بسیاری از سایتهای سازمانهای دولتی برای ارائه خدمات خود کاربران را ملزم به استفاده از مرورگر IE میکنند در حالی که گزارشهای مختلف، این مرورگر را ناامنترین مرورگر بازار معرفی میکند.
هرچند مسئولان این سازمان اعلام کردند که این سایت هک نشده و تنها به دلیل بهروزرسانی چند ساعتی از دسترس خارج شده است. البته تاکنون هیچ کدام از مقامات این دو نهاد اطلاعات دقیقی درخصوص این دو اتفاق ارائه نکردهاند و مشخص نیست که این حملات سایبری تا چه حد جدی بوده و آیا خسارتی از جمله سرقت اطلاعات کاربران ایرانی را به دنبال داشته است یا خیر؟
البته دبیر شورای عالی فضای مجازی در گفتوگو با خبرگزاری فارس، هک سایتهای مختلف را در دنیای امروز طبیعی عنوان و اعلام کرده که در این اتفاقات هیچ مشکلی متوجه امنیت اطلاعات کاربران نشده است. همین دو خبر کافی بود تا دوباره بحث قدیمی و فراموش شده امنیت سایتهای ایرانی بویژه سایتهای دولتی به بحث داغ محافل مختلف تبدیل شود.
جنگ از نوع سایبری
شامگاه سهشنبه کاربرانی که سایت مرکز آمار را در گوگل جستوجو کردند، با پیام عجیب «تم الاختراق من قبل داعس هکر» یا «تخریب شده توسط هکر داعش» در نتیجه جستوجوی خود روبهرو شدند.
پیامی که نشان میداد گروهی به نام داعش این سایت را هک کرده است و از این رو برخی خبرگزاریها به این نتیجه رسیدند که گروهک تروریستی داعش در این حمله اینترنتی نقش داشته است. اما ساعتها بعد مشخص شد که هکرهای عربستانی پشت این اتفاق بودهاند.
سایت تابناک در گزارشی اعلام کرد که داعس یا Da3s یک گروه هکری سعودی است که نگاهی به آمار فعالیتهای آنها، نشان میدهد به شکل فعالانهای از مدتها قبل اقدام به هک برخی وبسایتها کردهاند. در واقع این سایت خبری با توجه به اینکه تعدادی از شخصیتهای سعودی توسط اکانت این هکرها در توئیتر دنبال میشوند، چنین نتیجه گرفته که هکرها اهل عربستان سعودی هستند و این، یک جنگ سایبری بین ایران و سعودی است. اطلاعات منتشر شده نشان میدهد فعالیت اصلی این گروه، هک از نوع Defacement یا خارج کردن سایت از دسترس با ارسال پیام یا تصویر است.
به فاصله یک روز بعد از این اتفاق، خبر هک شدن سایت سازمان ثبت اسناد و املاک کشور نیز منتشر شد و در ساعتهای اولیه، کاربرانی که نام این سازمان را در مرورگر خود جستوجو میکردند، با عبارت «This Site Dominated By Mafia Hacking Team» یا «گروه هکری مافیا بر این سایت مسلط شده است» روبهرو شدند.
باشگاه خبرنگاران جوان، اعلام کرد که گروه هکری به نام «مافیا» سایت سازمان ثبت اسناد و املاک کشور را هک کرده است. به گفته این سایت خبری، مهندس کامپیوتر 24 ساله با نام مستعار «یاسر ابراهیمی» که یک ایرانی است، پشت هک سایت سازمان ثبت قرار دارد.
MafiaHackingTeam نسبت به گروه هکری سعودی که سایت مرکز آمار ایران را هک کردهاند، گروه فعالتری هستند و بررسی سوابق این گروه نشان میدهد بسیاری از وب دامنههای ایرانی اهداف هک این گروه بوده و مشخصاً نوع هک آنها Defacement یا دراختیار گرفتن صفحه نخست و تغییر واسط کاربری آن است.
پاسخ هکرهای ایرانی به عربستان
در حالی که بسیاری از کاربران منتظر شنیدن اطلاعات و جزئیات دقیقتری درخصوص اختلال دو سایت دولتی بودند، در این بین تنها دبیر عالی شورای فضای مجازی در گفتوگو با یک خبرگزاری اطمینان داد که هیچ مشکلی متوجه اطلاعات شهروندان نشده و هکرها برای غوغای تبلیغاتی از نام جعلی استفاده کردهاند.
ابوالحسن فیروزآبادی با اعلام اینکه این هک کردنها موضوع عجیبی نیست و هر روز در جهان شاهد موارد متعددی از این قبیل هستیم، به هک شدن اخیر شبکه بینالمللی سوئیفت اشاره کرده و گفته است: در ایران تیمهای امنیتی قوی برای مقابله با این سوء استفادهها وجود دارد و به شهروندان اطمینان میدهیم که در نتیجه هک اخیر برخی سایتهای دولتی، هیچ مشکلی متوجه اطلاعات شهروندان نشده است. وی همچنین از رسانهها درخواست کرد با دامن زدن به این موارد، آنها را عجیب جلوه ندهند و همین اظهار نظر کافی بود تا برخی از هکرهای ایرانی وارد عمل شده و چند سایت دولتی متعلق به عربستان سعودی را هک کنند.
ابتدا صبح روز پنجشنبه 6 خردادماه، وب سایت دولتی «دفتر آمار عربستان» در دو مرحله مورد حمله قرار گرفت و چند ساعتی به صورت کامل از دسترس خارج شد. تیم امنیتی Iedb مسئولیت این حمله را برعهده گرفته و اعلام کردند این اقدام را در پاسخ به حملات به سایت مرکز آمار ایران انجام دادهاند.
این تیم در ادامه، دومین سایت عربستانی، «سازمان آمار کل عربستان» را مورد حمله قرار دادند. بعد از این حملات، مقامات دولت عربستان برای جلوگیری از حمله بیشتر هکرهای ایرانی به این وبسایتها، آدرسهای IP متعلق به کاربران ایرانی را مسدود کردند اما براساس شواهد، این اقدام هم مؤثر نبوده و این سایتها برای چند ساعت از دسترس خارج بودند.
هکرهای ایرانی در سومین اقدام خود بعدازظهر همان روز سایت «دانشگاه ملک عبدالعزیز» در عربستان را مورد حمله قرار دادند و مراجعهکنندگان به سایت این دانشگاه در ساعات اولیه با پیام «هکرهای ایرانی اینجا هستند» مواجه شدند. همچنین هککننده این سایت آشکارا خود را ایرانی با نام شاهین معرفی کرده بود.
امنیت فراموش شده
هک سایتهای دولتی و سازمانهای مهم تنها مختص ایران نیست و تاکنون خبرهای مختلفی درخصوص هک و حمله سایبری به سایت نهادهای معتبر جهانی مانند ناسا، صندوق بینالمللی پول، گوگل و... شنیده شده است. برخی از این حملات تنها جنبه تفریحی دارد و یک تهدید ساده است ولی برخی دیگر با هدف سرقت اطلاعات و وارد کردن ضربههای جبرانناپذیر به این نهادها صورت میگیرد.
ایران هم از این قاعده مستثنی نیست، اما به باور بسیاری از کارشناسان حوزه وب، امنیت پایین سایتهای ایرانی و مخصوصاً سایتهای سازمانهای دولتی باعث میشود این سایتها براحتی مورد حمله و تهدید قرار بگیرند. ه
رچند تاکنون برنامهها و سرمایهگذاریهای مشخصی از سوی سازمانهای گوناگون مانند شورای عالی فضای مجازی، سازمان فناوری اطلاعات، سازمان پدافند غیرعامل و... برای افزایش امنیت فضای سایبری ایران در نظر گرفته شده است اما همچنان پایین بودن امنیت سایتهای ایرانی، به نقطه ضعف ایران در فضای سایبر تبدیل شده است.
در همین زمینه یک کارشناس حوزه امنیت سایبر با اعلام اینکه سایتهای سازمانهای دولتی توجه چندانی به مقوله امنیت سامانههای اینترنتی خود ندارند، در گفتوگو با روزنامه «ایران» میگوید: «من تجربه کار در مراکز دولتی و خصوصی را دارم اما باید بگوییم متأسفانه سازمانهای دولتی به مقوله امنیت چندان جدی نگاه نمیکنند. دنیای اینترنت و در کل شبکههای کامپیوتری چند سطح دارند که در ایران به اصلیترین سطح آن یعنی طراحی و استراتژی امنیتی یک سایت اصلاً توجه نمیشود.»
وی میافزاید: «سازمانهایی در ایران وجود دارند که حتی پایینترین سطح امنیتی هم در آنها رعایت نمیشود طوری که در یک اتوماسیون اداری رمز کاربران به صورت متنی و نه تبدیل به رمز در بانکهای اطلاعاتی ذخیره میشود. این در حالی است که برای همان اتوماسیون اداری و راهاندازی آن بانک اطلاعاتی، میلیونها تومان هزینه صرف شده اما به یک فاکتور ساده امنیت در آن توجه نشده است.» این محقق امنیتی مشکل این بخش را کمبود متخصص نمیداند بلکه مشکل را در مدیریت واحدهای کامپیوتری میداند که به دست افرادی اداره میشود که هیچ آشنایی با مراحل تست نرمافزار و امنیت یک برنامه یا سایت ندارند و درنتیجه، یک هکر با یک حرکت ساده میتواند سایتی مانند مرکز آمار را هک کند.
وی در ادامه تأکید میکند که در اکثر سازمانها برای نصب محصولات امنیتی هیچ تستی صورت نمیگیرد و بعد از نصب محصول هم فردی به دنبال بررسی محصول و مشخص کردن باگهای امینتی آن نیست در حالی که یک شرکت خارجی مانند فیسبوک به افرادی که مشکلات امنیتی این سرویس را گزارش دهند، میلیونها دلار جایزه میدهد.
این کارشناس یکی دیگر از مشکلات امینتی سایتهای ایرانی را استفاده نکردن از گواهینامههای امنیت معتبر بینالمللی عنوان میکند و میگوید: «90 درصد سایتهای ایرانی از گواهینامه معتبری مانند SSL استفاده نمیکنند.
برای مثال مرکز www.enamad.ir که کارش امن کردن سایتهای تجاری با استفاده از گواهینامه امنیتی SSL است، خودش از گواهینامه SSL برای ارائه خدماتش استفاده نمیکند. بسیاری از مسئولان دولتی دسترسی نداشتن به گواهینامههای بینالمللی را به مسائل تحریم ارتباط میدهند در حالی که اصولاً در زمینه دسترسی به این امکانات، هیچ محدودیتی وجود ندارد و برخی از گواهینامههای معتبر امنیتی مانند Let’s Encrypt براحتی و رایگان در دسترس قرار دارد.»
وی میافزاید: «همچنین بسیاری از سایتهای سازمانهای دولتی برای ارائه خدمات خود کاربران را ملزم به استفاده از مرورگر IE میکنند در حالی که گزارشهای مختلف، این مرورگر را ناامنترین مرورگر بازار معرفی میکند.»
این محقق امنیتی تأکید میکند که هک و حملات سایبری بخش جداناپذیر فضای
مجازی است اما نمیتوان با عادی جلوه دادن آن از بحث توجه و برنامهریزی
استاندارد برای بخش امنیت چشمپوشی کرد.
جام جم سرا:
افزایش 20 درصدی سرقتهای خرد، نابسامانیهای اجتماعی و از همه مهمتر پیری جمعیت که مقام معظم رهبری نیز نسبت به این بحران چندی پیش به مسئولان هشدار داده بودند؛ مسئولان دولتی را بر آن داشت که درصدد رفع بیکاری جوانان برآیند.این در حالی است که کارشناسان معتقدند بیکاری سبب عدم استقبال جوانان از ازدواج شده است و با حل مشکل بیکاری درصد زیادی از مشکلات جوانان حل خواهد شد. در این میان مسئلهای که به آن اهمیت داده نشده رضایت از شغل و کار است. بررسیها نشان میدهد، عدم رضایتمندی از شغل و عدم امنیت شغلی امید به آینده را نیز کاهش میدهد. نباید از یاد ببریم که اعتیاد، فساد، سرقتهای خرد و کلان، کلاهبرداریها و... آسیبهای اجتماعی هستند که بیشتر براثر فقر به وجود میآیند. به گزارش مرکز آمار ایران، متقاضیان کار یا همان بیکاران در پاییز امسال به 2.4 میلیون نفر بوده است.
دکتر سیدحسن موسویچلک رئیس انجمن مددکاری ایران در این مورد میگوید: ما ایرانیها معمولا عادت کردیم که از شغلمان ناراضی باشیم. اما مواردی هم ممکن است محل کار خوب باشد اما فرد نتواند متناسب با توانایی حق و حقوق بگیرد، یا ارتقا پیدا نکند، حتی افرادی هستند که سخت کار میکند و کسی آن را نمیبیند. این امکان هم وجود دارد هم کار خوب باشد هم مزایای اما بالا دستی این فرد مدیر شایستهای نباشد.
یک دوم وظیفه اشتغالزایی میکنیم
نایبرئیس اول کمیسیون آموزش و تحقیقات نیز میگوید: یکی از بحرانهایی که دامن جامعه ما را گرفته و در سالهای آینده همچنان در کشورمان به صورت جدی مطرح خواهد بود بحران بیکاری است.
بیکاران ما کسانی هستند که دورههای آکادمیک را طی کردند و با توجه به توقعی که برایشان پیش آمده جذب بازار کار نمیشوند، بازار کار هم کسانی را میپذیرد که بدون این تحصیلات با اندکی تجربه امکان حضور در بازار را دارند |
این بیکاری میتواند خودش سرمنشا بسیاری از کمبودها، فقر و مفاسد و بسیاری از مباحث منفی را در کشور دامن بزند متاسفانه کنترل و هدایت نشده و با توجه به اینکه اقتصاد ایران در نرخ 5 درصدی حرکت میکند باید توان ایجاد اشتغال برای حدود یک میلیون جوان در هر سال جهت ورود به کار را فراهم کند. اما از این مقدار یک میلیون، سالانه نیم میلیون جذب بازار کار میکنیم و مابقی عملا کسانی هستند که به خیل بیکاران اضافه خواهند شد و جالب این است که در این مقوله تعداد بیکارانی که فارغالتحصیل مراکز آموزش عالی هستند به مراتب از افراد کمسواد بیشتر است. تا به حال فکری برای فارغالتحصیلان نکردیم و تمام تلاشمان این بود که زمینه لازم برای تحصیل جوانان را فراهم کنیم ، امروز در کنار بحث تحصیل باید نگاهی هم به دوران بعد از فارغالتحصیلی کنیم.
جواد هروی با اشاره به اینکه جای تاسف دارد بیشتر بیکاران ما کسانی هستند که دورههای آکادمیک را طی کردند و با توجه به توقعی که برایشان پیش آمده جذب بازار کار نمیشوند، ادامه میدهد: بازار کار هم کسانی را میپذیرد که بدون این تحصیلات با اندک تجربه کاری امکان حضور در بازار را دارند. این مقوله نشان میدهد که در بحث آموزش عالی نتوانستیم از اول تا آخر کار را طی کنیم. ابتدای کار در بحث پذیرش دانشجو به شدت رقابتهای جدی در کشور وجود دارد. ایجاد دانشگاههای جدید و بخش خصوصی، علمی و کاربردی، بینالملل و شبانه توسعه کمی دانشگاه با هدف مدرکگرایی دشمن جان ما شده و خواهد بود.
به گفته این نماینده مجلس راهی که به نظر ما در مجلس آمد این بود که در جلساتی منظمی که با حضور معاونان آموزش و پرورش، وزیر بهداشت و علوم و آموزشی و... میگذاریم و در آنجا زمینه لازم جهت توقف کمی دانشگاهها را پیگیری میکنیم و در کنار آن بهدنبال این هستیم که بتوانیم رشتهها و دانشگاههایی که نگاه مهارتی دارند را تقویت کنیم.
بسیاری از دانشجویان فارغالتحصیل به دلیل آنکه در ساختارهای نظری تحصیل کردهاند امکان اتصال آنها به بازار کار نیست. چرا که آنچه خواندند با آنچه باید عمل کنند مطابقت ندارد و این نشان میدهد عدم سنخیت دانشگاهها با بازار کار مانع از جذب دانشآموختگان میشود. بخشی که در اقتصاد مقاومتی مطرح است، اقتصادی بر پایه برنامه برای این است که علمآموزی و دانش بهگونهای باشد که بتواند بنیان اقتصادی را در دست خود داشته باشد.
اقتصاد ما باید مبتنی بر زمینههای علمی، تجاریسازی آثار، اختراعات و خلاقیتهای نسل جوان باشد. با توجه به شرایطی که وجود دارد، امکان این کار برای ما میسر نیست. توقف کمی دانشگاهها و تقویت کیفیت آنها در این زمینه مطرح است. یعنی فارغالتحصیل زمانی که از دانشگاه خارج میشود منطبق با خواسته و نیاز جامعه به سرعت جذب بازار کار بشود. چیزی که امروز متاسفانه اصلا وجود ندارد. سنخیت تحصیلات آکادمیک و نیاز بازارکار باعث شده که قشر عظیمی از فارغالتحصیلان ما در بازار کار سرگردان باشند.
مدرکهای قاب شده بر دیوار
کنکور... امتحانی که دانشآموزان با شنیدن اسمش دچار دلهره و نگرانی میشوند. دانشآموزان دو سه سال آخر تحصیل خود را با استرس کنکور سر میکنند. سعی میکنند به دانشگاه بروند و تحصیلات عالی کسب کنند. اما این تحصیلات برحسب رتبهای است که در کنکور به دست میآورند. نمیتوانند هر رشتهای را که دوست دارند ادامه بدهند. محمد در دانشگاه رشته روانشناسی خوانده و فکر میکرده که یک روانپزشک خواهد شد ولی فروشندگی یک مانتوفروشی نصیبش شده است. میگوید درسش بد نبوده و با معدل 18 دیپلم گرفته اما در کنکور آنطور که دوست داشته موفق نبوده است. او برای اینکه از ماراتن قاب کردن مدرک جا نماند به دانشگاه رفته است.
وزیر بهداشت از روی آوردن 15 هزار پزشک به شغلهای دیگری همچون دلالی خبر میدهد. رشتههای خوبی که همه برای قبول شدن در آن سر و دست میشکنند هم نمیتواند برخی را راضی نگه دارد |
دکتر چلک با اشاره به اینکه یکی از اولویتهای اصلی در سیاستهای آموزشی در نظر داشتن شرایط برای جذب افراد فارغالتحصیل در محیطهای کاری است، میافزاید: به همین دلیل نیازسنجی آموزشی متناسب با نیازسنجی مشاغل مورد نیاز به عبارت دیگر آمایش حوزه آموزش باید متناسب با آمایش حوزه اشتغال باشد. اما به دلیل اینکه ما مراکز آموزشی مختلف (آزاد، وزارت بهداشت، علوم، علمیکاربردی، پیام نور، آموزش عالی آزاد در این حوزه فعال شدند طبیعتا این تعهد مراکز آموزشی بدون داشتن چشمانداز لازم برای حوزه اشتغال باعث شد که تناسب بین آموزش و رشتههای دانشگاهی جذب شده و فرصتهای موجود اشتغال نباشد.
تخصص هم فایدهای ندارد
وزیر بهداشت هم از روی آوردن 15 هزار پزشک به شغلهای دیگری غیر از پزشکی، همچون دلالی خبر میدهد. رشتههای خوبی که همه برای قبول شدن در آن سر و دست میشکنند هم نمیتواند برخی را راضی نگه دارد. رشتههای تخصصی پزشکی و مهندسی که بسیاری از پدر و مادرها فرزندانشان را برای قبولی در آن تحت فشار قرار میدهند. اما روح برخی با این رشتهها جور در نمیآید.
«مژگان .ر» مدیر یک بخش هماتولوژی آزمایشگاه یک بیمارستان است. او بعد از 12 سال کار و با داشتن فوق لیسانس میگوید میخواهد کارش را رها کند. او میگوید: وقتی که میخواستم وارد دانشگاه شوم خیلی سعی کردم که در رشته پزشکی قبول شوم. خیلی تلاش کردم و علوم آزمایشگاه دانشگاه ایران قبول شدم. وقتی وارد کار شدم شور و شوق زیادی داشتم ولی حالا اصلا کارم را دوست ندارم چون یکنواخت است. رفتم و دو سال رشته طراحی لباس خواندم و حالا دوست دارم در این کار فعالیت کنم.
«مسعود.د» در حال حاضر مدیرداخلی یکی از رستورانهای بزرگ است. او مهندس عمران بوده و به دلیل آن که پروژههای بزرگ عمرانی زیاد نبودند و پرداخت به موقع حقوق را هم نداشتند چند دوره هتلداری، کافیشاپ و آشپزی درجه یک و دو سازمان فنی و حرفهای را گذرانده و به رستورانداری مشغول شده. او حالا از کار خود راضی است. ولی چند درصد جوانان توانایی تغییر شغل را دارند؟ چند درصد آنها توانایی پرداخت هزینه کلاسهای فوقبرنامه را دارند؟
دکتر موسویچلک با بیان اینکه ممکن است فقط دانشگاه رفتن برای فرد و خانوادهاش مهم است، میگوید: نوجوانان زمان کنکور یک رشته را انتخاب میکنند ولی به این توجه نمیکنیم که آیا به آن رشته علاقهمند هستند یا خیر؟ آنها از دبیرستان برنامهای برای شغل آینده خود ندارند. 100 رشته را در کنکور انتخاب میکنند و در یکی از آنها قبول میشوند. حتی برخی از آنها نمیدانند رشته دانشگاهی که قبول شدهاند چه کاربردی دارد. در حال حاضر خیلی از هنرمندان ما در رشته دیگری خوانده ولی به بازیگری روی میآورند. این مقوله خاص همه کشورهاست نه فقط مختص کشور ما باشد. ولی وقتی فراگیر شود تبدیل به معضل میشود.البته عدم رضایت شغلی مختص رشتههای آکادمیک نیست.
به محض آنکه از کار زیاد یا حقوق کم خودمان صحبت میکنیم به ما میگویند اینقدر بیکار در بازار ریخته که اگر میخواهید از اینجا بروید هم مهم نیست. راه باز و جاده دراز |
«مصطفی.الف» 58 ساله به شغل ساختمانسازی مشغول است. او میگوید: از زندگی خسته شدهام.ای کاش یک کارمند ساده بودم و سرساعت به سرکار میرفتم و سرساعت هم به خانه میآمدم. اینطوری همه چیز برنامه دارد. کاری که دارم خیلی سنگین و سخت است و اگر کار نکنم زندگیمام نخواهد گذشت.
در مقابل این مهندس ساختمان، ایرج سوپروایزر یکی از بخشهای بیمارستان است. او در سه شیفت بیمارستانهای مختلف کار میکند تا بتواند امورات خود و خانوادهاش را بگذراند.
بیکاری تهدیدی برای شاغلها
یکی از مشکلاتی که شاغلان دارند این است که به دلیل بیکاری زیاد در جامعه از سوی کارفرمای خود تهدید میشوند. پیام کارمند یک شرکت خصوصی وابسته به دولت است. او میگوید: به محض آنکه از کار زیاد یا حقوق کم خودمان صحبت میکنیم به ما میگویند اینقدر بیکار در بازار ریخته که اگر میخواهید از اینجا بروید هم مهم نیست. راه باز و جاده دراز. نه میتوانیم حقمان را درست بگیریم و نه میتوانیم لحظهای استراحت کنیم. گاهی غذایمان را هم پشت میزمان و سرکارمان میخوریم که وقت از دست نرود.
موسویچلک با اشاره به اینکه امنیت شغلی در کشور ما در دو بخش دولتی و خصوصی است، میافزاید: در بخش دولتی وقتی فرد وارد سیستم شده و به عنوان کارمند رسمی پذیرفته میشود، اخراج آن بسیار دشوار است مگر در موارد ویژه و با ضوابط خاص. اما در بخش خصوصی این امنیت بستگی به نوع قرارداد دارد. طبیعتا در بخش خصوص امنیت شغلی برای کسانی که کار میکنند کمتر است. مگر کسانی که اینقدر مهارت بالایی دارند که کارفرما مجبور بشود آنها را نگه دارد. بخشی از امنیت شغلی مقررات است. برای ایجاد امنیت شغلی باید در قوانین بازنگری شود. در بخش خصوصی مقرراتی وجود دارد ولی نظارت بر اجرای آن و توجه بحقوق متقابل کارفرما و کارمند میتواند ضامن امنیت شغلی باشد. در قراردادها نیز باید شفاف عمل کرد. این باعث خواهد شد که راحتتر شدن کار و تعامل بیشتر بین رئیس و مرئوس خواهد شد.
بهزعم کارشناسان یکی از شاخصههای اصلی نشاط اجتماعی رضایتمندی از شغل و علاقه به آن است و عدم رضایت و امنیت شغلی علاوه بر تهدید نشاط اجتماعی دلیل عمده بروز استرس و نگرانی اجتماعی است. (پریسا هاشمی/تهران امروز)
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 21:36
توفان تهران یکباره آمد، شهر را برای لحظاتی در سیاهی فرو برد و همه چیز را به هم ریخت. تلخترین نتیجه آن هم مرگ غافلگیرانه چند شهروند تهرانی و مصدوم شدن دهها نفر بود. عکاسان نیز از این حادثه تصاویری تهیه کردهاند که جام جم سرا گزیدهای از آنها را در چند مرحله برابر دیدتان میگذارد؛ اولین مجموعه را در ادامه ببینید.
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 22:02
توفان تهران یکباره آمد، شهر را برای لحظاتی در سیاهی فرو برد و همه چیز را به هم ریخت. تلخترین نتیجه آن هم مرگ غافلگیرانه چند شهروند تهرانی و مصدوم شدن دهها نفر بود. عکاسان نیز از این حادثه تصاویری تهیه کردهاند که جام جم سرا گزیدهای از آنها را در چند مرحله برابر دیدتان میگذارد؛ دومین مجموعه را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: غروب چهارشنبه 13 شهریورماه سال جاری چند گروه جوان سوار بر چهار خودروی سواری قصد سفر به کویر را در سر داشتند و چهار همدانشگاهی بیشتر از دیگران شوق سفر داشتند و با تب و تاب بسیاری در حال تدارک دیدن برای ماجراجویی در کویر بودند.
در ساعات حرکت وقتی بچهمحلها پا پس کشیدند و با بیمیلی گفتند نمیخواهند به کویر مرنجاب بروند، این چهار دوست که «مازیار حنیفی»، «رامین بخشی»، «دانیال اسدی» و «سامان حیدرزاده» 22 تا 23 ساله بودند بار سفر بستند؛ غافل از اینکه پای در سفری تلخ گذاشتهاند.
سفر بیبازگشت
حدود ساعت شش بعداز ظهر این چهار جوان سوار بر خودروی پرادویشان از رودهن به سمت «آرانوبیدگل» کاشان حرکت کردند و تنها یک اشتباه کافی بود تا پای در مسیری مرگبار بگذارند و در تاریکی وارد صحرایی برهوت و خشک شوند. انگار تابلوی مسیر درست از نگاه چشمان آنها پنهان مانده بود و هیچکدام نتوانسته بودند تابلوی راهنمایی کاروانسرای «شاهعباس» که رنگ و رو پریده بود را ببینند. آنها پیش میرفتند تا به کاروانسرا برسند، هیچ صدایی جز صدای حرکت چرخهای لاستیک خودروی شاسیبلند روی ریگها و سنگهای شکسته شنیده نمیشد و اضطراب و دلنگرانی زیادی به جان چهار جوان نشسته بود اما هنوز امیدوار بودند شب را در کاروانسرا استراحت کنند و فردایش راهی سرزمین خشک شوند تا سفری ماجراجویانه در خاطرات زندگیشان رقم بخورد.
آخرین تماس
وقتی رامین با پدرش در ابتدای ورودی «آرانوبیدگل» تماسگرفت، گفت نگران نباشید، ما رسیدهایم و شب را در کاروانسرا خواهیم بود و فردا یک سفر یک روزه بهکویر خواهیم داشت. وی خواست بهخاطر آنتن ندادن تلفنهمراهش در کویر نگران نباشند و وعده بازگشت روز شنبه را داد و این آخرین تماس کویرنوردان جوان بود.
عملیات جستوجو
خیلی زود جمعه شب فرا رسید. خانوادهها منتظر تماس چهار جوان بودند اما خبری نبود. هرچه تماس گرفته شد دسترسی به تلفن چهار جوان امکانپذیر نبود. اضطراب بر دل خانوادهها نشسته بود. شنبه شب هم رسید باز اثری از پسران نبود. هیچکس نمیدانست چه اتفاقی رخ داده است.
گفتوگو با پدر مازیار
«مسلم حنیفی» پدر مازیار گفت: پسرم مازیار، آخرین ترم رشته معماری را گذرانده بود و بهدنبال کارهای پایاننامه دانشگاهش بود. آنها یکباره تصمیم گرفتند که به سفر کویر بروند. این نخستین باری بود که آنها چنین قصدی داشتند. بهنظرم آنها به دلیل تبلیغاتی که برای جوانان ایجاد شده بود تصمیم به سفر گرفتند اما نمیدانم قسمت چهبود. آنها چند اکیپ و خودرو بودند که قرار بود به این سفر بروند و سرانجام تنها چهارنفر با یک خودرو راهی سفر شدند. تا روز شنبه خواب و استراحت نداشتیم و دلشوره به جانمان افتاده بود. روز یکشنبه ساعت دو بعدازظهر از کلانتری آرانوبیدگل تماس گرفتند، ما بلافاصله از تهران به آرانوبیدگل رفتیم و در آنجا تنها «دانیال» و «سامان» را با سر و وضع به همریخته، سوخته و بیحال دیدیم. نمیخواستیم باور کنیم بچههایمان را دیگر نخواهیم دید.
وی ادامه داد: از دوستان پسرم شنیدم آنها شب چهارشنبه به «آرانوبیدگل» رسیدهاند و در یک دوراهی آنها تصمیم گرفتهاند در جاده سمت چپ حرکت کنند. پس از ساعتی حرکت روی سنگلاخها و ریگهای بیابانی خودروی آنها در شورهزار و باتلاق گیر کرده است و هرچه تلاش کردند نتوانستهاند خودرو را بیرون بکشند. با این حال دست از تلاش برنداشتهاند و تا ساعت 12 شب امیدوار بودند خودرو را رها کرده و خودشان را نجات دهند.
این پدر سیاهپوش گفت: مازیار و رامین تصمیم میگیرند برای کمک به سمت نوری که تصور میکردند یک آبادی است حرکت کنند و به دانیال و سامان میگویند کنار خودرو بمانند و از خودرو مراقبت کنند. آنها دقیقاً ساعت دو بامداد روز جمعه از هم جدا میشوند. بهگفته دانیال همگی دو روز کنار خودرو مانده بودند و تشنگی آنها را هلاک کرده بود. آب هم نداشتند وقتی دانیال و سامان را دیدیم شنیدیم که خبری از مازیار و رامین ندارند.
پدر مازیار گفت: سامان و دانیال که کنار خودرو بودند از تشنگی زیاد مجبور شده بودند آب شیشهشور خودرو را بخورند. سامان خیلی زود از حال رفته و دانیال مجبور شده بود روز یکشنبه برای کمک خودرو را ترک کند. دانیال وقتی حدود پنج کیلومتر دور شده بود در نزدیکی یک معدن نمک یک لودر را دیده و با حرکت دادن دست و لباسهایش راننده لودر را متوجه خود میکند و همان لحظه از هوش میرود. راننده لودر پس از بههوش آمدن دانیال متوجه سرنوشت آنها میشود و بههمراه دیگران راهی میشوند و سامان را در کنار خودرو پیدا میکنند و سرانجام دانیال و سامان نجات پیدا میکنند اما باز خبری از مازیار و رامین نبود!
سایه شوم در کویر
مسلم حنیفی آهی کشید و گفت: روز اول که به کلانتری رسیدیم میتوانستیم جست وجو کنیم و شاید میتوانستیم مازیار و رامین را پیدا کنیم چون پایان وقت اداری بود جستوجو به روز بعد موکول شد! با این حال فرماندار، رئیس هلال احمر، نیروهای انتظامی و موتوری روز دوشنبه تلاش مضاعف و بیشائبهای را داشتند. حتی ساعت 10 صبح روز دوشنبه 17 شهریورماه یک بالگرد در نوبت صبح و عصر ساعاتی به گشت و جستوجو پرداخت اما متأسفانه خبری از بچهها نبود.
وی افزود: «یزدان شیر محمد» به نمایندگی از اعضای شورای رودهن، پیگیر ماجرا بود و سرانجام شب دوشنبه با حضور فرماندار، رئیس هلالاحمر، پلیس و مسئولان جلسه شورای تأمین و حوادث بحرانی را تشکیل دادند و روز بعد با اکیپ مجهزتر از هوا و زمین به جستوجو پرداختند و تا شب این جستوجوها ادامه داشت. ساعت هشت شب سهشنبه به ما خبر رسید اجساد مازیار و رامین را در 45 کیلومتری خودرو در حوزه استحفاظی قم پیدا کردهاند و صبح روز چهارشنبه جسد بیجان پسرم مازیار و دوستش رامین به آرانوبیدگل انتقال یافت. آنها تنها یک بطری خالی از آب 5/1 لیتری در کنارشان پیدا کرده بودند و غذاها دست نخورده در کنارش مانده بود. همه میگفتند آن نوری را که پسرم و دوستش دیدهاند متعلق به پالایشگاه بود و همان باعث اشتباهشان شده است چرا که پالایشگاه با آنجا فاصله زیادی داشت و در آن مسیر هیچ آبادی نزدیکی نبود.
«محمد بخشی» پدر رامین نیز در این خصوص گفت: رامین، پسری دوست داشتنی و همواره درکنار من بود. من تنها دو فرزند دارم که رامین از ما جدا شد. اگر جستوجوها زود شروع میشد شاید مازیار و رامین زنده میماندند، با اینحال همه تلاش کردند و از همه کسانی که در جستوجوها نقش داشتند تشکر میکنیم.
وی خاطرنشان کرد: در این روزها باید راهنمایی وجود داشته باشد و اگر تابلوها و علائم بهوضوح نصب شده بود و مسیرها در این بیابان خطرناک به درستی هشدارهای لازم را میداد امروز ما عزادار نبودیم.
«محسن همتی» یکی از اقوام رامین و مازیار گفت: واقعاً تجهیزات نبود. مجبور شدیم از رودهن سه موتور تریل با خودرو به کویر ببریم اما باز هم جوابگو نبود. فرماندار آرانوبیدگل کاشان هم تلاشش را انجام داد تا بلکه بچهها سالم پیدا شوند. به یاد دارم روزی که رفتیم فرمانداری، دو موتور چهار چرخ که با زنجیر و قفل در کنار کاروانسرای، شاهعباس بسته شده بودند که با تصمیم شجاعانه فرماندار قفل و زنجیرها را شکستیم و با همین موتورها بود که اجساد مازیار و رامین پیدا شد. با این حال حادثه غمانگیز و تلخی بود که نباید فراموش شود. باید مسیرها و تجهیزات کافی برای اینچنین سفرهایی مهیا شود و این سفرها باید دارای راهنما باشد. (داوود آجورلو/ایران)
جام جم سرا: سوالی که در وهله اول به ذهن میرسد این است که اگر خانواده از ابتدا با ازدواج شما قبل از ازدواج خواهر بزرگترتان موافق نبودهاند چطور اجازه آشنایی و ارتباط شما با خواستگارتان را دادهاند؟ در غیر این صورت شاید دلیلی دیگر برای مخالفت داشتهاند که پس از مدتی از شما خواستهاند دیگر ارتباط را ادامه ندهید و در واقع قرار ازدواج را برهم زدهاند. سعی کنید برای این سوال پاسخی بیابید تا شاید به شما در پذیرش شرایط کنونی کمک کند.
خوب میدانید در ارتباطهای تلفنی بخش عظیمی از منابعی که میشود اطلاعاتی دقیقتر از آنچه مد نظرمان است به دست بیاوریم حذف میشود و گاه افراد میتوانند تصویرهای زیباتری از آنچه هستند در ذهن ما ترسیم کنند. لازم است برای به دست آوردن شناخت صحیح و اصولی از فرد در مقوله ازدواج، وی را در موقعیتهای مختلف ببینید و آن موقع حس واقعیتان را به وی بسنجید.
صرف نظر از آنچه رخ داده است و با هر دلیلی که ارتباط شما بنا به صلاحدید والدین قطع شده است، اکنون باید شرایط را بپذیرید و تصمیم بگیرید که پس از این چگونه به راهتان ادامه دهید.
به یاد داشته باشید هر قدر تلاش کنید این موضوع را از ذهنتان دور کنید و یا به اصطلاح به آن فکر نکنید اتفاقی عکس آن رخ میدهد؛ بنابراین توصیه میشود آنچه را در این بازه زمانی به آن رسیدید برای خود فهرست کرده، این بار سعی کنید نکاتی را بیابید که با سلیقه شما مخالف است.
گاه ما با ساختن چهرهای زیبا از فردی خاص و اضافه کردن اندکی چاشنی تخیل و آرزوهایمان، دنیایی میسازیم و زمانی که با کوچکترین بینظمی مواجه شود کل نظام آن مختل میشود. شاید این بار به نتایجی متفاوت دست یابید!
همچنین به نظر میرسد هنوز به پختگی کامل برای انتخاب همسر نرسیدهاید و لازم است روی شناخت خود تمرکز کنید. این طور که از صحبتهای شما برمیآید، به جای برخورد منطقی و عقلانی با موضوع، تنها از احساسات خود دستور گرفتهاید. به یاد داشته باشید در مرحله آشنایی باید بیشتر از منطق خود و کمتر از احساسات استفاده کنید. صرف نظر از اینکه شما خواهر بزرگتری دارید (که این مانعی برای ازدواج شما نیست) زمانی را تصور کنید که پس از آشنایی طولانی مدت به این نتیجه میرسیدید فردی که با وی ارتباط داشتهاید نمیتواند همراه خوبی در مسیر زندگیتان باشد، اگر هربار از این موضوع طوری به هم بریزید که عملکرد روزانه شما را نیز مختل کند دیگر زمانی را برای زندگی کردن نخواهید داشت؛ چرا که هربار لازم است زمانی طولانی را به غصه خوردن و پاسخ به چون و چراهای ذهنیتان اختصاص دهید.
در نهایت بهتر است بدانید نه تنها شما، بلکه کمتر کسی خواهد توانست فردی را که به وی علاقهمند شده است فراموش کند. این احساس را بشناسید، آن را بپذیرید و سعی کنید از آن به عنوان سکوی پرش استفاده کنید. ولی اجازه ندهید این مدت زمان بیش از حد طولانی شود. برای رهایی از احساس خشم نسبت به خانواده خود، پیش قدم شوید و سعی کنید اوضاع را سروسامان دهید. (سیمین قربانی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
یعنی در حالی که وزارت بهداشت تلاش میکند هر طور که شده، آمار سزارین را پایین بیاورد و مادران را به زایمان طبیعی تشویق کند، در این فرآیند منطقی، خدمات مامایی تحت پوشش بیمه قرار نگرفته است. مثلا کافی است همین الان نسخه یک ماما را به بیمهها ارائه کنید و بر فرض بخواهید سونوگرافی انجام بدهید، در آن صورت معمولا بیمه اعلام میکند که نسخه ماما را قبول ندارد و باید هزینهها را از جیبتان پرداخت کنید.
اتفاق دیگری که امکان دارد بیفتد این که از شما بخواهند نسخه ماما را به یک پزشک متخصص زنان و زایمان بدهید تا او همان نسخه را برای شما دوبارهنویسی کند. در این شرایط حتی نسخه پزشک عمومی هم کارساز است، اما دستور پزشکی ماما مورد قبول نیست. البته ناگفته پیداست که شما برای این که نسخه ماما را به پزشک متخصص بدهید و در دوری باطل، او همان نسخه را کپی کند و به دست شما بدهد، باید هزینه ویزیت کامل یک پزشک متخصص را بدهید. همین دلیل ساده باعث میشود که بیمار این دور باطل را انتخاب نکند و از همان اول سراغ پزشک متخصص برود. یعنی بیمار وقتی میبیند برای گرفتن یک خدمت ساده پزشکی، باید دو بار حق ویزیت بدهد، بنابراین طبیعی است که ترجیح بدهد به طور مستقیم سراغ پزشک متخصص زنان برود و خیال خودش را راحت کند.
چنین اتفاقی باعث میشود خدمات مامایی که تا چند دهه گذشته، در راس خدمت رسانی به مادران باردار قرار داشت، حالا رفته رفته به حاشیه برود و کمتر نام و نشانی از آن باقی بماند.در شرایطی که مسئولان وزارت بهداشت هم بر این نکته اتفاق نظر دارند که برای گسترش زایمان طبیعی در کشور باید به طور گسترده از خدمات ماماها استفاده شود و بدون آنها نمیتوان این امر مهم را به سرانجام مطلوب رساند، اما معلوم نیست چرا بیمهها خدمات مامایی را دسته چندم فرض کرده و اصلا آن را به حساب نمیآورند.
این وضعیت ناهماهنگ در سیاستهای وزارت بهداشت، باعث میشود رایگان شدن زایمان طبیعی هم نتواند مشوق خوبی برای مادران باردار باشد و این حرکت مثبت وزارت بهداشت، نتواند به اهداف کلان طرح تحول سلامت، کمک زیادی کند.
از سوی دیگر، هم اکنون یکی از عمده مشکلات نظام سلامت، بحث بیکاری گسترده نیروهای شاغل در این حوزه است. انبوه پزشکان عمومی بیکار که عطای طبابت را به لقایش بخشیدهاند، نمونه بارزی از نادیده گرفتن خدمات آنها در بحث پزشک خانواده و نظام ارجاع است. حالا اگر قرار باشد خدمات مامایی هم به سرنوشتی مشابه گرفتار شود و در حقیقت، رفته رفته خدمات مامایی از نظام سلامت کمرنگ شده تا در نهایت حذف شود، بنابراین دیر یا زود با انبوه ماماهایی روبهرو خواهیم بود که یا کار سخت و طاقت فرسایشان را رها کرده یا اینکه به حرفه دیگری غیر از تخصصشان روی آوردهاند. در آن صورت، قطعا چنین اوضاعی فقط به ضرر ماماها نخواهد بود، بلکه از نگاهی کلیتر، این خود نظام سلامت و نظام آموزشی است که از خدمات یک نیروی حرفهای که سالها برای آموزش او وقت و هزینه صرف شده، بیبهره مانده است. مشکل دیگری که بیمه نبودن خدمات مامایی میتواند در پی داشته باشد، بحث از بین رفتن امنیت شغلی دانشجویان رشته مامایی است که ناامنی روانی را هم برای آنها به وجود میآورد. یعنی اگر قرار باشد به خدمات ماماها تا این سطح نازل نگاه شود و حتی دستور پزشکی آنها از سوی بیمهها هم معتبر شناخته نشود، بدیهی است که هر دانشجویی هم که در رشته مامایی فارغ التحصیل میشود، خواهناخواه باید منتظر بیکاری احتمالیاش باشد.
امین جلالوند / گروه جامعه
وبسایت فوربز در مطلبی به بررسی آیفون 7 و مقایسه آن با پرچمدارهای جدید شرکت سامسونگ پرداخت.
روحیه آدمها متفاوت است؛ بعضیها همین که مشکلی برایشان پیش میآید، به گوشهای میخزند و برخی دیگر اما به نبرد سختی میروند و درد و ناامیدی را دربند میکنند؛ حکایت پرنیا هم همین است...
به گزارش شفاف، پرنیا دخترکی که در 9 سالگی به سرطان مبتلا شد و قهرمانانه برای غلبه با آن مبارزه کرد. او اکنون 20 ساله و ساکن قزوین است و از سال 86 به عنوان کودک بهبودیافته محک شناخته میشود.
با او به گفتگو نشستیم و از روزهای سخت درمان و موفقیتهای پس از بهبودی پرسیدیم.
- چطور متوجه بیماریات شدی؟
سال 83 بود. مادرم متوجه تودهای کنار گوشم شد. 9 سالم بود. اولش فکر میکردیم چیزی نباشد. اما کمکم بزرگ شد. دکتر برای تشخیص نمونهبرداری کرد و همان موقع بود که متوجه شدیم یک توده سرطانی است و در نتیجه برای درمان به مرکز طبی کودکان رفتیم.
- یک دختر 9 ساله شناخت بسیار کمی از بیماری سرطان دارد. از آن روزها بگو. همان زمانی که متوجه بیماریات شدی.
دکتر به مادرم درباره بیماریام گفته بود. من در جریان نبودم. فقط میدیدم که مادرم خیلی گریه و بیتابی میکند. چون رابطه خیلی خوبی با مادرم دارم، دائم میگفتم چیزی نیست و ازش میخواستم بگوید که دکتر چه گفته. در نهایت مادرم گفت. خیلی تصوری از بیماری نداشتم. خندیدم و گفتم اینکه چیزی نیست. اما بعد از آنکه وارد مراحل درمان شدم، خیلی سخت بود. راستش را بخواهید در تمام مدت تلاش میکردم روحیهام را حفظ کنم و دختر شاد و سرحالی بودم.
- این روحیه قوی برای یک دختر 9 ساله کمی عجیب است؟
شاید به خاطر آنکه فرزند بزرگ خانواده بودم، از همان بچگی شبیه بزرگترها بزرگ شده بودم. یاد گرفته بودم مراقب خواهر و برادرم باشم. آن زمان یکی از خواهرهایم 3 ساله و دیگری یک ساله بود. همین باعث میشد تا برای آنکه مادرم کمتر اذیت شود، خیلی بیماری را جدی نگیرم.
- مرکز طبی آن زمان اتاق بازی هم داشت؟
بله. من دائم در اتاق بازی بودم. اصلا وقتی به اتاق بازی میرفتم همه چیز را فراموش میکردم.
- در ایام بیماری، مدرسه را رها کردی؟
وقتی بستری بودم، نمیتوانستم مدرسه بروم و همین موضوع باعث شد که یکی در میان در مدرسه حاضر باشم. البته همه دوستها و معلمهایم میدانستند در بیمارستان هستم. یادم هست یک بار همهشان به ملاقاتم آمدند. نمیدانید چقدر خوشحال شدم. بعد از آن هم هر هفته تعدادی از دوستها و معلمانم به دیدنم میآمدند. با دیدنشان کمتر احساس تنهایی میکردم.
- خیلی خوشحالم که امروز با یک دختر 20 ساله موفق به عنوان یک کودک بهبودیافته صحبت میکنم. به آن روزها که فکر میکنی چه احساسی داری؟
برای اولین بار در گفتگو لبخند میزند و میگوید که فقط میگویم خدایا شکرت که خوب شدم. خدا خیلی دوستم داشت که خوب شدم. البته بگویم پزشکان بیمارستان هم خیلی کمکم کردند؛ هم در محک و هم در مرکز طبی. یعنی اگر نبودند شاید من هم الان نبودم.
- گفتی با محک در همان مرکز طبی آشنا شدی؟
بله. اوائل محک فقط هزینههای بیمارستانم را پرداخت میکرد. پس از قطع درمان هم برای معاینات دورهای به محک میآمدم. ولی 3 سال پیش رابطهام با محک بیشتر شد. دانشگاه قبول شدم و به خاطر شرایط مالی امکان ثبتنام نداشتم. محک کمک کرد تا در دانشگاه ثبتنام کنم و درسم را ادامه دهم و اگر من الان در رشته حسابداری تحصیل کردهام فقط به خاطر این حمایت است است. محک پس از درمان هم من را رها نکرد.
- به محک که میروی، کودکان مبتلا به سرطان و خانواده آنها را هم میبینی. تا حالا شده که با آنها صحبت کنی؟
در این دو، سه سالی که خیلی به محک میآیم، هر بار که با بیماری روبرو میشوم و فرصت گفتگو پیش میآید، از خودم برایشان میگویم و از آنها میخواهم فقط به خدا توکل داشته و امیدوار باشند. میگویم روزی همه این سختیها را پشت سر میگذارند و فقط به خاطر خانوادهشان، به خاطر مادرشان، قوی باشند و تحملشان را بالا برند.
به گزارش شفاف و بنابر اعلام موسسه خیریه حمایت از کودک مبتلا به سرطان (محک)، داوطلبان و مددکاران محک برای تسهیل و تسریع ارائه خدمات به کودکان مبتلا به سرطان در 17 استان کشور حضور دارند و تا پایان سال 1394 تعداد 24هزار و 548 کودک مبتلا به سرطان تحت حمایت محک قرار داشتهاند.
همچنین تا پایان سال 1394 تعداد 15هزار و 278 در حال درمان در محک بودهاند و تا کنون 5600 کودک مبتلا نیز بهبود یافتهاند.
منبع: ایسنا
روحیه آدمها متفاوت است؛ بعضیها همین که مشکلی برایشان پیش میآید، به گوشهای میخزند و برخی دیگر اما به نبرد سختی میروند و درد و ناامیدی را دربند میکنند؛ حکایت پرنیا هم همین است...
به گزارش شفاف، پرنیا دخترکی که در 9 سالگی به سرطان مبتلا شد و قهرمانانه برای غلبه با آن مبارزه کرد. او اکنون 20 ساله و ساکن قزوین است و از سال 86 به عنوان کودک بهبودیافته محک شناخته میشود.
با او به گفتگو نشستیم و از روزهای سخت درمان و موفقیتهای پس از بهبودی پرسیدیم.
- چطور متوجه بیماریات شدی؟
سال 83 بود. مادرم متوجه تودهای کنار گوشم شد. 9 سالم بود. اولش فکر میکردیم چیزی نباشد. اما کمکم بزرگ شد. دکتر برای تشخیص نمونهبرداری کرد و همان موقع بود که متوجه شدیم یک توده سرطانی است و در نتیجه برای درمان به مرکز طبی کودکان رفتیم.
- یک دختر 9 ساله شناخت بسیار کمی از بیماری سرطان دارد. از آن روزها بگو. همان زمانی که متوجه بیماریات شدی.
دکتر به مادرم درباره بیماریام گفته بود. من در جریان نبودم. فقط میدیدم که مادرم خیلی گریه و بیتابی میکند. چون رابطه خیلی خوبی با مادرم دارم، دائم میگفتم چیزی نیست و ازش میخواستم بگوید که دکتر چه گفته. در نهایت مادرم گفت. خیلی تصوری از بیماری نداشتم. خندیدم و گفتم اینکه چیزی نیست. اما بعد از آنکه وارد مراحل درمان شدم، خیلی سخت بود. راستش را بخواهید در تمام مدت تلاش میکردم روحیهام را حفظ کنم و دختر شاد و سرحالی بودم.
- این روحیه قوی برای یک دختر 9 ساله کمی عجیب است؟
شاید به خاطر آنکه فرزند بزرگ خانواده بودم، از همان بچگی شبیه بزرگترها بزرگ شده بودم. یاد گرفته بودم مراقب خواهر و برادرم باشم. آن زمان یکی از خواهرهایم 3 ساله و دیگری یک ساله بود. همین باعث میشد تا برای آنکه مادرم کمتر اذیت شود، خیلی بیماری را جدی نگیرم.
- مرکز طبی آن زمان اتاق بازی هم داشت؟
بله. من دائم در اتاق بازی بودم. اصلا وقتی به اتاق بازی میرفتم همه چیز را فراموش میکردم.
- در ایام بیماری، مدرسه را رها کردی؟
وقتی بستری بودم، نمیتوانستم مدرسه بروم و همین موضوع باعث شد که یکی در میان در مدرسه حاضر باشم. البته همه دوستها و معلمهایم میدانستند در بیمارستان هستم. یادم هست یک بار همهشان به ملاقاتم آمدند. نمیدانید چقدر خوشحال شدم. بعد از آن هم هر هفته تعدادی از دوستها و معلمانم به دیدنم میآمدند. با دیدنشان کمتر احساس تنهایی میکردم.
- خیلی خوشحالم که امروز با یک دختر 20 ساله موفق به عنوان یک کودک بهبودیافته صحبت میکنم. به آن روزها که فکر میکنی چه احساسی داری؟
برای اولین بار در گفتگو لبخند میزند و میگوید که فقط میگویم خدایا شکرت که خوب شدم. خدا خیلی دوستم داشت که خوب شدم. البته بگویم پزشکان بیمارستان هم خیلی کمکم کردند؛ هم در محک و هم در مرکز طبی. یعنی اگر نبودند شاید من هم الان نبودم.
- گفتی با محک در همان مرکز طبی آشنا شدی؟
بله. اوائل محک فقط هزینههای بیمارستانم را پرداخت میکرد. پس از قطع درمان هم برای معاینات دورهای به محک میآمدم. ولی 3 سال پیش رابطهام با محک بیشتر شد. دانشگاه قبول شدم و به خاطر شرایط مالی امکان ثبتنام نداشتم. محک کمک کرد تا در دانشگاه ثبتنام کنم و درسم را ادامه دهم و اگر من الان در رشته حسابداری تحصیل کردهام فقط به خاطر این حمایت است است. محک پس از درمان هم من را رها نکرد.
- به محک که میروی، کودکان مبتلا به سرطان و خانواده آنها را هم میبینی. تا حالا شده که با آنها صحبت کنی؟
در این دو، سه سالی که خیلی به محک میآیم، هر بار که با بیماری روبرو میشوم و فرصت گفتگو پیش میآید، از خودم برایشان میگویم و از آنها میخواهم فقط به خدا توکل داشته و امیدوار باشند. میگویم روزی همه این سختیها را پشت سر میگذارند و فقط به خاطر خانوادهشان، به خاطر مادرشان، قوی باشند و تحملشان را بالا برند.
به گزارش شفاف و بنابر اعلام موسسه خیریه حمایت از کودک مبتلا به سرطان (محک)، داوطلبان و مددکاران محک برای تسهیل و تسریع ارائه خدمات به کودکان مبتلا به سرطان در 17 استان کشور حضور دارند و تا پایان سال 1394 تعداد 24هزار و 548 کودک مبتلا به سرطان تحت حمایت محک قرار داشتهاند.
همچنین تا پایان سال 1394 تعداد 15هزار و 278 در حال درمان در محک بودهاند و تا کنون 5600 کودک مبتلا نیز بهبود یافتهاند.
منبع: ایسنا