جام جم سرا: عده دیگری هم براین باورند که داشتن تناسب اندام به تقویت اعتماد به نفس کمک میکند، در حالی که خیلیها میگویند کسب موفقیت در زندگی عامل افزایش اعتماد بهنفس است. بنابراین میبینید که تعریفهای متعدد و متفاوتی در مورد اعتماد بهنفس وجود دارد، اما کسانی که در این زمینه تخصصی دارند، میگویند معنای اعتماد بهنفس خیلی سادهتر از این حرفهاست؛ اعتماد بهنفس بنابر نظر متخصصان و کارشناسان این حوزه به معنای تحسینکردن و پذیرش شخصیت خودتان است، همینطور که هستید و با همین ضعفها و مشکلاتی که دارید.
به همین دلیل هم کسانی که اعتماد بهنفس خوبی دارند و از این نظر با مشکلی مواجه نیستند، نسبت به خودشان احساس خوبی خواهند داشت و تواناییهایشان را نادیده نخواهند گرفت. البته این گروه از افراد، همانطور که خوبیهای شخصیتشان را میبینند نسبت به نقاط ضعفشان هم آگاه هستند و میدانند بدون عیب و ایراد نخواهند بود، اما این ایرادها نمیتواند زندگیشان را تحت تاثیر قرار دهد یا از محبوبیتی که پیش خودشان دارند، کم کند.
به خودتان دروغ نگویید
خیلی وقتها به خودتان میگویید این کار از شما ساخته نیست، اما واقعا میتوانید آن کار خاص را انجام دهید و اینجاست که به خودتان دروغ گفتهاید. پس بهتر است دست از این کار بردارید و خودتان را با این دروغها فریب ندهید. اگر میخواهید کمی واقعبینانهتر تواناییهایتان را ارزیابی کنید همین الان یک ورق کاغذ و خودکار بردارید و خطی وسط کاغذ بکشید. حالا سمت راست آن خط، نقاط قوت و تواناییهای خود را یادداشت کنید و سمت چپ هم ضعفهایتان را بیاورید. سعی کنید ده مورد از هر کدام در فهرستتان داشته باشید. اگر اعتماد به نفستان کم باشد، احتمالا براحتی نمیتوانید ده نکته مثبت و توانایی را پیدا کنید، اما هرطور شده باید این کار را انجام دهید و حتی اگر خودتان نمیتوانید نکتهای را به فهرستتان اضافه کنید، میتوانید از نظرات دیگران کمک بگیرید. مثلا ممکن است دوستی به شما گفته باشد انسان مهربانی هستید و وقتی دیگران با مشکلی برخورد میکنند، توانایی کمککردن به آنها را دارید؛ خب، همین را در قسمت تواناییهایتان یادداشت کنید.
وقتی کارتان تمام شد، نگاهی به فهرستتان بیندازید و یک بار دیگر آن را مرور کنید. این آزمون ساده به شما کمک میکند تا بهتر بتوانید تواناییهایتان را درک کنید و متوجه شوید اگر بخواهید چه کارهایی از دستتان ساخته است. علاوه بر این، با شناخت نقاط ضعفتان میتوانید کاری برای تغییر آنها انجام دهید و در مدت زمانی مشخص، آنها را برطرف سازید. البته یادتان باشد نباید توقع داشته باشید یک شبه همه چیز عوض شود؛ بلکه لازم است مدتی زمان بگذرد و شما هم بر این موضوع کار کنید تا اعتماد بهنفستان تقویت شده و نقاط ضعفتان کاهش یابد.
انتظاراتتان باید واقعبینانه باشد
هیچ چیز نمیتواند اعتماد به نفس شما را از بین ببرد، مگر تعیین انتظارات غیرواقعی! بنابراین اهدافی را برای خودتان مشخص کنید که در مدتی مشخص قابل دسترسی باشد. کسانی که هدفهای بزرگ و آرزوهای دور از دسترسی دارند، معمولا اعتماد بهنفسشان را از دست میدهند و احساس شکست میکنند و از طرف دیگر کسانی که هدفهای کوچک ولی غیرقابل دسترسی دارند هم همین وضع را خواهند داشت. پس همیشه یادتان باشد هدفی را برای خودتان در نظر بگیرید که قابل دسترسی و واقعی باشد. چنین کاری باعث میشود خودتان را هم خیلی سرزنش نکنید و به همین شیوه، افکار منفی کاهش پیدا خواهد کرد.
ایدهآلگرایی را کنار بگذارید
یکی از مهمترین نکاتی که متاسفانه خیلیها آن را فراموش میکنند، این است که هیچ انسانی نمیتواند کامل باشد و هرچقدر هم سعی و تلاش کند، باز به این هدف نخواهد رسید. پس این افکار را کنار بگذارید و بدانید شما هیچوقت کامل نخواهید بود. به جای چنین فکری بهتر است به پیشرفتها و موفقیتهایتان توجه داشته باشید و آنها را برای خودتان بازگو کنید تا بتوانید ارزششان را هم درک کنید. این کار به قدری مهم است که اگر فرصت داشته باشید حتی میتوانید دفتر یادداشتی را به این کار اختصاص دهید و موفقیتهای کوچک و بزرگتان را در آن بنویسید. در ضمن، یادتان باشد اگر در انجام کاری مرتکب اشتباه شدید، نباید خودتان را سرزنش کنید چون هر انسانی ممکن است اشتباه کند و این اصلا به معنای بد یا ضعیف بودن فرد نیست. بلکه هر اشتباهی میتواند راهی باشد برای پیشرفت و فرصتی برای یادگیری.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
هیچ چیز به اندازه مقایسه کردن خودتان و دیگران نمیتواند اعتماد به نفستان را کاهش دهد؛ بخصوص زمانی که این مقایسه غیرمنطقی و ناعادلانه باشد و با توجه به اینکه ما از جزئیات زندگی دیگران بیاطلاعیم، معمولا همه این مقایسهها غیرمنطقی و ناعادلانه خواهد بود. پس بهتر است این کار را کنار بگذارید و شرایطتان را فقط با خودتان مقایسه کنید. (ضمیمه چاردیواری)
زهره شعاع
psychcentral.com
جام جم سرا: پدرم به خاطر عمویش بلافاصله به خواستگاری آنها پاسخ مثبت داد، من هم که دیگر امکان تحصیل در روستا برایم فراهم نبود، از سوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بودم و شرایط ازدواجم مهیا بود. چند روز بعد که خانواده عموی پدرم مهمان ما بودند با اصرار آنها مراسم عقد من و رحمت در یک جمع خانوادگی و با کمترین هزینه برگزار شد.
یک ماه بعد، رحمت به عنوان راننده اتوبوس در مشهد مشغول به کار شد و منزلی را هم برای زندگی مشترکمان اجاره کرد.
آن روزها من خیلی خوشحال بودم که با یکی از بستگانم ازدواج کردهام اما همه این دل خوشیها بیشتر از ۶ ماه طول نکشید. این سیه روزیها هنگامی بر زندگیام سایه افکند که راننده مینی بوس روستا، پاکت نامهای را به در منزلمان آورد. وقتی نامه را گشودم فقط حیران و بهت زده به مادرم نگاه میکردم زبانم بند آمده بود و چیزی برای گفتن نداشتم.
داخل پاکت حکم تأیید شده دادگاه آذربایجان غربی بود و زنی به نام مریم مدعی شده بود که همسر رحمت است و او علاوه بر اینکه نفقه زندگیاش را پرداخت نکرده، برای فرزند یک سالهاش هم شناسنامه نگرفته است!
هراسان نامه دادگاه را به یک وکیل نشان دادیم که او هم با تأیید متن حکم صادر شده از دادگاه گفت: نامزد شما قبلاً به طور موقت با زنی به نام مریم ازدواج کرده است.
دیگر کاخ آرزوهایم فرو ریخت و تازه فهمیدم که خانواده عموی پدرم چرا اصرار به برگزاری هر چه زودتر مراسم عقد داشتند. پدرم هم وقتی در جریان ماجرا قرار گرفت، تلفنی با عمویش به مشاجره پرداخت که چرا زندگی دخترم را به بازی گرفتید!
همان روز من دادخواست طلاق را به دادگاه ارائه کردم اما واقعیت این است که مقصر خودمان بودیم چرا که بدون اطلاع از زندگی عموی پدرم و خانوادهاش و تنها به خاطر یک نسبت فامیلی، حاضر به برگزاری مراسم عقد شدیم بدون اینکه درباره خانوادهای که ۱۹ سال از آنها خبری نداشتیم، اطلاعاتی کسب کنیم.
«رحمت» هم بعد از فاش شدن این موضوع و ترس از دستگیری به سراغ همسر موقت خود رفت تا برای فرزندش شناسنامه بگیرد و در این میان آینده من در سیاهی مطلق قرار گرفت. (خراسان)