بامداد – هر چند احضار روح و ارتباط با ارواح ، از لحاظ عقلی ممکن است اما از لحاظ شرعی، گروهی از مراجع تقلید آن را اگر براى غرض عقلائى باشد، دارای اشکال نمی دانند، اما برخی دیگر به لحاظ مفاسدی که این عمل می تواند داشته باشد، آن را جایز نمی شمارند.
هر چند ارتباط با ارواح ، از لحاظ عقلی ممکن است اما از لحاظ شرعی، گروهی از مراجع تقلید آن را اگر براى غرض عقلائى باشد، دارای اشکال نمی دانند، اما برخی دیگر به لحاظ مفاسدی که این عمل می تواند داشته باشد، آن را جایز نمی شمارند.
در ادامه به بررسی سؤالات در این زمینه می پردازیم… ارتباط با ارواح چه حکمی دارد؟ ارتباط با ارواح خوب مثل ارواح اولیاء، بزرگان جهت بهره گیری که بیشتر معنوی هست چیست؟
احضار روح اگر براى غرض عقلائى بوده و همراه با امر حرام یا مستلزم آن نباشد اشکال ندارد.
احضار روح و ارتباط با ارواح عقلاً امکان پذیر است، ولی این کار شرعاً جایز نیست و مفاسد زیادی به بار می آورد. شرح این مطلب را در کتاب «ارتباط با ارواح» نوشته ایم.
بهترین عمل، انجام واجبات و ترک محرمات و عمل به سیره اهل البیت(علیهم السلام) است.
به طور کلی احضار ارواح جایز نیست و راه رسیدن به درجات معنوی همان انجام واجبات و ترک محرمات است.
هیپنوتیزم یک حالت روحی خاص، شبیه خواب آلودگی و القایی و ارادی است و در آن هشیاری و آگاهی سوژه (هیپنوتیزم شونده) فوق العاده افزایش می یابد. این آگاهی معمولاً بر روی مطالبی تمرکز می کند که توسط هیپنوتیزور به او ارائه می شود.
هیپنوتیزم از علومی است که مى تواند در مواردی از زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى فریب دادن مردم، آنها را به کار مى گرفتند، که در حکم سحر بوده و جایز نیست.
در هر حال، نظرات فقها در این موضوع مختلف است: برخی از فقها، هیپنوتیزم را به طور مطلق حرام می دانند و بعضی نیز با شروطی آن را جایز شمرده اند.
در بررسی های تاریخی به پدیده هایی برخورد می کنیم که در هاله ایی از ابهام و تعابیر درست و نادرست قرار گرفته است و این ابهامات شرایطی را فراهم می آورند که مرزهای واقعی این پدیده ها شناخته نشده و جایگاه واقعی آنها معرفی نگردد. یکی از این پدیده ها «هیپنوتیزم» است.
قطعاً نیروى اراده انسان، قدرت و توانایی فراوانى دارد و هنگامى که در پرتو ریاضت هاى نفسانى قوی تر شود، کارش به جایى مى رسد که در موجودات محیط خود تأثیر مى گذارد. ریاضت ها گاهى مشروع و گاهى نامشروع است. ریاضت هاى مشروع در نفوس پاک، نیروى سازنده ایجاد مى کند، و ریاضت هاى نامشروع نیروى شیطانى، و هر دو ممکن است منشأ خارق عادت گردد که در اوّلى مثبت و سازنده و در دومی مخرّب است.
از آنجا که پدید هیپنوتیزم یکی از مسائل نسبتاً جدید در منابع دینی است، سخن از آن در میان علمای گذشته کمتر به چشم می خورد، و علمای معاصر نیز، این موضوع را بیشتر ذیل بحث از سحر و جادو آورده اند.
در این باره فقهاى اسلام مى گویند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است.
توضیح آن که امروزه علومی از قبیل خواب مغناطیسى، هیپنوتیزم، مانیه تیزم و تله پاتى وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند.
البته این علوم نیز از علوم مثبتى است که مى تواند در بسیارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى فریب مردم، آنها را به کار مى گرفتند. لذا اگر امروز هم کسى از آنها چنین استفاده اى در برابر مردم بی خبر داشته باشد، در حکم سحر بوده و جایز نخواهد بود، و این جایز نبودن هم فلسفه هاى متعددى را داراست، از جمله:
۱٫ خارج ساختن مسیر زندگى از مجراى عادى و طبیعى؛
۲٫ زمینه بسیارى از فریبکارى ها و شیادى ها چنان که هم اکنون از طریق هیپنوتیزم و اسپریتسم و در گذشته از طریق سحر و جادو و فالگیرى مرسوم بوده است.
۳٫ احیاناً موجب کشف و افشاى اسرار دیگران شدن؛ زیرا یکى از کارهاى خواب واره گر خواندن ذهن شخص مورد نظر است.
۴٫ تصرف غیر اختیارى در نفوس دیگران. در جواز هیپنوتیزم مراجع اختلاف نظر دارند و باید طبق نظر مرجع تقلید خود عمل کنند.
جایز نیست.
براى مقاصد طبّى و مانند آن مانعى ندارد ولى براى کشف امور پنهانى یا خبر از گذشته و آینده و حال جایز نیست.
اگر به منظور غرض عقلایى و با رضایت کسى که می خواهد هیپنوتیزم شود صورت بگیرد و همراه با کار حرامى هم نباشد اشکال ندارد.
اگر درمان منحصر به آن باشد، جواز بعید نیست لکن اثبات انحصار درمان بان بسیار مشکل و بلکه غیر ممکن است و در سایر موارد حرام است.
هیپنوتیزم یک نوع سحر است و حرام است ولی اگر به ضرورت ایجاب می کند در معالجه مورد استفاده قرار بگیرد به اندازه رفع ضرورت جائز است.
بسمه تعالى، چنانچه خوف ضرر بر کسى که این عمل با او انجام مى گیرد یا شخصى دیگر داده شود جایز نیست، و اللّه العالم.
فى نفسه اشکالى ندارد. هر کاری که به انسان صدمه و ضرر وارد می کند، حرام است و جایز نمی باشد.
حرام است مگر معالجه متوقف بر آن باشد و یا ضرورتى ایجاب کند.
منابع:
اسلام کوئست
سایت چفیه های آسمانی
نوشته ارتباط با ارواح چه حکمی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – آیا اشکال شرعی دارد شخصی در زمان حیات خود همه اموال خود را در راه خیر و ترویج دین مصرف کند و برای ورثه چیزی باقی نگذارد؟ اگر اشکال شرعی دارد و یا ندارد دلایل، آیات و روایات بر این عمل را لطفا بنویسید؟
در وصیّت و بخشش های مالی دیگر، لازم است جوانب مختلف در نظر گرفته شود؛ مانند این که وصیّت به یک امر پسندیده و از روی خیرخواهی باشد، نه از روى کینه و انتقام و یا مهرورزى هاى بى جا و بى مورد.
پاسخ به پرسش مورد نظر، از نکات زیر روشن می شود:
۱٫ از اموری که در آموزه های دینی بسیار بر آن تأکید شده، انجام کارهای خیر و صرف اموال در جهت کارهای سودمند است.
۲٫ در قرآن کریم از اموالی که انسان پس از خود بجا می گذارد، تعبیر به «خیر» شده و سفارش شده است که این اموال با وصیّت تکلیفش روشن شود: «بر شما نوشته شده: هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبى [مالى ] از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیّت کند! این حقّى است بر پرهیزکاران!».بقره، ۱۸۰٫
این آی شریفه، به روشنی دلالت دارد که اگر انسان مالی از خود بجا گذاشت، با وصیّت به آن، رعایت حال والدین و یا نزدیکان را به طریق شایسته بنماید.
۳٫ گفتنی است وصیّت باید به یک امر پسندیده و از روی خیرخواهی باشد، نه از روى کینه و انتقام و یا مهرورزى هاى بى جا و بى رویّه؛ چون از ارث، تنها بعضى از بستگان بهره مند مى شوند آن هم به مقدار معیّن، لذا اسلام سفارش مى کند اگر در میان فامیل کسانى هستند که از ارث محرومند و یا سهم ارث آنان اندک است، با وصیّت، در مورد توسع سهمیّ آنان اقدام نمود، ولى اگر کسى در این وصیّت رعایت عدالت نکند و یا ظلمى را روا دارد، گناه کبیره انجام داده است. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله می فرماید: «مرد یا زن شصت سال خدا را عبادت مى کنند و هنگام مرگ در وصیّت به حق رفتار نمى کنند و این کار آنان را جهنّمی می کند».۴٫ استحباب وصیّت در صورتی است که مال قابل توجّهی، از میّت باقی مانده باشد و بر کسانی که چنین مالی ندارند وصیّت مالی لازم نیست. شخص فقیری به حضور امام علی علیه السلام رسید و به حضرت عرض کرد آیا وصیّت نکنم؟ حضرت فرمود: وصیّت به تقوا کن امّا اموالت را برای ورثه ات باقی گذار! سپس به آیه ذکر شده استشهاد نمود و فرمود: تو خیری (مالی) باقی نگذاشتی تا وصیّت کنی. محدث نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۴، ص ۹۴، مؤسسة آل البیت علیه السلام قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۵٫ در وصیّت، کسانی که بستگان فقیر دارند، آنان را در اولویت قرار دهند، و در مواردی هم که شخص اموالی دارد، گر چه تا ثلث (یک سوم) اموال خود می تواند وصیّت کند، اما سیر پیشوایان دین به جهت رعایت حال بازماندگان وصیّت به خمس (یک پنجم) اموال را سفارش فرموده اند. همان طور که در روایات آمده:
یک. امام علی علیه السلام می فرماید: «مستحب است که وصیّت به خمس اموال شود، چنان که خداوند در واجبات مالی به پرداخت خمس اموال بندگان رضایت داده است» و در ادامه فرمود: «وصیّت به خُمس از مال، میانه روی و به رُبع (یک چهارم)، به زحمت انداختن ورثه و به ثلث، ستم به ورثه است».
دو. امام رضاعلیه السلام فرمود: «اگر به ربع (یک چهارم) از مال، وصیّت شود، خوشایندتر برای من از وصیّت به ثلث است».
سه. امام صادق علیه السلام به روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «پنج خرما، یا پنج تکّه نان یا چند دینار (سکّه طلا) یا درهم (سکّه نقره) که آدمى به دست مى آورد و می خواهد آنها را ببخشد، افرادی که به ترتیب شایست انفاق هستند، عبارتند از: اول: پدر و مادر؛ دوم: خود و خانواده اش؛ سوم: نزدیکان فقیر؛ چهارم: همسایگان فقیر، و پنجم: در راه خدا که اجرش از همه کمتر است».کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر و آخوندی، محمد، ج ۵، ص ۶۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
از آنچه بیان شد، روشن می شود که در وصیّت و بخشش های مالی دیگر، لازم است جوانب مختلف در نظر گرفته شود.
آیا پدر و مادر می توانند بر اساس نیاز فرزندان یا هر دلیل دیگر برای یک یا چند فرزند خود ارث بیشتری اختصاص دهند؟ اگر در وصیت خود بنویسد مثلا به فلان فرزند دو برابر داده شود اکتفا می کند؟ توصیه و سنت در اسلام در خصوص اختصاص ارث به طول کلی و به فرزندان از نظر رعایت مساوات بین پسران یا مساوات بین دختران چیست؟
اگر پدر یا مادری در زمان حیات خود اموال خود را بین فرزندان خود تقسیم کند تا تقسیم ارث به بعد از حیات او نیفتد، آیا چنین مالی مشمول احکام ارث است یا همچون درآمد عادی مشمول خمس خواهد بود؟ آیا چنین اقدامی توصیه شده است؟
آیا وقف تمام اموال یک توصیه اسلامی است؟ یا شایسته است بخشی برای امر خیر و بخشی برای فرزندان به ارث گذاشته شود؟
اساسا مهمترین توصیه های در وصیت درباره ارث چیست؟
۱- می تواند در مقدار ثلث خود وصیت نماید و آن یا بخشی از آن را به بعضی از فرزندان وصیت کند.
۲- خمس دارد.
۳- بهتر است که اولاد را از ارث محروم نکند.
پدر و مادر نمی توانند وصیت کنند ارث کسی کمتر یا بیشتر از مقداری که خدا تعیین کرده باشد ولی می توانند بگویند به بعضی از فرزندانشان بیشتر از سهمشان پرداخت شود یا به کسی کمتر پرداخت شود یا پرداخت نشود و در این صورت وصیت ایشان تا ثلث مالی که به ورثه ضرر وارد می کند نافذ است و در بیشتر از آن بدون رضایت ورثه ای که متضرر می شوند نافذ نیست.
هبه کردن اموال در زمان حیات ارث نیست و خمس آن در صورتی که تا یک سال بعد از در اختیار گرفتن صرف در مخارج زندگی نشود لازم است.
وقف از مستحبات است. ولی لحاظ ورثه هم مخصوصا در صورت فقرشان امری مطلوب است.
به طور کلی انسان می تواند تا ثلث مال خود را وصیت کند که تملیک کسی نمایند ولی وصیت به تقسیم ارث بطور مساوی بین ورثه باطل است و اعتباری ندارد و در زمان حیات انسان می تواند مال خود را هر طور که می خواهد تقسیم و تملیک نماید و یا وقف نماید خواه برای اولاد وقف کند و یا غیر آن و در وصیت نسبت به اقرباء و فامیل علاوه بر وراث سفارش شده است.
منبع:
اسلام کوئیست
شیعه نیوز
نوشته کسی که برای ورثه مالی نمی گذارد چه حکمی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-هنگام نماز دچار تردید می شوم که نکند خدایی وجود نداشته باشد و من مشغول عبادت بافته های ذهنی خودم هستم! چگونه می توانم با چنین وضعیتی مبارزه کنم؟
حالت شک در موقع نماز سراغم می آید. حسّی می گوید که؛ نماز فایده ای ندارد یا چون به خودت تلقین کردی خدایی را برای خودت ساختی و فقط تو ذهنت وجود دارد نه تو واقعیت یا شاید اگر دعا می کنی جواب می گیری این یک قدرت درونی خودت هست و خدا وجود ندارد. برای از بین رفتن این حالت چه کارهایی مهم است که انجام دهیم؟
دو عامل مهم می تواند منشأ چنین تردیدهایی باشد که طبیعتاً مبارزه با آن دو به بهبود عملکرد عبادی انسان خواهد انجامید:
شیطان هیچ گاه بیکار نمی نشیند تا جایی که انسان را نسبت به وجود خودش ٓ که از آن بدیهی تر وجود ندارد – دچار تردید کرده و سوفسطایی گری را ترویج می دهد. یکی از مهم ترین جاهایی که شیطان به وسوسه گری می پردازد، هنگام نماز است تا بدین وسیله انسان را از عبادت خدا بازدارد؛ چنان که خود شیطان چنین قسم خورده است:
«به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها».(سوره ص، ۸۲ ۸۳)
«اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان می روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت!» (اعراف، ۱۶ ،۱۷)
کمى دقت در این آیات، این مطلب را به انسان گوشزد می کند که شیطان از وسوسه گری در هیچ موقعیتی ٓ حتی هنگام عبادت و مناجات – دست بردار نیست و با استفاده از سربازانی چون نفس امّاره، انسان های گمراه و … به دنبال هدف خویش است و باید همواره مراقب این دشمن قسم خورده بوده و او را دشمن خود قرار دهیم: «البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید او فقط حِزبش را به این دعوت می کند که اهل آتش سوزان [جهنّم] باشند!» (فاطر، ۶)
البته وسوسه های شیطان، شدت و ضعف دارد. با این وجود، انسان ها با اعمال خود موجبات دور یا نزدیک شدن شیطان را فراهم می کنند. اگر انسان قدمى از حدود الهى(واجبات و محرمات) بیرون برود وارد حریم شیطان شده و در دام گسترده ای افتاده که شیطان آن را پهن کرده است در حالى که انجام واجبات و ترک محرمات مانند سپرى فولادین در مقابل تیرهاى ابلیس و سربازانش است.
اگر آدمی احساس کرد که می خواهد پا را از حدود الهى فراتر بگذارد، این آغاز وسوسه شیطان است که باید فوراً با یارى گرفتن از بارى تعالى، به سوى خداوند فرار کرد ذاریات، ۵۰٫
هر انسانى بر نفس خود آگاه است و می تواند این وسوسه ها را احساس کند. (قیامت، ۱۴)
بنابراین، هر قدر ارتباط معنوی انسان با پروردگار بیشتر شود و به نماز و دعا و ذکر بپردازد، به مرور زمان، شیطان از او دور خواهد شد؛ زیرا خداوند متعال هرگز بندگان خود را در این مسیر تنها نمی گذارد.
یکی از عوامل وسوسه ها و تفکرات اشتباه ٓ مانند آنچه در پرسش آمده – ضعف ایمان و باورهای دینی است. از این رو؛ باید به تقویت ایمان و عقاید اسلامی پرداخت.همچنین مؤمن در عمل به دستورات دینی می بایست با دین شناسان و عاملان به دین ارتباط داشته باشد تا با استفاده از علم و عمل آنان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب ها و شبهات برکنار و مصون باشد.
ایمان؛ یعنى باورى یا نیرویى معنوى که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص براى رضاى خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهى قرار بگیرد و با آرامش کامل به دور از هر گونه شک و شبهه اى به انجام وظایف فردى و اجتماعى خود همت گمارد.
بسیارى از انسان ها قبل از این که قلب را جایگاه دین و ایمان بسازند و در عمل نیز به آن پایبند باشند؛ قلبشان را به دنیا، لذّت هاى نفسانى و هواهاى شیطانى بسته اند. این دلبستگى و دلدادگى چیزى جداى از مقوله دین و ایمان است. لذا قرآن مجید می فرماید: «بی شک در این [سرگذشت ها] تذکرى است براى کسى که او را قلبى [بیدار] باشد».
بنابراین، اگر انسان مایل هست از علم و معرفت دینى استفاده کند می بایست اول قلب را از آلودگی ها و تعلّقات بیهوده پیراسته سازد. و تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب او تسلط دارد، جایى براى انگیزه هاى متعالى باقى نمی ماند. اگر انسان بخواهد درک کند که به آنچه می داند و آنچه عمل می کند، حقّ است و فایده مادی و معنوی دارد، باید موانعی را که ممکن است او را از ایمان و پذیرش قلبى باز دارد، از خود دور سازد، در این صورت آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقى می شود که حقّانیّت آنها را از راه علم و معرفت کسب کرده است.
پرسش شما تا حدودی مبهم است و روشن نیست. گناهان ذهنی می تواند به پهنای ظرفیت ورودی هر ذهن، گسترده و وسیع باشد. گناهانی که در برگیرنده مسائل اعتقادی و اصول دین یا فروع دین و احکام عملی و دستوری دین باشد، نظیر گناهان زیر.
۱٫ انکار وجود خدا، نبوت و معاد یا پیدایش شک و تردید ذهنی و توقف بر آن در مورد خدا یا یکی از صفاتش مثلا شک در مورد عدالت یا حکمت خدا.
۲٫ انکار یا شک و تردید در مورد وحی، فرشتگان، پیامبران، امامان و یا شک و تردید در مورد عصمت عملی یا علمی و اعجاز آنان.
۳٫ انکار یا شک و تردید در مورد وعده ها و وعید ها ، بهشت و جهنم و بشارت ها و انذارهایی که خداوند به انسان داده است.
۴٫ انکار یا شک و تردید در مورد عبادات و احکام قطعی و ضروری دین مثلا چرا باید نماز بخوانیم؛ چرا باید روزه بگیریم؛ چرا دعاها مستجاب نمی شود و … .
دو تذکر:
۱٫ شک و تردید گاهی بدون اختیار در ذهن ورود پیدا می کند؛ ولی انسان به حقیقت اصول اعتقادی یا حقانیت احکام و دستورات دینی یقین دارد. چنین خطورات ذهنی گناه نیست. این گونه خطورات و شک و تردیدهای ابتدایی – که از آن به حدیث نفس تعبیر می شود – برای افراد غیر معصوم به خصوص در ایام نوجوانی و جوانی کم و بیش پیش می آید. و گناهی بر آن بار نیست. منظور ما آن دسته از شک و تردیدهایی است که در ذهن انسان نهادینه می شود. و شخص برای برطرف کردن آن اقدام نمی کند.
اما آن دسته از شک و تردید هایی که مقدمه ای برای تحرک و تکاپو و عامل و انگیزه ای برای تحقیق و پژوهش می شود. و پلی برای رسیدن به یقین قرار می گیرد، نه تنها گناه نیست ، بلکه مقدس و مطلوب است.
۲٫ اگر منظورتان از ذهن، قلب و دل انسان باشد – که جایگاه ایمان و کفر و نفاق است – گناهان بسیاری را شامل می شود؛ مانند: کفر و نفاق، دورویی، حسد، بخل، کبر و غرور، دوست داشتن دشمنان خدا، یا دشمنان پیامبران، امامان ، اولیاء و فقها و علما و دشمنان مومنان یا دوست داشتن کارها و عملکرد های خلاف دین و دستورات دینی آنان.
دشمنی قلبی با انبیاء و امامان حتی دشمنی با یکی از آنان، یا کینه دین داران و متدینان و مومنان را در دل داشتن.
اگر احساس می کنید به پرسش تان پاسخ داده نشده ، پرسشتان را روشن و واضح بیان کنید و مشخص کنید که منظورتان از گناه ذهنی چیست؟ تا پاسخ روشن دریافت نمایید.
منبع:
اسلام کوئیست
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نوشته شک به توحید در نماز چه حکمی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
با این فرض که فرد مجبور به زندگی در چنین خانه ای است، باید مبلغ مقدار برقی که خود استفاده کرده است را به اداره برق بپردازد و اگر امکان آن نیست، مبلغ را به فقیر متدین صدقه دهد و اگر توانایی مالی برای پرداخت ندارد، به حداقل استفاده ضروری بسنده کرده و بهای آن را نیز در خاطر داشته باشد که به محض توانایی مالی، آن را بازپرداخت کند.
پول آن مقدار که خود استفاده کرده به اداره برق بدهد و اگر امکان دادن آن مبلغ به آن اداره نیست به فقیر متدین صدقه بدهد.
استفاده مذکور اشکال دارد.
مادامی که مجبور هستید در آن خانه باشید، می توانید به مقدار ضرورت استفاده کنید و قیمت آن را به ذمه بگیرید که به هنگام توانایی بپردازید.
در فرض سؤال اگر راهی وجود ندارد مبلغ مقداری که استفاده شده است باید به سازمان مربوطه پرداخت شود.
ما یک خانه ی چهار طبقه داریم با ۳ مستاجر
۱٫در خانه ی ما بعد از ساخت افرادی آمدند و گویا با کنتورمان کاری کردند که مقدار کمتری نسبت به مقدار واقعی نشان دهد بعد از مدتی مامورین آب و فاضلاب متوجه شدند و کنتور را عوض کردند اما دوباره از خانه به افرادی زنگ زده شد و آنها کنتوری همانند آنی که کمتر نشان می دهد نصب کردند در واقع لو دادن این مطلب تاثیری ندارد و دوباره آن را عوض می کنند . می خواستم بدانم حکم این آب برای ما و مستاجرین ما چیست ؟(“وضو”غسل”)
– در صورتی که یقین دارید کنتور دستکاری شده است. باید به اداره آب خبر دهید و مصرف واقعی آب را پرداخت کنید و وضو و غسل با آب کنتور دستکاری شده حکم وضو با آب غصبی را دارد و باطل است و چنانچه شما صاحب خانه هستید باید اجازه ندهید که دیگران کنتور را دستکاری کنند.
۲٫در بام خانه ما اتاقکی ساخته شده که برق آن متصل از برق راه پله (که مشترک است) تامین می شود برخی مواقع ما در آنجا درس می خوانیم و بخاری و برق هم روشن است آیا مشکلی دارد ؟
– باید هزینه برق را به مقداری که مصرف می کنید پرداخت کنید. و چنانچه کسانی که در برق شریک اند اجازه استفاده از بخاری برقی را ندهند استفاده از بخاری برقی جایز نیست و نسبت به مقداری که مصرف برق به واسطه بخاری برقی افزایش پیدا می کند ضامن هستید.
۳٫در خانه ی ما پمپی وجود دارد که برای بالا بردن فشار آب وقتی طبقات بالاتر لازم دارند( مثلا وقتی می خواهند حمام بروند) روشن می شود و برق آن از برق مشترک تامین می شود اولا خود پمپ مشکل دارد یا خیر و ثانیا تامین برق آن از برق مشترک در حالی که طبقه ی اول از آن استفاده ای نمی کند چه حکمی دارد؟
– نصب و استفاده از پمپ فشار بدون اجازه اداره آب، جایز نیست، و وضو و غسل با آبى که به وسیله پمپ به دست مى آید، محل اشکال است ( یعنی به احتیاط واجب باطل است). نسبت به مصرف برق آن نیز کسانی که از آب پمپ استفاده می کنند پرداخت کند و طبقه پائین اگر از پمپ آب استفاده نمی کند ضامن مصرف برق آن نمی باشد.
پی نوشت:
۱٫ امام خمینی، توضیح المسائل، مسأله ۳۸۱ ( نظر رهبری دراین مسأله مطابق با فتوای امام خمینی می باشد). و سؤال تلفنی(۷۷۴۶۶۶۶-۰۲۵۱) از دفتر آیت الله خامنه ای.
۲٫ آیت الله خامنه ای، اجوبه الإستفتائات، سؤال ۱۰۹و سؤال تلفنی(۷۷۴۶۶۶۶-۰۲۵۱) از دفتر آیت الله خامنه ای.
منبع:
اسلام کوئیست
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نوشته دستکاری کردن کنتور برق چه حکمی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.