چگونه برنامه های غذایی بر روحیه تاثیر می گذارند
تغذیه سالم معمولاً با هدف حفظ تناسب اندام و استفاده از مزایای سلامتی مورد توجه قرار گرفته است اما آیا غذایی که می خورید بر روحیه شما تاثیر منفی می گذارد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از بدونیم؛ سال هاست که ارتباط بین روحیه و تغذیه مورد بحث است. همه ما می دانیم غذاهایی که می خوریم تاثیراتی روی ما دارند. در واقع این غذاها بخشی از خود ما می شوند. آمینو اسیدهایی که مصرف می کنیم به تشکیل پروتئین هایی که بخشی از سیستم ایمنی بدن، ماهیچه ها و غیره می باشند کمک می کند. رابطه ما با غذاها پیچیده و حاوی عناصر احساسی بسیار قوی است. یک روز پر استرس را در نظر بگیرید ناخودآگاه به سمت شکلات، نوشیدنی های الکل دار و غذاهای آماده کشیده می شویم نه به سمت غذاهای سالمی مثل بروکلی. اگر احساس خستگی کنیم به سمت کافئین و غذاهای شکردار و هرچیزی که به ما انرژی زیادی بدهد تمایل پیدا می کنیم. بیایید درباره انتخاب هایمان و تاثیراتی که غذا بر روحیه ما می گذارند و این که چگونه می توانیم روحیه خود را از طریق تغذیه حمایت کنیم بررسی هایی انجام دهیم.
سروتونین هورمون شادی، خرسندی و آرامش است. جالب است بدانید ۸۰ درصد سروتونین بدن در شکم تولید می شود. بنابراین سلامت شکم نقش مهمی در احساس ما خواهد داشت. وقتی به روحیه خود فکر می کنیم به ارتباطی که روحیه با مغز دارد نیز فکر می کنیم و این که بسیاری از انتقال دهنده های عصبی در شکم تولید می شوند.
مثل کلم ترش شامل میکروب هایی هستند که برای سیستم گوارشی بسیار مفید هستند و می توانند روحیه را تقویت کنند. می توانید این غذاها را هم از فروشگاه ها تهیه کنید و هم خودتان درست کنید.
شکلات تلخ منبع تریپتوفان و آمینو اسید است که به تولید سروتونین کمک می کند. مصرف شکلات باعث می شود که مغز ترکیبی شیمیایی به نام آناندامید تولید کند که به طور موقت حس درد و افسردگی را از بین می برد. ماده دیگری که با مصرف شکلات تولید می شود دوپامین می باشد که در بهبود و ایجاد روحیه بسیار موثر است. البته برای کسانی سطح دوپامین بدنشان زیاد است مصرف شکلات باعث ایجاد تنش و خشونت می شود. بنابراین مصرف شکلات برای همه افراد به یک شکل نیست. بعضی ها با مصرف شکلات روحیه بهتری می گیرند ولی در بعضی ایجاد خشونت می کند.
به خصوص موز رسیده به تنظیم دوپامین (عامل حس خوب) کمک می کند. زیرا موزها سرشار از تیروزین آمینو اسیدی که به تولید دوپامین در مغز کمک می کند. موز سرشار از ویتامین های گروه B و منیزیم است. هر دوی این ها برای سیستم عصبی آرامش ضروری هستند. از دیگر غذاهایی که دارای تیروزین هستند بادام، تخم مرغ و گوشت می باشد.
تولید منظم گلوکز خون در روحیه نیز بسیار موثر است. این یعنی غذاها و اسنک های دربردارنده پروتئین، چربی و فیبر مصرف کنید تا گلوکز شکرها و نشاسته ها به خون جریان پیدا کند. برای انجام این کار تنها به چربی، پروتئین و فیبرها تکیه نکنید و بیش از حد شکر و نشاسته مصرف نکنید.
الکل یک نوشیدنی افسرده کننده است. عملکرد الکل به این گونه است که ابتدا مقداری دوپامین دریافت می کنید اما پس از مدتی کوتاه آثار افسردگی در شما نمایان می شود. بنابراین اگر افسرده هستید و می خواهید روحیه خود را بهتر کنید الکل انتخاب مناسبی نیست. قبل از این که برای بهبود احساس و روحیه چیزی را مصرف کنید بهتر است الکل را کنار بگذارید. با کنار گذاشتن آن ممکن است چیز دیگری نیاز نداشته باشید. روحیه ضعیف و الکل با همکاری همدیگر یک چرخه معیوب در بدن ایجاد می کنند.
مصرف بیش از حد کافئین: مصرف قهوه، نوشیدنی های بدون الکل و نوشیدنی های انرژی زا به تولید آدرنالین یکی از هورمون های استرس کمک می کند. کسانی که بیش از حد کافئین مصرف می کنند به دلیل تاثیر آدرنالین بر گلوکز خون افت و خیزهای زیادی در روحیه و انرژی خود تجربه می کنند. قندهای تصفیه نیز تاثیرات منفی همانند کافئین بر روحیه انسان می گذارد. البته در بعضی افراد مصرف مقدار کمی کافئین روزانه به تقویت روحیه آن ها کمک بزرگی می کند.
نگرانی های زیادی درباره غذاهایی که شامل مواد نگهدارنده هستند وجود دارد. این مواد به غذاها اضافه می شوند تا با مهار برخی باکتری ها عمر غذا را بیشتر کنند. هر انسانی ۳ تا ۵ کیلوگرم باکتری در روده بزرگ دارد. این باکتری ها در سیستم ایمنی بدن، روحیه و مغز موثر هستند. نگهدارنده هایی که در این غذاها وجود دارند روی این باکتری ها نیز تاثیر می گذارند و این جای نگرانی دارد. بنابراین غذاهای کامل و طبیعی و سبزیجات بخورید تا زندگی سالمی داشته باشید.
به خاطر داشته باشید که نحوه خوردن، نوشیدن، فکر کردن، نفس کشیدن و درک کردن، تمام این ها در روحیه شما تاثیر می گذارد. شیمی حیات و مواد مغذی که روزانه مصرف می کنید به اندازه باورها و اعتقادات شما بر انرژی شما تاثیر می گذارد. باید نیازهای بدن را برطرف کنیم تا بتوانیم در داخل بدن موقعیتی را ایجاد کنیم که به ما حس شادی، سلامت و انرژی بدهد.
آیا رژیمهای کم کربوهیدرات هورمونهای زنانه را مختل میکنند؟
آیا شما هم برای رسیدن به تناسب اندام از یک رژیم کم کربوهیدرات پیروی میکنید؟
به گزارش آلامتو و به نقل از علم ورزش؛ مطالعات نشان دادهاند که رژیمهای کم کربوهیدرات میتوانند موجب کاهش وزن و بهبود سلامت متابولیسمی شوند اما باوجود اینکه این رژیمها بسیار مفیدند ممکن است موجب بروز مشکلاتی برای بعضی از افراد شوند. مثلاً پیروی از رژیم بسیار کم کربوهیدرات بهمدت طولانی میتواند در برخی از خانمها اختلال هورمونی ایجاد نماید. این مطلب توضیح میدهد که رژیم کم کربوهیدارت چطور ممکن است بر هورمونهای زنانه اثر بگذارد.
هورمونها ما توسط سه غده اصلی تنظیم و کنترل میشوند:
هیپوتالاموس: که در مغز واقع شده
هیپوفیز: که در مغز واقع شده
فوقکلیوی ( آدرنال ): که در بالای کلیهها واقع شدهاند
همهی این سه غدد از راههای پیچیدهای عمل میکنند تا هورمونها را متعادل نگهدارند که به آن ارتباط فعالیت محور هیپوتالاموس، هیپوفیز و آدرنال (HPA) میگویند. محور HPA مسئول تنظیم میزان استرس، خلق وخو، هیجانات، گوارش، سیستم ایمنی، میل جنسی، متابولیسم، میزان انرژی و … میباشد. این غدد نسبت به عواملی مانند دریافت کالری، میزان استرس و ورزش حساس هستند.
استرس طولانی مدت میتواند موجب افزایش تولید کورتیزول و نوراپی نفرین شده و عدم تعادلی ایجاد کنند که فشار بر هیپوتالاموس، هیپوفیز و آدرنال را افزایش دهند. این فشار مداوم میتواند در نهایت منجر به اختلال در عملکرد محور HPA شود که درمباحثات علمی و پزشکی گاهی به آن “خستگی آدرنال ” میگویند. علائم آن شامل خستگی، سیستم ایمنی ضعیف و افزایش ریسک مشکلاتی چون کمکاری تیروئید، التهاب، دیابت و اختلالات خلقی میباشد.
توصیههای زیادی براین مبنی وجود دارد که میگویند رژیم بسیار کمکالری یا کم کربوهیدرات میتواند بهعنوان یک استرس عمل کرده و موجب اختلال در عملکرد HPA شوند. ضمناً شواهدی وجود دارد که نشان میدهد رژیم کم کربوهیدرات میتواند موجب افزایش تولید کورتیزول شده و مشکل را پیچیدهتر نماید. تحقیقی هم نشان داده، رژیم کم کربوهیدرات بهغیراز کاهش وزن، در مقایسه با یک رژیم متعادل، میزان کورتیزول را بالا میبرد.
اگر بهاندازه کافی کربوهیدرات مصرف نمیکنید، ممکن است با بینظمی قاعدگی یا آمنوره مواجه شوید. آمنوره به حالتی گفته میشود که سیکل قاعدگی بهمدت سه ماه یا بیشتر متوقف شود. شایعترین علت آمنوره، آمنوره هیپوتالامیک میباشد که بهخاطر مصرف خیلی کم کالری و کربوهیدارت، کاهش وزن، استرس یا ورزش بیش ازحد روی میدهد.
آمنوره دراثر افت میزان بسیاری از هورمونهای مختلف روی میدهد مانند گونادوتروپین که شروعکننده عادت ماهیانه است. این اتفاقات تأثیری دومینووار دارند و موجب افت میزان سایر هورمونها مانند هورمون لوتئوتروفیک ( LH )، هورمون محرک فولیکول ( FSH )، استروژن، پروژسترون و تستوسترون میشوند. این تغییرات میتوانند برخی از فعالیتهای هیپوتالاموس را کُند نمایند، هیپوتالاموس بخشی از مغز است که مسئول رهاسازی هورمون میباشد.
افت میزان لپتین، هورمونی که توسط سلولهای چربی تولید میشود، دلیل بالقوه دیگری از آمنوره و سیکل نامنظم میباشد. شواهد نشان میدهند که زنان برای حفظ عملکرد نرمال سیکل قاعدگیشان به میزان خاصی از لپتین نیاز دارند. اگر مصرف کالری یا کربوهیدراتتان بسیار کم باشد، میتواند میزان لپتین را کاهش داده و توانایی آن برای تنظیم هورمونهای تولید مثل را مختل نماید.
این اتفاق برای زنانی که کمبود وزن دارند یا خیلی لاغر هستند و تغذیه کمکربوهیدارت دارند بیشتر روی میدهد. با این حال اسناد و شواهدی که در مورد آمنوره و تغذیه کم کربوهیدرات باشند، چندان زیاد نیستند. مطالعاتی که آمنوره را بهعنوان یکی از عوارض جانبی چنین تغذیهای اعلام کردهاند، معمولاً تنها روی زنانی صورت گرفتهاند که برای یک مدت زمان طولانی تحت رژیم غذایی کم کربوهیدرات بودهاند. در یک پژوهش که بهمدت ۶ ماه، روی ۲۰ دختر جوان که تحت رژیم کتوژنیک بودند صورت گرفت، معلوم شد ۴۵ درصد از آنها با مشکلاتی در قاعدگیشان مواجه شده و ۶ درصدشان دچار آمنوره شدند.
غده تیروئید دوهورمون تولید میکند: تیروکسین (T4) و تریودوتیرونین (T3). این دو هورمون برای طیف وسیعی از عملکردهای بدن ضروریاند. مانند تنفس، ضربان قلب، سیستم عصبی، وزن بدن، کنترل دمای بدن، میزان کلسترول و سیکل قاعدگی.
T3 که هورمون فعال تیروئید است، نسبت به کالری و کربوهیدرات بسیار حساس است. اگر دریافت کالری یا کربوهیدارت بسیار اندک باشد، میزان T3 افت کرده و T3 معکوس افزایش مییابد. T3 معکوس هورمونی است که فعالیت T3 را محدود میکند. برخی آزمایشات نشان دادهاند رژیم کتوژنیک میزان T3 را کاهش میدهد.
دریک تحقیق معلوم شد افرادی که تغذیه بدون کربوهیدرات داشتند، میزان T3 شان درعرض ۲ هفته تا ۴۷ درصد افت کرد اما آنهایی که همان میزان کالری را دریافت کرده بودند اما روزانه دستکم ۵۰ گرم کروبوهیدرات مصرف میکردند، میزان T3 شان هیچ تغییری نکرده بود. T3 پایین و T3 معکوس بالا میتواند سوخت وسازتان را کُند کند و منجر به علائمی چون اضافهوزن، خستگی، کمبود تمرکز، بیحس وحالی و … گردد.
تحقیقی دیگر هم نشان داد یک سال رژیم غذایی مشتمل بر کربوهیدارت متعادل ( ۴۶درصد از انرژی کل )، نسبت به رژیم طولانی مدت بسیار کم کربوهیدرات ( ۴ درصد از انرژی کل )، تأثیرات بسیار مثبتتری بر خلق و خوی افراد چاق داشته است.
میزان مطلوب کربوهیدرات برای هر فرد متفاوت است. بسیاری از کارشناسان در این زمینه توصیه میکنند که باید ۱۵ تا ۳۰ درصد از کل کالری دریافتیتان از کربوهیدارتها باشد. برای بیشتر خانمها، این میزان معمولاً برابر با روزانه ۷۵ تا ۱۵۰ گرم کربوهیدرات است، اما شاید بعضی از خانمها به میزانی بیشتر از این نیاز داشته باشند.
برای این دسته از زنان، مصرف متعادلی از کربوهیدارت میتواند فوایدی چون کاهش وزن اضافی، خلق وخو و سطح انرژی بهتر، عملکرد نرمال قاعدگی و خواب بهتر دربرداشته باشد. سایر زنان، مانند ورزشکاران یا آنهایی که سعی در وزنگیری دارند، مصرف روزانه ۱۵۰ گرم کربوهیدارت مناسب است.
برای بعضی از خانمها مصرف روزانه کمتراز ۱۰۰ گرم کربوهیدارت میتواند بهتر باشد؛ زنانی که:
این مطالب یک دیدگاه کلی دارد و قطعاً در رژیم های غذایی نیازهای هر فرد نسبت به فرد دیگر متفاوت است، یعنی در برخی موارد کاهش کربوهیدرات نه تنها می تواند مضر نباشد بلکه فواید زیادی برای تعادل هورمونی نیز داشته باشد.
آیا به نظر شما اسم بر سرنوشت تاثیر دارد؟از طریق اسم مادر فرد و خود فرد ، سال تولد ، ماه تولد ، روز و ساعت تولد و یکسری موارد دیگر طبق محسباتی که مربوط به علوم غریبه می شود می توان به خیلی از حالات و خصوصیات فرد پی برد ، و بزرگانی در این علوم دارای تخصص بوده اند
و در حال حاضر عارف بزرگوار جناب علامه حسن زاده ی آملی استاد علم حروف ، اعداد و … هستند . حتی با محاسبه ی بر حسب نام خود فرد و مادر او یکسری موارد دیگر به شخص ذکر خاصی تجویز می شود ، تمامی حروف در عالم معنا دارای روح هستند و هر حرف و کلمه ای دارای تاثیرات مخصوص به خود است ،
حروف و کلمات خاصیت جذب و دفع کنندگی دارند و این عوامل در روابط بین افراد تاثیر گذار است به عنوان مثال می توان از طریق اسم بین دو نفر و یکسری از موارد دیگر ، به اطلاعات خوبی در مورد نوع رابطه ی افراد پی برد که چه میزان در بین آنها خاصیت جذب و یا دفع وجود دارد ( هر یک بر حسب محاسبات کدامیک از مواردآبی ، بادی ،
خاکی ، آتشی هستند و حال مثلا یکی آبی هست و دیگری خاکی رابطه ی بین آب و خاک دفع است یا جذب ، باد و آب چطور و … ، که اینها در کنار یکسری از موارد دیگر خیلی از موارد را معلوم می نماید . این علوم سالهای سال هست که موجود است و جزء خرافات و موهومات نیست
اما باید توجه داشت هر چند نام فرد باتوجه به مواردی که بیان شد تاثیر گذار است و یکسری کد گذاری ها در کائنات بر حسب آن صورت می گیرد اما به معنای جبر و سلب عقل و اختیار ما نیست . پیشینیان که دانستههایشان براساس خرد و حکمت باستان بود، دریافته بودند که حروف و اعداد اسرار و رموز پنهان و تاثیرات خاصی دارند.
در آغاز و در بسیاری از و فرهنگها و مذاهب، نامها به عنوان ابزاری جهت رشد و بستری برای تکامل شخصیتها بودهاند. مطمئناً نامها همواره مفاهیم ساده و روانی جهت برقراری ارتباط و مشخص شدن هویت شخص هستند، با اینحال مردمان قدیم در گذشته به خوبی فهمیده بودند که هر اسمی فرکانس انرژی خاصی را با خود حمل میکند
که بر زندگی حامل اسم بسیار تأثیرگذار است. این تأثیرگذاری را بسیاری از تمدنها و مللدر نقاط مختلف کره زمین دریافته و مورد استفاده قرار دادهاند. به عنوان مثالبومیان امریکا سنت جالی داشتهاند، کسانی که یک مقطع از زندگی را تمام کرده و وارد فاز مهم دیگری از زندگی میشدهاند، نام خود را عوض میکردند.
در برخی قبایلسرخپوستی نیز بعضی افراد دو نام داشتند، یکی از آنها هرگز به صورت عمومی آشکارنمیشده، علت اصلی هم قدرت موجود در آن بوده که میتوانسته به شخص دیگری منتقلشود. در قرن هفدهم هم اروپائیان با استفاده از آناگرام، روش به هم ریختن حروفیک کلمه و ساخت کلمات جدید از روی آن،
به این نتیجه رسیدهاند که با به همریختن نام اشخاص میتوان به کلمهی برای بررسی شخصیت فرد دست یافت. مثلاً پت مستعد و باهوش است. گرتا بزرگ است و دورا هم مانند جاده همیشه در سفراست. برخی از اسکیموها وقتی پیر میشوند برای خود اسم جدیدی انتخاب میکنند،و امیدوارند که با اسم جدید نیرو و توان تازهای به آنها داده شود.
در اندونزینیز پس از تحمل یک دروه رنج و ناراحتی شدید و طولانی یا بیماری سخت اسم خود راعوض میکنند، آنها معتقدند که با این کار شیطان را برای پیدا کردن مجددشان گیجمیکنند و این آشفتگی باعث میشود که اندوه و حزن دیگر آنها را پیدا نکند. درمذاهب گوناگون و کتب مقدس نیز مثالهایی در این زمینه وجود دارد.
در انجیل شخصیتهایبسیاری هستند که با تغییر مکان و موقعیت از محلی به محل دیگر یا پایان یافتن یکدوره رنج ومحنت نامشان تغییر کرده است(مسیح، میدید که شعمون نبی اعتماد به نفسزیادی ندارد، نام اور ا به پیتر تغییر داد) سارایی در سن 90 سالگی، پس از تحملسالها نازایی، نام خود را به ساره تغییر داد. در سنت یهودیان، تا به امروز هموقتی کسی از بیماری طولانی رنج میبرد، نامی برای او انتخاب میشود به این امیداست
که فرکانس انرژی نام جدید او را برای زندگی تازه و سرشار از سلامتی کمککند. به هر حال چه این اعتقادات وسنتها به طور کامل درست و واقعی باشند و چه درطول سالیان بسیار دستخوش تغییر یا آمیخته به خرافه شده باشند، وجود این عقایدمشترک در بین ادیان و ملل گوناگون، نشان دهنده این است که اقوام گذشته خوبی ازقدرت کلمات و تأثیر نام روی سرنوشت، شخصیت و حتی وضعیت فیزیکی افراد آگاه بودهاند.
به نقل از ایسنا اشتهای سیریناپذیر، تعریق بیش از حد و بالا رفتن فشارخون و ضربان قلب، تنها بخشی از علائم جسمی ظاهری استرس در زندگی روزمره هستند.
متخصصان تغذیه مصرف انواع میوه و سبزی به رنگهای مختلف را توصیه میکنند چراکه تنوع رنگ در این موادغذایی عامل جذب طیف وسیعی از ریزمغذیها به بدن است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی شفاف به نقل از ایسنا، استرس فراتر از این علائم ظاهری و آشکار میتواند با بیماریها و بروز رفتارهای عجیبی در فرد همراه باشد که سایت مدیکال دیلی در این مقاله به برخی از آنها اشاره کرده است:
شوخیهای غیرعادی: گاهی اوقات فرد به هنگام مضطرب بودن و وقتی تحت استرس است با موضوعات وحشتناکی چون بیماریها یا دیگر شرایط تهدیدکننده زندگی شوخی میکند. کارشناسان انجمن علوم روانشناختی آمریکا معتقدند این رفتار که در اصطلاح "طنز پای چوبهدار" خوانده میشود با استناد به این جمله که "خنده بر هر درد بیدرمان دواست" ممکن است واکنش چندان بدی هم نباشد. افرادی که در مواقع سخت، قادر به خندیدن هستند در واقع میتوانند احساسات منفی را در شرایط استرسزا از خود دور کنند. این مکانیزم دیدگاه فرد را نسبت به آنچه تهدیدآور است، خنثیتر کرده و اثر تهدیدکنندگی آن فاکتور بیرونی را کاهش میدهد. از جنبه روانشناختی، توانایی فرد در به کارگیری شوخی برای تغییر برداشت از یک موقعیت، حائز اهمیت است.
ریزش مو: استرس به سه شیوه مختلف به ریزش مو منجر میشود. در برخی موارد استرس میتواند فولیکولهای مو را وارد فاز استراحت رشد کند و در نتیجه مو به هنگام شستوشو یا شانه کردن از سر جدا میشود. در برخی شرایط استرس موجب میشود سیستم ایمنی به فولیکولهای مو حمله کند. همچنین نوع دیگر ریزش مو زمانی است که فرد در شرایط استرس خود موهای کف سر، ابروها یا بخشهای دیگر را از بدن جدا میکند که این اختلال "موکنی" نامیده میشود.
افرادی که در مواقع سخت قادر به خندیدن هستند در واقع میتوانند احساسات منفی را در شرایط استرسزا از خود دور کنند.
کابوس دیدن: استرس میتواند به هنگام خواب هم
همراه فرد باشد. همچنین توهمات مرتبط با خواب هم که در فاصله بین بیداری و
خواب اتفاق میافتد از اثرات استرس است. طبق اعلام انجمن خواب آمریکا در
هنگام توهم فرد ممکن است در هوشیاری کامل باشد اما به دلیل فلج شدن در خواب
قادر به حرکت کردن نیست.
اسهال: بروز این مشکل در افراد مضطرب شایع است. علاوه بر این استرس میتواند به سندرم روده تحریکپذیر منجر شود. در واقع بررسیها حاکی از آن است که سطح استرس و عملکرد سیستم گوارشی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. در زمان استرس ماده شیمیایی سروتونین تاثیر متفاوتی بر مغز دارد اما این ماده شیمیایی میتواند به شیوههای مختلفی بر روده تاثیر متقابل داشته باشد.
حساسیت پوستی: استرس یا تنش میتواند موجب ظاهر شدن جوش یا کهیر روی پوست شود که گاهی اوقات با خارش و احساس سوزش همراه است. این نقاط متورم در سایزهای مختلف هستند و در صورت تماس پیدا کردن با آنها دردناک میشوند. همچنین حساسیتهای پوستی زمانی خطرناک میشوند که نقاط متورم در بخشهایی از بدن همچون زبان یا گلو ظاهر میشوند که مجراهای هوا را مسدود میکنند.
دید تونلی یا احساس خفه بودن صدا:
هر دو این علائم از جمله واکنشهای معمول به استرس هستند. در واقع موارد
بسیاری از عوارض احساسیِ ناشی از استرس از جمله "حساسیت به نور" یا "عدم
هماهنگی" در افرادی که مضطرب و تحت استرس هستند، مشاهده میشود.
سن مناسب ازدواج دختر و پسر چقدر اســت و عامل سن در یک ازدواج موفق چقدر تاثیر گذار خواهد بود؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ سن در ازدواج از دو نظر دارای اهمیت اســت: یکی از نظر روانی و دیگری از نظر فیزیولوژیکی. سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت اســت؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر ، و در مناطق سرد و کوهستانی بالاتر اســت. مهم نیست که فرد در چه سنی بالغ میشود، مهم این اســت که دختر و پسر احساس کنند از نظر فیزیولوژیکی و روانی نیاز به ازدواج دارند.
انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگیهای متفاوت اســت. روانشناسی کودک با روانشناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت اســت. خصوصیات روانی یک نوجوان با ویژگیهای روانی یک فرد سالخورده در اکثر زمینهها قابل مقایسه نیست. بنابراین ازدواج یک مرد پنجاه یا شصت ساله با یک دختر 18 ساله به دلیل تفاوتهای نیازهای جسمی و روانی به سعادت و خوشبختی نمیانجامد. دیر یا زود به علت عدم ارضای نیازهای روانی، این عروس جوان با دلمردگی به انتظار مرگ شوهر کهنسال خود روزشماری مینماید، یا خواهان طلاق میشود. از سوی دیگر این مرد کهنسال برای ارضای نیازهای همسر جوانش مجبور به تظاهر به جوانی و رفتارهای نامناسب با سن خود میشود و در نتیجه او نیز از مسیر طبیعی زندگی خارج میگردد و از نظر اجتماعی زبانزد خاص و عام میشود؛ و در مجالس و محافل ممکن اســت همسرش را با فرزندش اشتباه بگیرند و همهجا مجبور اســت وضعیت خود را توجیه کند. او برای کسب رضایت همسرش، چنانچه ثروتمند باشد به خریدن جواهرات و لباسهای گران قیمت و خانه و اتومبیل متوسل میشود ولی هیچیک از اینها او را ارضا نمی نماید. عکس این حالت، یعنی ازدواج زن پیر با مرد جوان نیز همین وضع را خواهد داشت. بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تأثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده خود را نادیده بگیرند.
علاوه بر جنبههای روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی اســت. پیرمردی که توانایی عمل جنسی او کاهش یافته و ازدواج وی با یک همسر جوان بیشتر جنبه صحبت و دیدار دارد، قادر نیست به غرایز جنسی همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدی «زن جوان را تیری بر پهلو، به که پیری». واقعیت امر چنین اســت جوانی که در کنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد (و او توانایی این کار را ندارد) جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمیشود. بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت.
سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت اســت؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پایین تر ، و در مناطق سرد و کوهستانی بالاتر اســت. مهم نیست که فرد در چه سنی بالغ میشود، این اســت که دختر و پسر احساس کنند از نظر فیزیولوژیکی و روانی نیاز به ازدواج دارند. تشخیص زمان مناسب ازدواج از سوی دختر و پسر تازه بالغ مشکل اســت. در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروری اســت. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر اســت ، زودتر بالغ و برای ازدواج آماده میشوند. به همین علت در اسلام سن تکلیف دختران نـُه سال و پسران 15 سال میباشد.
در اینجا ذکر این نکته لازم اســت که چون اسلام دین جهان شمولی اســت ، بنابراین حداقل سن تکلیف برای تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گردیده؛ یعنی در روی زمین مناطقی هست که دختر در نـُه سالگی بالغ اســت ولی این بدان معنا نیست که این دختر 9 ساله باید الزاماً ازدواج کند. ازدواج زمانی مناسب اســت که شرایط آن از نظر فیزیولوژیکی، روانی، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد. در ایران به طور عرف اکثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج میکنند. پسرها نیز در روستاها در سنین پایین تر و در شهرها بین 25 تا 30 و گاه تا 35 سالگی ازدواج میکنند.
تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت اســت. گاه تفاوت سن تا ده سال هم مشکلی ایجاد نمیکند. یکی از فرمولهایی که در این مورد پس از آمارگیریهای سن ازدواج پیشنهاد شده، آن اســت که در سنین پایین تر ، نصف سن پسر به اضافه هفت سال سن مناسبی برای دختر خواهد بود. ولی این به هیچ وجه فرمول قطعی و یا استاندارد محاسبه شدهای نیست؛ آنچه در این مورد میتوان به طور قطعی پیشنهاد نمود آن اســت که بین سن زوجین تناسب منطقی و معمولی وجود داشته باشد.
بعضی از مراجعان به مشاوران اظهار میدارند که سن من 30 سال اســت آیا با مردی 50 ساله ازدواج کنم یا خیر. گاه زنان جوانی هستند که میگویند از پیرمردها خوشم میآید و یا پیرمردانی اظهار علاقه میکنند که با دختر جوان ازدواج کنند و حتی بعضیها معتقدند که ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان میکند.
• در مورد دختر و پسری که برای بار اول میخواهند ازدواج کنند و بین 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا 6 سال مناسب اســت؛ یعنی به علّت رشد سریع دختران، اگر پسر پنج تا شش سال بزرگتر باشد از نظر روانی و فیزیولوژیکی وضع مناسبی خواهد داشت.
• در مورد مرد و زنی که برای بار دوم ازدواج میکنند، دو حالت وجود دارد. زن برای بار دوم و مرد برای بار اول ، و یا برعکس مرد برای بار دوم و زن برای بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر یک از حالتهای فوق زندگی متفاوت اســت. ممکن اســت صحبت از داشتن فرزند قبلی باشد و شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت؛ به هر حال باید وضعیت هر یک را به طور انفرادی بررسی کرد و اطلاعات لازم را در اختیار فرد قرار داد.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ احساس امید زمانی روی میدهد که فرد فکر میکند انگیزه و اراده لازم برای حرکت در مسیرهای انتخاب شده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود دارد. به همین دلیل اســت که امید را نوعی فکر کردن دربارة اهداف (یا تفکر معطوف به هدف) تعریف کردهاند.
روانشناسان تاکنون چندین تعریف از امید به دست دادهاند. در تعریفی قدیمیتر امید چنین توصیف شده اســت: «داشتن انتظار مثبت برای رسیدن به هدف. بر اساس این تعریف فرد امیدوار، کسی اســت که در زندگی هدف یا اهدافی دارد و انتظار دارد تا به این هدف (یا اهداف) برسد. اما پروفسور “ریک اسنایدر” و همکاران او در دانشگاه کانزاس به تعریف جدیدی از امید دست یافتهاند: «حالت انگیزشی مثبتی که از احساس موفقیت ناشی از رابطه متقابل بین “عامل” و “مسیرهای دستیابی به هدف” به وجود میآید.
در این تعریف عامل، فردی اســت که انرژی و اراده لازم را برای رسیدن به هدفهایش صرف میکند، و مسیرهای دستیابی هم عبارتند از برنامهریزیهایی که برای تأمین و دستیابی به اهداف صورت میگیرند. اسنایدر در آخرین نوشتههایش که یک سال پس از مرگش چاپ شد، امید را اینطور تعریف کرده اســت: « نوعی تفکر معطوف به هدف اســت که در آن فرد درباره مسیرها (یعنی به کارگیری ظرفیت ادراکی خود برای یافتن راههایی به سمت اهدافش) و درباره عامل یا فاعل (یعنی درباره انگیزشهای لازم برای استفاده از آن راهها برای رسیدن به هدفها) فکر میکند.»
1. اهداف (goals)
2. مسیرهایی (pathways) که برای رسیدن به این اهداف انتخاب میشوند.
3. عامل (agency) یا فاعلی که در این مسیرها یا راهها حرکت میکند تا به اهداف مورد نظر برسد.
احساس امید زمانی روی میدهد که فرد فکر میکند انگیزه و اراده لازم برای حرکت در مسیرهای انتخاب شده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود دارد. به همین دلیل اســت که امید را نوعی فکر کردن دربارة اهداف (یا تفکر معطوف به هدف) تعریف کردهاند. در ادامه، درخصوص ابعاد سهگانه امید، توضیحات کوتاهی ارائه میشود.
هدف یا اهداف را میتوان موضوع امید برشمرد. ساموئل گلدریج مینویسد:” امید بدون موضوع مرده اســت”پس هر نوع امیدی باید در بطن خود هدفی داشته باشد. البته این اهداف باید آنقدر ارزشمند باشند تا روی آنها فکر و سرمایهگذاری شود یعنی اهداف باید ارزش فکر کردن و وقت گذاشتن را داشته باشند. اگر اهداف را آنقدر محدود و کوچک بگیریم که چندان انگیزهای در افراد ایجاد نکنند، هیچ امیدی به دست نمیآید. روانشناسان تقسیمبندیهای مختلفی از اهداف ارائه دادهاند. اهداف گاه موقتاند و کوتاهمدت و گاهی هم درازمدت و پایدار. همچنین هدف بعضی اوقات در جهت دست یافتن اســت (مثلاً رسیدن به یک خواسته مطلوب) و در مواقعی هم به منظور دوری از یک شرایط نامطلوب و ناخواسته. تقسیم دیگری نیز اهداف را به آسان و سخت دستهبندی کرده اســت.
بررسیها نشان میدهد که همه افراد ظرفیت امیدواری را دارند و هرچند که مردمان در نیل به هدفهایشان با مشکلات و موانعی برخورد میکنند، ولی خوشبختانه آنان مهارتها و تواناییهای فکری لازم را برای یادگرفتن اینکه چگونه امیدوارنه فکر کنند، دارند. پروفسور اسنایدر و همکارانش از تدابیر و آموزشهایی یاد میکنند که با بهکارگیری آنها میتوان امید را در آدمی افزایش داد. در روشهای موسوم به امیددرمانی به افراد آموزشهایی دربارة عناصر سهگانه امید که پیش از این درباره آنها صحبت شد، داده میشود.
در یک مطالعه علمی، محققان به عدهای از سالمندان مبتلا به افسردگی، روشهای هدفگزینی را آموزش دادند. در این بررسی همچنین به این سالمندان شیوههای ایجاد مسیرهای جایگزین (راههای فرعی دستیابی به اهداف) آموزش داده شد. نتایج تحقیقات نشان داد که در این عده ناامیدی و اضطراب به شدت کاهش یافت و مشارکتشان در فعالیتهای محیطی در اثر افزایش امید زیادتر شد.
هرچند که محققانی چون پروفسور اسنایدر معتقدند که امید یک وضعیت اکتسابی اســت، ولی این نظر نفی کننده آن نیست که تفکر امیدوارانه تأثیرات عصبی زیستی بسیاری دارد، این تأثیرات در زمینه رفتارهای هدفمند آشکارتر اســت. “نورمن کوشینگ” در یکی از پر فروشترین کتابهای سال 1991 با نام “اول قلب: بیولوژی امید و قدرت شفابخشی روح انسان” دربارة ارتباط مغز و افکار امیدآفرین چنین مینویسد: «محققانی که بر روی مغز کار میکنند، معتقدند که آنچه در بدن اتفاق میافتد میتواند بر مغز اثر بگذارد و آنچه در مغز روی میدهد، بر جسم تأثیر دارد. امید و قصد و معنی صرفاً حالتهای روانی نیستند، بلکه این امور ارتباطات الکتروشیمیایی هم دارند که در فعالیتهای دستگاه ایمنی بدن و در همة ارگانیسم انسانی نقش مهمی ایفا میکنند. خلاصه اینکه من متوجه شدهام که صحبت از بیولوژی امید، چندان هم غیرعلمی نیست… »
یکی از بخشهای جالبی که در مباحث امید به وفور در کتابها و مجلات علمی به آن پرداخته میشود، نقشی اســت که امید در تشخیص و درمان بیماریهای صعبالعلاجی چون سرطان یا ایدز دارد.
پروفسور اسنایدر معتقد اســت که در مرحله بهبودی، روندهای روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان سینه خیلی پیچیده اســت. او میگوید بیماران مبتلا به سرطان سینه که امید زیادی دارند، در خلال مرحله بهبودی سازگاری روانی خیلی خوبی دارند و کمتر گرفتار پریشانی و ناراحتی میشوند. این عده درباره زندگی خود افکار منفی کمتر و افکار مثبت بیشتری دارند. بررسیها نشان داده که بیماران مبتلا به سرطان سینه که امید بیشتری دارند در مقایسه با بیماران مبتلا و ناامید شرایط بدنی و جسمی خود را بعد از عمل جراحی سینهبرداری راحتتر میپذیرند و با واقعیت نداشتن اندامهای خود آسانتر کنار میآیند. همچنین تحقیقات محققی به نام دکتر “تایلور” نشان داد بیماران مبتلا به سرطان سینه که امیدوارترند، تلاش میکنند تا در طی دوره بهبودی معنایی برای زندگی خود پیدا کنند و به دنبال مسیرهای معنوی تازهای باشند.
مهمترین کار آنها این اســت که میکوشند در دوره بهبودی برای خود اهداف تازهای بیابند و راههای جدیدی برای نگاه به زندگی در پیش بگیرند.
1. افراد امیدوارتر پریشانی و ناراحتی کمتری دارند و هنگامی که میشنوند به سرطان مبتلا شدهاند، با استفاده از روشهای سازگارانهتر و فعالتر با این بیماری کنار میآیند.
2. افراد امیدوارتر هدفمندترند و معتقدند که توانایی یافتن راهحلهای مهم برای حل مشکلاتشان و همچنین توانایی پیگیری پر شور و حرارت این راهحلها را دارند.
3. تحقیقات نشان داده اســت که وقتی بیماران مبتلا به سرطان به اولویتبندی اهدافشان در زندگی میپردازند، بعضی از آنان، افکار امیدوارانهتری به دست میآورند.
سیگار باعث بوجود امراض بسیاری در بدن انسان می گردد که از جمله آن ها ضرر رساندن به قلب اسـت که با هم آن را بررسی می کنیم. نتایج یک مطالعه نشان می دهد که سیگار کشیدن با ضخیم کردن دیواره قلب و کاهش توانایی این اندام در پمپاژ خون، به آن آسیب می زند.
دلایل متعددی برای ترک مصرف سیگار وجود دارد، اما براساس تحقیقی که در نشریه سیرکیولیشن Circulation منتشر شد، سیگار کشیدن عامل عمده و در عین حال قابل پیشگیری برای ابتلا به بیماری قلبی عروقی اسـت.مشخص شده اسـت که تنباکوی سیگار حتی در افرادی که بیماری قلبی و عروقی ندارند،
باعث افزایش خطر ابتلا به نارسایی قلبی می شود؛ در عین حال مکانیسمی که تنباکو توسط آن به قلب آسیب می زند و باعث بروز حوادث قلبی و عروقی می شود، هنوز مشخص نشده اسـت.مطالعات تصویربرداری در زمینه بررسی تغییراتی که بر اثر سیگار کشیدن در ساختار قلب ایجاد می شود، تاکنون نتایج ضد و نقیضی داشته اند.
برخی محققان رابطه ای را با افزایش توده بطن چپ قلب یافته اند؛ اما گروهی از محققان تغییری مشاهده نکردند و برخی متوجه کاهش توده در توده بطن چپ شدند.پژوهشگرانی که در زمینه دخانیات بررسی می کنند، علاقه خاصی به بطن چپ قلب دارند زیرا این عضو در سیستم پمپاژ قلب نقش حیاتی دارد.
دیواره بطن چپ عمدتا از عضله ساخته شده اسـت بنابراین مانند هر عضله دیگر، در واکنش به کار مضاعفی که از آن کشیده می شود، بزرگ می شود.برخی فاکتورهای سلامتی از قبیل برخی وضعیت های قلبی و پرفشاری خون می توانند فشار به قلب و در نتیجه ضخامت دیوار بطن چپ آن را افزایش دهند.
مشخص شده اسـت که هیپرتروفی بطن چپ به از دست دادن عملکرد قلب منجر می شود، که می تواند عوارضی را شامل وقفه در خون رسانی به قلب، آریتمی و سکته مغزی منجر شود.در یک مطالعه، گروهی از محققان آمریکایی اخیرا وضعیت قلب هزاران نفر از ‘افراد در معرض خطر آترواسکلروز’ را که در یک مطالعه شرکت کرده بودند، بررسی کردند.
متوسط سنی این افراد ۷۵٫۵ سال بود و هیچ یک علامت بارزی از بیماری قلبی و عروقی نداشتند.از چهار هزار و ۵۸۰ نفری که مورد بررسی قرار گرفته بودند، ۲۸۷ نفر (۶٫۳ درصد) سیگار می کشیدند، دو هزار و ۳۱۶ نفر (۵۰٫۵ درصد) سابقا سیگاری بودند و هزار و ۹۷۷ نفر (۴۳٫۲ درصد) هرگز سیگار نکشیده بودند.
این افراد تحت اکوکاردیوگرافی (یک نوع تصویربرداری از قلب) قرار گرفتند. اکوکاردیوگرافی، اسکنی اسـت که با استفاده از اصوات با فرکانس بالا تصویر واضحی از قلب و رگ های خونی اطراف آن ایجاد می کند.محققان با بررسی این اسکن ها متوجه شدند که در میان گروه سیگاری ها دیواره بطن چپ به اندازه قابل توجهی ضخیم تر بود.
داده های این مطالعه نشان می دهد که سیگار کشیدن به خودی خود به ضخیم شدن دیوار قلب و بدتر شدن عملکرد آن منجر می شود که همین امر می تواند خطر ابتلا به نارسایی قلبی را حتی در افرادی که دچار حملات قلبی نشده اند، افزایش دهد.
محققان می گویند این داده ارتباط واضحی را میان مقدار تنباکوی مصرف شده و اندازه دیوار بطن چپ قلب و کاهش عملکرد پمپاژ قلب نشان داد.به گفته آنها، هر چه افراد بیشتر سیگار بکشند، آسیب وارده به ساختار و عملکرد قلب بیشتر می شود؛ این موضوع ضرورت توقف مصرف سیگار را مورد تاکید قرار می دهد.
نتایج این مطالعه در مجله Circulation: Cardiovascular Imaging منتشر شده اسـت.
انگور به دلیل دارا بودن آنتی اکسیدان های متنوع و پولیفنول هایی که در دانه های آن وجود دارد به سلامت قلب کمک می کند. پولیفنول ها مولکول هایی هستند که با اثرات مخرب رادیکال های آزاد مقابله میکنند و به کاهش فشارخون کمک کرده و سلامت قلب را ارتقا میدهند.
سفید یا قرمز؟
حتما می دانید که انواع انگور با رنگ های مختلف وجود دارد که هر کدام خواص ویژه خود را دارند. در خصوص تاثیر انگور روی قلب بهتر است در بین انگور سفید و قرمز به سراغ دومی بروید. بدون شک بین این دو تفاوت وجود دارد البته نه زیاد! در هر حال نتایج پژوهش ها نشان داده اند که پولیفنول های موجود در انگور قرمز دو برابر بیشتر از هم نوع سفید آن است. بنابراین خاصیت آنتی اکسیدانی آن نیز دو برابر بیشتر است. به همین دلیل نیز تاثیر بیشتری در سلامت قلب دارد. همان طور که می بینید قلب ما قرمز است و انگور قرمز شبیه آن و تاثیرگذارتر بر آن است. پس برای سلامت گنجینه تان انگور قرمز میل کنید.
میوه ای هزاران ساله
هزاران سال است که میلیونها نفر در سرتاسر جهان انگور میخورند و نسبت به ارزش غذایی آن آگاه هستند. باید بدانید که هر ۱۰۰ گرم از این میوه حاوی ۸۲ گرم آب، ۰/۱۰ گرم فیبر، ۱۸ گرم کربوهیدرات، ۶۰/۵ گرم پروتئین، ۰/۴۰ گرم لیپید و ۶۸ کیلوکالری است. علاوه بر این انگور حاوی آنتی اکسیدانها، ویتامینها و مواد معدنی است که به سلامت قلب و افزایش امید به زندگی کمک می کنند.
قلب یعنی همه چیز
قلب یک ارگان بسیار مهم در بدن انسان است. عضوی حساس و آسیب پذیر که باید مراقب سلامتی آن بود. در واقع اگر قصد دارید زیاد عمر کنید باید بیشتر به فکر سلامتی قلب نازنینتان باشید. قبل از هر چیز استرس و غصه را از خود دور کنید و اجازه ندهید قلبتان بشکند. سپس با مصرف مواد غذایی مناسب و همچنین تحرک بدنی مناسب بیماریهای قلبی را از خود دور کنید. انگور یکی از میوههای پرخاصیتی است که تاثیر زیادی در سلامت قلب دارد که در ادامه به جزئیات آن بیشتر اشاره می کنیم.