جام جم سرا به نقل از مهر :تهران، بارش باران، روزعاشورا، تقاطع چمراه و یادگار امام(ره) ... اینجا بازداشتگاه اوین است. زندانی ۴۳ ساله که امروز نام بزرگترین و تنها بازداشتگاه پایتخت را از آن خود کرده است. زندانیان اوین هم ماه محرم را درک می کنند. از زندانیان ایرانی تا دزدان دریایی کارائیب همه و همه خود را به مراسم عزاداری سید سالار شهیدان می رسانند.
ساعت ۹ صبح روز عاشوراست و اداره کل فرهنگی زندان اوین مانند هر سال تدارک ویژه ای برای دهه محرم دیده است. از سیاه پوش کردن اندرزگاه ها و نمازخانه ها تا رزرو مداح و دعوت از عزاداران حسینی ... همه دعوتند، فرقی نمی کند ایرانی باشی یا خارجی، مسلمان باشی یا مسیحی، جرمت بازرگ باشد یا زندانی جرایم غیرعمد یا مالی، اینجا همه زیر بیرق امام حسین(ع) متوسل شده و برای مظلومیت سالار شهیدان کربلا اشک می ریزند.
به هیات محبان اهل بیت خوش آمدید
بر اساس این گزارش محل برگزاری هیئت محبان اهل بیت بازداشتگاه اوین به دلیل حضور تمام زندانیان در مراسم عزاداری چندین بار پر و خالی شد. به نوعی اگر همه بخواهند همزمان در مراسم حضور داشته باشند مساحت نمازخانه جواب عزاداران را نمی دهد. دو نفر در ابتدای نمازخانه مسئول کفشداری عزاداران هستند و به تمام میهمانان خوش آمد می گویند. مداح اهل بیت مرثیه سرایی می کند؛ برخی در فکر فرورفته اند و برخی هم اشک می ریزند. از پیرمرد خمیده 70 ساله تا جوان ۲۵ ساله جزو لیست عزاداران حسینی در دفتر کائینات ثبت شده اند. اما باید گفت که حال و هوای هیئت عزاداری در اوین کمی شاید با سایر هیاتها فرق داشته باشد.
اینجا عزاداری کمی فرق دارد
اینجا اولین خواسته ات از سید الشهدا آزادی است؛ اشک های زندانیان یا برای ندامت از گناه است و یا رهایی از حق الناس یا درخواست رافت خداوند برای بخشش حق الله؛ وقتی در چهره زندانیان خیره می شوی تنها جسم آنها را می بینی که در مجلس عزای حسین(ع) حاضر شده اما تو نمی دانی که روح آنها به کجا پر کشیده است. خانه، خیابان، هیئت محل، دوستان، کربلا، جرمی که رخ داده، اشتباهی که انجام داده و شاید هم به یاد عزیز از دست رفته ... اما لحظه ای وارد عزا می شوند و بی اختیار اشک می ریزند.
دستانشان برای آمین گفتن دعا بالا می رود و فریاد یا ابالفضل(ع) سر می دهند. "آیا کسی هست که مرا یاری کند؟". برخی فکر می کنند که فراموش شده اند و برخی هم مات به یک نقطه خیره می شوند. کسی حواسش به دوربین عکاسی یا فیلمبرداری نیست و اصلا برایشان اهمیت ندارد. آنها دل شکستگانی هستند که هر روز آنقدر وقت دارند تا با خود بارها و بارها خلوت کنند و شاید حضور آنها در عزاداری سیدالشهدا(ع) اعلام نتیجه خلوت های شبانه شان باشد. آنها می دانند که باید از حسین(ع) و خدای حسین(ع) چه طلب کنند. شاید برای همین عزاداری در اوین با سایر عزاداری ها کمی فرق دارد.
وقتی "واشنگتن" هم سینه زن شد
نکته قابل تامل حضور زندانیان غیر ایرانی در هیئت محبان اهل بیت است. مجرمانی که به دلیل قاچاق یا ورود غیرقانونی به کشور یا برخی عناوین مجرمانه در ایران دستگیر و محکوم شده اند. ریچارد، ویلیام، فاوین و ... از سیاه پوست تا مسیحی.
یکی از زندانیان می گفت: سالهای اول خارجی ها زیاد توجهی به اینگونه مراسم نمی کردند اما آرام آرام شیفته هیئت سیدالشهدا شدند. بعنوان مثال یک زندانی به نام واشنگتن داریم که هیکلی درشت و ورزشکاری دارد و آنچنان سینه می زند که اگر تو جای سینه او باشی قطعا خرد می شوی. حتی ریتم تند سینه زنی را هم یاد گرفته و پا به پای عزاداران مسلمان ایرانی میدان داری می کنند.
یکی دیگر از زندانیان در مراسم عزاداری می گفت: در میان زندانیان افرادی هستند که کمی بعنوان افراد پرکینه شناخته شده اند چون هم به مذهب و دین بی اعتنایی و توهین می کنند و هم دل خوشی از قضات ندارند. به نوعی این نوع زندانیان که تعدادشان هم بسیار کم است معتقدند در زندان خدا وجود ندارد. اما همین افراد را امروز در هیئت دیدیم و برایمان جالب بود. هر چند فقط مدت کوتاهی بودند و رفتند اما همینکه از طرف آقا دعوت شده اند قابل تامل است.
بازداشتگاه اوین با همه امکانات رفاهی و فرهنگی (استخر، سونا، ورزشگاه، زورخانه، سلول های مجهز به تلویزیون و یخچال، آشپزخانه عمومی، کتابخانه، نمازخانه و غیره ...) باز هم زندان است. با تمام حاشیه های یک جامعه از مجرمین... برای همین شاید کمی کار فرهنگی انجام دادن از سوی زندانیان مشکل باشد.
در این میان یکی از زندانیان حرف خوبی زد و گفت: همه ما می دانیم که ایراد زندانی شدن ما قاضی نیست و قطعا خودمان اشتباه و خلاف کرده ایم. برخی می خواهند تا آخر عمر سرخود را کلاه بگذارند و قاضی را متهم کنند اما اگر وجدان داشته باشی می فهمی که اشتباه از سمت تو بوده است.
مزه قیمه امام حسین(ع) در اوین هم خوشمزه است
حال و هوای محرم در اوین شاید کمتر روایتگری شده باشد. اما نذری امام حسین(ع) در هرکجای دنیا یک طعم و یک مزه می دهد. یکی از زندانیان می گفت: امسال سالن ۵ و ۶ پول روی هم گذاشتند تا نذری بدهیم. همه چی آماده بود و نذری ها توزیع شد اما یکی از سالن های دیگر نتوانسته بود مبلغ مورد نیاز را جمع آوری کند و بچه ها غذایشان را با آن سالن نصف کردند تا همه با هم در نذر سیدالشهدا(ع) سهیم شویم. این گزارش در حالی است که برای امشب هم زندانیان در تدارک پخت قیمه هیئت بودند. به قول یکی از آشپزها که می گفت: قیمه امام حسین(ع) همیشه یک مزه خاصی دارد.
کلام آخر ما هم با گفته های حاج اصغر بادین فکر مداح اهل بیت زندان به پایان رسید. می گفت: دو سال است که دهه محرم میهمان اوین هستم. مداحی در میان دل شکستگان اوین حال و هوای خودش را دارد. می گفت: باید نام این مکان را تغییر دهند و بگذارند دانشگاه اوین چون اینجا همه چیز به زندانیان یاد می دهند. از ورزش تا کار و سواد و غیره ... با این حال خدا توفیق داده تا برای این عزیزان مداحی کنم.
برخلاف رسانه های خارجی ورود به زندان اوین برای خبرنگاران هیچ گونه محدودیت امنیتی ندارد. راحت می توانید درخواست داده و حتی با دوربین عکاسی وارد شوید. گفتگو و مصاحبه با زندانیان هم مشکل نیست. با این حال مشاهده فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در بزرگترین زندان پایتخت قابل تامل است. از زیباسازی فضاهای اندرزگاه ها تا نظافت و تسهیلات رفاهی برای زندانیان این شائبه را برای بازدید کننده ای که اطلاعی از تنهایی و محبوس بودن یک انسان در بند ندارد ایجاد می کند که انگار وارد یک فرهنگسرا شده اید. با این حال هرچند سازمان زندانها و مدیریت اوین تمام تلاش خود را برای تنوع فرهنگی و آموزشی و حتی اشتغال زندانیان به کار گرفته اند اما باید دولت، جامعه و قانونگذار تمام راه های وقوع جرم در جامعه را کاهش داده تا شاهد محبوس شدن شهروندان به دلیل جرایم مختلف نباشیم. ( سید هادی کسایی زاده )
پول های شان که از پارو بالا می رود یاد فوتبال می افتند. فوتبال مشهورشان می کند اما با رسیدن به شهرت ناگهان سر از اوین در می آورند
بابک پشت میله های زندان است اما همین حالا هم بین فوتبالی ها حامیان بزرگی دارد. زنجانی یک از مولتی میلیاردرهایی هست که در ۱۰ سال گذشته سر از فوتبال در آوردند و چه شوم است سرنوشت یکایک شان که گذرشان از ورزشگاه آزادی به ناگاه به اوین می افتد و انگار این میان اتوبانی یک طرفه ساخته اند.
تب داغ سرمایه گذاری در فوتبال تنها خاصه فوتبال ایران نیست که فوتبال عالم گیر است و تب شهرتش دیوانه کننده. فوتبال جادویی دارد. جادوی شهرت. از آبراموویچ روس باشد که اموالش را از سوآپ نفت بدست آورده تا آل مکتوم که اجدادش جد اندر جد وارث چاه های نفت به دنیا آمدند و پسران امیران قطر و حتی قاچاقچیان مواد مخدر در آسیای میانه و آمریکای مرکزی و مهمتر از همه مافیای سیسیل.
ایران اما حکایت پولدارهای فوتبالش خیلی قدیمی نیست. کمتر از یک دهه. تیم هایی که می رویند ، صاحبش را به شهرت می رسانند و صاف می فرستندش پشت میله های زندان. گاه طولانی مدت و گاه کوتاه. مالکانی که به عشق شهرت می آیند و اینچنین بود که روزی علی پروین درباره چند میلیاردی که از سرمایه یکی از انها فقط برای خودش استفاده کرد ، گفت:« می خواست معروف شه ، من بهش معروفیت دادم. اون هم پول شهرتش از کنار اسم علی پروین رو پرداخته…»
تب پوست و روده و ماشین آخرین مدل در فوتبال
اواخر دهه ۶۰ بود که اولین بار تیمی خصوصی در میان تیم های بزرگ فوتبال قد علم کرد. عبدالله صوفیانی تاجر پوست و روده با پورا به فوتبال آمد. او خود در جوانی فوتبال بازی کرده بود اما جایی میان بزرگان نداشت. پس پول ریخت تا چهره ای سرشناس در فوتبال مان شود. اتفاقی که البته نیفتاد . او پول زیادی به فوتبال ریخت اما حاصلش غیر از هدر سرمایه نبود پس بی خیال شد و به تجارت در ایتالیا برگشت. چیزی نمانده بود که فوتبال ثروتش را هم تحت الشعاع قرار دهد. بعد از او در اوایل دهه ۷۰ بهمن قد علم کرد. تیمی زیر نظر برادران مداح که اپل را به ایران وارد می کردند. تیمی که خوب جان گرفت اما قربانی دست های پشت پرده فوتبال شد تا از دست امیر عابدینی از فوتبال بیزار شود و از دست هجمه ای که به ثروتش می شد با بدهی بزرگ مالیاتی ، فرار را بر قرار ترجیح دهد تا کارش به زندان نکشیده باشد. فرهاد کاظمی از آن روزها می گوید:« فوتبال پاک را که ۹ هفته در زمین و با داوری ها دیدیم تا قهرمان نشویم! بعد هم این قدر از هر جایی باج می خواستند و بعد مالیات سنگین که حاجی قید فوتبال را بزند و برود آلمان. خدا را شکر الان اوضاعش توپ توپ است.»
آقای ممنوع الورود
رونق اقتصادی اوایل دهه هشتاد مجالی بود برای طبقه ای جدید . فوتبال آزاد شده بود. تجارتی مطمئن برای رسیدن به شهرت. طبقه تازه مرفه شده سال های پس از جنگ ، حالا باید سری میان سرها پیدا می کردند. برادران شفیع زاده اولین گروه از این طبقه بودند. آنها که تجارتی دو سویه در ایران و امارات داشتند از چرخش مالی دلارها بین ایران و امارات به این قدرت رسیده بودند که نام شان را با فوتبال در تاپ لیست سرمایه داران آن سال های ایرانی قرار دهند. استقلال اهواز تیم شان شد. تیمی که خیلی از ستاره ها را جذب کرد. آنها خیزی هم برای مالکیت تیم همنام تهرانی داشتند. اوضاع به کام بود تا وقتی ماجرای شهرام جزایری پیش آمد. حساسیت ها بالا رفت. بحث طلب های نهادها بود و حساسیت نهادهای امنیتی . به یکباره یکی از برادرها ماند با کلی ماجرای حقوقی . شکایت و شکایت کشی و حرف هایی درباره بازداشت و یکی دیگر ماند در امارات . او وقتی با این سئوال روبرو شد که چرا به ایران بر نمی گردد ؟ پاسخ می داد:« من ممنوع الورود هستم.» یعنی اگر می آمد احتمالا بازداشت می شد.
عابر بانک های دولت نهم
شروع دولت جدید و همزمان شعارهای عدالت اقتصادی ، فوتبال نسل نویی از سرمایه داران را تجربه کرد. ابتدا حسین هدایتی پیش آمد. او با استیل آذین تمام رکوردهای هزینه کرد در فوتبال ایراتن را شکست. تیمی چندین میلیاردی که نهایتش سقوط شد. هدایتی از پرسپولیس گرفته تا کشتی و کشتی فرنگی ، تقریبا همه جا بود . هدف برایش مالکیت پرسپولیس بود اما در دولت قبلی محقق نشد. او که روزگاری از مقربین به رئیس دولت بود ، خیلی زود از چشمش افتاد. به طوری که در لیست سیاه قرار گرفت و بحث چک های برگشتی و بازداشتش مدام از پی هم رسانه ای می شد. بارها گفته شد ساعاتی را در اوین گذرانده و هر بار وقتی بر می گشت ، می گفت:«بدهی مال مرده!» در کنار او نام هایی مثل علی انصاری مالک بازارهای مبل و موبایل در ورزش زیاد شنیده می شد. او که هنوز هم در کنار استقلال است و هر بار حواشی اسمش بحث های زیادی درباره حساسیت نهاد های امنیتی و گرفت و گیر به میان می آید. مهدی پرهام دیگر چهره ای بود که با فوتبال از ثروتش به شهرت رسید. او به استقلال نزدیک شد و به نساجی مازندران رفت. آورده اش برای تیم نساجی همان شد که در نهایت همان کارخانه ورشکسته نساجی به این تیم می داد. قویدل از شرکت صدرا که باید ماشین های فرسوده را تبدیل به احسن می کرد به داماش رفت و حالا هم مدت هاست که اسمش درمیان لیست اوین رفته ها دیده می شود.
مهدی پرهام
شهرام قویدل
پول های اختلاس در فوتبال؟
داماش وابسته به شرکت امیر منصور آریا. این نام از اوایل دهه ۸۰ به فوتبال ایران آمد. امیر عابدینی مشاور این گروه سرمایه گذار بود. آنها که اختلاس ۳ هزار میلیاردی به نام شان سند خورد و تیم های پرشمارشان در فوتبال هنوز روی دست دادستانی کل کشور مانده اند. مالک این باشگاه چند سالی هست که در زندان است. داماش با تیم شهر باران به شهرتی بزرگ رسید و البته این شهرت دیری نپایید که پایانش اتفاق بزرگ رسوایی مالی شد.
ریخته گران ها در اصفهان ، تشکیلات ورزشی بزرگی را به راه انداختند. تیمداری در رشته های مختلف ورزشی از جمله فوتبال ، فوتسال ، بسکتبال و … با مدیریت محمدرضا ساکت نشان از مدیریتی منسجم داشت اما بعد از مدتی پای نهاد های نظارتی که به میان آمد ، آنها هم مثل زنوزی همراه با قویدل شدند و تب نام شان هم فروکش کرد.
زنجانی به جای هیات مدیره پرسپولیس در زندان
محمد رویانیان روی کمک های خیری به اسم بابک زنجانی حسابی ویژه باز کرده بود. زنجانی غیر از تیمداری در راه آهن در تیم سال ۹۳ پرسپولیس که هیچ کمکی هم از نهادهای دولتی نگرفته بود نقشی بسزا داشت. او می خواست مالک پرسپولیس باشد و حاضر به پرداخت هر بهایی . زیاد از روزی که رویانیان گفت دو سرمایه دار باید به هیات مدیره تیمش اضافه شوند نگذشته ، دو نفری که بسیاری معتقد بودند حسین هدایتی و بابک زنجانی هستند و حالا یکی از آنها یعنی بابک زنجانی در اوین است.
و این سرانجام تیمداری خصوصی در فوتبال ایران است. مالکینی که زود به شهرت می رسند و زود مشخص می شود سرمایه شان حساسیت برانگیز بوده و بعد یم هایی می مانند رو به زوال. غلامرضا حیدری کرد زنگنه ، رئیس پیشین سازمان خصوصی سازی در این باره تحلیل کرده بود:« برند های فوتبالی ایران چون سود ده نیستند فقط به درد آنهایی می خورد که می خواهند به شهرت برسند.»
واگرچه فیفا سال هاست برای اتفاقاتی از این دست چاره یافته:«هیچ تیمی سرمایه غیر مشخص بیش از ۴۰ درصد را نمی تواند به تیمش وارد کند. حتی اگر آبراموویچ باشد. ۶۰ درصد درآمدهای هر تیمی باید فوتبالی باشد.» این جمله را عزیز محمدی رئیس اتحادیه فوتبال ایران می گوید. راهکاری که سبب می شود تا شیفتگان شهرت ناگهان سر بر نیاورند و ساده به فراموشی سپرده نشوند.
منبع : خبرآنلاین / فرهاد عشوندی