به گزارش ستاره ها؛ واژه «ترور» از ریشه های باستانی لاتین و یونانی یکسانی می آید که می توان آن را به مفاهیم «ترس» و «وحشت» و «هراس» نزدیک دانست. در یونان باستان واژه «ترور» دارای معادل ها و مترادف هایی است که ما را به دو معنای دیگر می رساند؛ یکی واژه «ضربه» (تروما) که ما در فارسی با همین واژه یا با واژگانی چون «شوک» از آن یاد می کنیم و شدت و خشونت دخالت بیرونی یا درونی را نشان می دهد که فرد یا گروهی را به کاری وادار یا از کاری منع می کند؛ و دیگری در واژه «فوبیا» که در فارسی به آن با همین واژه یا با واژه «هراس» اشاره می شود و باز در این جا به دلایل روانی یا اجتماعی، درونی یا بیرونی، فرد یا گروهی از پدیده ای چنان وحشت و هراس دارند که در برابرش واکنشی اغلب به صورت «گریز» و گاه به صورت «دفاع» و اضطراب، نفرت و به هر تقدیر منفی نشان می دهند.
از این رو، می توانیم درک کنیم «ترور» که به همین شکل به زبان فارسی هم وارد شده و از لحاظ تاریخی قتل ناصرالدین شاه در سال 1210 از نخستین مصداق هایش است، چطور از ابتدا با واکنش های دافعه سر و کار داشته است.
البته در تاریخ باستانی می توان همواره استفاده از ابزار ایجاد وحشت و هراس و تنبیه و شکنجه را برای اطلاعات مشاهده کرد. این کار عمدتا به وسیله قدرت سیاسی انجام می گرفته است. فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه» (1975) خود به این امر به شکل گسترده ای پرداخت است. اما در ادبیات سیاسی کلاسیک، نیکولو ماکیاولی در «شهریار» (1513) با تاکید بر تجربه اعمال قدرت سیاسی، دو ابزار اصلی شهریار را برای آن که مردم از او اطاعت کنند، از یک سو «عشق» (محبوبیت) و از سوی دیگر «ترس» (تنبیه و مجازات) می داند.
او براساس تجربه می گوید «ترس» تنها عاملی است که شهریار می تواند با اطمینان بیشتر بر آن تکیه بزند. در نظام های باستانی رم، مفهومی که به آن jus terrendi می گفتند، یعنی حق ایجاد وحشت برای فراهم کردن آرامش و خیر ساکنان در یک سرزمین و جلوگیری از ایجاد خشونت بین آن ها مطرح بود. و به نظر باستان شناس متخصص رم و یونان باستان، جورجیا کورتسی فیلیپاکیس (G. Kourtessi – Philipapakis)، استاد دانشگاه آتن، بین دو مفهوم «ترور» و «سرزمین» (territorieum) وابستگی معنایی وجود دارد.
این نکات را از آن لحاظ می گوییم که درک کنیم مفاهیمی همچون «خشونت»، «قدرت»، «ترور»، «وحشت»، «اقتدار»، «مشروعیت استیلا» و حتی خود «جامعه» را نمی توان از یکدیگر جدا کرد؛ همان گونه که تا امروز در نزد جامعه شناسی همچون پیر بوردیو ما با مفهوم «خشونت نمادین» رو به رو هستیم؛ یعنی خشونتی که لوزما به تحقق نمی رسد، اما احتمال بروز خشونت و وحشتی را ایجاد می کند که بر آن اساس بتوان به قدرت تحقق بخشید و آن را حفظ کرد.
براساس آن چه گتفه شد، نباید تصور کرد ریشه ای که اغلب برای واژه «ترور» و «تروریسم» در انقلاب فرانسه (که از همان سال 1794 ظاهر شد) و دوران موسوم به «ترور» (از ژوئن 1793 تا ژوییه 1794 یعنی همان سال اول انقلاب) به آن اشاره می شد و خفقان و سرکوب شدید مخالفان را به همراه داشت، ریشه ای اصیل و منحصر به فرد و عمیق برای این مفاهیم باشد.
همان گونه که به نظر ما دوگانه هایی که اغلب بین مفهوم «تروریسم دولتی» و «تروریسم» به طور عام مطرح شده اند، چندان با نتایجی که از آن ها گرفته می شود خوانایی ندارند. استفاده پیوسته و روزمره از ابراز ترس را هم در نظام های سیاسی باستانی و هم مدرن می بینیم؛ گونه ای از تروریسم که هم در رفتار دولت (برای نمونه در جنگ های استعماری، جنگ های اشغالگری و قتل عام های دولتی) و هم در تروریسم های ضددولتی یا برای ایجاد یک دولت نیز دیده می شود.
نمونه تروریسم چپ یا سرخ (مارکسیستی- لنینیستی) را در دهه های 60 و 70 میلادی به شدت تحت تاثیر انقلاب کوبا، و در خود آن حرکت مسلحانه که بعدها انقلاب نام گرفت، دیده ایم. از این نوع تروریسم در سراسر جهان را نیز به ویژه در فرانسه (گروه «عمل مستقیم» یا Action Direction)، در آلمان و ایتالیا و ژاپن با گروه های «بریگاد سرخ» و «ارتش سرخ» و در سراسر امریکای لاتین در دوره خونتاهای نظامی دیده ایم.
تروریسم راست یا سیاه را نیز در ایتالیا، در امریکای لاتین و در فرانسه (به خصوص در طول مبارزات استقلال الجزایر) شاهد بوده ایم. این اشکال از تروریسم برای رسیدن به قدرت یا همان «سرزمین» (و البته استیلا بر مردمان آن سرزمین) بوده است. و در دوره جدید شاهدیم که می تواند تا حد یک موقعیت دولتی (مثلا خمرهای سرخ در کامبوج در نیمه دهه 1970) یا نیمه دولتی (داعش در حال حاضر در خاورمیانه) یا در موقعیت های کاملا غیرسازمان یافته و آشفته (قتل عام های رواندا در آفریقا و بالکان در دهه 1990) پیش رود، اما همواره یا برای حفظ قدرت است و یا تسخیر قدرت.
با وجود این، تروریسم نقطه ای و مقطعی همچون درختی است که جنگل را پنهان می کند. واقعیت این است که نمی توان مفاهیمی مثل «جامعه بودگی»، یعنی نوعی از سازمان یافتگی نیازمند به نظم سخت را خواست و از ابزار ترس یا ترور به گونه ای برای تحقق آن استفاده نکرد. ما متاسفانه در رابطه با مفهوم ترور روی یک طیف قرار داریم و نه بر دوگانه هایی که قانونیت و انسانیت را از بی رحمی و توحش و بی قانونی جدا کند.
باید درک کرد پیچیدگی جوامع انسانی که به سرعت از طبیعت دور می شوند و در برابر آن قرار می گیرند، انسان ها را نه صرفا در برابر طبیعت بیرونی (یعنی محیط زیست) بلکه در برابر طبیعت درونی خودشان (ذات انسانی) نیز قرار می دهد. در ذات انسانی و در طبیعت، پدیده های «مرگ»، «وحشت»، «ترس»، «نفرت»، «خطر»، «درد»، «انقباض» و.... وجود دارند اما این ها در برابر پدیده های «زندگی»، «آرامش»، «اعتماد»، «عشق» و «دوستی» و «لذت» قرار نمی گیرند، بلکه بخشی از چرخه های حیاتی هستند که امکان می دهند زندگی حفظ شود و آرامش و ثبات و لذت لیبیدویی در آن اصل باشد.
کاری که تروریسم و فرایندهای مرتبط با آن انجام می دهند، درواقع «طبیعی» جلوه دادن فرایندهای فرهنگی است که انسان ها برای ایجاد امکان یک موقعیت غیرطبیعی، یعنی «جامعه بودگی»، از خود ساخته اند. نظم اجتماعی بدون استفاده از این فرایندها ممکن نیست، اما این پدیده ها طبیعی نیستند. از طرف دیگر، مفهوم «قانونیت» یا «مدنیت» به صورتی سطحی، باز هم نوعی زیباسازی پدیده هایی چون ترس و ترور و جنگ و کشتن و شکنجه و بی رحمی هستند: اگر مرگ در میدان نبرد صورت بگیرد، اگر بی رحمی در زندان اتفاق بیفتد، اگر ترس به نام قانون ایجاد شود، نوعی ذهنیت و نوعی گفتمان «مشروعیت ساز» ایجاد می شود.
این نوع گفتمان تنها یک شکل زیباسازی شده از فرایندهای مشابه در خارج از موقعیت های «مدنی» است و به همین سبب همان طور که گی دوبور در «جامعه نمایش» (1967) پیش بینی می کرد، امروز شاهد آن هستیم که ما در حال گذار به نوعی «نمایشی کردن» کامل پدیده های اجتماعی از خلال «تماشایی کردن خشونت» می رویم: درواقع خشونت به حدی نمایشی می شود که واقعیت شوک آور خود را از دست بدهد. این امر با جنایات داعش در طول چند سال اخیر به اوج خود رسیده، ولی در کنار آن، در تروریسم دولتی قدرت های بزرگ به شکل روزمره تداوم دارند.
با وجود این باید توجه داشت که مرزی از نظام های خیالین و داستانی و روایت های تصویری، این دو گونه را از یکدیگر جدا می کند. آنچه می توانیم در فیلم های داستانی ببینیم و سینمای هالیوودی در عرضه آن تا حد بسیار زیادی جلو رفته است، در صحنه پردازی های داعش به واقعیتی نمایشی شده تبدیل می شود. اما این جنایات نه فقط لایه خیالین داستانی پشت خود (صحنه پردازی هالیوودی) را می پوشانند، بکله خود روندی هستند برای داستانی کردن جنایات تروریسم دولتی از خلال نبود تصاویر واقعی از این جنایات در شبکه های تصویری ذهنیت جهان (تقریبا هیچ تصویر و فیلمی از خشونت ها و جنایات تروریسم دولتی وجود ندارد).
از خلال داستانی شدن، این تروریسم جبران می شود. به گونه ای که خود این سیستم می تواند جنایات خود را به فیلم و داستان تبدیل کند و واقعیت جنایات را به پشت صحنه هایی ببرد که برای همیشه و یا تا مدت هایی بسیار طولانی (نظیر جنایات استعمار و برده داری) دور از دسترس باقی بمانند.
آنچه نظریه پردازانی چون هانری لوفبور و ایوان ایلیچ دقیقا تلاش کردند در سراسر عمر خود نشان دهند، دقیقا آن بود که تروریسم واقعی در نظام روزمرگی و سرکوب و تحقیری قرار دارد که به دلیل تکراری شدن و گستره خود، حساسیت به خود را از میان می برد و به قول دوبور خود را تبدیل به یک سیستم نمایشی می کند که بازیکنانش، آن رابه مثابه یک بازی تلفی نمی کنند و صرفا آن را «زندگی به گونه ای که هست» می بینند. بنابراین «حق اتوپیا» یا تخیل و تصور «چیزی دیگر» را از خود سلب می کنند تا به این بازی تروریسم روزمره، مشروعیتی نسبتا کامل بدهید که انسان ها را همچون عروسک هایی در دست خود بگیرد.
اما واقعیت در آن است که اگر ترور، راه ناچار رسیدن به جوامع انسانی دارای نظم باشد، انسانیت در بن بست سختی قرار گرفته است که خروج از آن به سادگی امکان پذیر نیست. آیا با توجه به آنچه گفته شد، باید بپذیریم که بن بست بشری همان چیزی است که ژان ژاک روسو، سیصد سال قبل پیش بینی می کرد و نابودی و سقوط و نگون بختی انسان را در جدایی اش از طبیعت و سپس قرار دادن خود در برابر طبیعت می دید؟
آیا باید از این امر به یک نتیجه مایوس کننده رسید که هیچ راه حلی در بر ندارد؟ دست کم ما انسان شناسان با توجه به پیشینه حیات انسانی نمی توانیم چنین رویکردی را کاملا تایید کنیم؛ همواره راه حل هایی وجود داشته و دارند: آگر ما فرهنگ را در برابر طبیعت قرار ندهیم، بلکه آن را جزئی از طبیعت به حساب بیاوریم، حیات انسانی را در برابر فرایند بزرگ و میلیاردها سال فرایند حیات طبیعی قرار نخواهیم داد و می توانیم از امکانات موجود در این فرایند برای بازسازی و ترمیم و جبران آن استفاده کنیم. این کار به یک اراده گسترده نیاز داریم که شرط نخست آن، بازگشت به طبیعت به مثابه سرچشمه اصلی غرایز انسانی است و همین طور به رسمیت پذیرفتن و باور لذت و احساسات انسانی به مثابه ذاتی که شاید بتواند هنوز او را نجات دهد.
جمعه 15 خرداد 1394 ساعت 13:56
جام جم سرا- یکی از مناطق زیبا و خوشآبوهوا برای سفر در این روزهای کمابیش گرم فصل بهار، ییلاق سوباتان در ۲۰ کیلومتری غربی شهر لیسار در استان گیلان اســت. این ییلاق از شرق به جنگلهای انبوه تالش، از غرب به ییلاقات اردبیل و دریاچه زیبای نئور، از شمال به رود خانه خروشان لیسار و ییلاقات خطبهسرا و از جنوب به مناطق ییلاقی آسبومار جوکندان متصل اســت.
برترین ها: جزیره استافا (Staffa) با ویژگی های منحصربفرد زمین شناسی اش، مانند غارهای بسیار و شکل منحصربفرد ستوهای بازالتیاش شناخته شده و مشهور است. این جزیره کوچک دیدنی در جنوب غربی جزیره اولوا (Ulva) قرار دارد و یکی از کوچکترین جزایر هیبرید واقع در جنوب غرب اسکاتلند است.
در سواحل شرقی این جزیره غارهای گوت (Goat) و کلمشل (Clamshell) قرار دارند. غار دوم حدود 10 متر ارتفاع، 6 متر عرض در قسمت ورودی، و حدود 45 متر طول دارد و یک طرف آن از توده سنگ های بازالتی مانند بدنه کشتی تشکیل شده است. در ساحل جنوب غربی غارهای بوت (Boat) و مک کینون (Mackinnon) قرار دارند که یک تونل آن را به غار کرمرنت (Cormorant) متصل می کند.
مشهورترین ویژگی استافا غار فینگال است، یک غار دریایی بزرگ واقع در نزدیکی راس جنوبی جزیره که حدود 20 متر ارتفاع و 75 متر طول دارد و در صخره های ستون های بازالتی شش ضلعی تشکیل شده است. این جزیره زمانی در سال های 1700 به اندازه 16 نفر جمعیت داشت اما این روزها پرندگان دریایی و گردشگران جای آن ها را گرفته اند. این جزیره در اواخر قرن هجدهم بعد از بازدید سرجوزف بنکس مشهور شد. او و مسافرانش از زیبایی طبیعی ستون های بازالتی تعریف و تمجید کردند و در دو سال بعد شخصیت های مشهور زیادی از مانند سر والتر اسکات، ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت، ژول ورن و دکتر دیوید لیوینگستون از آن بازدید کردند.
وب سایت معماری آرل: این روزها هنر هفتم بهانه ای است برای آشنایی بسیاری از مخاطبانش به فضاهای متفاوت و جذاب دیگر. شاید همین بهانه است که سینما و زمین بازی Cinemaxx به عنوان اولین سینمای چند منظوره در آسیا بازگشایی شود.
این زمین بازی ترکیببی از سرگرمی های بصری و فیزیکی برای کودکان و خانواده های آنها است. در این سینما فضای بازی برای کودکان بین 3 تا 10 سال طراحی شده و هدف آن توجه بیشتر به کودکان و وقت گذراندن خانواده ها با فرزندانشان است. این محیط می تواند بخش عمده ای از نیازهای تفریحی کودکان و خانواده هایشان را تامین کند.
آموزش در زمان بازی از تکنیک هایی است که به صورت تخصصی در کشورهای پیشرفته مورد استفاده قرار می گیرد و این موضع به خوبی در طراحی این فضای بازی به کار برده شده است. به گفته طراحان پس از ورود به دروازه، کودکان فضایی از رنگ و لذت را تجربه خواهند کرد که تمامی حواس پنچگانه آن ها را درگیر می کند. در این فضا یک کودک می تواند انتخاب کند که صعود کند، برخیزد، بپرد و یا به تماشای فیلمی بنشیند که این آزادی عمل با کمک طراحی داخلی این محیط به کودک داده شده است. این سینما 106 نفر ظرفیت دارد که در آن از صندلی هایی با روکش ضد لک استفاده شده است.
وبسایت آرل - ترجمه مهرداد نجیب زاده: تماشای یک منظره دیدنی از مکانی مرتفع همیشه استثنایی و دیدنی است. وقتی دنیا زیر پای شما قرار می گیرد، حسی وصف ناپذیر به شما منتقل شده، حتی اگر ترس از ارتفاع داشته باشید.
اما فقط این منظره نیست که شما را تحت تأثیر قرار می دهد. قرار داشتن، گذراندن وقت و حس مکان شما را وادار می کند که زمان بسیار بیشتری را در آن نقطع سپری کنید. به همین دلیل 10 ویلای زیبا و منحصر به فرد را که در لبه صخره ها بنا شدند معرفی کرده ایم.
ویلای Tula
طرح ویلای Tula توسط گروه معماری Patkau اجرا شده و بر روی صخره ای بلند مشرف به اقیانوس آرام قرار دارد. طرح ویلای فوق به پیروی از توپوگرافی نامنظم صخره، جنگل و تپه های اطراف شکل گرفته و فرمی تماشایی نسبت به محیط خود ارائه می دهد.
ویلای آمانزی توسط گروه معماری Original Vision طراحی و اجرا شده که ارزش های این شرکت معماری را ارتقاء داده است. چشم انداز بی نظیر پروژه فوق جزء نقطه عطف آن بوده که سطح کیفی و طراحی ساهتمان را افزایش داده است. ویلای آمانزی در ساحل پوکت تایلند واقع شده است.
منطقه Alinghi بخش معتبری از خط ساحلی راک پوینت می باشد که 6 کیلومتر را پوشش داده است. طرح فوق توسط برنده جایزه معماری استرالیایی، جیمز گراس ارائه شده که پروژ های معروفی در فضای طبیعی و مناظر زیبا طراحی کرده است. خانه شامل دو عنصر مهم می باشد: یکی هسته خانه به همراه اتاق خواب که در کنار سکوی مرکزی واقع شده اند. عنصر بعدی تراس سنگی مشرف به اقیانوس است که فضای زیبایی برای استراحت و تماشای منظره در اختیار کاربران قرار می دهد.
خانه Till توسط گروه معماری WMR Arquitectosas طراحی شده مکانی برای گذراندن آخر هفته ها به شمار می رود. خانه Till مکانی ساده و زیباست که به سادگی هر چه تمام تر با محیط اطراف خود عجین شده است. این خانه در منطقه ای دور افتاده در یکی از سواحل شیلی واقع شده است.
سواحل نوا اسکوشا منطقه ای جالب و زیبایی است که به اقیانوس اطلس مشرف می باشد. ویلای صخره ای در مکانی بی پایان و گسترده از منظره ای سورئال قرار گرفته که نقطه عطفی در فضای خلوت ساحل می باشد. خانه صخره ای توسط گروه معماران Sweetapple طراحی شده است.
ویلای تفریحی Cliffhanger در شمال ونکوور کانادا واقع شده که توسط شرکت معماری Kevin Vallely design طراحی و اجرا شده است. ویلای فوق در دامنه شیب دار جنوبی زیبایی قرار گرفته که در هنگام غروب آفتاب منظره ای معاصر و دیدنی به نمایش می گذارد.
ویلای OVD 919
ویلای منیمال OVD 919 در کیپ تاون آفریقای جنوبی واقع شده که در تماس با خط الرأس کوه شیر قرار گرفته و منظره ای نفس گیر ارائه داده است. تیم طراحی SAOTA ساختمانی معاصر و زیبا به همراه عرصه های منظم و متعادل خلق کرده، و از تمام المان های طبیعی و مصنوعی موجود در سایت پلان بهره برده است.
خانه میرادور (جادوکننده) همه چیز را در نام خود خلاصه می کند. میرادور واژه اسپانیایی جادوگر یا جادوکننده است. مالکان این خانه می توانند از منظره جادوکننده و وصف ناپذیر این خانه نهایت استفاده را ببرند. خانه میرادور چشم اندازی بی نظیر و جذاب را در صخره پونتا دلگادو، واقع در شیلی به نمایش گذاشته است.
ویلای Val des monts بر روی صخره گاتینو در جنگل های کانادا واقع شده است. ویلای Val des monts با توجه به رویکردی مدرنیسم شکل گرفته و فضایی گرم و دوست داشتنی به وجود آورده. ویلای فوق توسط گروه معماری کریستوف سیمونز طراحی شده و بر روی صخره ای مشرف به یک دریاچه کوچک قرار گرفته است.
خانه زیبا و استثنایی صاحل لاگونا کالیفرنیا توسط مارک ایبل معماری شده که طرح داخلی آن با همکاری MycaLoar ارائه شده است. ویلای فوق بر روی صخره ای بلند به ارتفاع 3400 فوت قرار گرفته و تمام منظره را پوشش می دهد. این ویلا شامل عرصه هایی اعم از 4 اتاق خواب بزرگ، 6 حمام و یک آسانسور شیشه ای می باشد.
برترین ها: جزیره استافا (Staffa) با ویژگی های منحصربفرد زمین شناسی اش، مانند غارهای بسیار و شکل منحصربفرد ستوهای بازالتیاش شناخته شده و مشهور است. این جزیره کوچک دیدنی در جنوب غربی جزیره اولوا (Ulva) قرار دارد و یکی از کوچکترین جزایر هیبرید واقع در جنوب غرب اسکاتلند است.
در سواحل شرقی این جزیره غارهای گوت (Goat) و کلمشل (Clamshell) قرار دارند. غار دوم حدود 10 متر ارتفاع، 6 متر عرض در قسمت ورودی، و حدود 45 متر طول دارد و یک طرف آن از توده سنگ های بازالتی مانند بدنه کشتی تشکیل شده است. در ساحل جنوب غربی غارهای بوت (Boat) و مک کینون (Mackinnon) قرار دارند که یک تونل آن را به غار کرمرنت (Cormorant) متصل می کند.
مشهورترین ویژگی استافا غار فینگال است، یک غار دریایی بزرگ واقع در نزدیکی راس جنوبی جزیره که حدود 20 متر ارتفاع و 75 متر طول دارد و در صخره های ستون های بازالتی شش ضلعی تشکیل شده است. این جزیره زمانی در سال های 1700 به اندازه 16 نفر جمعیت داشت اما این روزها پرندگان دریایی و گردشگران جای آن ها را گرفته اند. این جزیره در اواخر قرن هجدهم بعد از بازدید سرجوزف بنکس مشهور شد. او و مسافرانش از زیبایی طبیعی ستون های بازالتی تعریف و تمجید کردند و در دو سال بعد شخصیت های مشهور زیادی از مانند سر والتر اسکات، ملکه ویکتوریا و پرنس آلبرت، ژول ورن و دکتر دیوید لیوینگستون از آن بازدید کردند.
وب سایت معماری آرل: این روزها هنر هفتم بهانه ای است برای آشنایی بسیاری از مخاطبانش به فضاهای متفاوت و جذاب دیگر. شاید همین بهانه است که سینما و زمین بازی Cinemaxx به عنوان اولین سینمای چند منظوره در آسیا بازگشایی شود.
این زمین بازی ترکیببی از سرگرمی های بصری و فیزیکی برای کودکان و خانواده های آنها است. در این سینما فضای بازی برای کودکان بین 3 تا 10 سال طراحی شده و هدف آن توجه بیشتر به کودکان و وقت گذراندن خانواده ها با فرزندانشان است. این محیط می تواند بخش عمده ای از نیازهای تفریحی کودکان و خانواده هایشان را تامین کند.
آموزش در زمان بازی از تکنیک هایی است که به صورت تخصصی در کشورهای پیشرفته مورد استفاده قرار می گیرد و این موضع به خوبی در طراحی این فضای بازی به کار برده شده است. به گفته طراحان پس از ورود به دروازه، کودکان فضایی از رنگ و لذت را تجربه خواهند کرد که تمامی حواس پنچگانه آن ها را درگیر می کند. در این فضا یک کودک می تواند انتخاب کند که صعود کند، برخیزد، بپرد و یا به تماشای فیلمی بنشیند که این آزادی عمل با کمک طراحی داخلی این محیط به کودک داده شده است. این سینما 106 نفر ظرفیت دارد که در آن از صندلی هایی با روکش ضد لک استفاده شده است.