جام جم سرا: خودش فکر میکند پزشکان نمیتوانند عامل اصلی را پیدا کنند و او مجبور است از مطب این پزشک بیرون بیاید و سراغ پزشک دیگری برود تا شاید بالاخره یکی از آنها بتواند این بیماری عجیب و غریب را تشخیص دهد.
چند وقتی میشود این روال را در پیش گرفته و به همین دلیل با جواب آزمایشهای متعدد، عکسها و سونوگرافیهای جورواجور و نظرات و پیشنهادهای مختلف، به پزشکان زیادی مراجعه کرده تا شاید یکی بتواند کمکش کند. او همه این زحمات و رنجها را تحمل میکند، غافل از این که واقعا بیمار نیست و اصلا مشکلی در جسمش ندارد که تشخیص داده شود یا نشود. مساله این است که او باید به دنبال پیدا کردن عامل زمینهساز این بیماری در روح و روانش باشد؛ مشکلی که در گروه اختلالات روانپزشکی جای میگیرد.
دکتر سیدهادی معتمدی، روانپزشک در گفتوگو با جامجم درباره این اختلال چنین توضیح میدهد: در علم روانپزشکی، بیماری هیپوکندریا یا اختلال خود بیمار انگاری از انواع بیماریهایی به حساب میآید که فرد با وجود برخورداری از سلامت جسمی، همچنان خود را بیمار میداند.
دکتر معتمدی با بیان این مطلب یادآور میشود: این بیماری به نوعی ریشه در وسواس و افسردگی دارد.
چه کسانی در معرض خطرند؟
تصور کنید یک روز با احساس سردردی شدید از خواب بیدار میشوید. مسلما اولین فکری که به ذهنتان میرسد این است که خوب نخوابیدهاید و خستگی و بدخوابی باعث سردرد شده، شاید هم عامل ساده دیگری را در بروز این درد موثر بدانید، چون سردرد از آن مشکلاتی است که میتواند علل متعددی داشته باشد. بعضی از افراد هم به محض روبهرو شدن با همین درد و ناراحتی همهگیر، آن را به مشکلات و بیماریهایی بسیار جدی مانند احتمال وجود غدهای در مغز یا بروز سرطان ارتباط میدهند.
اغلب این اشخاص به گفته دکتر معتمدی، کسانی هستند که یا میان دوستان و اطرافیانشان با بیمار سختی مواجه بودهاند و شخصی را با این علائم دیدهاند که این موضوع موجب نگرانیشان شده است یا در دوران کودکی در مورد بیماری خاصی صحبت و سخن زیاد شنیده و بر آن تمرکز کردهاند.
علاوه بر این موارد، خانوادههای وسواسی و حساس هم در میان صحبتها و با نوع عملکردشان میتوانند چنین حسی را در وجود فرزندانشان ایجاد کرده و پرورش دهند.
آن طور که این روانپزشک میگوید: این بیماری در هر دو گروه مردان و زنان مشاهده میشود، ولی احتمال بروز آن میان خانمها کمی بیشتر از آقایان است. همچنین در سنین جوانی و میانسالی، افراد بیشتر با این مشکل روبهرو خواهند شد و با آن دست و پنجه نرم خواهند کرد.
نوع بیماری براساس شرایط انتخاب میشود
کسانی که دچار چنین اختلالی میشوند، معمولا با علائم جزئی و گاه بیاهمیت، به بیماریهای جدی و مهم فکر میکنند. برای همین، یک روز به فکر سرطان میافتند و روز دیگر نگران ابتلا به هپاتیت هستند؛ بعضی وقتها هم سراغ انواع تومورها میروند و خلاصه حسابی برای خودشان نسخه میپیچند.
دکتر معتمدی با اشاره به این که افراد مبتلا به چنین اختلالی، متناسب با شرایط روز به بیماریهای متفاوت فکر میکنند، یادآور میشود: زمانی که در جامعه در مورد بیماری خاصی مانند اماس بیش از پیش صحبت میشود و در مورد این بیماری تبلیغات زیادی انجام میگیرد، چنین افرادی بیش از آنچه باید به این بیماری فکر میکنند یا وقتی یکی از اطرافیان یا آشنایان به بیماریای مبتلا میشود، چنین مشکلی بسیار فراتر از واقعیت به چشمشان خواهد آمد.
این روانپزشک میافزاید: زمینه بروز این اختلال در افسردگی یا وسواس نهفته است و بر همین اساس، خودبیمار انگاری تقریبا درمانهای مشابهی با افسردگی و وسواس دارد.
این بیماران درمان میشوند
نکته مهم در مورد این اختلال آن است که بعضی افراد، هیچ تلاشی برای تغییر وضعیت خود نمیکنند و با این طرز فکر که اختلال خود بیمار انگاری، درمانی ندارد خودشان را از درمان محروم میکنند. در صورتی که به گفته دکتر معتمدی، مشکل اغلب این افراد قابل درمان است و اگر به روانپزشک مراجعه کنند میتوانند زندگیای طبیعی داشته باشند.
وی ادامه میدهد: خیلی طبیعی و البته لازم است که اگر مشکل جسمی خاصی برای هر فردی پیش بیاید یا نشانهای از یک بیماری در بدنش وجود داشته باشد، برای تشخیص و درمان بموقع به پزشک مراجعه کند، اما کسانی که به این اختلال دچار میشوند، فقط به بیماریهای مهم و جدی فکر میکنند. اینها با دیدن کوچکترین تغییری در جسمشان به یاد بیماریهای سخت و اغلب غیرقابل درمان میافتند.
وی با تاکید بر این که هزاران علت مختلف برای بروز یک بیماری وجود دارد و عوامل متعددی میتواند زمینهساز ابتلا به بیماری شود، توضیح میدهد: کسانی که از اختلال خودبیمار انگاری رنج میبرند، معمولا از نظر شناختی مشکل دارند و هر موضوعی را خیلی جدیتر و بزرگتر از واقعیت میبینند و نشان میدهند.
این روانپزشک با بیان این که در 99 درصد موارد، این افکار بیهوده است و فقط فرد را نگران میکند، خاطرنشان میکند: با استفاده از درمانهای دارویی، روان درمانی، درمانهای حمایتی و اطمینان بخشی به این گروه از افراد میتوانیم این مشکل را برطرف کنیم که البته گاهی بر اثر یک هیجان، استرس یا اتفاق خاصی که در زندگی پیش میآید، چنین اختلالی عود میکند، ولی دیگر خیلی پایدار نخواهد بود و در اغلب موارد، چنین افرادی پس از درمان مشکلی نخواهند داشت.
نیلوفر اسعدیبیگی / گروه سلامت
هیستری نوعی از اختلالات روانی است که در آن تعارضات روانی بهصورت عوارض جسمی بروز میکند. این عوارض از نظر شدت و ضعف متعدد است که آنها را میتوان به سه گروه عارضه جسمی تقسیم کرد:
گروه اول: اختلالات جسمی بدون هیچ گونه آسیب به اعضای بدن.
گروه دوم: اغراق در شدت عارضه جسمی.
گروه سوم: اختلالات جسمی توأم با آسیب به اعضای بدن به علل روانی. علائم هیستری یا اختلال تبدیلی معمولاً در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی نوعاً پس از برخی فشارهای روانی زندگی، پدید میآید.
یک دوره ممکن است به طور ناگهانی به پایان برسد، اما دیر یا زود احتمال دارد به شکل اولیه با علامت متفاوت بازگردد. شیوع اختلال تبدیلی کمتر از یک درصد است و در زنان بیش از مردان تشخیص داده میشود.
شخص هیستریک با رفتارهای نامتعادل خود آسایش را از دیگران سلب میکند. گاهی در این بیماران، عناد و کینه به سوی خود آنان متوجه میشود. اما اغلب عوارض هیستری به قصد گریز از مشکلات زندگی به وجود میآید.
از نظر علم روانشناسی افراد به انگیزههای روانی به طرق فیزیولوژیکی عکسالعمل نشان میدهند. هیجان عاطفی که در نتیجه محرومیت و تعارض حاصل میگردد، اغلب سبب بروز عوارض واقعی جسمانی میشود و چنانچه هیجانات عاطفی شدید و مداوم باشد، بتدریج منجر به بروز عوارض نامطلوب جسمانی که گاهی غیر قابل جبران است، خواهد شد.
شخص مبتلا به هیستری دارای این مشخصات است: برونگرا و خودخواه است، تلقین پذیر است و جاهطلب و نسبت به انتقاد حساس است. این شخص نیاز به تمجید دیگران دارد و دچار عدم رشد عاطفی است. افراد مضطرب که مبتلا به اختلالات هیستری میشوند از راههای بسیار مختلف تشویش و اضطراب خود را آشکار میسازند.
یکی از این علائم، بیحسی است که ممکن است احساس یک قسمت یا تمامی نواحی یک دستگاه حسی از بین برود. معمولاً بیحسی از این نوع، در عضوهایی که فعالیت زیادی دارند، اتفاق میافتد. اختلالات دستگاه تنفس و اختلالات دستگاه گوارش را نیز میتوان از علائم بعدی دانست. مثلاً شخص در نفس کشیدن دچار مشکل میشود یا ممکن است منجر به آسم در فرد شود. البته آسم همیشه دلیل روانی ندارد بلکه گاهی علت مشخص عضوی نیز دارد. اغلب اوقات، عوامل جسمی و روانی به کمک یکدیگر، در ایجاد آسم مؤثر واقع میشود.
درباره اختلالات گوارشی هم باید گفت این اختلالات مختلف است و حالت تهوع نیز در افراد مضطرب بسیار دیده میشود. همچنین در هیستری علایم اختلالات در حرکت ارادی عضلات، زیاد است. شاید متداولترین این اختلالات، تکان خوردن یا لرزش است. تیک نیز در حالت هیستری زیاد دیده میشود. اختلال حرکتی فلج است که معمولاً در قسمت دست و پا اتفاق میافتد.
علامت بعدی که میتوان از آن نام برد حملههای هیستری است. حمله یا غش هیستری عبارت است از اختلال کلی و عمومی در عضلات بدن که از خیلی جهات شبیه غش یا صرع است. در این حالت شخص بیهوش شده و اگر چه خود را به اطراف میزند، ولی به عکس صرع، زبان خود را گاز نمیگیرد و تقریباً همیشه مراقب است که به خود آسیبی نرساند.
اختلالات بینایی و شنوایی از علائم دیگر است. در اختلالات بینایی و شنوایی از نوع هیستری، تمایل به نشنیدن و ندیدن موضوعهای نامطلوب که اغلب انسانها از محوطه توجه خود دور میسازند، شدت مییابد. خطای ادراک همیشه بر اساس انگیزهای است که در محیط شخص وجود دارد در حالی که او در تعبیر و تفسیر این انگیزه، مرتکب اشتباه شده است. ادراک غیرعادی یا توهم عبارت است از ادراکی که هیچ اساس و واقعیتی در محیط فرد ندارد.
مورد بعدی اختلال در تکلم است؛ ناتوانی در فرو بردن غذا و قادر نبودن به کنترل صحیح زبان است در هیستری متداول است. این اختلال یکی از علایم بسیار رایج در هیستری است. تنها در چند مورد استثنایی میتوان علت لکنت زبان را اختلالات جسمی دانست ولی در اکثر افراد مبتلا به لکنت، علل عمیق روانی و بویژه هیستری دیده میشود.
در تاریخچه افراد مبتلا به هیستری، محرومیت شدید در یکی از احتیاجات اصلی آنها دیده میشود. در واقع یکی از روشهای نجات از مشکلات برای این افراد، بیمار شدن است. تفاوت میان تمارض و هیستری این است که در هیستری محرک اصلی به طور کلی یا تقریباً ناخودآگاه است در حالی که تمارض به طور آگاهانه صورت میگیرد. در هیستری شخص سعی دارد خود را فریب دهد، ولی در تمارض او میکوشد تا دیگران را بفریبد. اگر شخص مبتلا به هیستری از این طریق منفعتی عایدش شود، درمان او بسیار مشکل خواهد بود. البته باید گفت طی قرن گذشته کاهش آشکاری در بروز هیستری وجود داشته که حاکی از نقش احتمالی عوامل اجتماعی و فرهنگی است. (شیرین کسرایی - کارشناس ارشد روانشناسی/ ایران)
565
چه چیزی باعث سکته مغزی می شود؟
نقش فیزیوتراپی در درمان بیمارانی که سکته مغزی کرده اند
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۳۵
درفیزیوتراپی بااستفاده از تکنیک هایی مانند ماساژ ،آموزش مهارت ها ودرمان های الکتروتراپی (استفاده از جریان های الکتریکی)و...باعث بهبود و بازیابی حرکت می شودکه در نتیجه این بیماری دچار مشکل شده است.
به گزارش سلامت نیوز، سکته مغزی زمانی رخ می دهد که یک لخته خونی باعث انسداد شریان خونرسان مغزی شود یا یک رگ خونی مغز پاره شده و خونرسانی به بخشی از مغزمتوقف می شود . این موجب اختلال در اکسیژن رسانی به مغز و به دنبال آن مرگ سلول های مغزی می شود. مرگ سلول های مغزی، موجب اختلال در عملکرد بخش های مختلف بدن می گردد.سکته مغزی می تواند باعث فلج عضلانی ،از دست دادن حس زبان گفتار، مشکلات بینایی ،ادراک بصری ،کما و حتی مرگ شود.
چه چیزی باعث سکته مغزی می شود؟
سکته مغزی می تواند در اثر انسداد وبسته شدن عروق خونی درمغزایجادشود(توسط لخته ای که در مغز یا بخش های دیگر بدن تشکیل شده و به مغزمی رسد)
سکته مغزی چگونه است؟
آمار مراکزکنترل وپیشگیری ازبیماریها در آمریکا نشان می دهد سالانه بیش از 795000 سکته مغزی اتفاق می افتد(در آمریکا) که حدود 130000 مورد، منجر به مرگ می شود.
نشانه / علائم سکته مغزی چیست؟
شایعترین علائم هشدار دهنده سکته مغزی عبارتند از:
-بی حسی ناگهانی و یا ضعف صورت، بازو و یا پا
-مشکل در صحبت کردن و درک گفتار
-مشکل ناگهانی بینایی در یک یا هر دو چشم.
-راه رفتن به شکل ناگهانی دچار مشکل می شود، سرگیجه، از دست دادن تعادل، و یا از دست دادن هماهنگی بین اندام های بدن
-سردرد شدید و ناگهانی بدون علت شناخته شده
• سکته مغزی باعث چه نقص هایی می شود؟
آسیب به یک طرف از مغز طرف مقابل بدن را نیز تحت تاثیرقرار می دهد.
عواقب ناشی از سکته مغزی ممکن است شامل اختلالات جسمی، حسی، شناختی ، بلع و مسائل عاطفی.
اختلالات فیزیکی بعد از سکته مغزی معمولا به صورت ضعف عضلانی وفلجی یک نیمه بدن دیده می شود.اغلب فرد حس و حرکت دست ویا پا را در سمت مقابل آسیب دیده مغزازدست می دهد. بنابراین، اگر یک فرد دچارسکته مغزی چپ باشد، ممکن است ضعف یا فلج دست و پای راست داشته باشد. و این موجب مشکل در انجام کارهای روزمره زندگی فرد می شود. (مثل بستن گره کفش ،حمام کردن ،تغذیه و غیره) و اثار فیزیکی نیز شامل درد، خستگی، تغییرات در تون عضلانی و اختلالات راه رفتن میباشد.
اختلالات حسی
اقدامات تشخیصی
اقدامات تشخیصی برای تشخیص سکته مغزی توسط اطرافیان فرد، شامل موارد زیر می باشد: 1. از فرد بخواهید لبخند بزنید. آیا یک طرف از صورت کج شده است؟
2. از فرد بخواهید تا هر دو بازو خود را بالا بیاورد.آیا یکی از بازوها به سمت پایین منحرف میشود؟
3. از فرد بخواهید یک عبارت ساده را تکرار کند. آیا فرد مبهم یا نامفهوم صحبت میکند؟
4.در صورت مشاهده یکی از این علایم در سریعترین زمان ممکن با اورژانس تماس بگیرید. علایم سکته مغزی باید جدی تلقی شوند و نباید به سادگی ازآنها گذشت.
فیزیوتراپیست کسی است که به طور حرفه ای برای ارزیابی مشکلات حرکتی وحسی افراد مبتلا به بیماری سکته مغزی آموزش دیده است.فیزیوتراپیست یک عضوجدایی ناپذیر ازکلینیک چندرشته ای سکته مغزی است.
درفیزیوتراپی بااستفاده از تکنیک هایی مانند ماساژ ،آموزش مهارت ها ودرمان های الکتروتراپی (استفاده از جریان های الکتریکی)و...باعث بهبود و بازیابی حرکت می شودکه در نتیجه این بیماری دچار مشکل شده است.
تمرکزاصلی فیزیوتراپیست بعد از سکته مغزی کمک به شما برای استفاده ازاندام های هردوسمت بدن وبازیابی قدرت و حرکت های بدن به اندازه ممکن است. فیزیوتراپی کمک میکند که تا حد ممکن کنترل ماهیچهها و حرکت فرد به حالت عادی بازگردد.فیزیوتراپیست بااستفاده از متد تمرین درمانی و ورزش هایی متناسب با هربیمار میتواند باعث افزایش دامنه حرکتی در مفاصل و اندام هاشود.
-بااستفاده از متد منوال تراپی باعث بهبودی فرد تا حدممکن میشود.
بااستفاده از وسایل کمکی مانند عصا، واکر، و... در حد ضرورت تغییرات لازم در محیط زندگی و کار از دیگر کارهای فیزیوتراپیست میباشد.
هدف اصلی از فیزیوتراپی در درمان سکته مغزی ،حفظ وافزایش توانایی های شما برای بهبود کیفیت یک زندگی بهتر است.