جام جم سرا:حجتالاسلام کاظمی مبلغ زکات فطره هر فرد در سال جاری را چهار هزار تومان اعلام کرد و گفت: دفتر آیتالله العظمی شبیری امسال آمادگی دریافت زکات فطریه مومنان روزهدار را دارد و بر اساس هماهنگیهای انجام شده، مقلدین میتوانند از طریق دفتر و سایت این مرجع تقلید برای پرداخت فطریه اقدام کنند.
کاظمی درباره موارد مصرف زکات فطره افزود: مصرف زکات فطره همان مصارف زکات است ولی احتیاط مستحب آن است زکات فطره فقط به مصرف مساکین شیعه برسد لذا دفتر آیت الله العظمی شبیری تدابیر ویژهای را در این راستا اتخاذ کرده تا زکات روزهداران و مومنان به مصرف نیازمندان برسد.(مهر)
وی بلوغ، عاقل بودن و تمکن مالی را از شرایط وجوب زکات فطره بر مسلمانان دانست و افزود: هر شخص باید برای خودش و کسانی که نانخور او هستند، هر نفر یک صاع از خوراکیهای رایج در آن منطقه، همچون گندم، جو، خرما، کشمش، برنج و مانند اینها، به مستحقّ بدهد و اگر پول یکی از اینها را هم بدهد کافی است.
کاظمی عنوان کرد: وزن هر صاع بنا بر مشهور تقریبا 830/ 2 است ولی به عقیده آیتالله العظمی شبیری، وزن درهم بیش از مقداری است که مبنای محاسبه فوق است و ظاهراً اگر وزن حدود سه کیلو و شصت گرم را برای گندم محاسبه کنند کافی باشد. بنابراین مبلغ چهار هزار تومان برای هر نفر پرداخت شود.
برای اینکه با روش خلاقانه این معلم نمونه شهر ماهنشان و علاقه خود خانم رضایی به فرهنگ و رسوم کشورمان پی ببرید، کافی است یک روز کنار بقیه بچهها پشت نیمکتهای چوبی کلاس چهارم مدرسه شهید کاکایی ماهنشان بنشینید؛ سر زنگ تاریخ و زمانی که بچهها میخواهند اطلاعات بیشتری را درباره گذشته و آنچه در جریان تاریخ اتفاق افتاده به دست بیاورند اطلاعاتی که قرار است تا سالهای سال در خاطرشان بماند.
در کارنامه شغلی ناهید رضایی سابقه ۱۷ سال تدریس نوشته شده. سالهایی که او درمقام یک معلم و آموزگار دانستههایش را به دیگران هم آموخته است. از این ۱۷ سال خانم رضایی ۵ سال را در نهضت سوادآموزی گذرانده؛ بین زنها و دختران جوانی که به هر دلیلی از تحصیل محروم مانده بودند و بعد از سالها به عشق آموختن الفبا و خواندن کتاب، سر کلاسهای نهضت حاضر میشدند. روزهایی که خودش میگوید از یاد نمیبرد:
«کار کردن در نهضت سوادآموزی کار جالب اما سختی است، به عنوان یک معلم هر روز باید با آدمهایی برخورد داشته باشی که تازه اول راه آموزش الفبا هستند هیچ ذهنیتی از سواد ندارند و البته به خاطر شرایط سنیشان خیلی هم برای آموزش همکاری نمیکنند. با این حال بسیار آدمهای قدرشناسی هستند و به خاطر کوچکترین چیزی که یاد میگیرند، شاکرند.»
بعد از ۵ سال تدریس در نهضت سوادآموزی، پای تخته سیاه بچههای کلاس اولی ایستاده در دبستان، مقابل بچههای بازیگوش و پرانرژیای که مشتاقانه میخواستند الف تا ی الفبای فارسی را از زبان او بشنوند و یاد بگیرند:
«تدریس در پایه اول ابتدایی را درست وقتی شروع کردم که پسر بزرگم افشین به کلاس اول میرفت. درسها را همزمان با هم میخواندیم. او به عنوان یک دانشآموز و من به عنوان یک معلم. خیلی وقتها ایدههایی را که برای آموزش درسها در ذهنم داشتم شب قبل برای او در خانه اجرا میکردم تا ببینم چقدر ارتباط برقرار میکند و یادگیری دارد، بعد فردای آن روز در مدرسه برای شاگردهایم اجرا میکردم. خاطره جالبی هم از آن دوران در ذهنم است که هیچ وقت فراموش نمیکنم. یکبار افشین به من گفت مامان نمیشود من هم سرکلاسی که شما معلمش هستی بیایم؟ شما بهتر درس میدهی! این حرفش به من ثابت کرد که در کارم موفق بودهام و مطمئناً بچههای کلاس خودم هم همین عقیده را دارند.»
ناهید رضایی تدریس در پایه اول را همراه با پسرش تمام کرد. اما سال بعد که افشین به کلاس دوم رفت او ماند سر یک دوراهی: «میتوانستم بروم به مقطع دوم دبستان و همزمان باز هم سال تحصیلی را از نظر درسی و آموزشی با پسرم بگذرانم و میتوانستم در همان مقطع اول دبستان بمانم.
به خاطر علاقهای که بچههای کلاس اولی داشتم این مقطع را انتخاب کردم و سالها ماندگار شدم. از این انتخاب هم هیچ وقت پشیمان نشدهام. باید معلم کلاس اول باشید تا لذت کار کردن با بچههای هفت ساله را درک کنید؛ بچههایی که تازه استقلال را تجربه میکنند»
کلاس مشارکتی
«معلم باید بتواند ذهن بچهها را درگیر موضوعی بکند که میخواهد آموزش بدهد؛ این طوری یادگیری هم آسانتر میشود.»
این عقیده خانم رضایی است، عقیدهای که سالها تجربه پایش خوابیده:
«از همان سال اول تدریسم در این مقطع، برای اینکه بچههای کلاس اول که بازیگوشی هم یکی از خصوصیات مشترکشان است علاقه و انگیزه بیشتری برای یادگیری پیدا کنند، سعی کردم به صورت نمایشی الفبا را آموزش بدهم. مثلاً وقتی به حرف «ع» میرسیدیم، من خودم را به شکل یک پیرزن در میآوردم، با پنبه برای خودم موهای سفید درست میکردم، با چارقد گلدار و عصا و عینک وارد کلاس میشدم. عصا و عینک من همان وسیلههایی بودند که قرار بود حرف «ع» را در ذهن بچهها برای همیشه ماندگار کنند. یا وقتی که حرف «س» را آموزش میدادم سعی میکردم با یک سینی و چند استکان چای وارد کلاس شوم. بعد پای تخته کلمه سینی را بنویسم و سینی را مقابل چشمشان بگذارم. به این ترتیب بچهها بهتر با موضوع درس جدید ارتباط میگرفتند.»
تدریس با لباس محلی
اتفاقی که کار ناهید رضایی را خاصتر کرده و روش تدریس او را جزو الگوهای برتر تدریس قرار داده، ایدهای است که در حال حاضر در کلاس چهارم ابتدایی و سر زنگ تاریخ اجرا میکند. این معلم با سابقه با لباس کاملاً محلی سر کلاس حاضر میشود و البته از وسایل و ابزارآلات قدیمی و تاریخی هم برای آموزشهایش استفاده میکند:
«آذر ماه ۹۳ بود که این ایده به ذهنم رسید. قبلاً کتاب اجتماعی سه بخش تاریخ، جغرافی و مدنی داشت اما الان همه مباحث با هم ادغام شده و دیگر جدا از هم نیستند. این ایده هم وقتی به درس تاریخ رسیدیم به فکرم رسید. البته قبل از شروع سال تحصیلی در جلسه توجیهی آموزش و پرورش، استاد راهنمایی که وظیفه آموزش ما را به عهده داشت به ما گفت وقتی به این بخش رسیدید سعی کنید با آموزش و... مفهوم تاریخ را به بچه آموزش بدهید.»
همین ایده کوچک به جرقهای بزرگ در ذهن ناهید رضایی تبدیل شد:
«به بچههای کلاسم گفتم که هرکسی هروسیله قدیمی و بدون استفادهای را که گوشه خانهشان مانده به کلاس بیاورند. البته قبل از هرچیزی موضوع را با مدیر مدرسهمان مطرح کردم و موافقتش را گرفتم؛ به این ترتیب گوشه کلاس چهارم شهید کاکایی ماهنشان پر شد از وسیلههای قدیمی و سنتی، هرکدام از شاگردها با خودشان یک وسیله آورده بودند، مثلاً چند سماور قدیمی و زغالی که الان واقعاً کارکردی ندارند. چند هاون، کاسه، بشقاب و...»
اما این همه ماجرا نبود؛ خانم رضایی آن روز با لباس محلی شهرش وارد کلاس شد؛ با «تومانکِینک»؛ تومان کِینک در حقیقت لباس محلی مردم ماهنشان است که از یک روسری بزرگ گلدار به اسم لچک، یک «کِینک» یا پیراهن بلند، یک شلوار، یک دامن که ۶ متر پارچه برده و حسابی هم چیندار است و یک جلیقه تزئین شده با سکههای قدیمیتشکیل شده است:
«وقتی ایده استفاده از لوازم قدیمی و سنتی سر زنگ تاریخ به ذهنم رسید، با خودم فکر کردم چرا با پوشش محلی سرکلاس مقابل بچهها نایستم و از تاریخ نگویم؟! این لباس هم بخشی از تاریخ مردم این منطقه است. البته حالا مدتهاست که کمترکسی با این پوشش بیرون میرود. اما در گذشته مادربزرگهای ما همیشه تومان کِینک میپوشیدند.»
تومان کینک یک لباس ساده نیست؛ جلیقه آن در گذشته حکم بانک را برای زنهای ماهنشانی داشته:
«الان را نگاه نکنید که جلیقه با سکههای تزئینی آراسته شده، قبلاً زنها سکههای طلا و نقره واقعی را به جلیقههایشان میدوختند به عنوان پس انداز و بعد در جشنها و عروسیهایی که دعوت بودند یکی از این سکهها را از جلیقه جدا میکردند و به عروس و داماد هدیه میکردند:
«من تاریخچه این لباس و بحث پس انداز سکهها را به بچههای کلاسم گفتم؛ فکر میکنم راه خوبی بود برای اینکه آنها با مفهوم پسانداز آشنا شوند. البته این موضوع و این نوع آموزش وقتی اهمیت پیدا میکند که به دنیای دوروبرمان نگاه کنیم؛ دنیایی که مدام در حال تغییر است و متأسفانه در جریان این تحول آداب و رسوم نیاکانمان به فراموشی سپرده میشود. اما کارهایی مثل این کار میتوانند به زنده ماندن هویت تاریخیمان کمک کنند و حداقل ذهن بچهها را نسبت به این موضوع حساس کند.»
اشکال هندسی رنگی
نور آفتاب، پنجره بیپرده و خانم معلمیکه باید فکری به حال بچههای کلاسش بکند؛ همه اینها را کنار هم بگذارید تا به ایده جالب خانم رضایی برسید:
«به بچهها گفتم طلقهای رنگی بلااستفادهای را که گوشه خانههایشان دارند به مدرسه بیاورند. بعد خود بچهها اشکال هندسی مختلف را روی این طلقهای رنگی کشیدند و طرح را قیچی کردند و به صورت پراکنده روی شیشه پنجره چسباندند. بعد هم مساحت و محیطشان را کنارشان نوشتند تا همیشه جلوی چشمشان باشد. نکتهای که فکرش را هم نمیکردم انعکاس رنگی نور از این اشکال داخل کلاس بود. اتفاقی که بچهها را خیلی سر ذوق آورد.»
زنگ اختصاصی برای سیب
تا حالا از زنگ سیب چیزی شنیدهاید؟ این زنگ یکی از زنگهای اختصاصی بچههای مدرسه شهید کاکایی است. اتفاقی که باعث و بانیاش خانم رضایی بوده: «در مدرسه ما بجز زنگهای معمول بقیه مدارس، یک زنگ صبحانه داریم که همه بچهها با هم و در کنار هم صبحانه میخورند. وقتی دیدم که این دورهم بودن چقدر در اشتهای بچهها تأثیر دارد به فکر افتادم که فرصتی هم برای خوردن میوه به بچهها بدهم از آنجا که بیشتر مردم در منطقه ماهنشان باغ سیب دارند، این ایده به ذهنم رسید که هرکدام از بچهها با یک سیب به مدرسه بیایند و در زنگ سیب این میوه پرخاصیت را بخورند. حالا خوشبختانه مدتها از این ایده میگذرد.»
تدریس مشارکتی بدون اجبار!
معلم برتر آموزش و پرورش زنجان، یکی از مخالفان سرسخت تدریس اجباری است:
«تجربه به من نشان داده وقتی که یک کودک مطلبی را به اجبار یاد میگیرد، هرچند که در روز اول آن را طوطی وار بیان میکند، اما طی روزهای بعد به مرور این اطلاعات در ذهنش کمرنگ میشود تا اینکه به کلی فراموش میکند. درحالی که اگر یک موضوع را با علاقه و انگیزه به صورت عینی، نمایشی و ملموس به بچهها آموزش بدهیم هیچ وقت از یاد نمیبرند. الان قدیمیترین شاگردهای من دوره پیش دانشگاهی را میگذرانند و خیلی وقتها وقتی من را در کوچه و خیابانهای ماهنشان میبینند، جلو میآیند و از اینکه با سوادشان کردم تشکر میکنند.»
کلاسی پر از وسایل بازیافتی
خانم رضایی و بچههای کلاس بجز زنگهای تاریخ با مشارکت همدیگر یک ایده خوب و جالب دیگر را هم در کلاسشان اجرا میکنند؛ بازیافت:
«از تکه پارچههای مختلف رومیزی، پرده و... ساختیم. که هنوز هم در کلاس دیده میشود. با قوطیهای خالی کمپوت، سطل زبالههای خیلی کوچکی برای بچهها ساختیم. حتی یک بار هم با تکههای پارچه و چوب عروسک محلی ساختیم که هنوز هم گوشه کلاسمان است.» (مینا مولایی/ بانو)
به گزارش ساتین : ۵ تفاوت میان ثروت بیل گیتس، مالک و سازنده مایکروسافت و بابک زنجانی مالک دهها بانک و شرکت بزرگ و کوچک را برای عبرت سایرین عرض می کنم.
اول اینکه بیل گیتس نابغه بود و از نوزده سالگی بدون سرمایه کارش را با برنامه نویسی کامپیوتر شروع کرد و بطور مداوم میلیاردر ماند. بابک زنجانی از نوزده سالگی با صد میلیون تومان ثروت پدری کارش را با دلار فروشی شروع کرد و بعد از شش سال ورشکسته و زندانی شد و بعد دوباره خرید و فروش پوست کرد و ناموفق بود و بعد با جابجا کردن پول و طلای دولتی در عرض سه سال میلیاردر شد.
دوم اینکه وقتی بیل گیتس میلیاردر شد، کشورش ثروتمندتر شد، وقتی بابک زنجانی میلیاردر شد، باعث شد ارزش پول کشورش پائین بیاید و فقیر شود.
سوم اینکه بیل گیتس در ۱۹ سالگی یک شرکت با سه کارمند ایجاد کرد و امروز ۱۰۰ هزار حقوق بگیر دارد، بابک زنجانی در ۱۹ سالگی کارش را به تنهایی شروع کرد و بعد از بیست سال ۷۰ شرکت را با پول خود دولت از دولت خرید و حالا ۱۷ هزار حقوق بگیر دارد.
چهارم اینکه وقتی بیل گیتس میلیاردر شد، مردم جهان آگاه تر و خوشبخت تر شدند، وقتی مردم ایران بدبخت تر شدند، بابک زنجانی میلیاردر شد.
پنجم بیل گیتس در عرض سی سال صدها میلیون صد دلاری جمع کرد تا میلیاردر شد، بابک زنجانی در سه سال صد تا یک میلیارد دلار پول دولتی جابجا کرد تا میلیاردر شد.
پول های شان که از پارو بالا می رود یاد فوتبال می افتند. فوتبال مشهورشان می کند اما با رسیدن به شهرت ناگهان سر از اوین در می آورند
بابک پشت میله های زندان است اما همین حالا هم بین فوتبالی ها حامیان بزرگی دارد. زنجانی یک از مولتی میلیاردرهایی هست که در ۱۰ سال گذشته سر از فوتبال در آوردند و چه شوم است سرنوشت یکایک شان که گذرشان از ورزشگاه آزادی به ناگاه به اوین می افتد و انگار این میان اتوبانی یک طرفه ساخته اند.
تب داغ سرمایه گذاری در فوتبال تنها خاصه فوتبال ایران نیست که فوتبال عالم گیر است و تب شهرتش دیوانه کننده. فوتبال جادویی دارد. جادوی شهرت. از آبراموویچ روس باشد که اموالش را از سوآپ نفت بدست آورده تا آل مکتوم که اجدادش جد اندر جد وارث چاه های نفت به دنیا آمدند و پسران امیران قطر و حتی قاچاقچیان مواد مخدر در آسیای میانه و آمریکای مرکزی و مهمتر از همه مافیای سیسیل.
ایران اما حکایت پولدارهای فوتبالش خیلی قدیمی نیست. کمتر از یک دهه. تیم هایی که می رویند ، صاحبش را به شهرت می رسانند و صاف می فرستندش پشت میله های زندان. گاه طولانی مدت و گاه کوتاه. مالکانی که به عشق شهرت می آیند و اینچنین بود که روزی علی پروین درباره چند میلیاردی که از سرمایه یکی از انها فقط برای خودش استفاده کرد ، گفت:« می خواست معروف شه ، من بهش معروفیت دادم. اون هم پول شهرتش از کنار اسم علی پروین رو پرداخته…»
تب پوست و روده و ماشین آخرین مدل در فوتبال
اواخر دهه ۶۰ بود که اولین بار تیمی خصوصی در میان تیم های بزرگ فوتبال قد علم کرد. عبدالله صوفیانی تاجر پوست و روده با پورا به فوتبال آمد. او خود در جوانی فوتبال بازی کرده بود اما جایی میان بزرگان نداشت. پس پول ریخت تا چهره ای سرشناس در فوتبال مان شود. اتفاقی که البته نیفتاد . او پول زیادی به فوتبال ریخت اما حاصلش غیر از هدر سرمایه نبود پس بی خیال شد و به تجارت در ایتالیا برگشت. چیزی نمانده بود که فوتبال ثروتش را هم تحت الشعاع قرار دهد. بعد از او در اوایل دهه ۷۰ بهمن قد علم کرد. تیمی زیر نظر برادران مداح که اپل را به ایران وارد می کردند. تیمی که خوب جان گرفت اما قربانی دست های پشت پرده فوتبال شد تا از دست امیر عابدینی از فوتبال بیزار شود و از دست هجمه ای که به ثروتش می شد با بدهی بزرگ مالیاتی ، فرار را بر قرار ترجیح دهد تا کارش به زندان نکشیده باشد. فرهاد کاظمی از آن روزها می گوید:« فوتبال پاک را که ۹ هفته در زمین و با داوری ها دیدیم تا قهرمان نشویم! بعد هم این قدر از هر جایی باج می خواستند و بعد مالیات سنگین که حاجی قید فوتبال را بزند و برود آلمان. خدا را شکر الان اوضاعش توپ توپ است.»
آقای ممنوع الورود
رونق اقتصادی اوایل دهه هشتاد مجالی بود برای طبقه ای جدید . فوتبال آزاد شده بود. تجارتی مطمئن برای رسیدن به شهرت. طبقه تازه مرفه شده سال های پس از جنگ ، حالا باید سری میان سرها پیدا می کردند. برادران شفیع زاده اولین گروه از این طبقه بودند. آنها که تجارتی دو سویه در ایران و امارات داشتند از چرخش مالی دلارها بین ایران و امارات به این قدرت رسیده بودند که نام شان را با فوتبال در تاپ لیست سرمایه داران آن سال های ایرانی قرار دهند. استقلال اهواز تیم شان شد. تیمی که خیلی از ستاره ها را جذب کرد. آنها خیزی هم برای مالکیت تیم همنام تهرانی داشتند. اوضاع به کام بود تا وقتی ماجرای شهرام جزایری پیش آمد. حساسیت ها بالا رفت. بحث طلب های نهادها بود و حساسیت نهادهای امنیتی . به یکباره یکی از برادرها ماند با کلی ماجرای حقوقی . شکایت و شکایت کشی و حرف هایی درباره بازداشت و یکی دیگر ماند در امارات . او وقتی با این سئوال روبرو شد که چرا به ایران بر نمی گردد ؟ پاسخ می داد:« من ممنوع الورود هستم.» یعنی اگر می آمد احتمالا بازداشت می شد.
عابر بانک های دولت نهم
شروع دولت جدید و همزمان شعارهای عدالت اقتصادی ، فوتبال نسل نویی از سرمایه داران را تجربه کرد. ابتدا حسین هدایتی پیش آمد. او با استیل آذین تمام رکوردهای هزینه کرد در فوتبال ایراتن را شکست. تیمی چندین میلیاردی که نهایتش سقوط شد. هدایتی از پرسپولیس گرفته تا کشتی و کشتی فرنگی ، تقریبا همه جا بود . هدف برایش مالکیت پرسپولیس بود اما در دولت قبلی محقق نشد. او که روزگاری از مقربین به رئیس دولت بود ، خیلی زود از چشمش افتاد. به طوری که در لیست سیاه قرار گرفت و بحث چک های برگشتی و بازداشتش مدام از پی هم رسانه ای می شد. بارها گفته شد ساعاتی را در اوین گذرانده و هر بار وقتی بر می گشت ، می گفت:«بدهی مال مرده!» در کنار او نام هایی مثل علی انصاری مالک بازارهای مبل و موبایل در ورزش زیاد شنیده می شد. او که هنوز هم در کنار استقلال است و هر بار حواشی اسمش بحث های زیادی درباره حساسیت نهاد های امنیتی و گرفت و گیر به میان می آید. مهدی پرهام دیگر چهره ای بود که با فوتبال از ثروتش به شهرت رسید. او به استقلال نزدیک شد و به نساجی مازندران رفت. آورده اش برای تیم نساجی همان شد که در نهایت همان کارخانه ورشکسته نساجی به این تیم می داد. قویدل از شرکت صدرا که باید ماشین های فرسوده را تبدیل به احسن می کرد به داماش رفت و حالا هم مدت هاست که اسمش درمیان لیست اوین رفته ها دیده می شود.
مهدی پرهام
شهرام قویدل
پول های اختلاس در فوتبال؟
داماش وابسته به شرکت امیر منصور آریا. این نام از اوایل دهه ۸۰ به فوتبال ایران آمد. امیر عابدینی مشاور این گروه سرمایه گذار بود. آنها که اختلاس ۳ هزار میلیاردی به نام شان سند خورد و تیم های پرشمارشان در فوتبال هنوز روی دست دادستانی کل کشور مانده اند. مالک این باشگاه چند سالی هست که در زندان است. داماش با تیم شهر باران به شهرتی بزرگ رسید و البته این شهرت دیری نپایید که پایانش اتفاق بزرگ رسوایی مالی شد.
ریخته گران ها در اصفهان ، تشکیلات ورزشی بزرگی را به راه انداختند. تیمداری در رشته های مختلف ورزشی از جمله فوتبال ، فوتسال ، بسکتبال و … با مدیریت محمدرضا ساکت نشان از مدیریتی منسجم داشت اما بعد از مدتی پای نهاد های نظارتی که به میان آمد ، آنها هم مثل زنوزی همراه با قویدل شدند و تب نام شان هم فروکش کرد.
زنجانی به جای هیات مدیره پرسپولیس در زندان
محمد رویانیان روی کمک های خیری به اسم بابک زنجانی حسابی ویژه باز کرده بود. زنجانی غیر از تیمداری در راه آهن در تیم سال ۹۳ پرسپولیس که هیچ کمکی هم از نهادهای دولتی نگرفته بود نقشی بسزا داشت. او می خواست مالک پرسپولیس باشد و حاضر به پرداخت هر بهایی . زیاد از روزی که رویانیان گفت دو سرمایه دار باید به هیات مدیره تیمش اضافه شوند نگذشته ، دو نفری که بسیاری معتقد بودند حسین هدایتی و بابک زنجانی هستند و حالا یکی از آنها یعنی بابک زنجانی در اوین است.
و این سرانجام تیمداری خصوصی در فوتبال ایران است. مالکینی که زود به شهرت می رسند و زود مشخص می شود سرمایه شان حساسیت برانگیز بوده و بعد یم هایی می مانند رو به زوال. غلامرضا حیدری کرد زنگنه ، رئیس پیشین سازمان خصوصی سازی در این باره تحلیل کرده بود:« برند های فوتبالی ایران چون سود ده نیستند فقط به درد آنهایی می خورد که می خواهند به شهرت برسند.»
واگرچه فیفا سال هاست برای اتفاقاتی از این دست چاره یافته:«هیچ تیمی سرمایه غیر مشخص بیش از ۴۰ درصد را نمی تواند به تیمش وارد کند. حتی اگر آبراموویچ باشد. ۶۰ درصد درآمدهای هر تیمی باید فوتبالی باشد.» این جمله را عزیز محمدی رئیس اتحادیه فوتبال ایران می گوید. راهکاری که سبب می شود تا شیفتگان شهرت ناگهان سر بر نیاورند و ساده به فراموشی سپرده نشوند.
منبع : خبرآنلاین / فرهاد عشوندی
اشتغال جوانان دغدغه سالهای دور و نزدیک اقتصاد ایران است. اقتصادی که وابسته به درآمد نفت بوده و تفکر پشت میز نشینی را از دبستانی تا دانشگاه در ذهن جوانان پرورانده است و حالا این اقتصاد مریض با موج فارغ التحصیلان جویای کار روبرو شده که قدرت رسیدگی و پاسخگویی به چنین حجمی را ندارد و جوابگوی شاغلان موجود هم نیست.
فصل بهار امسال براساس گزارش مرکز آمار ایران نه تنها شغل جدیدی ایجاد نشده است، بلکه بر جمعیت بیکاران نیز افزوده شده، مسئلهای که ربیعی وزیر تعاون کار و رفاه نیز آن را تایید میکند، اما سخنگوی دولت چیز دیگری گفته است.
نوبخت رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور اما معتقد است: ۸۰۰ هزار شغل ایجاد شده اما به مستندات آن اشاره نمیکند که کدام گزارش بر آن صحه میگذارد.
یکی از مسائل مربوط به اشتغال، هزینه مربوط به ایجاد آن است که در این بین اختلاف نظر میان کارشناسان و نهادهای دستاندرکار وجود دارد، از میانگین هزینه اندک ۳ میلیونی تا ۱۰۰ میلیون تومان برای ایجاد هر شغل مطرح است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیات دولت که به مناسبت هفته دولت با اشاره به لزوم توجه به اقتصاد مقاومتی و اشتغال، به برنامهای تلویزیونی اشاره فرمودند: «در تلویزیون یک برنامهای چند روز قبل من دیدم که برنامهی خوبی بود؛ گزارشی تهیّه کردند. یک نفری میآید آنجا و میگوید که من با ده میلیون تومان توانستهام این اشتغال را ایجاد کنم که اینقدر درآمد دارد. مربوط به [پرورش] گُل است، می گوید گُل تولید میکنیم. بعد او اشاره میکند و میگوید کسانی که مایلند این کار را انجام بدهند، در فلانجا و فلانجا زمینهای دولتی هست و در اختیارشان گذاشته میشود؛ بروند مثلاً گُل تولید کنند. من یادم هست دوستان اقتصادی در یک برههای قبل از دولت شما، آمده بودند [بحث میکردند] راجع به اینکه با چقدر پول میشود یک شغل ایجاد کرد؛ صحبت صد میلیون و بعضی مشاغل پانصد میلیون و این چیزها بود! خب با ده میلیون میشود شغل ایجاد کرد. حالا این یک نمونه است».
بسیج سازندگی با مشاغل خانگی، خرد و متوسط سر و کار دارد
در همین راستا یکی از نهادهای که مشاغل خرد و کوچک را پیگیری میکند بسیج سازندگی است ناصر فصیح جانشین سازمان بسیج سازندگی میگوید: بر اساس آمار مرکز قرارگاه اجرایی هزینه ایجاد هر شغل در بسیج سازندگی به طور متوسط ۱۲ میلیون تومان بوده که بسیار کمتر از رقم ایجاد هر شغل در بخش دولتی است، اشتغال دامنه وسیع و انواع متفاوتی دارد. اشتغال زایی در صنایع بزرگ مثل پالایشگاه پتروشیمی ممکن است هزار میلیارد تومان هزینه داشته باشد، اما حداکثر ۱۲۰ نفر مشغول به کار شوند که اگر آن رقم را بر تعداد شغل های ایجاد شده تقسیم کنیم، (هزینه ایجاد هر شغل ۸.۳ میلیارد تومان) خواهد بود. اما ما در بسیج سازندگی با مشاغل خانگی، خرد و متوسط سر و کار داریم. اشتغالزایی در این حوزه ها با صرف رقم های پایین ممکن می شود و بسیج سازندگی از یک تا ۳۰ میلیون تومان در بحث اقتصاد مقاومتی تسهیلات میدهد.
حرف حساب بسیج در عرصه اقتصاد
ناصر فصیح با بیان اینکه مردمی کردن اقتصاد یعنی استفاده از ظرفیت های خود مردم برای ایجاد اشتغال، تصریح کرد: بسیج در بحث اقتصاد مقاومتی به هیچ وجه کار را از نقطه صفر شروع نکرد. حرف حساب بسیج این است که می گوید مردم یک سری امکانات در اختیار دارند که ممکن است خودشان نیز از آن ها غافل باشند و باید به مردم کمک کرد تا از توانایی ها و داشته هایشان استفاده کنند. مثلا در بحث مشاغل خانگی وقتی فردی در منزلش زیرزمین خالی دارد، اگر آموزش لازم را ببینید، می تواند آن زیرزمین را به محل پرورش قارچ تبدیل کند، ضمن اینکه مشکل آب و برق و گاز و تلفن هم ندارد. یا مثلا واحد تولیدی مرغ بومی زیر ۵۰۰ قطعه ای به راحتی در حیاط منزل میتواند راه اندازی شود.
بر این اساس مرکز اجرایی، بسیج سازندگی برای ایجاد هر شغل در کشور کمتر از ۱۲ میلیون تومان هزینه کرده است.
این در حالی است که به گفته علی ربیعی، وزیر امور کار و رفاه اجتماعی هزینه ایجاد هر شغل در کشور برای دولت در حال حاضر رقمی بین ۲۰ تا ۷۰ میلیون تومان است.
پرورش قارچ خوراکی با حقوق سربازی
ابراهیم شاکر به عنوان یک کارآفرین می گوید: فعالیت تولیدی خود را از سال ۹۱ آغاز کردم. برای اولین بار با هزینه خودم و هنگامی که در جهادکشاورزی امریه بودم و حدود ۱۵۰ هزار تومان حقوق سربازی درآمد داشتم با سرمایه ای حدود یک میلیون تومان به همراه یکی از دوستانم وارد عرصه تولید قارچ شدم. پس از آن با دریافت وام ۵ میلیون تومانی از بسیج سازندگی اردبیل کار تولید را توسعه دادم دادم و توانستم یک کارگاه ۵۰ متری راه اندازی کنم، با توجه به موفقیت کار تولیدی سال بعد ۱۵ میلیون تومان وام دریافت کردم و دو کارگاه دیگر راه اندازی و برای ۳ نفر اشتغالزایی کردم.”
وی می افزاید: از محل تولید قارچ ماهانه حداقل دو و نیم میلیون تومان درآمد خالص دارم. برای فروش قارچ صدفی و بازاریابی مشکل خاصی ندارم چون بسیج سازندگی در بازاریابی به ما کمک می کند و بلافاصله محصولاتمان به فروش می رود.
۱۰ نفر از دوستانم را وارد عرصه اقتصاد مقاومتی کردم
این فعال اقتصادی اضافه میکند: حدود ۱۰ نفر از دوستان دوره دانشگاهم را با توصیه و تشویق وارد کار تولید کرده ام، به این صورت که سود و هزینه کار را توضیح دادم و یک دوره آموزشی نیز برای آنها برگزار کردم، آنها نیز با بررسی جوانب کار تولید و با دریافت وام از بسیج سازندگی کارگاه تولیدی قارچ و مزرعه پرورش بلدرچین و کبک راه اندازی کرده اند.
صادرات گل به عراق
شاهرخ پیله وریان دانش آموخته مقطع کارشناسی رشته زراعت و اصلاح نباتات و از فعالان عرصه اقتصاد مقاومتی در استان همدان است. او نیز به مدت ۵ سال در زمینه تولید گل و گیاه زینتی برای سازمان ها و پارک ها فعالیت دارد و طی این مدت ضمن اینکه برای ۶ نفر اشتغالزایی کرده، در زمینه بومی کردن نهال های گیاهی، گام مؤثری برداشته است. تولید گل با کیفیت باعث شده تا شهرداری همدان همه نیازهایش را از گلخانه او تامین کند و از خارج از استان اقدام به واردات گل نکند، او همچنین مشتری هایی در سلیمانیه عراق پیدا کرده است.
تولید ۱۰۰ هزار گلدان کلم زینتی و دو میلیون گل بنفشه
شاهرخ پیله وریان عنوان میکند: حدود ۲ هزار متر مربع سطح زیر کشت داریم و همه نیاز شهرداری همدان به گل و گیاه زینتی را تامین می کنیم. در فصل کشت حدود ۱۰۰ هزار گلدان کلم زینتی و ۷۰ هزار گلدان گل جعفری به شهرداری فروختیم. در سال حدود یک تا دو میلیون بوته بنفشه نسل اول خارجی تولید می کنیم. گل های فصلی از لحاظ مصرف آب تفاوت چندانی ندارند و مهمترین معیار انتخاب آنها زیبایی است.
این فعال اقتصادی افزود: با دریافت تسهیلات ۲۰ میلیون تومانی از بسیج سازندگی برای ۴ نفر به صورت مستقیم اشتغالزایی کردیم و حدود ۱۰ نفر به صورت غیر مستقیم شاغل شدند.
چگونه از صفر شروع کنیم؟
این تولید کننده قارچ می افزاید: هر دوره تولید قارچ بین ۲ تا ۲٫۵ ماه طول می کشد. در هر دوره ۵ تن کمپوست می ریزیم و ۲ تن قارچ برداشت می کنیم. هزینه ۵ تن کمپوست به اضافه خاک پوششی و حمل و نقل حدود ۳ میلیون تومان می شود. ۲ تن قارچ را هم حدود ۷ میلیون تومان می فروشیم؛ یعنی در هر دوره ۴ میلیون تومان سود می کنیم. “
از دیگر فعالان عرصه کارآفرینی و کسب و کارهای کوچک خانم چراغی است. وی درباره آغاز فعالیت تولیدیاش می گوید: “زمستان ۸۹ به همراه شوهرم تولید را از یک سالن ۳۵ متری شروع کردیم. هر دو خیلی علاقه مند بودیم. ۲ سال به همین منوال پیش رفتیم تا اینکه با جهادکشاورزی و بسیج سازندگی آشنا شدیم و از آن ها برای توسعه تولیداتمان در زمینه قارچ کمک گرفتیم.”
نیازمند وام با نرخ سود پایین هستیم
این بانوی جهادگر، در ادامه به یکی از عمده ترین مشکلات تولید کننده های ایرانی اشاره می کند: “ما دو وام به مبلغ ۱۹ و ۱۵ میلیون تومان از وزارت جهاد کشاورزی و بانک مهر اقتصاد دریافت کردیم. بهره وام جهاد کشاورزی ۷ درصد بود و باز پرداخت آن در دوره های ۶ ماهه انجام می شد. این وام کمک بسیار بزرگی به ما کرد و توانستیم یک سالن ۱۲۰ متری برای افزایش تولیداتمان در اختیار بگیریم. متاسفانه وامی که از بانک مهر اقتصاد دریافت کردیم، بهره ۱۶ درصدی داشت و باز پرداخت آن ماهانه بود، این در حالی است که برداشت محصول قارچ در دوره های ۲ تا ۳ ماهه صورت می گیرد و در نتیجه بازپرداخت وام عقب می افتاد و باید جریمه دیر کرد را می پرداختیم.”
درآمد نیم میلیاردی جوان ۲۲ ساله
سود مجتمع تولیدی بنده سال گذشته به لطف خدا ۵۰۰ میلیون تومان بود. فرشاد ملکی از جمله اداره کنندگان نمونه واحد های تولیدی اقتصاد مقاومتی در زنجان است. فرشاد ملکی درباره فعالیت های تولیدی اش می گوید: از سال ۱۳۹۰ با کمک و راهنمایی بسیج سازندگی پرورش ماهی قزل آلا را به همراه دو نفر دوستانم آغاز کردیم. کارمان به قدری با موفقیت و سودآوری همراه بود که با فاصله کمی، پرورش دام های سبک و سنگین و پرورش قارچ را هم آغاز کردیم.
در حال حاضر در زمینی پدری ام به وسعت ۶ هزار و ۶۰۰ متر مربع مشغول به تولید هستیم و عملا یک مجتمع تولیدی راه اندازی کرده ایم. مجتمع تولیدی ما برای ۸ نفر به صورت مستقیم و برای ۱۳ نفر به صورت غیر مستقیم شغل ایجاد کرده است. در قسمت دامداری هم از تحصیل کردگان دامپزشکی برای کار دعوت کردیم و نتیجه مناسبی گرفتیم.»
خبرسازترین چهره اقتصادی این روزها، در گفتگویی مفصل با یک هفته نامه از ناگفته های زندگی اش گفته است.
بابک زنجانی در گفت وگو با هفته نامه «آسمان» روایت جالبی از روزهای سربازی و کار برای رئیس کل بانک مرکزی بازگو کرده است. روزهایی که مقدمه میلیاردر شدن او بود. این بخش از گفت وگوی زنجانی را بخوانید:
شما در جایی گفته بودید که در بانک مرکزی سربازی کرده اید و راننده رئیس کل بانک مرکزی بودید. سرباز رئیس کل بانک مرکزی شدن کار ساده ای نیست. قبول دارید؟ لطفا صادقانه بگویید.
صادقانه می گویم زمانی که به سربازی رفتم در سپاه تقسیم شدم. من را به اردکان یزد فرستادند. سه ماه اول آموزشی ام آنجا بود. از آنجا به پادگان ولیعصر تهران منتقل شدم. در بین سربازها، مرتب تر بودم و تمیزتر می نوشتم. بنابراین من را به قرارگاه فرماندهی سپاه فرستادند. حدود ۱۴-۱۳ ماه آنجا بودم. زمانی که در آن مجموعه بودم یادم هست آقای هاشمی رفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاست جمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنید.
چون تک پسر بودم مرا به تهران منتقل کردند. وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده، آقای نوربخش را جابه جا کنید. ابتدا سرباز بانک مرکزی بودم و آقای دکتر نوربخش راننده دیگری داشتند. بعد از او من راننده آقای نوربخش شدم. آخر خدمت سربازی ام بود و حدود ۵ ماه مانده بود.
وقتی مرا به دفتر آقای دکتر نوربخش فرستادند من در آنجا کار ثبت نامه ها را انجام می دادم. نامه ای می آمد ثبت می کردم و در کارتابل می گذاشتم و مرتب می کردم، بعد رانندگی هم می کردم، جایی اگر می رفتند می بردمشان تا اینکه خدمت سربازی ام تمام شد.
زمانی که خدمت سربازی ام تمام شد آقای نوربخش گفتند می خواهی چکارکنی؟ اگر بخواهی می توانی این جا بمانی. من گفتم نمی مانم. کارت هایشان را دارم. آن موقع هر کسی را نمی گذاشتند به آن زیرزمین برود چون آنجا بورس شده بود و نمی گذاشتند دلال ها آنجا بروند. باید مغازه دار بودی یا کارت داشتی. من هنوز کارت آن موقع را دارم.
وقتی خدمت سربازی ام تمام شد، آقای نوربخش ۵-۴ جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار می داد تا در بازار پخش کنند. آن وقت ها دلار رسمی ۳۰۰ تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه می گفتند ارزش یک دلار می خواهد معادل یک هزار تومانی شود. خاطرم هست مردم می رفتند شب تا صبح در صف بانک ها می خوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. به خاطر اینکه قیمت دلار بالا نرود، آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعه هایی که دارند کار می کنند (دلار تزریق می کنند) و ۴ یا ۵ نفر بودند، کار کن. به من اعتماد پیدا کرده بود.
اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتید تا قیمت دلار کنترل شود چقدر بود؟
۱۷ میلیون دلار. اولین کارمزدی هم که گرفتم ۱۷ میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم.
چند وقت یک بار از بانک مرکزی دلار می گرفتید؟
هر روز می گرفتم. دلارها را در بانک مرکزی می گرفتم و در بازار می فروختم و پول ریالی اش را به بانک واریز می کردم.
اینکه دلارها را با این کارمزد به شما می دادند خوش یک رانت نبود؟ چرا به بقیه دلار نمی دادند؟ روزی ۱۷ میلیون تومان کارمزد رقم کوچکی نبود.
نمی دانم. وقتی خدا بخواهد کاری برای کسی انجام شود می شود. آقای دکتر نوربخش که انسان رانتی نبودند. اگر ایشان می خواست رانتی بدهد به کسی رانت می داد که منافعی برایش داشته باشد.
بعد از فوت مرحوم نوربخش چه کار کردید؟
آن موقع بررسی کرده بودم متوجه شده بودم که در بین کسانی که پول های زیادی می آورند «سالامبور» فروش ها (کسانی که پوست گوسفند می فروشند)، ارزهای زیادی به داخل کشور می آورند.
مثلا چه ارقامی؟
از ۱۰ میلیون دلار گرفته تا ۳۰ میلیون دلار. آنها پوست گوسفند را جمع می کردند و به خارج از کشور می بردند، در ترکیه و ایتالیا می فروختند و پولش را به داخل کشور می آوردند. آن زمان با یکی از این سالامبور فروش ها آشنا شدم. گفتم این کار چطور است؟ گفت چرا شما کار ارزی می کنید؟ بیا در کار سالامبور، کار خوبی است.
از چند نفر دیگر که آن پول ها را برای توزیع می گرفتند سه نفرشان تا مدت ها در زندان بودند چون ما اول باید ارز به حساب می ریختیم تا آنها تومانش را به ما می دادند. آن سه نفر ارز را به حساب کسی ریخته بودند که پولشان را نداده بود. مثلا شخصی به نام … (نامش را می برد) که زمانی در کیش هم هتل داشت. پول سنگینی (ارز) به حساب شخصی ریخته بود. آن نفر هم ارز را برداشته بود و رفته بود. حالا تا برود شکایت کند و پول را بگیرد خودش را به زندان برده بودند. یا بعضی از آنها می آمدند و دفترچه باز می کردند تا سود بانکی اش را بگیرند و به صورت هفتگی با بانک مرکزی تسویه می کردند. من یادم هست آن وقت ها با این آقایان صحبت می کردم که این کارشان حلال نیست چون پول خود بانک را در بانک می گذاشتند و بهره می گرفتند.
حالا برگردیم به همان دوره «سالامبور» فروشی شما …
من در آن موقع پوست گوسفندها را می خریدم و می دادم دباغی می کردند. بعد تبدیل به طبقه بندی های مختلف می شد و آنها را صادر می کردم.
چقدر پوست گوسفند توانستید جمع کنید؟
آن زمان حدود ۵ هزار پوست جمع کردم. هر پوست حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ تومان قیمت داشت. دلار هم به ۹۰۰ تومان رسیده بود.
پوست ها را به کجا می فروختید؟
به ترکیه اما حتی خریدارها را نمی شناختم. خیلی ریسکی کار می کردم. فقط شنیده بودم در ترکیه کسی هست که «سالامبور»های ایرانی را می خرد. چون می دیدم همه سالامبورهایشان را برای او می فرستند فکر کردم خوب است من هم سالامبورهایم را برای او بفرستم. یک روز به ایشان تلفن زدم و گفتم از ایران زنگ می زنم و می خواهم سالامبورهایم را به شما بفروشم. ایشان اول گفت که سالامبورهایم را نمی خرد اما آنقدر پافشاری کردم تا بالاخره پذیرفت تا از من هم بار بردارد.
از فروش سالامبورها چقدر سود کردید؟
در اولین کانتینری که به ترکیه فرستادم هر سالامبور برایم نیم دلار (حدود ۵۰۰ تومان) تمام شده بود و در آنجا ۱۹ تا ۲۰ دلار فروخته شد. پولم یک دفعه چندین برابر شد. کارم را با ۵ هزار پوست شروع کردم. وقتی دیدم کار قشنگ و خوبی است، در نزدیکی ورامین کارخانه ای را اجاره کردم. از این طرف و آن طرف کشور پوست می خریدم و پس از دباغی صادر می کردم. این کار سودهای زیادی برایم درست می کرد.
هنوز از طرف کسی یا جایی پشتیبانی نمی شدید؟ سفارش و توصیه ای نداشتید؟
پوست خریدن که دیگر سفارش و توصیه نمی خواهد. کارم تا سال ۱۹۹۶ خیلی خوب پیش می رفت اما بعد از آن ورشکست شدم و به زندان افتادم.
———————————-
روزنامه شرق، بابک زنجانی تا سال ۹۰ ثروت زیادی نداشته اما پس از آن در دوسال آنطور که «نیویورکتایمز» گزارش داده با ۵/۱۳میلیارددلار سرمایه به «شصتوپنجمین ثروتمند جهان» تبدیل شده است.
یکی از نزدیکان بابک زنجانی که نخواسته نامش منتشر شود در گفتوگو با «تدبیر»، روایت جدیدی از تبدیل بابک زنجانی به یک «مولتیمیلیاردر» بیان کرده. بابک زنجانی دوشنبه هفته گذشته به اتهام عدمپرداخت بدهی بیش از دومیلیاردی نفت بازداشت شد.
محسنی اژهای پیشگیری از احتمال فرار زنجانی را دلیل بازداشت او عنوان کرده است. دستیار زنجانی گفته است: «درخصوص بابک زنجانی یکسری مطالب در روزنامهها و سایتها عنوان شده که ایشان در هفت، هشتسال اخیر به این ثروت زیاد رسیده است ولی در اصل اتفاقاتی که در سالهای ۹۰ و ۹۱ برای ایشان افتاد سرآغاز این ثروت شد.
این در حالی است که محمود بهمنی، رییس پیشین بانکمرکزی میگوید: «او در دولت دهم بدهی نداشته است و درواقع از زمانی که صادرات نفت ایران تحریم شد پول را با استفاده از روشهای دیگری به حساب واریز میکردند»، اما دستیار زنجانی چیز دیگری میگوید: «همین دوره (سالهای ۹۱-۹۰) اوج حرکتهای ایشان بود که باعث اختلالهای مالی شدید در وزارت نفت شده است.
ببینید کل ماجرای دوهزارمیلیارد بدهی معروف بابک زنجانی به وزارت نفت بابت پول فروش نفت از بهمن ۹۰ است که تا شهریور ۹۱ این ماجرا به اوج خودش میرسد.»به گفته «بیژن نامدارزنگنه»، وزیر نفت، «بابک زنجانی بدهی بیش از دومیلیاردیورویی را به وزارت نفت پرداخت نکرده است.
دستیار زنجانی در ادامه، اینکه «زنجانی تنها در کمتر از دوسال به این نقطه رسیده است» را تایید میکند و میگوید: «بله! تکنیکی که ایشان در این سالها استفاده کرده تکنیک جدیدی نیست. در طی تمام این سالها از یک شگرد همیشگی استفاده کرده است ولی اینبار به واسطه نوع ارتباطی که با مقامات دولت وقت و مجموعه عمرانی «ق» برقرار کرده بود توانست پولها را در حساب خودش نگه دارد و از چرخش پولی که ایجاد میکرد منافعی برای خودش به وجود بیاورد.
دستیار زنجانی در ادامه گفته: «یکی از مهمترین کارهایی که از بابک زنجانی یکمیلیاردر ساخت، انتقال و جابهجایی پول بود… در این سیستمی که در داخل ایران درست کرده بودند کارتهایی را تحت عنوان ibn 2 Ibn صادر کرده بودند و اینها را به بانکهای داخلی میفروختند. در این شبکه برای هر انتقال ۷/۰درصد کارمزد میگرفتند… برای بانکهای مختلفی از جمله بانک «م» و بانک «ا» که قبلا موسسه مالی اعتباری بوده اما الان بانک است.
خود زنجانی در اینباره به هفتهنامه آسمان گفته بود: «ما میرفتیم یک حساب در بانکی که ایران در آنجا حساب داشت باز میکردیم. بعد در داخل بانک، پول را به حساب ما واریز میکردند و ما از آنجا پول را به بانک First Islamic حواله میکردیم. جز این روش هم، به هیچوجه پول بیرون نمیآمد. با این روش حدود ۷۷۰میلیونیورو به حساب پیمانکاران نفت پول منتقل کردم. با کارمزد هفتدرهزار. یعنی به یکدرصد هم نمیرسید.
بابک زنجانی پیش از این خود را مجرد معرفی کرده بود، اما روز گذشته رسانهها، خبرهایی از جداشدن او از همسر پیشینش خبر دادهاند. خبرگزاری «پرسنیوز» با انتشار خبری از تحقیقات دادستانی مستقر در «باکیرکوی» استانبول آورده است: «خانم «ث ا» که از اعضای سهامدار شرکت «کانت گروپ» است، همسر مطلقه بابک زنجانی است. بر اساس اسناد، آنها در شعبه۲۶۵ دادگاه خانواده تهران از یکدیگر جدا شدهاند.
————-
نیویورک تایمز در مقالهای به نقش بابک زنجانی در تلاشهای ایران برای دور زدن تحریمهای آمریکا برای فروش نفت پرداخت.
ایسنا، در مقاله منتشر شده در پایگاه اینترنتی این روزنامه آمده است: زنجانی که خود را “بسیجی اقتصادی” مینامد، مرسدس بنز ۵۰۰ اسال سیاه سوار شده و ساعت ۳۰ هزار دلاری به دست دارد و ارزش ثروتش را ۱۳٫۵ میلیارد دلار برآورد میکند.
این روزنامه در ادامه مینویسد: اگرچه این برای کسی که فعالیتش را در دهه ۱۹۸۰ با فروش پوست گوسفند آغاز کرد، بد نیست اما اوضاع برای این غول اقتصادی که حسابهایش از سوی وزارت دارایی آمریکا در آوریل مسدود شد و در لیست سیاه اتحادیه اروپا قرار دارد، دشوار شده است.
براساس این گزارش، آنچه به مشکلات بابک زنجانی افزوده، متهم شدن وی به نگه داشتن ۱٫۹ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی و بدنبال آن تحقیقاتی است که مجلس از معاملات تجاری وی آغاز کرده است.
نیویورک تایمز در ادامه مینویسد: قدرت گرفتن و سقوط احتمالی وی پنجرهای را به دنیای اسرارآمیز غولهای اقتصادی ایران میگشاید که حداقل بخشی از ثروتشان را با کمک به دور زدن تحریمهای ایران به دست آوردهاند. اکنون که وی تحت فشارهای شدیدی قرار گرفته، آشکارا به دفاع از خود در مطبوعات پرداخته و به شبکه وسیعی که برای کمک به ایران به منظور فروش نفت و گرفتن پول آن ساخته، مباهات میکند و البته در این بین اذعان میکند که بخشی از این پول به جیب خودش رفته است.
از سوی دیگر درخشش و افول فعالیت زنجانی بازتاب روند تحریمهای آمریکا علیه ایران است. این تحریمها که زمانی دور زدنشان آسان بود، به اندازه ای پیشرفته، هدفمند و موثر شدند که فرصتها را برای بهره برداری عوامل تیزی مانند زنجانی از بین بردند. مشکلات وی به نوعی بازتاب مشکلاتی است که اکنون اقتصاد ایران را گرفتار کرده اند.
براساس این گزارش، بابک زنجانی که برای این مقاله حاضر به مصاحبه با نیویورک تایمز نشد، در مصاحبه با یک مجله ایرانی و همچنین خبرگزاری ایسنا گفته است که وی در سال ۲۰۱۰ از شبکه ای از ۶۴ شرکت در دوبی، ترکیه و مالزی برای فروش میلیونها بشکه نفت استفاده کرده و ۱۷٫۵ میلیارد دلار برای وزارت نفت و بانک مرکزی به ارمغان آورده است. در میان شرکتهایی که وی در کنترل دارد، یک ایرلاین ترکیهای، موسسات مالی متعدد و ناوگانی از نفت کشها به چشم میخورند که برای فرار از تحریمها مورد استفاده قرار گرفتند.
اتحادیه اروپا بابک زنجانی را متهم کرده در یک جزیره کوچک مالزی در سال ۲۰۱۲ میلیونها بشکه نفت را از نفت کشی به نفت کش دیگر منتقل کرده و به این ترتیب با پنهان کردن ایرانی بودنش، آن را در بازار آزاد فروخته است. وی گفته است در مجموع ۲۴ میلیون بشکه نفت را به خریدارانی در سنگاپور، مالزی و هند فروخته و سپس پول فروش نفت را از طریق “نخستین بانک اسلامی مالزی” که اکنون در فهرست تحریمها قرار دارد، منتقل کرده است.
—————————
روابط عمومی و امور بین الملل سازمان منطقه آزاد کیش، مالک و رئیس هلدینگ سورینت در گشایش هتل سورینت مریم با اشاره به نقش گردشگری به عنوان چهارمین صنعت پردرآمد در دنیا در جذب درآمد برای کشور گفت: می بایست با رونق گردشگری و ایجاد زیر ساخت های مورد نیاز در داخل کشور بتوانیم علاوه بر جلوگیری از خروج ارز مسافری از کشور، بتوانیم گردشگران کشورهای دیگر را به ایران بیاوریم.
بابک زنجانی با بیان این که باید بدین موضوع پرداخت که چرا مردم پول خود را تبدیل به ارز می کنند و به خارج از کشور سفر می کنند افزود: احترام و توجه به گردشگر گام نخست در پذیرایی از گردشگران است و مجموعه سورینت این مورد را در دستور کار خود قرار داده است.
وی تاکید کرد گردشگر پول خوب خرج می کند تا خدمات شایسته دریافت کند از اینرو در هتل های مجموعه سورینت آموزش کارکنان با جدیت دنبال می شود تا گردشگران هتل های مجموعه سورینت را با خاطره ای خوش و رضایت خاطر ترک کنند.
بابک زنجانی گفت: با افتخار اعلام می کنم که ۱۷ هزار کارمند در مجموع سورینت کار می کنند و ماهانه ۲۹ میلیارد تومان حقوق پرداخت می کنم
وی با ابراز امیدواری نسبت به آینده کیش گفت: مطمئن هستم اتفاقات جدید و تاثیر گذاری در کیش رخ خواهد داد.
——————————
رئیس سازمان حسابرسی با بیان اینکه اطلاعات ویژه خواران به دولت ارائه می شود، گفت: این سازمان در فاز نخست اطلاعات برخی افراد فعال در نقل و انتقال پول به خارج از کشور را به کمیته ویژه خواری وزارت اقتصاد ارائه کرده است، ضمن اینکه دارایی ها، بدهی های بابک زنجانی را پوشش می دهد و این بدهی ها قابل دسترسی است.
اکبر سهیلی پور امروز در نشستی خبری در وزارت امور اقتصادی و دارایی در پاسخ به خبرنگار مهر در مورد بررسی های سازمان حسابرسی مربوط به پرونده بدهی نفتی بابک زنجانی، گفت: به محض اینکه موضوع بابک زنجانی در قوه قضائیه مطرح شد، محسنی اژه ای دادستان کل کشور از سازمان حسابرسی درخواست کرد که آمار و اطلاعات و گزارش های مربوط به پرونده بابک زنجانی را ارائه کند.
رئیس سازمان حسابرسی با بیان اینکه اطلاعات ما با اطلاعات منتشر شده در رسانه ها برابری می کند، گفت: رقم بدهی بابک زنجانی حدود ۲ میلیارد و ۴۰۰ هزار یورو (۳ میلیارد دلار) است.
سهیلی پور تصریح کرد: بابک زنجانی، بخشی از منابع را به پیمانکاران پرداخت و بخشی را پرداخت نمی کرد، این در حالی است که بانکی در مالزی که متعلق به این فرد است، عملا بخشی از پولهای ایرانی را در خود جای داده است که ما براساس بررسی ها به اطلاعات مذکور دست یافتیم.
وی ادامه داد: واقعیت این است که برخی افراد شفاف عمل نمی کنند و تحریمها را دور می زنند، باید مراقب باشیم که این افراد به جای تحریمها، ما را دور نزنند. دارایی ها و بدهی های بابک زنجانی با یکدیگر منطبق است اما قوه قضائیه به موقع عمل کرد و با همکاری قوه مجریه، این بدهی ها قابل دسترسی است.
سهیلی پور در مورد تخلف زنجانی در ارتباط با پرونده شستا، گفت: بابک زنجانی اعلام کرده بود که مبلغ ۵٫۲ میلیارد دلار از طریق بانک مالزی خود به حساب تامین اجتماعی در بانک مسکن واریز کرده است که با استعلامی که صورت گرفته، تامین اجتماعی اعلام کرد که چنین موضوعی صحت ندارد.
وی در مورد آخرین وضعیت پرونده گروه آریا، گفت: افزایش نرخها، بدهی های گروه آریا را پوشش داد و این موضوع در مورد بدهی های بابک زنجانی نیز مصداق دارد.
رئیس سازمان حسابرسی تصریح کرد: قوه قضائیه و مسئولان ناظر بر سازمان حسابرسی اطلاعات مورد نظر در مورد پرونده گروه آریا را پس از اینکه موضوع این گروه مطرح شد از ما درخواست کردند، این در حالی است که ما از دو سال قبل از اینکه اختلاس اتفاق بیفتد، اطلاعات لازم را ارائه و اعلام کرده بودیم که در اولین سال این گروه دارای ۷۰ میلیارد تومان بدهی بانکی بوده است.
سهیلی پور افزود: براساس اطلاعات و بررسی های ما، بدهی این گروه در سال دوم که ما گزارش آن را پیش از اختلاس اعلام کردیم، ۱۷۰ میلیارد تومان بود، این در حالی است که ما تذکرات لازم را داده و اعلام کرده بودیم که این شرکت وثیقه کمی به سیستم بانکی ارائه کرده به طوری که ۴۰ درصد وثیقه ملکی داشت، ۲۰ درصد هیچ وثیقه ای نداشت و ۲۰ درصد دیگر به صورت چک و سفته ذینفع واحد شرکتهای زیرمجموعه همین گروه بود.
وی خاطرنشان کرد: گروه آریا بدهی های خود با دریافت تسهیلات جدید تسویه می کرد؛ بنابراین ما احساس خطر کرده و اعلام کردیم که این شرکت دارای ریسک مطالبات معوق بسیار بالایی است.
رئیس سازمان حسابرسی در مورد پرونده ویژه خواران نیز گفت: کمیته هایی در دستگاهها تشکیل شده است که اطلاعات مورد نظر را در این زمینه جمع آوری کنند تا به هیات دولت ارائه دهند و بررسی های لازم در این زمینه انجام شود. سازمان حسابرسی اطلاعات برخی افراد فعال در نقل و انتقال پول به خارج از کشور را به کمیته ویژه خواری وزارت اقتصاد ارائه کرده است.
سهیلی پور با اعلام اینکه اطلاعاتی در مورد دارایی های آزادسازی شده ناشی از تحریمها نداریم، در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار مهر در مورد جمع دارایی های شرکتهای دولتی مورد رسیدگی گفت: جمع دارایی های شرکتهای مورد رسیدگی دولتی ۱۱ میلیون و ۸۷۱ هزار میلیارد ریال است.
وی در مورد رقم مطالبات معوق بانکی اظهار داشت: سازمان حسابرسی اختلاف نظرهایی با بانکها در این زمینه دارد به طوری که ما معتقدیم افرادی که بدهکاری بانکی دارند، با دریافت تسهیلات جدید بانکی از گروه مطالبات معوقی ها خارج و به گروه دیگری وارد می شوند اما هنوز جزو مطالبات معوقی ها محسوب می گردند، به همین دلیل به نظر می رسد که رقم ۱۰۰ هزار میلیارد تومان اعلام شده بیشتر به واقعیات نزدیک است.
رئیس سازمان حسابرسی، منابع صندوق توسعه ملی را در حال حاضر، ۴۰ میلیارد دلار اعلام کرد و با بیان اینکه از این رقم ۱۳ میلیارد دلار به صورت تسهیلات پرداخت شده است، گفت: غیر از بانکها، سایر دستگاهها نیز به وظایفی که به آنها مربوط نمی شود وارد می شوند.
سهیلی پور گفت: سازمان حسابرسی پرونده ۳۴ هزار شرکت را مورد رسیدگی قرار داده اما با توجه به اینکه سال گذشته ۲۵۰ هزار اظهارنامه مالیاتی ارائه شده است، رقم شرکت هایی که مورد رسیدگی حسابرسی سازمان قرار گرفته اند، چندان مطلوب به نظر نمی رسد.