شروین فوق دیپلم حسابداری است و در خانواده نسبتا مرفهی بزرگ شده است ولی در هفده سالگی برای اولین بار تریاک میکشد و به ظن خودش اعلام استقلال میکند. همین اتفاق مسیر زندگیاش را کاملا تغییر میدهد به طوری که به استخدام رسمیاش در یک شرکت دولتی هم پشت پا میزند. شروین که هر روز بیشتر در منجلاب اعتیاد فرو میرود و برای نجات از بند اعتیاد به تریاک دست به دامان شیشه، حشیش و کراک میشود و پس ازطرد شدن از سمت خانواده به کارتن خوابی روی میآورد. اما شروین پس از هجده سال اعتیاد به انواع مخدر و دو سال کارتن خوابی تصمیم میگیرد به زندگی طبیعی باز گردد.
.
.
موسسه طلوع یکی از مراکز اصلی کمک به معتادان و کارتن خوابها، بازارچه خیریهای راه اندازی کرده است تا محصولات تولیدی زنان سرپرست خانوار و مردان تازه ترک کرده را به فروش برساند. حالا موقعیتی فراهم شده است تا این افراد مهارتهایی را کسب و از طریق آن امرار معاش کنند. بازارچه طلوع در خیابان مفتح جنوبی محل فروش محصولات رنگ و وارنگ اعضای این موسسه است. طبقه بالای مجتمع هم کارگاه خیاطی ای است که افراد پس از کسب مهارت های لازم به آنجا منتقل می شوند تا محصولات مورد نیاز بازارچه را مستقیما تولید کنند. به سراغ یکی از کارتن خوابهای به زندگی برگشته این موسسه رفتیم تا زیر و بم زندگی پر فراز و نشیبش را از زبان خودش بشنویم.
شروین بلند قامت است و استخوان بندی درشتی دارد اما چین و چروکها خیلی زود روی صورتش نقاشی شده است و حداقل ده سالی از سن واقعیاش پیرتر نشان می دهد. سگرمه های در هم تنیدهاش دلهره به همراه می آورد ولی با به زبان آوردن اولین کلمات باب دوستی باز میشود و با خندههایش فضا را صمیمی می کند، حتی قلوه کن شدن ردیف دندان های بالاییاش هم به نمک ماجرا اضافه می کند. با احتساب امروز ده ماه و چهار روز است که شروین تصمیم گرفته هجده سال اعتیاد را پشت سر بگذارد و به قول خودش دوباره متولد شود. بغضهایگاه و بیگاه و صداقتی که در پس چشمان ترِ شروین به چشم می خورد نشان از تصمیم قاطعش برای بازگشت به زندگی دارد. شروین نه تنها از بند اعتیاد رها شده است بلکه حالا به عنوان فروشنده یکی از غرفههای بازارچه خیریه مشغول به فعالیت است. حالا پس از گذشت ده ماه پاکی از هرگونه مواد مخدر، از روزهای سخت زندگیاش میگوید.
ضیافت مرده خواری
یک بار که عجیب خمار شده بودم، باران شدیدی گرفته بود و به خودم میلرزیدم. یکدفعه صدای ترمز ماشین و بعد هم تصادف را شنیدم. ماشین به خانمی زده بود و خانم در جا فوت کرده بود. مردم بالای سر جنازه میرسیدند و کفاره میانداختند. چشمم که به پولها افتاد دست و پایم شل شد و چند ساعتی پشت شمشادها منتظر ماندم تا پلیس صورت جلسه کند. ماشین نعشکش هم آمد و جنازه را به همراه مقداری از پول هایی که رویش بود همراه خود بردند. تنها یک سرباز مانده بود که داد و بیداد کردم «چی میخوای وایسادی؟ بدبختی مردم دیدن داره؟» بنده خدا فکر کرد من از اقوام خانم تصادف کردهام و راهش را گرفت و رفت. سریع رفتم وسط خیابان و هرچه پول کنار جدول و کف خیابان ریخته بود جمع کردم. سی هزار تومانی میشد و سور و سات یک وعدهام را فراهم می کرد.
مرگ در میزند
هیچی پول نداشتم، نه برای جنس و نه حتی برای یه لقمه غذا. برای صاحب پاتوقها کشیک می دادم تا اگر کلان! (کلانتری) اومد خبر بدهم. در عوضش بهم آشغال مواد و ته مانده غذایشان را میدادند تا فقط زنده بمانم. یک شب که برای کشیک دادن جلوی کانال کم آبی چمباتمه زده بودم، خوابم برد. در همان حال سرم به سمت جلو خم شد و من کله معلق زدم و با کمر به داخل کانال پرت شدم. صدای افتادنم به قدری بلند بود که صاحب پاتوق آمد بالای سرم ببیند چه شده. هیچکس باور نمی کرد هنوز زنده باشم ولی حتی یک خراش هم بر نداشتم. یک فیزیوتراپیست معتاد هم داشتیم، می گفت: «در حالت خواب وزن بدنت تقسیم شده و فشار زیادی به کمرت نیومده واگرنه مرده بودی.»
رسم معتاد کشی
زمستان پارسال زمانی که سرمای شدیدی افتاد با دوست کُردم توی غار نشسته بودیم که دیدم حالش بدجوری خراب شد ولی هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. این بنده خدا همان شب فوت کرد و خبر به گوش صاحب پاتوق رسید. صاحب پاتوق هم که حوصله مامور بازار را نداشت، گفت: «هرکی این نعشو ببره بیرون یک گرم پیش من داره» من هم که خمار مواد بودم قبول کردم جنازه رفیقم را کول کنم و تا نزدیکی اتوبان ببرم. تا مقصد یک شیب نسبتا تندی بود که با برف پوشیده شده بود. چندین بار تا یه مسیری بالا میرفتم و یک دفعه تعادلم بهم میخورد و به همراه جنازه تا پایین شیب سقوط می کردم. بعد از یک ساعت کلنجار رفتن نعش را نزدیک اتوبان رساندم و برگشتم پاتوق اما به جای یک گرم مواد انواع فحش و ناسزا نصیبم شد و صاحب پاتوق تهدیدم کرد. «اگه بازم ببینمت می فرستمت پیش دوست کُردت.»
تولد یک رویا
حالا که به آن روزها فکر می کنم از خودم خجالت میکشم ولی اعتیاد قدرت تصمیم گیریام را گرفته بود و کاری از دستم بر نمی آمد. الان می دانم با اینکه خیلی بد کردم ولی مادرم باز هم چشم انتظار برگشتنم است اما هنوز جرات رو در رو شدن با خانواده را ندارم چون بارها ترک کرده ام حتما فکر می کنند که این بار هم مثل دفعات قبلی است. با خودم عهد کردهام که تا یک سال آینده به مرحله ای برسم که بتوانم سربلند وارد جامعه شوم و به پیش خانواده برگردم. «خودمو سپردم دست خدا. باید منو آدم قابل قبولی کنه، این حقمه.»
خانم جدیری یکی از خیرین و مسئول بازارچه خیریه طلوع بینشانهها بر حرفهای شروین صحه میگذارد و مطمئنمان میکند تصمیم شروین برای بازگشت به زندگی پاک و سالم قطعی است و این خاطرات حیرتانگیز و ترسناک برای همیشه به حافظه تاریخ پیوسته است.(مجله مهر/ محمدرضا جعفری)
70
به دنبال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا این شهروند ایرانی – آمریکایی به نام «شروین پیشهور» Shervin Pishevar رهبری کمپینی را برای جدایی ایالت کالیفرنیا از آمریکا برعهده گرفته است.
از زمان اعلام پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، شمار زیادی از مردم با تظاهرات در شهرهای کالیفرنیا خواستار استقلال این ایالت از آمریکا و ایجاد کشور کالیفرنیا شدند.
سایت سی ان بی سی آمریکا نوشت: شروین پیشه ور فعال اقتصادی ایرانی – آمریکایی و یکی از بزرگترین سرمایهگذاران و مغز متفکر در پشت فعالیتها برای درخواست استقلال ایالت کالیفرنیا از آمریکا بود.
این رسانه افزود: شروین پیشهور یکی از سرمایهگذاران بزرگ و اصلی در زمینه نانوفناوریها در جهان و سهم بزرگتر را در شرکت (Uber) متخصص در زمینه حمل و نقل دارد که دفتر آن در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیاست.
در این گزارش آمده است: این شهروند ایرانی – آمریکایی سهم بزرگی را نیز در شرکت «هایپرلوپ وان» (Hyperloop One) فعال در زمینه حمل و نقل دارد.
شروین پیشهور در مصاحبه با این سایت خبری نیز گفته است که هدفش از این کمپین، درخواست استقلال کالیفرنیا تحت شعار «Calexit» است.
او قبل از این در کمپینهای جمعآوری پول برای ستاد تبلیغاتی هیلاری کلینتون کاندیدای دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا فعالیت میکرد.
ناظران سیاسی میگویند که این ایالت همه ویژگیها را برای اینکه دارای دولت مستقل شود، دارد. ایالت کالیفرنیا واقع در جنوب غربی آمریکا و در ساحل اقیانوس آمریکا با داشتن ۴۰ میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین ایالت آمریکاست. کالیفرنیا همچنین بعد از آلاسکا و تگزاس بزرگترین ایالت آمریکا از نظر مساحت است.
مرکز ایالت کالیفرنیا شهر ساکرامنتو و لسآنجلس، سن دیگو، سن خوزه و سانفرانسیسکو از شهرهای مهم آن است.
اکثریت ساکنان ایالت کالیفرنیا هواداران حزب دموکرات هستند و در انتخابات اخیر نیز در این ایالت، هیلاری کلینتون کاندیدای دموکراتها توانست بر رقیب جمهوریخواه خود یعنی ترامپ پیروز شود و تمامی ۵۰ رای الکترال این ایالت را از آن خود کرد.
شروین پیشهور متولد ۱۹۷۴ در تهران ،کارآفرین و سرمایهگذار خطرپذیر ایرانی تبار مستقر در منطقه خلیج سانفرانسیسکودر ایالات متحده آمریکا است. او به همراه اسکات استنفورد شریک شرپاونچرز، و از مؤسسین و رئیس هیئت مدیرهٔ هایپرلوپ تکنالجیز است. او بیش از همه به این دلیل که از سرمایه گذاران اولیهٔ اوبر، بوده مشهور است.
اوبر یک سرویس هم سفری آنلاین مستقر در سان فرانسیسکو است. اپلیکیشن تلفن هوشمند به طور خودکار مسافرین را با نزدیکترین راننده مرتبط میسازد و موقعیت مسافر را به راننده میفرستد. مشتریان از طریق اپ تلفن تقاضای سواری کرده و موقعیت رانندهٔ خود را ردیابی میکنند. رانندگان اوبر از خودروی شخصی خود استفاده میکنند. این سرویس در اوت ۲۰۱۶ در ۶۶ کشور و ۵۰۷ شهر در سطح جهان در دسترس است. اپ اوبر به طور خودکار کرایه را محاسبه کرده و پرداختی را به راننده منتقل میکند. با افزایش محبوبیت شرکتهایی چون اوبر، بسیاری از شرکتهای دیگر مدل کسب و کار آن را تکرار کرده و این روند به «اوبری سازی» مشهور شده است. در بسیاری جاها آنان مورد حملات شدید صنعت تاکسیرانی قرار گرفتهاند که آنان را به عملیات تاکسیرانی غیرقانونی، پایین آوردن قیمت و خدمات ناایمن متهم میکنند.
گفته میشود شروین پیشه ور و همسر سابقش حدود۷۰۰ هزار دلار به اوباما کمک کرده اند تا در انتخابات برنده شود.
شروین، مثل خیلی از نوابغ دیگر، کارش را از یک گاراژ شروع کرد و مجبور شد مدتی به عنوان نگهبان کار کند و شبی ۸ دلار دستمزد بگیرد! اما او در شبهای نگهبانی با کمک لپ تاپ ال جی مینی که مادرش به او داده بود، آنلاین میشد و طرحهایش را آماده میکرد!
خوشبختانه طرح سیستم عامل تحت وب او سرمایهگذارانی پیدا کرد و توانست مبلع ۷۰۰ هزار دلار جمعآوری کند. یکی از سرمایهگذاران او برادر مایکل دل معروف بود! او سه سال این شرکت را چرخاند و ۱۰ میلیون دلار عایدش شد!
شروین پیشهور تا به حال حدود ۳۰ استارتآپ راه انداخته است و از این محل ۵۰ میلیون دلار درآمد داشته است. او مؤسس و رئیس شرکت SGN است که یکی از شرکتهای پیشرو در زمینه بازیهای اجتماعی و موبایل است.
هماکنون میلیونهای نفر بازیهای شرکت او را مثل F.A.S.T، kies of Glory, Exo-Planet, iBowl, iGolf, iBasketball در گوشیهای آیفون یا در فیسبوک نصب کردهاند. مشهورترین بازی آنها در فیسبوک (fluff)Friends است.
در اهمیت شرکت SGN همین بس که طبق آمار گرفته شده، بیش از ۲۵ درصد بازیهای نصب شده در آیفون و آیپاد تاچ ساخته این شرکت هستند!
شروین، مؤسس Webs.com هم است، که یک شبکه اجتماعی بزرگ انتشار محتوا با بیش از پنجاه میلیون عضو است.
او در زمینه سرمایهگذاری در استارتآپها، بسیار باهوش عمل میکند، کافی است به نام استارتآپهایی که او در آنها سرمایهگذاری کرده است و هماکنون بسیار مشهور شدهاند، دقت کنید. یکی از نام آشناترین آنها Gowalla است.
روزنامههای وال استریت ژورنال، فایننشیال تایمز، نیویورک تایمز، لوس آنجلس تایمز و خبرگزاریهایی مثل CNN و CNBC مقالههای در وصف او دارند و با جستجوی سادهای در اینترنت دهها مطلب در مورد او پیدا میکنید.
او یکی از اعضای گروه سیاستگذاری فناوری، رسانهها و ارتباط از راه دور است که با اوباما در زمینه طرحهای فناوری و ابتکاری یاری میرساند!
او به هوش دانشجوهای ایرانی اطمینان دارد و دانشگاه شریف را به مانند MIT آمریکا میداند.