به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه ایران، اگر با هم همکار هستید به این چند نکته برای حفظ کیفیت رابطه توجه کنید:
مسأله کار و رابطه را از هم جدا کنید
ارتباط شما باهم در محیط کار و در زندگی خانوادگی دو مسأله متفاوت هستند. به همین ترتیب رفتار شما نیز با همسرتان در این دو محیط متفاوت است.آنچه در رابطه عاطفی وجود دارد نباید در محیط کار تأثیری داشته باشد.اگر در خانه سر هر موضوع مشترک زناشویی اختلاف و جروبحثی داشتهاید، نباید آن را وارد مسائل کاریتان کنید همچنین عواطف و احساسات شما نباید کیفیت انجام کاری را که به عهده شماست تحت تأثیر قرار بدهد.
فردیتتان را از دست ندهید
زمانی که زن وشوهر همکاری نزدیکی در محیط کار دارند به سختی میتوانند هویت و شخصیت مستقل خود را حفظ کنند. راهکارهای زیادی برای حفط فردیت هرکدام از شما وجود دارد و شما باید با توجه به نوع باید راه حفظ هویت خودتان را پیدا کنید. توانایی گرفتن تصمیمهای شخصی و داشتن ایدههای مجزا و حذف وابستگی در تصمیمگیریها میتواند راهکاری برای شما باشد..
فضای کار را از هم جدا کنید
یکی از راههای حفظ هویت و حریم خصوصی جداکردن محیط کار از همسرتان است. خوب است اتاق کار و فضایتان از همسرتان جدا باشد. حتی اگرهردو در خانه کار میکنید زمان و مکان کار را تا جایی که برایتان امکان دارد از هم جدا کنید.زمانی که هردو روی یک موضوع کار میکنید نیز باید فضای کاری هرکدام از شما جدا باشد.مدارک، اسناد، وسایل مورد نیاز برای کار را از هم جدا کنید،حتی اگر لازم است برنامههای کاری را با نامه به هم اطلاع بدهید و واسطهای برای کار مشترک داشته باشید.
کار در بخشها و محیطهای مجزا
اگر کار شما مشترک و بسیار نزدیک به هم است در امور هم دخالت نکنید. تا زمانی که همسرتان از شما مشاوره بهعنوان یک همکار نخواسته است در امور کاری اش دخالت نکنید. اگر احساس میکنید نمیتوانید مداخله نکنید در بخشهای متفاوت کار کنید.شرکت یا مؤسسه میتواند کارهای متفاوتی را به شما پیشنهاد بدهد.
باوجود اختلاف نظرها باهم کار کنید
زن و شوهرهای همکار معمولاً تنش و اختلافنظرهای بیشتری باهم دارند؛کمکردن اختلاف نظرها و رسیدن به توافق جمعی کار سختی است.شما باید یاد بگیرید با همدلی، درک تفاوتها و تلاش برای رسیدن به یک توافق مشترک تنشها را کم کنید.
به وظایف خودتان عمل کنید
به این دلیل که باهم همکار هستید نباید مسئولیتهایتان را به دوش دیگری بیندازید.هرکدام از شما باید دقیقاً پایبند وظایف خودش باشد و همان مناسباتی که با همکاران دیگرتان دارید باید با همسرتان داشته باشید.
به پیشرفت فکر کنید
همکار بودن با همسرتان و احساس صمیمیت و نزدیکی همیشه هم خوب نیست.همسرتان ممکن است نقصها و ناتوانیتان را نادیده بگیرد یا جبران کند.از همسرتان بخواهید صرف نظر از اینکه چقدر دوستتان دارد به شما بگوید ایراد کارتان کجاست و بهجای جبران، شما را برای بهبود مهارتهایتان تشویق کند.
ارزش همکار بودن
کارکردن با همسرتان در یک محیط ممکن است با چالش همراه باشد اما فایدههای ویژهای هم دارد؛درک شما از موقعیت کاری یکدیگر، کارکردن با عشق و درکنار کسی که دوستش دارید، اعتماد و تعهدی که نسبت به کار مشترک احساس میکنید همگی مزیت به حساب میآیند.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از تبیان ، شما چند تا فرزند دارید؟ یکی؟ دو تا؟ سه تا؟ آیا اگر صد تا بچه هم داشته باشید، حاضر می شوید به یکی از آنها غذایی را بخورانید که مسموم است؟ یا او را به جایی ببرید که پر از مواد آلوده است؟ مسلماً نه. پس چطور است که بعضی از پدر و مادرها حواسشان به خوراک روانی فرزندشان نیست؟
باور کنید نمی خواهم شعار بدهم، اما تأثیر مسئله کم توجهی بعضی از والدین به کیفیت فیلم ها و موسیقی هایی که کودکشان را در معرض آنها قرار می دهند، کمتر از تأثیر یک وعده غذای مانده و مسموم یا نفس کشیدن در یک اتاق پر از مونوکسید کربن نیست. تأثیری که این رسانه ها روی روان کودک شما می گذارند، یک تأثیر چند جانبه است که حالا حالاها از ذهن فرزند شما پاک نخواهد شد.
چند کلام حرف تأسف بار اما ضروری
متأسفانه امروزه کار بعضی بی توجهی های بعضی از پدر و مادرها به جایی رسیده است که ناخواسته این جمله به ذهن متبادر می شود که «پدر و مادر هم، پدر و مادرهای قدیم». شرح حال نمونه ای از این پدر و مادرها را همین چند وقت پیش از زبان یکی از دوستان شنیدم: «میز شام که آماده شد، زن و شوهر جوان صاحبخانه که یک دختر شش ساله داشتند، از مهمان ها خواستند که سر میز بنشینند.
تلویزیون از قبل روشن بود و فیلمی پخش می شد که سانسور نشده بود. تقریباً حواس هیچ کدام از بزرگترها به آن فیلم نبود و وقتی هم که سر میز نشستیم، تمام حواس ها رفت به غذا و بگو و بخند. دخترک صاحبخانه با دو تا بچه دیگر که مهمان بودند، کنار هم سر میز نشسته بودند و غذا می خوردند. ناگهان بچه ها ساکت شدند. باز هم کسی حواسش نبود. من هم تصادفاً وقتی متوجه صحنه جنسی فیلم شدم که به نظرم چند ثانیه ای از تماشای آن صحنه توسط بچه ها گذشته بود.
با چشم و ابرو از صاحبخانه خواستم تلویزیون را خاموش کند اما او با بی تفاوتی نجوا کرد: «الآن تموم می شه». راست می گفت. فیلم همانجا تمام شد اما برای بچه ها تازه آغاز ماجرا بود چون شروع کردند به بوسه های آن مدلی و حرف زدن درباره آن. و متأسفانه باز هم پدر و مادرها با بی تفاوتی و حتی گهگاهی هم قربان صدقه ی تشویق آمیزشان با صحبت های بچه ها در این باره برخورد کردند».
متأسفانه امثال این قبیل پدر و مادرها زیاد شده اند. به عنوان یک مثال دیگر، چند وقت پیش کودک هفت ساله ای را دیدم که همزمان با صدای یکی از خواننده های زیر زمینی با گرفتن کنترل تلویزیون جلوی دهانش و ورجه وورجه کردن روی مبل، ادای او را در می آورد که گذشته از موسیقی جنون آمیزش، محتوای شعرش هم بیمارگونه بود. و متأسفانه این قبیل قصه ها ادامه دارند...
این فیلم ها و موسیقی ها با کودک شما چه می کنند؟
قبل از اینکه وارد این بحث شویم باز هم روی این نکته تأکید می کنم که تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر کودک شما، به دوران کودکی محدود نمی شود. با توجه به این مسئله به چند مورد از این آثارآسیب زا در کودکان می پردازیم:
یک ژست مادام العمر
شما به عنوان یک فرد بزرگسال، خاطرات کودکی تان را چگونه می بینید؟ مثلاً به صورت تصویر می بینید؟ یا به صورت یک مفهوم ذخیره شده در حافظه بلند مدت تان؟ آیا می دانید که بچه ها از هر چیزی که می بینند یا می شنوند و یا به هر نحوی با آن مواجه می شوند یک تصویری در ذهنشان درست می کنند؟ تصویری که هم خاطره آنها را می سازد و هم شکل و شمایل نگرش آنها را نسبت به خودشان، دنیا و آینده تعیین می کند؟ با این شرایء دیگر خودتان تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر فرزندتان را حساب کنید!
یک بلوغ نصفه نیمه و بدموقع
به طور کلی مراحل رشد انسان طوری برنامه ریزی شده است که در هر مرحله جنبه های مختلف وجودی فرد پا به پای هم بالا می آیند. مثلاً در نوجوانی هم جسم شروع به رشد می کند، هم فکر، هم روابط اجتماعی و هم دغدغه های جنسی. این هماهنگی بین جنبه های مختلف رشد، اهمیت خیلی خیلی زیادی دارد.
چون اگر این جنبه ها با هم هماهنگ نباشند و مثلاً یکی از جنبه ها حتی به شکل سطحی از بقیه جلو بزند، فرد دچار سردرگمی و اضطراب می شود. پس به همین دلیل مهم، باید کودکان را از دیدن فیلم ها و شنیدن آهنگ هایی که محتواهای نامناسب دارند، به شدت دور نگه داشت و از توجیهاتی مانند اینکه «بچه است»، «از این چیزها سر در نمی آورد» و... به شدت پرهیز کرد. چون دقیقاً به همین دلیل که او بچه است و از این مسائل سر در نمی آورد، این جور چیزها می توانند برای حال و آینده او حتی خطرناک باشند.
معصومیت از دست رفته
فرقی نمی کند فیلم باشد یا موسیقی، وقتی که کودک شما چیزی را می بیند یا می شنود که محتوای سالمی ندارد، در واقع دارد ذره ذره از معصومیتش دور می شود و آثار این دور شدن، در مراحل بعدی زندگی او مانند نوجوانی و جوانی خودش را نشان خواهد داد.
یک عامل خطر
در مباحث بهداشت روانی یک اصلی وجود دارد. این اصل می گوید وقتی یک فرد به بیماری روانی مبتلا می شود که زمینه جسمانیِ آن بیماری، در محیطی قرار بگیرد که احتمال بروز بیماری را افزایش می دهد. این اصل نشان می دهد که محیط چقدر می تواند در سلامت یا بیماری ما نقش داشته باشد. پس لطفاً این مسئله را به شکلی خاص جدی بگیرید. فیلم ها و موسیقی های نامناسب طوری هستند که حتی روان یک آدم عاقل و بالغ و سالم را هم دچار خمودگی و افسردگی می کنند چه برسد به روان دنیا ندیده و آسیب پذیر یک کودک!
اگر از قلم کمی تا قسمتی علمی بنده در این یادداشت، خسته شدید از شما عذرخواهی می کنم، اما به نظرم آمد که نوشتن به زبان علم شاید بتواند این یادداشت را از اتهام به شعارزدگی دور نگه دارد و ذهنیت های منصف را نسبت به واقعیت این مقولات بیدار کند.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از تبیان ، شما چند تا فرزند دارید؟ یکی؟ دو تا؟ سه تا؟ آیا اگر صد تا بچه هم داشته باشید، حاضر می شوید به یکی از آنها غذایی را بخورانید که مسموم است؟ یا او را به جایی ببرید که پر از مواد آلوده است؟ مسلماً نه. پس چطور است که بعضی از پدر و مادرها حواسشان به خوراک روانی فرزندشان نیست؟
باور کنید نمی خواهم شعار بدهم، اما تأثیر مسئله کم توجهی بعضی از والدین به کیفیت فیلم ها و موسیقی هایی که کودکشان را در معرض آنها قرار می دهند، کمتر از تأثیر یک وعده غذای مانده و مسموم یا نفس کشیدن در یک اتاق پر از مونوکسید کربن نیست. تأثیری که این رسانه ها روی روان کودک شما می گذارند، یک تأثیر چند جانبه است که حالا حالاها از ذهن فرزند شما پاک نخواهد شد.
چند کلام حرف تأسف بار اما ضروری
متأسفانه امروزه کار بعضی بی توجهی های بعضی از پدر و مادرها به جایی رسیده است که ناخواسته این جمله به ذهن متبادر می شود که «پدر و مادر هم، پدر و مادرهای قدیم». شرح حال نمونه ای از این پدر و مادرها را همین چند وقت پیش از زبان یکی از دوستان شنیدم: «میز شام که آماده شد، زن و شوهر جوان صاحبخانه که یک دختر شش ساله داشتند، از مهمان ها خواستند که سر میز بنشینند.
تلویزیون از قبل روشن بود و فیلمی پخش می شد که سانسور نشده بود. تقریباً حواس هیچ کدام از بزرگترها به آن فیلم نبود و وقتی هم که سر میز نشستیم، تمام حواس ها رفت به غذا و بگو و بخند. دخترک صاحبخانه با دو تا بچه دیگر که مهمان بودند، کنار هم سر میز نشسته بودند و غذا می خوردند. ناگهان بچه ها ساکت شدند. باز هم کسی حواسش نبود. من هم تصادفاً وقتی متوجه صحنه جنسی فیلم شدم که به نظرم چند ثانیه ای از تماشای آن صحنه توسط بچه ها گذشته بود.
با چشم و ابرو از صاحبخانه خواستم تلویزیون را خاموش کند اما او با بی تفاوتی نجوا کرد: «الآن تموم می شه». راست می گفت. فیلم همانجا تمام شد اما برای بچه ها تازه آغاز ماجرا بود چون شروع کردند به بوسه های آن مدلی و حرف زدن درباره آن. و متأسفانه باز هم پدر و مادرها با بی تفاوتی و حتی گهگاهی هم قربان صدقه ی تشویق آمیزشان با صحبت های بچه ها در این باره برخورد کردند».
متأسفانه امثال این قبیل پدر و مادرها زیاد شده اند. به عنوان یک مثال دیگر، چند وقت پیش کودک هفت ساله ای را دیدم که همزمان با صدای یکی از خواننده های زیر زمینی با گرفتن کنترل تلویزیون جلوی دهانش و ورجه وورجه کردن روی مبل، ادای او را در می آورد که گذشته از موسیقی جنون آمیزش، محتوای شعرش هم بیمارگونه بود. و متأسفانه این قبیل قصه ها ادامه دارند...
این فیلم ها و موسیقی ها با کودک شما چه می کنند؟
قبل از اینکه وارد این بحث شویم باز هم روی این نکته تأکید می کنم که تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر کودک شما، به دوران کودکی محدود نمی شود. با توجه به این مسئله به چند مورد از این آثارآسیب زا در کودکان می پردازیم:
یک ژست مادام العمر
شما به عنوان یک فرد بزرگسال، خاطرات کودکی تان را چگونه می بینید؟ مثلاً به صورت تصویر می بینید؟ یا به صورت یک مفهوم ذخیره شده در حافظه بلند مدت تان؟ آیا می دانید که بچه ها از هر چیزی که می بینند یا می شنوند و یا به هر نحوی با آن مواجه می شوند یک تصویری در ذهنشان درست می کنند؟ تصویری که هم خاطره آنها را می سازد و هم شکل و شمایل نگرش آنها را نسبت به خودشان، دنیا و آینده تعیین می کند؟ با این شرایء دیگر خودتان تأثیر فیلم ها و موسیقی های نامناسب بر فرزندتان را حساب کنید!
یک بلوغ نصفه نیمه و بدموقع
به طور کلی مراحل رشد انسان طوری برنامه ریزی شده است که در هر مرحله جنبه های مختلف وجودی فرد پا به پای هم بالا می آیند. مثلاً در نوجوانی هم جسم شروع به رشد می کند، هم فکر، هم روابط اجتماعی و هم دغدغه های جنسی. این هماهنگی بین جنبه های مختلف رشد، اهمیت خیلی خیلی زیادی دارد.
چون اگر این جنبه ها با هم هماهنگ نباشند و مثلاً یکی از جنبه ها حتی به شکل سطحی از بقیه جلو بزند، فرد دچار سردرگمی و اضطراب می شود. پس به همین دلیل مهم، باید کودکان را از دیدن فیلم ها و شنیدن آهنگ هایی که محتواهای نامناسب دارند، به شدت دور نگه داشت و از توجیهاتی مانند اینکه «بچه است»، «از این چیزها سر در نمی آورد» و... به شدت پرهیز کرد. چون دقیقاً به همین دلیل که او بچه است و از این مسائل سر در نمی آورد، این جور چیزها می توانند برای حال و آینده او حتی خطرناک باشند.
معصومیت از دست رفته
فرقی نمی کند فیلم باشد یا موسیقی، وقتی که کودک شما چیزی را می بیند یا می شنود که محتوای سالمی ندارد، در واقع دارد ذره ذره از معصومیتش دور می شود و آثار این دور شدن، در مراحل بعدی زندگی او مانند نوجوانی و جوانی خودش را نشان خواهد داد.
یک عامل خطر
در مباحث بهداشت روانی یک اصلی وجود دارد. این اصل می گوید وقتی یک فرد به بیماری روانی مبتلا می شود که زمینه جسمانیِ آن بیماری، در محیطی قرار بگیرد که احتمال بروز بیماری را افزایش می دهد. این اصل نشان می دهد که محیط چقدر می تواند در سلامت یا بیماری ما نقش داشته باشد. پس لطفاً این مسئله را به شکلی خاص جدی بگیرید. فیلم ها و موسیقی های نامناسب طوری هستند که حتی روان یک آدم عاقل و بالغ و سالم را هم دچار خمودگی و افسردگی می کنند چه برسد به روان دنیا ندیده و آسیب پذیر یک کودک!
اگر از قلم کمی تا قسمتی علمی بنده در این یادداشت، خسته شدید از شما عذرخواهی می کنم، اما به نظرم آمد که نوشتن به زبان علم شاید بتواند این یادداشت را از اتهام به شعارزدگی دور نگه دارد و ذهنیت های منصف را نسبت به واقعیت این مقولات بیدار کند.