دانش > فضا - همشهری آنلاین:
مجله اسمتسونیان هفته گذشته مراسم سالانه جایزه نبوغ آمریکا را برگزار کرد که طی آن، رئیس سایت آمازون و بنیانگذار شرکت هوانوردی بلواوریجین موفق به دریافت جایزه دستاوردهای فناورانه برای کار در زمینه ساخت موشک قابل استفاده مجدد شد.
به گزارش ایسنا به نقل از واشنگتنپست، جف بزوس در این مراسم، نامهای از جان گلن، نخستین مدارگرد آمریکایی که همان روز در سن 95 سالگی فوت کرده بود، دریافت کرد.
گلن در این نامه که در تاریخ 28 نوامبر تهیه شده بود، بزوس را برای دریافت این جایزه تحسین کرده و گفته بود که از نامگذاری نسل آینده موشکهای بلواوریجینز به اسم خود بسیار شاد شده است.
در این نامه آمده است: من به عنوان گلن واقعی میتوانم به شما بگویم که روزی را میبینم که مردم بر روی فضاپیماها مانند هواپیماهای امروزی سفر میکنند. وقتی این اتفاق بیفتد، تا حد زیادی به دلیل دستاوردهای حماسی شما در این سال خواهد بود.
این نامه در یک قاب به بزوس اهدا شد.
جان گلن در فوریه 1962 به عنوان نخستین فضانورد آمریکایی در کپسول «Friendship 7» پروژه مرکوری سه بار دور زمین به مدت چهار ساعت و 55 دقیقه گردش کرده و در اقیانوس آتلانتیک فرود آمد.
وی 36 سال بعد در سن 77 سالگی مجددا بر روی شاتل فضایی دیسکاوری به مدار زمین بازگشت و پیرترین انسانی لقب گرفت که در فضا پرواز کرده است.
جام جم سرا:
"علیاکبر سیاری" معاون بهداشتی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در خطبههای نماز جمعه ظهر دیروز (5 اردیبهشت ماه) به ارائه آمار مختلفی از حوزه بهداشت اشاره کرد که برخی از آنها تکاندهنده بود.
وی افزود: 25 درصد عوامل اثرگذار سلامت مربوط به حوزه بهداشت و درمان، 65 درصد مربوط به حوزه اقتصادی و اجتماعی و 10 درصد مربوط به ژنتیک است بنابراین برای صیانت از سلامت افراد هم مردم و هم مسئولین نقش دارند.
سیاری با بیان اینکه شعار هفته سلامت امسال "خودمراقبتی" انتخاب شد، گفت: این شعار به این معنی است که مردم به سطحی برسند و توانمند باشند تا از سلامت خود مراقبت کنند.
وی سه عامل بیماریهای واگیر، بیماریهای غیرواگیر همچون سبک زندگی، عادات غذایی و ... و آسیبهای اجتماعی را عوامل دخیل در سلامت دانست و گفت: آسیبهای اجتماعی همانند اعتیاد، خشونت، بزهکاری، کودکان خیابانی، ترک تحصیل، فقر و ... را شامل میشود.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: هرچه در جامعه فقر، بیکاری، بیعدالتی، پوشش بیمه همگانی، آموزش و توسعه و ... کمتر باشد، تقوا، ایمان، مسئولیتپذیری، شایستهسالاری و مشارکت مردم افزایش یافته و آن جامعه سالم و شاداب خواهد بود.
وی خاطرنشان کرد: در سه دهه گذشته امید به زندگی افزایش یافته، مرگ مادران حین زایمان و مرگ و میر کودکان کاهش یافته و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی نیز افزایش یافته است.
سیاری اظهار داشت: در کشورهای صنعتی 30 درصد هزینه درمان از جیب بیمار و مابقی توسط دولت پرداخت میشود در کشور ما نیز در برنامه چهارم توسعه قرار شد به این سمت حرکت کنیم اما متاسفانه اینگونه نشد به طوری که هزینه پرداختی توسط بیمار به 70 درصد رسید که این یک بیعدالتی است.
معاون وزیر بهداشت با بیان اینکه ریشه مشکلات اقتصادی مربوط به همه کشورهاست، گفت: بیماریهای مضمن افزایش یافته و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب در زمینه اصلاح سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی تاکیداتی داشتند و بالاترین مقام کشور دغدغه سلامت مردم را دارد.
سیاری گفت: همچنین ریاست جمهوری نیز "پیشگیری مقدم بر درمان است" را مورد تاکید قرار داده و در بخش هدفمندی نیز اعتباراتی را برای حوزه خدماتی در نظر گرفتهاند.
وی تاکید کرد: پیشبینی شده است که هزینه درمانی روستاییان 5 درصد و برای شهرنشینان 10 درصد توسط خودشان پرداخت و مابقی نیز توسط دولت پرداخت شود و بیماری به هنگام مراجعه به بیمارستان دغدغه دارو و تجهیزات نداشته باشد.
معاون وزیر بهداشت همچنین اظهار داشت: برای ارتقای خدمات بهداشتی 23 میلیون روستایی و 8.5 میلیون جمعیت حاشیهنشین شهرهای بزرگ پیشبینی شده است.
سیاری در ادامه با بیان اینکه مشکل سلامت مربوط به کیفیت زندگی و رفتارها قابل کنترل است، گفت: کمتحرکی، عادات غذایی و مصرف سیگار باعث افزایش بیماریهای مضمن همچون دیابت، فشارخون، سکته زودرس قلبی و مغزی و سرطان شده است به طوری که سالانه 30 هزار نفر بر اثر سرطان فوت میکنند.
وی ادامه داد: هر روز در اثر حوادث ترافیکی 52 نفر فوت میکنند و سالانه 800 هزار نفر نیز در بیمارستانها بستری میشوند که هزینه این عوامل قابل پیشگیری است.
معاون وزیر بهداشت همچنین به ارائه آماری در خصوص میزان مصرف سیگار اشاره کرد و گفت: 10 درصد مردم کشور ما یعنی 5.5 میلیون نفر سیگار مصرف میکنند به طوری که 70 میلیارد نخ سیگار مصرف وروزانه 10 میلیارد تومان هزینه مصرف سیگار میشود.
سیاری یادآور شد: 14 درصد مردم کشور ما قند خون بالا یعنی دیابت و 28 درصد نیز چربی خون بالا دارند که این عوامل قابل پیشگیری است.
وی در ادامه سخنان خود به معضل آلودگی هوا اشاره کرد و گفت: در سال 91 در تهران فقط 5 درصد روزها هوای پاک بود.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: 70 هزار خودروی غیراستاندارد در تهران تردد میکند که هر خودروی فرسوده سه برابر خودروهای استاندارد آلودگی هوا دارند.
سیاری خاطرنشان کرد: در هر ساعت دو نفر بر اثر آلودگی هوا در تهران فوت میکنند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به افزایش معضلات استفاده از مواد مخدر و روانگردان اشاره کرد و گفت: متاسفانه مصرف مواد مخدر از جمله شیشه جوانان ما را در معرض خطر قرار داده است.
معاون وزیر بهداشت تاکید کرد: مصرف شیشه باعث بروز رفتارهای خطرناک همچون خودکشی، قتل، تصادفات شدید، رفتارهای جنسی پرخطر، ایدز و... را در بر دارد البته این موضوعات با آموزش قابل حل است.
وی همچنین اظهار داشت: 20 تا 30 هزار نفر معتاد تزریقی در کشور وجود دارد که متاسفانه افراد دیگری رانیز به ایدز مبتلا میکند.
معاون وزیر بهداشت ادامه داد: امیدواریم با کمک مردم و مسئولین، حمایت بیدریغ رهبر معظم انقلاب، دولت، نمایندگان مجلس، قوه قضاییه و ... بتوانیم برنامه خودمراقبتی را ترویج وتوسعه دهیم.
سیاری اظهار داشت: این برنامه در سطح آموزش و پرورش برای 12 میلیون دانشآموز در دانشگاهها برای 4 میلیون دانشجو در حوزه کشاورزی،کارگران، صنعتگران و ... قابل اجرایی است امیدواریم بتوانیم اجرایی کنیم.
وی آموزش سه رفتار کمتحرکی، عادات غذایی و کاهش مصرف سیگار را ضروری دانست و گفت: کاهش مصرف نمک از مهمترین ضروریاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
معاون وزیر بهداشت همچنین کاهش مصرف روغن و جایگزینی روغن مایع و پرهیز از مصرف سیگار و قلیان را ضروری دانست و گفت: برخیها تصور نکند قلیان ضرر ندارد بلکه مصرف قلیان معادل 20 نخ سیگار ضرر دارد.
سیاری در پایان خاطرنشان کرد: امیدواریم روحانیون با اطلاعرسانی از طریق منابر و مساجد به کاهش مصرف سیگار و قلیان کمک کند تا شاهد بهبود وضعیت جامعه باشیم.(باشگاه خبرنگاران جوان)
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 21:36
توفان تهران یکباره آمد، شهر را برای لحظاتی در سیاهی فرو برد و همه چیز را به هم ریخت. تلخترین نتیجه آن هم مرگ غافلگیرانه چند شهروند تهرانی و مصدوم شدن دهها نفر بود. عکاسان نیز از این حادثه تصاویری تهیه کردهاند که جام جم سرا گزیدهای از آنها را در چند مرحله برابر دیدتان میگذارد؛ اولین مجموعه را در ادامه ببینید.
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 22:02
توفان تهران یکباره آمد، شهر را برای لحظاتی در سیاهی فرو برد و همه چیز را به هم ریخت. تلخترین نتیجه آن هم مرگ غافلگیرانه چند شهروند تهرانی و مصدوم شدن دهها نفر بود. عکاسان نیز از این حادثه تصاویری تهیه کردهاند که جام جم سرا گزیدهای از آنها را در چند مرحله برابر دیدتان میگذارد؛ دومین مجموعه را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: آن طور که دستگاههای مسیریاب و پیچیده برج مراقبت فرودگاه مهر آباد اعلام کردهاند به دلیل از کار افتادن یکی از موتورها پرنده از نفس افتاده سپاهان ایر از مسیر خارج شد. همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد. همه اتفاقات ریز و درشت امداد رسانی و خاموش کردن شعلههای آتش را دوربینهای ناجا و عکاسان خبرگزاریها ثبت کردند.
سکانس اول _روز _خارجی _محوطه بهداری ارتش:
سفر بدون برنامه
دستهایش سوخته و بانداژ شده است اما چون دوستانش دور و برش هستند، همچنان میخندد، آن هم به پهنای صورت. نشسته بیرون روی یکی از تختهایی که توی راهرو بهداری ارتش به امان خدا رها شده. یکی از دوستانش میزند روی شانهاش و میگوید: یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک... صدای شلیک خندههایشان ادامه ضرب المثل را ناتمام میگذارد...
محمد عابدزاده که نگران حال و روز همسرش است، میگوید: همه اتفاقها ۳۰ ثانیه بیشتر طول نکشید. حالا احساس میکنم خدا من را دوست دارد. اصلا قرار نبود با این پرواز برویم. مریم دوست داشت برود و به خانوادهاش سر بزند. تا ۱۲ شب بلیت نداشتیم. اسمهایمان را داخل لیست انتظار نوشته بودیم. تا اگر جا خالی شد با ما تماس بگیرند. آخر میدانید پروازهای تهران طبس به قول خودمان پروازهای کارگری است کارگرهایی که برای کار معدن از تهران و شهرهای دیگر به مهر آباد میآیند مسافرهای همیشگی این پروازها هستند. خیلی پیش میآید که یکی دو تا انصرافی و کنسلی وجود داشته باشد. ساعت ۶ اطلاع دادند که جای خالی هست ما هم ساعت ۷و نیم فرودگاه بودیم.. بالاخره ۸وربع سوار هواپیما شدیم و مقدمات خسته کننده و کسالت بار پرواز آغاز شد.
سکانس دوم _روز _داخلی _داخل کابین هواپیما:
همه چیز آرام بود
محمد میگوید: فکرش را هم نمیتوانم بکنم که من زندهام که خدا خودش من را بامعجرهاش نجات داد. بعد رو به همسرش که بهت زده ما را نگاه میکند کرد و ادامه داد: باید موبایلها را خاموش میکردیم. داخل هواپیما یک عالمه بچه بود بعد این هواپیماها چون کوچک هستند اصلا فضای استانداردی ندارند صندلیها و مسافرها چفت هم نشستهاند انگار هیچ استانداردی برای جا نمایی درست صندلیها انجام نشده است. کاپیتان اکراینی که آخرش هم نفهمیدم اسمش چی بود و تنها یک «اف» معروف ته اسم و فامیلش داشت یک خوش آمد گویی دست و پا شکسته تحویلمان داد مودبانه از تاخیر به وجود آمده معذرت خواهی کرد و موتورها روشن شد.
محمد میگوید مریم داشت با گوشی موبایلش بازی میکرد. سر زدن به «پو» معروف و حمام کردنش؛ بعد هم خرید و بازی کردن برای جمع آوری سکههای بیشتر. به من نشان داد که برای پو چاق و چله داخل گوشی کلاه جدید خریده است. صدای گریه یک نوزاد هم میآمد. صدای مکالمات کاپیتان با برج مراقبت را میشنیدم بعد صدای وحشتناک ملخهای موتور هواپیما که واقعا گوش خراش و وحشتناک هستند. هواپیما یک نیم دور چرخید روی باند تا در مسیر تیک آف قرار بگیرد.
حالا محمد انگار که بخواهد فیلم سینمایی تعریف کند روی تخت جا به جا میشود و ادامه میدهد: همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد.
مریم همسر محمد که دختر رییس دانشگاه آزاد شهرستان طبس است در ادامه حرفهای همسرش میگوید: خطر مرگ از بیخ گوشمان گذشت.
مریم رهنما با بغض میگوید: اصلا هیچ کسی فکرش را نمیکرد هواپیما سقوط کند. درست است که همه ما اعتقاد قلبی داریم مرگ حق است اما به خدا هیچ کسی فکرش را نمیکرد همه پودر بشوند.
زن جوان نمیتواند حرف هابش را ادامه بدهد صورتش را لای انگشتهایش مخفی میکند تا راحتتر گریه کند. بعد انگار که یک چیز جدید یادش آمده باشد میگوید: چهره مسافرها یادم نمیرود. آن خانمی که بچه بغلش بود عروسک آبی پوش دختر کوچولویی که دو سه ردیف جلوتر از ما نزدیک کابین خلبان نشسته بودند هیچ وقت یادم نمیرود. خدا ما را دوست داشت باید میماندیم وگرنه برای خدا که کاری نداشت ما را هم مثل بقیه مسافرها به آسمان میبرد.
محمد دستهای بانداژ شدهاش را روی هم قلاب میکند و میگوید: من بار دومم است که از مرگ فرار میکنم. اولین بار سال ۸۴ بود آن وقتها دانشجوی کارشناسی ارشد بودم از طبس به تهران میآمدم که در محور طبس یکهو اسکانیا به دلیل سرعت زیاد و جریان همان باکهای اضافه و اتصالی در سیستم برق آتش گرفت. با باک اتوبوس دو وجب بیشتر فاصله نداشتم. آن بار از طبس به تهران میآمدم و از مرگ جستم و این بار از تهران به طبس میرفتم که خدا رو شکر زنده ماندم. خوب یادم هست اتوبوس چپ شد و همه مسافرها روی هم ریختند. شیشهها شکسته شده بود. و اصلا هیچ صدایی را نمیشنیدم. همین که به خودم آمدم و توانستم حرکت کنم از پنجره شکسته و از لابه لای شیشه خوردهها خودم را به بیرون پرتاب کردم. هنوز پایم به زمین جفت و جور نشده بود که یکهو اتوبوس آتش گرفت آن هم درست از همان قسمتی که من نشسته بودم. شانس آوردم که زود خودم را به بیرون پرتاب کردم. در آن حادثه تعدادی از مسافرهای اتوبوس جزغاله شدند.
مرد جوان ادامه میدهد: الان دقیقا به شما میگویم که همه اتفاقهای صعود تا سقوط هواپیما ۲ دقیقه هم طول نکشید اما میتوانم ساعتها در باره آن لحظهها برایتان حرف بزنم. هواپیما یک نیم دور چرخید به سمت غرب من که مهندس پرواز نیستم اما بعد از این همه هواپیما سواری در مسیر طبس تهران دیگر دستم آمده است که مسیر پرواز از طرف ورامین میگذرد. دماغه به سمت کرج بود. با خودم گفت حتما این طرف باند خالی است خلبان اوج میگیرد و بعد در آسمان دور میزند.
سکانس سوم_روز _داخلی_کابین هواپیما:
لحظات مرگ آور
محمد میگوید: هواپیما از روی باند بلند شد. خلبان یک چیزهایی به برج مراقبت گفت یک دقیقه بیشتر طول نکشید من منتظر بودم که پرنده آهنی دور بزند اما همچنان به سمت کرج پرواز میکرد. یکی از موتورها از کار افتاده بود. برای حرفم دلیل دارم. صدای ملخ ایران ۱۴۰ خیلی زیاد و گوش خراش است. از پنجره میدیدم که یکی از ملخها یعنی درست ملخ سمت راست کار نمیکرد. هواپیما زیاد اوج نگرفت حس میکردم داریم به سمت زمین میآییم زمان از سقوط جلو زده بود. به تنها چیزی که فکر نمیکردم زمان بود. همهاش منتظر بودم که پرواز در آسمان ثابت شود و خلبان درباره ارتفاع پرواز و مدت زمان آن برایمان حرف بزند. اما یکهو صداهای نامفهوم و برخورد به گوشم رسید. باور کنید قشنگ احساس میکردم که بدنه هواپیما به چیزهایی برخورد میکند. درست مثل افکتهای فیلمهای جنگی بود. هنوز نمیدانستم چه بلایی به سرمان آمده است. که یکهو یک صدای مهیب ناشی از برخورد گوشم را کر کرد.
سکانس چهارم _روز _داخلی _کابین هواپیمای سقوط کرده:
سرزمین ناشناخته
محمد ادامه میدهد: پرنده آهنی با دیوار بتونی برخورد کرده بود بال سمت راست جدا شده بود. یک بوی تند مواد سوختی فضا را پر کرده بود. هواپیما سقوط کرد. و نمیدانم بر اثر جرقه یا بر اثر اصطکاک بدنه با دیوار بتونی یکهو آتش شعله کشید. مسافرها زنده بودند. هیچ صدای رادیویی به گوش نمیرسید. صداها را کمی به سختی میشنیدم. همه به جنب و جوش افتاده بودند من هم منتظر بودم مهماندار درهای خروج اضطراری را به ما نشان بدهد. از همان قسمتی که بال هواپیما جدا شده بود. بیرون را میشد دید. هنوز ملخ سمت چپ میچرخید و صدا میکرد.
به مریم گفتم بلند شو و خودم کمربندهای ایمنی را باز کردم. یکی از مسافرها از همان شکاف ایجاد شده بیرون پرید. اول همسرم را به بیرون فرستادم. بعد هم خودم بیرون آمدم. انگار که پرنده آهنی از وسط نصف شده باشد. دو تکه از هواپیما روی زمین افتاده بود. من خودم زیاد فیلم میبینم. از آن عشق فیلمهای هالیودی هستم چیزی که میدیدم طوری بود که انگار وسط یکی از همان سکانسهای فیلمهای هالیودی پیاده شده باشم. زمان و مکان را گم کرده بودم. اصلا نمیدانستم که کجا هستیم انگار در یک سر زمین ناشناخته فرود آمده بودیم. شکاف روی بنده خیلی ناموزون و تنگ بود. مریم که بیرون پرید خودم هم پریدم. یکهو یادم افتاد که کیف دستیام را میتوانستم با خودم بردارم کسی از داخل شکاف بیرون نمیآمد. دوباره برگشتم داخل کابین کیف لپ تاپم را برداشتم. داخل کابین داغ بود صدای گریه بچه را میشنیدم اما کاری از دستم بر نمیآمد از بالای شکاف به پایین پریدم تازه داخل کابین آتش گرفته بود. بوی دود و سوختنی میآمد تا خودم را به پایین پرتاب کنم دستم و بخشی از صورتم سوخت. داخل کابین هواپیما به شدت داغ شده بود. فکر میکنم بیشتر مسافرهایی که ماندند اول خفه شدند بعد هم سوختند. واقعا زمان برای ما نمیگذشت. آنهایی که از ما جلوتر بیرون پریده بودند روی رمین افتاده بودند و انگار نای راه رفتن نداشتند. انگار یکی در گوشم گفت که هر آن امکان دارد پرنده آهنی از نفس افتاده آتش بگیرد من و مریم با هم شروع به دویدن به سمت فنسها کردیم که یکهو هواپیما با صدای وحشتناکی منفجر شد.
محمد با چشمهای اشکبار ادامه میدهد: همه جا را دود گرفته بود. چشم چشم را نمیدید. هیچ صدایی را نمیشنیدم. فقط خیالم راحت بود که همسرم کنارم هست به فنسهای بهداری که رسیدیم یکهو متوجه شدم راه بسته است آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم در کدام قسمت کره خاکی هستم. به خودم که آمدم دو نفر دکتر در حال پانسمان زخمهایم بودند. بوی دود میآمد روی تخت دراز کشیذه بودم و صدای آژیر خودروهای امدادی را میشنیدم. باورم نمیشد خدا یک بار دیگر به من شانس زندگی کردن داده باشد. خودم ۸ درصد بیشتر دچار سوختگی نشدم فقط همین امشب را باید تحت نظر باشم. خدا را شکر که همسرم هم هیچ مشکلی ندارد فقط حالا به خاطر شوک و اتفاقی که شاهدش بوده دچار کوفتگی و کمر درد شده که تا فردا خوب میشود.
(هفت صبح)
چشمهایم را به سرعت از تصویرها فراری میدهم. باز به همکار عکاسم نگاه میکنم، اما ذهنم هنوز توی اتاق تشریح است. زن و مردی با عجله وارد سالن میشوند، از کنار همکارم عبور میکنند، تشویش و اضطراب در صدای کفشهایشان راه میرود. وارد اتاق تشریح میشوند و در کمتر از 30 ثانیه خودشان را به بیرون پرت میکنند. مرد جلوی پای همکارم به زمین میخورد. دستانش روی دهانش است... و باز هم همان تصاویر...
اینجا کهریزک است. 50 کیلومتر خارج از زندگی پرهیاهوی پایتختنشینها. درست روبهروی گورستان بزرگ تهران. فاصله زندگی تا مرگ و از مرگ تا گور فقط یک بزرگراه پرسرعت است.
وارد اتاق معاون پزشکی قانونی میشویم. میگوید باید چند دقیقهای در اتاقش منتظر باشیم تا دکتر علیمحمدی از اتاق تشریح برگردد. مینشینیم روبهرویش. دسته بلند پروندههای روی میز کمی به سمت ما خم شده و با یک حرکت بیجا قطعا روی سرمان آوار میشود. بیتوجه به ما با یکی از پزشکان متخصص، سر درگریبان یک پرونده کرده و اصطلاحات پزشکی را پشتسر هم ردیف می کند. کسی نگاهش به ما نیست. سوالی از ما نمیپرسد. همه با یک پرونده میآیند و با یکی دیگر میروند. نقل، نقل مُردههاست، اینجا گویا کسی با زندهها کاری ندارد.
حالا نفسهایمان بوی تند مرگ گرفته، با هر دمی بوی تن یکی به ریههایمان سلام و با بازدمی از ما خداحافظی میکند. معاون، هر پروندهای را که باز میکند، ذهن من به سرعت داستان جدیدی میسازد. حتما شوهرش معتاد بوده چاقو را فرو کرده در شکمش. تکلیف بچهشان چه می شود؟ طفلکی. حتما وسط تقسیم ارث و میراث هلش دادهاند به دیوار، سرش خورده به تیزی لب میز و همان جا خودش میراث یکیدیگر شده. حتما وسط زایمان آن همه درد را تاب نیاورده، دو نوزادش را تقدیم دنیا کرده و مادر شدن را برای همیشه فراموش. حتما وسط خیابان یاد بیپولی، یاد بدبختی، یاد شکم گرسنه زن و بچهاش افتاده، چراغ سبز را ندیده. از وسط چهارراه گذشته و خودش قرمز شده. حتما حتما حتما... این پروندهها هر کدام میلیاردها ثانیه تاریخاند. میلیاردها صدم ثانیه زندگیاند. این پوشههای سفید و زرد کجا گنجایش این همه میلیاردها را دارد؟
دکترعلیمحمد علیمحمدی میآید. ما را با خوش و بش میبرد به اتاق پزشکان و رزیدنتها. میزهای بزرگ و عریانی که کنار هم جا خوش کردهاند و هر کدام پذیرای چهار پنج نفر پزشک و رزیدنتاند. سرها همه در پروندههاست. خودکارها به سرعت روی ورقهای سفید از راست به چپ میروند.
گویا امروز سرتان حسابی شلوغ است؟
«ما همیشه سرمان شلوغ است. فوتیها هیچ وقت کم نمیشوند.»
الان که ما اینجا نشستیم چند تشریح را عقب انداختید؟
«تقریبا یکی، که همکاران پرونده را به عهده گرفتند تا من صحبتم با شما تمام شود.»
ظاهرا پرونده متعلق زنی است که به صورت ناشناس در یکی از بیابانهای اطراف تهران پیدا شده و نسبتا هم جسدش فاسد است.
«ما باید تشخیص هویت و علت مرگ او را دنبال کنیم. تا الان هم یک نمونه دیانای از او گرفتیم و یک قسمت از عضلهاش را هم برای نگهداری برداشتیم تا اگر خانوادهاش بعدها پیدا شدند از آنها هم نمونه دیانای بگیریم و مطابقت بدهیم تا تکلیفش روشن شود، ضمن این که لباسها، فرم دندانها، قد و وزن را هم مینویسیم. گرچه برای ایشان به علت فساد جسد خیلی روشن نیست. چون در فضای بسته هم بودند.
تمام اجسادی که علت مرگ آنها غیرطبیعی است، به پزشکی قانونی منتقل میشوند. حادثه کار، تصادف، مسمومیت، قتل، خودکشی، برقگرفتگی، سقوط از بلندی، حوادث منزل. همچنین افرادی که علت مرگشان مشخص نیست و به یکباره و اتفاقی از زندگی خداحافظی کردند.
حتی افرادی که مرگشان طبیعی، اما محیطی که در آن فوت کردند مسالهدار بوده، مثلا فردی در بیمارستان و زیر دست پزشک فوت میکند یا افرادی که در زندان یا پادگان نظامی و آسایشگاه میمیرند. دانشجو یا دانشآموز و معلمی که در مدرسه فوت میکند. همچنین تمامی اتباع بیگانه حتی اگر علت مرگشان طبیعی و کاملا مشخص بوده چون در خاک کشور خودشان نیستند باید به پزشکی قانونی آورده شوند. گاهی اوقات هم علت مرگ معلوم است، اما هویت فرد مشخص نیست که باید جنازه باز هم به اینجا بیاید. اجسادی که اطرافیان فرد میخواهند به خارج از کشور بفرستند و نیاز به مومیایی کردن دارد، در اینجا کارهایشان را انجام میدهیم که مثلا امروز مومیایی کردن را داشتیم».
اجسادی که علت مرگ آنها غیرطبیعی است، به پزشکی قانونی منتقل میشود. حادثه کار تصادف، مسمومیت قتل، خودکشی، برق گرفتگی، سقوط از بلندی، حوادث منزل. همچنین افرادی که علت مرگشان مشخص نیست و به یکباره و اتفاقی از زندگی خداحافظی کردند. |
از پنجره کنار دکتر به حیاط نگاه میکنم. آمبولانسی به آرامی در سراشیبی حیاط و به سمت پارکینگ در حال حرکت است. نه چراغ قرمزی بالای سرش میچرخد و نه آژیری میکشد. اینجا ایستگاه آخر است. عجلهای برای رسیدن نیست. پشت این درد دیگر درمانی نیست. آمبولانسها دو تا میشوند.
«روزانه بین 30 تا 40 متوفی وارد پزشکی قانونی میشوند. ما از ساعت 8 صبح تا 30: 2 بعدازظهر تمام کارهای مربوط به متوفیان را که گفتم با تیم پزشکی که شامل 11 پزشک متخصص و تعداد زیادی رزیدنت هستیم، انجام میدهیم و بعد از آن به عنوان پزشک کشیک در محل کار حضور داریم که اگر قتلی در سطح شهر اتفاق افتاد با تیم عازم شویم و جنازه را معاینه کنیم. همچنین ما هنگام اعدامها هم به زندان میرویم، قبل از اعدام فرد را چکاب میکنیم و بعد از مراسم اعدام هم همین طور.»
شب باشد. سکوت باشد. کهریزک باشد و تنها باشی و کشیک باشی و در کنار دهها جنازه که هر کدامشان داستانی مرموز روی مرگشان سایه انداخته... حتی فکرش هم آدم را به هراس میاندازد، خیلی ترسناک است، نه؟
«نه این طور نیست. شبها اینجا خیلی آرام و خلوت است. اصلا ترسناک نیست.»
در سال متوسط ده هزار جسد وارد پزشکی قانونی میشود که هفت تا ده پزشک متخصص مسئول بررسی وضع آن هستند که با این حساب هر پزشک در سال حدود 1300 متوفی را ارزیابی و پرونده مرگ آنها را ثبت تاریخی میکند.
«من با سابقه نزدیک به پنج سال تا به امروز نزدیک هفت هزار جنازه را تشخیص، تشریح و مومیایی کردهام. حوزههای ما اینجا تخصصی نیست و در هر زمینه فعالیت میکنیم ولی کمتر پزشکی دوست دارد وارد این حوزه بشود، شاید من چون ذهنم ماجراجو بود به اینجا آمدم. ما نگاه علمی به این شغل داریم و اصلا دید مردم عادی در فرآیند کاریمان دخیل نیست. مثلا این که میگویید روح مردهای به سراغ من آمده باشد؟ برای من اصلا این طوری نبوده چون به ماجرا این طور نگاه نمیکنم. اما خب، دروغ چرا، چون در روحیه من تاثیر ناخوشایند زیادی گذاشته، ترجیح میدهم که دیگر ادامه ندهم و به محیط دانشگاه برگردم.»
هر چقدر هم که علمی به ماجرا نگاه کنی، هرچقدر هم که موجود زیر دستت تنها یک جسم باشد و تو در آن متون آکادمیک از بَر شده را جستجو کنی، اما باز هم بعضی از صورتها در ذهن میماند. باز هم بعضی از نگاهها در نگاهت خشک میشوند.
«معمولا جنازه کودکانی که مورد اذیت و آزار جنسی واقع شده برای من بسیار آزاردهنده است. سال گذشته یک دختر بچهای را آوردند که از سوی یکی از اقوام مورد تجاوز واقع شده بود و... و هنوز هم بعد از یک سال نگاه معصوم و وحشتزدهاش جلوی چشمم میآید. موارد این چنینی موجب حساسیت میشود و بر زندگی شخصیام تاثیر میگذارد و حتی ممکن است همسر و فرزندم به علت این نگاه من به اطرافیان اذیت شوند.»
رزیدنتها بالای سر دکتر هستند، میگویند جسد زن ناشناس، ابروهایش تتو دارد، ریشه موهای رنگ شدهاش مشکی است، اما دندانی در دهن ندارد، آثار جرمی هم روی بدن فاسدشدهاش مشخص نیست، دکتر باید خودش برای تشخیص وارد شود، علائم پیچیده است.
خداحافظی میکنیم. بوی تند عفونت و جسد فاسد شده ریههایمان را هر لحظه بیشتر و بیشتر احاطه میکند. مقنعههایمان را روی بینیمان فشار میدهیم؛ قدمهای تندمان تبدیل به دویدن میشود. صبحانه درون معدهام تا دهانم بالا آمده. خط قرمز حیاط کهریزک را به سمت در میدویم. آمبولانسی از گیت دم در با آرامی عبور میکند و از پیچ تند کهریزک میگذرد. مرگ همین جاست؛ تا آرام گرفتن جسم به کالبد خاکی فقط یک بزرگراه پرسرعت فاصله دارد. (ضمیمه چمدان)
فهیمه سادات طباطبایی
جام جم سرا: تصمیمش را که میگیرد به عطاری سر خیابان میرود. صبر میکند تا مشتریان از مغازه خارج شوند. وقتی اطرافش خلوت شد به چشمان فروشنده نگاه میکند. او در تخیلش مرد عطار را فرشته نجات میبیند. حواسش را دوباره جمع میکند و آهسته میگوید: قرص برنج میخواهم. مرد عطار برایش فرقی نمیکند که چه چیز را به چه کسی میفروشد. انگار نگاه سرد و غمگین دخترک را نمیبیند. قوطی استوانهای حاوی ١٠ عدد قرص برنج خاکستری رنگ به او میدهد و با دریافت ١٠هزار تومان مرگ را به او میفروشد.
مرگ دردناک را اطلاعرسانی کنیم
زندگی در دنیای مدرن پیچیدگیها و مشکلات خاص خود را دارد. گاهی اوقات فشارهای ناشی از عملکرد ناصحیح سیستمهای اجتماعی موضوعات عاطفی، مالی و از این قبیل موارد، برخی از انسانها را به سمتوسویی میبرد که در گمان خودشان، چارهای جز پایان دادن به زندگی که تصور میشود بیمعناست وجود ندارد. صرفنظر از اینکه شرع درباره اقدام به خودکشی چه حکمی صادر کرده است باید به این نکته توجه داشت که در واقعیت چنین اقداماتی رخ خواهند داد.
قرص برنج پشیمانی ندارد. از گلویت که پایین میرود مثل طاعون وجودت را تسخیر میکند. تشنهات میکند اما آشامیدن آب اثر آن را چند برابر و سرعت عملکردش را شدت میدهد. اینکه هوشیار باشی و رفتهرفته مرگ تکتک اعضای بدنت را حس کنی دردناکترین نوع مرگ است |
از نظر روانشناختی، گروهی از افراد که تصمیم قطعی برای پایان دادن به زندگی خود گرفتهاند، روشهایی را جستوجو میکنند که خشونت کمتری در آن دیده شود و به خاطر عدم آگاهی تصور میکنند قرص برنج آنها را به هدفشان میرساند.
این درحالی است که کارشناسان معتقدند خودکشی با قرص برنج مرگی سریع را در پی خواهد داشت اما شواهد بالینی نشان میدهد مرگ ناشی از استفاده قرص برنج مرگی دردناک است.
«وقتی قرص را خوردم پشیمان شدم.» این جملهای است که حدود ٩٠درصد از کسانی که به دلیل مسمومیت با قرص برنج به بیمارستان آمدهاند میگویند. اما فاصله این ندامت تا مرگ کمتر از چند ساعت است.
قرص برنج پشیمانی ندارد. از گلویت که پایین میرود مثل طاعون وجودت را تسخیر میکند. تشنهات میکند اما آشامیدن آب اثر آن را چند برابر و سرعت عملکردش را شدت میدهد. اینکه هوشیار باشی و رفتهرفته مرگ تکتک اعضای بدنت را حس کنی دردناکترین نوع مرگ است. ارگانهای بدن یکییکی میمیرند و تو درحالیکه چشمانت باز است برای آخرین لحظههای ماندن در این دنیا مبهوت تلاش اطرافیانت هستی.
دکتر حسنیان پزشک بخش مسمومیت بیمارستان لقمان که از تشریح جزییات مرگ دردناک با قرص برنج خودداری کرد، گفت: «اطلاعرسانی و تولید خبر در جراید گاهی نتیجه معکوس دارد و میتواند کسانی را که پتانسیل یا تصمیم به خودکشی دارند به انتخاب نوع روش آن ترغیب کند.» اما سوال اینجاست که آیا کسانی که قرص برنج مصرف میکنند واقعا قصد خودکشی دارند؟ آیا همه مردم جامعه از خطرناک بودن آن با خبر هستند؟
برای رسیدن به این جواب موضوع را بهطور تصادفی از چند زن و مرد پرسیدیم و جالبی ماجرا آنجا بود که خیلی از آنها نمیدانستند قرص برنج چیست. یکی از آنها میگفت فکر کنم قرصی نشاطآور باشد.
دکتر هادی معتمد آسیبشناس اجتماعی در رابطه با اطلاعرسانی استفاده از این قرص خطرناک در سطح جامعه گفت: «من در بسیاری از مواقع در میان مراجعهکنندگانم کسانی را میبینم که یا خودکشیهای ناموفق داشتهاند یا برای ترساندن اطرافیانشان دست به این کار زدهاند. بعضی از آنها تا سر حد مرگ هم پیش رفته بودند و حالا پشیمان هستند. به نظر من، اطلاعرسانی به مردم جامعه خصوصا در مورد استفاده از قرص برنج میتواند خطر استعمال آن را حتی کاهش دهد و تاکنون نیز هیچ مسأله ثابتشدهای که اطلاعرسانی از این روش دردناک خودکشی منجر به افزایش آن شود نیز اثبات نشده است. با این حال بخشی از این موضوع نیز درنهایت بر میگردد به خانوادهها و فرهنگی که در درون آنها حاکم است. از آنجایی که خودکشی با قرص برنج یک جنون آنی نیست و فرد برای مرگ خود خواستهاش نقشه از پیش تعیین شدهای را میکشد و از زمان تصمیم تا تهیه قرص و اقدام به خودکشی معمولا فاصله زیادی وجود دارد گاهی افراد یا در این رابطه، خانوادهها باید نسبت به تغییر رفتارهای ناگهانی اطرافیانشان توجه ویژهای داشته باشند.»
رشد ٦درصدی
بر اساس آمار پزشکی قانونی در ٤ ماهه نخست امسال ۲۳۹ نفر بر اثر مسمومیت قرص برنج در کشور جان خود را از دست دادند. این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد متوفیات قرص برنج ۲۲۴ نفر بود، ٧/٦درصد افزایش یافته است. از کل متوفیات قرص برنج در چهار ماهه امسال ۱۴۰ نفر مرد و ۹۹ زن بودند.
بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران: «قربانیان مرگهای خودخواسته اکثرا تصور میکنند با خوردن قرص برنج به آرامش میرسند. خانوادههایشان معمولا زمانی با جسد آنها روبهرو میشوند که با لباس راحتی در بستر به خواب ابدی فرو رفتهاند. همین لوکیشن این تصور را ایجاد میکند که آنها به دنبال یک موقعیت راحتتر بودهاند. اما با توجه به دردناک بودن این روش، افراد در زمان دست و پنجه نرم کردن با مرگ حتما از کارشان پشیمان شدهاند |
براساس این گزارش در٤ ماهه ابتداییسال جاری بیشترین تلفات ناشی از مسمومیت با قرص برنج به ترتیب با ۹۹ نفر در استان تهران، ۳۳ نفر در استان مازندران، ۲۹ نفر در استان گیلان و ۱۳ نفر در استان لرستان گزارش شده است. براساس این آمار اگر چه تهران در صدر این جدول قرار دارد اما به نظر میرسد در شمال کشور به علت وجود مزارع برنج و شالیزارها قرص برنج در دسترس بیشتری در میان مردم قرار دارد.
پیگیری قضایی
پرونده فوتهای مشکوک این روزها در دادسرا آمار عجیبی را نشان میدهد که در صدر آن خودکشی با قرص برنج است. این درحالی است که قاتل خاموش با اراده مقتولان راهش را به مرگی دردناک باز میکند.
نکته قابل تامل که میتواند با پیگیریهای قضایی ما را به بخشی از جواب برساند این است که، چرا وقتی برای گرفتن یک قرص مسکن به داروخانه مراجعه میکنی باید نسخه پزشک نشان بدهی اما برای خریدن قرص کشنده فسفید آلومینیوم تنها کافیست خودت نسخه مرگت را پیچیده باشی؟ با تمام نظارتهای صنفی و ممنوعیت فروش آن در عطاریها و فروشگاههای عرضهکننده سموم کشاورزی اما باز هم به راحتی در دسترس قرار دارد!
قاضی سپیدنامه بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران گفت: «قربانیان مرگهای خودخواسته اکثرا تصور میکنند با خوردن قرص برنج به آرامش میرسند. خانوادههایشان معمولا زمانی با جسد آنها روبهرو میشوند که با لباس راحتی در بستر به خواب ابدی فرو رفتهاند. همین لوکیشن این تصور را ایجاد میکند که آنها به دنبال یک موقعیت راحتتر بودهاند. اما با توجه به دردناک بودن این روش خودکشی این گونه به نظر میرسد که افراد در زمان دست و پنجه نرم کردن با مرگ حتما از کارشان پشیمان شدهاند که متاسفانه هیچ راه بازگشتی نخواهند داشت.»
باند فروش اقلام خودکشی
آمار بالای خودکشی با قرص برنج در دادسرای جنایی تهران خبر از وقوع پدیدهای هولناک دارد. قاضی جمشیدی بازپرس شعبه سوم دادسرا در رابطه با پروندههای مرگ خودخواستهای که تا به حال داشته است گفت: «آمار خودکشی در کشور بالا رفته است و این درحالی است که میزان خودکشی در مردان بیشتر از زنان است. در تفکیک جنسیت هم باید گفت سنین خودکشی در مردان ٥٠ تا ٥٥سال و زنان ١٥ تا ٢٥سال بیشترین آمار را دارد. اما چیزی که این روزها خطرناک به نظر میرسد روش خودکشی با استفاده از قرص برنج است. در یکی از پروندههای اخیر با موضوع جالبی روبهرو شدم. یک دختر و پسر جوان که به دلیل مشکلات خانوادگی نمیتوانستند با یکدیگر ازدواج کنند تصمیم به خودکشی گرفتند. پسر در پیامکهای ارسالی به دخترک گفته بود که قرص برنج بخوریم، تو در خانه خودت و من هم در خانه خودمان. اما بعد از اینکه دختر اقدام به خودکشی کرد با شکایت خانوادهاش متوجه شدیم مردی که با او رابطه پنهانی داشته است تن به این کار نداده بود. به همین دلیل او را بازداشت کردیم. زیرا به استناد بند (ب) ماده ١٥ قانون جرایم رایانهای هرکس از طریق سیستمهای رایانهای یا مخابراتی یا حاملهای داده، افراد را به ارتکاب جرایم منافی عفت، استعمال مواد مخدر، روانگردان، خودکشی، انحرافات جنسی، اعمال خشونتآمیز تحریک، ترغیب، تهدید یا دعوت کند یا شیوه ارتکاب یا استعمال آنها را آموزش دهد، به حبس از ٩١روز تا یکسال یا جزای نقدی از ٥ تا ٢٠میلیون ریال یا هر دو مجازات خواهد شد. این درحالی است که گاهی بعضی از دوستان برای درد دل یا صحبتهای دوستانه ممکن است راههای خطرناکی برای خلاص شدن از بحران را به یکدیگر پیشنهاد دهند.»
هر چند از سال ۱۳۹۲ در ایران فروش قرص برنج در عطاریها ممنوع و واردات قانونی آن متوقف شد اما برای تهیه این قرص کافیست سری به چند عطاری، سوپر مارکت و یا بازار ناصرخسرو پایتخت بزنید. دلالان مرگ آگاهانه یا ناآگاهانه این قرص را با کمترین قیمت در اختیارت قرار میدهند |
بازپرس جمشیدی که در رابطه با همین پرونده با موضوع عجیبی روبهرو شده بود گفت: «در زمان تحقیقات این پرونده با ماجرای عجیبی روبهرو شدیم. در بررسی پیامکهای تلفن همراه دختر جوان متوجه شدیم او برای تهیه قرص برنج با افرادی در تماس بوده است تا بتوانند قرص مرگ را به دست او برسانند. با توجه به سرنخهای به دست آمده احتمال دارد که آنها در قالب باند فروش اقلام خودکشی در سطح شهر فعالیت میکنند.»
برخورد قاطع با توزیعکنندگان
هر چند از سال ۱۳۹۲ در ایران فروش قرص برنج در عطاریها ممنوع و واردات قانونی آن متوقف شد اما برای تهیه این قرص کافیست سری به چند عطاری، سوپر مارکت و یا بازار ناصرخسرو پایتخت بزنید. دلالان مرگ آگاهانه یا ناآگاهانه این قرص را با کمترین قیمت در اختیارت قرار میدهند. بههرحال تصمیم بین رفتن و ماندن افراد هر چند یک مسأله انفرادی و درون خانوادگی است اما جامعه و مسئولان میتوانند با نظارت و عملکرد صحیح در کاهش این نوع مرگ خودخواسته و دردناک موثر واقع شوند.
قرص برنج چیست؟
قرص برنج با اسم علمی «قرص فسفید آلومینیوم» مادهای است با ترکیب فسفید که بهصورت قرصهای ٣گرمی، ساخته شده است. این قرص خطرناک از نظر ظاهر شباهت زیادی به قرصهای روانگردان (اکستازی) دارد. و شاید تنها تفاوت ظاهری آنها بوی بسیار بدی شبیه به، بوی سیر یا ماهی گندیده است که از استشمام قرص برنج میتوان فهمید. قرص برنج ترکیب خطرناکی از فسفیدهاست (فسفید آلومینیوم) که برای جلوگیری از آفتزدگی برنج انبار شده، مصرف میشود. تماس انسان با قرص برنج میتواند عوارض شدید و کشندهای در بر داشته باشد.
براساس گزارشهای رسمی منابع پزشکی، خوردن یا استشمام این قرص، باعث تحریک شدید دستگاه گوارش، اختلالات قلبی عروقی، شوک، نارسایی قلبی و ریوی، آسیب کبدی و کلیوی، تشنج، کما و درنهایت مرگ خواهد شد.
سفارش مرگ
برای تهیه گزارشم به چند عطاری در خیابان ولیعصر و کارگر رفتم. نمیدانم که اگر من هم فروشنده بودم آیا برای فروش جنسم به چشمان مشتریانم خیره میشدم یا نه؟! بعضی از عطاریها سریع قوطی خاکستریرنگ را روی پیشخوان مغازه میگذاشتند، بعضیها میگفتند نداریم و امان از آن بعضیهایی که میگفتند فروشش ممنوع است. اگر میخواهی باید سفارش بدهی.
اسمش عطار بود اما در یک لحظه به چشم دلال مرگ دیدمش. اصلا برایش مهم نبود که در آخرین ساعات پایانی شب یک دختر جوان قرص برنج را برای چه مصرفی از او میخواهد. اولش هرچه حساب و کتاب کردم متوجه نشدم که یک بسته قرص ١٠هزارتومانی چه ارزشی دارد که او اینقدر بیتفاوت میخواهد جنسش را بفروشد اما وقتی فهمیدم که قرص بیمصرف برنج تنها برای کشتن حشرات موذی است به این نتیجه رسیدم که در این بازار مکاره سود ٢هزارتومانی که از فروش این قرص عاید فروشنده میشود حتما بهتر از فروش آن به چند مشتری است که هزار سال یکبار برای مصرف خانگی قرص برنج میخرند.
به آخرین عطاری که رفتم باتجربهتر شده بودم اما باز هم چیزهای تازهتری دستگیرم شد...
سلام! قرص برنج میخوام.
تو عطاریها گیرت نمیاد. ممنوع شده، اگه بخوای باید سفارش بدی واست بیارم.
خب میخوام. قیمتش چنده؟
بستگی داره، جنس خوب و خارجیشرو بخوای بستهای ١٠هزار تومان، ایرانی بخوای اسمش قرص سیره ٤هزار تومان میفروشیم البته خیلی مرغوب نیست. قابلترو هم نداره. حالا برای چی میخوای؟
دروغ چرا؟ من خبرنگارم. فقط میخواستم اطلاعات بگیرم.
شک کرده بودم که شما بوی خطر میدید. خانوم ما اصلا قرص برنج نداریم.
جوابی برای حرفش نداشتم. از مغازهاش که خارج شدم مطمئن شدم اگر او بوی خطر را حس کرده پس قطعا از تخلفش خبر دارد. اما به این جواب که چرا اینقدر ساده مرگ در بازار به فروش میرسد نرسیدم. (بهناز مقدسی/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: بر اساس گزارشهای وزارت بهداشت و همچنین اظهارات دست اندرکاران حوزه سلامت به ویژه متخصصین قلب و عروق کشورمان، شیوع بیماریهای قلبی و عروقی در ایران رو به افزایش است که این می تواند زنگ خطری برای سلامت جامعه باشد. به طوریکه دکتر فریدون نوحی مشاور وزیر بهداشت و رئیس انجمن قلب و عروق ایران معتقد است که ۳۳ تا ۳۸ درصد مرگها در کشور به علت بیماریهای قلب و عروق رخ می دهد.
به نقل از مهر، وی با اشاره به نقش تغذیه در ابتلا به بیماریهای قلب و عروق تصریح کرد: روغنهایی که مصرف میشود و غذاهای آماده نقش مهمی در گسترش بیماریهای قلب و عروق دارند و باید در نظر داشت که خوشمزگی غذا را سه عامل نمک زیاد، روغن زیاد و شیرینی زیاد ایجاد میکند که هر سه آنها برای سلامت قلب مضر هستند.
به گفته نوحی، مسائلی مانند آلودگی هوا نیز در ابتلا به این بیماریها اثر دارد، همچنین مسائل عصبی و استرس که در آن فرد به طور مداوم تحت استرس باشد احتمال ابتلای او را به بیماریهای قلبی افزایش میدهد وگرنه در بقیه زمینهها، مسائل عصبی به تنهایی نمیتوانند موجب گسترش بیماریهای عروق کرونر شوند مگر اینکه فرد بیماری زمینهای و ژنتیکی و قلبی داشته باشد.
رئیس انجمن قلب و عروق ایران ادامه داد: روغن جدای از عوامل دیگر تغذیهای نقش بسیار مهمی در گسترش بیماریهای قلب و عروق دارد که به عنوان اصل اول باید گفت، مصرف روغن مایع سالمتر از مصرف روغن جامد است به عنوان مثال باید گفت روغن پالم (روغن خرما) که روغن مایع است برای سلامتی قلب خطرناک است و در کشورهای دیگر برای مصارف صنعتی استفاده میشود.
وی با بیان اینکه هر روغن مایعی روغن خوبی محسوب نمیشود، گفت: ما نمیدانیم روغنهایی که در شیرینیها استفاده میشود یا در برخی رستورانها برای طبخ غذا استفاده میشوند چه روغنهایی هستند یا اینکه یکبار مصرف میشوند یا بیشتر.
بر اساس پیشبینیهای سازمان بهداشت جهانی، بیماریهای قلبی و عروقی به عنوان مهمترین علت مرگ و میر در سراسر جهان تا سال ۲۰۲۰ است و این در حالی است که آمارهای رسمی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نشان میدهد بیش از ۴۰ درصد مرگ و میرها در کشور ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی و بیش از ۱۹ درصد مربوط به سکتههای قلبی است بطوریکه ایران رکورددار بالاترین آمار مرگ قلبی در جهان نامیده شده است. در این گزارش آمده که روزانه ۳۰۰ نفر در کشور بر اثر عوارض قلبی فوت میکنند. در حالی که امکان بروز بیماریهای قلبی وعروقی پس از سن ۴۰ سالگی در مردان ۴۹ درصد و در زنان ۳۹ درصد است.
روغن پالم و بیماریهای قلبی - عروقی
دکتر مجید حاجی فرجی رئیس انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور با بیان اینکه در سالهای اخیر مضرات اسیدهای چرب ترانس به اثبات رسیده است، گفت: نتایج تحقیقات نشان داده است که مصرف مقادیر زیاد از انواع نامناسب چربی می تواند باعث افزایش خطر بیماری های قلبی و عروقی و برخی از انواع سرطانها شود، به نحوی که انواع اسیدهای چرب اشباع، ۹ تا ۲۴ درصد خطر بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش می دهد.
به گفته وی، افزایش دریافت چربی موجب افزایش انرژی دریافتی، توده چربی بدن و در نهایت اضافه وزن خواهد شد که تمام این عوامل به طور مستقل خطر ابتلا به بیماریهای مزمن را در پی دارند.
سازمان جهانی بهداشت در پیامی به مناسبت روز جهانی قلب، کم کردن مصرف نمک را راهکاری ساده برای نجات جان میلیونها نفر در جهان دانست. این در حالی است که افزایش مصرف نمک می تواند به افزایش فشار خون و در پی آن بروز نارسایی های قلبی و سکته های مغزی منجر شود.
سازمان جهانی بهداشت در پیام خود از همه کشورهای جهان خواست تلاش کنند تا سال ۲۰۲۵ مصرف نمک را تا ۳۰ درصد کاهش دهند. اگر این هدف محقق شود، میلیونها انسان از خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و سکته های مغزی دور می شوند.
سازمان جهانی بهداشت میانگین مصرف نمک را برای هر فرد در جهان، ۱۰ گرم عنوان کرد و این میزان را دو برابر میزان توصیه شده این سازمان دانست. بیشترین روش مصرف نمک در سال های اخیر از طریق غذاهایی چون نان، پنیر و غذاهای آماده است. این در حالی است که میزان مصرف نمک در ایران دو تا سه برابر میانگین جهانی برآورد شده است.
دخانیات و بیماریهای قلبی
مصرف مواد دخانی، آمار مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی را تا ۵۰ درصد افزایش میدهد. بررسیها نشان میدهد در ازای دود کردن ۱۰ نخ سیگار، خطر مرگ در اثر بیماری قلبی در مردان ۱۸ درصد و در زنان ۳۱ درصد بالا میرود و آمار نشان می دهد از هر ۵ مرگ ناشی از سیگار، ۲ مورد آن به علت بیماری قلبی است و تخمین زده میشود که سالانه ۳۷ تا ۴۰ هزار نفر در اثر قرار گرفتن در معرض دود سیگار دیگران از بیماریهای قلبی - عروقی فوت کنند.
رابطه فشارخون و بیماریهای قلبی
دکتر رضا ملک زاده معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، از فشار خون به عنوان مهمترین مشکل در درمان بیماریهای مزمن قلبی عروقی، سرطان، کلیوی و کبدی نام برد که ۸۰ درصد مرگ و میرها بر اثر بیماری در جامعه را به خود اختصاص داده است.
وی با اشاره به ضرورت برنامه ریزی دقیق و طراحی نقشه راه برای بیماری قلب گفت: حدود ۸۰ درصد از مرگ و میر و بیماریهای قلبی و عروقی قابل پیشگیری هستند و پزشکان قلب و عروق نباید در مطب بنشیند تا افراد دچار عارضه به آنها مراجعه کند و باید به پزشکان آموزش داده شود که نباید به انتظار بنشینند بیماران به اتاق آنها بیایند بلکه افراد سالم را از عارضه های قلبی مصون دارند و به آنها ۵ تا ۱۰ سال عمر مفید هدیه کنند.
ملک زاده معتقد است که آموزش به مردم برای اصلاح شیوه زندگی موجب از بین رفتن ریسک فاکتورهای بیماریهای قلبی و عروقی و در نتیجه پیشگیری می شود، برای دستیابی به این امر مهم یک پرستار یا ماما می تواند در کنار پزشکان متخصص و فوق تخصص قلب و عروق به ارایه آموزش های لازم به مراجعان بپردازد.
معاون وزیر بهداشت گفت: امروز از هر سه نفر در ایران، یک نفر دچار عارضه قلبی می شود و اگر این وضعیت ادامه یابد باید روزبروز به تعداد بیمارستانهای قلب و عروق در کشور بیفزاییم. (نماینده)
جام جم سرا: رحمتالله حافظی در جلسه علنی روز سهشنبه با بیان اینکه سازمانهای جهانی از سال های پیش 30 سال خشکسالی را برای ایران پیش بینی کرده بودند، گفت: متاسفانه کسی به این هشدارها توجهی نکرد و کشورهایی که از لحاظ بارندگی نسبت به کشور ما دچار فقر بیشتری هستند، وضعیتشان بسیار مناسب تر از ما است و اعلام نمی کنند آب پشت سدهایشان روبه اتمام است.
وی ادامه داد: اعلام چنین موضوعی یعنی سکوت مدیریت و عدم مدیریت مصرف آب. زمانی که در صحن شورا در خصوص مدیریت طوفان پایتخت صحبت می کردیم، تذکر دادیم که در چند ماه آینده با بحران کم آبی مواجه هستیم اما مسئولان همچنان پشت درهای بسته در این رابطه تصمیم گیری کردند و هشدارها و کمبودها به مردم منتقل نشد که اگر اینگونه می شد می توانستیم از همراهی مردم کمک بگیریم.
وی با بیان اینکه در سال گذشته 75 درصد آب مصرفی از آب تسویه شده و 25 درصد از چاه های عمیق بود، گفت: امسال این میزان به 58 درصد آب تسویه شده و 42 درصد آب چاه رسیده است و در سال آینده این رقم به 40 درصد آب تسویه شده و 60 درصد آب چاه خواهد رسید.
رئیس کمیسیون سلامت با اشاره به وجود نیترات در آب چاه گفت: بر اساس اعلام سازمان های بهداشتی 45 میلی گرم میزان استاندارد نیترات در آب ایست که این میزان بر اساس استاندارد ملی ما 50ppm است، اما محیط زیست آمریکا استاندارد را 10ppm اعلام کرده است.
آب چاه ها 60ppm نیترات دارد و این رقم در آب پشت سدها 10ppm است که در هنگام توزیع، آبی که مردم مصرف می کنند، 30ppm نیترات دارد که این میزان برای کودکان زیر 10 سال زیان آور است و حتی گفته است این میزان نیترات باعث مرگ نوزادان 3 ماهه نیز می تواند بشود.
به گزارش جام جم سرا، حافظی با بیان اینکه روزانه 3 میلیارد تومان هزینه تسویه آب تهران است، گفت: می توان بخشی از این هزینه را جهت تامین آب معدنی ارزان قیمت کرد و آبی که در لوله کشی ها می آید تنها صرف مصارف بهداشتی شود زیرا بر اساس آمارها تنها یک درصد از آب تسویه شده صرف شرب شهروندان می شود.
وی درخواست کرد: شهرها به صورت علمی و زیربنایی اداره شوند، زیرا اداره شهر به شهر سنتی با وجود تمام تلاش های شبانهروزی مدیران راهگشا نخواهد بود، می بینیم که مردم نیز از این وضعیت ناراضی هستند در حالی که مدیران ما 18 تا 20 ساعت تلاش می کنند. روزانه 1.3 میلیاد تومان صرف جمع آوری زباله می شود که این رقم سالی 400 میلیارد تومان است با مدیریت علمی می توان پیمانکاری را پیدا کرد که 100 میلیارد تومان هم بدهد و صفر تا 100 جمع آوری زباله در پایتخت را انجام دهد.
رئیس کمیسیون سلامت پیشنهاد کرد: فراکسیونی با عنوان فراکسیون توسعه، تحول و مدیریت شهری ایجاد شود و به دور از سیاست و با کمک مردم و اساتید دانشگاهی مدیریت علمی در شهر را تعریف کند.
بیرون صحن شورای شهر تهران نزدیک به 20 نفر از اهالی شهرک مسکونی زیتون که مدتهاست در خصوص تملک در صدور اسنادشان دچار مشکل هستند، دست به تجمع زدند.(مهر)
جام جم سرا به نقل از فرهیختگان: تهران از جمله کلانشهرهایی است که مشکلات ترافیکی به یکی از بزرگترین چالشهای شهروندان آن بدل شدهاست. تعدد خودروهای دودزا و عدم رعایت فرهنگ ترافیک توسط برخی از شهروندان علاوهبر اینکه سلامتی جسمی ساکنان این شهر را به مخاطره میاندازد، سبب کاهش امنیت ترددهای شهری نیز شده است.
تصادفهای جادهای در ایران سالانه جان حدود 20 هزار نفر در کشور را میگیرد. این در حالی است که براساس آمار اعلام شده از سوی پزشکی قانونی، در شش ماه نخست امسال، تعداد تلفات تصادفات 9 هزار و 317 نفر بود که از این میزان دو هزار و 451 نفر در تصادفات درونشهری فوت کردند که 80 درصد آن مربوط به تهران، مشهد و اصفهان بوده و البته سهم تهران در این میان قابل توجه است. براساس آمار اعلام شده از سوی معاونت حملونقل و ترافیک تهران، بهطور متوسط روزانه در تهران سه نفر در اثر تصادف فوت و 20 برابر این رقم نیز مجروح میشوند.
در آستانه روز جهانی «یادآوری قربانیان تلفات ترافیکی»، معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران از سهم 25 درصدی موتورسیکلت در قربانیان ترافیکی پایتخت خبر میدهد.
او میگوید: «بخش قابل توجهی از قربانیان تصادفات راکبان موتورسیکلت و ترکنشینهای آنها هستند. این در حالی است که بسیاری از عابران پیاده نیز حتی در پیادهروها از موتورسیکلتها در امان نیستند و بخشی از تلفات عابران پیاده نیز به دلیل برخورد با موتورسواران رخ میدهد.»
در حال حاضر حدود 4میلیون موتورسیکلت در سطح شهر تهران تردد میکنند که به گزارش راهنمایی و رانندگی تهران بیشترین تخلفات رانندگی نیز از سوی آنها انجام میشود. این در حالی است که به گفته جعفر هاشمیتشکری، معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران، سهم موتورسیکلتها در سفرهای روزانه تهران تنها 6 درصد اما سهم آنها در تولید انواع آلایندههای هوا 23 درصد است.
او تاکید کرد: «با وجود نقش شش درصدی موتورسیکلت در جابهجایی روزانه تهران، سهم این وسیله در وقوع حوادث ترافیکی تهران و قربانیان ناشی از آن 25 درصد است.» معاون شهردار تهران با اشاره به اینکه سهمیه بنزین هر دستگاه موتورسیکلت 25 لیتر در ماه، علاوهبر مصرف ماهانه میلیونها لیتر بنزین آزاد است، امیدوار است تا با جایگزینی موتورسیکلتهای برقی به جای موتورسیکلتهای بنزینی، میلیونها لیتر در مصرف بنزین صرفهجویی شود.
ورود هیبریدیها
با توجه به امنیت پایین این وسیله نقلیه و سهم بالایی که موتورسیکلتها در آلودگی هوا دارند، شورای شهر تهران چندی پیش از هیبریدی کردن این وسایل نقلیه در آینده نزدیک خبر داده بود.
محسن سرخو، رئیس کمیته حملونقل و ترافیک شورای اسلامی شهر تهران در این باره میگوید: «آلایندگی موتورسیکلتها بسیار بالاست. این موضوع در شهری مثل تهران با آن تعداد پرشمار موتورسیکلت که تمرکز اصلی آن نیز در مناطق مرکزی شهر است، فاجعهای است که باید هرچه سریعتر راهکاری برای آن اندیشید. به همین دلیل بهزودی ۱۰ هزار دستگاه موتورسیکلت برقی به جای موتورسیکلتهای بنزینی وارد ناوگان موتوری تهران خواهد شد و تا سال آینده برای موتورسیکلتهای بنزینی محدودیتهای ترافیکی اعمال خواهد شد.»
وی با اشاره به آمار وزارت بهداشت درمورد مرگ روزانه 9 نفر بر اثر آلودگی هوا، میگوید: «قطعا هیبریدی شدن موتورسیکلتها میتواند در کاهش این رقم نقش بسزایی داشته باشد. در کنار این موضوع از آنجایی که موتورسیکلتهای هیبریدی از لحاظ سرعت قابل کنترلتر هستند امید داریم که تصادفات موتورسیکلتها نیز با اجرای این طرح کاهش یابد.»
تسهیلات برای خریداران موتورهای هیبریدی
جعفر هاشمی تشکری، معاون حملونقل و ترافیک تهران با بیان اینکه با توجه به تدابیر شهردار و حمایت شورای اسلامی شهر تهران، آغاز ورود موتورسیکلتهای برقی به چرخه حملونقل شهری در دستور کار مدیریت شهری قرار دارد، تصریح کرد: «بهمنظور خریداری موتورسیکلتهای برقی تسهیلات قابل توجهی برای دارندگان موتورسیکلتهای بنزینی در نظر گرفته شده است.» وی در پایان با تاکید بر اینکه موتورسیکلتهای برقی باعث افزایش آرامش و ایمنی، کاهش مشکلات زیستمحیطی و کاستن از تصادفات و تلفات ناشی از آن میشود، تصریح کرد: «با توجه به منافع قابل ملاحظه این وسیله بهعنوان وسیلهای پاک، دولت باید در زمینه اختصاص تسهیلات بهمنظور ورود موتورسیکلتهای برقی به معابر شهر به صورت جدی وارد عمل شود.»