۱۲ بهمن ماه سال ۸۶ با اعلام مرکز فوریتهای پلیس شهرستان داراب مبنی بر وقوع یک فقره قتل در حدود ٧ کیلومتری شمال ستاد فرماندهی، در حوزه کلانتری ١١ آبشیب بلافاصله اکیپی متشکل از رییس پلیس آگاهی و مأمورین بررسی صحنه جرم با تجهیزات کامل همراه با بازپرس و پزشکی قانونی به محل اعزام شدند.
جسد در حیاط خانه در نزدیکی در مشاهده شد که مشخص شد متعلق به شخصی به نام علیرضا ۳۰ ساله است و به صورت طاق باز افتاده بود که با بررسی از بدن مقتول و معاینه جسد، آثار ضرب و شتم با وسیله چوبی و کابل محرز شد به گونهای که کمر مقتول کاملاً کبود شده بود و عوامل پزشکی قانونی حاضر در محل هم مرگ در اثر ضرب و شتم را تأیید کردند.
جسد متوفی حسب دستور بازپرس به سردخانه منتقل شد تا علت مرگ پس از انجام معاینات پزشکی نیز مشخص شود، و در همین راستا دستورات قضایی مبنی بر شناسایی قاتل یا قاتلین، علت و چگونگی قتل و انجام مراحل پزشکی قانونی و صدور جواز دفن صادر شد.
با شناسایی اولیای دمِ مقتول، مشخص شد مقتول با همسرش اختلاف خانوادگی داشته است و احتمال اینکه قتل توسط وی و یا با هماهنگی و همکاری وی به وقوع پیوسته باشد متصور است که به همین دلیل با هماهنگی قضایی همسر مقتول به نام بتول به پلیس آگاهی منتقل شد.
همسر مقتول در بازجوییها در خصوص چگونگی قتل شوهرش اظهار بیاطلاعی کرد و اظهار داشت: دو ساعت قبل از قتل همسرش دو نفر موتورسوار با سر و صورت پوشیده، به درب خانه آنها آمدند و به بهانهای وی را در وسط خود نشانده و با خود بردند که پس از دو ساعت، من جسد همسرم را در حیاط خانهمان دیدم و با سرو صدای من، همسایهها با خبر شدند.
با این گفتهها ظن مأموران به حرفهای ضد و نقیض وی بیشتر شد و به همین دلیل با استفاده از فنون پلیسی وی را به صحبت واداشتند و در نتیجه، متهم لب به سخن گشود: شوهرم مخارج مرا نمیداد، حتی گاهی مرا عریان کرده در کنار سگ خانه میبست و کتک میزد. من هم از سر ناچاری موضوع را به برادرهایم گفتم و آنها هم از سر تعصب ناموسی که داشتند تصمیم گرفتند او را تنبیه کنند و پاهای شوهرم را بستند و بردند و به قصد تنبیه کتک زدند و سپس او را نیم جان به خانه آوردند، من هم از ترس نتوانستم کاری برای نجاتش انجام دهم.
سر انجام با هماهنگی مقام قضایی پس از تعقیب در خصوص دستگیری ٣ برادران نامبرده به نامهای «رسول»، «ابراهیم» و «علی» اقدام شد که پس از گذشت ۳ سال در ۲۷ خرداد ۸۹ دستگیر شدند و متهمین به ارتکاب قتل، با هم دستی یکدیگر، اقرار کردند و بازسازی صحنه با حضور بازپرس به عمل آمد. (باشگاه خبرنگاران)
پول های شان که از پارو بالا می رود یاد فوتبال می افتند. فوتبال مشهورشان می کند اما با رسیدن به شهرت ناگهان سر از اوین در می آورند
بابک پشت میله های زندان است اما همین حالا هم بین فوتبالی ها حامیان بزرگی دارد. زنجانی یک از مولتی میلیاردرهایی هست که در ۱۰ سال گذشته سر از فوتبال در آوردند و چه شوم است سرنوشت یکایک شان که گذرشان از ورزشگاه آزادی به ناگاه به اوین می افتد و انگار این میان اتوبانی یک طرفه ساخته اند.
تب داغ سرمایه گذاری در فوتبال تنها خاصه فوتبال ایران نیست که فوتبال عالم گیر است و تب شهرتش دیوانه کننده. فوتبال جادویی دارد. جادوی شهرت. از آبراموویچ روس باشد که اموالش را از سوآپ نفت بدست آورده تا آل مکتوم که اجدادش جد اندر جد وارث چاه های نفت به دنیا آمدند و پسران امیران قطر و حتی قاچاقچیان مواد مخدر در آسیای میانه و آمریکای مرکزی و مهمتر از همه مافیای سیسیل.
ایران اما حکایت پولدارهای فوتبالش خیلی قدیمی نیست. کمتر از یک دهه. تیم هایی که می رویند ، صاحبش را به شهرت می رسانند و صاف می فرستندش پشت میله های زندان. گاه طولانی مدت و گاه کوتاه. مالکانی که به عشق شهرت می آیند و اینچنین بود که روزی علی پروین درباره چند میلیاردی که از سرمایه یکی از انها فقط برای خودش استفاده کرد ، گفت:« می خواست معروف شه ، من بهش معروفیت دادم. اون هم پول شهرتش از کنار اسم علی پروین رو پرداخته…»
تب پوست و روده و ماشین آخرین مدل در فوتبال
اواخر دهه ۶۰ بود که اولین بار تیمی خصوصی در میان تیم های بزرگ فوتبال قد علم کرد. عبدالله صوفیانی تاجر پوست و روده با پورا به فوتبال آمد. او خود در جوانی فوتبال بازی کرده بود اما جایی میان بزرگان نداشت. پس پول ریخت تا چهره ای سرشناس در فوتبال مان شود. اتفاقی که البته نیفتاد . او پول زیادی به فوتبال ریخت اما حاصلش غیر از هدر سرمایه نبود پس بی خیال شد و به تجارت در ایتالیا برگشت. چیزی نمانده بود که فوتبال ثروتش را هم تحت الشعاع قرار دهد. بعد از او در اوایل دهه ۷۰ بهمن قد علم کرد. تیمی زیر نظر برادران مداح که اپل را به ایران وارد می کردند. تیمی که خوب جان گرفت اما قربانی دست های پشت پرده فوتبال شد تا از دست امیر عابدینی از فوتبال بیزار شود و از دست هجمه ای که به ثروتش می شد با بدهی بزرگ مالیاتی ، فرار را بر قرار ترجیح دهد تا کارش به زندان نکشیده باشد. فرهاد کاظمی از آن روزها می گوید:« فوتبال پاک را که ۹ هفته در زمین و با داوری ها دیدیم تا قهرمان نشویم! بعد هم این قدر از هر جایی باج می خواستند و بعد مالیات سنگین که حاجی قید فوتبال را بزند و برود آلمان. خدا را شکر الان اوضاعش توپ توپ است.»
آقای ممنوع الورود
رونق اقتصادی اوایل دهه هشتاد مجالی بود برای طبقه ای جدید . فوتبال آزاد شده بود. تجارتی مطمئن برای رسیدن به شهرت. طبقه تازه مرفه شده سال های پس از جنگ ، حالا باید سری میان سرها پیدا می کردند. برادران شفیع زاده اولین گروه از این طبقه بودند. آنها که تجارتی دو سویه در ایران و امارات داشتند از چرخش مالی دلارها بین ایران و امارات به این قدرت رسیده بودند که نام شان را با فوتبال در تاپ لیست سرمایه داران آن سال های ایرانی قرار دهند. استقلال اهواز تیم شان شد. تیمی که خیلی از ستاره ها را جذب کرد. آنها خیزی هم برای مالکیت تیم همنام تهرانی داشتند. اوضاع به کام بود تا وقتی ماجرای شهرام جزایری پیش آمد. حساسیت ها بالا رفت. بحث طلب های نهادها بود و حساسیت نهادهای امنیتی . به یکباره یکی از برادرها ماند با کلی ماجرای حقوقی . شکایت و شکایت کشی و حرف هایی درباره بازداشت و یکی دیگر ماند در امارات . او وقتی با این سئوال روبرو شد که چرا به ایران بر نمی گردد ؟ پاسخ می داد:« من ممنوع الورود هستم.» یعنی اگر می آمد احتمالا بازداشت می شد.
عابر بانک های دولت نهم
شروع دولت جدید و همزمان شعارهای عدالت اقتصادی ، فوتبال نسل نویی از سرمایه داران را تجربه کرد. ابتدا حسین هدایتی پیش آمد. او با استیل آذین تمام رکوردهای هزینه کرد در فوتبال ایراتن را شکست. تیمی چندین میلیاردی که نهایتش سقوط شد. هدایتی از پرسپولیس گرفته تا کشتی و کشتی فرنگی ، تقریبا همه جا بود . هدف برایش مالکیت پرسپولیس بود اما در دولت قبلی محقق نشد. او که روزگاری از مقربین به رئیس دولت بود ، خیلی زود از چشمش افتاد. به طوری که در لیست سیاه قرار گرفت و بحث چک های برگشتی و بازداشتش مدام از پی هم رسانه ای می شد. بارها گفته شد ساعاتی را در اوین گذرانده و هر بار وقتی بر می گشت ، می گفت:«بدهی مال مرده!» در کنار او نام هایی مثل علی انصاری مالک بازارهای مبل و موبایل در ورزش زیاد شنیده می شد. او که هنوز هم در کنار استقلال است و هر بار حواشی اسمش بحث های زیادی درباره حساسیت نهاد های امنیتی و گرفت و گیر به میان می آید. مهدی پرهام دیگر چهره ای بود که با فوتبال از ثروتش به شهرت رسید. او به استقلال نزدیک شد و به نساجی مازندران رفت. آورده اش برای تیم نساجی همان شد که در نهایت همان کارخانه ورشکسته نساجی به این تیم می داد. قویدل از شرکت صدرا که باید ماشین های فرسوده را تبدیل به احسن می کرد به داماش رفت و حالا هم مدت هاست که اسمش درمیان لیست اوین رفته ها دیده می شود.
مهدی پرهام
شهرام قویدل
پول های اختلاس در فوتبال؟
داماش وابسته به شرکت امیر منصور آریا. این نام از اوایل دهه ۸۰ به فوتبال ایران آمد. امیر عابدینی مشاور این گروه سرمایه گذار بود. آنها که اختلاس ۳ هزار میلیاردی به نام شان سند خورد و تیم های پرشمارشان در فوتبال هنوز روی دست دادستانی کل کشور مانده اند. مالک این باشگاه چند سالی هست که در زندان است. داماش با تیم شهر باران به شهرتی بزرگ رسید و البته این شهرت دیری نپایید که پایانش اتفاق بزرگ رسوایی مالی شد.
ریخته گران ها در اصفهان ، تشکیلات ورزشی بزرگی را به راه انداختند. تیمداری در رشته های مختلف ورزشی از جمله فوتبال ، فوتسال ، بسکتبال و … با مدیریت محمدرضا ساکت نشان از مدیریتی منسجم داشت اما بعد از مدتی پای نهاد های نظارتی که به میان آمد ، آنها هم مثل زنوزی همراه با قویدل شدند و تب نام شان هم فروکش کرد.
زنجانی به جای هیات مدیره پرسپولیس در زندان
محمد رویانیان روی کمک های خیری به اسم بابک زنجانی حسابی ویژه باز کرده بود. زنجانی غیر از تیمداری در راه آهن در تیم سال ۹۳ پرسپولیس که هیچ کمکی هم از نهادهای دولتی نگرفته بود نقشی بسزا داشت. او می خواست مالک پرسپولیس باشد و حاضر به پرداخت هر بهایی . زیاد از روزی که رویانیان گفت دو سرمایه دار باید به هیات مدیره تیمش اضافه شوند نگذشته ، دو نفری که بسیاری معتقد بودند حسین هدایتی و بابک زنجانی هستند و حالا یکی از آنها یعنی بابک زنجانی در اوین است.
و این سرانجام تیمداری خصوصی در فوتبال ایران است. مالکینی که زود به شهرت می رسند و زود مشخص می شود سرمایه شان حساسیت برانگیز بوده و بعد یم هایی می مانند رو به زوال. غلامرضا حیدری کرد زنگنه ، رئیس پیشین سازمان خصوصی سازی در این باره تحلیل کرده بود:« برند های فوتبالی ایران چون سود ده نیستند فقط به درد آنهایی می خورد که می خواهند به شهرت برسند.»
واگرچه فیفا سال هاست برای اتفاقاتی از این دست چاره یافته:«هیچ تیمی سرمایه غیر مشخص بیش از ۴۰ درصد را نمی تواند به تیمش وارد کند. حتی اگر آبراموویچ باشد. ۶۰ درصد درآمدهای هر تیمی باید فوتبالی باشد.» این جمله را عزیز محمدی رئیس اتحادیه فوتبال ایران می گوید. راهکاری که سبب می شود تا شیفتگان شهرت ناگهان سر بر نیاورند و ساده به فراموشی سپرده نشوند.
منبع : خبرآنلاین / فرهاد عشوندی
موزهی «برادران امیدوار» پشت به پشت کاخ احمدشاهی در مجموعهی فرهنگی - تاریخی سعدآباد قرار دارد..
موزه برادران امیدوار
سر کوچکشدهی یک انسان، عکسی یادگاری با بلندترین و کوتاهترین مردان قبایل بدوی جهان و آثاری از همنشینی با قبایل وحشی قارهی سیاه، تنها گوشهای از گنج برادران امیدوار اسـت که در مجموعهی سعدآباد بهنمایش گذاشته شده اسـت. موزهی «برادران امیدوار» پشت به پشت کاخ احمدشاهی در مجموعهی فرهنگی - تاریخی سعدآباد قرار دارد، ساختمانی که در گذشته، کالسکهخانه و استراحتگاه سورچیها در سعدآباد بود و در سال 82 هم به موزهی مردمشناسی ایران تبدیل شد و بعدها ابزار، عکسها، گنجینهها و یادگاریهای سفر 10 سالهی برادران امیدوار به این ساختمان منتقل شد و نام موزهی برادران امیدوار را به خود گرفت.
برادران امیدوار، به نام های عیسی در سال 1308 و عبدالله در سال 1311 ه.ش در تهران به دنیا آمدند. عیسی امیدوار که به کوهنوری علاقه شدیدی داشت، عضو باشگاه نیروراستی شد و طی صعود به قلل مرتفع نقاط مختلف ایران به مشاهده و شناخت ابزارآلات انسانهای غارنشین پرداخت. کوهنوردی و راهپیمایی ها، سرآغاز اندیشۀ سفر و جهانگردی این دو برادر بود. دیدار با " نیوبل " دوچرخه سوار فرانسوی که قصد سفر از پاریس تا سایگون پایتخت ویتنام را داشت، علاقه به جهانگردی آنها را دوچندان ساخت.
همچنین شرکت در مسابقات دوچرخه سواری بین شهرها و کشورها، از دیگر سرگرمی دو برادر بود.
برادران امیدوار پس از سه سال مطالعه در سال 1333 ه.ش با شور و عشق فراوان سفر خود را به منظور دیدن نادیده های جهان، از زادگاه خود با مبلغی در حدود 90 دلار آغاز کردند. آنها با برگزاری نمایشگاههایی از دستاوردهای سفر به نقاط مختلف دنیا، نوشتن مقالات برای نشریات معتبر جهان و برگزاری سخنرانی در بزرگترین دانشگاههای دنیا، بقیه هزینه سفرهای خود را تأمین کردند. عیسی و عبدالله در هفت سال اول سفر خود، چهار قاره را با دو موتورسیکلت یک سیلندر مچلس انگلیس به قدرت cc 500، که پدر برایشان خریداری کرده بود، پیمودند و سه سال آخر را با اتومبیلی که کمپانی سیتروئن فرانسه به آنها اهدا کرده بود، مسافرت کردند.
حاصل سفر 10 سالۀ آنها به نود و نه کشور از پنج قارۀ جهان، هزاران عکس، فیلم، صنایع دستی نقاط مختلف جهان و تعداد زیادی مقالات و تحقیقات علمی بود.
اولین فیلم تهیه شده توسط برادران امیدوار، مربوط به ابوریجینی ها – بومیان استرالیا – اسـت که زندگی آنها بدون هیچ تغییری به همان شیوۀ 2500 سال قبل اسـت. این فیلم فاقد صدا، توسط دوربین کوکی رولیکس با سه لنز متفاوت گرفته شد که آن را از سیدنی در استرالیا خریداری کرده بودند.
از دیگر کارهای مهم آنها تهیۀ فیلم شانزده ساعته از سفرشان بود. سرانجام، برادران امیدوار در سال 1343 ش از سفر ده سالۀ خود بازگشتند و مردمی که از طریق مجلات با آنها آشنا شده بودند فیلم فوق را که به مدت 10 روز در سینما به نمایش گذاشته شده بود، دیدند. این سفرها به منظورتحقیق دربارۀ زندگی انسان هایی که در روزگار امروزی به صورت بدوی و دور از تمدن زندگی می کردند و نیز شناساندن ایران زمین به مردم جهان صورت پذیرفت .
سراسر دیوارهای چهار اتاقی که موزه را تشکیل میدهند، با عکسهایی گاه شگفتانگیز از ماجراجوییهای این دو برادر، مزین شده اسـت، عکسهایی که برادران امیدوار با جمجمهی گوریلهای شکارشده و مردان بلند و کوتاه قامت قبایل آمازون گرفتهاند، تصاویری از قطب شمال و جنوب و پنگوئنهای آن، آیینهای قبایل بدوی آمازون، آفریقا و استرالیا، استقبال از برادران امیدوار در ایران و تجمع مردم در مقابل سینمایی که فیلم مستند سفر آنها را پخش کرد و ...
راهنمای موزه میگوید: عکسها هر ششماه یکبار جابهجا میشوند تا تصاویر جدیدتر نمایش داده شوند. حتما س
فر به 99 کشور جهان، تصاویر بیشتر و مهیجتری دارد.
علاوه بر حیوانات و حشرات تاکسیدرمیشده میتوان عاج و پای فیلهایی که از آفریقا آوردهاند، استخوان نهنگی که با آن چاقو و شمشیر ساختهاند، ابزار و آلات شکار و موسیقی قبایل آفریقایی و آمازون را دید. از همه مهیجتر هم سرِ انسان بومی اسـت که توسط یک قوم بدوی کوچک شده و داستان سفر و مواجههی برادران امیدوار با این قوم نشان میدهد، چه خطری از بیخ گوش آنها گذشته اسـت.
در محوطهی بیرونی موزه، اتومبیل سیتروئن و موتورسیکلت مورد استفادهی این گردشگران در محفظهای شیشهیی قرار داده شده و در راهروی ورودی هم، ابزار عکسبرداری و فیلمبرداری و نمونهای از لباسهای مورد استفادهی آنها بهنمایش گذاشته شده که آغازی برای یک ماجراجویی چند ساعته در موزهی برادران امیدوار اسـت. شاید به قول عیسی امیدوار، دیگر ردی از آن قبایل بدوی و وحشی باقی نمانده باشد؛ اما رفتن به این موزه، مثل همراه شدن با این برادران ماجراجو در 60 سال پیش و دیدن آن قبایل تارومار شده اسـت.
همگردی
اخبار مرتبط:
دیدنی ترین موزه های سنگ ایران +تصاویر
گشت و گذار در تاریخ و گذشته ایران در موزه های تهران+تصاویر
دیدنی ترین و نامور ترین موزه های تهران +تصاویر
نخستین موزه ساعت ایران + تصاویر
تصاویر موزه بانک ملی
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
در دیدگاه اسلامى، حکومت، ودیعه و امانتى است در دست صاحبان قدرت براى اشاعه قسط و عدل و احقاق حقوق عمومى و جلوگیرى از تعدى متجاوزان و حفظ امنیت مردم و زمینه سازى براى رشد و تعالى روحى و معنوى، نه اشباع کننده حس جاه طلبى و برترى جویى فرد یا حزبی خاص. بنابراین، روشن است که در این حکومت، مردم، محور همه فعالیت ها و حرکت هاى حکومت باشند؛ یعنى، همه امور در جهت حفظ نظم و نظام و امنیت و عمران بلاد ایشان باشد.
امیرالمومنین علیه السلام، خطاب به یکى از کارگزاران خود مى فرماید: «او را فرمان مى دهم که مردم را نرنجاند و به آنان دروغ نگوید و دروغ نبندد و فرمانروایى او بر مردم موجب نشود تا از مردم رو گرداند و به آنان بى اعتنایى کند؛ چرا که مردم برادران دینى و یاورانى براى تأمین حقوق هستند.»
در عهدنامه مالک اشتر، بر این مردم محورى و ترجیع منافع عمومى مردم بر خواص و نقش اساسى و بنیادى آنان در حفظ دین و ملّت و نظام، تأکید مى فرماید و او را به همراهى مردم ترغیب و امر مى فرماید:
«بدین ترتیب یکى از بزرگ ترین عوامل سلب آزادى اجتماعى مردم که همان حاکمیت طبقاتى نخبگان و محوریّت آنان در سیاست گذارى هاست، از جامعه دور مى شود.»
«چه بسا خیر مردم در چیزى باشد که ناخوشش دارند و لکن حاکم آگاه و مدبر، بر او مطلع است و بر اوست که مردم را به آن وا دارد و از طعن و عتاب نهراسد. پس اگر اهل هدایت و استقامت، بر طریق بودند، آنان را به سر منزل مقصود رهنمون باشد و اگرکژى و انحراف داشتند، به راه آورد و اگر سرپیچى کردند، جایگزینى بیابد. همانا، این،درست ترین و محکم ترین کار یک حاکم شایسته است.»
حاکم، باید بداند که همان طور که باید نزد خداوند معذور باشد، نزد مردم نیز عذرواضح داشته باشد و باید حسن ظن و مهربانى مردم جلب کند، چه از راه احسان به ایشان و کم کردن بار زحماتشان و چه از طریق این که آنان را به آنچه تکلیفى در مقابل آن ندارند، مجبور نکند؛ زیرا، این امر، موجب سوء ظن مردم به حکومت و احساس ظلم وخودکامگى و نبود آزادى مى شود و حاکم باید در اَعمال خود، مراقب احساس عمومى جامعه و برداشت هاى آنان باشد و نگذارد احساس استبداد در مردم به وجود آید.
در منطق علوى، رابطه حکومت و مردم، رابطه اى دو سویه است که اگر یک طرف آن آسیب ببیند، حرکت صحیح جامعه مختل مى شود و مردم زیان خواهند دید. آن حضرت، این رابطه و آثار آن را این چنین بیان مى فرماید:
«مردم، به صلاح امر خود نمى رسند، الّا به سبب صالح بودن حاکمان، و حاکمان، صالح نخواهند بود مگر با حرک صحیح و مستقیم مردم. پس اگر مردم، حق حاکم را ادا کنند و حاکم نیز حق مردم را، حق، در میان ایشان عزیز خواهد شد و دین بر پا مى گردد و نشانه هاى عدالت آشکارمى شود و سنت هاى نیک به راحتى جارى مى گردد، و زمانه، نیک و شایسته گردد و مى توان انتظار ماندگارى حکومت و یأس مطامع دشمنان را داشت، امّا اگر مردم بر حاکمان چیره گردندو حق حاکم را ادا نکنند یا این که حاکم در حق مردم اجحاف کند، اختلاف کلمه پیدا خواهد شد و نشانه هاى ستم آشکار مى گردد، و فریبکارى در دین زیاد مى شود و سنتها رها مى شوند و عمل به هواهاى نفسانى مبنا قرار مى گیرد و احکام الهى تعطیل مى گردد.»
امیرالمومنین علیه السلام، بعد از قضایاى جنگ صفین و پیش آمدن حکمیت مى فرماید:
«چه بسا خیر مردم در چیزى باشد که ناخوشش دارند و لکن حاکم آگاه و مدبر، بر او مطلع است و بر اوست که مردم را به آن وا دارد و از طعن و عتاب نهراسد. پس اگر اهل هدایت و استقامت، بر طریق بودند، آنان را به سر منزل مقصود رهنمون باشد و اگرکژى و انحراف داشتند، به راه آورد و اگر سرپیچى کردند، جایگزینى بیابد. همانا، این،درست ترین و محکم ترین کار یک حاکم شایسته است.»
امیرالمومنین علیه السلام، خطاب به یکى از کارگزاران خود مى فرماید: «او را فرمان مى دهم که مردم را نرنجاند و به آنان دروغ نگوید و دروغ نبندد و فرمانروایى او بر مردم موجب نشود تا از مردم رو گرداند و به آنان بى اعتنایى کند؛ چرا که مردم برادران دینى و یاورانى براى تأمین حقوق هستند.»
شکوه آن حضرت، این است که حتى براى این اقدام هم یاورى ندارد و یاران او خود دردهاى بى درمان او هستند!
جهت گیرى حکومت اسلامی، در همه امور باید به نحوى باشد که به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام، مردم احساس رنج و دلسردى نداشته باشند و این نمى شود، مگر این که حکومت، در همه حال، بر میزان حق و عدل حرکت کند ودر جاده انصاف قدم زند و صلاح عمومى را به عمل صادقانه و عادلانه و پاک دنبال کند.
به فرموده مقام معظم رهبری مد ظله العالی: «مردم سالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمی شود؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست».
منابع:
- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 207،خطبه 120،خطبه 43؛ نامه 53، نامه 25
- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، 13/10/1379ش.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
در دیدگاه اسلامى، حکومت، ودیعه و امانتى است در دست صاحبان قدرت براى اشاعه قسط و عدل و احقاق حقوق عمومى و جلوگیرى از تعدى متجاوزان و حفظ امنیت مردم و زمینه سازى براى رشد و تعالى روحى و معنوى، نه اشباع کننده حس جاه طلبى و برترى جویى فرد یا حزبی خاص. بنابراین، روشن است که در این حکومت، مردم، محور همه فعالیت ها و حرکت هاى حکومت باشند؛ یعنى، همه امور در جهت حفظ نظم و نظام و امنیت و عمران بلاد ایشان باشد.
امیرالمومنین علیه السلام، خطاب به یکى از کارگزاران خود مى فرماید: «او را فرمان مى دهم که مردم را نرنجاند و به آنان دروغ نگوید و دروغ نبندد و فرمانروایى او بر مردم موجب نشود تا از مردم رو گرداند و به آنان بى اعتنایى کند؛ چرا که مردم برادران دینى و یاورانى براى تأمین حقوق هستند.»
در عهدنامه مالک اشتر، بر این مردم محورى و ترجیع منافع عمومى مردم بر خواص و نقش اساسى و بنیادى آنان در حفظ دین و ملّت و نظام، تأکید مى فرماید و او را به همراهى مردم ترغیب و امر مى فرماید:
«بدین ترتیب یکى از بزرگ ترین عوامل سلب آزادى اجتماعى مردم که همان حاکمیت طبقاتى نخبگان و محوریّت آنان در سیاست گذارى هاست، از جامعه دور مى شود.»
«چه بسا خیر مردم در چیزى باشد که ناخوشش دارند و لکن حاکم آگاه و مدبر، بر او مطلع است و بر اوست که مردم را به آن وا دارد و از طعن و عتاب نهراسد. پس اگر اهل هدایت و استقامت، بر طریق بودند، آنان را به سر منزل مقصود رهنمون باشد و اگرکژى و انحراف داشتند، به راه آورد و اگر سرپیچى کردند، جایگزینى بیابد. همانا، این،درست ترین و محکم ترین کار یک حاکم شایسته است.»
حاکم، باید بداند که همان طور که باید نزد خداوند معذور باشد، نزد مردم نیز عذرواضح داشته باشد و باید حسن ظن و مهربانى مردم جلب کند، چه از راه احسان به ایشان و کم کردن بار زحماتشان و چه از طریق این که آنان را به آنچه تکلیفى در مقابل آن ندارند، مجبور نکند؛ زیرا، این امر، موجب سوء ظن مردم به حکومت و احساس ظلم وخودکامگى و نبود آزادى مى شود و حاکم باید در اَعمال خود، مراقب احساس عمومى جامعه و برداشت هاى آنان باشد و نگذارد احساس استبداد در مردم به وجود آید.
در منطق علوى، رابطه حکومت و مردم، رابطه اى دو سویه است که اگر یک طرف آن آسیب ببیند، حرکت صحیح جامعه مختل مى شود و مردم زیان خواهند دید. آن حضرت، این رابطه و آثار آن را این چنین بیان مى فرماید:
«مردم، به صلاح امر خود نمى رسند، الّا به سبب صالح بودن حاکمان، و حاکمان، صالح نخواهند بود مگر با حرک صحیح و مستقیم مردم. پس اگر مردم، حق حاکم را ادا کنند و حاکم نیز حق مردم را، حق، در میان ایشان عزیز خواهد شد و دین بر پا مى گردد و نشانه هاى عدالت آشکارمى شود و سنت هاى نیک به راحتى جارى مى گردد، و زمانه، نیک و شایسته گردد و مى توان انتظار ماندگارى حکومت و یأس مطامع دشمنان را داشت، امّا اگر مردم بر حاکمان چیره گردندو حق حاکم را ادا نکنند یا این که حاکم در حق مردم اجحاف کند، اختلاف کلمه پیدا خواهد شد و نشانه هاى ستم آشکار مى گردد، و فریبکارى در دین زیاد مى شود و سنتها رها مى شوند و عمل به هواهاى نفسانى مبنا قرار مى گیرد و احکام الهى تعطیل مى گردد.»
امیرالمومنین علیه السلام، بعد از قضایاى جنگ صفین و پیش آمدن حکمیت مى فرماید:
«چه بسا خیر مردم در چیزى باشد که ناخوشش دارند و لکن حاکم آگاه و مدبر، بر او مطلع است و بر اوست که مردم را به آن وا دارد و از طعن و عتاب نهراسد. پس اگر اهل هدایت و استقامت، بر طریق بودند، آنان را به سر منزل مقصود رهنمون باشد و اگرکژى و انحراف داشتند، به راه آورد و اگر سرپیچى کردند، جایگزینى بیابد. همانا، این،درست ترین و محکم ترین کار یک حاکم شایسته است.»
امیرالمومنین علیه السلام، خطاب به یکى از کارگزاران خود مى فرماید: «او را فرمان مى دهم که مردم را نرنجاند و به آنان دروغ نگوید و دروغ نبندد و فرمانروایى او بر مردم موجب نشود تا از مردم رو گرداند و به آنان بى اعتنایى کند؛ چرا که مردم برادران دینى و یاورانى براى تأمین حقوق هستند.»
شکوه آن حضرت، این است که حتى براى این اقدام هم یاورى ندارد و یاران او خود دردهاى بى درمان او هستند!
جهت گیرى حکومت اسلامی، در همه امور باید به نحوى باشد که به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام، مردم احساس رنج و دلسردى نداشته باشند و این نمى شود، مگر این که حکومت، در همه حال، بر میزان حق و عدل حرکت کند ودر جاده انصاف قدم زند و صلاح عمومى را به عمل صادقانه و عادلانه و پاک دنبال کند.
به فرموده مقام معظم رهبری مد ظله العالی: «مردم سالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمی شود؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست».
منابع:
- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 207،خطبه 120،خطبه 43؛ نامه 53، نامه 25
- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، 13/10/1379ش.