یادداشت
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - اینروزها یکجور خاصی عاشق خودم هستم. عاشق اینکه هرروز وقت بگذارم برای اتوکردن لباسهایم. عاشق عطری که برای خودم خریدم. عاشق جدی بودنم، احساساتی بودنم، گهگاه حواسپرتیام، همیشه قانونمند بودنم...
اصلاً فکر میکنم کسی نمیتواند این «من» را به اندازهی خودم درک کند. مثلاً هیچکس نمیفهمد چرا از بالای پل عابرپیاده به آسمان نگاه میکنم یا چرا دوست دارم سهشنبهها چند ساعتی را برای خودم باشم یا چرا اینقدر به چشمهایم در آیینه خیره میشوم یا چرا اینقدر بستنی دوست دارم یا از تمام سختافزارها بیزارم.
یک روزهایی باید با من به دنیا پشت کنیم. برویم با هم روی صندلی همان پارک دوستداشتنی بنشینیم و بگوییم: بیخیال که فلانی درکمان نکرد. بیخیال که برای فلانی از خط قرمزمان گذشتیم و نفهمید. بیخیال که تمام وقتمان را گذاشتیم برای فلان رفیق اما...
دستهای «من» را توی دستهایم میگیرم. به او وعدهی روزهای خوب میدهم. من به درختهای سربهفلککشیدهی توی پارک خیره میشود. دلش به همین امیدها گرم است.
فکر میکنم او تنها کسی است که تا به امروز پابهپای تمام بدیهایم صبر کرده، پابهپای دیوانگیهایم دویده، پابهپای تمام موفقیتهایم خندیده و هرگاه دلم را به حال بد گره زدم، آمده و تمام گرههای کور را برایم باز کرده .
پس حق اوست که عاشقش باشم و هر از گاهی بلند فریاد بزنم و بگویم: «آاااااااااااااااای مردم! من عاشق این من هستم.»
سمانه سیاهوشی از تهران
وسایل مورد نیاز:
۲: خط مرکزی را از طرفین به اندازه مساوی توسعه دهید و به این شکل، فضایی برای ایجاد دو حفره ایجاد میگردد
۳: پس از ایجاد حفره ها به سراغ قطعه ی عمود بر این چوب می رویم، به شکلی که چوبی کوتاه تر از قطعه ی اول را در قسمت ضخامت سوراخ کرده و با استفاده از میله های چوبی فرو رفته در هر دو قطعه و چسب چوب، آن ها را به هم پیوند می دهیم
۴: این کار را در طرف دیگر چوب تکرار می کنیم و شکلی صلیب مانند ایجاد می شود
۵: در داخل قطعات عمودی مانند مراحل قبلی با دریل حفره ایجاد می کنیم و اتصالی میان آن ها و سازه مرکزی ایجاد می کنیم
داستانی از لتونی
کشاورزی مقدار کمی زمین داشت که آن هم تدریجاً از بین رفت. (1) نان آور خانواده تنها او بود و نان خورهای او دوازده تا کودک خردسال بودند. اتفاقاً روزی در جنگل به پسر کوچک و سرگردانی برخورد. او را هم به منزل آورد و تربیتش کرد. او را «اکاب» نام داد و مثل فرزندانش با او رفتار کرد. از روزی که این کودک وارد منزل روستایی شده بود کارهای او بهتر انجام میشد و گشایش در زندگانیش فراهم آمده بود.خبرگزاری آریا -
روانشناسی - این بار نیز، موضوع بحث به اهمیت تربیت برمی گردد. تکه ای خمیر یا موم نرم شده را در نظر بگیرید. مسلما می توانید موم نرم یا خمیر نرم را به هر شکلی که مورد نظرتان است در بیاورید. پس مهم همان شکل و شمایلی است که ما به آن تکه می دهیم که می تواند زیبا و مطلوب باشد و یا زشت و نامطلوب.
این داستان ادامه دارد
همین طور است زمین خشک و بایری که خاصیتی ندارد اما همین زمین، وقتی آماده سازی شود و در آن گل کاری صورت گیرد، به شکل زیبایی در می آید که زیبایی آن برای هر کسی مطلوب و دلچسب است. در رابطه با هر چیزی می توان به این مثال اشاره کرد. نکته مهم این است که هر کسی بنا بر میزان ذوق، سلیقه و اعتقاد خویش، می تواند چنین تاثیراتی را ایجاد کند.
آنچه مشخص است اینکه تمامی موجودات جهان، از قانونی واحد و کلی، تبعیت می کنند. شواهد بسیاری وجود دارند که یگانگی مبدا آفرینش را نشان می دهند. شواهدی که نشان می دهند هر انسانی به مقتضای طبیعت خویش، می تواند مراحل رشد و کمال را طی کند و همواره به سمت بهتر بودن و کامل تر شدن حرکت کند. همین موضوع را می توان به عنوان نشانه ای از عظمت و قدرت پروردگار نامید که چنین قابلیتی را در وجود انسان قرار داده است.
چنانچه می بینیم که چگونه مناظر زیبای طبیعت، به دست انسانها، زیباتر می شوند و آب های هرز، در پشت سدهای محکم، ذخیره می شوند.
از این دست مثالها بسیار است اما نکته مهم این است که بدانیم در میان موجودات، انسانها مخلوقاتی هستند که برای کمال یابی و تکامل پذیری آنها، حدودی تعریف نشده است. این بیانگر این مسئله است که قابلیت انسان در این زمینه بسیار عجیب و پیچیده است.
در این میان مسلما کودکان، دارای ذهنی دست نخورده و روح فطرتی پاک و بی آلایش هستند که پذیرای هر نقشی بر وجود خویش، می باشند. این مسئله موجب می شود تا والدین و مربیان، فرصتی مناسب و مغتنم برای ساختن انسانهایی کامل و شایسته، داشته باشند.
با ذکر این موضوع می توان اینطور بیان کرد که انسان موجودی است که توانایی تربیت صحیح انسانی دیگر را دارد و می تواند به تعالی و رشد او کمک کند. بنابراین این توانایی قطعا در انسان وجود دارد که به تربیت و اصلاح خویشتن بپردازد. در واقع مقصود این است که بدانیم نه تنها کودکان، بلکه تمامی انسانها در هر گروه و رده سنی، نیازمند یادگیری، اصلاح و تکامل هستند و این روند تا پایان عمر ادامه خواهد داشت
انسان، گنجی از خرد و عواطف است. دنیایی است برتر و جهانی است بزرگ در جهانی کوچک!(1) خیانت است که تنها ظاهر جسمانی او را بنگریم و از ان همه استعدادهای عقلی و عاطفی و سرانجام از روان او، غفلت کنیم و بر روی آن شعله پرفروغ انسانی، خاکستر سرد و سیاه بپاشیم.(2)
از این عبارات در متون دینی و ادبی ما بسیار است که تمامی آنها حاکی از این مطلب می باشند که تربیت و اصلاح، برای تمامی انسانها حائز اهمیت می باشند. هرچند اصلاح پذیری و شکل گیری شخصیت انسانها در دوران کودکی بسیار مهم است اما این مسئله مهم باید همواره در زندگی انسانها جریان داشته باشد. چرا که انسان همواره در معرض اشتباه و خطا قرار دارد. شواهد تجربی بسیاری نشان داده است که هم نشین و دوست، تاثیر بسیاری بر رفتار و عقاید افراد دارد و این نشان می دهد که روح انسان همیشه در معرض اثر پذیری قرار دارد و ممکن است هر رنگی را بر خود بپذیرد. بنابراین انسان باید همواره در طی زندگی به فکر اصلاح و تربیت و کنترل نفس خود باشد تا بتواند به طور شایسته ومطلوبی زندگی کند.
این داستان ادامه دارد
در دنیای کنونی، تلاش های زیادی در زمینه یافتن راههای تربیت و اصلاح افراد، وجود دارد. دانشمندان و پژوهشگران روان شناسی و امور تربیتی در این زمینه تلاش های زیادی انجام داده اند اما با این وجود امر تربیت و پرورش روح انسانی، از هر زمانی، بیشتر در معرض خطر و آسیب قرار دارد.
روزگاری بود که دنیای شرق با تربیت و فرهنگ خاص خودش مواجه بود. ولی در حال حاضر به دلیل رسوخ فرهنگ غربی و تقلید شرقیان از انها، شیوه های تربیتی تازه ای مشاهده می شود و با تاسف باید گفت که در دنیای فعلی، دنیای شرق و غرب، هر روزه شاهد بروز مشکلات اخلاقی و آسیب های رفتاری هستند.
وقتی مسلمانان که ارزنده ترین گنج از برنامه های تربیتی را در اختیار دارند، به پیروی از فرهنگ غربی می پردازند و در معرض رنگ گرفتن از این فرهنگ قرار می گیرند، چندان دور از انتظار نیست که مشکلات تربیتی در میان افراد افزایش یابند.
آنچه مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد این است که نباید کناری بنشینیم و تماشاگر این مسائل باشیم. بلکه باید به فکر راه حلی باشیم تا پیش از آنکه به شکست مطلق اخلاق و معنویات برسیم، تا بتوانیم نسل آینده را از ورطه سقوط نابودی معنوی، نجات دهیم. چگونگی دست یابی به این مسئله نیز موضوعی مهم و قابل بحث است که در مجالی دیگر به بیان آن، خواهیم پرداخت.
منبع:تبیان
داستانی از لتونی
کشاورزی مقدار کمی زمین داشت که آن هم تدریجاً از بین رفت. (1) نان آور خانواده تنها او بود و نان خورهای او دوازده تا کودک خردسال بودند. اتفاقاً روزی در جنگل به پسر کوچک و سرگردانی برخورد. او را هم به منزل آورد و تربیتش کرد. او را «اکاب» نام داد و مثل فرزندانش با او رفتار کرد. از روزی که این کودک وارد منزل روستایی شده بود کارهای او بهتر انجام میشد و گشایش در زندگانیش فراهم آمده بود.تلاش در مسیر هویتیابی
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - آلما شفتی:
خودت باش؛ جای هیچکس نمیتوانی باشی بهتر از خودت. نوجوانی آغاز پیداکردن خود است. در این دوران گاهی هویت دست بهدست میشود.
اما تلاش برای اینکه پا جای پای شخص دیگری بگذاریم و بخواهیم درست مثل او باشیم، جز تلفکردن وقت حاصل دیگری ندارد. هیچکس خودِ شما نمیشود و نمیتواند جای کسی را بگیرد که در درون شماست.
پس چهخوب که به جای اینکه بخواهیم درست شبیه دیگران باشیم، تلاش کنیم با الگوگرفتن از زندگی کسانی که دوستشان داریم و قبولشان داریم، بهترین نسخه از خودمان را در وجودمان پیدا کنیم و به آن پر و بال بدهیم. کار سختی نیست، با این راهکارها شاید بشود از همین امروز هم شروع کرد:
چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً اهمیت دارند و فقط برای همانها وقت بگذارید. بعضی چیزها در واقع خیلی مهم نیستند. گاهی اهمیتدادن به حرفها و شایعات باعث میشود ذهن شما از دسترس خودتان خارج شود و مثل دیگران بهخودتان بنگرید.
حرف فقط حرف است و اگر زیادی از حرفی ناراحت شدهاید آن را روی کاغذ بنویسید و کاغذ را آتش بزنید و بعد آنرا برای همیشه فراموش کنید.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. هرکسی نقاط ضعف و قوت خودش را دارد. بهجای اینکه خودت را با دیگران مقایسه کنی بهتر است نقاط ضعف خودت را بشناسی و آنها را برطرف کنی. اما برای از بین بردن ضعفها قدم اول قبولکردن آنهاست. هیچچیز بیشتر از اعتماد به نفس کاذب، نمیتواند تواناییها را از بین ببرد و باعث سرخوردگی انسان بشود.
وقتی با مشکلی درگیری، رویکرد درست را در برابر مشکل درپیش بگیر. اگر حسابی دیرت شده و در ترافیک گیر افتادهای، دو انتخاب داری: یا عصبانی شوی و به زمین و زمان ناسزا بگویی؛ یا به رؤیاهایت فکر کنی و به ابرها نگاه کنی تا راه باز شود. انتخاب اول آرامش را ازبین میبرد و انتخاب دوم آرامش میدهد.
هیچ موقعیتی ابدی نیست. اگر در میان آدمهایی هستی که تحقیرت میکنند، یا با آنها صحبت کن تا دست از رفتارشان بردارند و یا تا جایی که میتوانی کمتر با آنها نشست و برخاست کن. اگرموقعیتی داری که تو را به تنگ آورده است، به سرنوشت محتومت لعنت نفرست.
برای بیرونآمدن از آن موقعیت تلاش کن. اگر تلاشهایت بینتیجه بوده، دلیل بر این نیست که سرنوشتت همین است، بازهم به تلاش ادامه بده. جوینده یابنده است.
فقط خودت هستی که میتوانی رؤیاهایت را به واقعیت بدل کنی و برای این کار اولین قدم این است که خودت مسئولیت تحقق آرزوهایت را بهعهده بگیری. هیچکس برای رساندن تو به هدفهایت از راه نخواهد رسید و این فقط تویی که میتوانی به آن هدفها برسی یا نرسی. این انتخاب توست.
درست است که نوجوانی و درست است که دوست داری ظاهر متفاوتی داشته باشی. اما فراموش نکن که این ظاهر متفاوت و جذاب، همهچیز نیست و هویت آدم فقط به لباس و ظاهر او نیست.
اگر یک لحظه 10یا20 سال بعد را تصور کنی، ممکن است به این نتیجه برسی که در آن زمان، ثمرهی هنر و خلاقیت و مطالعه و فکرکردنهای دورهی نوجوانی را با خودت، خواهی داشت نه لباسهای مارکدار نوجوانی را. در آن سن، کسانی که دوستت دارند و مهارتهایی که بلدی بیشتر اهمیت دارند.