خبرگزاری آریا - پلی استیشن 1 به یک موفقیت عظیم دست یافت اما از دیدگاه تاثیرگذاری روی صنعت گیمینگ، شاید بتوانیم بگوییم که نینتندو 64 توانست بیش از دیوایس سونی راه صنعت گیمینگ را عوض نماید. ژاپنی ها با عرضه این کنسول به سلطنت عناوین دو بعدی خاتمه دادند و توانستند پتانسیل بازی های سه بعدی را نشان دهند؛ دستگاهی که همچنان نمی دانیم چگونه این همه عنوان معروف برایش ساخته شده است. با آخرین قسمت از سری مقالات «ایستگاه نوستالژی» تصمیم گرفتیم روی همین کنسول دست گذاشته و بهترین عناویش برای تجربه روی تلفن های هوشمند را معرفی نماییم.
MegaN64
همان طور که می دانید، برای تجربه عناوین پلتفرم های قدیمی روی اسمارت فون ها نیازمند یک شبیه ساز هستید. برنامه MegaN64 هم آمده تا همین مسئولیت را برای شما ایفا کند. همانند بقیه امولاتورهایی که طی هفته های گذشته معرفی کردیم، ساخته Fastest Game Emulators به خاطر سرعت مناسب اجرای بازی ها روی اندروید توانسته با استقبال خوب بازیکن ها مواجه شده و بهترین شبیه ساز نینتندو 64 اسمارت فون ها لقب بگیرد. فقط به یاد داشته باشید برای انجام بازی ها ابتدا باید فایل آن ها را دانلود نمایید. برای این کار هم کافی است تا به وب سایت LoveROMs رفته و عنوانی که به دنبالش هستید را بگیرید.
تصاویر هنری جدید بازی Sniper Elite 4
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۵
اگر از علاقهمندان سبک شوتر باشید، بعید است تاکنون نام بازی Sniper Elite به گوشتان نخورده باشد.
به تازگی استودیو ربلیون (Rebellion) تصاویر هنری جدیدی را از عنوان Sniper Elite 4 منتشر کرده است که فضاها و محیطهای مختلف موجود در بازی را به تصویر میکشد. ربلیون وعده داده است که نسخه چهارم این سری بازی قرار است تجربهای ناب و هیجانانگیز از اسنایپینگ و مخفیکاری را به بازیبازان القا کند. نقشه بازی در این نسخه بسیار بزرگتر از چیزی است که در Sniper Elite 3 شاهدش بودیم. در زیر میتوانید شاهد این تصاویر هنری زیبا باشید.
در نسخه جدید، قرار است کارل فیربورن برای رهایی کشور از دست نیروهای فاشیستی، کمک به نیروهای انقلابی و همچنین ایجاد خرابکاری در جنگافزارهای ساخته شده توسط نازیها، تلاش کند. بازی Sniper Elite 4 در تاریخ 14 فوریه 2017 (26 بهمن) برای پلتفرمهای پلیاستیشن 4، اکسباکس وان و رایانه شخصی منتشر خواهد شد.
مرجع : مجله سخت افزار
اگر اهل بازیهای رایانه ای باشید، حتماً با سرویس بازی Steam آشنایی دارید. در این ساختنی به شما یاد میدهیم چطور به جای کامپیوتر سرویس بازی Steam را روی رزبری پای اجرا کنید. برای اینکار باید نسخه سوم رزبری پای را داشته باشید و با برنامه ریزی رزبری پای هم آشنا باشید. با ساختنی همراه باشید.
رزبری پای ۳ به منبع تغذیه ۲٫۵A نیاز دارد و باید حتماً از منبع تغذیه پایدار استفاده کنید. توصیه میکنیم برای این پروژه از کارت حافظه سامسونگ استفاده کنید چون از فناوری Wear Leveling استفاده میکند که عمر کارت حافظه را به شدت افزایش میدهد. ویندوز کامپیوتری که برای راه اندازی پروژه استفاده میکنید هم باید هفت یا بالاتر باشد و کارت گرافیکش هم بزرگتر از GTX650 باشد. کارت حافظه برای تکنولوژی مورد استفاده Moonlight مورد نیاز است تا بتوانید بازیها را از کامپیوتر به رزبری پای منتقل کنید.
ابتدا آخرین نسخه Raspbian را از وب سایت رزبری پای دانلود کنید. Raspbian سیستم عاملی است که برای تعامل با رزبری پای استفاده خواهیم کرد.
برای آماده کردن کارت حافظه هم به Win32DiskImager نیاز دارید. بعد از نصب این برنامه، آن را اجرا کنید و روی folder image کلیک کنید. حالا باید روی فایل Rasbian که قبلاً دانلود کرده اید، کلیک کنید. درایوی که کارت حافظه در آن قرار دارد را انتخاب کنید. در انتخاب درایو مناسب دقت کنید چون هر گونه اشتباه باعث از دست رفتن تمام دادهها میشود.
در نهایت روی WRITE کلیک کنید و صبر کنید تا نرم افزار کارش را بکند. بعد از اتمام فرایند، روی OK کلیک کنید و کارت حافظه را بیرون بیاورید و در رزبری پای قرار بدهید.
رزبری پای را بوت کنید. بعد از اتمام تنظیمات اولیه، دسکتاپ رزبری پای را خواهید داد. بسته به نسخه رزبری پای مورد استفاده، شکل دسکتاپ متفاوت خواهد بود. در منوهای دستکتاپ بگردید و Command Line را پیدا کنید. بعد از باز شدن Command Line ابتدا خط اول و سپس خط دوم را تایپ کنید.
sudo apt-get update sudo apt-get dist-upgrade |
به این ترتیب مطمئن میشوید تنظیمات رزبری پای کاملاً به روز است.
دوباره Command Line را باز کنید و وقتی بالا آمد، فرمان زیر را در آن تایپ کنید. این فرمان منابع آنلاین مورد نیاز برای دانلود آخرین نسخه Moonlight را به رزبری پای اضافه میکند.
sudo bash -c 'printf "deb http://archive.itimmer.nl/raspbian/moonlight jessie mainn" >> /etc/apt/sources.list' |
سپس با خط اول فرمان سیستم را به روز رسانی کنید و با خط دوم Moonlight را نصب کنید.
sudo apt-get update
sudo apt-get install moonlight-embedded |
حالا Moonlight آماده است و میتوانید آن را برای استفاده از سرویس بازی Steam پیکربندی کنید.
در این مرحله باید آی پی آدرس کامپیوتری که سرویس بازی Steam را رویش نصب کرده اید، پیدا کنید. برای اینکار عبارت CMD را در منوی استارت سرچ کنید و آن را باز کنید.
عبارت زیر را در CMD وارد کنید.
حالا در بین اطلاعات نمایش داده شده در پنجره سیاه دنبال آدرس آی پی بگردید که چیزی شبیه ۱۹۲٫۱۶۸٫XXX.ZZZ. ZZZ است.
بعد از پیدا کردن آدرس آی پی، دوباره سراغ رزبری پای بروید تا تنظیمات Moonlight را کامل کنیم.
در این مرحله باید رزبری پای را با سرویس GameStream جفت کنیم. برای اینکار کد زیر را در Command Line رزبری پای تایپ کنید. فراموش نکنید آی پی آدرس خودتان را در آن جایگزین کنید.
moonlight pair 192.168.XXX.ZZZ |
پینی که رزبری پای در اختیارتان قرار میدهید را یادداشت کنید و به سرویس بازی Steam برگردید.
حالا روی کامپیوتر GeForce Experience بالا آمده و از شما همان پین را میخواهد. پین را تایپ کنید و CONNECT را بزنید.
اگرم مراحل بالا را درست انجام داده باشید، عبارت PAIRED روی رزبری پای نمایش داده میشود.
بعد از اینکه همه اجزای لازم برای سرویس بازی Steam را راه اندازی کردید، باید گیم پد Xbox 360 را وصل کنید و با وارد کردن فرمان زیر در رزبری پای moonlight را اجرا کنید.
moonlight stream -1080 -30fps -app Steam |
میتوانید تنظیمات کد بالا مطابق نیازتان تغییر بدهید؛ مثلاً بجای ۱۰۸۰ از ۷۲۰ و بجای ۳۰ در ۶۰ استفاده کنید.
تبریک میگوییم؛ شما موفق شدید سرویس Steam را روی رزبری پای نصب کنید. اگر پیشنهادی برای بهبود تنظیمات و پیکربندی این پروژه دارید، آن را با ساختنی به اشتراک بگذارید.
منبع
خلاصه مطلب
عنوان مطلب
سرویس بازی Steam را روی رزبری پای راه اندازی و اجرا کنید
توضیح کوتاه
بجای لپ تاپ و کامپیوتر بازیهای Steam را روی رزبری پای اجرا کنید.
نویسنده
عاطفه اسدزاده
خبرگزاری آریا - همیشه بین هیاهوی بازی های معروف، بعضا عناوینی میبینیم که با وجود المان های مثبت خود خیلی کم دیده شده و فروش بالایی نمی کنند. همان الماس های گمشده ای که معمولا خلاقیت را می توانید لا به لای ثانیه به ثانیه های آن ها بیابید. با 2016 که شب گذشته جایش را به 2017 داد هم این مسئله را شاهد بودیم و طی 12 ماه پیشین، ساخته های خوب اما نه چندان معروفی عرضه شدند.
از That Dragon, Cancer و Oxenfree بگیرید تا Spingun [معرفی دیجیاتو] که به واسطه مکانیزم های جالب کنترلش توانست تجربه ای متفاوت به دارندگان اسمارت فون ها هدیه بدهد. برای مطلب پیش رو هم تصمیم گرفتیم روی یکی از همین بازی ها دست بگذاریم؛ از مظلوم ترین اپلیکیشن های امسال که احتمالا به واسطه سیاست توسعه دهنده نتوانست خیلی بدرخشد.یکی از جالب ترین بخش های Hyperburner، قابلیت تعویض دوربین است؛ از پشت [نمای سوم شخص] جت را حرکت داده یا با رفتن به کابین [نمای اول شخص] طعم متفاوت چالش را بچشید.
خبرگزاری آریا - درست زمانی که فکر می کنید دیگر هیچ ایده جدیدی برای ارائه وجود ندارد، دنیای حیرت انگیز بازی های ویدیویی یکبار دیگر به بهترین شکل ممکن غافلگیرتان می کند. در سال 2016 هم، کم نبودند اتفاقات و خبرهایی که باعث شدند از هیجان خون در رگ هایمان به جوش آید؛ حتی شاید به مراتب بیشتر از سال های پیش.
در این مقاله، نگاهی خواهیم انداخت به برخی از مهم ترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سالی که گذشت؛ اتفاقاتی که سبب شدند یکبار دیگر به گیمر بودن خودمان افتخار کنیم و امیدوارانه، منتظر فرا رسیدن سالی دیگر و عناوینی دیگر باشیم.
بیشتر بخوانید:
ناامیدکننده ترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشتبازی هایی که فکر می کردیم هیچوقت عرضه نمی شوند، عرضه شدند
بازی های زیادی هستند که چرخه طولانی ساخت آنها یا عدم عرضه شان برای مدت های طولانی، دست مایه جوک های فراوان برای گیمرها شده است؛ بازی هایی مثل Duke Nukem Forever، هاف لایف 3 و حتی Beyond Good & Evil 2.
اما امسال، سه تا از این بازی ها واقعاً به بازار آمدند. فاینال فانتزی 15 که قبلا با نام Final Fantasy Versus XIII معرفی شده بود عرضه شد. Doom 4 با تغییر نام به DOOM عرضه شد. و در آخر The Last Guardian هم بالاخره عرضه شد. اما مهم ترین مسئله این است که همه این بازی ها، واقعاً عناوین خوبی بودند و به نظر می رسد که شکیبایی طولانی گیمرها، ارزش اش را داشته.
دووم بازی بدی نیست؛ بازی فوق العاده ای است
گذشته از این که نسخه های قبلی سری دووم در نوع خود شاهکار بودند، بیایید با خودمان روراست باشیم. اگرچه از معرفی بازی شوکه شده بودیم، اما همه نشانه ها از عرضه عنوانی ضعیف حکایت داشتند. برکسی پوشیده نبود که روند توسعه بازی با موانع بزرگی مواجه شده و برخی از افراد نام آشنای استودیوی سازنده هم آن را بدرود گفته بودند.
نخستین تریلرها اگرچه جذاب بودند اما بسیار کلیشه ای به نظر می رسیدند. هیچ منتقدی پیش از عرضه رسمی بازی، نسخه مخصوص نقد آن را دریافت نکرد؛ همه ما نگران بودیم.
اما بعد فرصتی پیش آمد تا بازی را تجربه کنیم و خیلی زود پی بردیم که دووم یکی از سرگرم کننده ترین و بهترین بازی های شوتر اول شخص چند سال اخیر است. بازی سریع است، پر زد و خورد است، خشن است، و خودش را بیش از حد جدی نمی گیرد. دووم مبارزات دشمن-محور نسخه های پیشین را برداشته و با مکانیزم افزایش سلامتی توسط مبارزات تن به تن درآمیخته تا خوی ستیزجویانه گیمر را برانگیزد.
البته بخش چندنفره بازی دقیقاً آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم و جای تاسف دارد که نسخه پی سی دووم، از مادهای شخص ثالث پشتیبانی نمی کند. اما در هر صورت، دووم یکی از آن بازی هایی است که طی سال های پیش رو به دفعات تجربه اش خواهیم کرد؛ مسئله ای که هیچوقت فکر نمی کردیم به آن اعتراف کنیم.
ساختار اپیزودی هیتمن بی نظیر است
هنگام برگزاری نمایشگاه E3 2015، طرفداران سری هیتمن سخنان زیادی مبنی بر تمرکز توسعه دهندگان روی طراحی باز مراحل و هوش مصنوعی پیچیده و غیرقابل پیش بینی نسخه جدید هیتمن شنیدند؛ حرف هایی که بسیار هیجان انگیز بودند. اما هیچ کدام از ما چندان از ساختار اپیزودی بازی و اجبار به آنلاین بودن همیشگی راضی نبودیم.
اما مشخص شد که تمام نگرانی ها بی اساس بوده و هیتمن به راحتی توانست به یکی از بهترین بازی های سال تبدیل شود. نه تنها این مسئله جای تعجب داشت، بلکه هیتمن بحث های جالبی درباره عرضه بازی های غیرماجرایی در ساختار اپیزودی به راه انداخت که ما را به انتشار سایر بازی های مشابه با همین سبک و سیاق امیدوار می کند. اما حیف که فصل دوم بازی بعید است به این زودی ها عرضه شود.
یوبیسافت بالاخره تغییر رویه داد
طی شش-هفت سال اخیر، بازی های یوبیسافت در حد سریال های تلویزیونی ایرانی قابل پیش بینی شده بودند. هر پاییز، یک اساسینز کرید جدید از راه می رسید. هر یک یا دو سال هم باید منتظر فار کرای جدید می بودیم. تمام بازی ها، برج هایی داشتند که باید برای باز کردن نقاط قفل شده نقشه، به آنها مراجعه می کردید. هر بازی یک سیزن پس و یک نسخه پی سی هم داشت که هربار، به شکلی فاجعه بار روی سخت افزار گیمرها اجرا می شد.
اما امسال، یوبیسافت تک تک این مسائل را دستخوش تغییر کرد. اساسینز کرید بعد از چند سال طاقت فرسا، بالاخره مجالی برای نفس کشیدن پیدا کرد و احتمالاً در پاییز 2017، قدرتمندتر از همیشه باز می گردد. نسخه جدید فار کرای هم اگرچه تفاوتی با رویه سابق نداشت، اما با بازگشت به دوران پارینه سنگی، حداقل تفاوت های فاحشی نسبت به قبل پیدا کرد؛ ضمناً، سیزن پس هم نداشت.
از طرف دیگر، بازی Rainbow Six Siege به لطف بسته های الحاقی و آپدیت های فراوان به یکی از بهترین بازی های شوتر رقابتی بازار تبدیل شده است. سازندگان واچ داگز 2 و دیویژن هم با به تعویق انداختن عرضه بسته های الحاقی پولی، وقت بیشتری برای کار روی آپدیت های بعدی خریدند و البته، نسخه نسبتاً بی ایرادی را برای پی سی عرضه کردند که به مرور زمان بهتر هم شد.
واچ داگز 2 هنگام عرضه از قابلیت چندنفره بهره نمی برد اما توسعه دهندگان خیلی زود این بخش را هم راه انداختند؛ بهرحال هرچه نباشد راه اندازی دیرهنگام بخش چندنفره، بهتر از راه اندازی همزمان بخش چندنفره و نابود کردن گیم پلی است. راستی واچ داگز 2 بالاخره مکانیک برج های یوبیسافت را کنار گذاشت و نقشه کامل را از همان ابتدا در اختیار گیمر گذاشت؛ دیگر وقتش بود. حالا تنها می ماند سرویس Uplay که یا باید برای همیشه به اعماق تاریخ بپیوندد یا بالاخره بهبود یابد.
بتلفیلد 1 کمابیش در تصویرسازی جنگ جهانی موفق است
بتلفیلد 1 می توانست یک فاجعه تمام عیار باشد. جنگ جهانی اول به هیچ وجه پس زمینه مناسبی برای یک بازی ویدیویی به شمار نمی رود و همه از آن به عنوان یکی از خونبارترین و بی فایده ترین نبردهای معاصر یاد می کنند؛ دوره ای تاریک از تاریخ که میلیون ها سرباز جوان را تقریباً به خاطر هیچ و پوچ به کشتن داد.
الکترونیک آرتز و استودیوی دایس توانستند رویکردی احترام آمیز در قبال دوران سیاه جنگ جهانی اول در پیش بگیرند و برخلاف سایر بازی های مشابه، بخش داستانی بتلفیلد 1 روی ارائه داستانی در نکوهش جنگ تمرکز داشت. مدهای بخش چندنفره بازی هم دائماً تمرکزی ویژه روی نمایش خشونت و ناامیدی نبرد اوایل قرن بیستم میلادی دارند.
البته الکترونیک آرتز با چند توییت اشتباه، اندکی به محبوبیت خود و بازی خود لطمه زد؛ اما بهرحال چنین توییت هایی همیشه به چشم می خورند. در مجموع هیچکس انتظارش را نداشت که بتلفیلد 1 تا این حد خوب از آب درآید.
یکی از بهترین سریال های فصل پاییز درباره بازی های ویدیویی است
بهترین فیلم ها و سریال هایی که با محوریت بازی های ویدیویی ساخته می شوند، اقتباسی مستقیم از یک فرنچایز نیستند و مکانیک های بازی های ویدیویی را در مدیومی متفاوت پیاده سازی می کنند. سریال Westworld شبکه محبوب HBO (سازنده سریال های بی نظیری چون Game of Thrones و True Detective) هم با همین رویکرد و با در آغوش گرفتن بازی های ویدیویی، توانست به یکی از جالب ترین سریال های فصل پاییز تبدیل شود.
Westworld از هیچ تلاشی برای تنه زدن به بازی های ویدیویی دریغ نمی کند و سوالاتی درباره خط داستانی باز در برابر روایت اسکریپ شده داستان، ماهیت قدرت های فانتزی، گیمینگ در جهان باز و زندگی مخفیانه کاراکترهای غیرقابل بازی (NPCs) مطرح می کند. مطمئناً تجربه عنوانی مانند Red Dead Redemption 2 بعد از مشاهده این سریال واقعاً جالب خواهد بود.
اکس باکس کراس-پلی با پی سی را در آغوش گرفت
عرضه تمام بازی های انحصاری مایکروسافت و کنسول اکس باکس وان روی پلتفرم پی سی، از منظر تجاری حرکتی بسیار غیرقابل درک است؛ چرا که دیگر هیچ پی سی گیمری نیاز به خرید کنسول مایکروسافت را احساس نخواهد کرد. اما از منظر گیمینگ، چنین اتفاقی فوق العاده است؛ خصوصاً اگر پی سی گیمر باشید و بخواهید بازی های ویدیویی را همراه دوستانی که اکس باکس دارند تجربه کنید.
پیوستن به یک پارتی چت با دوستان تان روی اکس باکس از طریق پی سی و تجربه Gears of War 4 در بعد از ظهری دل انگیز، احساسی است که به این راحتی ها فراموشش نمی کنید. فقط ای کاش بازیکنان تمام سیستم های گیمینگ می توانستند با یکدیگر بازی کنند و همه چیز به اکس باکس و پی سی محدود نبود.
استاردو ولی، روحمان را جلا داد
برخی از گیمرها، روند توسعه بازی Stardew Valley که شباهت بی بدیلی به عنوان محبوب Harvest Moon دارد و تنها توسط یک نفر ساخته شده را از نزدیک دنبال می کردند؛ اما شاید هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که استاردو ولی تا این حد بی نظیر باشد.
در دوران پر استرس امروزی، دستیابی به یک سرگرمی سالم، مانند در اختیار داشتن مزرعه ای کوچک، کاشت و برداشت گیاهان و مراقبت از حیوانات اهلی امری است که بسیار ناشدنی به نظر می رسد اما استاردو ولی تمام آنها را محقق می کند. این بازی یکی از بزرگترین غافلگیری های صنعت بازی در سال 2016 بود و بدون شک، لیاقت تک تک دلارها و جوایزی که دریافت می کند را دارد.
بخش داستانی تایتانفال 2 پر است از ایده های خلاقانه
بخش تک نفره و داستانی تایتانفال 2 احتمالاً نباید تا این حد غافلگیرکننده ظاهر می شد؛ خصوصاً با در نظرگیری این موضوع که بسیاری از سازندگان آن، سال ها پیش توسعه سه گانه سنت شکن Call of Duty: Modern Warfare را برعهده داشته اند.
اما این حقیقت که نسخه ابتدایی تایتانفال از یک بخش تک نفره درست و حسابی بهره نمی برد، سبب شد تا تصور کنیم باید در بخش داستانی نسخه دوم، با ربات هایی احمق بجنگیم. ولی در عوض، چیزی که به دستمان رسید آمیزه ای از Modern Warfare و Half-Life بود که از چالش های مبارزه ای و پلتفرمینگ بسیار هوشمندانه ای بهره می برد. حتی بیراهه نیست اگر بگوییم که پیاده سازی مکانیک های گیم پلی، گاهی یادآور بازی های سرگرم کننده نینتندو بود.
تاخیر در عرضه بسته های الحاقی دیویژن برای بهبود بازی
این بخش از مقاله با بخش مربوط به تغییر رویکرد یوبیسافت همپوشانی دارد اما لازم است که به صورت جداگانه نیز به آن پرداخته شود. دیویژن به عنوان یک بازی مورد انتظار شوتر و Co-Op معرفی شد تا بتواند وارد رقابتی مستقیم با عناوینی چون دستینی شود؛ اما خیلی زود مشخص شد که گیم پلی بازی بسیار کم عمق و پر از حفره های مختلف است.
بعد از مواجهه با چندین مسئله مایوس کننده و عرضه بسته الحاقی جدیدی که قرار بود قابلیت های جدیدی به همراه آورد اما آن هم شکست خورد، استودیوی یوبیسافت مَسیو دکمه توقف را فشار داد، از مشکلات مختلف بازی خود ابراز آگاهی کرد و در صدد برطرف کردن آنها برآمد.
این استودیو عرضه بسته الحاقی بعدی را به تعویق انداخت و آپدیت بسیار عظیم 1.4 را عرضه کرد که نه تنها قابلیت های زیادی به همراه می آورد، بلکه سیستم غارت را به شکلی چشمگیر بهبود می داد. این امر شاید اندکی دیر انجام شد و توسعه دهندگان دیگر قادر به بازگردانی بازیکنان از دست رفته نبودند؛ اما باز هم در چنین دوره و زمانه ای، مشاهده توسعه دهنده ای که بسیاری از مشکلات بنیادین بازی خود را برطرف می کند واقعاً جذاب است.
بازی های خوب، بسته های الحاقی بهتر
طی سال 2016، برخی از بازی ها از محتویات قابل دانلود بسیار ارزشمندی بهره بردند که شاید از مهم ترین آنها بتوان به Blood & Wine (برای Witcher 3)، The Following (برای Dying Light) و System Rift (برای Deus Ex Mankind Divided) اشاره کرد؛ حتی باید گفت که System Rift واقعاً به اندازه بازی اصلی محشر بود.
در همین حال، بسته های الحاقی Rise of the Tomb Raider (شامل بسته ای برای افزودن حالت Survival و بسته ای دیگر برای خط داستانی جداگانه Baba Yaga) و دیویژن هم حرف های زیادی برای گفتن داشتند. در حال حاضر، به راحتی می توان گفت که بسیاری از بسته های الحاقی ارزش خرید و تجربه کردن را ندارند، اما برخی از بازی ها طی سالی که گذشت ثابت کردند که این امر لزوماً حقیقت ندارد.
نینتندو سوییچ کنسولی عجیب و غریب نیست
خدا را شکر، نینتندو سوییچ به نظر خیلی خوب می رسد؛ نه جالب، نه بحث برانگیز، نه عجیب، صرفاً خیلی خوب. خوشبختانه کنسول از هیچ قابلیت عجیبی استفاده نمی کند و لازم نیست برای بازی با آن بایستیم یا هر 20 دقیقه، کنترلر را تکان دهیم. نیازی نیست با آن صحبت کنیم، یا با اسباب بازی هایمان سینک اش کنیم یا برای آنکه به خوبی کار کند در کنار یک درخت انجیر دفن اش کنیم!
تنها مسئله عجیب درباره سوییچ، پرتابل بودن است که به سختی می توان چنین چیزی را عجیب خواند. این قابلیتی بی نظیر است که احتمالاً به همان اندازه که تصور می کنیم، هیجان انگیز خواهد بود. می توان امید داشت که نینتندو با آوردن تمام محصولاتش به پلتفرمی واحد، بتواند دستگاهی یکپارچه برای گیمینگ خانگی و قابل حمل یافته و تمام بازی های بی نظیرش را روی آن بیاورد. شاید حتی نینتندو Virtual Console را هم بهبود ببخشد؛ به هرحال آرزو بر جوانان عیب نیست.
Google Earth VR از اکثر بازی های واقعیت مجازی بهتر بود
هدست های واقعیت مجازی، امسال میزبان چند بازی بسیار باحال بودند اما هیچ یک از آنها به اندازه اپلیکیشنی که گوگل به صورت رایگان روی استیم عرضه کرد باحال نبودند. این اپلیکیشن، Google Earth VR نام دارد و به شما اجازه می دهد «تمام جهان» را در محیط واقعیت مجازی مشاهده کنید.
Google Earth VR خیلی زود به حیرت انگیز ترین اپلیکیشن واقعیت مجازی تبدیل شد که پتانسیل های این تکنولوژی را نمایش داده و به راحتی از نظر جذابیت، خوش ساخت ترین بازی های واقعیت مجازی را هم کنار می زند. شما در آن می ایستید و خانه ای که کودکی هایتان در آن گذشت را تماشا می کنید. می توانید تپه هایی که در آنها بازی می کردید را ببینید. سپس به سراغ دره گرند کانیون می روید و برای ساعت ها درباره زندگی تان می اندیشید.
پوکمون گو جهان را به آتش کشید
در تابستان 2016، تنها دو مسئله در جهان بود که برای مردم اهمیت داشت: انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و پوکمون گو. تقریباً هیچکس آمادگی نداشت که پوکمون گو تا این حد بزرگ شود؛ جداً، حاضریم شرط ببندیم که حتی شما هم هنوز درک نکرده اید یک بازی احمقانه واقعیت افزوده برای موبایل چگونه تا این حد به موفقیت رسید و به پدیده ای فرهنگی تبدیل شد.
این بازی ویدیویی، توسط اشخاصی تجربه شد که هیچوقت در زندگی شان عبارت «بازی ویدیویی» را با صدای بلند نگفته اند. این بازی توسط مردم بیشتری نسبت به تعداد اسمارت فون های موجود در جهان تجربه شد. دوستان شما آن را تجربه کردند، خانواده شما آن را تجربه کرد، گربه شما هم آن را تجربه کرد، حتی مادربزرگ پدرتان هم آن را تجربه کرد؛ در حالی که وی برای مدت های طولانی است که عمرش را به شما داده.
مهم نیست که نظرمان درباره پوکمون گو چیست؛ بدون شک برای مدت های بسیار بسیار طولانی، هیچ بازی ویدیویی دیگری قادر به دستیابی به چنین موفقیتی نخواهد بود.
زلدای جدید واقعاً متفاوت به نظر می رسد
هر بار که نینتندو از یک زلدای جدید رونمایی می کند، بازی قرار است از ابتکار جدیدی بهره ببرد؛ «این بار لینک می تواند زمان را به عقب بازگرداند»، «این بار لینک می تواند به یک نقاشی دوبعدی تبدیل شود» و غیره. از آن جایی که سری زلدا قوانین معینی را دنبال می کند، لازم است تا ابداعات جدید با پیروی از همین قوانین صورت بگیرند که خوشبختانه در اکثر مواقع چنین اتفاقی می افتد.
اما گاهی این مسئله آن طور که باید و شاید صورت نمی گیرد و همین مسئله سبب شده تا بازی Legend of Zelda: Breath of the Wild همچون سورپرایزی دوست داشتنی به نظر برسد که اساساً با هر نسخه دیگری در این سری، از زمان عرضه Majora’s Mask تفاوت دارد. دنیایی غنی به همراه هوش مصنوعی پیچیده، مکانیک هایی که گویی از دل فارکرای بیرون آمده اند و سیستمی برای ساخت و ساز و بقا که از بازی های فعلی پی سی قرض گرفته شده است.
و این ها، چیزهایی است که به ما نشان داده شده؛ بنابراین هنوز اطلاعات زیادی وجود دارد که درباره زلدای جدید نمی دانیم. همه نشانه ها گواه از آن دارد که Breath of the Wild قرار است سنت شکنی کرده و به کلی از فرمول همیشگی این سری فاصله بگیرد.
مجموعه ای غنی از بازی های شبیه ساز، استراتژیک و نقش آفرینی برای پی سی
آن موقع که مردم می گفتند دیگر زمان مرگ پی سی گیمینگ از راه رسیده را به یاد می آورید؟ (اگر به یاد نمی آورید نگران نباشید، چون حداقل ما از یاد نخواهیم برد). حالا تصور کنید که قادر بودیم به عقب بازگردیم و لاین آپ بازی های پی سی در سال 2016 را به این افراد نشان دهیم. از بازی های نظیر XCOM 2 و The Banner Saga 2 و Total War: Warhammer بگیرید تا Homeworld: Deserts of Kharak و Darkest Dungeons و Civilization VI، همگی بی نظیر بودند.
مهم نیست که به تجربه چند بازی روی پی سی خود می پرداختید، سال 2016 همواره بازی های جذاب دیگری نیز داشت که ممکن بود از زیر دست تان در بروند. دیگر چه چیزی بهتر از این می خواهیم؟
این هم از این؛ لیست ما از بهترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سال 2016 به پایان خود رسید. مثل همیشه، مسلماً مثال هایی وجود دارد که از چشم مان دور مانده یا به هر دلیل دیگری، در این لیست قرار نگرفته است. بنابرین در صورتی که مورد خاصی مد نظرتان هست، آن را با دیجیاتو و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.
کد مطلب: 430089
واکنش وزیر به اختلال یک بازی موبایلی
بخش دانش و فناوری الف،11 دی95
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در واکنش به اعتراض های مطرح شده نسبت به اختلال در یک بازی موبایلی - اینترنتی، در صفحه خود در فضای مجازی نوشت: مطالب مطرح شده را به اطلاع کمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه خواهد رساند.
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۰۸
این بازی یکی از پرفروش ترین بازی ها موبایلی - اینترنتی دنیاست. طبق آمار اعلام شده از سوی این شرکت، روزانه 654 هزار دلار برای گردانندگان آن درآمد زایی دارد. این بازی در میان جوانان ایران نیز با استقبال همراه شده و از محبوبیت زیادی برخودار است.
بازی «کلش آف کلنز» در یک ماه گذشته، با اختلال های زیادی مواجه شده است که نارضایتی کاربران را به دنبال داشت و برخی دلیل آن را به وضعیت اینترنت کشور ربط دادند.
محمدجواد آذری جهرمی مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت، در گفت وگو با ایرنا، ضمن رد ایجاد هرگونه مشکل و اختلال در شبکه اینترنت کشور، از دسترس خارج شدن بازی «کلش آف کلنز» را بیارتباط با وضعیت اینترنت کشور دانست و اعلام کرد که اطلاع رسانی در این باره برعهده دبیرخانه کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه است.
با این حال، پنجشنبه هفته گذشته کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، تصمیم به فیلترینگ آن گرفت.
تصمیم برای فیلترینگ این بازی سبب شد عده ای از علاقه مندان این بازی با مراجعه به یکی از صفحات اجتماعی مربوط به وزیر ارتباطات، واکنش نشان داده و خواستار توقف این موضوع شوند.
محمود واعظی نیز در پاسخ به آنها نوشت: اعتراض هایی که به اختلال بازی کلش از سوی دنبال کنندگان صفحه اجتماعی ام مطرح شده است که آن را به اطلاع کمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه خواهم رساند.
کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ بازی موبایلی کلش
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
وزیر ارتباطات در آخرین پست خود در اینستاگرام از پیگیری های انجام شده در خصوص فیلترینگ بازی کلش آف کلنز نوشت.
وزیر ارتباطات در آخرین پست خود در اینستاگرام از پیگیری های انجام شده در خصوص فیلترینگ بازی کلش آف کلنز نوشت.
واعظی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:"اگر چه موضوع بازی کلش درکمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه تصمیم گیری شده بود ولی با توجه به قولی که داده بودم ، امروز موضوع و مطالب مطرح شده را با رییس محترم جمهور مطرح کردم و امیدوارم به زودی مشکل حل شود."
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از مهر، سیستم یاد شده که Stealth نام دارد از گوشی هوشمند و بدن کاربر برای پیشبرد بازی استفاده می کند. هدف از این ابتکار عمل کمک به حفظ تناسب اندام افرادی است که عادت کرده اند با لم دادن بر روی مبل به انجام بازی های ویدئویی بپردازند و به همین علت دچار چاقی و اضافه وزن شده اند.
برای اجرای این بازی باید برنامه موبایلی آن را بارگذاری و بر روی گوشی نصب کنید و سپس گوشی را بر روی یک سطح مستطیلی پایه دار متحرک که توسط شرکت سازنده طراحی شده قرار دهید و سپس به حالت درازکش با دستانتان این سطح را نگه دارید.
در ادامه این بازی سه دقیقه ای باید اهداف به نمایش درآمده در نمایشگر گوشی را با منحرف کردن سطح مذکور به چپ و راست در تیررس خود قرار داده و نابود کنید. بازی یاد شده هنوز در مرحله آزمایشی است و برنامه آن با گوشی های آندرویدی و iOS سازگاری دارد. انتظار می رود عرضه عمومی این بازی در ژوئن سال ۲۰۱۷ آغاز شود. قرار است اجرای گروهی این بازی هم برای علاقمندان ممکن شود.
خیلی راحت میتوان مقدمه بررسی را با یک تاریخچه پربار و پر از حس نوستالژی شروع کرد، از اولین Call of Duty ها گفت، سری به نورمندی زد یا کمی به آینده آمد و به نقطه اوج این سری، به مدرن وارفرها و کاپیتان پرایس رسید. اما بازگو کردن تاریخچه این سری دردی را از این بازی دوا نخواهد کرد.
وظیفه توسعه نسخه جدید Call of Duty که حالا به صورت چرخشی توسط سه استودیو اینفینیتی وارد، تریآرک و اسلجهمر انجام میشود، امسال بر عهده استودیو اصلی یعنی اینفینیتی وارد بود. استودیویی که تصمیم گرفت تا عصر جدیدی را در این سری شروع کرده و آن را به فضایی جدیدتر و دورتر ببرد. اینکه این تصمیم باعث بهبود این مجموعه شده یا از پشت به آن خنجر زده را در ادامه بررسی به آن خواهیم پرداخت. پیش از اینکه به مطالعه بررسی متنی این بازی مشغول شوید، میتوانید بررسی ویدیویی آن را که پیشتر در زومجی منتشر شده بود تماشا کنید:
دانلود 360p | دانلود 720p | تماشا در یوتیوب
قصه از جایی شروع میشود که در آیندهای تخیلی؛ خیلی خیلی دورتر از ما، رشد جمعیت، زیادهخواهی انسانها و مشکلاتی که اکنون هم در حال تجربه آنها هستیم سبب شدهاند تا انسانها پا را فراتر از این کره خاکی گذاشته و به فضا سفر کنند، سیارههای مختلف را تحت سلطه درآورند و همان تصمیمی را بگیرند که ما در تخیل و آینده احتمالی خودمان میبینیم؛ اینکه نه تنها زمین، بلکه منظومه شمسی را تحت تسلط خودمان دربیاوریم و بر آن حکمرانی کنیم.
داستان و ریشه آن اگرچه کلیشهای و تکراری است اما به خوبی پرداخته شده و بازگو میشود. در واقع همین بخش داستانی است که با وجود مشکلاتی که دارد، میتواند بازی را از گزند منتقدان و نمرههای پایین حفظ کند
قصه از جایی شروع میشود که زمین نمیتواند پاسخگوی نیاز بشر و منابع مورد نیازش باشد، نتیجه هم چیزی میشود که اشاره کردیم. انسانها برای به دست آوردن منابع بیشتر و استفاده از آن در زمین راهی سفری دور و دراز در منظومه شمسی میشوند و آن را به کنترل خود در میآورند؛ اما ما انسانها و نژاد بشر را به خوبی میشناسیم؛ این که با پخش شدن انسانها در این پهنه وسیع، باز هم نمیتوانند در کنار هم زندگی کنند و همین موضوع باعث ایجاد گروهی تروریستی با نام SDF میشود. داستان از همان جایی شروع میشود که SDF نقشه حمله به ژنو، مقر سازمان ملل متحد فضایی را عملی کرده و جشن زمینیها را به یک جهنم تبدیل میکند.
داستان و ریشه آن اگرچه کلیشهای و تکراری است اما به خوبی پرداخته شده و بازگو میشود. در واقع همین بخش داستانی است که با وجود مشکلاتی که دارد، میتواند بازی را از گزند منتقدان و نمرههای پایین حفظ کند. شما بازی را در نقش نیک رِیِس، خلبان کارکشته اسکادران هوایی اسکار شروع میکنید تا جلوی این حملات را گرفته و زمین را نجات دهید. در همین زد و خوردها و تلاش برای دفاع از زمین، SDF کشتی فضایی رتریبیوشن را مورد هدف قرار داده و فرمانده کشتی را از بین میبرد. درست حدس زدید، این شما هستید که همه نگاهها را به خود جذب کرده و به عنوان جانشین فرمانده، فرماندهی کشتی فضایی را بر عهده میگیرید. حالا وظیفه شما به عنوان یک شهروند، خلبان و یک فرمانده جوان، نجات زمین و مستعمرات آن در جایجای منظومه شمسی است.
روایت داستان در Infinite Warfare به کمک صحنههای از پیش رنده شده انجام میگیرد؛ تصمیمی که شاید به مذاق برخی خوش نیاید اما واقعیت این است که کارگردانان بازی به خوبی توانستهاند از این موضوع برای هرچه لذتبخش و سینماییتر کردن بازی استفاده کنند. داستان اینفینیت وارفر، همین روایت هیجان انگیز بین زمین، فضا و گوشه و کنار منظومه شمسی است. داستانی که باز هم مثل کال آف دیوتیهای قبلی پر از صحنههای هیجان انگیز و اکشنی است که دقیقا نشان از یکی دیگر از بازیهای همین مجموعه دارد.
تبدیل شدن نیک ریس به فرمانده کشتی فضایی یکی از مواردی است که هم در داستان بازی تاثیر دارد و هم در گیمپلی آن
فرقی نمیکند به خاطر سیاستهای غلط متولیان این برند، از بازی آنها بیزار باشید یا یکی از عاشقان این مجموعه و همه نسخههای آن؛ بخش داستانی نسخه جدید این سری بدون اغراق، عظیم، سینمایی و هیجانانگیز است. در واقع همکاری شما با اعضای کشتی فضایی رتریبیوشن مانند نورا سالتر یا ربات شوخ و دوستداشتنیاش یعنی ایتن، دقیقا مثل یک بلاکباستر پرخرج هالیوودی است که اگرچه بالاخره تمام میشود اما نمیتوان لحظههای هیجانانگیز و لذتی که میتوان از آنها برد را انکار کرد.
تبدیل شدن نیک ریس به فرمانده کشتی فضایی هم یکی از مواردی است که هم در داستان بازی تاثیر دارد و هم در گیمپلی آن. با این فعل و انفعال شما میتوانید در نقش کاپیتان ریس پشت میز مدیریتی خود بنشینید و پیغامهای سری را از زمین یا اقصینقاط منظومه شمسی بشنوید یا حتی در مقر فرماندهی، ماموریت بعدی این کشتی فضایی را انتخاب کنید. اما این مساله چطور روی گیمپلی بازی تاثیرگزار است؟ با تبدیل شدن ریس به فرمانده کشتی فضایی رتریبیوشن، شما میتوانید ماموریت بعدی این کشتی را از بین ماموریتهای اصلی و فرعی انتخاب کنید. با این قدرت شما به جای اینکه مانند همه نسخههای قبلی مجموعه Call of Duty، خط داستانی بازی را به صورت خطی دنبال کنید، میتوانید وقفهای در آن ایجاد کرده و به ماموریتهای فرعی مانند نجات یک محموله از دست تروریستها یا به هلاکت رساندن آنها بروید. با این حال این ماموریتها کم و تا حدودی تکراری هستند و آزادی عملی که دیگر بازیها به شما میدهند را در اختیارتان نمیگذارد.
با این حال و با همه موارد مثبتی که از بخش داستانی این بازی گفتیم، داستان نجات زمین توسط نیک ریس و دوستانش به هیچ وجه بیعیب و ایراد نیست. شاید اولین ایرادی که در روند پیشرویتان به آن برخورد میکنید، پرداخت نامناسب بین شخصیتهای بازی باشد؛ جایی که این پرداخت نامناسب به هیچ عنوان دیگر شخصیتهای بازی که دست بر قضا پر از پتانسیل هستند را در جریان بازی و داستان قرار نمیدهد. از همه اینها بدتر، استفاده به بدترین شکل ممکن از پتانسیل کیت هرینگتون، بازیگر محبوب نقش جان اسنو در سریال بازی تاج و تخت است؛ بازیگر شخصیت جان اسنو این بار در یک بازی ویدیویی، نقش یک آنتاگونیست و یک تروریست را ایفا میکند. شاید تا اینجا همه چیز مزه خوبی بدهد اما واقعیت این است که استودیو سازنده بازی به هیچ وجه نتوانسته تصویری به یاد ماندنی از این بازیگر شناخته شده ایجاد کرده و آن را در ذهن هوادارن حک کند. کیت هرینگتون را به عنوان یک یاغی که قصد جان زمین و همه زمینیان را کرده، جز در چند تصویر کوتاه و تهدیدهای گاه و بیگاهش در بازی نمیبینیم. در واقع همین استفاده از پتانسیل شخصیتها و داستان بازی باعث شده تا بخش تکنفره هالیوودی بازی، گیرا و قابل ارتباط نباشد.
داستان ۸ ساعته بازی به هر حال به اتمام میرسد. آن چیزی که شما را به یک بازی وفادار میکند و باعث میشود باز هم سراغی از آن بگیرید، بخش چند نفره بازی است. شاید بخش داستانی قوی و متمرکز همیشه جزیی از مجموعه کال آف دیوتی باشد اما به هیچ وجه نمیتوان بخش چند نفره آن را یک بخش فرعی قلمداد کرد. آن هم در سالهایی که سازندگان این مجموعه سعی کردند تا آن را به شکلی جدیتر وارد ورزشهای الکترونیکی و جوایز میلیون دلاری کنند. دقیقا هم همینجا است که ناامید شدنتان از بازی شروع می شوند.
اینفینیت وارفر در بهترین حالت، میراثدار نسخه چندنفره بازی Black Ops 3 است که همان ویژگیها و سرعت را دارد. بله، بخش چند نفره بلک آپس ۳ قابل قبول بود اما این دلیل خوبی برای پیادهسازی آن در یک بازی جدیدتر نیست، آن هم در سالی که جدیدترین نماینده کال آف دیوتی، رقبای نامداری از بهترین استودیوهای بازیسازی دارد. اگرچه اینجا ملاک فقط بررسی بازی Infinite Warfare است اما وقتی بخش چند نفره آن را با بازیهای هم سبک خود مانند Overwatch، Titanfall 2 یا Battlefield 1 مقایسه میکنیم، چیزی جز یک عقبگرد در آن نمیبینیم.
اینفینیت وارفر در بهترین حالت، میراثدار نسخه چندنفره بازی Black Ops 3 است که همان ویژگیها و سرعت را دارد
Infinite Warfare هم درست مانند نسخه قبلی، دارای کلاسهای مختلفی است که میتوانید با توجه به سبک بازی و حالتی که قصد تجربه آن را دارید، یکی از آنها را انتخاب کنید. این کلاسها هر کدام ویژگیها و حتی دمو از پیش رندر شدهای دارند که اگرچه زیبا و جذاب تهیه شدهاند اما نمیتوانند پارامتر جدیدی به فرمول قدیمی آن اضافه کنند. بازی اما پر از شخصیسازیها است. در واقع شاید این تنها نقطه قابل اتکا و مثبت بخش چند نفره اینفینیت وارفر باشد. اگرچه این نقطه قوت در نسخههای قبلی هم وجود داشت اما با این حال، توانایی شخصیسازی از انواع لوازم جانبی اسلحهها گرفته تا توانایی هک کردن نشان و اسم روی اسلحهها و فضاپیمایی که دارید از نکات قوتی است که هیچگاه قدیمی یا نخنما نمیشود. یکی از موضوعاتی که استودیو سازنده تمرکز و البته مانور تبلیغاتی بسیاری روی آن داشته، طراحی نقشههای بخش چند نفره به صورت مخصوص برای مسابقات ورزشهای الکترونیک است؛ چیزی که باز هم اهمیت بخش چند نفره را به خصوص در سری Call of Duty نمایش میدهد اما این موضوع هم نمیتواند دردی از تکراری و بیروح بودن این بخش دوا کند.
اما بیاید خیلی هم منفیباف نباشیم. با گذر از بخش چندنفره بازی به حالت زامبی میرسیم. حالتی که برای اولین بار با بازی World at War ساخته استودیو تریآرک وارد این مجموعه شد. این حالت بیشتر در بازیهای ساخته این استودیو حضور داشت و بعد از موفقیت آن در World at War شاهد حضور این حالت در سهگانه Black Ops هم بودیم اما اینبار این حالت را در بازی خواهیم دید که به دست استودیو اینفینی وارد ساخته شده پس قطعا ارزیابی و تجربه این حالت جالبتر از گذشته خواهد بود. باور کنید یا نه، اینفینیتی وارد توانسته حالت زامبی بسیار خوب و سرگرمکنندهای را وارد بازی کند؛ در واقع آنها در این حالت کاری کردند که نتوانستند نمونه آن را در بخش چند نفره بازی انجام دهند.
از داستان و بخشهای چند نفره که بگذریم، به یکی از مهمترین ارکان بازیهای تیراندازی اول شخص یعنی گیمپلی میرسیم. گانپلی اینفینیت وارفر باز هم از همان زبان آشنای مجموعه با همان گیمپلی سریع بهره برده است. گیمپلی سریع این بازی با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه که با حال و هوای آیندهنگرانه بازی عجین شده، باعث میشود تا بازی حتی در روند آن هم حس سینمایی را به شما القا کند. گیمپلی اینفینیت وارفر، نقاط عطف و جذاب زیادی دارد اما شاید دو مورد از مهمترین آنها مبارزات جاذبه صفر و البته نبرد در فضا با سفینهتان باشد.
مبارزات جاذبه صفر را میتوانید در محیطهای خاص و البته با استفاده از نارنجکهای از بین برنده جاذبه تجربه کنید؛ چیزی که اگرچه به میزان کمی در بازی استفاده شده اما واقعا جذاب و هیجانانگیز است. نبرد در فضا و جنگ با سفینه هم یکی از بخشهای زیبای بازی است که بر خلاف مبارزات جاذبه صفر، به وفور در بازی وجود دارد. این همان چیزی است که استودیو سازنده در زمان معرفی بازی، مانور زیادی روی آن داد و اعلام کرد که مبارزات در فضا بخش زیادی از بازی را به خود اختصاص خواهد داد. جنگیدن در مدار زمین یا سیارههایی مانند مریخ شاید یکی از تنها المانهای نو و تازه بازی باشد که میتوانید از آن لذت ببرید؛ در واقع بخشهای فضایی بازی وقتی در فضا و قمر سیارات مختلف در حال جنگ با SDF برای نجات بشریت هستید، از لذتبخشترین لحظههاییه که میتونین تو جدیدترین کال آف دیوتی تجربه کنید. در زمینه گانپلی هم اسلحهها و نارنجکهای متنوعی وجود دارد که پر از شخصیسازیهایی است که میتوانید دقیقا مانند بخش چند نفره بازی از آنها استفاده کنید.
گیمپلی سریع این بازی با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه که با حال و هوای آیندهنگرانه بازی عجین شده، باعث میشود تا بازی حتی در روند آن هم حس سینمایی را به شما القا کند
اما به گرافیک و جلوههای بصری میرسیم. اگر به گذشته و تاریخچه مجموعه Call of Duty نگاه کنیم، همواره این مجموعه را یک بازی با گرافیکی قابل قبول و البته با بهینگی بالا برای کامپیوترهای شخصی میشناسیم. اینفینیت وارفر هم از این قاعده مسنثنی نیست و اگرچه بدون افت فریم و ایراد اجرا میشود اما فیزیک، انفجارها و افکتهای تصویری برای زیباتر و واقعیتر کردن بازی راضی کننده نیستند و نمیتوان آنها را در حد بازیهای طراز اول در زمینه جلوههای بصری دانست. اگرچه چشماندازهایی که در فضا از سیاراتی مانند زمین یا مریخ میبینید زیبا هستند و گرافیک هنری بازی در این بخشها به خوبی از پس به تصویر کشیدن فضا برآمده اما در برخی نقاط دیگر، کیفیت ضعیف بافتها از کیفیت گرافیک فنی بازی کاسته است. با این حال بازی همانطور که گفته شد با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه و خیلی روان و نرم روی کنسولها اجرا میشود و در ادامه هم، پروژه سنگینی برای رایانههای شخصی به حساب نمیآید و به راحتی میتوانید با یک کامپیوتر نه چندان قوی، از تجربه بازی لذت ببرید.
بدون هیچ شکی اینفینیتی وارد سعی داشته تا با اینفینیت وارفر، راه و مسیری را شروع کند که قبلا این مسیر را با سری محبوب مدرن وارفر طی کرده بود؛ مسیری برای رساندن این مجموعه به نقطهای جدیدتر و البته با حال و هوایی متفاوتتر. از داستان و خوبیهای آن گفتیم؛ این که استودیو سازنده توانسته با استفاده از یک داستان سینمایی و میانپردههای از پیش رنده شده با کارگردانی هالیوودی، یک بازی هالیوودی بسازد؛ اگرچه پتانسیلهای موجود با توجه به استفاده از بازیگرانی مثل کیت هرینگتون هدر رفته اما اینفینیت وارفر یک بخش داستانی جذاب دارد که میتواند ۸ ساعت هیجانانگیز را برایتان رقم بزند اما این ۸ ساعت که تمام شود، بخش چند نفره بازی همان ایده نخنما شده و قدیمی است که دیگر تازگی گذشته را نداشته و به هیچ وجه یارای رقابت با رقبای قدرتمندش را ندارد.