اطلاعات برخی از کاربران سرویس آموزشِ ویدیویی لیندا به بیرون درز کرد و در همین راستا لیندا نام کاربری و رمز عبور این دسته از کاربران را ریست کرده است.
سرویس آموزش ویدیویی lynda.com که خود جزو زیرشاخههای لینکدین بهحساب میآید (البته لینکدین حالا شرکت تابعهی مایکروسافت است)، طی نامهای به برخی از کاربران خود خبر داد که اطلاعات تماس آنها و همچنین دورههایی که بازدید کردهاند به بیرون درز کرده است.
بر اساس گزارش سخنگوی لینکدین، با وجود اینکه همه کاربران تحت تأثیر قرار نگرفتهاند، اما به ۹.۵ میلیون نفر کاربر لیندا ایمیل ارسال شده است تا رمز عبور خود را تغییر دهند.
با این حال سخنگوی لینکدین گفته است اطلاعات کمتر از ۵۵ هزار نفر از کاربران لیندا به بیرون درز کرده است که رمز همهی آنها ریست شده و جای نگرانی وجود ندارد. رمزهای عبور نیز همگی بهشدت رمزگذاری شدهاند و آنچه فاش شده، رمزهای عبور هششده است که امکان رسیدن به رمز عبور واقعی را غیر ممکن میکند. علاوه بر این، اطلاعات مربوط به کارتهای بانکی کاربران نیز به دست هکرها نیافته است.
تا به امروز اطلاعاتی که به بیرون درز کرده، بهصورت عمومی پخش نشده است و هنوز معلوم نیست هکر یا هکرها از این اطلاعات چه استفادهای خواهند کرد.
قرار است هر کدام از این بستهها مسافر شهری باشد؛ تبریز، شیراز، سنندج، هرمزگان و... آنجا خیلیها چشمانتظار این بستهها هستند. جوانی که اگر قطره کمیاب بموقع به دستش نرسد شاید برای همیشه بیناییاش را از دست بدهد؛ کودکی که باید هر روز تمام تنش با پماد مخصوص چرب شود وگرنه درد طاقتفرسا امانش را میبرد؛ دخترک معصوم با آن چهره دوستداشتنی که به دلیل ابتلا به نوع کمیابی از بیماری پوستی زندگی پروانهای دارد؛ پسربچهای که 8 سال بیشتر ندارد، اما چهره تکیدهاش بیشباهت به پیرمرد هشتاد سالهای نیست و... .
مبتلایان به بیماریهای نادر در طول زندگیشان شرایط سختی را میگذرانند، بیماری آنها هر روز پیشرفت میکند و حاد میشود و زندگیشان را تهدید میکند. مبتلایان به بیماریهای نادر در سراسر دنیا زندگی میکنند، تعداد آنها در کشور ما هم کم نیست و به همین دلیل بنیاد بیماریهای نادر ایران با هدف حمایت از این بیماران در کشور راهاندازی شده است.
دکتر علی داودیان، مدیرعامل بنیاد بیماریهای نادر ایران برایمان تعریف میکند که اولین جرقه راهاندازی چنین بنیادی با دیدن صحنه مادری که فرزندش را با چهرهای تکیده و زخمهای عمیق روی صورت و بدنش برای معاینه و درمان به مرکز تخصصی آورده بود، در ذهنش زده شد و از همان موقع بود که با حمایت و همکاری تعدادی از پزشکان و متخصصان سرانجام بنیاد بیماریهای نادر ایران در زمستان 87 متولد شد.
حالا 20 هزار بیمار مبتلا به بیماریهای نادر در کشور چشم امیدشان به همین بنیاد حمایتی است که در یکی از کوچه پس کوچههای حوالی میدان ولیعصر (عج) آرام و بیهیاهو کارش را انجام میدهد تا با حمایت از آنها رنج بیماری را برایشان قابل تحمل کند.
بیماریهای نادر دقیقا چه تعریفی دارد؟
براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی به بیماریهایی گفته میشود که دارای فراوانی کمتر از 5 تولد در 10 هزار تولد است و این شیوع کم باعث شده است تشخیص این بیماریها بسختی امکانپذیر باشد. بیماریهای نادر دارای ویژگیهای خاصی است، ازجمله اینکه این بیماریها مزمن، پیشرفتکننده و حادشونده بوده و اصولا زندگی بیمار را مختل میکند. این بیماریها بتدریج باعث ناتوانی فرد در انجام فعالیتهای شخصیاش میشود و استقلال فردی وی را از بین میبرد.
تشخیص این بیماریها مشکل و همراه با تاخیر صورت میگیرد و از طرفی متاسفانه معالجه قطعی و موثر ندارد.
85 درصد این بیماریها منشأ ژنتیکی دارد و 75 درصد مبتلایان به این بیماریها نیز کودکان هستند.
در دنیا و در کشور ما چند نفر به بیماریهای نادر مبتلا هستند؟
براساس آنچه در سازمان بهداشت جهانی به ثبت رسیده 6000 نوع بیماری در دنیاست که ممکن است از این 6000 نوع بیماری در دنیا فقط یک نفر به یک نوع از این بیماری مبتلا شده باشد، اما در مقابل در بنیاد بیماریهای نادر جهان به جای 6000 نوع بیماری حدود 8000 نوع به ثبت رسیده و این موضوع باعث اختلاف نظر بین سازمانهای مردمنهاد و سازمان بهداشت جهانی درباره آمار بیماریهای نادر شده است، چون سازمانهای مردم نهاد براساس اطلاعات و یافتههای خودشان ثبت میکنند و سازمان بهداشت جهانی نیز با استناد به منابع و اطلاعات علمی خودش رقم دیگری را به ثبت میرساند.
ما اگر همان 6000 نوع را به ثبت سازمان بهداشت جهانی رسیده، ملاک قرار دهیم براین اساس 200 نوع از این تعداد شیوع بسیار بالایی دارد. در ایران حدود چهار سال در این زمینه کار کردیم که محصول آن اطلس بیماریهای نادر ایران بوده و براین مبنا 58 نوع بیماری نادر در ایران شناسایی شده است که افراد میتوانند با مراجعه به سایت بنیاد بیماریهای نادر به این اطلاعات دسترسی داشته باشند و این اطلاعات بیش از همه برای پزشکان کشورمان مفید خواهد بود که به آنها در شناسایی افراد مبتلا به بیماریهای نادر کمک خواهد کرد.
کدام نوع از بیماریهای نادر در کشور ما شایعتر گزارش شده است؟
بیشترین بیماریهای نادر که در کشور ما شیوع پیدا کرده، در گروه اول شامل بیماران مبتلا به درگیری عضلانی و ماهیچهای یا همان «ALS» است که متاسفانه این بیماری فراوانی بالایی هم بین بیماریهای نادر دارد.بعد از این گروه بیماران مبتلا به سلیاک که نوعی بیماری است و موجب اختلال در جذب و هضم پروتئین در بدن میشود، قرار گرفتهاند و در گروه سوم بهعنوان فراوانترینها مبتلایان به بیماری «EB» قرار گرفتهاند که نوعی بیماری پوستی است و در اصطلاح به آن بیماری پوستی پروانهای نیز گفته میشود.
کمیابترین بیماری نادری که در ایران شناسایی شده چه بوده است؟
کمیابترین نوع بیماری نادر که فقط یک نفر در ایران به این نوع بیماری مبتلا شده است «PHP» نام دارد که بیماری فشار ریه است و یک دختر جوان بیست و چهار ساله به آن مبتلا بود. این دختر جوان از سال 89 عضو بنیاد بیماریهای نادر بود، اما متاسفانه چند ماه پیش فوت شد.
عجیبترین بیماری نادری که تاکنون در ایران شناسایی شده، کدام بیماری است؟
البته نمیتوان گفت عجیبترین، اما تا جایی که پروندههای ما نشان میدهد عجیبترین بیماری مربوط به دختر چهار سالهای است که زایدههایی مانند شاخههای درخت از بدنش بیرون زده است، البته نوعی از این بیماری جزو بیماریهای نادر در دنیا شناسایی شده که یک مرد به آن مبتلا بوده و در اصطلاح به آن مرد درختی گفته میشود.
هماکنون چند نفر مبتلا به بیماریهای نادر تحت پوشش حمایتهای بنیاد قرار دارند؟
براساس پروندههای موجود هماکنون 20 هزار نفر مبتلا به بیماریهای نادر تحت پوشش این بنیاد قرار گرفتهاند، اما قطعا این تعداد همه افراد مبتلا به بیماریهای نادر در کشورمان نیستند.
یعنی بنیاد برای پوشش این بیماران با محدودیت مواجه است؟
خیر. ما محدودیتی برای جذب افراد مبتلا به بیماریهای نادر نداریم و آنها از هر نقطه کشور که به ما مراجعه کنند، درهای بنیاد به رویشان باز است، اما اینجا دو موضوع مطرح است؛ اول اینکه شاید بیمارانی باشند که از وجود چنین بنیادی بیاطلاع هستند و به همین دلیل هنوز به ما مراجعه نکردهاند و دوم اینکه ممکن است تعدادی از افراد مبتلا هنوز خودشان هم ندانند که به بیماری نادری مبتلا شدهاند.
به همین دلیل ما در بنیاد تصمیم گرفتهایم که خودمان برای وسیعتر کردن چتر حمایتی از بیماران مبتلا به بیماریهای نادر به سراغ این افراد برویم و در اولین گام از سازمانهای خدماتی ـ حمایتی مانند بهزیستی کمک گرفتهایم که بتوانیم این بیماران را شناسایی کنیم.
همانطور که میدانید بهزیستی در تمام استانها دارای مرکز است و هر فرد بیمار و نیازمندی نیز که به حمایت احتیاج داشته باشد، حتما به سراغ بهزیستی خواهد رفت، بنابراین ما از سازمان بهزیستی کمک خواستهایم که در هر استانی که مراجعهکنندهای را با بیماری خاصی مشاهده میکنند، وی را به بنیاد معرفی کنند تا بتوانیم این بیماران را حتی در دورافتادهترین شهرها و روستاها شناسایی کنیم.
در واقع تلاش میکنیم با شناسایی تعداد بیشتری از افراد مبتلا به بیماریهای نادر و حمایتهایی که با کمک مجلس و بیمهها در بخش درمان از این بیماران انجام میدهیم، شرایط زندگی با بیماری را برای آنها آسانتر کنیم.
به نکته جالبی اشاره کردید، اینکه ممکن است افرادی باشند که ندانند به نوعی از بیماریهای نادر مبتلا شدهاند. با این توصیف یعنی ما هنوز در زمینه تشخیص بیماریهای نادر با چالشهای جدی مواجه هستیم؟
بگذارید اینطور توضیح بدهم که اولین مشکل مبتلایان به بیماریهای نادر تشخیص ندادن به موقع بیماری است که ممکن است تا چند سال یا حتی چند دهه طول بکشد، در چنین شرایطی طبیعی است که همین تشخیص دیرهنگام، آغاز دوره درمان مناسب را به تاخیر میاندازد و این امر میتواند نتایج غیرقابل جبرانی را برای بیماران در پی داشته باشد و ادامه زندگیشان را تهدید کند.
به علاوه علائم نسبتا شایع ممکن است بیماریهای نادری را که عامل بروز این علائم هستند پنهان کند و منجر به تشخیص اشتباه شود. البته این شرایط در سالهای اخیر به مدد همکاریهایی که دانشگاههای علوم پزشکی و وزارت بهداشت هم از لحاظ امکانات سختافزاری و هم به دلیل حضور نیروهای پزشکی متخصص که با بنیاد دارند بهتر شده است. هماکنون بسیاری از مبتلایان در مراجعه به مراکز درمانی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی پس از انجام مراحل تشخیصی در صورت ابتلا به بیماری نادر شناسایی میشوند. از طرفی یکسری مراکز تشخیصی ـ درمانی نیز علاوه بر تهران در استانهای فارس، آذربایجان، همدان، مازندران، تهران و قم از سوی بنیاد راهاندازی شده که بیماران مشکوک به مبتلا بودن به این نوع از بیماریها برای انجام مراحل تشخیصی تکمیلی به این مراکز هدایت میشوند.
در این مراکز آزمایش کامل خون و ادرار، انواع آزمایشها و دیگر خدمات مانند اسکن، سونوگرافی؛ ماموگرافی، رادیولوژی و تشخیص پوکی استخوان، خدمات دندانپزشکی، خدمات چشمپزشکی، شنواییسنجی، فیزیوتراپی و... در این مراکز انجام میشود، همچنین در صورت نیاز برای بیمارانی که رفت و آمدشان به مراکز تشخیصی ـ درمانی مشکل است آمبولانسهای ویژهای برای انتقال آنها به این مراکز در اختیار بیمار و خانواده وی قرار میگیرد. همه این خدمات رایگان ارائه میشود.براساس طرح جامعی که در این زمینه طراحی کردهایم و با همکاری شهرداریهای سراسر کشور و حمایت مجلس توسعه این مراکز در دستور کار قرار دارد تا مبتلایان به بیماریهای نادر در سراسر کشور بتوانند به خدمات مراکز تشخیصی درمانی دست پیدا کنند.
با وجود این آیا نباید بنیاد به دلیل اهمیت شرایط جسمی و روحی این بیماران در زمینه شناسایی مبتلایان حضور فعالتری داشته باشند؟
اشتباه نکنید. وظیفه بنیاد شناسایی مبتلایان نیست، بلکه ارائه خدمات تشخیصی ـ درمانی تکمیلی به بیماران شناسایی شده است، هرچند در این میان کم نیستند بیمارانی که از مراکز درمانی مختلف به دلیل تشخیص اینکه نشانه بیماریهای عجیب در آنها وجود دارد به مراکز تشخیصی ـ درمانی ما فرستاده میشوند و آنجا بررسیهای تکمیلی رویشان انجام میشود، اما وظیفه اصلی شناسایی جامعه هدف بر عهده وزارت بهداشت، دانشگاههای علوم پزشکی و مراکز درمانی وابسته به آنهاست.
هزینه دارو و درمان یک فرد مبتلا به بیماری نادر ماهانه چقدر است؟
متاسفانه ما در مورد مبتلایان به بیماریهای نادر با دو چالش مهم مواجه هستیم، اول کمیاب بودن یا حتی نایاب بودن تعداد قابل توجهی از اقلام دارویی آنهاست و نکته مهم دیگر هزینهای است که تامین این داروها یا انجام مراحل درمانی به این بیماران و خانوادههایشان تحمیل میکند.
به جرات میگویم که هر بیمار مبتلا به هر نوع از بیماری نادر، حداقل یک میلیون تومان باید برای خرید اقلام دارویی یا درمانهای دورهای ماهانه خود کنار بگذارد.
برای کم کردن فشار سنگینی که بیماران نادر از بابت هزینه دارو و درمان متحمل میشوند، آیا بنیاد تعاملی با وزارت بهداشت یا سازمان هلالاحمر داشته است؟
همین ابتدا بگویم که متاسفانه 99 درصد داروها در حوزه بیماریهای نادر اصلا داخل کشور تولید نمیشود و حتی برخی از انواع این داروها در دنیا هم کمیاب است.
با این حال بنیاد وظیفه خود میداند که از مبتلایان به بیماریهای نادر حداقل برای تامین داروهایشان حمایت کند، همانطور که میدانید بنیاد خودش وارد کننده دارو نیست و براین اساس ما تفاهمنامهای با سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران منعقد کردهایم تا بیمارانی که برای تهیه داروهایشان با مشکل مواجه هستند از طریق نامهنگاری و معرفی به سازمان هلالاحمر بتوانند داروهای کمیابشان را تهیه کنند. از طرفی ما در بنیاد جلسات دورهای با وزارت بهداشت داریم که در این جلسات دغدغهها و مشکلات را مطرح میکنیم و آنها نیز در حد توان با ما همکاری میکنند.
شنیدهایم خودتان هم شخصا در سفرهای خارجیبخشی از اقلام دارویی بیماران نادر را تهیه کرده و به دستشان میرسانید، این درست است؟
بله. بنده ماهانه یک بار برای تهیه برخی اقلام دارویی این بیماران به خارج از کشور سفر میکنم و در این سفرها هر بار یک یا دوچمدان دارو به همراه میآورم و همین حالا هم کمد اتاق کارم چند جعبه دارو برای بیماران شهرستانی است که حتی در مراجعه به هلالاحمر نیز نتوانستهاند داروهایشان را تهیه کنند.کمترین کاری که بنده میتوانم برای این افراد انجام دهم این است که داروها را از خارج کشور تهیه کرده و با همان نرخ تهیه شده بدون اینکه هزینههای جانبی مانند گمرک یا بازار سیاه روی آن کشیده شود در اختیار بیماران قرار دهم. ما از همه کشور بیمار داریم که نیازمند این داروها هستند مثل جوان هفده سالهای که نیازمند یک قطره چشمی بود که در ایران تولید نمیشد و اگر به دستش نمیرسید احتمال کور شدنش وجود داشت که خدا خواست و در سفر اخیر توانستیم این قطره را تهیه کرده و در اختیار این بیمار از شهر تبریز قرار دهیم و هیچ چیز برای بنده و همکارانم در این بنیاد لذت بخشتر از لبخند بیماری که دوباره به زندگی امیدوار میشود نیست.
این کار شما در بیماران توقع ایجاد میکند که وقتی برای تامین داروی کمیابشان به مشکل برمیخورند شما مشکلشان را حل کنید، از طرفی با وجود 20 هزار بیمار تحت پوشش شما ناچار به اولویتبندی هستید، در این شرایط مبنای انتخابتان برای اینکه کدام داروها را برای کدام بیماران همراه بیاورید، چیست؟
بنده و همکارانم ماهانه با این دست تقاضاها که خانوادهها یا خود بیماران به بنیاد مراجعه و اعلام میکنند که در شهرشان فلان دارو نایاب است، زیاد برخورد میکنیم، در این شرایط اولین کاری که میکنیم این است که با دوستانمان در هلالاحمر تماس بگیریم و از وضع موجودی داروها مطلع شویم و در صورت موجود بودن به بیماران اطلاع میدهیم که به فلان داروخانه مراجعه کنند و دارویشان را طبق هماهنگی انجام شده تهیه کنند، اما اگر دارو به هیچ وجه موجود نباشد این دارو جز اقلامی میشود که بنده در اولویت میگذارم که هنگام بازگشت از سفر آن را همراه خودم بیاورم. این را هم بگویم تنها کاری که از دست بنده برمیآید این است که در حد توان این داروها را تامین کنیم آن هم با همان قیمتی که هستند و نه کمتر یا بیشتر.
علاوه بر آنچه گفته شد بیماران تحت پوشش برای دریافت چه خدمات حمایتی میتوانند روی بنیاد حساب باز کنند؟
دامنه فعالیت بنیاد برای حمایت از بیماران و خانوادههایشان گسترده است که این خدمات شامل توانمندسازی بیماران نادر و خانواده آنها، افزایش آگاهیهای عمومی جامعه در خصوص بیماریهای نادر، بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماریهای نادر با اجرای فعالیتهای خیریه و حمایتی و آموزشی میشود. همچنین پوشش بیمه پایه برای بیماران نادر فاقد پوشش بیمهای به صورت رایگان، تاسیس مراکز تشخیصی و آزمایشگاهی مجهز به منظور استفاده بیماران نادر از امکانات آنها به صورت رایگان و تهیه داروهای گرانقیمت و کمیاب که خرید آنها ممکن است از توان مالی بیماران خارج باشد یا به دلیل واردات از خارج از کشور دسترسی به این داروها برای بیماران ممکن نباشد از مهمترین خدماتی است که بنیاد به بیماران تحت پوشش خود ارائه میدهد.
افراد مبتلا به بیماریهای نادر به دلیل خاص بودن نوع بیماریشان علاوه بر مشکلات جسمی از نظر روحی نیز بشدت شکننده هستند، تجربه سالها ارتباط شما با این بیماران نشان میدهداین بیماران نیز ممکن است رغبت چندانی به حضور در جامعه نداشته باشند؟
بله. متاسفانه اکثر مبتلایان به بیماریهای نادر به دلیل اینکه بیماریشان خاص است، وضع ظاهریشان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد مثلا شکل بدن یا چهرهشان از فرم اصلی خارج میشود و همین موضوع آنها را از نظر روحی آسیبپذیر میکند. بسیاری از بیماران ما از جامعه گریزانند و نگاه اطرافیان و برخوردهای خاصی که با آنها میشود چه از روی ترحم باشد و چه از روی ترس و نگرانی، بشدت روی شرایط روحی و جسمانیشان تاثیرگذار است. به همین منظور ما در بنیاد دورههای مشاوره با حضور روانشناسان و روانپزشکان متخصص و متبحر برای بیماران تحت پوشش برگزار میکنیم تا از نظر روحی و روانی نیز روی این بیماران کار شود و آنها بتوانند با شرایط بیماریشان و برخوردها و واکنشهایی که جامعه نسبت به آنها دارد، منطقی برخورد کنند.
شایعترین بیماریهای نادر در ایران
بیماری های نادر همان طور که از اسمشان پیداست یعنی بیماریهایی که کمیابند و نه فقط در یک کشور بلکه در دنیا تعداد افرادی که ممکن است به آن مبتلا باشند، اندک است. اما این بیماریها در بین خودشان هم فراوانی دارند، یعنی در بین مبتلایان به بیماریهای نادر ممکن است یک نوع بیماری چند بیمار را درگیر کرده باشد و برعکس از یک نوع بیماری اگر همه دنیا را هم که بگردی تعداد مبتلایان کمتر از انگشتان یک دست باشد. در کشور ما نیز 20 هزار بیمار نادر شناسایی شدهاند که تحت پوشش بنیاد بیماریهای نادر قرار دارند. در این میان به گفته مسئولان بنیاد سه نوع بیماری از بین 58 نوع بیماری نادر که در ایران شناسایی شده است از بقیه شیوع بیشتری دارد.
کودکان پروانهای
اپیدرمولایزیس بولوزا یک اختلال ژنتیکی پوست است که باعث شکنندگی پوست و در برخی موارد آسیب به غشای مخاطی و اندامها میشود. شکنندگی پوست به گونهای است که کوچکترین اصطکاک یا آسیبی لایههای پوستی را جدا کرده و ایجاد تاول و زخمهای باز میکند. کودکان پروانه مانند، اصطلاحی است که برای بیماران با سن پایین به کار میرود و دلیل این نامگذاری این است که پوست کودکان همچون بالهای پروانه شکننده میشود.
هماکنون درمان قطعی برای بیماری ای بی وجود ندارد و فقط مراقبتهای حمایتی شامل مراقبتهای روزانه زخم و بانداژ کردن آنها و جلوگیری از تاول زدن و مراقبت از پوست تاول زده، درمان عفونت و درمان مشکلات تغذیهای راه کنار آمدن با این بیماری است.
سلیاک
بیماری سلیاک، نوعی بیماری گوارشی است که به پرزهای روده کوچک آسیب میرساند و سبب اختلال در جذب مواد مغذی میشود. افرادی که به بیماری سلیاک مبتلا هستند پروتئینی به نام گلوتن را که در گندم، جو، چاودار و احتمالا جودو سر وجود دارد، نمیتوانند تحمل کنند. در واقع سیستم ایمنی خود فرد سبب تخریب و آسیب پرزهای روده کوچک میشود، این بیماری به عنوان یک بیماری خود ایمنی نامیده میشود و از طرف دیگر به دلیل این که مواد مغذی جذب نمیشوند، میتواند به عنوان یک بیماری سوءجذبی مورد نظر قرار گیرد.
ای.ال.اس
ای.ال.اس یک بیماری مزمن و در عین حال پیشرونده است که باعث از دست رفتن تدریجی عملکرد عضلات میشود و سرانجام به فلج کامل حرکتی در بدن او منجر خواهد شد.همان طور که این اتفاق ممکن است در عضلات دستها یا پاهای بیماران پیش بیاید و موجب فلج حرکتی در دستها و پاها شود، برای بعضی بیماران هم میتواند هنگام شروع بیماری یا طی روند آن، در سیستم عصبی در بدن پیش بیاید که کنترل کننده تکلم، تنفس و بلع انسان است؛ بنابراین بر اثر این بیماری برای بعضی افراد از ابتدا و در بعضی بیماران در سیر بیماری، توانمندیشان در صحبت کردن، نفس کشیدن و غذا خوردن هم تحت تاثیر قرار میگیرد.(پوران محمدی / گروه جامعه)
جام جم سرا: حتی فکر کردن به این موضوع هم دردناک است که یک عضو خانواده، در بیرون خانه مواد مخدر بکشد، ولی داخل خانه، چنان فیلمی بازی کند که هیچکدام از اعضای خانواده متوجه اعتیادش نشوند.
اگر تعدادشان کم بود، باز میشد با بیخیالی به این موضوع نگاه کرد، ولی وقتی معاون وزیر بهداشت میگوید 55 درصد خانوادهها اصلا نمیدانند فرزندشان معتاد است، این حرف رسما به این معنی است که نیمی از جوانان و نوجوانان معتاد با هر شگرد و شیوهای شده، اعتیادشان را از خانواده مخفی میکنند.
حالا بیاییم کمی حساب و کتاب کنیم و ببینیم چه تعداد از جوانان ایرانی، اعتیادشان را از خانواده مخفی میکنند. از یک طرف به گفته مسئولان سازمان بهزیستی، حدود 55 درصد از جمعیت یک میلیون و 350 هزار نفری معتادان، مجرد هستند. با این حساب الان حدود 715 هزار معتاد مجرد در کشور داریم که خیلی از این معتادان مجرد با والدینشان زندگی میکنند؛ والدینی که خیلی از آنها روحشان هم از اعتیاد فرزندشان خبر ندارد.
تکنولوژی با فرزندان صمیمیتر است
وقتی والدین و فرزندان، هر کدام سرشان به کار خودشان گرم باشد و حتی موقع خوردن ناهار و شام رغبت نداشته باشند سر یک سفره بنشینند، در چنین خانوادهای معلوم است که والدین و فرزندان، روزبهروز از هم دورتر میشوند.
دکتر مسعود حاجیرسولی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه اعتیاد در گفتوگو با جامجم میگوید: این روزها اعضای خانواده خیلی از همدیگر دور شدهاند. تکنولوژی باعث شده خانوادهها برای همدیگر وقت نگذارند و بیشتر وقتشان را پای وسایلی مثل انواع گوشی، تبلت و کامپیوتر بگذارنند که همین مساله کمکم باعث از هم گسستن رشتههای عاطفی در خانوادهها شده است.
به اعتقاد این پژوهشگر، مدیریت نکردن تکنولوژیهای جدید، اعضای خانواده را از هم دور و به همین دلیل، روابط اجتماعی و ساختار رفتاری در بسیاری از خانوادههای ایرانی تغییر پیدا کرده است.
همین احترام نگذاشتن به نهاد خانواده، بیمهری و دور شدن اعضای خانواده از همدیگر، دلیل مهمی است که حاجیرسولی آن را مسبب بیاطلاعی برخی والدین از اعتیاد فرزندشان به حساب میآورد.
گسترش اعتیاد در خانوادههای مستبد یا وابسته
هنوز هم کم نیستند خانوادههایی که در آن، حرف اول و آخر را والدین ـ بخصوص پدر ـ میزنند. مشورت کردن و عقلها را روی هم گذاشتن در این خانوادهها جایی ندارد و حرف درست همیشه حرفی است که والدین میگویند.
رویا نوری، محقق حوزه اعتیاد و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی به جامجم میگوید: در خانوادههای مستبد، احتمال پنهانکاری فرزندان بیشتر است. به دلیل مدیریت غلطی که در نظام اجتماعی خانوادههای مستبد وجود دارد، میزان دروغ، ریا و پنهانکاری در این خانوادهها بسیار بالاست و به همین علت، فرزندان ترجیح میدهند بهجای صحبت با پدر و مادر، بیشتر با دوستانشان وقت بگذرانند.
وقتی هم میزان ارتباط و صمیمیت با دایره دوستان بسیار بیشتر از میزان صمیمیت با والدین مستبد باشد، آنوقت اصلا عجیب نیست که چنین پدر و مادرهای خودرایی، حتی اطلاع نداشته باشند فرزندشان معتاد است، در حالی که احتمال دارد دایره دوستان همان فرزند معتاد از وضع اعتیاد او باخبر باشند.
فقط هم مشکل به خانوادههای مستبد برنمیگردد. نوری عقیده دارد در خانوادههایی که از آن طرف بام میافتند و به اصطلاح «سهلگیر» هستند نیز احتمال دارد فرزندی معتاد باشد، ولی حتی پدر و مادر ندانند که او اسیر اعتیاد شده است.
در خانوادههایی که فرزند هر چیزی را اراده کند، در اختیارش قرار میدهند و هیچ نظارتی روی کارهای بچهشان ندارند، خانوادههای بیقانون و بینظمی که فکر میکنند فقط وظیفهشان تهیه خوراک و پوشاک برای بچه است، هم احتمال اعتیاد فرزند وجود دارد و هم احتمال بیشتری وجود دارد که فرزند براحتی اعتیادش را از خانواده مخفی کند.
خانوادههای سومی که نوری از آنها یاد میکند، خانوادههایی هستند که میزان آگاهیشان درباره اعتیاد بسیار پایین است.
در این نوع خانوادهها، به قول این استاد دانشگاه اگر فرزندی چشمش قرمز شده و سه روز نخوابیده است، پدر و مادر فکر میکنند فرزندشان سخت مشغول درس خواندن است، ولی یک درصد هم احتمال نمیدهند و اصلا نمیدانند این علائم ممکن است به دلیل مصرف شیشه باشد یا فرزندانی که یکباره اشتهای شدیدی پیدا میکنند، ولی خانواده نمیداند این اشتهای شدید ممکن است به دلیل مصرف حشیش باشد.
همه این ناآگاهیها در کنار هم نشان میدهد، خیلی از خانوادهها هنوز مهارت تربیت صحیح فرزند را نیاموختهاند یا مثلا وقتی پدر و مادر به فرزند میگویند «اگر خواستی سیگار یا قلیان هم بکشی، بیا با خودمان بکش و با دوستانت این کارها را انجام نده» معلوم است اینگونه والدین، مهارت تربیت صحیح فرزند را نیاموختهاند. در این حالت نوجوان دچار تناقض میشود و از خود میپرسد اگر دخانیات یا مواد مخدر بد است، چرا پدر و مادرم حاضرند با من این مواد را مصرف کنند؟
نوری، جملهای کلیدی میگوید که اگر همین نکته رعایت شود، شاید کلی از پنهانکاری بچهها در منزل کم شود.
او معتقد است ارتباط والدین و فرزندان باید به شکلی باشد که پدر و مادر، حال و هوای هر روز فرزندشان را بدانند و اصلا نیاز نباشد فرزندشان درباره اوضاعش، توضیح مفصل بدهد ولی این روزها فرزندپروری بهعنوان یک مهارت در بسیاری از خانوادههای ایرانی دچار نقص است و چنین رابطه عاطفی قوی در بسیاری از خانوادهها وجود ندارد.
همسرم معتاد از آب درآمد
فقط بچههای معتاد نیستند که اعتیادشان را از مامان و باباها مخفی میکنند. خیلی از زن و شوهرها هم هستند که سالهاست اعتیاد دارند ولی حتی همسرشان از این موضوع خبر ندارد.
صدیقه بذر آذر، مشاور و روانشناس حوزه اعتیاد در گفتوگو با جامجم میگوید: برآورده نشدن نیازهای عاطفی و وجود همسر خردهگیر و وسواسی، دو عامل مهمی است که باعث میشود یکی از زوجین، اعتیادش را از همسرش مخفی کند.
وقتی نیازهای عاطفی یکی از زوجین در محیط خانه برطرف نشود، سعی میکند این نیاز را بیرون منزل و در جمع دوستان برطرف کند و گاه همین مساله باعث بروز آسیبهای اجتماعی مثل رابطه فرازناشویی و اعتیاد میشود.
همچنین اگر یکی از زوجها خرده گیر، وسواسی، بشدت انتقاد کننده و شکوهگر باشد، رابطه عاطفی زوجها رفته رفته سرد و بیروح میشود و همین عامل با گذشت زمان باعث دور شدن زوجها و پنهان کاری میشود.
رویا نوری از تجربه شخصی اش با مراجعان معتاد میگوید و یادآوری میکند، همین اواخر موردی داشته که در آن مردی، چهار سال معتاد بوده ولی همسرش کاملا بیاطلاع بوده است.
جالب است که وقتی اخلاق مرد، روزبهروز بدتر شده است و به اصطلاح، دست روی همسرش بلند کرده، آن خانم تازه به اعتیاد شوهرش شک کرده است.
جالب تر اینکه همین مرد، زنش را اسوه صبر میداند، در حالی که بین ناآگاهی و صبر تفاوت زیادی است و اگر همین زوج با یکدیگر رابطه عاطفی قوی داشتند، امکان نداشت این مرد بتواند مدت چهار سال، اعتیادش را از همسرش مخفی کند.
به همین دلایل است که نوری عقیده دارد بیاطلاعی زوجها از همدیگر، ابتدا بیمسئولیتی و سپس بحران به وجود میآورد.
بنابراین میبینیم که پنهان کاری در موضوعی مثل اعتیاد، نه کوچک و بزرگ میشناسد و نه به این ربط دارد که فرد معتاد چه نسبت خانوادگی با شما دارد، بلکه همه دلایل به این برمی گردد که شما تا چه حد از نظر روانی و عاطفی با فرد معتاد خانهتان که میتواند یک غریبه، همسر یا فرزندتان باشد، احساس راحتی و نزدیکی دارید؛ یعنی طوری که او بدون داشتن حس ترس و خجالت، از مشکلاتش با شما صحبت کند و موضوع اعتیادش را با شما در میان بگذارد.
البته اینجا هم مثل خیلی از جاهای دیگر، پیشگیری مقدم بر درمان است یعنی اگر خانوادهای تلاش کند استبداد یا سهل گیری را از کانون خانواده حذف کند و اعضای خانواده مسئولانه و دلسوزانه به هم نگاه کنند، احتمال معتاد شدن فرزند یا همسر در چنین خانوادهای کمرنگ است ولی اگر باز هم یکی از اعضای این خانواده به سمت اعتیاد کشیده شود، حداقلش این است که به دلیل رابطه عاطفی قوی بین اعضای چنین خانواده ای، این اعتیاد از چشم خانواده پنهان نمیماند و همه اعضا با همکاری یکدیگر تلاش میکنند شر اعتیاد را از سر همسر یا فرزند خود دور کنند.
امین جلالوند / گروه جامعه
جام جم سرا: به گفته سرپرست تیم جراحی بیمارستان مذکور، این نوزاد دو ماهه با مشکلات تنفسی، اتساع شکم و با تشخیص توده شکمی به بیمارستان منتقل شد اما بررسیها نشان داد جنینی در شکم کودک قرار دارد.
دکتر مرجان جودی افزود: این پدیده نادر تاکنون بیشتر در چند قلو زایی و قلهای به هم چسبیده گزارش شده است.
این فوق تخصص جراحی کودکان اظهار کرد: در سونوگرافی مادر این کودک در دوران بارداری چهار قلو تشخیص داده شده بود که هنگام زایمان سه نوزاد متولد شدند.
جودی گفت: هم اکنون این کودک با حال عمومی مناسب در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان دکتر شیخ مشهد بستری است.
به گفته وی، وزن کودک پس از عمل جراحی و با خارج شدن جنین، از دو کیلو و ۱۵۰ گرم به یک کیلو و ۸۰۰ گرم کاهش یافت.
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد افزود: این گونه موارد اغلب در چند قلو زایی و یا افرادی که از داروهای محرک باروری استفاده کردهاند، مشاهده میشود. (ایرنا)
اگر جوابتان مثبت است نگران نباشید؛ برای همه ما پیش میآید که حافظهمان دچار مشکل شود. اما میتوانید بسادگی و با انجام این پیشنهادها، روی حافظهتان کار کنید و فراموشی را کنار بگذارید.
هرچند هیچ نوع فعالیت ذهنی معجزهگری برای تقویت حافظه وجود ندارد، لازم است مرتب روی حافظهتان کار کنید و فعالیتهای ذهنی انجام دهید. هر مسالهای که حل میکنید، باعث جرقهای بین نرونها میشود و اتصال آنها را به همدیگر بیشتر میکند و در نتیجه حافظهتان تقویت میشود. هرگز آموختن را متوقف نکنید. به عقیده محققان هرچه سطح آموختنیها بالاتر باشد مغز ورزیدهتر میشود و احتمال از دست دادن حافظه کمتر میشود. از هیچ فعالیتی چشمپوشی نکنید؛ از گلکاری در باغچه منزلتان و مسافرت که باعث یادگیری چیزهای جدید میشود تا خواندن روزنامه، گوش دادن به رادیو یا انجام بازیهای فکری که حافظه را قوی میکند. افزایش روابط اجتماعی، جستجو در اینترنت و حتی خوشبینی حافظهتان را از گزند فراموشی نجات میدهد. پس تا میتوانید مغزتان را ورزیدهتر کنید.
نیاز به راهبردهای شناختی آگاهانه دارید
فقط در سنین کودکی میشود خودکار مطالب را حفظ کرد. در بزرگسالی لازم است که در خصوص هر مسالهای فکر و تمرکز کنید تا بهخاطر سپرده شود. باید بدانید که از سی سالگی ذهن پر از اطلاعات گوناگون میشود که نیاز به سازماندهی و نظم و ترتیب دارند. نمیتوانید بدون طبقهبندی و سازماندهی اطلاعات با کمک راهبردهای شناختی، آنها را در ذهنتان ثبت و ضبط کنید. راهبردهای شناختی، روشهایی هستند که برای یادگیری به آنها نیاز دارید؛ یعنی تکرار و مرور ذهنی و بسط و گسترش معنایی و سازماندهی اطلاعات دریافتی. برای نمونه، برای از بر کردن یک متن میتوانید هر پاراگراف آن را با تصورکردن محتوای آن در یکی از اتاقهای منزل حفظ کنید.
برای حفظکردن شماره تلفن، اعداد را دو به دو به خاطر بسپارید. برای یادآوری یک داستان و... چندینبار صحنههای آن را در خیالتان مجسم کنید. با این سازماندهیهای آگاهانه امکان فراموشکردن مطالب را کاهش خواهید داد.
به مواد غذایی مناسب اعتماد کنید
بخوبی غذا بخورید و آب بدنتان را تامین کنید. چون مغز به تنهایی حدود 20 درصد انرژی بدن را مصرف میکند. سلولهای خاکستری ما روزانه به نیم لیتر آب و کربوهیدراتهای پیچیده مانند نان سبوسدار، برنج و پاستاها نیاز دارند. محصولات غذایی تازه و سرشار از اسیدآمینهها و ویتامینها را در اولویت قرار دهید. ویتامین B12 (جگر، ماهی، محصولات لبنی، سبزیجات) تاثیر مستقیمی روی حافظه دارد. میوه و سبزیجات را دریابید. آنتیاکسیدانهای موجود در این مواد غذایی و همچنین روغنهای اشباعنشده موجود در ماهیها و روغن کلزا و... باعث تقویت جداره نرونها (سلولهای مغزی) میشوند.
به خوابتان اهمیت بدهید
خواب باکیفیت برای عملکرد خوب حافظه لازم و ضروری است. حواستان باشد که کمبود خواب باعث بروز اختلالاتی در حافظه خواهد شد. زیرا مغز ما در طول شب نیز کار میکند. در طول خواب پارادوکسال، حافظه رویهای (حافظهای که برای مثال طرز دوچرخهسواری را یادمان میآورد) تقویت میشود. در طول مرحله خواب آرام، خاطرات شخصی دوباره فعال و احیا میشوند. اگر یکی از این مراحل به هم بریزد، مغز توانایی خود را برای تثبیت اطلاعات ذخیرهشده در طول روز نخواهد داشت.
از اینها بپرهیزید
برخی از ترکیبات به مغز آسیب میزنند و حافظه را تحلیل میدهند. نیکوتین موجود در سیگار باعث مسدود کردن فعالیت برخی از گیرندههای مغزی میشود. علاوه بر اینها برخی از داروها مانند داروهای آرامبخش، بتابلوکانها، داروهای ضدتشنج، داروهای ضددیابت، داروهای بنزودیازپین، داروهای ضدافسردگی و... نیز باعث بروز اختلالاتی در حافظه میشوند. توجه داشته باشید که نوشیدنیهای محرکی مانند قهوه یا چای نیز ممکن است باعث کاهش قدرت تمرکز شوند.
همیشه پای حافظه در میان نیست
نمیتوان فراموشیهای روزمره را صرفا به پای حافظه نوشت. باید شرایط دیگر را نیز در نظر داشت. فقط زمانی میتوانید اطلاعاتی را بدرستی ثبت و ضبط کنید که در شرایط خوب و مناسب دریافتشان کرده باشید. داشتن حافظه خوب قبل از اینکه ذخیرهسازی اطلاعات برای به یادآوری آنها در آینده باشد، توانمندی ما در رمزگذاری درست تمام اطلاعات آن است. برای مثال، اگر چشمهایتان ضعیف است برای بهخاطرسپاری تمام جزئیات فیلم حتما باید عینک بزنید؛ وگرنه قادر به دریافت تمام جزئیات نخواهید بود. اگر قدرت شنواییتان ضعیف باشد یا در محیطی شلوغ و پرسروصدا باشید، نمیتوانید براحتی اسامی اطرافیان خود را حفظ کنید و بهخاطر بیاورید. در نتیجه برای داشتن حافظهای قویتر لازم است شرایط مناسبی برای بهخاطرسپاری اطلاعات فراهم باشد.
امان از استرس و افسردگی
خستگی، استرس، وظایف و کارهای سخت یا افسردگی باعث بروز اختلالاتی در روند یادگیری میشود. اولا به خاطر این که برای بهخاطر آوردن بموقع اطلاعات قبل از هر چیز باید گیرنده خوبی باشیم که معمولا در صورت خستگی یا مشغله ذهنی بالا و افسردگی و... این امکان وجود ندارد. ثانیا به این دلیل که استرس و عصبانیت باعث افزایش ترشح هورمون کورتیزول میشود که تاثیر منفی روی هیپوکامپ دارد. هیپوکامپ قسمتی از مغز و مرکز یادگیری است که در روند حافظه طولانیمدت نقش اساسی دارد.
در واقع بعد از گذشت زمان، خاطرات و وقایع در هیپوکامپ رمزگشایی میشوند. ترشح بیش از اندازه هورمون کورتیزول به این بخش از مغز آسیب میزند. در نهایت این که احساسات منفی، نگرانی و مشغلههای ذهنی، یادآوری اطلاعات ذخیرهشده را با مشکل روبهرو میکنند.
از زندگی لذت ببرید
بعد از بیست سالگی در هر ده سال، حدود 6 درصد گیرندههای دوپامین را از دست میدهیم. یعنی با افزایش سن، مغز و خصوصا سیناپسهای آن (اتصالات بین نرونها) به مرور حساسیت خود را به هورمونها از دست میدهند و در عین حال به احساس لذت و تمرکز وابسته میمانند. به همین دلیل نیز حافظه کوتاهمدت فراموشکار و آسیبپذیر میشود. در نتیجه لازم است که احساس لذت از زندگی را افزایش دهید. فیلمهای کمدی ببینید، بخندید، کتابهای خندهدار بخوانید و خلاصه از هر فرصتی برای خندیدن، شادبودن و لذتبردن از زندگی استفاده کنید.
مکمل: بیفایده یا معجزهگر؟
هیچ قرص معجزهگری برای تقویت حافظه وجود ندارد. هیچ مکمل غذاییای نمیتواند جایگزین تغذیه سالم و متنوع شود. هر نوع قرص یا مکملی باید تحت نظر پزشک مصرف شود. با اینحال بهتر است بدانید که ویتامینهای گروه B برای تقویت حافظه موثر عمل میکنند. این ویتامینها باعث کاهش سطح هوموسیستئین یا همان ترکیبات سمی تخریبکننده حافظه میشوند. ویتامین E نیز برای داشتن حافظهای قویتر موثر است. آنتیاکسیدانها روند تخریب نرونها را به تاخیر میاندازند. بهتر است این مواد مغذی را از طریق تغذیه مناسب دریافت کنید. در صورت کمبود میتوانید با مشورت با پزشک از این مکملها استفاده کنید.
منبع: santé medcine
فاطمه مهدیپور / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
574
دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 14:03
جام جم سرا: در برخی از روستاهای هند، هر ساله جشنوارهای پر از رنگ و شور و هیجان به نام «لاتمار» برگزار میشود که در آن، زنان با تصور کردن مردان در مقام همسر الهه کریشنا آنها را با چوب میزنند و از روستا بیرون میکنند. تصاویری از این مراسم را در ادامه ببینید.
او تاکنون اقدامات زیادی برای ارتقاء محیط زیست کشور انجام داده است. «بهترین شخصیت میراث طبیعی» و «دوستدار محیط زیست» از جمله عناوینی است که در کارنامه خانم «مه لقا ملاح» ثبت شده است.
یک کتاب مرا به سمت محیط زیست کشاند
خانم دکتر ملاح برای تحصیلات تکمیلیاش در مقطع دکترا عازم فرانسه میشود و در آنجا همزمان با تحصیل کتابداری را گذارنده و همین موضوع موجب میشود پس از بازگشت در کتابخانه موسسه روانشناسی دانشگاه تهران مشغول به کار میشود. در کتابخانه دانشگاه با کتابی درباره محیط زیست روبرو میشود که تاثیر عمیقی بر زندگیاش میگذارد.
«از تمام سفارتخانهها خواستم که اطلاعات محیط زیست کشورشان را در اختیارم قرار دهند. مدام مطالعه و تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم باید برای اقدام جمعی دست به کار شویم. دوست داشتم فرهنگ حفاظت از محیط زیست را به مردم بیاموزم.»
خانم ملاح بعد از بازنشستگی در سال ۵۶ از طرف سازمان بازرسی کل کشور دعوت به کار شد و در گروه تحقیق شرکت کرده و مشکلات محیط زیستی تهران را بررسی کرد.
خانواده ما زباله تولید نمیکرد
این فعال محیط زیست از ساکنان قدیمی تهران است و در خانوادهای تربیت شده که زباله تولید نکردن برایشان اهمیت ویژهای داشته است:
«من در دل خانوادهای بزرگ شدم که مادرش قبل از من فعال محیط زیست بود. در خانه ما زبالهای تولید نمیشد. مادرم قبل از من به این موضوع بسیار اهمیت میداد و هیچ وقت زباله بیرون نمیگذاشت. البته خیلی از مردم آن دوران مثل حالا نبودند و زباله قدیم کم تولید میشد. هر فردی در هر خانوادهای راه حلی برای بازیافت زبالهاش پیدا میکرد. غذا را به اندازه تعداد و میزان خوراک افراد خانواده تهیه میکردیم که اضافه نیاید و مجبور به دور ریختن آن نشویم. حتی یک غذا را دو وعده نخوریم چون باقی مانده غذا را به همسایه میدادیم آن بخشی را که میتوانست خودش میخورد و آنچه که اضافی میآمد به بزی که داشت، میداد. برخی از باقی مانده مواد غذایی را به مرغ و جوجهها میدادیم. از کاغذ و پلاستیک هم خیلی استفاده نمیکردیم. خلاصه زندگی روستایی موجب شده بود، به محیط زیست کمتر آسیب بزنیم و کمتر آن را به مخاطره بیاندازیم اما حالا آلودگیهای جدیدی را وارد این چرخه کردهایم و موجب بروز بیماریهای جدید هم شدهایم که باید زودتر به فکر راه حل مناسب در این زمینه باشیم. شاید باورتان نشود اما آن موقع مردم کمتر بیمار میشدند.»
۶۰ سال است زبالهای بیرون نگذاشتهام
تا سرفهاش میگیرد دستمال پارچهای سفید گلدار اتو کشیده و تاخورده را برای دکتر میآورند و دکتر آن را مقابل دهان میگیرد و آهسته سرفه میکند. پرستار میگوید: «در خانه خانم، من به یاد ندارم که هیچ وقت دستمال کاغذی داشته باشیم. ما از دستمال پارچهای استفاده میکنیم. برای دکتر ملاح مهم است که زباله کم تولید شود. هنوز زبالههای تر را در چاه داخل حیاط میریزیم و کود میشود و برای درختان حیاط استفاده میکنیم.»
خانم ملاح ۶۰ سال است که زبالهای بیرون از خانه نگذاشته است حتی اعضای خانوادهاش هم این کار را نکردهاند. مگر اینکه زبالهها بازیافتی باشند مانند کاغذ و پلاستیک.
آنها زبالههایشان را داخل گودالی در حیاط میریزند که تبدیل به کود میشود:
«زمانی که همسرم زنده بود، بیشتر رسیدگی میکرد اما حالا با نبود او و بالارفتن سن و سخت شدن راه رفتنم، خودم نمیتوانم این کار را بکنم و سرایدار زباله را در محل مربوطه میریزد.»
او میافزاید: «هنوز هم از بطریهای پلاستیکی استفاده نمیکنیم. قبلترها که خودم برای خرید میرفتم ساک پارچهای میبردم تا برای حفظ محیط زیست گام بردارم. همه را برای این کار تشویق میکردم. همواره توصیه میکنم برای خرید کیسه پارچهای ببرند و از تخریب حریصانه محیط زیست خودداری کنند تا نسل آینده هم بتوانند از این میراث بهرهمند شوند.»
برای پول کار نمیکردم
خانم ملاح خودش با مردم محلههای مختلف درباره ضرورت تفکیک زباله تر و خشک در خانهها صحبت میکند حتی در مدارس نیز برای معلمها دورههای آموزشی برگزار میکند: «یادم هست چند سال پیش قرار بود با مشارکت شهرداری طرح جمع آوری زباله خشک در روزهای جمعه را برای اولین بار و آزمایشی در یکی از محلهها اجرا کنیم که براساس آن طرح شهروندان محله زبالههای خشک خود را تفکیک میکردند و خودرو در ساعت مشخص به محل میرفت و جمع آوری میکرد. از مسئولان وقت خواستیم یک وانت در اختیار ما برای اجرای این طرح قرار دهند تا سر ساعت اعلام شده در محله گشت بزند و زباله را جمع کند. حتی قرار بود تبلیغات و تزئین وانت را هم بچههای جمعیت انجام دهند که این طرح اجرا نشد. اما هنوز برای اجرای کارهای مشارکتی و آموزشی در زمینه تفکیک زباله و کمک به محیط زیست آمادگی داریم. ما میتوانیم برای ارتقای آگاهی و خدمت به محیط زیست رایگان فعالیت کنیم. چون ما دوستدار محیط زیست هستیم و برای پول کار نمیکنیم.»
زبالهها باید از همان مبدا تفکیک شوند
خانم ملاح برای بهبود وضعیت محیط زیست همواره ایدههای جالبی داشته است: «تفکیک زباله از مبدا در سالهای اخیر بهتر شده اما هنوز جای دارد در این زمینه کارهای گسترده تری انجام شود که یکی از آنها توجه به بانوان به عنوان مربیان فطری جامعه بشری است که باید اهمیت داده شود.»
او ادامه میدهد: «همچنین باتوجه به اینکه وجود یک باطری خراب در کیسه زباله میتواند اثرات مخرب برای محیط زیست داشته باشد، شهرداریها میتوانند برای جمع آوری مجزای این باطریها در مکانهای مختلف حتی سوپرمارکتها مخزن مکعبی شکل را تهیه کنند و در اختیار آن مراکز عمومی قرار دهند تا شهروندان باطریهای خراب و دور انداختنی خود را به آنجا تحویل دهند. روی آن هم میتوان با نوشتن پیامی نوع کارکرد مخزن مشخص شود. از این رو شهردای میتواند در انجام چنین کارهایی، متولی اجرای این طرح شود.»
او میافزاید: «همچنین روغنهای سوخته غذاها نیز وقتی وارد چرخه فاضلاب شهر میشوند، آسیبهای بسیاری به محیط زیست وارد میکنند که برای جمع آوری آنها میتوانیم مخازنی را در مراکز تجاری یا محلهایی که حضور مردم بیشتر است، قرار دهیم تا شهروندان روغن سوخته خود را به آنجا تحویل دهند و متولیان مربوطه برای تصفیه و استخراج مفید آن وارد عمل شوند. درست مانند اقدامی که برای بازیافت روغن سوخته خودروها انجام میشود.»
مردم میتوانند با زبالههایشان کود درست کنند
آمار و ارقام تولید زباله در پایتخت بسیار بالاست و خانم ملاح بسیار از این بابت متأسف است. «هر فردی سهمی در کاهش تولید زباله دارد که باید در این زمینه اقدام کند. یکی از راحتترین و در درسترسترین اقدامات تبدیل زبالههایتر به کمپوست است که یکی از عالیترین کودها برای مصرف گل، گیاه و درختان محسوب میشود. حتی میتوان ورمی کمپوست (به کمک کرم خاکی) که سبک و بیبو است، درست کرد.»
او ادامه میدهد: «این کار فقط مختص خانههای حیاط دار نیست بلکه حتی آنهایی که آپارتمان نشین هستند و حیاط ندارند، میتوانند در خانه خود بدون مزاحمتی برای دیگران در این زمینه اقدام کنند. کاری که تعدادی از اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی هوا در بالکن آپارتمانی که زندگی میکنند انجام دادهاند و نتیجه گرفتهاند. حتی بالکن، بوی بد هم نگرفته است. چون آنها هم خوب میدانند با استفاده از کمی خاک اره آن بو از بین میرود. برای این کار کافی است یک سطل در دار داشت و قسمت زیرین آن را از چند بخش سوراخ کرد. بعد زبالههایی نظیر پوست میوه، تفاله چای و... را داخل آن ریخت. زیر سطل هم یک بشقابی که نیاز ندارید بگذارید تا شیرابه از زیر آن خارج و وارد ظرف دیگری شود. زباله هم کود میشود. آن کود برای انواع گیاهان مفید و قابل استفاده است.» (عطیه همتی/مجله مهر)
جمعه 25 اردیبهشت 1394 ساعت 10:00
جام جم سرا- دانِسفِهان از شهرهای استان قزوین و از توابع شهرستان بوئین زهرا است که در دامنه رشته کوه رامند واقع شده. زلزلهٔ سال ۱۳۴۱ بوئین زهرا خسارات شدیدی از نظر جانی و مالی به این شهر زد و از همین رو قسمتهایی از آن بکلی ویران شد. تصاویری از طبیعت اطراف آن را در ادامه ببینید.
ساعت ۸:۳۱ دقیقه صبح امروز طی تماس تلفنی شهروندان با سامانه ۱۲۵ و اعلام وقوع این حادثه، نیروهای عملیات و گروه امداد و نجات به محل حادثه در خیابان شهید مدنی، خیابان حسینیان اعزام شدند و جوان حادثهدیدهای را که میلگرد پی ساختمان وارد بدنش شده و او را دچار مصدومیت شدید کرده بود نجات دادند.
اکبر شیرین سخن افسر آماده منطقه شش عملیات در این زمینه گفت: در یک زمین گودبرداری شده، کارگران مشغول نصب اسکلت فلزی بودند که کارگر جوانی به هنگام بالا رفتن از اسکلت فلزی ناگهان در میانه راه تعادل خود را از دست میدهد و به داخل محل گودبرداری شده سقوط میکند.
وی افزود: بر اثر این حادثه میلگرد به کار رفته در فونداسیون ساختمان از زیر کتف راست این کارگر وارد بدنش شده و از شانه وی خارج میشود. زمانی که آتش نشانان به محل حادثه رسیدند همکاران کارگر با استفاده از دستگاه هوابرش میلگرد را برش داده بودند. به همین دلیل آتشنشانان بلافاصله پس از بازدید و بررسی و ایمن کردن محیط، کارگر مصدوم را بر روی برانکارد بسکت مخصوص ثابت کرده و با استفاده از یک جرثقیل ۲۵ تنی که در محل وجود داشت از داخل گودال خارج کردند و تحویل عوامل اورژانس دادند.
شیرین سخن اضافه کرد: آتش نشانان پس از تحویل مصدوم به عوامل اورژانس همراه با آنان به نزدیکترین بیمارستان رفتند و پزشکان در بیمارستان عملیات خارج سازی میلهگرد از کتف این کارگر ۱۸ ساله را که وحید-ع نام داشت، انجام دادند. (۱۲۵)
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از شفقنا، احتمالاً حتی فکر کردن لحظه ای به چنین زندگی برای مایی که از نعمت سلامتی بهره مندی هستیم سخت و دردناک است؛ اما زوبیر نزدیک به 18 سال است که مجبور به تحمل چنین شرایطی است. پسر جوان مراکشی که از همان هنگام تولد کمی سمت چپ صورتش بزرگ تر بود و هم زمان با قد کشیدن او این ضایعه هم بزرگ و بزرگ تر شد.این روند تا جایی ادامه داشته است که در حال حاضر قسمت چپ صورت او را کاملاً درگیر کرده و موجب کژ ریختی چهره و زبان او شده است.
به دلیل این ضایعه عجیب و نادر، لب ها و زبان زبیر کاملاً به سمت بیرون متمایل شده اند و به چشم یک بیینده خارجی هم چون یک تکه گوشت اضافه ترسناک می آیند. پدیده ای که از متورم شدن نا متعارف رگ های خونی زیر پوست ناشی می شود و راه درمان قطعی برای آن وجود ندارد. از آنجایی که در مورد زبیر رگ های خونی در ناحیه صورت بزرگ شده اند انجام ساده ترین کارها مثل حرف زدن و برآورده کردن نیازهای ضروری هم چون حرف زدن و غذا خوردن برای او تبدیل یه رویایی دست نیافتنی شده است.
اگرچه تاکنون پزشکان این پسر جوان را هفت بار تحت عمل جراحی قرار داده اند و موفق به از بین بردن بخش بزرگی از این ضایعه شده اند؛ ولی تا بهبود کامل او مسیر طولانی در پیش است، مسیری که تنگ دستی خانواده زبیر و هزینه های بالای جراحی آن را سخت و سخت تر می کند. با این حال باید منظر ماند و دید آیا این پسر مراکشی می تواند روزی طعم زندگی عادی را بچشد؟
-
-
-
-