بهتر است از زمانی که وارد سینما شدید شروع کنیم؟
سال۵۳ بود. من در دبیرستان امیرکبیر درس میخواندم که کنار تالار فرهنگ بود و از طرف مدرسه در تالار فرهنگ تئاتر بازی میکردیم. اما آقای مطلبی مرا در خیابان دید. گویا برای فیلمی دنبال یک زن کرد میگشتند که چشموابرو مشکی باشد و از من پرسید: دوست داری در فیلم بازی کنی؟ من هم عاشق این کار بودم و قبول کردم، البته گفتم هنوز درسم تمام نشده و گفتند در تعطیلات تابستان فیلمبرداری میکنیم.
زمانی که وارد سینما شدم خانواده و اقوامم مرا طرد کردند. همسرم هم سال۵۹ وقتی باردار بودم مرا ترک کرد؛ من ماندم و دخترم و دیگر هم ازدواج نکردم |
چرا قبول کردید که فقط یک سکانس بازی کنید؟
بهخاطر نیاز مالی. همه وقتی به موقعیتی میرسند دیگران را فراموش میکنند. فلانی که سر سریالی دایم تماس میگرفت و از من تقدیر میکرد. الان جواب سلامم را هم نمیدهد.
واقعا جواب سلامتان را نمیدهند!
چرا... . جواب که میدهند. منظورم این است که دیگر مثل قبل نیستند.
جوانهای دیگری هم بودند که کارهای اولشان با شما بود مثل بهرام رادان و امین حیایی و... .
امین خیلی بچه باادبی است و حقش است موفق باشد ولی امین نمیتوانست برای من کاری کند. امین را من وارد این کار کردم. سرباز بود. دانشجو هم بود، او را به آقای اصغر هاشمی معرفی کردم و خیلی او را پسندید، چون خوشسروزبان بود. در خیابان خیلیها برای بازیگری به من رجوع میکردند. یکی از بازیگران مرد، مقابل بیمارستان ساسان جلوی مرا گرفت و از من خواست که کاری کنم که وارد سینما شود. چون در دهههای۶۰ و ۷۰ من جزو بازیگران پرکار بودم.
زمانی که کار میکردید و مطرح بودید درآمدتان خوب بود؟
مثل الان نبود که دستمزدها میلیونی باشد. بالاترین دستمزد من در ماهپیشونی ۸۰۰هزارتومان بود.
همیشه نقش خانمهای شیک و ثروتمند را بازی کردهاید. آن زمان وضع زندگی واقعی و شخصیتان چطور بود؟
ما در محله گیشا زندگی میکردیم. پدرم در گیشا ساختوساز میکرد.؛ پدرم ورشکسته شد و زندگیاش را باخت. زمانی که من سریال «خانهبهخانه» را به کارگردانی آقای کیانوش عیاری بازی میکردم خانهام فرمانیه بود. یادم هست آقای عیاری، امین تارخ را دعوت کرد و گفت: «اگر میخواهی یک بازی عالی ببینی باید بیایی و بازی حکمت را ببینی.» سال ۷۵ بود. هم زمان سریال «امامعلی» هم پخش میشد و باز از بین زنان من برای بازی در سریال «خانهبهخانه» و شهره لرستانی بهخاطر بازی در سریال «امامعلی» اول شدیم.
خانوادهتان نمیتوانست از شما حمایت کند؟
زمانی که وارد سینما شدم خانواده و اقوامم مرا طرد کردند. چون مذهبی بودند و دوست نداشتند من فیلم بازی کنم. همسرم هم سال۵۹ وقتی باردار بودم مرا ترک کرد و به آمریکا رفت؛ من ماندم و دخترم و دیگر هم ازدواج نکردم.
بعد که معروف شدید با پدر و مادرتان ارتباط برقرار نکردید؟
نه، یک برادر دارم که گاهی اوقات تلفن میکند، البته بعد از انقلاب و قبل از اینکه پدر و مادرم فوت کنند آنها را دیدم و ارتباطمان بیشتر شد.
کسانی که از قبل در سینما میشناختید هم کاری برایتان نکردند...
بیشترشان مهاجرت کردند و کسانی هم که بعد با آنها آشنا شدم مثل بهاره رهنما، مهناز افشار و بهنوش بختیاری به من کمک کردند.
بله، در تئاترشان از شما تقدیر کردند...
بعد از خبری که منتشر شد بهاره رهنما زنگ زد و گفت میخواهند از من تقدیر کنند؛ کاری که در اصل وظیفه خانه سینما بود. از همه جای دنیا، حتی از دهکورههای شهرستانهای دور در ایران با من تماس گرفتند بجز خانه سینما و انجمن بازیگران. سینما خیلی بیرحم است. به نظرم فقط باید به چشم شغل دوم آن را دید یا اینکه پیه خیلی چیزها را به تن مالید... .
در دولت قبل شما برای حقوق حرفهایتان به ارشاد یا جای دیگری مراجعه کردید؟
بله، وقتی که سکته مغزی کرده بودم؛ چون قدرت تکلم و حرکتم را از دست داده بودم که بعد به کمک دخترم بهتر شدم.
کی؟
تقریبا ششسال پیش. دقیق یادم نیست... . به هر حال به وزارت ارشاد رفتم. بعد از آن زمانی هم که بهخاطر وضعیت بد روحی و معیشتی خودکشی کرده و در بیمارستان بستری بودم ارشاد به من کمک کرد.
چرا قبل از این وضعیت به ارشاد مراجعه نکرده بودید؟
قبل از آن هم رفته بودم و به من یک مقدار کمک کرده بودند.
بعد از انتشار خبر، آقای انتظامی اولیننفری بودند که تماس گرفتند و از دخترم پرسیدند: الان کجایید؟ بگو مادرت الان کجاست؟ آنقدر عصبی شده بودند که فکر میکردند ما در چادریم. صدایشان میلرزید |
چه کمکی؟
الان هم وزارت ارشاد کمک کرده است اما در نهادی گفتند: «به شما قبر هم تعلق نمیگیرد.» گفتم: من قبر نمیخواهم. تا وقتی ما زنده هستیم باید به فکر ما باشید. تنها من نیستم، خیلی از هنرمندان وضعیت مرا دارند.
اولین مراجعه کی بوده برای مشکلاتتان؟
۱۰سال است مشکل دارم و دایم به مراجع مختلف مراجعه میکنم و به صندوق کمک به هنرمندان هم مراجعه کردم. دوبار از طرف صندوق هنرمندان به من وام دادند که نتوانستم پرداخت کنم. و دوسال پیش هم پنجمیلیونتومان وام دادند. و از همان زمان هم ماهی ۳۵۰هزارتومان میدهند و ۱۸۰هزارتومان هم طرح تکریم میگیرم.
بیمه تامیناجتماعی نیستید؟
چون سنم بالا بود مرا بیمه نکردند. خانم مریلا زارعی، علی دهکردی و هدیه تهرانی هم در این سالها به من کمک کردند.
چرا زودتر این مشکلاتتان را رسانهای نکردید؟
پنجسال پیش هم این معضل را رسانهای کردم.
کجا؟ چه رسانهای؟
خبرگزاری ایسنا.
پس چرا توجهی نشد؟
برای اینکه یکخبر کوتاه بود.
فکر کنم بهخاطر اینکه در خبر اخیر گفته بودید میخواهید در خیابان چادر بزنید اینقدر بازتاب داشته... .
شاید. بههرحال باید محل سکونت ما را تامین میکردند... .
بعد از انتشار خبر چه شد؟
از خانه سینما تماس گرفتند که آقای عسگرپور را ملاقات کنم ولی گفتم آن زمان که وقت ملاقات میخواستم هنوز آبرویم نرفته بود. سخت است در خبرگزاری اعلام کنند که چقدر به من کمک شده. ارشاد ۱۵میلیونتومان پول به من داد.
چرا گذاشتید این مبلغ رسانهای شود؟
به من گفتند اگر اعلام نکنید ممکن است همه تصور کنند صدمیلیونتومان پول به من دادهاند!
دیگر دوست ندارم اینجا بمانم میخواهم از ایران بروم. اینجا کسی قبول نمیکند بروم خانهاش کارگری. خسته شدم از این مصاحبهها، حرفها و نگاههای مردم |
الان ۱۵میلیون دادند؟
بله، بهاضافه هزینه درمان دندانهایم که یک دکتر قبول کرده این کار را انجام دهد، البته هفتمیلیون میشود که دومیلیون میگیرد و ارشاد آن را میپردازد. قبلا یکبار آقای انتظامی با آنکه حالشان خیلی مساعد نبود مرا برد دندانپزشکی خودش که تخصصش گذاشتن دندان نبود و نتوانست کاری کند. استاد خیلی همیشه به من لطف داشتند من نمیدانم چطور بزرگواریشان را با کلمات بیان کنم. بعد از انتشار خبر، اولیننفری بودند که تماس گرفتند و از دخترم پرسیدند: الان کجایید؟ بگو مادرت الان کجاست؟ آنقدر عصبی شده بودند که فکر میکردند ما در چادریم. صدایشان میلرزید.
الان با این ۱۵میلیونتومان مشکلاتتان حل شده؟
الان پول پیش خانهام را دادهام، اما سال دیگر چهکار کنم؟! این مشکل باید از ریشه حل شود در غیر این صورت سال بعد هم وضعیت همین است. دلم میسوزد وقتی میبینم در جایی زندگی میکنیم که میتوان یکنفر را یکشبه از اوج به قعر کشاند و خرد کرد و برعکس.
در چه شرایطی تصمیم گرفتید تمام این مسایل را رسانهای کنید؟
در سالهای گذشته من با کمک بعضیها و وام و... به سختی اجاره خانهام را دادهام. سه، چهارماه است من دنبال پول پیش و دایم در رفتوآمد بودم که کارم به مطبوعات کشیده نشود. وقتی همه جوابم کردند، تصمیم به این کار گرفتم چون دوسال پیش هم وقتی ارشاد به من وام داد گفت این آخرین کمک ماست. من هم دیگر آنجا نرفتم و بعد از انتشار خبر گفتند نامه بنویسم برای وزیر ارشاد که خیلی زود پیگیری شد. یعنی نامه را دستی بردند. من اگر نمیتوانستم پول پیش خانه را بدهم باید از دخترم جدا میشدم. مونا را باید میگذاشتم خوابگاه. دیگر توان اجارهدادن را نداشتم. برای جدانشدن از دخترم این کار را کردم. این فقط مشکل من نیست. باید کاری میکردم تا به یاد هنرمندانی که در این وضعیت هستند، بیفتند. دیگر دوست ندارم اینجا بمانم میخواهم از ایران بروم.
با چه پشتوانهای؟
آنجا کارگری میکنم، چون اینجا زمانی بازیگر نقش اول فیلمها بودم، اینجا کسی قبول نمیکند بروم خانهاش کارگری. خسته شدم از این مصاحبهها، حرفها و نگاههای مردم. (مرجان صائبی/عکس: امیر جدیدی/ شرق)
چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت 10:13
جام جم سرا: «آزاده محجوب» ساکن منطقه لاکان رشت است. او اکنون ۵ سال میشود که بیش از ۱۶۰ حیوان خانگی زخمی را از مناطق مختلف به خانه خود آورده، تیمارشان میکند و در بخشی از منزل خود به مراقبت و نگهداری از آنها میپردازد. او دوست خوب حیوانات در زمانهای است که برخی انسانها به همنوع خود رحم و شفقتی نشان نمیدهند چه رسد به حیوانات!
او تاکنون اقدامات زیادی برای ارتقاء محیط زیست کشور انجام داده است. «بهترین شخصیت میراث طبیعی» و «دوستدار محیط زیست» از جمله عناوینی است که در کارنامه خانم «مه لقا ملاح» ثبت شده است.
یک کتاب مرا به سمت محیط زیست کشاند
خانم دکتر ملاح برای تحصیلات تکمیلیاش در مقطع دکترا عازم فرانسه میشود و در آنجا همزمان با تحصیل کتابداری را گذارنده و همین موضوع موجب میشود پس از بازگشت در کتابخانه موسسه روانشناسی دانشگاه تهران مشغول به کار میشود. در کتابخانه دانشگاه با کتابی درباره محیط زیست روبرو میشود که تاثیر عمیقی بر زندگیاش میگذارد.
«از تمام سفارتخانهها خواستم که اطلاعات محیط زیست کشورشان را در اختیارم قرار دهند. مدام مطالعه و تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم باید برای اقدام جمعی دست به کار شویم. دوست داشتم فرهنگ حفاظت از محیط زیست را به مردم بیاموزم.»
خانم ملاح بعد از بازنشستگی در سال ۵۶ از طرف سازمان بازرسی کل کشور دعوت به کار شد و در گروه تحقیق شرکت کرده و مشکلات محیط زیستی تهران را بررسی کرد.
خانواده ما زباله تولید نمیکرد
این فعال محیط زیست از ساکنان قدیمی تهران است و در خانوادهای تربیت شده که زباله تولید نکردن برایشان اهمیت ویژهای داشته است:
«من در دل خانوادهای بزرگ شدم که مادرش قبل از من فعال محیط زیست بود. در خانه ما زبالهای تولید نمیشد. مادرم قبل از من به این موضوع بسیار اهمیت میداد و هیچ وقت زباله بیرون نمیگذاشت. البته خیلی از مردم آن دوران مثل حالا نبودند و زباله قدیم کم تولید میشد. هر فردی در هر خانوادهای راه حلی برای بازیافت زبالهاش پیدا میکرد. غذا را به اندازه تعداد و میزان خوراک افراد خانواده تهیه میکردیم که اضافه نیاید و مجبور به دور ریختن آن نشویم. حتی یک غذا را دو وعده نخوریم چون باقی مانده غذا را به همسایه میدادیم آن بخشی را که میتوانست خودش میخورد و آنچه که اضافی میآمد به بزی که داشت، میداد. برخی از باقی مانده مواد غذایی را به مرغ و جوجهها میدادیم. از کاغذ و پلاستیک هم خیلی استفاده نمیکردیم. خلاصه زندگی روستایی موجب شده بود، به محیط زیست کمتر آسیب بزنیم و کمتر آن را به مخاطره بیاندازیم اما حالا آلودگیهای جدیدی را وارد این چرخه کردهایم و موجب بروز بیماریهای جدید هم شدهایم که باید زودتر به فکر راه حل مناسب در این زمینه باشیم. شاید باورتان نشود اما آن موقع مردم کمتر بیمار میشدند.»
۶۰ سال است زبالهای بیرون نگذاشتهام
تا سرفهاش میگیرد دستمال پارچهای سفید گلدار اتو کشیده و تاخورده را برای دکتر میآورند و دکتر آن را مقابل دهان میگیرد و آهسته سرفه میکند. پرستار میگوید: «در خانه خانم، من به یاد ندارم که هیچ وقت دستمال کاغذی داشته باشیم. ما از دستمال پارچهای استفاده میکنیم. برای دکتر ملاح مهم است که زباله کم تولید شود. هنوز زبالههای تر را در چاه داخل حیاط میریزیم و کود میشود و برای درختان حیاط استفاده میکنیم.»
خانم ملاح ۶۰ سال است که زبالهای بیرون از خانه نگذاشته است حتی اعضای خانوادهاش هم این کار را نکردهاند. مگر اینکه زبالهها بازیافتی باشند مانند کاغذ و پلاستیک.
آنها زبالههایشان را داخل گودالی در حیاط میریزند که تبدیل به کود میشود:
«زمانی که همسرم زنده بود، بیشتر رسیدگی میکرد اما حالا با نبود او و بالارفتن سن و سخت شدن راه رفتنم، خودم نمیتوانم این کار را بکنم و سرایدار زباله را در محل مربوطه میریزد.»
او میافزاید: «هنوز هم از بطریهای پلاستیکی استفاده نمیکنیم. قبلترها که خودم برای خرید میرفتم ساک پارچهای میبردم تا برای حفظ محیط زیست گام بردارم. همه را برای این کار تشویق میکردم. همواره توصیه میکنم برای خرید کیسه پارچهای ببرند و از تخریب حریصانه محیط زیست خودداری کنند تا نسل آینده هم بتوانند از این میراث بهرهمند شوند.»
برای پول کار نمیکردم
خانم ملاح خودش با مردم محلههای مختلف درباره ضرورت تفکیک زباله تر و خشک در خانهها صحبت میکند حتی در مدارس نیز برای معلمها دورههای آموزشی برگزار میکند: «یادم هست چند سال پیش قرار بود با مشارکت شهرداری طرح جمع آوری زباله خشک در روزهای جمعه را برای اولین بار و آزمایشی در یکی از محلهها اجرا کنیم که براساس آن طرح شهروندان محله زبالههای خشک خود را تفکیک میکردند و خودرو در ساعت مشخص به محل میرفت و جمع آوری میکرد. از مسئولان وقت خواستیم یک وانت در اختیار ما برای اجرای این طرح قرار دهند تا سر ساعت اعلام شده در محله گشت بزند و زباله را جمع کند. حتی قرار بود تبلیغات و تزئین وانت را هم بچههای جمعیت انجام دهند که این طرح اجرا نشد. اما هنوز برای اجرای کارهای مشارکتی و آموزشی در زمینه تفکیک زباله و کمک به محیط زیست آمادگی داریم. ما میتوانیم برای ارتقای آگاهی و خدمت به محیط زیست رایگان فعالیت کنیم. چون ما دوستدار محیط زیست هستیم و برای پول کار نمیکنیم.»
زبالهها باید از همان مبدا تفکیک شوند
خانم ملاح برای بهبود وضعیت محیط زیست همواره ایدههای جالبی داشته است: «تفکیک زباله از مبدا در سالهای اخیر بهتر شده اما هنوز جای دارد در این زمینه کارهای گسترده تری انجام شود که یکی از آنها توجه به بانوان به عنوان مربیان فطری جامعه بشری است که باید اهمیت داده شود.»
او ادامه میدهد: «همچنین باتوجه به اینکه وجود یک باطری خراب در کیسه زباله میتواند اثرات مخرب برای محیط زیست داشته باشد، شهرداریها میتوانند برای جمع آوری مجزای این باطریها در مکانهای مختلف حتی سوپرمارکتها مخزن مکعبی شکل را تهیه کنند و در اختیار آن مراکز عمومی قرار دهند تا شهروندان باطریهای خراب و دور انداختنی خود را به آنجا تحویل دهند. روی آن هم میتوان با نوشتن پیامی نوع کارکرد مخزن مشخص شود. از این رو شهردای میتواند در انجام چنین کارهایی، متولی اجرای این طرح شود.»
او میافزاید: «همچنین روغنهای سوخته غذاها نیز وقتی وارد چرخه فاضلاب شهر میشوند، آسیبهای بسیاری به محیط زیست وارد میکنند که برای جمع آوری آنها میتوانیم مخازنی را در مراکز تجاری یا محلهایی که حضور مردم بیشتر است، قرار دهیم تا شهروندان روغن سوخته خود را به آنجا تحویل دهند و متولیان مربوطه برای تصفیه و استخراج مفید آن وارد عمل شوند. درست مانند اقدامی که برای بازیافت روغن سوخته خودروها انجام میشود.»
مردم میتوانند با زبالههایشان کود درست کنند
آمار و ارقام تولید زباله در پایتخت بسیار بالاست و خانم ملاح بسیار از این بابت متأسف است. «هر فردی سهمی در کاهش تولید زباله دارد که باید در این زمینه اقدام کند. یکی از راحتترین و در درسترسترین اقدامات تبدیل زبالههایتر به کمپوست است که یکی از عالیترین کودها برای مصرف گل، گیاه و درختان محسوب میشود. حتی میتوان ورمی کمپوست (به کمک کرم خاکی) که سبک و بیبو است، درست کرد.»
او ادامه میدهد: «این کار فقط مختص خانههای حیاط دار نیست بلکه حتی آنهایی که آپارتمان نشین هستند و حیاط ندارند، میتوانند در خانه خود بدون مزاحمتی برای دیگران در این زمینه اقدام کنند. کاری که تعدادی از اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی هوا در بالکن آپارتمانی که زندگی میکنند انجام دادهاند و نتیجه گرفتهاند. حتی بالکن، بوی بد هم نگرفته است. چون آنها هم خوب میدانند با استفاده از کمی خاک اره آن بو از بین میرود. برای این کار کافی است یک سطل در دار داشت و قسمت زیرین آن را از چند بخش سوراخ کرد. بعد زبالههایی نظیر پوست میوه، تفاله چای و... را داخل آن ریخت. زیر سطل هم یک بشقابی که نیاز ندارید بگذارید تا شیرابه از زیر آن خارج و وارد ظرف دیگری شود. زباله هم کود میشود. آن کود برای انواع گیاهان مفید و قابل استفاده است.» (عطیه همتی/مجله مهر)