جام جم سرا: پورمسجدیان میگوید: حریم، اصطلاحی فقهی و حقوقی به معنای محدودهای معین در اطراف برخی اموال غیرمنقول که برای بهره بردن کامل مالکان از آن اموال، از برخی تصرفات دیگران در آن محدوده منع شده است.
به نظر مشهور در فقه و حقوق، از جمله شرایط ایجاد حق حریم، وجود ملک است اما درباره ماهیت حریم و اینکه آیا از قبیل مالکیت است یا حق صاحب ملک، میان فقها و حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد |
وی در تعریف حریم در فقه و حقوق میگوید: معنای اصطلاحی حریم در فقه و حقوق به مفهوم لغوی آن نزدیک است. حریم عمدتاً در مورد املاک مطرح میشود و در احادیث به برخی از مصادیق حریم توجه شده است، از جمله حریم راه، درختان، چاه، قنات، چشمه، مسجد و....به گفته مدرس دانشگاه الزهرا به نظر برخی از فقهای شیعه، حکمت تشریع حریم، دفع ضرر از مالک است. همچنین آنان به استناد دلایلی، تعیین محدوده حریم را به عرف وا گذاردهاند.
وی ادامه میدهد: به نظر مشهور در فقه و حقوق، از جمله شرایط ایجاد حق حریم، وجود ملک است اما درباره ماهیت حریم و اینکه آیا از قبیل مالکیت است یا حق صاحب ملک، میان فقها و حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد. شماری از فقها، با توجه به اینکه بسیاری از لوازم ملکیت در حریم وجود ندارد آن را نوعی ملک تبعی دانستهاند. در برابر به نظر برخی از فقها و حقوقدانان، دارنده ملک فقط صاحب نوعی حق اولویت در بهرهبرداری از حریم است و مالک آن نیست.
ممنوعیت تعرض به حریم انسانها
مدیر حقوقی دانشگاه الزهرا میگوید: در احادیث و بالتبع آن در کتابهای فقهی شیعه، از «حریم مومن» سخن به میان آمده است که مراد از آن، محدودهای در اطراف هر شخص است که نشستن در آن موجب آزار او میشود و پرهیز از این کار مستحب است.
به گفته وی، از جمله موارد کاربرد واژه حریم در منابع فقهی، تعبیر «حریم خصوصی» است که حقوقدانان تعابیر گوناگونی از آن کرده و آن را از مصادیق مهم حقوق بشر به شمار آوردهاند.
این وکیل میافزاید: در بسیاری از اسناد بینالملل مانند پیمان بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، حریم خصوصی غیر قابل تعرض قلمداد شده است. هرچند این اصطلاح در متون اسلامی به کار نرفته، بسیاری از موارد دفاع از حریم خصوصی اشخاص در منابع فقهی مطرح شده است، مانند ممنوعیت تجسس، تفتیش، سوءظن، استراق سمع، خیانت در امانت، غیبت، قذف و ورود بدون اجازه به منازل افراد دیگر.
حریم خصوصی مادی
این حقوقدان حریم خصوصی را به دو نوع حریم خصوصی مادی و حریم خصوصی معنوی تقسیمبندی میکند و در تعریف حریم خصوصی مادی میگوید: حریم خصوصی مادی مکان یا حدی است که شخص به تنهایی یا همراه جمعی دیگر در آن مکان قرار دارد.
به گفته وی، حریم خصوصی مادی هیچ گونه استلزامی با حریم خصوصی معنوی ندارد.
او درباره ویژگیهای حریم خصوصی مادی میگوید: این حریم توسط اشخاص انتخاب میشود به این معنا که اعتبار آن ناشی از معرفی شخص و تایید کلی قانون است، ورود و خروج آن محدودیت دارد، این محدودیت ناشی از اصالتالصحه از یک طرف و اماره تصرف از طرف دیگر است زیرا کسی که محدودهای برای خود به عنوان حریم خصوصی برگزیده، خود او میتواند به اعتبار حضور خود محدودیتهایی را در مورد ورود و خروج به حریم انتخابشده اعمال کند و این حق توسط دیگران نیز نمیتواند نادیده گرفته شود.
پورمسجدیان ادامه میدهد: همچنین اعتبار حریم خصوصی معنوی قائم به شخص نیست به این معنی که بسته به وضعیت مکان یا فضای مادی ممکن است حریم خصوصی ملکی عرفاً یا قانوناً تعریف شود در این صورت بدیهی است که این حریم قائم به شخص دارنده آن نیست و در فقدان وی نیز حریم تعیین شده موجودیت دارد اما به ویژه در اماکن مسکونی، حریم خصوصی را متصرف آن تعیین میکند و اوست که میتواند با وجود نظاممندی عرفی، دامنه حریم خصوصی خود را کاهش یا افزایش دهد.
مدیر حقوقی دانشگاه الزهرا درباره حریم خصوصی مادی نیز میگوید: این حریم اختصاص به مکان یا محدوده معین دارد، اشخاص حاملان حریم خصوصی مادی نیستند و شخص نمیتواند با ترک مکان یا محدوده حریم، آن را که خواست او نیز هست در مکان دیگری مستقر کند، همچنان که نمیتواند در مکان جدید به تعیین حریم جدید اقدام کند.
به گفته وی، حریم خصوصی در اماکن تجاری، مسکونی و اداری تفاوت دارد این تفاوت نیز ناشی از مقتضای اماکن مذکور است.
حریم خصوصی معنوی
لاله عربزاده، وکیل دادگستری، نیز درباره حریم خصوصی معنوی که وابسته و قائم به شخص است و همیشه همراه اوست توضیح میدهد: به این معنا که همراه شخصیت و ایدههای اوست حتی اگر تجسم مادی یافته و نزد او نباشد مانند یک دفترچه یادداشت خاطرات یا نامه خصوصی.
اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند» |
وی میافزاید: معمولاً با از بین رفتن شخص حریم خصوصی معنوی او نیز موضوعیت نخواهد داشت زیرا حریم خصوصی معنوی به اعتبار شخص انسان اعتبار دارد. اغلب حریم خصوصی معنوی جزو خواستهها و علایق ذهنی شخص بوده و تابعی از ایدهها و گرایشها و آرمانهای خصوصی افراد است. به همین خاطر امری که نزد هیچ شخص دیگری ارزشی نداشته باشد یا اصولاً قابل توجه نباشد ممکن است نزد دیگری به علت علایق، خواستهها و ایدههای او بسیار مهم و باارزش و خصوصی تلقی شود. بنابراین ارزش حریم خصوصی معنوی کاملاً نسبی و متفاوت است.
عربزاده ادامه میدهد: همچنین حریم خصوصی معنوی اغلب جنبه سری و محرمانه دارد تا جایی که در زندگی اجتماعی ما این دو مساوی هم فرض میشوند اگر چه حریم خصوصی معنوی الزاماً ممکن است محرمانه نباشد با این وصف دارای حدود و چارچوب معینی باشد که شخص آن را حریم خود میداند.
حریم خصوصی از مصادیق آزادیهای عمومی
وی در ادامه میگوید: حریم خصوصی یکی از مصادیق آزادیهای عمومی است؛ آزادی در زندگی خصوصی یعنی مصون بودن شخص از دخالت دیگران در امور خانوادگی و زناشویی و نیز مصون بودن از تفتیش و تجسس دربارة وضع جسمانی و احوال شخصی و سایر امور او. استراق سمع گفتوگوهای خصوصی فرد و ثبت آن به وسیله ضبط صوت و غیره یا گرفتن عکس شخص یا مونتاژ آن بدون اجاره صاحب چهره و انتشار آن، مداخله در زندگی خصوصی فرد است که عرفاو شرعا ممنوع اعلام شده است.
این کارشناس حقوقی در ادامه با بیان اینکه در قوانین و مقررات داخلی نیز عناوین مختلف حریم خصوصی افراد مورد توجه قرار گرفته است، این مورد را با مثالی توضیح میدهد و میگوید: اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». وی ادامه میدهد: به عبارتی اصل ۲۲ قانون اساسی هم حریم خصوصی و هم حریم مادی را مدنظر قرار داده و حقوق را مصداق حریم خصوصی معنوی و مسکن را مصداق حریم خصوصی مادی بیان کرده است. اما به نظر میرسد در مورد مسکن با توجه به مفهوم و معنای لغوی آن که افاده محل سکونت را میکند و محل سکونت نیز عرفا و اغلب به جایی گفته میشود که صرفا به منظور سکونت از آن بهره میشود، میتوان اماکنی را که غیر از سکونت از آن استفاده دیگری میشود داخل در موضوع اصل ۲۲ قرار داد و برای آنها قایل به حریم خصوصی شد.
نحوه ارتباط با انسانهای دیگر، آمدن و رفتن، لباس پوشیدن انتخابهای شخصی یا سیاسی، تجرد و تاهل، دارایی و اموال، علایق و گرایشهای شخصی و ... از مصادیق زندگی خصوصی هستند و جزو حریم خصوصی اشخاص به حساب میآیند |
به گفته عربزاده، همچنین اصل ۲۵ قانون اساسی به طور اختصاصی مدافع حریم خصوصی معنوی اشخاص است و براساس آن هر شخص برای خود دارای خلوتی است که دیگران را به آن راه نیست و این حریم و خلوت ممکن است در یک نامه خصوصی یا مکالمه تلفنی یا پیام کوتاه باشد. این حریم اگرچه ممکن است برای دیگران هیچ ارزشی نداشته یا فاقد هر گونه جذابیتی باشد اما برای صاحب آن محترم و باارزش است و چه بسا که این حریم حاصل تفکرات یا احساسات یا هر گونه تمایلات و روحیات اشخاص باشد.
شکنجه از مصادیق نقض حریم خصوصی
عربزاده با بیان ایکه اعمال شکنجه برای اعتراف گرفتن به امری مصداق بارز نقض حریم حقوق معنوی اشخاص است. آنچه اصل ۲۵ قانون اساسی به آن تصریح داردضامن بخشی از امنیت اجتماعی شهروندان بوده که در صورت نقض آنها موجبات از بین رفتن بخشی از امنیت اجتماعی نیز فراهم خواهد شد و کار به جایی خواهد رسید که هر شخص برای حراست از حریم معنوی خویش به هر وسیله ممکن متوسل خواهد شد.
وی میافزاید: در قوانین جهانی نیزبه حریم خصوصی اهمیت زیادی داده شده است.
ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر
این کارشناس حقوقی میافزاید: در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه، یا مکاتبات خود نباید مورد مداخلههای خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که در مقابل اینگونه مداخلات و حملات مورد حمایت قانون قرار گیرد. زندگی خصوصی دامنه وسیعی دارد و میتوان هرچه را به دیگران مربوط نیست و با زندگی امور دیگران ارتباط ندارد جزو زندگی خصوصی دانست که امور خانوادگی هم بخشی از زندگی خصوصی به حساب میآید.
مکاتبات افراد نیز جزو حریم خصوصی معنوی اشخاص و مصداقی از زندگی خصوصی آنهاست و نمیتوان به اطلاع یا فاش کردن یا علنی کردن آنها اقدام کرد |
نحوه ارتباط با انسانهای دیگر، آمدن و رفتن، لباس پوشیدن انتخابهای شخصی یا سیاسی، تجرد و تاهل، دارایی و اموال، علایق و گرایشهای شخصی و ... از مصادیق زندگی خصوصی هستند و جزو حریم خصوصی اشخاص به حساب میآیند که به موجب ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس حق مداخلههای خودسرانه در آنها را ندارد و هیچکس نمیتواند آنها را زیر سوال ببرد یا تغیراتی را در آنها به صاحب آن حریم تحمیل کند همچنین برابر ماده ۱۲ هر کس حق دارد در مقابل اینگونه مداخلات و حملات مورد حمایت قانونی قرار گیرد.
اقامتگاه در ردیف حریم خصوصی
وی ادامه میدهد: ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر اقامتگاه را نیز در ردیف مصادیق حریم خصوصی اشخاص آورده است و حکم ماده را شامل آن نیز میداند، اقامتگاه اشخاص برابر ماده ۱۲ قابل تحقیق و تفحص نیست و شخص حق دارد آن را به هر کس که تمایل دارد اعلام کند و تکلیفی در اعلام اقامتگاه خود به دیگران مگر آنکه مقررات داخلی کشورها تعهد به اعلام تغییر در اقامتگاه را داشته باشد یا توافق به اعلام اقامتگاه کرده باشد در غیر این صورت اقامتگاه جزو حریم خصوصی شخصی و غیر قابل تعرض است.
عربزاده در پایان یادآور میشود: مکاتبات افراد نیز جزو حریم خصوصی معنوی اشخاص و مصداقی از زندگی خصوصی آنهاست و نمیتوان به اطلاع یا فاش کردن یا علنی کردن آنها اقدام کرد. مکاتبات افراد تا زمانی که از طرف صاحب آنها اجازه داده نشود خصوصی بهشمار میرود و تلاش برای اطلاع از آنها نقض حریم خصوصی است.|حمایت
جام جم سرا:
اینطور که به نظر می رسد در حال حاضر شما با دو مسئله مهم روبه رو هستید که هر یک از آن ها به تنهایی می تواند سهم بزرگی در ایجاد خلق افسرده در شما داشته باشد. ما هنگامی تنهایی را بیشتر از هر زمان دیگری احساس می کنیم که دیگران تنهایمان می گذارند، چرا که در عین حال که موجودات مستقلی هستیم، تمایل به اجتماعی بودن و برقراری ارتباط با دیگران یکی از حقایق انکارناپذیری است که در زندگی با آن روبه رو هستیم. در حال حاضر نیز همسر شما به نوعی شما را تنها گذاشته و فرزندانتان نیز به نوعی دیگر. اما آنچه مهم است این است که خودتان ، خودتان را تنها نگذارید!
توصیه من به شما مخاطب عزیز این است:
1- خودتان را دوست داشته باشید و بیش از پیش به خود اهمیت دهید. شرایط را بپذیرید، اما آن را به رنج تبدیل نکنید. بگذارید گذشت زمان شما را یاری دهد و در کنار آن تلاشتان بر این باشد که با خلقی که دارید مبارزه نکنید، بلکه مدارا کنید.هر گاه واقعه ای ما را از تعادل روحی که آرامش را برایمان فراهم می ساخته، خارج می کند، تنها لازم است فرصت دهیم این تعادل باز گردد.
2- سعی کنید اوقات فراغت خود را با انجام فعالیت های ورزشی، مطالعه، خرید کردن، دید و بازدید و... پر کنید. پیاده روی و انجام فعالیت های هوازی که همراه با حرکات بدنی سریع و انرژی بر است بسیار کمک می کند تا خلق افسرده تان به مرور برطرف شود.
3- به یاد داشته باشید انسان موجودی از سنگ سخت تر و از گل لطیف تر است. سعی کنید قدرت انعطاف پذیری خود را تقویت کنید. این امر از طریق بهره بردن از جلسات مشاوره تخصصی بهتر امکان پذیر است ، چرا که نیاز است ابتدا خلق افسرده شما تا میزان زیادی کاهش یابد ، آنگاه روش سازگار شدن با رویداد های پیش بینی نشده زندگی را بیاموزید و مهارت سازگاری تان را تقویت کنید.
در پایان لازم است پس از آن که قدری از لحاظ روحی تقویت شدید، به مرور انتخاب های خود در زندگی بپردازید. این که اگر ازدواج فامیلی را پذیرفته بودید، انتظار داشتن فرزندان بیمار می توانسته امری قابل پیش بینی باشد. پس از فوت فرزندان، همسران بهترین تکیه گاه یکدیگر برای تحمل شرایط دشوار و رسیدن به آرامش هستند، لذا قابل درک است که این موضوع برای شما که چنین همسری در کنار خود نداشته اید، دشوار تر بوده باشد. در نهایت از آنجا که حاصل زندگی مشترک هر چه باشد هر دو نفر ( همسران ) در آن سهم دارند، لازم است سر فرصت به سهم خود در این جدایی نیز بیندیشید و سعی کنید خصوصیات منفی خود را اصلاح کنید.(پریسا غفوریان – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
جام جم سرا:
اینطور که به نظر می رسد در حال حاضر شما با دو مسئله مهم روبه رو هستید که هر یک از آن ها به تنهایی می تواند سهم بزرگی در ایجاد خلق افسرده در شما داشته باشد. ما هنگامی تنهایی را بیشتر از هر زمان دیگری احساس می کنیم که دیگران تنهایمان می گذارند، چرا که در عین حال که موجودات مستقلی هستیم، تمایل به اجتماعی بودن و برقراری ارتباط با دیگران یکی از حقایق انکارناپذیری است که در زندگی با آن روبه رو هستیم. در حال حاضر نیز همسر شما به نوعی شما را تنها گذاشته و فرزندانتان نیز به نوعی دیگر. اما آنچه مهم است این است که خودتان ، خودتان را تنها نگذارید!
توصیه من به شما مخاطب عزیز این است:
1- خودتان را دوست داشته باشید و بیش از پیش به خود اهمیت دهید. شرایط را بپذیرید، اما آن را به رنج تبدیل نکنید. بگذارید گذشت زمان شما را یاری دهد و در کنار آن تلاشتان بر این باشد که با خلقی که دارید مبارزه نکنید، بلکه مدارا کنید.هر گاه واقعه ای ما را از تعادل روحی که آرامش را برایمان فراهم می ساخته، خارج می کند، تنها لازم است فرصت دهیم این تعادل باز گردد.
2- سعی کنید اوقات فراغت خود را با انجام فعالیت های ورزشی، مطالعه، خرید کردن، دید و بازدید و... پر کنید. پیاده روی و انجام فعالیت های هوازی که همراه با حرکات بدنی سریع و انرژی بر است بسیار کمک می کند تا خلق افسرده تان به مرور برطرف شود.
3- به یاد داشته باشید انسان موجودی از سنگ سخت تر و از گل لطیف تر است. سعی کنید قدرت انعطاف پذیری خود را تقویت کنید. این امر از طریق بهره بردن از جلسات مشاوره تخصصی بهتر امکان پذیر است ، چرا که نیاز است ابتدا خلق افسرده شما تا میزان زیادی کاهش یابد ، آنگاه روش سازگار شدن با رویداد های پیش بینی نشده زندگی را بیاموزید و مهارت سازگاری تان را تقویت کنید.
در پایان لازم است پس از آن که قدری از لحاظ روحی تقویت شدید، به مرور انتخاب های خود در زندگی بپردازید. این که اگر ازدواج فامیلی را پذیرفته بودید، انتظار داشتن فرزندان بیمار می توانسته امری قابل پیش بینی باشد. پس از فوت فرزندان، همسران بهترین تکیه گاه یکدیگر برای تحمل شرایط دشوار و رسیدن به آرامش هستند، لذا قابل درک است که این موضوع برای شما که چنین همسری در کنار خود نداشته اید، دشوار تر بوده باشد. در نهایت از آنجا که حاصل زندگی مشترک هر چه باشد هر دو نفر ( همسران ) در آن سهم دارند، لازم است سر فرصت به سهم خود در این جدایی نیز بیندیشید و سعی کنید خصوصیات منفی خود را اصلاح کنید.(پریسا غفوریان – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
جام جم سرا: راضیه که در زندان سپیدار اهواز به سر میبرد، روز گذشته در گفتوگویی تلفنی با شرق، ضمن درخواست از رییس قوهقضاییه برای نجات جانش جزییاتی از زندگیاش را توضیح داده که «جام جم سرا» به منظور اطلاعرسانی به خوانندگان، آن را بازنشر میکند:
***
وقتی ازدواج کردی نوجوان بودی. رابطهات با شوهرت چطور بود؟
وقتی 14ساله بودم ازدواج کردم. شوهرم با من بدرفتاری میکرد. من هم بچه بودم و نمیتوانستم او را درک کنم همین هم علت اصلی اختلاف ما بود. خیلی اذیت میشدم حتی چندینبار از او کتک خوردم چون میدانستم کسی کمکم نمیکند و گفتن اینکه چقدر با شوهرم اختلاف دارم فقط خودم را جلوی دیگران خراب میکند. به همین خاطر سکوت میکردم و تلاشم این بود که خودم اختلافات را حل کنم. او هیچوقت جلو دیگران آنطور که در خانه تنها بودیم با من رفتار نمیکرد. همیشه جلو دیگران من را مقصر نشان میداد.
چرا از هم جدا نشدید؟
مدتی بعد از ازدواج بچهدار شدیم وجود بچه وضعیت را سختتر کرد. طلاق هم سخت شده بود البته بهخاطر مشکلاتی که داشتم یکبار تصمیم به جدایی گرفتم اما مساله با وساطت خانواده حل شد و من دوباره به زندگی با شوهرم برگشتم. رفتار شوهرم طوری بود که همیشه تحقیر میشدم هر وقت سر مسالهای با هم بحث میکردیم دعوا راه میافتاد و او با فحاشی سعی میکرد من را ساکت کند. این رفتارها خستهام کرده بود تا اینکه روز حادثه به میهمانی رفتیم و برگشتیم و دوباره با هم بحث کردیم. او دو سیلی به صورتم زد و بعد خوابید آنقدر ناراحت شدم که تا صبح نتوانستم بخوابم. خیلی ناراحت بودم. اصلا متوجه کاری که میکردم نبودم اگر میفهمیدم چه ضربهای به خودم و فرزندم و اطرافیانم میزنم این کار را نمیکردم نمیدانستم اگر شوهرم را بکشم چه عاقبتی در انتظارم است. به سمتش شلیک و بعد هم جسد را دفن کردم. آنقدر بچگانه فکر میکردم که دروغ گفتم و مدعی شدم شوهرم گم شده است.
در عالم بچگی خودم فکر میکردم اگر این حرف را بزنم کسی متوجه نمیشود. حتی با یکی از برادرشوهرهایم به دانشگاه شوهرم رفتیم تا مثلا دنبال او بگردیم پدر و برادرشوهرم از بویی که در خانه من بود متوجه شده و جسد را پیدا کرده بودند. بعد که با برادرشوهرم به آگاهی رفتیم آنها به من گفتند جسد پیدا شده و من هم خیلی راحت موضوع را تعریف کردم.
میدانستی اگر شوهرت را بکشی قصاص میشوی؟
هیچ درکی از کاری که کردهام نداشتم. میدانم اشتباههای زیادی انجام دادم ضربه بزرگی به خانواده شوهرم و فرزندم زدم و با هیچ چیز نمیتوان آن را جبران کرد اما در آن زمان واقعا بچه بودم. فکر میکردم بعد از اینکه شوهرم را بکشم وقتی علتش را بگویم من را آزاد میکنند نمیدانستم چه کار زشتی مرتکب میشوم.
پیش از این یکبار پای چوبهدار رفتی. درباره آن روز توضیح بده.
اول اردیبهشت بود ساعت 12ظهر به من گفتند قرار است حکم اجرا شود. خانوادهام را خبر کرده بودند. آنها آمدند و ملاقات آخر انجام شد فقط خدا میداند من تا صبح چه زجری کشیدم. ساعت 9 صبح بود که من و زنی دیگر را برای اجرای حکم بردند. بعد از اینکه حکم آن زن اجرا شد نوبت به من رسید. مادرشوهرم آمده بود به دست و پایش افتادم به او گفتم فکر میکنی اگر خوشبخت بودم و زجر نمیکشیدم دست به چنین کاری میزدم؟ فکر میکنی اگر میتوانستم کاری را که میکنم، درک کنم خودم را اینطور بدبخت میکردم؟ مادرشوهرم خیلی ناراحت بود گریه میکرد و میگفت این حکم باید اجرا شود تا تو عبرتی باشی برای کسانی که شوهرشان را میکشند.
گفتم زمانی که این اتفاق افتاد من 17ساله بودم شما که میدانید چقدر بچه بودم خواهش میکنم من را اینطور تنبیه نکنید. واقعا نادان بودم. مادرشوهرم رضایت نداد گفت باید حکم اجرا شود. پایم را روی صندلی گذاشتم تا برای اجرای حکم بالا بروم همانجا گفتم من فقط 17سالم بود در این موقع خانم محمدی (قاضی اجرای حکم) که در محل حضور داشت گفت صبر کنید. او با چند مسوول هماهنگی کرد و بعد گفت حکم فعلا اجرا نمیشود او گفت دستور آمده تا درباره پرونده با توجه به نوجوانبودن من در زمان وقوع جرم یکبار دیگر استعلام گرفته شود.
حال بدی داشتم تا چند روز کاملا گیج بودم. واقعا مردم. تحمل آن لحظات خودش مثل اعدامشدن است، هم برای من که داشتم بالای چوبهدار میرفتم و هم برای مادرشوهرم که اشک میریخت و گریه میکرد. او داغدار فرزندش است چهارسال است بچهام را ندیدم و میدانم ممکن است تا آخر عمرم هم او را نبینم درد مادرشوهرم را میفهمم اما از او خواهش میکنم به جوانیام رحم کند. اشتباهاتم را میپذیرم و درخواست دارم من را زن 17سالهای ببینند که قدرت تصمیمگیری درستی نداشت.
دقیقا چه خواستهای از مسوولان قضایی داری؟
آن طور که وکیلم گفته درخواست اعاده دادرسی رد شده و حالا فقط رییس قوهقضاییه میتواند به من کمک کند. از آیتالله لاریجانی خواهش میکنم داستان زندگیام را بخواند و برای بررسی وضعیتم فرصتی دوباره بدهد.
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: عده دیگری هم براین باورند که داشتن تناسب اندام به تقویت اعتماد به نفس کمک میکند، در حالی که خیلیها میگویند کسب موفقیت در زندگی عامل افزایش اعتماد بهنفس است. بنابراین میبینید که تعریفهای متعدد و متفاوتی در مورد اعتماد بهنفس وجود دارد، اما کسانی که در این زمینه تخصصی دارند، میگویند معنای اعتماد بهنفس خیلی سادهتر از این حرفهاست؛ اعتماد بهنفس بنابر نظر متخصصان و کارشناسان این حوزه به معنای تحسینکردن و پذیرش شخصیت خودتان است، همینطور که هستید و با همین ضعفها و مشکلاتی که دارید.
به همین دلیل هم کسانی که اعتماد بهنفس خوبی دارند و از این نظر با مشکلی مواجه نیستند، نسبت به خودشان احساس خوبی خواهند داشت و تواناییهایشان را نادیده نخواهند گرفت. البته این گروه از افراد، همانطور که خوبیهای شخصیتشان را میبینند نسبت به نقاط ضعفشان هم آگاه هستند و میدانند بدون عیب و ایراد نخواهند بود، اما این ایرادها نمیتواند زندگیشان را تحت تاثیر قرار دهد یا از محبوبیتی که پیش خودشان دارند، کم کند.
به خودتان دروغ نگویید
خیلی وقتها به خودتان میگویید این کار از شما ساخته نیست، اما واقعا میتوانید آن کار خاص را انجام دهید و اینجاست که به خودتان دروغ گفتهاید. پس بهتر است دست از این کار بردارید و خودتان را با این دروغها فریب ندهید. اگر میخواهید کمی واقعبینانهتر تواناییهایتان را ارزیابی کنید همین الان یک ورق کاغذ و خودکار بردارید و خطی وسط کاغذ بکشید. حالا سمت راست آن خط، نقاط قوت و تواناییهای خود را یادداشت کنید و سمت چپ هم ضعفهایتان را بیاورید. سعی کنید ده مورد از هر کدام در فهرستتان داشته باشید. اگر اعتماد به نفستان کم باشد، احتمالا براحتی نمیتوانید ده نکته مثبت و توانایی را پیدا کنید، اما هرطور شده باید این کار را انجام دهید و حتی اگر خودتان نمیتوانید نکتهای را به فهرستتان اضافه کنید، میتوانید از نظرات دیگران کمک بگیرید. مثلا ممکن است دوستی به شما گفته باشد انسان مهربانی هستید و وقتی دیگران با مشکلی برخورد میکنند، توانایی کمککردن به آنها را دارید؛ خب، همین را در قسمت تواناییهایتان یادداشت کنید.
وقتی کارتان تمام شد، نگاهی به فهرستتان بیندازید و یک بار دیگر آن را مرور کنید. این آزمون ساده به شما کمک میکند تا بهتر بتوانید تواناییهایتان را درک کنید و متوجه شوید اگر بخواهید چه کارهایی از دستتان ساخته است. علاوه بر این، با شناخت نقاط ضعفتان میتوانید کاری برای تغییر آنها انجام دهید و در مدت زمانی مشخص، آنها را برطرف سازید. البته یادتان باشد نباید توقع داشته باشید یک شبه همه چیز عوض شود؛ بلکه لازم است مدتی زمان بگذرد و شما هم بر این موضوع کار کنید تا اعتماد بهنفستان تقویت شده و نقاط ضعفتان کاهش یابد.
انتظاراتتان باید واقعبینانه باشد
هیچ چیز نمیتواند اعتماد به نفس شما را از بین ببرد، مگر تعیین انتظارات غیرواقعی! بنابراین اهدافی را برای خودتان مشخص کنید که در مدتی مشخص قابل دسترسی باشد. کسانی که هدفهای بزرگ و آرزوهای دور از دسترسی دارند، معمولا اعتماد بهنفسشان را از دست میدهند و احساس شکست میکنند و از طرف دیگر کسانی که هدفهای کوچک ولی غیرقابل دسترسی دارند هم همین وضع را خواهند داشت. پس همیشه یادتان باشد هدفی را برای خودتان در نظر بگیرید که قابل دسترسی و واقعی باشد. چنین کاری باعث میشود خودتان را هم خیلی سرزنش نکنید و به همین شیوه، افکار منفی کاهش پیدا خواهد کرد.
ایدهآلگرایی را کنار بگذارید
یکی از مهمترین نکاتی که متاسفانه خیلیها آن را فراموش میکنند، این است که هیچ انسانی نمیتواند کامل باشد و هرچقدر هم سعی و تلاش کند، باز به این هدف نخواهد رسید. پس این افکار را کنار بگذارید و بدانید شما هیچوقت کامل نخواهید بود. به جای چنین فکری بهتر است به پیشرفتها و موفقیتهایتان توجه داشته باشید و آنها را برای خودتان بازگو کنید تا بتوانید ارزششان را هم درک کنید. این کار به قدری مهم است که اگر فرصت داشته باشید حتی میتوانید دفتر یادداشتی را به این کار اختصاص دهید و موفقیتهای کوچک و بزرگتان را در آن بنویسید. در ضمن، یادتان باشد اگر در انجام کاری مرتکب اشتباه شدید، نباید خودتان را سرزنش کنید چون هر انسانی ممکن است اشتباه کند و این اصلا به معنای بد یا ضعیف بودن فرد نیست. بلکه هر اشتباهی میتواند راهی باشد برای پیشرفت و فرصتی برای یادگیری.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
هیچ چیز به اندازه مقایسه کردن خودتان و دیگران نمیتواند اعتماد به نفستان را کاهش دهد؛ بخصوص زمانی که این مقایسه غیرمنطقی و ناعادلانه باشد و با توجه به اینکه ما از جزئیات زندگی دیگران بیاطلاعیم، معمولا همه این مقایسهها غیرمنطقی و ناعادلانه خواهد بود. پس بهتر است این کار را کنار بگذارید و شرایطتان را فقط با خودتان مقایسه کنید. (ضمیمه چاردیواری)
زهره شعاع
psychcentral.com
چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت 10:04
مطالب و حتی فیلمهای متعددی از فرهنگ خودخواهانه برخی شکارچیان منتشر شده و با جستوجویی در فضای اینترنت میتوان به برخی از آنها دست یافت. شکارچی به دنبال شکار است... بسیار خب. دنیای ذهنی برخی از آنها تنها شلیک کردن است... بسیار خب؛ اما آقای شکارچی؛ حیات بشر وابسته است به حیات طبیعت، حیات وحش. در هر دنیایی که سیر میکنی، با هر فرهنگی، هر میزان مطالعه، هر نوع نگاه، لطفاً پیش از فشردن ماشه، اندکی به فرزندان خودت بیاندیش؛ لطفاً!
جام جم سرا: مدتی است میخواهی به دختر مورد علاقهات بگویی دوستش دارید و قصد ازدواج دارید اما هر بار که خواستهاید این کار را بکنید نتوانستهاید. حالا دیگر چه فایده دارد؟ اگر به او نزدیک شوید هم نمیتوانید حرفتان را بزنید. تمام چیزهایی که با خودتان تمرین کرده بودید تا به او بگویید از ذهنتان پریده است. پاهایتان سست میشود و پشت نخستین دیوار متوقف میشوید. حالا از خودتان بدتان میآید. این دفعه اول نیست که کم رویی شما را از پیشرفت باز داشته است و نگذاشته است به خواستههایتان برسید. با تمام وجود دلتان میخواهد چنین نباشید اما چه باید کنید؟
«تو نمیتوانی» از آن کلمات جادویی است که انگار آدم را سنگ میکند آن هم نه برای یک لحظه که برای همه عمر؛ خصوصاً اگر در زمان کودکی زیاد آن را شنیده باشیم.
خیلی از انسانهای کمرو همانهایی هستند که در دوران کودکی بیش از اندازه کنترل شدهاند و به آنها قبولاندهاند که به اندازه کافی خوب نیستند یا نمیتوانند کارها را بخوبی انجام دهند.
سمیه اشرفی روانشناس و مشاور خانواده در مورد این مشکل میگوید: «کمرویی برای شخص شرایطی پـدیـدمی آورد که جلوی ایفای نقش در موقعیتهای اجتماعـی و بیان دلمشغولیها و درخواست ازدواج از شخص مــورد علاقه را میگیرد.»
وی میافزاید که انگار در درون این افراد یک شخص بزرگ سرزنشگر هست که میخواهد جلوی پیشرفت آنان را بگیرد و هروقت که این شخص بخواهد خود را مطرح کند، او را از صحنه عقب میکشد.
خود تخریبی یکی از عادات افراد کمروست و این افراد چون فکر میکنند در مقابل دیگران کامل نیستند ترس از خوب بودن و تداوم نیافتن این خوبی در آنها قوت میگیرد وگاه دچار نوعی وسواس و کمالگرایی نیز میشوند |
این روانشناس کمرویی را عامل عقب ماندن این افراد در تحصیل، شغل، ازدواج و خیلی از مناسبات اجتماعی و خانوادگی میداند و میافزاید:گاه این افراد حقوق خود را نیز نمیتوانند مطالبه کنند.
از خودت بیرون بیا
دنیا آنقدرها که فکر میکنید کوچک نیست. از خود بیرون آمدن نخستین گام برای مبارزه با کمرویی است. البته اگر بخواهید با خودتان مبارزه کنید و موقعیتهایی که خودتان از خود سلب میکنید را باز پس بگیرید.
برای این کار پیش از همه باید سعی کنید اجتماعیتر باشید. هرچقدر بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنید، در برقراری ارتباط موفقتر خواهید شد.
حضور در بـاشگاه، کلاسهای ورزشی، انجمنهای دانشجویی و فعالیتهای خیریه میتواند دامنه دوستان شما را گسترش دهد و بزودی متوجه میشوید حرف زدن و مطرح کردن خود، آنقدرها هم کار دشواری نیست.
یقه خود را بگیرید!
«من هم یک روز مانند همه کمروهای دنیا نمیتوانستم اما امروز میتوانم. یک روز تبدیل به دو نفر شدم. یکی که میترسید خود را مطرح کند و یکی که میخواست از اولی حمایت کند و همه موقعیتهای خوب را از روی هوا بقاپد. نفر دوم حس میکرد نفر اول آنقدر عقب نگهش داشته که تمام موقعیتهای خوب را دارد از دست میدهد بنابراین نقش مشوق و حامی را پیدا کرد.»
سهیلا این خاطرات را تعریف میکند و میگوید: وقتی جلوی خودم را گرفتم تا دیگر کمرویی نکنم که نزدیک ۳۰ سال داشتم و نه دانشگاه قبول شده بودم و نه ازدواج کرده بودم. این برای من شکست بزرگی محسوب میشد و همه آن از کمرویی بود.
وقتی دانشگاه قبول شدم به خودم گفتم دیگر بس است، بایداین بازیها را کنار بگذاری و موقعیت خود را به دست بیاوری. طولی نکشید که مانند جواهر در میان جمع درخشیدم و همه از استعدادهایم با خبر شدند و موقعیتهای خوبی پیدا کردم. امروز یکی از کسانی هستم که دوستانم مرا به عنوان مورد موفق در ازدواج و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی مثال میزنند. کافی است تصمیم بگیری و اراده کنی.
سمیه اشرفی، روانشناس توصیه میکند اگر لازم است با خودتان درگیر شوید و نگذارید خود بازدارندهتان جلوی پیشرفت شما را بگیرد.
مثلاً هر وقت ترسیدید کاری را بکنید و عرق کردید، به خود بگویید: این کار باید انجام شود و یک نفس عمیق بکشید و خود را بیندازید وسط ماجرا قبل از اینکه خود بازدارندهتان بخواهد جلوی شمارا بگیرد.
از مطرح شدن لذت ببرید
اشرفی به جوانی اشاره میکند که برای مشاوره مراجعه کرده بود. او میگفت: هروقت میخواهم خود را در کاری مطرح کنم از اینکه دیگران مرا ببینند، تشویق کنند، پیشرفت کنم یا کاری را درست انجام بدهم میترسم. میترسم که بعداز تشویق متوجه شوند من همیشه به آن خوبی نیستم و مرا کنار بگذارند.
این روانشناس میگوید: خود تخریبی یکی از عادات افراد کمروست و این افراد چون فکر میکنند در مقابل دیگران کامل نیستند ترس از خوب بودن و تداوم نیافتن این خوبی در آنها قوت میگیرد وگاه دچار نوعی وسواس و کمالگرایی نیز میشوند.
با خود میگویند یا باید آنقدر خوب باشم که کسی مرا مسخره نکند یا هیچ چیز نمیگویم.
در حالی که انسان تا شکست نخورد سربلند نمیشود و ظرفیت موفقیتهای بیشتر را کسب نمیکند.
به جای کمبودها افـکـارتـان را سراسر به شخصی که با او در حال گفتوگو هستید متمرکز کنید. این کار تمرکز هردوی شما را برای یک ارتباط موفق افزایش میدهد.
فکر نکنید گوش کنید
یکی از مشکلات افراد کمرو این است که بیش از اینکه به حرفهای طرف مقابل گوش دهند دچار گفتوگوهای ذهنی خود هستند و در مورد اینکه دیگران چه فکری میکنند و چه خواهد شد فکرمی کنند.
یکی از کارهایی که باید برای ترک این رفتار انجام دهید این است که شنونده خوبی باشید.
همواره شما صحبت نکنید اجازه دهید دیگران هم در مـورد خـودشـان مـدتـی پـرحــرفی کنند. سؤالات کلی بـپرسید که احتیاج به پاسخ طولانی دارند و خودتان بنشینید و فقط گوش دهید. هـرگـاه گفتوگو در حال از آب و تاب افتادن بود موضوع جدیدی را آماده داشته باشید. و برای کاهش سختی باز کردن سرصحبت همواره موضوعات آغازگر در اختـیـار داشـتـه باشـیـد تا گفتوگو از آب و تاب نیفتد.
فکر نکنید همه میخواهند به شما طعنه بزنند میتوانید خیلی از حرفها را نشنیده بگیرید و مجبور نیستید با همه چیز جدی برخورد کنید.
مستقل باشید
یکی از مشکلات آدمهای کمرو این است که دائم فکر میکنند دیگران در موردشان چه فکر میکنند.
کمی فکر کنید چه اهمیتی دارد که آنها چه فکر میکنند. مهم این است که شما سعی کنید کار درست را به بهترین نحو ممکن انجام دهید. حتی نتیجه مهم نیست، سعی شما است که اهمیت دارد.
مهم این است که مسیر درست را بپیمایید و رشد خود را حس کنید.
بچههای کمرو تربیت نکنید
درست است که کمرویی عوارض زیادی برای بزرگسالان ایجاد میکند اما روانشناسان ریشههای آن را در کودکی جستوجو میکنند.
همه والدین دوست دارند فرزندانشان را در زمینههای مختلف به رشد برسانند و در آینده رفتارفرزندان برای والدین رضایتبخش باشد، اما برای این کار لازم است شناخت و قدرت ذهن و تواناییهای متناسب با سن فرزند خود را بدرستی بشناسیم و متناسب با آنها از او انتظار داشته باشیم زیرا هر توقع بیجا و کنترل بیش از اندازهای به کمرویی کودک منجر میشود.
کمرویی را تشویق نکنید
پسرک وقتی با مادر به مهمانی میرود به مادر میچسبد، نه بازی میکند و نه شیطنت. همه میگویند او خیلی مؤدب است اما او کمرو، ترسو و خجالتی است.
دختر ۲۵ ساله وقتی مهمان میآید از انظار ناپدید میشود و همه میگویند او دختر آفتاب مهتاب ندیده و محجوبی است، اما او هم یک دختر کمرو و خجالتی است.
متأسفانه تشویق به این رفتار نادرست میتواند پایههای استوار یک ناتوانی اجتماعی را پدید آورد.
کمرویی پدیده گسترده و متنوعی است که نزد افراد، خانوادهها، جوامع و فرهنگهای مختلف معانی متفاوتی دارد.
کودک یا نوجوانی ممکن است از نظر روانشناسی اجتماعی فردی کمرو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقی گردد. به عبارت دیگر بعضیها افراد کمرو را انسانهایی ساکت، مؤدب و محترم میدانند و تصور میکنند که این قبیل افراد، شهروندان سالم و بیآزاری هستند و برخی نیز افراد کمرو را انسانهایی مطیع، حرف گوش کن، مستعد و مقبول اجتماع میدانند.
بعضی نیز کمرویی را برای دختران امری عادی و صفتی مثبت تلقی میکنند و آن را برای پسرها یک ویژگی یا منش ناپسند میدانند، در حالی که کمرویی همان گونه که قبلاً اشاره شد، یک معلولیت اجتماعی و مانع رشد مطلوب شخصیت است و برای هر دو جنس امری است نامطلوب و نابهنجار. بنا براین به والدین توصیه میشود از همان ابتدای تربیت فرزندان جسارت مطرح شدن و مطالبه حق را در کودک پدید آورند و او را چه دختر باشد چه پسر به پنهان شدن و کمرویی تشویق نکنند.
چرا بچهها کمرو میشوند؟
مرجان فضلی روانشناس کودک، کمرویی را دارای الگوی آموخته شده چون مشاهده والدین و نزدیکان کمرو میداند.
وی عامل دیگر کمرویی را تحقیــــر کـــودک در خانه و مدرسه، مقایسه وی با دیگران و برچسب کمرویی بر کـــودک زدن و تلقین کمرویی به او میداند و میافزاید: به کودکان خود هرگز نگویید او خجالتی یا کمرو است و هرگز نگویید دختر باید خجالتی باشد. این کار او را از فعالیتهای عادی اجتماعی نیز باز خواهد داشت.
وی میافزاید: فرزندان خانوادههایی که نقل مکانهای مکــــرر دارند و مدارس کودک را زیاد عوض میکنند ممکن است دچار کمرویی و اختلال در برقراری ارتباط پایدار شوند و از رابطه گرفتن بادیگران احساس نگرانی کنند.
این روانشناس تأکید میکند: برای تغییر رفتار کودک باید نخست رفتارهای خود را تغییر دهید. صبور باشید و ارتباط عاطفی خود را با کودک بیشتر کنید.
قدم به قدم تا اعتماد به نفس
روانشناسان شیوههایی را برای نجات کودکان از کمرویی توصیه میکنندکه میتوانید آن را قدم به قدم دنبال کنید. گاه برخی از این شیوهها در بزرگسالی نیز مؤثر است:
*عوامل کم رویی کودک خود را بشناسید و سعی کنید آن را به حداقل برسانید.
*بیش از توان کودک از او توقع نداشته باشید و کارهای کوچکی از او بخواهید که انجام دهد و به آن در مقابل دیگران پاداش دهید.
*در مهمانیها فرزند خود را همراه ببرید تا اجتماعی شود و در مقابل دیگران او را توبیخ و تنبیه یا مسخره نکنید.
*محیط اجتماعی باید برای کودک جذاب باشد و بتواند به کودک کمک کند تا به صورت فعالانه در محیط اجتماعی شرکت کند.
*سعی کنید فرزندتان کارهایی که در توان دارد به تنهایی انجام دهد.
*فرزند خود را صرفاً به این دلیل که بهتر میتوانید کارهایش را انجام دهید، تشویق به وابستگی نکنید. به او یاد دهید که خودش باید مستقلانه در برابر محیط رفتار کند.
*بازیهای دسته جمعی و فعالانه را به کودک بیاموزید و با ایجاد زمینههای بازی با دوستانش او را به فعالیت اجتماعی تشویق کنید.
*با او برایش خرید کنید و در خرید لباس و لوازم مربوط به خودش از او نظر بخواهید.
*هر روز موضوعی را مطرح کنید که او هم در موردش نظر دهد. مانند غذا، دسر، تفریحات آخر هفته، طرز نظافت خانه و چیزهای کوچک دیگر.
*به خاطر کمرویی از ثبتنام کودک در مهد کودک یا جاهایی که آموزشهای جمعی برای کودکان برقرار است طفره نروید این محیطها به اجتماعی شدن آنها کمک میکند.
*بکن نکنهای بیش از حد شما ممکن است یکی از دلایل کمرویی کودکتان باشد. این کار اعتماد به نفس او را از بین میبرد پس تا میتوانید اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید بدین ترتیب که در مقابل جمع از او بخواهید یکی از کارهایی را که خوب بلد است انجام دهد و از نکات منفی او تا میتوانید صحبت نکنید.
*تمام رفتارهای مثبت وی را تشویق کنید. مسئولیتهایی را به کودک دهید تا او را با جامعه پیرامونش مرتبط کند، مانند خرید مایحتاج خانه یا خریدهای دیگریا حتی برداشتن تلفن. (ماندانا ملاعلی/ایران)
جام حم سرا: اگر شما هم مثل من جزو کسانی هستید که به خاطر چند دقیقه خواب بیشتر، از مدرسه و دانشگاه و اداره جا میمانید، خوب است بدانید جزو 62 درصدی هستید که برای بیداری به 15 دقیقه تا یک ساعت زمان نیاز دارند که هوشیاری کاملشان را بهدست آورند. برای اینکه مجبور نشوید ساعتتان را یک ساعت زودتر از زمان بیداری کوک کنید بد نیست نکات زیر را در نظر بگیرید شاید بخشی از مشکلتان حل شد.
خواب دوباره شما را از خواب سیر نمیکند: متاسفانه خواب بعد از یک بیداری موقتی، عمیقتر میشود. خیلی از افراد وقتی ساعت را خاموش میکنند، به خاطر 15ـ10 دقیقه خواب بیشتر دوباره چشمانشان را میبندند و میخوابند غافل از اینکه بیدار شدن این بار سختتر میشود. وقتی بدن شما یک خواب کامل را پشت سر گذاشته، جسم، آماده بیدار شدن است اما با خوابیدن دوباره، شما بدنتان را مجددا وارد ساعات ابتدایی خواب میکنید پس از چند دقیقه، خواب شما عمیق و بدن شما از حالت آماده برای بیداری خارج میشود، پس بیداری هم سختتر خواهد شد.
افراد صبحگاهی و شبانگاهی: باید توجه داشت که بعضی از مردم با توجه به ویژگیهای روانیشان صبحها بدخلق، کمتحرک و کند هستند. گاهی بیش از دو ساعت زمان نیاز است تا کسی بتواند از این کندی و گیجی خارج شود. در مقابل بعضی از افراد هم هنگام بیداری بسیار پرانرژی و پرتحرک هستند. شاید اصطلاح افراد صبحگاهی و شبانگاهی را شنیده باشید. کسانی که شبانگاهی هستند در ساعات بعدازظهر کارایی و توانایی بالاتری دارند و شبها دیروقت به خواب میروند، در عوض کسانی که صبحگاهیاند، صبحها زودتر از خواب بیدار میشوند و در ساعات ابتدایی روز نشاط و تحرک بیشتری از خود نشان میدهند. به طور کلی این تفاوتها توسط ژنتیک افراد تعیین میشود. ایدهآلترین حالت برای هر کس این است که زندگی و کارش را براساس همین ویژگیهایش برنامهریزی کند. مثلا کسی که شبانگاهی است برای شغلهایی مثل پرستاری یا رانندگی کردن در شب مناسب است.
خواب نوجوانتان را دستکاری نکنید: بسیاری از والدین خواب فرزندان خود را تنبلی فرض میکنند و از ترس اینکه مبادا فرزندانشان به تنبلی عادت کنند آنها را صبح زود بیدار میکنند، این در حالی است که نوجوانان تغییرات فیزیکی و هورمونی قابل توجهی را تجربه میکنند و خوابیدن وسیلهای برای هماهنگ شدن با این تغییرات است. بد نیست بدانید که خوابیدن هنگام صبح کارایی دانشآموزان در مدرسه را نیز افزایش میدهد چرا که خواب خوب، قدرت تمرکز، یادگیری و حافظه را تقویت میکند.
بدنتان را به آرامی وارد دنیای بیداری کنید: زمانی که شما در خواب هستید، تغییرات زیادی در بدنتان رخ میدهد. برای مثال دمای بدن، فشار خون و در نتیجه ضربان قلب کاهش پیدا میکند. تغییر حالت از خواب به بیداری سبب میشود که بدن به طور ناگهانی احتیاج به فعالیت بیشتری پیدا کند، یعنی قلب باید شدیدتر از قبل کار کند و جریان خون در بدن سرعت بگیرد، طبیعی است که بدن شما به اندکی زمان نیاز دارد تا خود را با این تغییرات وفق دهد. بیداری ناگهانی ممکن است سبب شود یک لخته خون کوچک در رگها به خاطر بالا بودن جریان خون از جای خود حرکت کند و خطراتی مثل سکته قلبی و مغزی را به وجود آورد. آمارها هم نشان میدهند که بیشتر حملات قلبی هنگام صبح رخ میدهند.
برنامهریزی کنید: شاید به تعویق انداختن ساعت بیداری به دلیل مشخص نبودن برنامه کاریتان باشد. اگر هر شب برای فردای خود برنامهریزی و ساعت انجام کارها را مشخص کنید، صبح برای بیدار شدن انگیزه بیشتری دارید، ضمن اینکه با همین برنامهریزیهای مداوم یاد میگیرید که چگونه زمانتان را مدیریت کنید تا به تمام کارهایتان برسید.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
جام جم سرا: خشونت در خانواده گاهی علتی بیرون از خانواده دارد. مثلا وقتی پدر خانواده توسط رئیس ادارهاش تحقیر میشود و بهدلایل منطقی توان رویارویی با رئیساش را ندارد، این خشم حاصل شده را به خانواده منتقل کرده و بر سر زن و فرزندانش تخلیه میکند. گاهی نیز خشونت خانوادگی علتی درونی دارد. برای مثال، نداشتن مهارت ارتباطی در خانواده و اینکه اعضای خانواده نمیتوانند به نحو مناسبی با سایر اعضا ارتباط برقرار کنند موجب ایجاد سوءتفاهم، پیشداوری، خشونت و پرخاشگری به دیگر اعضای خانواده میشود.
گاهی مشخص نبودن مرزها و قواعد درون خانواده موجب ابهام در روابط میشود که این نیز به نوبه خود درنهایت خشم و پرخاشگری را جایگزین روابط سالم در خانواده میسازد.
عدم رضایت زناشویی بین زوجین نیز یکی از عوامل نارضایتی از زندگی و درنهایت دلیلی برای ایجاد پرخاشگری است. وقتی زوجین در کنار یکدیگر آرامش داشته باشند، با کوچکترین شکست یا ناکامی، روابط شیرین و آرامشبخش را به سرزمین جنگ در خانه بدل نمیکنند.
متاسفانه وقتی خانوادهای دچار مشکل میشود به جای مراجعه به فردی متخصص، از اطرافیان و معمولا از والدین یا دوستان خود درخواست کمک میکند که اغلب موجب پشیمانی میشود چون بهدلیل نداشتن تخصص و تجربه نهتنها کمکی به حل مشکل نمیشود بلکه در مواردی موجب وخیمتر شدن اوضاع خواهد شد.
یکی از همکاران متخصص در این زمینه تعریف میکرد، یکی از مراجعانش که بهدلیل اختلاف با همسرش دچار مشکلات زناشویی شده بود، به جای در میان گذاشتن این موضوع با همسرش و مراجعه به متخصص، آن را برای همسایهشان بازگو و عجیبتر اینکه از او درخواست کمک و راهنمایی کرده بود!
والدین و رفتارهای آنها، الگویی برای فرزندان محسوب میشود. وقتی والدین مهارت والدگری نداشته باشند، نمیتوانند فرزندانی کارا و با اعتماد به نفس تربیت کنند. مهارت والدگری یکی از مهارتهای مهمی است که صبر زیادی میطلبد. والدینی که خودشان از پدر و مادری آگاه در این زمینه بیبهره بودهاند، اغلب به همان شیوه ناصحیحی که از والدین خود آموختهاند، فرزندان خود را پرورش میدهند و متاسفانه این نقص از نسلهای قبل به نسلهای بعدی منتقل میشود.
تفکیک خویشتن فرزندان که یکی از امور تربیتی در خانواده است، اغلب در ازدواج خود را نشان میدهد. تفکیک خویشتن بدین معناست که فرزندان در خانواده بتوانند همچنانکه در خانواده و با والدین خود زندگی میکنند بهلحاظ هیجانی استقلال داشته باشند. معمولا افرادی که تفکیک خویشتن پایینی دارند، اشخاصی را برای ازدواج برمیگزینند که در این مورد مشابه خودشان هستند. این افراد وقتی با مشکلی در خانواده مواجه میشوند، به جای تلاش برای حل مشکل بهوجود آمده، سعی در فرار کردن از موضوع و کنار کشیدن خود از خانواده دارند یا برعکس چنان خود را غرق در مشکل میبینند که تمام کارها و وظایف و عملکردهایشان را تحتالشعاع قرار میدهد. که البته هردو این رفتارها (کنار کشیدن خود از مشکل یا غرقشدن در آن) اشتباه است
فرزندانمان آنچه هستیم، میشوند نه آنچه میخواهیم. یعنی آنها به چیزی که میگوییم عمل نمیکنند بلکه به آنچه خودمان انجام میدهیم عمل میکنند. نمیتوانیم خودمان نامناسب رفتار کنیم و از آنها انتظار رفتار خوب داشته باشیم |
و هیچکدام به حل مشکل کمکی نمیکند. اما متاسفانه وقتی این افراد با فردی مثل خودشان ازدواج و با مانعی برخورد میکنند و پاسخهای هیجانی یکسانی میدهند که به حل مسأله کمک نمیکند، زندگی مشترک خود را متزلزل میسازند و بهدلیل ناتوانی در حل مشکل، همسرشان را سرزنش کرده و پرخاشگری میکنند و این طرز برخورد با مشکل را به فرزندان خود میآموزند و بدین شکل برخی از رفتارهای غلط را به نسلهای بعدی خود نیز منتقل میکنند. فرزندان آنها نیز با افرادی ازدواج میکنند که مشابه خودشان هستند و این تسلسل معیوب همچنان ادامه خواهد داشت.
یکی از اشکال تربیت معیوب که متاسفانه در خانوادهها رواج دارد، تحقیرکردن است که این فرآیند در زندگی بعدی افراد نیز بهچشم میخورد و موجبات خشم و پرخاشگری را فراهم میسازد.
وقتی تحقیر کردن در خانواده مبدأ (خانواده اصلی هر فرد) روال عادی ارتباط برقرار کردن باشد، مولفهای درونیشده شکل میگیرد که افراد در خانواده بعدی خود نیز از این سبک برقراری ارتباط با همسر یا فرزندشان استفاده میکنند. تحقیر کردن، یک شیوه ارتباطی ناموثر است که درنهایت به پرخاشگری میانجامد.
بنابراین برای جلوگیری از هرگونه خشونت بعدی در خانواده خودمان و فرزندانمان، باید از آموزش خود شروع کنیم. یعنی اگر امروز پدر یا مادر هستیم، از آگاه شدن درباره مشکلات خودمان و آموزش رفتارهای صحیح، شروع کنیم و اگر پدر یا مادر فردا هستیم، بیاموزیم که رفتار صحیح چگونه است تا بتوانیم فرزندانی کارآمد و با اعتماد به نفس و تفکیک خویشتن بالا پرورش دهیم. به این نکته توجه داشته باشیم که فرزندانمان آنچه که هستیم، میشوند نه آنچه که ما میخواهیم باشند. یعنی آنها به چیزی که میگوییم عمل نمیکنند بلکه به آنچه که خودمان انجام میدهیم عمل میکنند. نمیتوانیم خودمان به شکل نامناسبی رفتار کنیم و از آنها انتظار رفتار خوب و مناسب، داشته باشیم...
هرجا که مشکلی میبینیم، باید بدانیم که اولین سهلانگاری از جانب خودمان بوده است. اگر والدینمان آموزشندیده بودند، امروز ما میتوانیم از این آموزش بهرهمند شده و فرزندانمان را نیز از این آگاهی منتفع سازیم و بدینترتیب خانواده سالم و درنهایت جامعهای سالم داشته باشیم.(فرزانه رسانه - کارشناس ارشد روانشناسی)
نزدیکی ایران به مراکز تولید و توزیع گسترده مواد مخدر سنتی مانند داشتن مرزهای طولانی با افغانستان و پاکستان همواره بهعنوان یکی از عوامل اصلی گرایش به مصرف مواد مخدر در کشور بویژه میان جوانان مطرح بوده است؛ اما ورود مواد مخدر صنعتی و افزایش اعتیاد بین جوانان و همچنین کاهش سن اعتیاد و مصرف مواد مخدر صنعتی، نشان داد که عامل هممرزی با افغانستان و مراکز کشت خشخاش، تنها عامل نیست و باید به مسائل دیگر ازجمله کاستیهای آموزشی و فرهنگی توجه بیشتری داشته باشیم.
متأسفانه در سالهای اخیر پدیده منفی اعتیاد در زنان هم در جامعه ایران گسترش یافته و بهرغم عدم ارائه آمارهای دقیق، تحلیلگران و کارشناسان اعلام کردهاند که سن اعتیاد در ایران بشدت کاهش یافته است. این موضوع دستمایهای برای گفتوگو با سالار مرادی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی بود که بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
زمانی که مسائل مربوط به اعتیاد مطرح میشود، با یک مشکل اصلی روبرو هستیم و آن مشکل این است که آمار دقیقی از افرادی که گرفتار این بلای خانمانسوز هستند، در دست نیست. با وجود این، شواهد نشان میدهد که نسبت به یک دهه قبل، هم میزان مصرف مواد مخدر افزایش داشته و هم سن افرادی که گرفتار معضل اعتیاد هستند، بشدت کاهش یافته است. آیا در کمیسیون اجتماعی که جلساتی مفصل با مسئولان دستگاههای مسئول در این زمینه دارد، آمارهایی از این پدیده منفی اجتماعی ارائه میشود؟
دستگاهها و نهادهای مختلفی که بنوعی با معضل اعتیاد مواجه بوده و به طور مستقیم و غیرمستقیم مسئول برخورد با این پدیده منفی و رفع مشکلات موجود هستند، به دلایل مختلف از جمله «عدم ایجاد تنش و استرس در جامعه» از بیان آمارهای دقیق خودداری میکنند. البته در برخی از مواقع عدم ارائه آمار و اطلاعات دقیق ممکن است، کارشناسان را برای تدوین و اجرای راهکارهای پیشگیرانه یا حتی برخوردهای قهری با معضل اعتیاد با مشکل روبهرو کند؛ اما در برخی شرایط این اطلاعرسانی اندک و غیرصریح، آرامش را در جامعه بههمراه داشته و اجازه نمیدهد که مردم دغدغههای بیشتری پیدا کنند.
با وجود این، چگونه باید اظهارنظرهایی که در رابطه با کاهش سن اعتیاد یا افزایش گرایش به مصرف مواد مخدر بین زنان و دختران مطرح میشود را تأیید یا تکذیب کرد؟
پدیده منفی اعتیاد و مصرف مواد مخدر در جامعه ما به اندازهای است که نمیتوان آن را کتمان کرد. به عنوان یکی از اعضای کمیسیون اجتماعی باید بگویم که متأسفانه آمارها نشاندهنده این است که نسبت به یک دهه قبل سن اعتیاد در جامعه ما بشدت کاهش پیدا کرده و از سوی دیگر دختران و زنان بسیاری نسبت به گذشته به این معضل خانمانسوز گرفتار شدهاند؛ بنابراین ما چه آمارها را به طور صریح اعلام یا از بیان آنها خودداری کنیم، باید بدانیم که زنگ خطرها بهصورت جدی به صدا درآمده و دیگر نمیتوان دست روی دست گذاشت. گروههایی که در این حوزه سرشماریهای دقیق انجام دادهاند، در جلسات مختلف به مسئولان دستگاههای مربوطه اعلام کردهاند که میزان گرایش به مصرف مواد مخدر و حتی اعتیاد بین زنان و دختران بهصورت لجامگسیخته و غیر قابل باور در حال افزایش بوده و این امر نگرانیهای جدی مردم و مسئولان را بههمراه داشته است.
فکر میکنید چه عواملی باعث شد که جوانان ما بویژه دختران بهسمت مصرف اعتیاد بروند؟
دلایل مختلفی وجود دارد که بارها گفته شده و متأسفانه آنقدر این دلایل را گفتهایم و فریاد زدهایم، دیگر تبدیل به کلیشه شده و اثرگذاری لازم را ندارد؛ اما باز هم نمیتوانیم واقعیتها را نگوییم. یکی از مهمترین و اصلیترین دلایل گرایش به سمت مصرف مواد مخدر، مشکلات اقتصادی و بیکاری است. تحقیقات نشان میدهد که دختران و زنان ما که گرفتار معضلات اقتصادی بویژه بیکاری هستند، بیش از مردان و پسران منزوی شدهاند و همین انزوا آنها را بهسمت پاتوقها و جمعهایی هدایت میکند که خودشان گرفتار ناهنجاریهای بسیار اجتماعی ازجمله مصرف مواد مخدر هستند. به همین دلیل است که بخش عمده تمرکز دولت و دستگاههای اجرایی ازجمله وزارت کشور و بهزیستی برای رفع مشکلات اقتصادی افراد و اقشار آسیبپذیر هزینه میشود. بازهم تأکید میکنم که تحقیقات نشان داده، بیکاری دختران یکی از عوامل اصلی گرایش آنها بهسمت مصرف مواد مخدر و سپس اعتیاد شدید است.
شما از بیکاری بهعنوان اصلیترین دلیل اعتیاد دختران و زنان نام بردید، اما آمارها و شواهد نشان میدهد که سن اعتیاد بین زنان و دختران بشدت کاهش یافته و آنها در سنین نوجوانی گرفتار میشوند. به طور طبیعی یک نوجوان که مدرسه رفته و درس میخواند، خیلی نباید دغدغه شغل داشته و وقتی بیکار باشد به انزوا کشیده شود و معتاد شود...
همانطور که پیشتر نیز گفتم، تنها یکی از دلایل، مسائل اقتصادی است و فقر فرهنگی و آموزشی نیز در این حوزه دخالت دارد. ضمن اینکه آمارها نشان میدهد، خانوادههایی که مشکلات اقتصادی داشته و درگیر مسائل معیشتی هستند، دختران آنها بیشتر به سمت اعتیاد کشیده میشوند؛ بنابراین در اینجا هم یکی از دلایل اصلی مشکلات اقتصادی است و خود این مشکلات زمینه کمبودهای فرهنگی و آموزشی را فراهم میکند.
اعتیاد فینفسه دارای آثار مخرب فراوانی است؛ اما این پرسش مطرح میشود که آثار و تبعات اعتیاد یک زن هم بین نزدیکان، اقوام و جامعه مانند مرد معتاد است؟
به هیچ عنوان اینگونه نیست. متأسفانه باید گفت که اثر مخرب اعتیاد زنان بمراتب بیشتر از مردان است. به عنوان نمونه اگر پدر یک خانواده گرفتار معضل اعتیاد باشد مادر، مدیریت خانواده را بر عهده گرفته و از خسارات این فاجعه کم میکند. این زن تلاش میکند تا کانون خانواده را حفظ کرده و فرزندان به سمت اعتیاد و انحرافات اجتماعی گرایش پیدا نکنند؛ اما وقتی مادر خانواده خود گرفتار این معضل شده، چگونه میتوان امیدوار به حفظ کانون آن خانواده بود؟ از سوی دیگر گرفتاری مادران، اثر بسیار شدیدی در تربیت فرزندان دارد. متأسفانه طی سالهای اخیر گسترش دامنه اعتیاد بین زنان و دخترانی که باید آینده این کشور را بسازند، بشدت افزایش یافته و ما هماکنون آسیبهای بسیاری را از این معضل تحمل کرده و متأسفانه در آینده نیز آسیبهای بیشتری را مشاهده میکنیم. از سوی دیگر، وقتی یک زن یا دختر به دام اعتیاد میافتند، بیش از مردان گرفتار ناهنجاریهای خطرناکتری چون فساد، فحشا، فرار از خانه و حتی مشارکت در امر توزیع مواد مخدر میشوند؛ بنابراین باید گفت که اثرات مخرب اعتیاد زنان به مراتب بیشتر از مردان است.
اگر ممکن است بگویید دستگاههایی که متولی امر مبارزه با مواد مخدر هستند تا چه اندازه به وظایف خود در این زمینه عمل کردهاند؟
متأسفانه برای پاسخ به این پرسش باید باز هم همان حرفهای تکراری گذشته را بیان کنم. نخست اینکه برخورد با این پدیده منفی اجتماعی تکبعدی نیست و یک دستگاه بتنهایی نمیتواند از عهده مسئولیت برآید. به همین دلیل همه باید مشارکت لازم را داشته باشیم، یعنی در بخشهای مختلف ازجمله نهاد قانونگذاری، دستگاههای اجرایی، نهادهای انتظامی و قضایی و بالاخره متولیان امور فرهنگی و نهادهای حمایتی به وظایف خود عمل کنیم. شواهد نشان میدهد که ما نتوانستیم به این وظایف درست عمل کنیم وگرنه شرایط فرهنگی جامعه امروز ما به صورت دیگری بود و اگر امروز نیز زنگخطرهای جدی را نشنیده بگیریم، با معضلات بیشتری روبرو میشویم. (امیرتوحید فاضل/شهروند)