جام جم سرا: بعضی از آدم ها زیبا هستند و بعضی دیگر برای زیبا بودن تلاش می کنند، اما عده ای نیز آن قدر خود را درگیر مشکلات روزانه شان کرده اند که مدت هاست با مفهوم «زیبایی» نامانوسند. حتی بعضی ها معتقدند من یک مادرم؛ مادر که شدی باید با آینه اتاقت بیگانه شوی و همه فکر و حواست فرزندانت باشد چون دیگر «زن زندگی» هستی! از سوی دیگر برخی پدرها هم گاهی به دلیل شدت خستگی و داشتن ساعت های کار طولانی، به خودشان لقب «تراکتور» می دهند، این ها «مرد زندگی» هستند اما یک مسئله را فراموش کرده اند. سوال این است که آیا نمی شود مادر باشی، پدر باشی اما خودت را دوست بداری و با خود اندکی مهربان تر بمانی؟ چه کسی می گوید مادر شدن، شاغل شدن، زن زندگی شدن و ... با آراستگی و توجه به خود منافات دارد؟ استاد تغییر باش. هر قدر که می توانی متفاوت حرکت کن، زیرا جنس زندگی از یکنواختی است. ایمان داشته باش وقتی را که برای دوست داشتن خودت و توجه به خواسته های همسرت صرف می کنی هدر نمی رود؛ پس«زیبایی»، «آراستگی» و «جذابیت» را به او هدیه کن و مگذار در بودنت شک کند...
درکنار لذتی که همسران باید از اخلاق و منش یکدیگر ببرند، لذت بردن از ظاهر و قیافه یکدیگر نیز امری مهم است زیرا تامین این نیاز مستقیما بر ایجاد روابط صمیمانه تر و روابط زناشویی مطلوب تر اثرگذار است. با این وجود متاسفانه بسیاری از خانم ها نسبت به سر و وضع ظاهری خود در محیط منزل بی توجه هستند و از پیامدهای پر خطر چنین بی تفاوتی هایی نیز غافلند.
جذاب باشیم یا زیبا؟
اما در مبحث «زیبایی» زن و شوهر نکته ای اساسی وجود دارد که شاید تاکنون کمتر به آن پرداخته شده باشد. تا زمانی که ما به اشتباه تصور کنیم زیبایی انسان فقط و فقط در چهره و ظاهر او خلاصه می شود، آن گاه با این سردرگمی بزرگ روبه رو می شویم که چرا در موارد زیادی زن یا مردی زیبا را در کنار همسری معمولی یا نه چندان زیبا می بینیم اما زندگی شان سرشار از پویایی و نشاط است، هرگز فرد زیباتری به چشمشان نمی آید و رضایتمندی از زندگی در وجود هر دوشان موج می زند اما آن طرف ماجرا زوج هایی را می بینیم که همسری بسیار زیبا دارند اما زندگی شان از شدت یکنواختی به نوعی مرگ تدریجی و طلاق عاطفی رسیده است؟ آری... بین «زیبایی» و «جذابیت» تفاوتی محسوس وجود دارد. آنچه یک زن یا مرد را در چشم همسرش زیبا و دوست داشتنی جلوه می دهد جذابیت است که ما از آن به «زیبایی باطنی» یاد می کنیم و آنچه در صورت و قیافه فرد هویدا می شود «زیبایی ظاهری» نام دارد. عده ای از افراد با ناامیدی و به اشتباه معتقدند چون زیبایی ظاهری نداریم پس هرگز جذابیتی نخواهیم داشت! در ادامه مطلب خواهید دید که این باور غلط که سالیان سال است در ذهن افراد جامعه خصوصا زنان جا خوش کرده است نادرست است و آنچه می تواند حتی زیبایی ظاهری شما را به راحتی زیر سوال ببرد، بحث «جذابیت» است. در این شماره به دلیل اهمیت موضوع آراستگی، زیبایی و جذابیت همسران در منزل و آگاهی نداشتن بسیاری از خانم ها به اهمیت این مبحث، به نقش و سهم مهم بانوان در رسیدگی به خود، برای جلب رضایت همسرشان و ایجاد فضایی آکنده از شور و «جذابیت» در منزل و متعاقب آن پیشگیری از گرایش همسر به روابطی خارج از چارچوب روابط زناشویی اشاره خواهیم کرد و در شماره بعد به آقایانی که از بی توجهی همسرشان به مسئله آراستگی خود رنج می برند، راهکارهایی ارائه می کنیم.
جذابیت شما این گونه به چشم همسرتان می آید:
1- خودتان را دوست بدارید و «اعتماد به نفس» داشته باشید: جالب است بدانید بسیاری از خانم ها قبل از این که ظاهر نازیبایی داشته باشند اعتماد به نفس مناسبی برای «دوست داشتن خود» ندارند و این ضعف در اعتماد به نفس مستقیما روی نگرش همسرشان نسبت به جذابیت آن ها تاثیر می گذارد. این دسته از خانم ها به طور معمول از توجه به زیبایی خود گریزانند. فراموش نکنید «احترام به خود» و توجه به زیبایی، آراستگی، تناسب اندام و سلامتی جسم و روح لازمه زندگی هر فردی است. برخلاف باور اشتباه تعدادی از خانم ها، مردها لزوما با صورت و ظاهر همسرشان درگیر نیستند بلکه همین قدر که می بینند همسرشان به «خودش» احترام می گذارد، در نظر او زیبا جلوه می کند. در واقع در این صورت به طور غیر مستقیم نیز نشان می دهید که به خاطر همسرتان تلاش می کنید تا ایده آل او شوید.
2- بعد از به دست آوردن او هم نباید دست از تلاش برای جذابیت و زیبایی بردارید: بسیاری از افراد بعد از آن که ازدواج می کنند، به ظاهر خود اهمیت نمی دهند و با این باور غلط که چه زیبا و آراسته باشم و چه نه، دیگر او مرا به همسری برگزیده است، به خواسته های همسرشان مبنی بر آراستگی و اهمیت و رعایت بهداشت بی اعتنایی می کنند! به خاطر داشته باشید دوست داشتن امری مستمر و جاری است و نیازمند رسیدگی همیشگی . چطور امکان دارد نسبت به کسی که عاشقانه دوستش دارید بی تفاوت باشید. یک مرد زمانی که متوجه بی توجهی شما نسبت به ظاهرتان می شود با قطعیت به این نتیجه می رسد که یا خودتان را دوست ندارید یا او را دوست نمی دارید.
3- با ارتقای این ویژگی ها جذاب تر باشید: بیشتر مردها دارای روحیه هیجان خواهی و ماجراجویی هستند. پاسخگویی به چنین خواسته هایی همانطور که عنوان شد صرفا با زیبایی ظاهری محقق نمی شود بلکه در این زمینه قدرت «جذابیت» زن که عبارت است از: هوش و ذکاوت، خلاقیت مناسب برای تغییر گاه به گاه سبک زندگی و ایجاد تنوع، دوست داشتن و احترام به خود، اعتماد به نفس، خوش خلقی، خوش بینی و محبت کردن به همسر، قدرت همفکری و تصمیم گیری، شوخ طبعی و پر نشاط بودن در منزل، برقراری روابط زناشویی مطلوب، توجه به آراستگی حتی اگر واجد زیبایی نباشد ، با سلیقه بودن و ... حرف اول را می زند.
نکته
همان طور که اشاره کردیم مسئله آراستگی و توجه به جذابیت صرفاً به خانم ها مربوط نمی شود و آقایان نیز هرچند با فشار کاری زیاد روبه رو باشند برای حفظ زندگی مشترک و کیفیت بخشیدن به روابط زناشویی خود باید بهداشت فردی و توجه به آراستگی را جدی بگیرند(ملیحه شهرستانی- کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
جام جم سرا: به شما تبریک می گویم که همسر مسئولیت پذیری دارید، اما زندگی کردن در کنار مردی فداکار مسئولیت های شما را نیز افزایش می دهد. همسرتان مردی است علاقه مند به زندگی، دوست دارد بهترین مردی که می تواند باشد. مجذوب زندگی است و از روی عشق به همسر و فرزندانش تلاش می کند. برای یک زندگی موفق لازم است همسران هر یک نیازهای یکدیگر را بشناسند و برطرف کنند، به جای این که تنها نیاز خویش را مهم بشمارند. این امر به برقراری حمایت عاطفی، تداوم عشق و دوست داشتن و کاهش ناسازگاری در زندگی زناشویی کمک فراوانی می کند. با این توضیح، توصیه من به شما که نگران همسرتان هستید، این است:
۱ - آن چه را که انتظار دارید، خود انجام دهید
تغییر دادن همسرمان میسر نخواهد بود جز از طریق ایجاد تغییر در خودمان. همسران آینه یکدیگر هستند، عکس العمل در یکی زاییده عمل دیگری است، لذا توجه کردن به سر و وضع و آراستگی خودتان، نظر خواستن از همسرتان درباره این تغییر و تقویت روابط عاطفی، می تواند بسیار کمک کننده باشد.
۲ - به او کمک کنید در کنار دوست داشتن همسر و فرزندانش خود را بیشتر دوست بدارد
این کار از طریق تحسین کردن، بیان نقاط قوت او، کمک در افزایش اعتماد به نفس در او و تشکر و قدردانی از او میسر می شود. از همسرتان برای آن چه به زندگی می آورد، از امکانات گرفته تا عشق و دوستی، امنیت و اعتماد و آرامش خاطر تشکر کنید. به فرزندانتان نیز همین امر را بیاموزید.
همسرتان از این که شما او را دوست دارید اطمینان دارد و ممکن است به همین دلیل به توجه بیشتر به ظاهر خود نیازی نبیند؛ لذا همان طور که در عمل دوست داشتن خود را به او ثابت کرده اید، لازم است در عمل هم به او نشان دهید که دوست دارید آراسته تر باشد. به عنوان مثال برایش لباس های جدید بخرید، از شب قبل لباس هایش را برای صبح فردا آماده بگذارید، آن گاه که بر تن کرد از لباس جدیدش تعریف کنید و به این شکل آراستگی او را مورد تشویق قرار دهید. با خرید لباس برای شوهرتان او متوجه می شود که خودش هم سهمی از درآمد خانواده دارد و لازم است به خودش هم توجه کند. در نهایت در صورت نیاز، توصیه می شود از مشاوره روان شناختی برای به دست آوردن مهارت های لازم در این زمینه بهره ببرید.(پریسا غفوریان - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
جام جم سرا: وجود حساسیتهای پیشگیرانه والدین درباره فرزندان یکی از مشکلات دیرینه رابطه والدین و فرزندان است و چنین دیالوگهایی بین فرزندان و والدینشان بارها و بارها شنیده میشود. پدر و مادرها از سویی معتقدند که به عنوان والدین موظف به کنترل فرزندشان هستند و از سوی دیگر نوجوانان و جوانان هم معتقدند که این کار با کسب استقلال و شکل گیری هویت مردانه و زنانه آنها منافات دارد. حال سوال اینجاست که کدام درست میگویند؟
ارتباط موثر والدین با جوان
نکات بسیاری در نحوه برخورد با فرزندان در سن جوانی مطرح شده است که در تمامی آنها میتوان به چند نکته مشترک رسید: احترام متقابل و دادن مسئولیت به جوان، اجازه تصمیم گیری و پذیرش تبعات آن. با این حال در ادامه چند توصیه کاربردی دیگر برای رفتار با جوان که کمتر شنیده شده است، ارائه خواهد شد.
به شخصیت جوان احترام بگذارید
والدین گرامی باید بدانند که هر قدر به فرزندانشان سخت بگیرند و به عبارتی بخواهند، راه را از چاه به آنها نشان دهند بدون احترام گذاشتن به شخصیت آنها نه تنها هیچ نتیجهای نخواهند گرفت بلکه باعث پیامدهای ناگوار دیگری نیز خواهند شد. بعضی از والدین از این شکایت میکنند که فرزندانشان با آنها غیر محترمانه برخورد میکنند که اگر دقت کنند، فرزندان آنها سالها در حال تماشا و ضبط چنین رفتارهایی در منزل بودهاند، رفتار والدین با یکدیگر یا با دیگر اعضای خانواده یا فامیل یکی از دلایل رفتارهای اشتباه جوانان با خانوادهشان است.
البته ناگفته نماند ریشه تمام بد اخلاقی فرزندان، تنها و به طور کامل در رفتار عینی و آشفته والدین نیست؛ برای مثال وجود تبعیض سهوی و ناآگاهانه بین فرزندان به دلایل مختلف موجب خشم فرزند میشود و حتی رابطه بین فرزندان را نیز به هم میزند در صورتی که از نظر والدین هیچ خطایی در نحوه برخورد با فرزندشان مرتکب نشدهاند ولی در واقع این گونه نیست.
به جوانتان مسئولیت بسپارید
هر قدر هم به جوانان احترام بگذارید و محبت بیدریغ ارزانیشان کنید ولی به آنها مسئولیتهایی در حد توانشان نسپارید، نه تنها موفقیت آنها را در آینده تضمین نمیکنید بلکه موجب پر توقع شدن و به زبان ساده، لوس شدن آنها میشوید. متاسفانه بعضی والدین به دلایل مختلف از جمله تعجیل در انجام امور، احساس تجربه داشتن و بیتجربه بودن جوانان، ترس از خطای جوان و هدر رفتن وقت و سرمایه در حوزههای تحصیل، شغل و ازدواج بارها به جای فرزندانشان تصمیم میگیرند. والدین باید توجه داشته باشند، بیشتر جوانان به طور غریزی از این چالشها استقبال میکنند و به شدت دوست دارند، توان و هوش حل مسئله خود را بیازمایند.
ارتباط دستوری به شکست میانجامد
یکی از تدابیری که در راستای بهبود ارتباط با جوانان به خانوادهها توصیه میشود، تغییر چارچوب روابط در دوره جوانی در قیاس با دوره قبل از جوانی (نوجوانی و کودکی) است. در دوره کودکی، خانوادهها با کودکان رابطهای برقرار میکنند که مشتمل بر امر و نهی هاست و در برگیرنده دستورات مشخصی از انضباط و رعایت موازین اخلاقی است.
لازمه برقراری این نوع رابطه، آن است که خانوادهها در موضع بالا و حاکمیت و کودک در موقعیت فردی که دستورات مشخصی را دریافت میکند، قرار بگیرد و به عبارت دیگر رابطه والدین و کودک رابطهای است عمودی یعنی مشتمل بر ارتباطات دستوری و تحکمی که از بالا به پایین اعمال میشود. چنین چارچوبی از دوران بلوغ به هم میریزد و رابطه موجود باید به رابطه مطلوب که رابطهای افقی است، تغییر کند.
در چنین وضعیتی، والدین به جای اینکه از موضع بالا به پایین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی با نوجوان خویش قرار میدهند و رابطه به جای آنکه دستوری و تحمیلی باشد، رابطهای است بر اساس همدلی، تفاهم و درک وضعیت نوجوان که مطلوبترین نوع چارچوب ارتباطی محسوب میشود.
ارتباط موثر جوان با والدین
گاهی والدین پر از مهر و محبت که عمری برای رشد و پیشرفت فرزندانشان عاشقانه تلاش داشته و دارند، نمیدانند به چه زبانی به شما بفهمانند که بعضی کارهایتان اشتباه است. والدین که قصدی جز ایفای نقش والد بودن ندارند، در نهایت در برابر اشتباهات شما به این جمله بسنده میکنند: «ان شاء ا... خودت یک روزی پدر (یا مادر) میشوی و میفهمی که قصد ما چیست»
هدف خیر پدر و مادرتان را بپذیرید
مطمئن باشید هیچ فردی در این دنیا به اندازه والدینتان نگران شما نیست ولی گاهی این نگرانی سهواً و از روی بیاطلاعی، افراطی و کنترل گرانه میشود و ظاهر خوبی ندارد. پس هرگز به والدین خود حرفهایی نزنید مبنی بر اینکه شما مرا دوست ندارید و برای شما اهمیتی ندارم و یا اینکه شما قصد آزار و شکنجه مرا دارید زیرا باعث دل شکستگی آنها میشوید.
در کنار والدینتان باشید نه مقابلشان
بنابراین تلاش کنید به جای اینکه در مقابلشان قرار بگیرید در کنارشان باشید و در برابر رفتارهای کنترل گرانهشان به قصد و انگیزهشان اشاره کنید که جز خیر نیست ولی به نحوه ابراز آن ناخرسندید و اگر میخواهید تاثیر گذار باشید، نحوه گفتار زبانی شما بهتر است نشانههای احترام و تمایل به انجام کارهای درست را با خود داشته باشد تا مقاومت. این نکته را فراموش نکنید.
بازهم انتخاب با شماست...
جوان باهوش و زیرک با قدری خویشتن داری در مقابل والدین، محیط خانوادگی پر از مهر، احترام، پیشرفت و گاهی بحث و نقد را به جای محیطی پر از قهر، خشم و جر و بحثهای بیحاصل یا احترام از روی ترس و نیاز فراهم میکند. با این حال، بازهم انتخاب با شماست که چگونه رفتار کنید...! (خراسان)
جام جم سرا: چه کسی است که زندگی را ترجیح دهد به بهای از دست رفتن محبتی که وجود داشته و حالا دیگر نیست، آن هم در یکی از سختترین تجربههای زندگی؛ در بیماری و در همسایگی با مرگ؟
هیچکس تنها ماندن در این شرایط را انتخاب نمیکند، اما بیمارانی هستند که این تنهایی به آنها تحمیل میشود، مثل گروهی از بیماران دیالیزی که دیروز معاون انجمن حمایت از آنها گفت که شریک زندگیشان طلاق میگیرد و میرود پی زندگیاش.
آنها میروند چون دیگر طاقت ماندن ندارند. یک بیمار کلیوی درد دارد، بیتاب است، باید هفتهای سه بار دیالیز شود و هر بار نزدیک به 300 هزار تومان هزینه کند که اغلب نمیتوانند.
پس همسر باید او را به دندان بکشد، او را برای دیالیز ببرد و بیاورد، پول خرجش کند، به خاطرش بیخوابی بکشد و همپای او رنج ببرد، حتی بیشتر از او تا اینکه ذرهذره آب شود.
بعضیها، اما جانشان را از این زندگی برمیدارند و میبرند، میروند جایی که یک بیمار مدام ناله نکند و خدمات نخواهد.
از منظر حساب و کتابهای مادی شاید حق با کسی است که شریکش را میگذارد و میرود، ولی از منظر اخلاق، او که عزیزی بیمار را رها میکند، برنده نیست.
زندگی زناشویی یعنی ماندن کنار هم و تن دادن به هر پیشامد غیرمترقبه، یعنی مالیدن پیه بیماری و نداری و هر حادثه دیگری به تن، یعنی رسیدن به ته خط و نبریدن.
وقتی خطبه عقد جاری میشود و عروس با ناز و داماد با شوق، بله میگوید، این بله یعنی همین، یعنی اعلام آمادگی برای هر اتفاق، یعنی ترجیح شریک زندگی به خود. ولی بعضی از ما کم میآوریم و فقط به خوشیها بله میگوییم، بعضیهایمان نیز سختی را فقط کمی تحمل میکنیم و بعد دامنمان را از حوادث تلخ میکشیم و میرویم رد کارمان.
این جدایی، اما برای بیمار در حال احتضار که یک نگاه پرمهر و یک دست گرم مهربان بیشتر از هزار دارو بر او اثر دارد، شلیک آخر است به او.
تلخی طردشدگی هنگام بیماری را فقط وقتی میشود درک کرد که خودمان را جای بیمار طرد شده بگذاریم و در عالم خیال فرض کنیم بیماری بدحال شدهایم و هر روز بیشتر از قبل مغلوب بیماری میشویم، ولی شریک زندگیمان نقشه تنها گذاشتنمان را میکشد یا حرفهای سرد نثارمان میکند که فکر کنیم در این دنیا زیادی هستیم.
اما آیا تضمینی هست که هر کدام از ما روزی نقش بیماری رنجور و در آستانه مرگ را بازی نکنیم؟
مریم خباز - گروه جامعه
جام جم سرا: هشدارهای زیادی درباره ازدواج به شما داده میشود اما شما استثنا هستید! قرار نیست سرنوشت دیگران برای شما تکرار شود و به همین دلیل، این توصیهها را با وجود آنکه درست میدانید، درباره خودتان صادق نمیبینید.
شما و نامزدتان، عشقی اسطورهای دارید که حلال همه مشکلات است و از آن گذشته، با درکی که از یکدیگر دارید، میتوانید تفاوتهایتان را حل کنید. اگر این چیزی است که شما درباره رابطهتان فکر میکنید، کمی دست نگه دارید. این مطلب درست مختص شماست.
شکی نیست که افراد با یکدیگر متفاوتاند و در شرایط مختلفی قرار میگیرند که مشابه شرایط دیگران نیست و نمیتوان یک نسخه را برای همه پیچید. با این حال، تصور قهرمان بودن و استثنا بودن، توجیهی است که خیلی وقتها برای کارهای خود میآوریم. اینکه فکر میکنیم ما از پس این مساله بر میآییم، عشق ما با بقیه عشقها متفاوت است، تجربه ما، سازگاری ما و آیندهای که ما ترسیم کردهایم با بقیه فرق دارد و... بدون شک حداقل یک بار به ذهن تمام کسانی که شکست را در رابطهشان تجربه کرده رسیده است.
هر قدر رویاییتر به رابطهتان فکر کنید و خود را استثنا ببینید، خطر دور شدن از واقعیات در شما بیشتر میشود و احتمال شکستتان بالاتر میرود. ما در اینجا رایجترین توهمات عاشقانه را به شما معرفی میکنیم.
مهم ما دو نفریم
ازدواج پیوند شما دو نفر نیست. پیوند دو خانواده و دو فرهنگ است. بنابراین اگر اختلاف فرهنگی دارید، اگر خانوادههایتان مخالف این ازدواج هستند، فکر نکنید آنها حق اظهار نظر ندارند و باید در حاشیه باشند تا شما و نامزدتان به هم برسید. حتی مهمتر از آن، زرنگ بازی در نیاورید و به خانوادههایتان اطلاعات غلط ندهید تا به خیال خودتان همه چیز را کجدار و مریز طی کنید و این وصلت سر بگیرد.
وقتی بعد از ازدواج تفاوتها آشکار شد یا واقعیتهایی که پنهان کرده بودید برملا شدند، روزهای طوفانی زندگی شما هم شروع میشوند. یادتان باشد در فرهنگ ایرانی تا ابد نمیتوان از مادر و پدر عروس و داماد خواست که در انتخاب عروس یا داماد خود منفعل عمل کنند و دخالتی نداشته باشند.
همه چیز را درست میکنیم
نامزد شما، جوان است و آینده دار. اما هیچ آمادگیای برای ازدواج ندارد. شغلی ندارد و هنوز درسش را تمام نکرده. سربازی نرفته، پس اندازی ندارد و تجربه شغلی هم نداشته است. با این حال جوان است و آینده از آن جوان هاست. بنابراین به خودتان میگویید با کمک هم زندگی را میسازیم.
این جمله بسیار درست و عاشقانه و منطقی است اما قکر میکنید در شرایط شما امکان پذیر است؟ برای آنکه بتوانید بگویید همه چیز درست میشود و ما هر دو جوان هستیم و آینده دار، باید مقدماتی فراهم باشد و حداقلهایی را داشته باشید. جوانی که بلوغ کافی برای ازدواج را کسب نکرده، آمادگی وارد کردن یک فرد دیگر و پذیرفتن مسئولیت یک زندگی واقعی را ندارد. بنابراین مراقب باشید که یک جمله درست را در جای درست به کار ببرید نه در شرایط ناقص و ناممکن!
ازدواج کند خوب میشود
بگذارید رک و راست بگوییم. اعتیاد، اخلاق بد، انحراف اخلاقی، عصبانی بودن، بیماریهای روانی، هیچ کدام با ازدواج درمان نمیشوند. ازدواج درمانگاه نیست و هیچ پزشکی نمیتواند چاره بیماریها و اختلالات یک فرد را در ازدواج کردن او ببیند. ازدواج نیاز به بلوغ و آمادگی روانی و شخصیت سالم دارد. شاید آرامش حاصل از ازدواج بتواند تاثیرات مثبتی روی روحیات فرد بگذارد اما کسی را تغییر نخواهد داد و اگر تغییری هم دیده شود موقتی و سطحی است. ازدواج از یک فرد سالم مرد و زنی قویتر میسازد اما هرگز یک فرد بیمار و مشکل دار را سالم نخواهد ساخت.
کم کم عوضش میکنم
هیچ کسی حاضر نیست به خاطر فشار فردی دیگر خودش را تغییر دهد. افراد، وقتی به سن ازدواج میرسند معمولا آنقدر بالغ هستند که شخصیتشان را شکل گرفته بدانند و نخواهند عوض شوند. بنابراین اگر رفتارهای طرف مقابل را نمیپسندید یا تفاوت مذهبی، تفاوت ظاهری، تفاوت رفتاری و شخصیتی دارید، به امید تغییر دادن طرف مقابل تن به این ازدواج ندهید.
قیافه برای من مهم نیست
شاید خیلی در بند ظواهر نباشید اما پسندیدن چهره اولین شرط ازدواج است. هیچ کس نمیتواند با همسری که قیافه او را نمیپسندد زندگی کند. حتی اگر این همسر بهترین خصوصیات اخلاقی را داشته باشد. ظاهر طرف مقابل باید برای شما خوشایند باشد و نسبت به او کشش پیدا کنید. ممکن است این ظاهر با معیارهای زیبایی پسندانه دیگران منطبق نباشد. ایرادی ندارد. مهم این است که علف به دهان بزی شیرین بیاید! (نواندیش به نقل از ایران فروم)
جام جم سرا: خشونت در خانواده گاهی علتی بیرون از خانواده دارد. مثلا وقتی پدر خانواده توسط رئیس ادارهاش تحقیر میشود و بهدلایل منطقی توان رویارویی با رئیساش را ندارد، این خشم حاصل شده را به خانواده منتقل کرده و بر سر زن و فرزندانش تخلیه میکند. گاهی نیز خشونت خانوادگی علتی درونی دارد. برای مثال، نداشتن مهارت ارتباطی در خانواده و اینکه اعضای خانواده نمیتوانند به نحو مناسبی با سایر اعضا ارتباط برقرار کنند موجب ایجاد سوءتفاهم، پیشداوری، خشونت و پرخاشگری به دیگر اعضای خانواده میشود.
گاهی مشخص نبودن مرزها و قواعد درون خانواده موجب ابهام در روابط میشود که این نیز به نوبه خود درنهایت خشم و پرخاشگری را جایگزین روابط سالم در خانواده میسازد.
عدم رضایت زناشویی بین زوجین نیز یکی از عوامل نارضایتی از زندگی و درنهایت دلیلی برای ایجاد پرخاشگری است. وقتی زوجین در کنار یکدیگر آرامش داشته باشند، با کوچکترین شکست یا ناکامی، روابط شیرین و آرامشبخش را به سرزمین جنگ در خانه بدل نمیکنند.
متاسفانه وقتی خانوادهای دچار مشکل میشود به جای مراجعه به فردی متخصص، از اطرافیان و معمولا از والدین یا دوستان خود درخواست کمک میکند که اغلب موجب پشیمانی میشود چون بهدلیل نداشتن تخصص و تجربه نهتنها کمکی به حل مشکل نمیشود بلکه در مواردی موجب وخیمتر شدن اوضاع خواهد شد.
یکی از همکاران متخصص در این زمینه تعریف میکرد، یکی از مراجعانش که بهدلیل اختلاف با همسرش دچار مشکلات زناشویی شده بود، به جای در میان گذاشتن این موضوع با همسرش و مراجعه به متخصص، آن را برای همسایهشان بازگو و عجیبتر اینکه از او درخواست کمک و راهنمایی کرده بود!
والدین و رفتارهای آنها، الگویی برای فرزندان محسوب میشود. وقتی والدین مهارت والدگری نداشته باشند، نمیتوانند فرزندانی کارا و با اعتماد به نفس تربیت کنند. مهارت والدگری یکی از مهارتهای مهمی است که صبر زیادی میطلبد. والدینی که خودشان از پدر و مادری آگاه در این زمینه بیبهره بودهاند، اغلب به همان شیوه ناصحیحی که از والدین خود آموختهاند، فرزندان خود را پرورش میدهند و متاسفانه این نقص از نسلهای قبل به نسلهای بعدی منتقل میشود.
تفکیک خویشتن فرزندان که یکی از امور تربیتی در خانواده است، اغلب در ازدواج خود را نشان میدهد. تفکیک خویشتن بدین معناست که فرزندان در خانواده بتوانند همچنانکه در خانواده و با والدین خود زندگی میکنند بهلحاظ هیجانی استقلال داشته باشند. معمولا افرادی که تفکیک خویشتن پایینی دارند، اشخاصی را برای ازدواج برمیگزینند که در این مورد مشابه خودشان هستند. این افراد وقتی با مشکلی در خانواده مواجه میشوند، به جای تلاش برای حل مشکل بهوجود آمده، سعی در فرار کردن از موضوع و کنار کشیدن خود از خانواده دارند یا برعکس چنان خود را غرق در مشکل میبینند که تمام کارها و وظایف و عملکردهایشان را تحتالشعاع قرار میدهد. که البته هردو این رفتارها (کنار کشیدن خود از مشکل یا غرقشدن در آن) اشتباه است
فرزندانمان آنچه هستیم، میشوند نه آنچه میخواهیم. یعنی آنها به چیزی که میگوییم عمل نمیکنند بلکه به آنچه خودمان انجام میدهیم عمل میکنند. نمیتوانیم خودمان نامناسب رفتار کنیم و از آنها انتظار رفتار خوب داشته باشیم |
و هیچکدام به حل مشکل کمکی نمیکند. اما متاسفانه وقتی این افراد با فردی مثل خودشان ازدواج و با مانعی برخورد میکنند و پاسخهای هیجانی یکسانی میدهند که به حل مسأله کمک نمیکند، زندگی مشترک خود را متزلزل میسازند و بهدلیل ناتوانی در حل مشکل، همسرشان را سرزنش کرده و پرخاشگری میکنند و این طرز برخورد با مشکل را به فرزندان خود میآموزند و بدین شکل برخی از رفتارهای غلط را به نسلهای بعدی خود نیز منتقل میکنند. فرزندان آنها نیز با افرادی ازدواج میکنند که مشابه خودشان هستند و این تسلسل معیوب همچنان ادامه خواهد داشت.
یکی از اشکال تربیت معیوب که متاسفانه در خانوادهها رواج دارد، تحقیرکردن است که این فرآیند در زندگی بعدی افراد نیز بهچشم میخورد و موجبات خشم و پرخاشگری را فراهم میسازد.
وقتی تحقیر کردن در خانواده مبدأ (خانواده اصلی هر فرد) روال عادی ارتباط برقرار کردن باشد، مولفهای درونیشده شکل میگیرد که افراد در خانواده بعدی خود نیز از این سبک برقراری ارتباط با همسر یا فرزندشان استفاده میکنند. تحقیر کردن، یک شیوه ارتباطی ناموثر است که درنهایت به پرخاشگری میانجامد.
بنابراین برای جلوگیری از هرگونه خشونت بعدی در خانواده خودمان و فرزندانمان، باید از آموزش خود شروع کنیم. یعنی اگر امروز پدر یا مادر هستیم، از آگاه شدن درباره مشکلات خودمان و آموزش رفتارهای صحیح، شروع کنیم و اگر پدر یا مادر فردا هستیم، بیاموزیم که رفتار صحیح چگونه است تا بتوانیم فرزندانی کارآمد و با اعتماد به نفس و تفکیک خویشتن بالا پرورش دهیم. به این نکته توجه داشته باشیم که فرزندانمان آنچه که هستیم، میشوند نه آنچه که ما میخواهیم باشند. یعنی آنها به چیزی که میگوییم عمل نمیکنند بلکه به آنچه که خودمان انجام میدهیم عمل میکنند. نمیتوانیم خودمان به شکل نامناسبی رفتار کنیم و از آنها انتظار رفتار خوب و مناسب، داشته باشیم...
هرجا که مشکلی میبینیم، باید بدانیم که اولین سهلانگاری از جانب خودمان بوده است. اگر والدینمان آموزشندیده بودند، امروز ما میتوانیم از این آموزش بهرهمند شده و فرزندانمان را نیز از این آگاهی منتفع سازیم و بدینترتیب خانواده سالم و درنهایت جامعهای سالم داشته باشیم.(فرزانه رسانه - کارشناس ارشد روانشناسی)
فرنگیس عرب با اشاره به اینکه تنها عامل بروز فشار خون مصرف زیاد نمک نیست، تصریح کرد: وراثت از مواردی است که در کنار شیوه زندگی ناسالم خطر ابتلا به این بیماری را افزایش میدهد و مصرف زیاد نمک یکی از شیوههای ناسالم زندگی است.
وی با اشاره به اینکه سالانه حدود ۱۰ میلیون نفر در دنیا به علت فشار خون بالا جان خود را از دست میدهند، افزود: از آنجا که فشار خون علائم خاصی ندارند، برخی افراد با وجود داشتن فشار خون بالا از بیماری خود اطلاع ندارند.
این پزشک ادامه داد: متاسفانه حتی احتمال اینکه دانشآموزان به پرفشاری خون مبتلا شوند وجود دارد و در میان مراجعانی که داشتم یک دانشآموز ۱۴ ساله به علت علاقه و مصرف زیاد فست فود به این بیماری مبتلا شده بود.
عرب با بیان اهمیت و نقش آموزش در کاهش فشار خون گفت: ضروری است افراد پس از سن ۳۰ سالگی به طور مرتب برای چکاپ به مراکز بهداشت نزدیک منزل خود مراجعه کنند.
در همین حال، یک مشاور تغذیه و رژیم درمانی نیز، با بیان اینکه حداکثر میزان مصرف نمک برای افراد بالای ۵۰ سال باید کمتر از ۵ گرم نمک (یک قاشق چایخوری) باشد، گفت: متاسفانه در حال حاضر سرانه مصرف نمک در کشور روزانه ۱۰ تا ۱۲ گرم است و این نشان میدهد مصرف روزانه هر ایرانی چیزی حدود دو برابر استانداردهای جهانی است.
الهام عشوریون اضافه کرد: این میزان به علت مصرف پنهان نمک است، زیرا نمک مصرفی تنها آن میزان نمکی نیست که به غذا افزوده میشود، بلکه مصرف پنهان نیز در وعدههای غذایی وجود دارد.
این مشاور تغذیه و رژیم درمانی گفت: مواد غذایی مانند پنیرها، سسها، ربها، نانها، فست فودها، کنسروها، ترشیها، شوریجات و... ترکیباتی هستند که به طور پنهان سرانه مصرف نمک را افزایش میدهند و در مصرف این مواد غذایی باید دقت شود.
عشوریون از راهکارهای کاهش مصرف نمک اشاره کرد و گفت: نخستین راهکار برداشتن نمک دادن از سر سفرههاست تا وجود نمک دادن در سفرههای غذا افراد را به مصرف آن تحریک میکند؛ علاوه بر این باید از اضافه کردن دستی نمک به غذا خودداری و این ماده غذایی در مرحله آخر پخت غذا اضافه شود.
وی با اشاره به اینکه مصرف بالای نمک علاوه بر پرفشاری خون باعث بیماریهایی از جمله آسم، سرطان معده و پوکی استخوان میشود، گفت: هرچه مصرف مواد شور و نمکی بیشتر باشد برداشت کلسیم از استخوانها بیشتر و در نتیجه خطر ابتلا به پوکی استخوان نیز بیشتر خواهد شد؛ بنابراین باید سعی کرد در طول زمان و به تدریج مصرف نمک را کاهش داد. از آنجا که ذائقه در دوران کودکی شکل میگیرد، بهتر است فرزندانمان را از کودکی به مصرف غذاهای کم نمک عادت دهیم و برای کودکان زیر یکسال از مصرف نمک خودداری کنیم.
او نمک را سم سفید دانست و خاطرنشان کرد: برای کاهش میزان نمک در سفرههای ایرانی باید از ترکیبات غذایی و چاشنیهای گیاهی سالم مانند آبلیمو، لیموترش، نارنج، سبزیجات معطر برای طعمدار کردن غذا به عنوان جایگزین استفاده شود و از آنجایی که برخی میان وعدهها دارای مقدار زیادی نمک هستند سعی شود از میان وعدههایی که میزان نمک کمی دارند یا در خانه با میزان نمک کمی تهیه شدهاند، استفاده شود. (ایسنا)
آدمهایی که با خودشان قهرند، یک جورهایی چشم ندارند خودشان را ببینند، از همه چیز خودشان بدشان میآید. این آدمها بخصوص وقتی پیر میشوند، همه آلبومهایشان را که حرف از جوانی میزند از دور و برشان جمع میکنند، عکسهای زمان جوانی خود را که در کنار همسرشان بودهاند از روی دیوار برمیدارند و حتی گاهی آینهها را هم از دیوارهای خانه جمع میکنند. آنها خودشان را دوست ندارند، احساس شکست میکنند. فکر میکنند آنطوری که باید میبودهاند نیستند و زندگی گذشته و رفته و دیگر هیچ فرصت جبرانی هم ندارند. به خاطر همین میخواهند از خودشان انتقام بگیرند و هرگز اشتباهات گذشته خود را نمیبخشند.
بعضی دیگر آنهایی هستند که از پیری بیزارند. در دوران جوانی زیبا و خواستنی بودهاند و اکنون کسانی که به خاطر زیبایی ظاهرشان دور و برشان بودهاند از اطرافشان پراکنده شدهاند و تنها ماندهاند. آنها دیگر به آینه نگاه نمیکنند و با رویای شیرین گذشته زندگی را سپری میکنند. دلشان پر از غم است و میخواهند این راه طولانی و دشوار هرچه زودتر به پایان برسد و از قهر با خودشان خلاص شوند.
دسته دیگر آنهایی هستند که در زندگی طولانی خود خطاهای بسیار کردهاند و نمیتوانند خود را ببخشند. آنها به خود سخت میگیرند و رابطه خود را با دیگران قطع میکنند زیرا فکر میکنند مستحق هیچ چیز خوشایندی نیستند و نمیخواهند با رفتار خشن و گذشته سیاه خود دیگران را نیز بیازارند.
ضعیفترها هم گاهی با خود قهرمیکنند. آنها که تواناییهای جسمی شان کاهش یافته است و دیگر مثل سابق نمیتوانند زرنگ و فعال باشند و کارهایشان را خودشان انجام دهند. این دسته از خود ضعیفشان بیزارند و سعی میکنند مقابل چشم دیگران این ضعف را ابراز نکنند و این یعنی قطع ارتباط با خود و دیگران.
بیایید مهربان باشیم. اول با خود. اگر خود را دوست نداشته باشیم و نبخشیم از دیگران چطور باید انتظار بخشش و محبت داشته باشیم. هیچوقت نباید فراموش کرد که همه ما انسانیم، انسانهایی جایزالخطا که همین ما را برای خدا دوستداشتنی کرده است که میتوانیم انتخاب کنیم خوب یا بد باشیم و به خاطر آن در طول زندگی آنچه برایمان رقم میخورد حاصل رفتار و کردار ماست. پس خواه ناخواه طبیعت، آنچه را که کردهایم به خودمان برمیگرداند. بنابراین چرا به خودمان بیش از این سخت بگیریم؟
کافی است خوب باشیم. بهترین وضعی که میتوانیم را برای خود فراهم کنیم و همه و خود را دوست داشته باشیم. مگر میتوان فرد دوست داشتنی خدا را دوست نداشت و همه میدانیم که خدا ما را دوست دارد. برای خطا راه بخشش باز است و برای ضعف کمک گرفتن از خدا و مردمان نیکوکار راه خوبی است، برای تغییر جسمانی، پذیرش و تطبیق، تنها راه ادامه مسیر است و این سختیهاست که ما را به اینجا میرساند.
اینجا که گیس سفید فامیل و ریش سفید محله و بزرگ خاندان میشویم. این همه احترام و رتبه به هر حال سختیهایی نیز دارد. پس بیایید از هم اکنون آماده باشیم سالمندی خود را با همه گذشته و آیندهاش و همه سختیها و دردهایش دوست بداریم.
چاردیواری - ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم
به گزارش جام جم آنلاین، شیوا وکیلی روانشناس عمومی، اظهار داشت: یکی از دغدغههای زوجین در سالهای پس از ازدواج سعی در تغییر رفتار طرف مقابل بوده که بعضا با شکست مواجه شده و زمینهساز بروز اختلافات و درگیریها میشود.
وی افزود: بسیاری از جوانان هنگام آغاز زندگی با خیال تغییر رفتار طرف مقابل اقدام به شروع زندگی مشترک کرده و باید در نظر داشت که گاهی رفتاری را از همسر خود توقع تغییرش را داشته و این شرایط اصلا منطقی نیست.
وکیلی در ادامه تأکید کرد: باید توجه داشت که نیازی به گفتن این جمله که "فلان رفتار تو بد است و باید تغییرش بدی" نبوده و زمانی که همسرتان رفتار اصلاح شده شما و تأثیرات مثبت آن را دیده او نیز سعی در تغییر رفتارش کرده که بهترین روش ممکن است و هرگز با همسر خود بر روی این موضوع جر و بحث نکنید.
این روانشناس عمومی در پایان اضافه کرد: از گفتن حرفها و رفتاهایی نظیر من خوب هستم و تو بد، تو را اینگونه دوست ندارم، گوشه و کنایه، تحقیر و سرزنش او در میان جمع آشنایان و دوستان پرهیز نموده زیرا این بدترین رفتار ممکن با همسرتان بوده که باعث ایجاد تنش در روابط و حتی رفتارهای پرخاشگرانه او میشود.
تلاش در مسیر هویتیابی
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - آلما شفتی:
خودت باش؛ جای هیچکس نمیتوانی باشی بهتر از خودت. نوجوانی آغاز پیداکردن خود است. در این دوران گاهی هویت دست بهدست میشود.
اما تلاش برای اینکه پا جای پای شخص دیگری بگذاریم و بخواهیم درست مثل او باشیم، جز تلفکردن وقت حاصل دیگری ندارد. هیچکس خودِ شما نمیشود و نمیتواند جای کسی را بگیرد که در درون شماست.
پس چهخوب که به جای اینکه بخواهیم درست شبیه دیگران باشیم، تلاش کنیم با الگوگرفتن از زندگی کسانی که دوستشان داریم و قبولشان داریم، بهترین نسخه از خودمان را در وجودمان پیدا کنیم و به آن پر و بال بدهیم. کار سختی نیست، با این راهکارها شاید بشود از همین امروز هم شروع کرد:
چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً اهمیت دارند و فقط برای همانها وقت بگذارید. بعضی چیزها در واقع خیلی مهم نیستند. گاهی اهمیتدادن به حرفها و شایعات باعث میشود ذهن شما از دسترس خودتان خارج شود و مثل دیگران بهخودتان بنگرید.
حرف فقط حرف است و اگر زیادی از حرفی ناراحت شدهاید آن را روی کاغذ بنویسید و کاغذ را آتش بزنید و بعد آنرا برای همیشه فراموش کنید.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. هرکسی نقاط ضعف و قوت خودش را دارد. بهجای اینکه خودت را با دیگران مقایسه کنی بهتر است نقاط ضعف خودت را بشناسی و آنها را برطرف کنی. اما برای از بین بردن ضعفها قدم اول قبولکردن آنهاست. هیچچیز بیشتر از اعتماد به نفس کاذب، نمیتواند تواناییها را از بین ببرد و باعث سرخوردگی انسان بشود.
وقتی با مشکلی درگیری، رویکرد درست را در برابر مشکل درپیش بگیر. اگر حسابی دیرت شده و در ترافیک گیر افتادهای، دو انتخاب داری: یا عصبانی شوی و به زمین و زمان ناسزا بگویی؛ یا به رؤیاهایت فکر کنی و به ابرها نگاه کنی تا راه باز شود. انتخاب اول آرامش را ازبین میبرد و انتخاب دوم آرامش میدهد.
هیچ موقعیتی ابدی نیست. اگر در میان آدمهایی هستی که تحقیرت میکنند، یا با آنها صحبت کن تا دست از رفتارشان بردارند و یا تا جایی که میتوانی کمتر با آنها نشست و برخاست کن. اگرموقعیتی داری که تو را به تنگ آورده است، به سرنوشت محتومت لعنت نفرست.
برای بیرونآمدن از آن موقعیت تلاش کن. اگر تلاشهایت بینتیجه بوده، دلیل بر این نیست که سرنوشتت همین است، بازهم به تلاش ادامه بده. جوینده یابنده است.
فقط خودت هستی که میتوانی رؤیاهایت را به واقعیت بدل کنی و برای این کار اولین قدم این است که خودت مسئولیت تحقق آرزوهایت را بهعهده بگیری. هیچکس برای رساندن تو به هدفهایت از راه نخواهد رسید و این فقط تویی که میتوانی به آن هدفها برسی یا نرسی. این انتخاب توست.
درست است که نوجوانی و درست است که دوست داری ظاهر متفاوتی داشته باشی. اما فراموش نکن که این ظاهر متفاوت و جذاب، همهچیز نیست و هویت آدم فقط به لباس و ظاهر او نیست.
اگر یک لحظه 10یا20 سال بعد را تصور کنی، ممکن است به این نتیجه برسی که در آن زمان، ثمرهی هنر و خلاقیت و مطالعه و فکرکردنهای دورهی نوجوانی را با خودت، خواهی داشت نه لباسهای مارکدار نوجوانی را. در آن سن، کسانی که دوستت دارند و مهارتهایی که بلدی بیشتر اهمیت دارند.