میکند، فرمودند: اگر او روح خشوع داشت هرگز این کار را نمیکرد.
بعضی نسبت به نماز مراقبند: «وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ»
بعضی کارها را به خاطر نماز رها میکنند: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»؛ مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا باز نمیدارد.
عدهای با نشاط به سوی نماز حرکت میکنند: «فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ»؛ به سوى ذکر خدا بشتابید.
بعضی بهترین لباس را برای نماز میپوشند: «یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجدٍ»
گروهی عشق ثابتی به نماز دارند: «الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»؛ همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مىکنند.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: مراد، دوام بر نمازهای مستحبی است همچنانکه مراد از «وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ» حفاظت و مراقبت از نمازهای واجب است.
عدهای دیگر برای نماز سحرخیزی دارند: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ»
برخی شب را با نماز صبح میکنند: «وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا»؛ و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى آورند.
و بعضی سجدهای همراه با اشک دارند: «سُجَّدًا وَبُکِیًّا»
ارزش و اهمیت نماز اول وقت
امام صادق علیه السلام می فرماید: کسى که نمازهاى واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید، فرشته آن را سپید و پاکیزه به آسمان می برد. آن نماز می گوید: خدا تو را حفظ کند همان گونه که مرا حفظ کردی، مرا به ملکى بزرگوار سپردى. و کسى که نمازها را بى سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته نماز او را سیاه و تاریک به آسمان می برد در حالى که نماز با صداى بلند و به نماز گزار می گوید: مرا ضایع کردى، خداى تو را ضایع کند آنچنانکه مرا ضایع کردى؛ و خدا تو را رعایت نکند آنچنانکه تو مرا رعایت نکردى. «وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۹۰، کتاب الصلوه، ابواب المواقیت ، باب ۳، حدیث ۱۷»
نکته:
از این روایت می فهمیم که نماز را ملائکة اللَّه به سوى آسمان بالا می برند یا با صورت پاکیزه سفید. و آن وقتى است که نماز را در اوّل وقت به جا آورد و آداب آن را رعایت کند و در این صورت به نمازگزار دعاى خیر می کند. و یا با صورت تاریک سیاه بالا می برند و آن در وقتى است که آن را بى عذر تأخیر اندازد و حدود آن را برپا نکند؛ و در این صورت او را نفرین می کند. و این حدیث علاوه بر آنکه دلالت می کند که نماز یک صورت پنهان دارد همچنین دلالت می کند بر اینکه نماز زنده و جاندار است.
« با استفاده از کتاب آداب الصلاة امام خمینی رحمة الله علیه »
شهید بزرگوار مطهری می فرماید : مسأله ای که درمورد نماز مورد توجه اسلام قرار گرفته است دقت زیاد نسبت به رعایت وقت است به طوری که دقیقاً روی دقیقه، ثانیه آن حساب شده است.
بدون شک این امر در روح عبادت ورابطه انسان با خدا مۆثر نیست که مثلاً اگر یک دقیقه قبل از وقت نماز را شروع کنیم آن حالت تقرب و توجه پیدا نمی شود ولی اگر اول وقت انجام شد تقرب ایجاد می شود.
اسلام خواسته است نوعی تمرین وقت شناسی وتمرین احترام گزاردن به نظم ووقت قرار داده باشد .” ر.ک : استاد شهید مرتضی مطهری، تعلیم وتربیت دراسلام ، ص۱۹۲″
منابع :
اخلاق عبادى( ج ۱) ؛ نوشته مقدسنیا- الهامىنیا
فارس
پرسمان قرانی
تبیان
نوشته درجات اهل نماز در قیامت اولین بار در بامداد پدیدار شد.