جام جم سرا: آدمهای علیل، مریضهای بدحال، بچههای بیتاب، راهروهای فرششده با پیکر رنجور بیماران منتظر، غرغرهای زیر لب و آشکار، چانه زدنهای بیفایده و راهپلههایی که برای بالا رفتن از آن به زحمت میشود از لای جمعیت برای خود راهی باز کرد. بیمارستان دولتی در ذهن خیلی از ما یادآور این صحنههاست؛ ساختمانهایی با عمر زیاد و فرسودگیهای قابل دیدن و تجهیزاتی که میشود عمرشان را به چند دهه نسبت داد.
اما بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران از خیلی از این انگها مستثناست، گرچه سال ساختش به 1347 خورشیدی برمیگردد و به عهد آدمهایی چون احمد سیادتی که شش سال قبل مرگ او را از جامعه پزشکی جدا کرد، ابوالحسن فرهودی که دو سال زودتر از او مرگ را در آغوش کشید، حسن اهری که فقط 48 سال عمر کرد و سال 49 از دنیا رفت و البته محمد قریب که 40 سال از مرگش میگذرد و برای مردم شناختهشدهتر از چهرههای دیگر است.
ازدحام؛ اولین تصویری که به چشم میآید
گوش تا گوش نشستهاند؛ هم روی صندلی سالنهای انتظار، هم زیر سایه درختان حیاط و روی لبههای باغچه. مردان و زنان چشم انتظار یا کودکانشان را برای معاینات اولیه به مرکز طبی آوردهاند یا کودکی بستری در یکی از بخشها دارند و دل نگران وضعشان درکنجی از بیمارستان انتظار میکشند.
هر کدام از اینها بخشی از آمارهای ثبت شده در مرکز طبی کودکان را میسازند که طبق آخرین برآوردها در سال 92 رقمهای درشتی را نشان میدهد؛ مراجعه سرپایی بیش از 200 هزار بیمار در سال، انجام بیش از یک میلیون آزمایش، انجام حدود 90 هزار رادیوگرافی در هر سال، بستری حدود 17هزار بیمار و انجام سالانه نزدیک به 10 هزار عمل جراحی.
همین شلوغی و ازدحام است که در بدو ورود به بیمارستان به چشم میآید و سیل مسافران آمده از شهرستانهای دور و نزدیک با ساک و چمدان و پیکنیک و زیرانداز توی چشم میزند. دکتر نیما رضایی، مدیر بیمارستان مرکز طبی کودکان، این ازدحام را به پای لنگ سیستم ارجاع در کشور ربط میدهد که باعث میشود برای بیمارستانی که فقط 300 تخت بستری دارد تا چند ده برابر متقاضی بیاید.
اگر سیستم ارجاع بدرستی عمل میکرد، حالا هر خانواده ایرانی یک پزشک مخصوص داشت که اولین تماس مردم با او برقرار میشد و آن وقت او بود که بیماران را به پزشکان متخصص یا مراکز درمانی دور از محل سکونتشان ارجاع میداد. اگر پزشک خانواده در کشور پا میگرفت و درست جا میافتاد، غربالگری و تشخیص و درمان بیماریها هدفمند میشد و دیگر مثل حالا که پزشکان معالج، اطلاع دقیقی از تاریخچه سلامت و بیماریهای جسمی و روانی خانوادهها ندارند، سلامت هر فرد صاحب نقشه راه میشد و دیگر بیمارستانی 300 تختخوابی چون مرکز طبی کودکان به بزرگترین محل تجمع خانوادههای دارای فرزند بیمار تبدیل نمیشد.
علاوه بر این، محروم بودن نقاط مختلف کشور از مراکز درمانی قابل اعتماد که خانوادهها با خیال جمع کودکانشان را به آنها بسپارند (و مجبور نباشند هزینههای خارج از عرف بابت درمان بپردازند) نیز مزید بر علت است؛ کمبودی که بخوبی میشود از لابهلای حرفهای مراجعان از شهرها و روستاهای دور و نزدیک بیرون کشید.
رنج کودکان دیدنی نیست
جیغهای ممتد کودکی هراسان در راهروها میپیچد و میخورد به گوش کودکانی دیگر که اشک در چشمهایشان حلقه زده و چسبیدهاند به گوشهای از لباس مادرانشان. کودکان رنجور، نوزادان بیتاب از تیزی سوزنهای تزریق، کودکان کلافه از بستریهای طولانی و آزرده از سرمها، کیسههای خون و لولههایی که به دست و پاهایشان میپیچد و اجازه تکان خوردن نمیدهد در مرکز طبی کودکان تهران تصاویری آشناست.
یک سال و دو ماهه است، کودکی مبتلا به نقص سیستم ایمنی با اسهال خونی بیوقفه، تبهای مکرر، استفراغهای پرفشار و چشمهایی درشت و بیخواب. درمان بیماریاش پیوند مغز استخوان است، ولی در ایران کسی که مغز استخواندهنده مناسبی برای پیوند باشد، یافت نشده است. بتازگی در آلمان چنین شخصی را یافتهاند، اما او 110 میلیون تومان بابت مغز استخوانش خواسته که خانواده دختر کوچک بیمار توان جورکردنش را ندارد؛ بیتابی این خانواده از این بابت است.
دکتر نیما رضایی، مدیر مرکز طبی کودکان همهی گلایهها را میپذیرد، ولی ترجیح میدهد بخشی از مشکلات را به پای لنگ سیستم ارجاع ربط دهد که بیشتر متقاضیان را به یک مرکز درمانی میکشاند و به دلیل ازدیاد ارباب رجوع نارضایتیها بالا میگیرد |
خیلیها سرهایشان بیموست، مژهها ریخته، ابروها خزان زده و درد در بدنشان پیچیده است. در بخش سرطان باید دل داشت و ماند، باید به بغض غلبه کرد و شنید آرزوی بزرگ بچهها رفتن به خانه است. کودکان بستری در بخش خون میخواهند بروند، میخواهند بازی کنند و بروند به جایی که نه سرم است، نه سوزن و نه روزها درازکش بودن روی تخت.
بچههای بستری این بخش درد دارند، گاهی ناله میکنند و سنگین نفس میکشند، اما والدینشان از خدمات درمانی راضی هستند. این رضایت را میشود در بیشتر بخشها دید، مردم از کادر درمانی راضیاند؛ از اخلاق کارکنان و از رسیدگیهای پرستاران. این رضایت روی نمودارهایی که میزان رضایتمندی بیماران در زمستان 92 را ترسیم میکند نیز قابل دیدن است. البته تعداد مردمی که در این مدت فرمهای نظرسنجی را پر کرده و به صندوق انداختهاند کم است؛ شاید به علت بیحوصله بودن مردم، شاید برای سوالات زیاد فرمها و کلافگی ارباب رجوع و شاید به علت بیسوادی، ناآگاهی یا چیزهایی مثل این.
با این حال نارضایتی نیز هست. براساس برخی از این نظرسنجیها بخشی از مردم از برخورد نامناسب و خالی از احترام برخی پزشکان گله دارند و بخشی دیگر از این که نمیتوانند براحتی به پزشک معالج دسترسی پیدا کنند. گروهی دیگر پرستاران را باتجربه نمیدانند و از این که به سوالاتشان دقیق پاسخ نمیدهند، گله دارند. برخی گفتهاند زمان انتظار برای پذیرش زیاد است و برخی از این که در بدو ورود به بیمارستان به علت راهنماییهای ناکافی گیج شدهاند، گله کردهاند.
دکتر نیما رضایی، مدیر مرکز طبی کودکان همه این گلایهها را میپذیرد، ولی ترجیح میدهد بخشی از آنها را به همان پای لنگ سیستم ارجاع ربط دهد که بیشتر متقاضیان را به یک مرکز درمانی میکشاند و به دلیل ازدیاد ارباب رجوع، نارضایتیها بالا میگیرد.
نارضایتی از جنسی دیگر
ارباب رجوع خودش را میبیند و کارمند، خودش را، همین است که هیچکدام دنیای دیگری را درک نمیکنند. در مرکز طبی کودکان گرچه صلح برقرار است، ولی مواردی نیز تجربه شده که همراه بیمار با عصا به جان پرستار افتاده یا کسی با لگد به سر و روی مددکار کوبیده است. سختی کار در مراکز درمانی را که در آن بیماران هم به تیمار جسمی نیاز دارند و هم به مراقبت روحی، تا کسی خودش در لباس خدمت نباشد درک نمیکند.
سختی کار پرستاران، کمبود نیروهای پرستاری و فشار مضاعف شیفتهای طولانی و پیدرپی را همیشه گفتهاند، اما در کنار پرستاران، بقیه کادر درمانی نیز گلایههایی دارند که کمتر شنیده شده است. در مرکز طبی کودکان نمودارهایی وجود دارد که میزان رضایت کارکنان را میسنجد؛ نمودارهایی که در دو ماه آغازین سال 93 وضعیتی مطلوب در برخی پرسشها و شرایطی نامطلوب در برخی دیگر را گزارش میکند به طوری که بسیاری نوع کاری را که در بیمارستان انجام میدهند، دوست دارند. از مدیریت بیمارستان رضایت خوبی وجود دارد و به عنوان عضوی از این بیمارستان افتخار میکنند، ولی تعداد افرادی که معتقدند سیستم نظاممندی برای رسیدگی به شکایات پرسنل وجود ندارد یا این که در سیستمهای بهداشت و درمان با افراد مثل یک ماشین برخورد میکنند و اهمیت ویژه به خدمتگیرندگان است و نه خدمتدهندگان زیاد است، پس طبیعی است تا زمانی که این نارضایتیها وجود دارد، نمیشود منتظر ارائه خدمات با بهترین کیفیت و انسانیترین برخورد بود.
نسیم دلانگیز طرح تحول سلامت
پرداخت یکدهم هزینههای بستری برای سیستم درمانی ما که پیش از این حتی از یک ریال هم نمیگذشت و در سابقهاش هست که حتی بستگان بیمار یا مدارک و کالاهای باارزش آنها را تا رسیدن پول گرو برمی داشت، تحولی معنادار است.
طرح تحول نظام سلامت که از پانزدهم اردیبهشت در بیمارستانهای دولتی اجرا میشود دست بسیاری از خانوادهها را گرفته و آنقدر به کارشان آمده که کمتر دو دوتا چهار تا میکنند و کمتر غصه هزینهها را با غصه بیماری فرزند میآمیزند و به خورد خود میدهند. با این حال کم نیستند مردمی که از پس یک دهم هزینهها نیز برنمیآیند و به امید درمان رایگان به این در و آن در میزنند؛ هر چند پاسخی که میشنوند این است که بیمارستان نمیتواند با صفر کردن هزینهها خود را به ورطه ورشکستگی بیندازد.
مدیر مرکز طبی کودکان با این حال طرح تحول را از زاویهای دیگر میبیند. او میگوید برای سال 93 همه چیز خوب پیش میرود، اما نگرانی این است که آیا برای سال بعد هم همه چیز مثل امسال پیش میرود؟
دکتر نیما رضایی نگران یک مساله مهم دیگر هم هست که به نظر او باید در طرح تحول سلامت به دقت مورد نظر قرار گیرد. در واقع، دلشورههای پدری نگران که در محوطه باز بیمارستان چه کنم چه کنم میکرد، مدیر بیمارستان را به این موضعگیری واداشت. مرد، نگران دور خوردن طرح تحول بود چون به او گفته بودند امکان آزمایش متابولیک مایع نخاع دخترش تا زمانی که در بیمارستان بستری است، وجود ندارد و او حدس میزد که گرانی این آزمایش سبب طفره رفتن بیمارستان شده است. اما دکتر رضایی میگوید اگرچه طرح تحول سلامت با برکات بسیاری همراه بوده و اکثریت مراجعهکنندگان و مسئولان از آن راضی هستند، نکات کوچک و در عین حال مهمی وجود دارد که باید به دقت پایش شود. برای مثال، برخی آزمایشهای متابولیکی قبلا از طریق یک آزمایشگاه خصوصی به آلمان ارسال میشد، اما چون ارسال نمونه بیمار توسط همراهان به آزمایشگاههای خارج از بیمارستان مادامی که آنها بستریاند، ممنوع است و تخلف محسوب میشود، بیمارستان لازم است با قراردادی اجازه ارسال نمونه به آن آزمایشگاه را داشته باشد و در واقع پرداخت 90 درصد آن را از محل یارانه سلامت تامین کند یا این که امکاناتی فراهم شود که این گونه آزمایشها در کشور قابلیت انجام داشته باشند که زمانبر است.
مرکز طبی کمک میخواهد
دیوارهای نقاشی شده بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی مرکز طبی کودکان، اسباب بازیهایی که به کودکان بستری هدیه میدهند، عروسکی که از پایههای سرم آویخته میشود تا بطری پلاستیکی و لولههایش را استتار کند، اتاقهای بازی، پخش موسیقی در اتاق فیزیوتراپی، نصب تلویزیونهایی که دائم در درمانگاهها کارتون پخش میکند و هنرمندانی که ماهی چند بار برای کودکان بیمار نمایش میدهند برای بچههای رنجور و دردمند غنیمت است.
مرکز طبی کودکان که به بخشهای درمانی اورژانس، ایمونولوژی، روماتولوژی، خون، مغز و اعصاب، قلب و ریه، کلیه و غدد، مراقبت ویژه قلب، همودیالیز، مراقبت ویژه اورژانس، آندوسکوپی، آنژیوگرافی و درمانگاههای فک و صورت، گوش و حلق و بینی، عفونی، روانپزشکی و اورولوژی و نیز بخشهای پاراکلینیکی همچون فیزیوتراپی، گفتار درمانی، کار درمانی، پزشکی هستهای، سیتیاسکن، رادیولوژی و سونوگرافی و... مجهز است حیف است دچار کمبود باشد، اما این کمبودها وجود دارد و به گفته مدیر بیمارستان، نبود دستگاه امآرآی و معطل بودن بخش پیوند که چشم به راه تامین تجهیزات و نیروی انسانی مانده دو مشکل اصلی است.
والدینی که به مرکز طبی کودکان میآیند برای زندگی بیدرد و با کیفیت فرزندانشان دست کمک به سوی کادر درمانی دراز میکنند، اما این بیمارستان نیز برای ارائه خدمات بهتر، به کمک مسئولان رده بالاتر چشم دوخته است.(مریم خباز / گروه جامعه)
مشکلات را باید حل کنیم
خانم در یک روز جمعه آرام هرچه گلایه دارد از خرابی لولهکشی تا زیادی مخارج و شهریه مدرسه بچه را ردیف میکند و این کار ناگهان به یک جنجال حسابی و یک هفته قهر میانجامد. بعد از یک هفته قهر، اولین جملهای که شوهر مطرح میکند، این است: «عزیزم خیلی متاسفم که قهر کردم، الان که خوب فکر میکنم باید همان موقع از هم جدا میشدیم!»
مردها فکر میکنند سوپرمن هستند و اگر حتی فکر کنند، همسرشان آنها را سوپرمن فرض نمیکند، میرنجند و خیلی ناراحت میشوند و این میتواند به کدورت رابطه بینجامد.
پس سعی کنید با همسرتان نرم و نازک صحبت کنید و مشکلات را از نظر زمانی به صورت تکجملههای بسیار پراکنده و در لابهلای حرفهای خوش و مثبت طوری مطرح کنید که هیچکس نفهمد، یک جمله را هم امروز و آن یکی دو روز بعد بگویید. دنبالش را هم نگیرید و مساله را به خدای بزرگ بسپارید، اگر قسمت باشد حتما همسرتان پیگیری میکند وگرنه طبق اثر پروانهای که میگوید حرکت بال پروانه در یک طرف کره زمین میتواند در طرف دیگر کره طوفان بهپا کند. حرفهای شما هم میتواند احتمالا اثرگذار باشد، چه اهمیت دارد که این تاثیر آن طرف کره باشد...
اشتباه دیگر تغییر همسر
زن در خانه نشسته و بوی غذا همه جا را برداشته، انگار قورمهسبزی پخته است. در همین اثنا مرد وارد میشود. زن به استقبال میرود و اوه! متوجه میشود که مرد عرق کرده و بشدت بو میدهد!
مرد خسته با دست و روی نشسته میآید سر میز شام مینشیند و زن با لبخند شام را سرو میکند. بعد به همسرش میگوید: عزیزم تا تو بروی حمام دوش بگیری و جورابت را آب بکشی، برایت یک چای قندپهلو آماده میکنم.
در همین لحظه صدای شکستن چیز ظریفی به گوش میرسد. آه! این همان دل کوچک آقای خانه است. مرد میغرد که خودت بو میدهی، آشپزخانهات بو میده. اگر از بوی عرق و پای من بدت میاد، یه فکری به حال خودت بکن و...
متاسفانه یا خوشبختانه اکثر زنان نمیدانند که مردان به دنبال زنانی هستند که آنها را همان جوری که هستند، بپذیرند. شما هم سعی کنید در همان برخوردهای اول همه چیز را دقیق ارزیابی کنید تا همان طوری که هست، از اول یا بپذیرید یا نپذیرید. دیگر بشور و عطر بزن و اصلاح کن و خوشتیپ بگرد و این حرفها، ندارد؛ همین است که هست.
منم پول درمیارم
دوباره بیایید از این بالا نگاه کنیم ببینیم چه خبر است!
خانم و آقا دارند خانه میخرند چه خوب. مرد خانه را به اسم خود سند میکند و زن زیر گوش آقا میگوید: مگر قرار نبود 3 دنگش را هم به اسم من کنی؟ مرد سرخ میشود و میگوید: به چه مناسبت؟ و زن به همان آرامی میگوید: عزیزم خوب من هم مثل تو دارم کار میکنم، ما که قبلا در موردش توافق کردیم.
کار که به اینجا میکشد، دوباره صدای جیرینگی به گوش میرسد و قلب است که میشکند و محضر هم که دم دست است و...
اما راهکار این است که زنان مستقل مراقب باشند استقلال داشتن و روی پای خود ایستادن، ویژگی خیلی خوبی است، اما مردان از زنانی که تمام کارهایشان را بدون کمک همسرشان انجام دهند و پولشان را به رخ همسرشان بکشند و سهم بخواهند و... خیلی ناراحت میشوند.
اینطوری که نمیشود، زنی گفتند، مردی گفتند، یا سر کار نروید یا همین است که هست. زن مستقل یعنی زن مدعی، اما مردان زنی میخواهند که در عین اینکه کرایه خانه را میپردازد و در وام و خرج و برج و همه چیزهای دیگر سهیم میشود، خودش را به کوچه علی چپ بزند و وانمود کند بشدت در همه زمینهها به همسرش محتاج است.
فعلا این شگردها را به کار بندید و زندگیتان رانجات دهید. در آینده رازهای شگرف دیگری را برایتان برملا خواهیم کرد.
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
متخصصان دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی پی بردهاند افرادی که دیدگاه مثبتی نسبت به پیرشدن دارند در واکنش به استرس، انعطافپذیرتر عمل میکنند، به این معنی که در شرایط استرسزا، افزایش قابل توجهی در احساسات منفی آنها ایجاد نشده است. اما افرادی که دیدگاه منفیتری نسبت به سالخوردگی دارند، در روزهای پراسترس، تاثیرات عاطفی منفی شدیدی از خود نشان میدهند.
هم اکنون در مؤسسهی فرهنگی هنری صبا
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - فریبا خانی:
میخواهم برایت قصهای بگویم؛ از زمانی که کوچک بودم و همراه مادربزرگم از کوچههای تنگ عبور میکردیم، ماشینها کم بودند، آنقدر که هراسی از قدمزدن در این کوچهها نداشتیم.
میخواهم برایت قصهای بگویم؛ زمانی که ما در کنار سقاخانه میایستادیم و به یاد امام حسینع آب مینوشیدیم. سقاخانه محیط عجیبی بود؛ یک فضای کوچک معنوی. قفلهای رنگیرنگی روی پنجرهی فلزی آن، نشان آرزوهای رهگذرانی بود که آنها را به یادگار گذاشته بودند.
ظرفهای برنجی برای آب نوشیدن و شمایل امام حسین(ع) و دیگر یاران مظلومش... اما اینبار دربارهی سقاخانهای حرف میزنیم که یک جنبش هنری است. جنبشی که نامش را از سقاخانه که نماد فرهنگی ایرانی و اسلامی است گرفته.
نمایشگاه «سقاخانه: یک جنبش ملی»، شنبه، هشتم آبانماه در مؤسسهی صبا (66694508)، افتتاح شد و تا 29 آبان 95 برپاست.
در این نمایشگاه آثار هنرمندانی همچون حسین زندهرودی، صادق تبریزی، ناصر اویسی، مسعود عربشاهی، جعفر روحبخش و همچنین زندهیادان فرامرز پیلارام، ضیاءالدین امامی و منصور قندریز را میبینیم. هنر سقاخانه چگونه شکل گرفت؟
سالها قبل، سالهایی که هنرهای سنتی مثل نگارگری، تذهیب، کاشیکاری، خوشنویسی و... در ایران رواج داشت، دانشکدههایی در ایران تأسیس شد و عدهای از معلمان و استادان غربی در این دانشکدهها به تدریس هنر غربی پرداختند.
دانشکدهی هنرهای تزئینی در ایران، هنرهای بومی و قدیمی ایران را یادآوری میکرد؛ اما دانشکدهی هنرهای زیبا سبک و سیاق نقاشی در سراسر جهان را آموزش میداد.
حالا دانشجویانی در حال درسخواندن بودند که دلشان میخواست بین هنرهای ایرانی و اسلامی و هنر غرب رابطهای ایجاد کنند و با استفاده از این دو شیوه راه تازهای پیدا کنند. هنر سقاخانه در واقع بهخاطر این نیاز شکل گرفته است.
کریم امامی برای نخستین بار در مقالههایش برای این هنر نام سقاخانه را انتخاب کرد. مهدی حسینی در معرفی این هنر در کتابی که به مناسبت نمایشگاه سقاخانه، یک جنبش ملی تهیه شده است، از دانشجویانی که در دانشکدهی هنرهای تزئینی درس میخواندند و بهنوعی در شکلگیری هنر سقاخانه نقش داشتند مثل منصور قندریز، حسین زندهرودی، فرامرز پیلارام صادق تبریزی و مسعود عربشاهی... نام برده است.
اثر جعفر روحبخش
او مینویسد: «حس مشترکی میان این جوانان وجود داشت که کوشش مینمود مسیری برای رهیافت و اشراف به شیوهای که با گذشت فرهنگی پیمان داشته و در عین حال منطبق با دنیای متحول معاصر باشد ایجاد نمایند.»
حالا ما در نمایشگاه سقاخانه، یک جنبش ملی هستیم و در یک روز پاییزی. پوستر نمایشگاه کاری از منصور قندریز است. این هنرمند عمر کوتاهی داشت و در سیسالگی در اثر تصادف در جادهی چالوس جان خود را از دست داد. اما در همان عمر کوتاهش با نوشتن مقالهها و کارهایی که کرد، تأثیرگذار بوده است.
این هنرمند، با استفاده از نشانههای سنتی ایرانی در ترکیببندیهای تازه، اثرهای متفاوتی خلق کرده است. در آثار زیبای حسین زندهرودی علاوه نشانههای ایرانی، حضور خط را هم مشاهده میکنیم. خط و عددهای پی در پی... میتوان مدتها روبهروی آثار زندهرودی بایستیم و خسته نشویم و رمزگشایی کنیم.
در این نمایشگاه چند اثر از فرامرز پیلارام را هم میبینیم. او خوشنویس و یکی از نقاشان سبک سقاخانه است. او با استفاده از مُهرهای قدیمی و خط، آثار زیبایی خلق کرده است.
اثر حسین زندهرودی
پیلارام در دوران نوجوانی گهگاه به دهکدهی «کهک» میرفت و با کارگاههای کرباسبافی، مراحل رنگکردن کلافها و انواع کارهای دستی روستائیان آشنا شد. کرباسهای رنگین، نقوش و جدولبندیهای آنها در کارهایش تأثیر داشت.
ناصر اویسی هم یکی دیگر از هنرمندانی است که در این نمایشگاه از او آثاری میبینیم. خورشید خانمهای زیبا، اسبهای تنومند و استفاده از خط از ویژگیهای آثار اویسی است.
صادق تبریزی یکی از اولین کسانی است که نقاشیخط را ابداع کرد. آشنایی او با مینیاتور و استفاده از این هنر در نقاشی یکی از ویژگی کارهای اوست.
از جعفر روحبخش هم آثار زیبایی میبینیم. آشنایی او با هنر سنتی و مینیاتور از ویژگیهای این هنرمند است. آثار ضیاءالدین امامی از فارغالتحصیلان هنرکدهی هنرهای تزیینی هم یادآور سنتهای اصیل ایرانی نظیر قلمکاری، فرش، خوشنویسی، نگارگری و تذهیب است.
اثر ناصر اویسی/ عکسها: محمود اعتمادی
هم اکنون در مؤسسهی فرهنگی هنری صبا
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - فریبا خانی:
میخواهم برایت قصهای بگویم؛ از زمانی که کوچک بودم و همراه مادربزرگم از کوچههای تنگ عبور میکردیم، ماشینها کم بودند، آنقدر که هراسی از قدمزدن در این کوچهها نداشتیم.
میخواهم برایت قصهای بگویم؛ زمانی که ما در کنار سقاخانه میایستادیم و به یاد امام حسینع آب مینوشیدیم. سقاخانه محیط عجیبی بود؛ یک فضای کوچک معنوی. قفلهای رنگیرنگی روی پنجرهی فلزی آن، نشان آرزوهای رهگذرانی بود که آنها را به یادگار گذاشته بودند.
ظرفهای برنجی برای آب نوشیدن و شمایل امام حسین(ع) و دیگر یاران مظلومش... اما اینبار دربارهی سقاخانهای حرف میزنیم که یک جنبش هنری است. جنبشی که نامش را از سقاخانه که نماد فرهنگی ایرانی و اسلامی است گرفته.
نمایشگاه «سقاخانه: یک جنبش ملی»، شنبه، هشتم آبانماه در مؤسسهی صبا (66694508)، افتتاح شد و تا 29 آبان 95 برپاست.
در این نمایشگاه آثار هنرمندانی همچون حسین زندهرودی، صادق تبریزی، ناصر اویسی، مسعود عربشاهی، جعفر روحبخش و همچنین زندهیادان فرامرز پیلارام، ضیاءالدین امامی و منصور قندریز را میبینیم. هنر سقاخانه چگونه شکل گرفت؟
سالها قبل، سالهایی که هنرهای سنتی مثل نگارگری، تذهیب، کاشیکاری، خوشنویسی و... در ایران رواج داشت، دانشکدههایی در ایران تأسیس شد و عدهای از معلمان و استادان غربی در این دانشکدهها به تدریس هنر غربی پرداختند.
دانشکدهی هنرهای تزئینی در ایران، هنرهای بومی و قدیمی ایران را یادآوری میکرد؛ اما دانشکدهی هنرهای زیبا سبک و سیاق نقاشی در سراسر جهان را آموزش میداد.
حالا دانشجویانی در حال درسخواندن بودند که دلشان میخواست بین هنرهای ایرانی و اسلامی و هنر غرب رابطهای ایجاد کنند و با استفاده از این دو شیوه راه تازهای پیدا کنند. هنر سقاخانه در واقع بهخاطر این نیاز شکل گرفته است.
کریم امامی برای نخستین بار در مقالههایش برای این هنر نام سقاخانه را انتخاب کرد. مهدی حسینی در معرفی این هنر در کتابی که به مناسبت نمایشگاه سقاخانه، یک جنبش ملی تهیه شده است، از دانشجویانی که در دانشکدهی هنرهای تزئینی درس میخواندند و بهنوعی در شکلگیری هنر سقاخانه نقش داشتند مثل منصور قندریز، حسین زندهرودی، فرامرز پیلارام صادق تبریزی و مسعود عربشاهی... نام برده است.
اثر جعفر روحبخش
او مینویسد: «حس مشترکی میان این جوانان وجود داشت که کوشش مینمود مسیری برای رهیافت و اشراف به شیوهای که با گذشت فرهنگی پیمان داشته و در عین حال منطبق با دنیای متحول معاصر باشد ایجاد نمایند.»
حالا ما در نمایشگاه سقاخانه، یک جنبش ملی هستیم و در یک روز پاییزی. پوستر نمایشگاه کاری از منصور قندریز است. این هنرمند عمر کوتاهی داشت و در سیسالگی در اثر تصادف در جادهی چالوس جان خود را از دست داد. اما در همان عمر کوتاهش با نوشتن مقالهها و کارهایی که کرد، تأثیرگذار بوده است.
این هنرمند، با استفاده از نشانههای سنتی ایرانی در ترکیببندیهای تازه، اثرهای متفاوتی خلق کرده است. در آثار زیبای حسین زندهرودی علاوه نشانههای ایرانی، حضور خط را هم مشاهده میکنیم. خط و عددهای پی در پی... میتوان مدتها روبهروی آثار زندهرودی بایستیم و خسته نشویم و رمزگشایی کنیم.
در این نمایشگاه چند اثر از فرامرز پیلارام را هم میبینیم. او خوشنویس و یکی از نقاشان سبک سقاخانه است. او با استفاده از مُهرهای قدیمی و خط، آثار زیبایی خلق کرده است.
اثر حسین زندهرودی
پیلارام در دوران نوجوانی گهگاه به دهکدهی «کهک» میرفت و با کارگاههای کرباسبافی، مراحل رنگکردن کلافها و انواع کارهای دستی روستائیان آشنا شد. کرباسهای رنگین، نقوش و جدولبندیهای آنها در کارهایش تأثیر داشت.
ناصر اویسی هم یکی دیگر از هنرمندانی است که در این نمایشگاه از او آثاری میبینیم. خورشید خانمهای زیبا، اسبهای تنومند و استفاده از خط از ویژگیهای آثار اویسی است.
صادق تبریزی یکی از اولین کسانی است که نقاشیخط را ابداع کرد. آشنایی او با مینیاتور و استفاده از این هنر در نقاشی یکی از ویژگی کارهای اوست.
از جعفر روحبخش هم آثار زیبایی میبینیم. آشنایی او با هنر سنتی و مینیاتور از ویژگیهای این هنرمند است. آثار ضیاءالدین امامی از فارغالتحصیلان هنرکدهی هنرهای تزیینی هم یادآور سنتهای اصیل ایرانی نظیر قلمکاری، فرش، خوشنویسی، نگارگری و تذهیب است.
اثر ناصر اویسی/ عکسها: محمود اعتمادی