جام جم سرا: ساعت 10 و 30 دقیقه صبح، صدای آژیر خودروهای آتشنشانی بندر ماهشهر خبر از حادثه ناگواری میداد. دو خودروی قرمز رنگ آتشنشانی ایستگاه مرکزی با سرعت خیابانها را پشت سر گذاشته و مقابل خانه ویلایی قدیمی در پشت کلانتری توقف کردند. شعلههای آتش از در ورودی زبانه میکشید و دود سیاهی فضای خانه را فرا گرفته بود.
همسایهها با نگرانی سعی میکردند به آتشنشانان کمک کنند. عملیات اطفای حریق بلافاصله آغاز شد و دو تیم از آتشنشانان مأمور اطفای حریق و نجات افرادی که داخل خانه ویلایی گرفتار بودند، شدند. هیچ کس بدرستی نمیدانست چند نفر در این خانه حضور دارند اما آتشنشانان بر اساس وظیفهای که داشتند باید همه جا را جستوجو میکردند. آنها بخوبی میدانستند اگر کسی در میان آتش گرفتار شود برای نجات از دود و آتش ممکن است در مکانهای مختلفی از خانه پناه بگیرد.
شعلههای آتش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد، بهگونهای که داخل شدن به خانه را با مشکل مواجه کرده بود. سه آتشنشان جوان و شجاع مأمور شدند همراه با اطفای حریق همه خانه را برای پیدا کردن افرادی که ممکن بود در آنجا باشند، جستوجو کنند. دود زیاد سرعت عملیات را کند کرده بود. آنها همه اتاقها و نقاطی را که احتمال میدادند کسی در آن مخفی شده باشد، جستوجو کردند تا این که پشت پرده نیمسوخته یکی از اتاقها پیکرهای نیمه جان دو دختر نوجوان را که به خاطر استنشاق دود نمیتوانستند نفس بکشند پیدا کردند.
صدای مرد جوانی که نام دخترانش را فریاد میزد بهگوش اهالی محله میرسید. همه در انتظار اتفاق تلخ و ناگواری بودند. همه چشمها به در خانه دوخته شده بود. پدر با بیتابی سعی میکرد وارد خانه شود، اما آتشنشانان دیگر اجازه اینکار را به او نمیدادند. چند لحظه بعد سه آتشنشان در حالی که دو دختر نوجوان را در آغوش گرفته بودند از میان دود و آتش خارج شدند. همه به طرف آنها دویدند. عملیات احیا و تنفس مصنوعی آغاز شد. چهره دود گرفته دو خواهر همه را نگران کرده بود. نفس نمیکشیدند، اما آتشنشانان ناامید نشدند.
پس از چند دقیقه تلاش سرفههای آنها نقش لبخند بر لب حاضران انداخت. عملیات آتش نشانان به زندگی پیوند خورده بود.
اکبر شعبانیان که 28 بهار را پشت سر گذاشته و نخستین سال حضورش را در آتشنشانی تجربه میکند با بیان اینکه عشق و علاقه به امداد و نجات باعث شد پس از فارغالتحصیلی در رشته مدیریت لباس آتشنشانی به تن کند، گفت: از یک سال قبل که افتخار خدمت در آتشنشانی نصیب من شد همیشه آماده بودم تا بتوانم نجاتبخش جان انسانی در حوادث باشم. روز حادثه مشغول تمرین صعود و فرود با طناب بودیم که زنگ ایستگاه به صدا در آمد. بلافاصله سوار بر خودروهای آتشنشانی حرکت کردیم، تا اینکه با بیسیم اعلام کردند یک خانه ویلایی قدیمی در پشت کلانتری 11 ماهشهر طعمه حریق شده است، به محل حادثه رسیدیم. دود زیادی خانه را فرا گرفته بود و شعلههای آتش زبانه میکشید. شعلهها به حدی بود که نمیتوانستیم براحتی وارد خانه شویم. دود زیاد باعث شده بود که نتوانیم یک قدمی خود را هم ببینیم. سرانجام به دو گروه تقسیم شدیم من و دو همکارم پس از آنکه با آب لباسهایمان را خیس کردیم وارد خانه شدیم. یکی از ما با شیلنگ آب سعی میکرد آتش را مهار کند. قبل از اینکه وارد خانه شویم بررسیها نشان داد که در این خانه تنها راه خروجی است و پنجرهها راهی به بیرون ندارند. هیچکدام از همسایهها نمیدانست که کسی در خانه است یا نه اما وظیفه ما بود که همه جا را جستوجو کنیم چون کسی که در میان آتش گرفتار میشود برای فرار از آن به انباری یا کمدهای دیواری و حتی زیر تخت پناه میبرد. به سرعت عملیات جستوجو را آغاز کردیم و در آخرین اتاق، پشت پرده نیمسوخته متوجه دو نفر شدیم که به حالت خمیده نشسته بودند. بلافاصله به کمک آنها رفتیم.
علی آن ناصری آتشنشان 33 ساله که 9 سال است در بسیاری از عملیات اطفای حریق و امداد و نجات حضور داشته است نیز از لحظهای که دو خواهر نوجوان را در میان دود و آتش پیدا کردند اینگونه میگوید: آنها را در حالی پیدا کردیم که نفس نمیکشیدند. آنها برای اینکه بتوانند نفس بکشند فشار زیادی را تحمل کرده بودند و به خاطر این فشار زیاد لباسهایشان را پاره کرده بودند. ماسکهای اکسیژن مان را روی صورتشان قرار دادیم و بسرعت آنها را به حیاط منتقل کردیم. در آن لحظه امیدی به احیای دوباره آنها نداشتیم اما به آنها تنفس مصنوعی دادیم. همه با تردید به ما نگاه میکردند، اما سرانجام این دو خواهر سرفه کردند و مقدار زیادی دود از دهان آنها خارج شد. بلافاصله با کمک امدادگران اورژانس آنها را به بیمارستان منتقل کردیم.
وی ادامه داد: پدر این دو دختر که بعد از حادثه به خانه آمده بود تصور میکرد آنها به مدرسه رفتهاند و وقتی آنها را از خانه خارج کردیم با بهت و حیرت به دخترانش نگاه میکرد. او میگوید بعد از اتمام عملیات به خانه رفتم و دو پسرم را درآغوش گرفتم و شروع به گریه کردم. امید زیادی به زنده ماندن دو خواهر نوجوان نداشتم اما وقتی خبر دادند که حال عمومی آنها خوب است از خوشحالی سجده شکر بجا آوردم و بلافاصله به ملاقات آنها رفتم.
محمد امین غلامی آتشنشان 27 ساله که نخستین عملیات امداد و نجات زندگیاش را با موفقیت پشت سر گذاشت گفت: وقتی این دو دختر را پیدا کردیم تصور من و دو همکارم این بود که آنها به خاطر استنشاق دود خفه شدهاند. احساس میکردیم تلاشهای ما بینتیجه بوده و موفق نشدهایم جان انسانی را نجات بدهیم. اما بعد که به ما خبر دادند وضعیت جسمی این دو خواهر رو به بهبودی است به ملاقات این دو دختر رفتیم. لبخند آنها بهترین پاداشی بود که ما پس از چند ساعت تلاش و تحمل سختی گرفتیم. (ایران)
جام جم سرا: در این متن کوتاه ابتدا عوامل متعددی که زندگی در شهر را تهدید میکند، مورد بررسی قرار خواهیم داد و سپس تلاش خواهیم کرد، وضع محیط زیست شهر تهران را با رویکردی اجتماعی بررسی کنیم.
در روزهای زیادی از هرسال وضع هوای شهر تهران در حالت اضطرار قرار دارد. دلایل عمدهای از سوی کارشناسان برای آلودگی هوا بیان میشود که همه آنها را میتوان با عنوان کلی عامل انسانی مورد بررسی قرار داد. عامل طبیعی در روزهایی که پدیده وارونگی دمایی رخ میدهد، میزان آلودگی را تشدید میکند.
روزانه خبر بیمار شدن یا (متاسفانه) مرگ همشهریان و آشنایانمان را بر اثر ابتلا به بیماریهایی مثل سرطان، سکتههایقلبی و... میشنویم. آلودگیهای محیطی همچون آلودگیهوا، آلودگیصوتی، آلودگیهایمغناطیسی مثل پارازیتها، فشارهای اجتماعی و... از عواملی است که برای این بیماریها مطرح میشود.
بر اثر افزایش جمعیت منابع طبیعی موجود پاسخگوی رفع نیازهای شهروندان نیست. آب، بهعنوان مهمترین عنصر حیاتبخش کمتر از گذشته در دسترس است و منابع آبی با بحرانی جدی مواجهند. با وجود هشدارهای متوالیای که دولت به شهروندان میدهد، همچنان کمبود آب تبدیل به مسالهای اجتماعی نشده است و هنوز خودمان بیشترین سطح مصرف آب را داریم.
حوادث ترافیکی متعددی روزانه در تهران رخ میدهند و از این میان سهم بخشی از شهروندان تهرانی، مرگ در تصادف شده است. بهدلیل ضعف سرویسهای حملونقل عمومی، روزانه تعداد قابلتوجهی خودرو در سطح شهر با سرنشینانی تنها به حرکت درمیآیند که این خودروها علاوه بر اینکه میزان ترافیک و تصادف را افزایش میدهند، افزایش آلودگی هوا و هدررفت انرژی را نیز بههمراه دارند.
در این میان پرداختن به مسأله زلزله و قرار گرفتن بخش قابلتوجهی از شهر تهران روی گسلهای فعال و نیمهفعال نیز جای بحث و بررسی دارد. لابد هشدارهای کارشناسان زمینشناسی و زلزلهشناسی در این مورد را تاکنون شنیدهایم و همچنان بیتوجه از کنار آن گذر کردهایم.
اگر بخواهیم عوامل دیگر را نیز بررسی و در بیان این عوامل شرح و تفسیر نیز ارایه کنیم، باید صفحات متعددی از عوامل منجر به مرگ و تهدیدکننده در تهران بگوییم.
نگاهی اجمالی به آنچه تاکنون گفته شد، نمایانگر آن است که تجمیع امکانات در شهر تهران و تمرکز امکانات در پایتخت نهتنها موجب بهبود وضع در این شهر نشده بلکه امکان زندگی کردن در این شهر را با خطر مواجه کرده است. خطراتی که قیمتی معادل جان انسانها دارند.
تمرکز امکانات تهران نهتنها موجب افزایش مخاطرات زندگی برای شهروندان تهرانی شده، بلکه توسعهنیافتگی و بیتوجهی به سایر نقاط کشور را بههمراه داشته است. اصفهان از کمبود آب رنج میبرد. اهواز و دیگر شهرهای غربی دچار آلودگی هوای شدید هستند. شمالغربی کشور بر اثر خشکشدن دریاچه ارومیه در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. شهرهای شمالی بهدلیل رشد بیرویه استفاده از منابع و برداشت جنگلها با مخاطرات جدی روبهرو هستند. استان مرکزی به دلیل کارخانههای صنعتی متعدد با آلودگی هوا مواجه است.
در وضع موجود امکانات رفاهی (شامل مراکز درمانی، بهداشتی، تفریحی، ورزشی و...) به همراه موقعیتهای شغلی و اقتصادی در تهران بهعنوان پایتخت در درجه اول و در برخی از کلانشهرهای دیگر تجمیع شده و سایر نقاط از این امکانات محروم شدهاند. بهدلیل تمرکز بنگاههای اقتصادی و حجم معاملات اقتصادی در این شهرهای بزرگ سرمایهگذاری در شهرهای کوچکتر تعطیل شده است.
رشد نامتوازن کشور نهتنها نابرابریهای اقتصادی بهوجود آورده است بلکه زندگی انسانها در همه نقاط را با مشکل مواجه و در شهرهای بزرگ، آلودگیها و مشکلات شهرنشینی، محیطزیست شهری را تخریب کرده است و در نقاط حاشیهای بیتوجهی باعث بروز مشکلات شده که برای مثال بیتوجهی به کشاورزی موجب هدررفت مقادیر قابلتوجهی آب در کشاورزی شده است. اگر توجه دولت به همه نقاط برابر بود و اگر تا این حد در طبیعت دستکاری نمیشد، بحران آب کمتر از وضع کنونی بود.
قرار گرفتن در موقعیت کنونی و مفروض داشتن این نکته که برخی از تغییرات انجام شده قابل بازگشت نیست، لزوم توجه به تغییر در رویههای موجود و پیش گرفتن طرحی نو را نمایان میکند. در کنار اینکه دولت باید در برنامهریزیهای خود تلاش کند، دنبال توسعهپایدار و متوازن باشد تا هم از تخریب محیطزیست جلوگیری کند و هم موجب محرومیت نشود، فعالان اجتماعی- فرهنگی و شهروندان نیز باید به شهروندیسبز یا زندگی همراه با طبیعت بیندیشند و تلاش کنند تا سر حد امکان از آسیبرساندن به طبیعت جلوگیری کنند.
شهروندی سبز یا همان شهروندی اکولوژیک، تعهدات جدیدی را برای انسانها به همراه خواهد داشت. تعهد به حیوانات، تعهد به نسلهای آینده بشر و حفظ انسجام محیط طبیعی ازجمله این تعهدات است. درمورد این نوع از شهروندی و مختصات آن در جامعه ما با توجه به تعهداتی که برای آن در نظر گرفته میشود، باید پژوهش شود و صاحبنظران در این مورد اظهارنظر کنند. (محمدمهدی نجفیخواه/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
اما باکتری «کلستریدیوم بوتولینوم» از آن باکتریهای مشهوری است که شاید خیلیها اسمش را نشنیده باشند، اما حوادث ناشی از آن را به یاد دارند، چون این باکتری تاکنون از طریق برخی مواد غذایی بخصوص غذاهای کنسروی سبب مسمومیت و مرگ برخی از هموطنانمان شده است. اما بیشتر خانوادهها بر این باورند که این باکتری مهلک فقط در انواعی از کنسرو تن ماهی رشد میکند. حال پرسش این است که احتمال وجود این باکتری علاوه بر کنسرو ماهی در چه غذاهای دیگری بوده و تا چه میزان کشنده است؟
دکتر آراسب دباغمقدم، متخصص علوم و صنایع غذایی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی در این خصوص به جامجم میگوید: برخلاف باور عامه مردم این باکتری علاوه بر کنسرو ماهی در گوشت، فرآوردههای گوشتی، سبزیجات و غذاهای تهیه شده در منزل نیز رشد میکند و بویژه غذاهای محلی و سنتی ایران و بسیاری از کشورها در ایجاد این مسمومیت نقش اول را دارند و در میان کنسرو سبزیجات، کنسرو ذرت و سپس کنسرو نخود فرنگی و لوبیا سبز از نظر قدرت سم تولید شده در اولویت هستند. موضوع دیگر آنکه تصورعموم مردم بر این است که باکتری کلستریدیوم بوتولینوم چون بیهوازی است در غذاهایی که در مجاورت اکسیژن قرار میگیرند یعنی غیر کنسروی هستند، رشد نمیکند. در حالی که اکسیژن موجود در مرکز اغلب مواد غذایی بسیار کم است و اجازه رشد را به این باکتری میدهد. در نتیجه اگر اغذیه فروشیها و رستورانهای غیر بهداشتی، فرآوردههای گوشتی مثل سوسیس و کالباس یا غذاهای گوشتی و خورشتی یا انواع گوشت کبابها و حتی سالاد الویه را در شرایط نامساعد نگهداری کنند، احتمال رشد این باکتری در این مواد غذایی بسیار زیاد میشود.
مراقب عسل و کشک آلوده هم باشید
دکتر دباغمقدم میافزاید: عسل یکی دیگر از منابع رایج آلودگی به این باکتری است که خطر بیشتری برای کودکان زیر یک سال دارد. آلودگی عسل به علت تکثیر این باکتری در بدن لاروهای مرده زنبورعسل در کندو است. 10 درصد عسلها به این باکتری آلوده هستند. دلیل خطرناکتر بودن بوتولیسم کودکان این است که باکتری، همراه عسل یا برخی مواد غذایی دیگر مانند چای بابونه، پس از مصرف در روده کودک به شکل زایای کلستریدیوم بوتولینوم تبدیل میشود و سم نیز در روده کودک ترشح میشود. در حالی که در بوتولیسم بزرگسالان سم به شکل از پیش ترشح شده در غذا موجود است. به همین دلیل نیز توصیه میشود به کودکان زیر یک سال عسل داده نشود.
این متخصص علوم و صنایع غذایی تصریح میکند: خطر حضور این باکتری در انواع کشکها نیز زیاد است. سال 1361 این بیماری به دلیل مصرف کشک غیر پاستوریزه در کشور گزارش شد و به همین دلیل از همان تاریخ، پاستوریزه کردن کشکهای کارخانهای و حتی جوشاندن مجدد کشکهای پاستوریزه هنگام مصرف در کشور اجباری شد.
خانه این باکتری کجاست؟
به گفته دکتر دباغمقدم محل اصلی زندگی این باکتری خاک است و در خاکهای رسی بخصوص در لایههای بالایی که غنی از مواد خوراکی است بیش از زمینهای شنی و همچنین در روده انسان، حیوانات، لجن، رسوبات اقیانوسها و دریاچهها یافت میشود.
اما آیا این باکتری مستقیما باعث مسمومیت غذایی میشود یا اسپور و سم آن در مسمومیت نقش دارد؟ به گفته این استاد دانشگاه هاگ یا اسپور، شکل مقاوم باکتری است و به حرارت، اسید، قلیا و مواد ضدعفونیکننده مقاوم است و در لاشه حیوانات، بیش از شش ماه زنده میماند. اما عامل مسمومیت به طور معمول سم باکتری کلستریدیوم بوتولینوم است. این سم از جنس پروتئین است و بوتولینوم نام دارد. بوتولینوم روی دستگاه عصبی اثر منفی میگذارد. نوع A این سم قویترین نوع سم بوتولینوم است و به مدت طولانیتری در مواد غذایی باقی میماند. سم نوع A ده برابر قویتر از نوع C و بیست برابر قویتر از نوع B است.
تنها راه نابودی جوشاندن است؟
این متخصص در پاسخ به این پرسش که اگر اسپور یا سم باکتری در ماده غذایی موجود باشد، آیا با حرارت دادن از بین میرود، میگوید: سم این باکتری نسبت به حرارت حساس است. اما ضمن توصیه به مصرفکنندگان که باید دستکم مدت 15 دقیقه همه مواد غذایی قابل جوشاندن را بجوشانند، باز هم نمیتوانیم بگوییم حتی پختن کامل یک غذای مشکوک، خطر را به طور قطعی رفع میکند؛ چرا که احتمال حضور اسپور مقاوم این باکتری که برای انهدام به حرارت بیشتری نیازمند است، وجود دارد. (مقاومت حرارتی هاگ از سم بیشتر است) بنابراین از خوردن غذاهای مشکوک خودداری شود.
اما آیا علاوه بر جوشاندن با سرخ کردن یا آبپز کردن ماده غذایی، اسپور یا سم این باکتری نابود میشود؟ به گفته دکتر دباغمقدم روش پخت غذا چندان مهم نیست، بلکه رسیدن به دمای مورد نظر و نگهداری در آن دما برای مدت تعیین شده مهم است. اگر غذایی را میتوان با سرخ کردن یا آبپز کردن به دمای حدود 90 درجه رساند و حدود 15 دقیقه هم در این دما حرارت داد، میتوان از سرخ کردن یا آبپز کردن هم استفاده کرد.
از کجا بفهمیم غذا مشکوک است؟
آیا حضور این باکتری در ماده غذایی باعث تغییر طعم، رنگ و بوی ماده غذایی میشود؟ این متخصص در این باره میگوید: باکتری کلستریدیوم بوتولینوم دارای انواع تخریبکننده پروتئین و انواع غیر تخریبکننده پروتئین است. بنابراین بسته به این که ماده غذایی به کدام یک از انواع باکتری آلوده شده ممکن است دارای علائم ظاهری باشد یا نباشد. مثلا انواع تخریبکننده پروتئین آن در گوشت، بوی تعفن و گاز ایجاد میکنند. اما نوع دیگر آن بخصوص در غذاهای سرد علائم فساد را در غذا ایجاد نمیکند.
بنابراین تشخیص آلودگی برای مصرفکننده بسیار سخت و تقریبا غیرممکن خواهد بود. به همین دلیل چشیدن مواد غذایی مشکوک به بوتولیسم بسیار خطرناک بوده و به هیچ عنوان توصیه نمیشود. تولید گاز و باد کردگی برخی از کنسروهای آلوده، جزو علائم همیشگی فساد این باکتری نیست، اما توصیه میشود از مصرف غذاهای کنسروی باد کرده خودداری شود.
به این نکته توجه کنید
معمولا اغلب خانوادهها تمام محصولات کنسروی خریداری شده از قبیل انواع کنسرو سبزیجات، قارچ، رب، تن ماهی، گوشت یا انواع خورشهای کنسروی را در یک زمان مشخص میجوشانند و طی سال آن محصول را استفاده میکنند، اما به گفته دکتر دباغمقدم، اگر از مدت زمان جوشاندن کنسرو بگذرد و محصول مصرف نشده باشد، کنسرو یا ماده غذایی مورد نظر مجدد باید حرارت ببیند. چون ممکن است تعدادی از باکتریها که در آن زمان به صورت هاگ وجود داشتهاند، مجدد فعال شوند و سم تولید کنند.
این استاد دانشگاه تصریح میکند: در مورد غذاهایی که امکان جوشاندن وجود دارد، باید غذا جوشانده، پخته یا آبپز شود. در سایر موارد نیز با استفاده از دمای مناسب یخچال یا اسیدی کردن غذاهایی چون ترشیجات یا استفاده از مواد نگهدارنده (مثل نیتریت سدیم در سوسیس و کالباس) یا استفاده از نمک و... رشد این باکتری از سوی تولیدکنندگان کنترل میشود.
این باکتری همه را نمیکشد
دکتر دباغمقدم در پاسخ به این پرسش که اگر این باکتری باعث مسمومیت شود به حتم کشنده خواهد بود، میگوید: تا قبل از سال 1949 میلادی میزان کشندگی این سم حدود 60 درصد بود، اما امروزه با توجه به در اختیار داشتن آنتیتوکسین (پادزهر) این باکتری در مراکز تخصصی ـ درمانی مسمومیتها و روشهای درمان حمایتی و امکانات آی.سی.یو و... میزان کشندگی به 7 تا 10 درصد در بزرگسالان کاهش یافته است. میزان کشندگی به عواملی مانند نوع سم، مقدار سم خورده شده، نوع ماده غذایی و سرعت اقدامهای درمانی بستگی دارد.
به چه علائمی مشکوک شویم؟
علائم و نشانههای مسمومیت با این باکتری چیست و چه زمانی طول میکشد تا خود را نشان دهد؟ به گفته این متخصص بهداشت مواد غذایی علائم بیماری به طور معمول 4 تا 36 ساعت بعد از مصرف ماده غذایی آلوده ایجاد میشود، البته این زمان تا حدودی به مقدار سم مصرف شده بستگی دارد. هر چه زودتر علائم ظاهر شود بیماری شدیدتر خواهد بود. تب به طور معمول وجود ندارد و عمده علائم به صورت عصبی هستند که به شکل قرینه در بدن ظاهر میشوند. کاهش حس، فلج پیش رونده، تهوع، سرگیجه، اختلال بلع، خشکی دهان، دردهای شکمی، پایینافتادگی پلکها، لکنت زبان، ضعف اندامها، تاربینی یا دوبینی و استفراغ از نشانههای این بیماری است. مشکلات تنفسی به دلیل فلج عصب تنفسی ایجاد میشود و در صورت درمان نشدن بموقع مرگ بیمار به علت خفگی رخ میدهد.
فاخره بهبهانی / جامجم
همین چند وقت پیش خبر فوت 9 نوزاد در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام خمینی(ره) بهدلیل عفونت بیمارستانی منتشر شد. هر چند صدف علیپور، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی تهران تنها مرگ 3 نوزاد از 9 نوزاد را به دلیل عفونت بیمارستانی تائید کرد و محمد حاجی آقاخانی، معاون درمان وزارت بهداشت هم وقوع مرگ در بخش مراقبتهای ویژه را یک اتفاق عادی خواند، اما ذهنها را به سمت این مساله برد که نکند بستری شدن در بیمارستان خود شروع یک مشکل تازه باشد. به این بهانه با دکتر محمدرضا بلورساز، رئیس انجمن عفونی اطفال، گفتوگو کردهایم.
این ناراحتی گاهی در رفتارم به عنوان یک پزشک ظهور مییابد و باعث نگرانی بیماران میشود. یکی از این مسائل، عادات غلط غذایی است. بیمار 60 ساله دیابتی و چاق را در نظر بگیرید که معتقد است غذایش رژیمی است. وقتی ریز غذا را میپرسم متوجه میشوم او شبها به اندازه نصف بشقاب خورش و تکهای به اندازه یکسوم یک نان بربری به علاوه مخلفات دیگر میخورد. او تصور میکند این شام مختصری است و او باید لاغر شود. این تصور کاملا اشتباه است. برای یک بیمار دیابتی در سن او یک لیوان شیر و یک میوه، کاملا شام خوبی است. متاسفانه فرهنگ پرخوری چنان همهگیر شده که بیماریهایی مثل دیابت و چربی خون نهتنها شایع شدهاند، بلکه غیرقابل کنترل هستند.
سندرم متابولیک را میتوان مربع مرگ نامید. در چهار گوشه این مربع، چهار بیماری خفیف شامل چاقی شکمی، فشار خون، زیادی انسولین خون و زیادی چربیهای نابجای خون جای گرفتهاند و در قلب این مربع، تنگ شدن رگهای قلبی و مغزی که عامل سکتهها هستند، قرار دارند. اما چگونه این مربع شکل میگیرد؟ وقتی غذا میخوریم هورمون انسولین از غده لوزالمعده ترشح میشود تا بتواند مواد مغذی را به مصرف سلولهای بدن برساند. حال تصور کنید غذا بیش ازحد نیاز مصرف شود و فعالیت بدن آن قدر نباشد که بتواند قند حاصل از آن را مصرف کند. به این ترتیب غده لوزالمعده مجبور میشود انسولین بیشتری ترشح کند تا این مواد غذایی اضافی ذخیره شوند. بنابراین روز به روز سطح انسولین خون زیاد و موجب این مربع میشود.
افزایش سطح انسولین خون در بیشتر مواقع هیچ علامتی ندارد و فقط با آزمایش مشخص می شود؛ البته بتدریج با زیاد شدن این مقاومت، قند خون بالا میرود و این گونه گوشه دوم مربع مرگ هم ایجاد میشود. زیادی انسولین موجب میشود نوعی چربی به نام تریگلیسیرید در خون زیاد شود و چربیای به نام لیپوپروتئین متراکم ـ که چربی مفید خون است ـ کم شود. از طرفی الدیال نیز به فرمی کوچک و اکسیده شده تبدیل شود.
همه این اتفاقات باعث میشوند چربیها تمایل بیشتری برای رسوب در رگها داشته باشند و گوشه سوم یعنی چربیهای نابجای خون ایجاد شود. اکنون نوبت گوشه چهارم که همان فشار خون است، میرسد. یکی از دلایل فشار خون، ناتوانی انسولین در باز کردن رگهاست که در بیماران دچار مقاومت به انسولین و دیابت رخ میدهد و رگها در بیماران دیابتی خوب متسع نمیشوند و استعداد به فشار خون بالا میرود.
ذخیره مواد غذایی به صورت چربی در نقاط مختلف بدن ازجمله شکم است. یکی از معیارهای وجود بیماری متابولیک، بزرگی شکم است، به طوری که اگر اندازه دور شکم در مردان بیش از 102 سانتی متر و در زنان بیش از 89 سانتیمتر باشد یا این که نسبت دور شکم به دور باسن در مردان بیش از یک به یک و در زنان بیش از 8 به 10 باشد چاقی تنهای به عنوان یکی از زوایای مربع مرگ وجود دارد.
دکتر رضا کریمی
فوقتخصص بیماریهای غدد و متابولیسم
به گزارش جام جم سرا ، این تحقیقات می تواند به تلاش ها در مبارزه با سرطان کمک کند، و زمان دقیق مرگ قربانیان جنایت را تعیین کند.
پرفسور پیتر نوبل، استاد دانشگاه واشنگتن آمریکا به مجله ساینس مگزین گفت: "این تحقیقی کنجکاوانه در تحولات بعد از مرگ است."
او افزود: "ما احتمالا با مطالعه مرگ اطلاعات زیادی در باره زندگی بدست خواهیم آورد."
محققان در این تجربه علمی بیش از 1000 ژن در موش و ماهی زبرا و پس از مرگ آنها را مورد مطالعه قرار دادند. تحولات ژن ها بعد از 4 روز پس از مرگ ماهی ها و 2 روز بعد از مرگ موشها بررسی شده است.
پروفسور نوبل گفت: "تصور عام در باره مرگ، همانند یک خودروی در حال حرکت است که بنزین آن تمام می شود، و بعد از مدتی از حرکت باز می ایستد."
او گفت در اینجا دیگر کسی انتظار ندارد که بعد از دو ساعت برف پاکن این خودرو ناگهان بکار بیافتد، و یا بوق آن به صدا درآید.
در حالیکه تحقیقات جدید نشان می دهد که بعضی از ژن های موجودات زنده، بعد از مرگ آنها تا مدتها به فعالیت خود ادامه می دهند.
منبع : العربیه
فارغ از تفاوتهای موجود در فرهنگها، بدن پس از مرگ درگیر فرآیند مشابه میشود. شاید این رویه کمی پیچیده باشد، اما برخی از این اتفاقات عبارتند از:
آخرین منابع انرژی بدن استفاده شده و اسفنکتر آزاد می شود. بعد بدن ادرار و مدفوع را تخلیه میکند
اتفاق اول: آخرین ذخایر اکسیژن موجود در بدن تمام شده و فعالیت مغز همزمان با غیرفعال شدن اعصاب مغزی «افزایش چشمگیری» پیدا میکند، سپس ترشح هورمون هایی که عملکرد بدن را تنظیم میکنند، توسط مغز متوقف میشود. آخرین منابع انرژی بدن نیز استفاده شده و اسفنکتر (عضله تنگ کننده) آزاد میشود. پس از آن، بدن ادرار و مدفوع داخلی را تخلیه میکند.
اتفاق دوم: در ۱۵ تا ۲۵ دقیقه پس از مرگ، توقف گردش خون موجب رنگپریدگی پوست میشود. ضربان قلب نیز متوقف شده و به همین دلیل، خون در بدن پمپاژ نمیشود. در نتیجه، خون موجود در بدن در قسمت های پایینی تجمع میکند. در طول ۱۲ ساعت پس از آن، پوست به بالاترین میزان رنگ زدایی یعنی رنگ بنفش مایل به قرمز میرسد.
۱۲ ساعت پس از مرگ، پوست به بالاترین میزان رنگ زدایی یعنی رنگ بنفش مایل به قرمز می رسد
اتفاق سوم: کلسیم به سلولهای عضلانی رخنه کرده و با پروتئینها واکنش نشان میدهد که موجب انقباض ماهیچهای میشود. این کوفتگی عضلانی که به آن «جمود نعشی» یا «ریگور مورتیس» گفته میشود، در بین ۳ تا ۶ ساعت پس از مرگ آغاز شده و تا ۲۴ یا ۴۸ ساعت پس از آن ادامه پیدا میکند.
اتفاق چهارم: سلولهای مرده و دیاکسیدکربن موجب افزایش سطح PH بافت پوستی میشود. این مساله موجب تضعیف غشای سلولی و باز شدن آن میشود. متعاقبا پروتئینها و آنزیمهای آزاد شده باعث تخریب بافتهای مجاور خواهند شد. این در واقع همان فرآیند تجزیه است.
کرم حشره ظرف ۲۴ ساعت از تخمها خارج شده و بافتهای بدن را در طول چند هفته مصرف می کنند
اتفاق پنجم: میکروارگانیسمها شروع به تجزیه بدن میکنند. باکتریهای موجود در معده و روده، اندامهای داخلی را میخورند. این فرآیند «گندیدگی» نام دارد که «بوی تعفن» نیز به همان مربوط است. تجزیه آمینواسیدهای موجود در بدن نیز موجب پدید آمدن اسیدهای بدبوی دیگر میشود. برخی از حشرات که تمایل به تخمگذاری در بافت های فاسد شده را دارند، جذب این اندامها میشوند. کرم حشره ظرف ۲۴ ساعت از تخمها خارج شده و بتدریج ۶۰ درصد از بافتهای بدن را در طول چند هفته مصرف میکنند.
اتفاق ششم: سرانجام کرم حشره در گوشت فاسد شده بدن سوراخ ایجاد کرده که باعث تخلیه مایعات و گازهای ناشی از تجزیه میشود. در طول یک ماه و نیم پس از آن، سوسکها و قارچها بقایای بدن را میخورند. این فرآیند «پوسیدگی خشک» نامیده میشود که میتواند تا یک سال به طول انجامد. درنهایت تمام بدن بتدریج تجزیه شده و چیزی از آن باقی نمی ماند.
منبع: bigbangpage.com- metro.co.uk
بامداد-تصور ابتدایی که از مرگ به ذهن انسان می رسد خصوصا در تصور مادی گراها که این تصور را علم فرض کردند این است که مرگ باعث نابودی انسان می شود. آیا واقعاً مرگ همین است؟ یعنی مرگ باعث نابودی انسان می شود؟ یا اینکه مرگ انسان را از یک مرحله وارد مرحله دیگری می کند و از یک عالم به عالم دیگری سیر می دهد بطوری که در یک نشئه غروب می کند همزمان در نشئه دیگری که وسیع تر و زیباتر و بزرگتر هست طلوع می کند؟
آنچه که از روایات و آیات رسیده خیلی روشن و قابل بیان است اما در این مباحث علم و عقل اگر هم حرفی داشته باشند خیلی کم است. از روایات بر می آید که حقیقت مرگ چیزی جز لباس عوض کردن و منزل عوض کردن و بوئیدن یک گل خوشبو برای بعضی از افراد نیست.
از امام جواد (علیه السلام) نقل شده که به امام سجاد(علیه السلام) گفتند مرگ چیست؟ فرمود: مرگ برای افراد مختلف، فرق می کند. برای مومن، مرگ مثل در آوردن لباس کثیف و آلوده به انواع باکتری ها به تعبیر امروزی ها و رها شدن از قید و بندهای سنگین که به دست و پای انسان بسته شده است. عوض کردن لباس های کثیف و آلوده و میکروبی به پاکترین و خوشبوترین لباس ها و به دست آوردن رهوارترین مرکب ها به جای مرکب مادی که کند و پر زحمت است . مرکب برزخی بسیار رهرو و خوب هست .
پس مرگ چیزی جز به یک منزل زیباتر و مأنوس وارد شدن و یک مرکب و یک وسیله بهتر که همان وجود برزخی است پیدا کردن نیست. برعکس برای کافر مرگ مساوی با عوض کردن لباس بسیار گران قیمت و منتقل شدن از منزل های مأنوس و دوست داشتنی است و به جای این لباس ها پوشیدن لباس های کثیف و خشن و دردآور و وارد منزل های وحشتناک و دردناک و عذاب های سخت شدن است. پس مرگ برای مومن یک معنا و حقیقت دارد و برای کافر حقیقت دیگری دارد. بنابراین نمی توانیم بگوییم مرگ انتقال است. انتقال از کجا به کجا؟ نمی توانیم بگوییم مرگ به معنای عوض کردن لباس است؟ چه لباسی عوض می شود و کی لباس عوض بکند و به چه لباسی عوض بشود؟
از امام (علیه السلام) پرسیده شد: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابی است که هر شب در آن خواب فرو می روید منتها این خواب طولانی است و بیداری از آن تا روز قیامت نخواهد بود. آنچه انسان در خواب ازانواع شادی ها و ناراحتی ها می بیند در حالت مرگ هم همین است. بر اساس این روایت مشابهت های فراوانی بین عالم خواب، عالم رویا ،عالم برزخ و عالم مثال هست.
انسان با مرگ وارد عالم مثال می شود. روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که به امام عرض کردند « صف لنا الموت » مرگ را برای ما توصیف کن. امام فرمود: مرگ برای مومن همانند بوئیدن یک بوی بسیار خوش و عطسه کردن تمام می شود که با بوئیدن این بو رنج و ناراحتی و درد همه قطع شده و از بین می رود. اما برای کافر مثل گزیدن مارهای بسیار سمی، افعی های بسیار خطرناک و گزیدن عقرب یا شدیدتر از آنهاست. به امام (علیه السلام) گفته شد برخی می گویند مرگ شدیدتر از این است که انسان بخواهد با قیچی بدنش تیکه تیکه بشود یا با اره بخواهند بدنش را اره بکنند و مثل این است که میله آسیا را در چشم انسان بگردانند. امام(علیه السلام) فرمود: این حرف ها درست است منتها مختص بعضی از کافرین است یعنی حتی خود کافرها هم همگی چنین مرگ سختی را ندارند. بعد امام (علیه السلام) فرمود: هنگام احتضار شدت رنج و عذاب را در چهره آنها نمی بینید.
مرگ نسبت به افراد مختلف ماهیتش فرق می کند اما در مجموع مرگ انتقال و نوعی لباس عوض کردن و رهایی از قید و بندهای مادی است.
به گزارش بیگ بنگ به نقل از ایسنا، ایده انجام این کار این است که مردگان را برای مدت نامحدود و تا زمانی که علم و فناوریهای موجود بتواند آنها را دوباره زنده کند، نگهداری کنیم. با این روش شاید بتوان افراد را پس از مرگ نیز دوباره به زندگی بازگرداند و حتی بیماریهایی که سبب مرگ آنها شده را درمان کرد. اما در حال حاضر چنین فناوری وجود ندارد.
بر اساس گزارش موسسه سرما زیستی، یک سازمان آمریکایی که روش سرما زیستی را اجرا میکند، هدف اساسی این روش دادن شانس دوباره برای زندگی به افراد و گسترش طول عمر آنها است. اما دانشمندانی که از این روش در مقیاس های کوچک تر برای مقاصد پژوهشی استفاده میکنند درباره استفاده از آن برای نگهداری انسانها پس از مرگ تردید دارند. این فرآیند شامل سه مرحله کلیدی آن هم در زمانی است که مرگ فرد به طور رسمی و قانونی اثبات شده باشد.
در مرحله نخست، بدن فرد مرده بلافاصله در حمام یخ قرار داده میشود. در همان زمان، از ماسک تهویه برای ادامه ارائه اکسیژن به اندامهای بدن به خصوص مغز استفاده شده و از هپارین ضد انعقاد و CPR خودکار برای حفظ جریان خون استفاده می شود. در همین حین درجه حرارت بدن برای اطمینان از کاهش تدریجی مورد نظارت قرار میگیرد. در مرحله بعد، بدن منجمد میشود به این معنی که سلولها و اندامهای آن برای تغییر در دمای فوق العاده کم آماده میشوند.
این مرحله شامل جایگزین کردن مایعات بدن با عوامل ضد سرمازیستی است که در بدن تزریق شده و به عنوان ضد یخ عمل میکند و بدن را از آسیبهای یخ زدگی محافظت میکند. حالا که بدن برای دمای فوقالعاده پایین و سرد آماده شده، روند سرمایشی کنترل شده آغاز میشود. این آخرین مرحله قبل از ذخیره سازی طولانی مدت بوده که شامل خنک کردن تدریجی بدن است. پس از آن بدن در داخل یک کیسه عایق حفاظتی و بعد در داخل یک جعبه خنک کننده که در آن نیتروژن مایع در میزان ثابت وجود دارد قرار میگیرد. این روند به آرامی و در طی چند روز اتفاق میافتد تا زمانی که بدن به دمای منهای ۲۰۰ درجه سانتیگراد برسد.
قبل یا بعد از مرحله دوم، بدن برای تکمیل این روند به نزدیک ترین مرکز ذخیره سازی انتقال داده میشود. هنگامی که بدن برای ذخیره سازی آماده شد، داخل یک کپسول نیتروژن مایع قرار میگیرد. این کپسولها نیروی خود را از برق تامین نمیکنند بنابراین هیچگاه با مشکل قطع برق مواجه نخواهند شد. روش دیگری که محققان از آن استفاده میکنند neuropreservation نام دارد که در آن تنها سر فرد فوت شده منجمد و نگهداری میشود تا در آینده دوباره بتوان به آن جان تازه بخشید.
محققان پیشتر از این روش برای نگهداری تد ویلیامز بازیکن بیس بال که در سال ۲۰۰۲ درگذشت استفاده کردند و سر وی را به امید روزی که بتوان آن را مجددا احیا کرد منجمد کردند. در نهایت بازگردانی مردگان به زندگی و دادن جان دوباره به آنها هنوز هم جنبه داستانهای تخیلی و غیر واقعی را داشته و برخی هنوز هم با این فرضیه به شدت مخالفت میکنند و آن را خلاف مسائل اخلاقی میدانند. شاید برای اثبات این فرضیه سالها زمان نیاز باشد و در این سالها باید به تماشای پیشرفت روز افزون علم و فناوری نشست.
در پی انجماد جسد یک دختربچه انگلیسی مبتلا به سرطان در یک تاسیسات برودتی در میشیگان آمریکا به امید درمان در آینده، چند کودک دیگر از جمله یک پسربچه هفت ساله نیز به این کار اظهار تمایل کردهاند.
این در حالسیت که کارشناسان این تاسیسات میگویند اجساد منجمد شده در آینده پس از بازگشت به زندگی هیچ خاطرهای از زندگی گذشتهشان نخواهند داشت.
این اخبار زمانی اعلام شدهاند که شرکت سرمازیستی بریتانیا که به آمادهسازی اجساد برای انجماد طولانیمدت در آمریکا میپردازد، از اظهار تمایل چهار یا پنج کودک برای انجام این کار خبر داده است.
دنیس کوواسکی، رئیس و مدیرعامل موسسه سرمازیستی در میشیگان میگوید که اعتقاد دارد خاطرات پس از منجمد شدن مغز برای چند دهه لزوما قابل بازیابی نیستند.
وی افزود: بیماران احتمالا به شکل همزاد تازهای از خودشان و فاقد هرگونه حافظه و خاطره بیدار میشوند.
کوواسکی معتقد است که فرآیند سرمازیستی به مغز آسیب میرساند.
دختر 14 ساله اهل انگلیس که به سرطان مبتلا بود، اندکی پیش از مرگش در ماه اکتبر موفق شد که در یک فرآیند قانونی، اجازه قاضی برای اجرای خواست خود به منظور منجمد ساختن بدنش به امید یافتن درمان در آینده را کسب کند. اختلاف قانونی میان پدر و مادر این دختر بود. پدر او مخالف انجام سرمازیستی و مادر موافق خواسته دخترش بود.
سرمازیستی دانشی نوبنیاد است که با پائین آوردن دما و تخلیه خون، بدن فرد مرده را توسط نیتروژن مایع منجمد میکند، اما به صورتی که به بافتها و سلولهای بدن آسیبی وارد نشود تا شاید در آینده و با پیشرفت علم راهی برای بازگرداندن آن به زندگی و درمان بیماری فرد پیدا شود.
دستگاه های لازم برای اجرای این فن آوری تنها در آمریکا و روسیه وجود دارد و هزینه آن بسیار بالاست. هزینه انجام این تکنیک در مورد این دختر بچه 37 هزار پوند بوده است.
این فرآیند گرانقیمت باید بلافاصله پس از مرگ فرد انجام شود. بدن طی 15 دقیقه در یخ بستهبندی شده و یک ماده شیمایی برای کاهش لخته شدن خون به آن تزریق میشود. پس از انتقال جسد به تاسیسات سرمازیستی و سرد کردن آن در نزدیکی درجه انجماد، خون بدن با یک محلول تعویض میشود تا اندام حفظ شوند. یک محلول دیگر نیز به بدن تزریق میشود تا از شکلگیری بلورهای یخ جلوگیری شود. در نهایت بدن در یک مخزن نیتروژن در دمای منفی 196 درجه سلسیوس نگهداری میشود.
منبع : ایسنا