جام جم سرا: دکتر فرهاد اقطار با بیان این مطلب افزود: با توجه به اینکه در گذشته سامانه ای جامع و آماری برای بررسی آسیبهای اجتماعی در کشور وجود نداشت و برهمین اساس امکان برنامه ریزی و سیاستگذاری دقیقی برای این مشکلات نبود و به همین دلیل از سال قبل سامانه آسیبهای اجتماعی با رویکرد عوامل محافظت کننده و خطرساز از سوی سازمان بهزیستی راه اندازی شد.
وی از رصد آسیبهای اجتماعی طی چند مرحله خبر داد و گفت: در این مرحله رصد آسیبهای اجتماعی براساس پژوهشهایی که از فرد بدست آمده انجام و مشخص شد که طلاق، فساد اخلاقی، اعتیاد، روابط خارج از سطوح خانواده و کودکان کار و خیابان مهمترین آسیبهایی مطرح شده در میان خانواده هستند.
مدیرکل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی تاکید کرد: فقر، میزان تحصیلات، داشتن سرپرست و یا نبود پدر در خانواده و... از جمله فاکتورهایی بود که در این پژوهش مورد تاکید قرار گرفتند.
به گفته اقطار، براساس بیشترین آسیبهای عنوان شده سیاستگذاری و برنامه ریزی و همچنین متناسب با آنها اجرا می شود.
وی همچنین از اجرای سراسری این طرح در سال جاری خبر داد و اظهار داشت: رصد آسیبهای اجتماعی و عوامل محافظت کننده و خطر ساز امسال در تمامی استانهای مختلف کشور اجرایی می شود و براساس آسیبهای موجود در هر استان و منطقه خاص مسئولین برنامه ریزی می کنند.
این مسئول در سازمان بهزیستی گفت: هر منطقه ای آسیبهای خاص خود را دارد به همین دلیل شناسایی آنها به تفکیک در سیاستگذاریها نقش مهمی ایفا می کنند و البته هزینه مورد نیاز برای اجرا نیز تامین و مشکلی ایجاد نخواهد شد(مهر)
جام جم سرا: دیروز که رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق قوه قضاییه این سه عدد را رسانهای کرد، سندی بود بر تائید روند رو به رشد فروپاشی خانوادهها که بخش بزرگی از آن به دست مردان رقم میخورد.
گزارش فریبا حاجیعلی از وضعی که در آن قرار گرفتهایم، قابل تامل است. او سکاندار کارگروهی است که وظیفهاش پیشگیری از آسیبهایی است که به تحکیم و تعالی خانواده ضربه میزند، اما واقعیتی که او در گفتوگو با مهر روایت میکند، درباره خانوادههایی است که بنیان آنها به دلایل متعدد از هم پاشیده است و از آنها فقط یکردپا در میان آمارها باقی مانده است.
در جمعبندی فریبا حاجیعلی، اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و جرح، تنفر و بیعلاقگی، سوءظن به همسر، درآمد ناکافی برای اداره زندگی، بیماریها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد زوج، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحرافات جنسی یکی از زوجین و اختلالات جنسی 17 دلیلی است که بنیان خانوادهها را سسست کرده و از هر یکصد پرونده، 48 مرد و 23 زن را در جایگاه خواهان در پرونده طلاق نشانده است. البته اینکه کدام یک از این عوامل هفدهگانه، مردان را به ترکزندگی ترغیب کرده و کدام عوامل سبب دلزدگی زنان از ادامه زندگی شده، مشخص نیست، ولی مسجل است که این دلایل بخشی از حقیقتی است که زیر پوست خانوادههای ایرانی میخزد و به تحکیم بنیان آن لطمه میزند.
طلاق از ازدواج عقب است، اما...
تا به حال همیشه آمار طلاقها از ازدواجها عقبتر بوده است، اما با اینکه ازدواج همیشه پیش بوده، نگرانی از بابت رشدی است که طلاقها دارد و کاهشی است که ازدواجها تجربه میکند. طبق آمار سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در سال 92، 757 هزار و 197 مورد ازدواج در کشور ثبت شده که نسبت به سال91، 4.4 درصد کاهش داشته است.
در مقابل، مجموع طلاقهایی که در سال 92 ثبت شده 158 هزار و 753 مورد بوده که 4.6 درصد نسبت به سال قبل از آن رشد داشته که آن کاهش و این افزایش موجب نگرانی است.
از سوی دیگر طبق آماری که این سازمان از میزان ازدواجها و طلاقهای ثبت شده در دو ماه فروردین و اردیبهشت امسال در اختیار جامجم قرار میدهد در این 62 روز، 130 هزار و 325 ازدواج و 23 هزار و 792 مورد طلاق در کشور ثبت شده که اگر سهم 48 درصدی مردان و سهم 23 درصدی زنان در درخواست برای طلاق را محاسبه کنیم، نقش بیش از 5000 زن و بیش از 11هزار مرد در وقوع طلاق روشن میشود که این همان عدم تناسبی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
استحکام خانواده، قربانی تمایلات فردی
میگویند در دعوای زناشویی نمیشود تشخیص داد حق با کدام طرف است، چون روابط زوجها زیر سقف زندگی مشترک آنقدر پیچیده است که تا کسی از همه زوایای پنهان این زندگی باخبر نباشد، نمیتواند در وقایع بحرانی میان آن دو قضاوت کند.
اما علی انتظاری از جامعهشناسان و آسیبشناسان مسائل خانوادگی براساس تحلیلی که از جامعه امروزی و خلق و خوی مردم دارد، گرایش زوجها به طلاق و افزایش درخواست مردان برای جدایی را به چند عامل ربط میدهد.
او در گفتوگو با جامجم به وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی که سنگ جلوی پای خانوادهها میاندازد، اشاره میکند و میگوید وقتی آدمها احساس کنند ازدواج برای آنها مزیت نسبی ندارد و هزینههای ناشی از ازدواج، سنگنتر از منافعی است که عایدشان میشود، به طلاق فکر میکنند.
با این حال این جامعهشناس، سهم این نوع تفکر در بروز جداییها را مطلق نمیداند و ترجیح میدهد به افول اخلاقیات در جامعه نیز اشاره کند. انتظاری به همین علت بر فردگراییهای بیمارگونه دست میگذارد که یکی از زوجین یا هر دوی آنها را به قربانی کردن سرنوشت اعضای خانواده به بهای رسیدن به خواستهها و آرزوهای شخصی وامیدارد. این آسیبشناس خانواده همچنین به ازدواجهای باعجله، نسنجیده و نامناسب نیز اشاره میکند که از دید او ازدواجهایی تصادفی است که دو انسان ناهمگون را کنار هم مینشاند.
او وقتی پدیده طلاق را آسیبشناسی میکند، به فضای اجتماعی نیز نیم نگاهی دارد و اینکه هماکنون برای بسیاری از مردان، گزینههای بیرونی فراوان است و آنها را به این فکر میاندازد که نهتنها با جدایی از همسر مشکلی برایشان پیش نمیآید که به این روش میتوانند نیازهای خویش را با تنوع بیشتری ارضا کنند.
درواقع این جامعهشناس، تغییر فضای اجتماعی و فرهنگی را در این حوزه بسیار دخیل میداند و از نسل آدمهای مسئول و بااخلاقی میگوید که حتی اگر ازدواجی غلط دارند، پای تصمیمی که گرفتهاند میمانند و حاضر نمیشوند یک زندگی را فدای رهایی خویش کنند؛ آدمهایی که بهزعم او هر سال از تعدادشان کاسته میشود.
چاره کار، ازدواجهای مناسب
اینکه طلاق چه تبعاتی برای جامعه دارد، حرفی است که بارها گفته شده است. شاید حالا خیلیها بدانند که مفهوم واقعی طلاق، نه جدایی یک زن و مرد از هم بلکه افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار، افزایش تعداد آدمهای افسرده با اختلالات شخصیتی، کاهش شانس ازدواج زنان مطلقه، افت تحصیلی فرزندان و افزایش آسیبهای اجتماعی همچون روسپیگری، اعتیاد، تکدیگری، کودکان خیابانی، فرار از خانه، خودکشی و قاچاق زنان و دختران است که هر کدام به تنهایی باری سنگین بر دوش اجتماع میگذارد.
از این موضوعات زیاد گفته شده، اما آنچه که مغفول مانده این است که بهترین راه کاهش طلاق، داشتن ازدواجهای درست و اصولی است، چون وقتی دو زوج مناسب و همشأن که به بلوغ عقلی رسیدهاند و خواستهها، باورها و آرزوهای نزدیک به هم دارند، کنار یکدیگر قرار میگیرند، به احتمال زیاد خانوادهای سالم و باثبات تشکیل میدهند که اگر حتی به بحران نیز دچار شوند، دست از محافظت از چارچوب خانواده برنمیدارند؛ درست برعکس زوجهایی که به اشتباه کنار هم قرار گرفتهاند و با کمترین بهانه، به خانواده پشت میکنند.
مریم خباز - گروه جامعه
جام جم سرا: محمود گلزاری ادامه داد: تا کنون 300 سایت به عنوان سایت همسریابی فعالیت میکنند که گاهی اوقات این سایتها فیلتر میشوند گاهی اوقات فیلتر نمیشوند و برخی مواقع به صورت پنهانی کار میکنند. به هرحال آنها از نظر ما غیرقانونی هستند.
گلزاری با بیان این که یکی از سایتهای مذکور، خود را دارای مجوز از این وزارتخانه اعلام کرده است، تاکید کرد به عنوان معاون وزارت ورزش و جوانان هیچ سایت همسریابی را به رسمیت نمیشناسد.
او با بیان اینکه این معاونت در صدد راه اندازی مراکز حضوری انتخاب همسر با کمک مشاور است گفت: این مراکز نقش واسطهها را دارند که از گذشته در جامعه ما وجود داشته است. سایتی در حال فعالیت است که با تیتری درشت در زمینه ازدواج موقت فعالیت میکند؛ این سایت خانوادهها را نگران و افراد هوسران را وسوسه میکند.
ما به طور جدی از نیروی انتظامی و وزارت کشور خواستهایم که سایتهای همسریابی تعطیل شوند، چراکه در آنها از اسم دین سوءاستفاده میکنند |
گلزاری با بیان اینکه در این سایت به بخشی از فتوای مراجع عظام تقلید اشاره شده است ادامه داد: با پیگیری مشخص شد این فتاوا به صورت کلی و در زمانی که ازدواج موقت به عنوان ضرورت و در موارد استثنایی لازم است، صادر شده است. در این سایت موارد مختلفی برای ازدواج موقت ذکر شده و هنگام مطالعه این موارد خانوادهها نگران میشوند. ما به طور جدی از نیروی انتظامی و وزارت کشور خواستهایم که این سایتها تعطیل شوند، چراکه در آنها از اسم دین سوءاستفاده میکنند.
او گفت: با هرنوع برنامه شادی که مخالف ارزشها نباشد موافقیم. ما برای فرهنگ سازی بر روی سمفونی ازدواج کار می کنیم و به زودی منتشر می شود.
تقدیر از نخبگان
گلزاری ادامه داد: ما در تلاش هستیم که از کمیسیون فرهنگی ایرانیان خارج از کشور با نخبگان خارج از کشور ارتباط بگیریم و اگر امکان بازگشت آنها باشد با کمک آنها کارگروههای آموزشی برگزار کنیم.
نداشتن امید به آینده، بیکاری و نداشتن شغل از جمله مشکلات کنونی در میان جوانان است |
او در مورد دو تحقیق مشترک میان روانشناسان و وزارت بهداشت گفت: در سال های گذشته اضطراب و افسردگی نه تنها میان جوانان، بلکه میان خانواده ها هم افزایش زیادی داشته است و روانشناسان در کلینیک های خود متوجه شاد نبودن جوانان شده اند.
اعتیاد و مشکلات جوانان
گلزاری، اعتیاد، بروز خشونت و نابسامانی های خانوادگی را از جمله نشانه های مشکلات روانی در میان جوانان وخانواده ها برشمرد و گفت: نداشتن امید به آینده، بیکاری و نداشتن شغل از دیگر دلایل مشکلات میان جوانان است.
او گفت: برخوردهای قهرآمیز برخی مسوولان دولت قبل، سبب شد با نظام بین الملل در تعارض قرار بگیریم، اما پس از گذشت یکسال، با فعالیت های دولت کنونی برخی از این مشکلات رفع شده است.
مجمع خیرین ازدواج
موضوع دیگری که گلزاری در مورد ازدواج جوانان به آن اشاره کرد تشکیل مجمع خیرین ازدواج به عنوان یکی از فعالیتهای اقتصادی وزارت ورزش و جوانان در حوزه جوانان بود.
او گفت: در بسیاری از موارد خیرین ناهماهنگ عمل میکنند و برای همین یک نفر از چندین موسسه وام یا جهیزیه دریافت میکند. تلاش کردهایم به خیرین دلسوز اطلاعرسانی کنیم و قویترین آنها را به عنوان هیات موسس انتخاب کردیم. از این میان آنان یک هیات امنا تشکیل شده است که بیش از 30 نفر هستند. این افراد هیات مدیره را انتخاب میکنند.
معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان افزود: اساسنامه مجمع خیرین ازدواج تنظیم و مراحل ثبت قانونی آن در وزارت کشور طی شده است. خیرین در استانهای مختلف کشور هم قرار است دور هم جمع شوند و در هفته ازدواج، گردهمایی خیرین ازدواج در تهران برگزار میشود و هیات مدیره و هیات امنای مجمع خیرین ازدواج را اعلام و فرآیند دریافت تسهیلات از این مجمع را اعلام میکنیم.
کارت جهیزیه
معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان گفت: برای صدور کارت جهیزیه با چندین بانک مذاکره کردهایم که یک راس این کار صنایع داخلی تهیه لوازم منزل هستند که تا کنون چندین شرکت بزرگ لوازم خانگی وارد کار شدهاند که این کار در خروج صنایع از رکود هم موثر است بنابراین آنها میتوانند با ما تماس بگیرند و اعلام آمادگی کنند.
بسیاری از طلاقها شتابزده و بچگانه است. باید تلاش کنیم این افراد به همسر قبلی خود بویژه در سال اول پس از طلاق بازگردند، بنابراین از جوانان تقاضا میکنم که شش ماه تا یک سال پس از طلاق، اقدام به ازدواج مجدد نکنند |
مطلقه های زیر30 سال
او در مورد طلاق گفت:متاسفانه در ایران، بیشتر طلاقها در گروه سنی 25 تا 30 است و 15 تا 20 درصد زوجها در 5 سال اول زندگی خود از یکدیگر جدا میشوند بنابراین با چند هزار جوان جدا شده از همسر مواجه هستیم.
او با بیان اینکه بسیاری از طلاقها شتابزده و بچگانه است گفت: ما باید تلاش کنیم تا این افراد به همسر قبلی خود به ویژه در سال اول پس از طلاق بازگردند، بنابراین از جوانان تقاضا میکنم که شش ماه تا یک سال پس از طلاق، اقدام به ازدواج مجدد نکنند شاید بتوانند به زندگی قبلی خود بازگردند.
گلزاری ادامه داد: گروهی دیگر از افراد مطلقه خود نمیتوانند به همسر قبلی خود بازگردند بنابراین باید برای ازدواج مجدد آنها تلاش کنیم و باید بدانیم نبود امکان ازدواج برای افراد مطلقه نشانه فرهنگ جاهلیت است .
او در مورد راهاندازی کارگروه طلاق گفت: لازم است همراه با شناسایی راهکارهای پیشگیری از طلاق در زمینه اصلاح موارد قانونی طلاق تلاش کنیم، بنابراین با همکاری معاونت پیشگیری از وقوع جرم و معاونت فرهنگی قوه قضاییه و سازمان بهزیستی این موضوع را پیگیری میکنیم و در این زمینه کارشناسان معاونت امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری و وزارت کشور نیز به ما کمک میکنند.(خبرآنلاین)
پاسخ مشاور: در زندگی همه ما خاطراتی وجود دارد که رهایی یافتن از آنها غیر ممکن است. یکی از این خاطرات تلخ، جدایی از همسر است. اگر انتظار دارید چنین خاطراتی به ذهنتان خطور نکند، واقع بینانه نیست و تقریباً از عهده هیچ کس بر نمیآید. به هر حال شما دورانی را گذراندهاید که بخش عظیمی از زندگیتان را تشکیل داده است و هم اکنون نیز نمیتوان نتایج آن را نادیده گرفت.
بررسی وضعیت جدید
یک سؤال مهم را باید این روزها از خود بپرسید: تجربه و درسهایی که از گذشته به دست آوردهاید، چیست؟ شاید لازم است یک بار دیگر به مسائلی که در گذشته برایتان پیش آمده، نگاهی بیندازید. فکر کنید و ببینید چگونه با آنها مقابله کردهاید و از عهده حل آنها برآمدهاید؟ چه کردید که اوضاع بهتر شد؟ علاوه بر این راهها و عملکردهای اشتباهی را هم که پیش گرفته بودید، بررسی کنید. اکنون میتوانید با بررسی اوضاع فعلی خود، تجربیات سودمند گذشته خود را دوباره به کار ببرید و تحولی در زندگی خود ایجاد کنید.
تحلیل و تفسیر آنچه در قدیم اتفاق افتاده است، نه تنها تغییری در وضعیت حال حاضر شما ایجاد نمیکند، بلکه شما را بیشتر درگیر افکار پریشان خواهد کرد. بهتر است به جای اینکه وقتتان را به مرور خاطرات گذشته بگذرانید، فکری برای روزهایی کنید که در حال سپری کردن آنها هستید. گذشته را باید بگذارید تا در گذشته بماند. در غیر این صورت، شما لحظات و فرصتهای نابی را که میتوانید برای خود و فرزندتان بسازید، از دست خواهید داد.
ساختن فرصتی دوباره برای خود
همان طور که خودتان هم اشاره کردهاید، توصیه میشود برای ازدواج مجدد عجله نکنید. به خودتان فرصت بدهید تا دوباره شرایط را به نحو مناسبی اداره کنید. به طور حتم شما علایقی دارید که تاکنون به آنها نپرداختهاید. در حال حاضر، باید با به کار گیری تمام تلاشتان، شرایط ایده آلی را برای خود و فرزندتان هم از نظر روحی و روانی و هم از نظر مادی فراهم کنید. به این نکته توجه داشته باشید که افکارتان نباید تاثیری بر میزان محبت شما بر کودکان بگذارد. (سیمین قربانی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
عشق که شکست نمی خورد، گاهی دو نفر به هر دلیلی هماهنگ نیستند و نمیتوانند با هم ادامه دهند، این معنی شکست نمیدهد. تو جوانی و باید به زندگی ادامه دهی، قرار نیست این اشتباه همیشه بر زندگی تو سایه بیندازد.
دکتر حسینی روان شناس بالینی در خصوص دوران بهبودی پس از طلاق و بازگشت به زندگی عادی میگوید:طلاق اتفاق دردناکی است که ممکن است در زندگی هر انسانی رخ بدهد و بالاخره آخرین گزینهای بوده که دو فرد انتخاب کردهاند و مطمئنا با هیچ مشاورهای یا سازشی ادامه این زندگی امکان پذیر نبوده است. دوران سوگواری پس از طلاق با واکنش هایی از جمله غم و اندوه همراه است اما زندگی پس از طلاق کماکان ادامه دارد و فرد باید بتواند از این پیچ سخت در طول جاده زندگیاش به درستی عبور کند به عبارتی فرد باید بتواند زندگیاش را بازسازی کند.
هرچه زودتر به احساستان پایان دهید!
وی توضیح میدهد: جدا شدن از همسر شبیه عزاداری است مثل اینکه فرد مقابل مرده است و وی عزاداری کند. باور اینکه شما دیگر همسرتان را نخواهید داشت، سخت است. اصلا در مراحل اولیه قابل باور نیست فرد نبود او را انکار میکند و نمیخواهد بپذیرد دیگر همسرش در زندگیاش وجود ندارد و میخواهد بپذیرد که زندگی مشترکش به اتمام رسیده و هنوز در شوک و ناباوری به سر میبرد که در روزهای اولیه طلاق بسیار شایع است.
غمگین شدن واکنش بعدی فرد خواهد بود، بالاخره او کسی را از دست داده که روزگاری با ارزشترین فرد دنیایش بوده که واکنش طبیعی و سالم فرض میشود. درواقع افراد باید مرحله افسردگی که آخرین مرحله از سوگواری است را حل کنند و بتوانند با این واقعیت کنار بیایند.
طلاق پایان زندگی نیست
دکتر حسینی ادامه داد: با همه این ها باید بدانیم که طلاق پایان زندگی نیست، بنابراین برای ادامه زندگی پس از جدایی باید مهارتهایی را بیاموزیم.
اولین کار این است که با خود به اندازه کافی فرصت دهید که سوگواری کنید اشک بریزید، بگذارید هرچه که آزارتان میدهد تمام شود تا بتوانید زخم زندگیتان را التیام ببخشید.
تداعی خاطرات خوب و بد؛ ممنوع!
سعی کنید احساستان را شناسایی کنید، در ذهنتان فقط به دنبال خاطرات خوب فرد مقابل نگردید ویژگیهای بد او را هم بیاد بیاورید و بلعکس. در واقع تمام حس های مثبت و منفی را در نظر بگیرید در رابطه با زندگی سابقتان، برخی افراد بعد از جدایی فقط خاطرات شیرین گذشته را مرور میکنند این بد نیست اما فقط باعث ناراحتی بیشتر افراد میشود، پس سعی کنید ویژگیهای بد فرد مقابلتان را هم به یاد آورید تا بتوانید سریعتر با این موضوع کنار بیایید.
به آغوش خانواده پناه ببرید
وی افزود:خانواده تنها پناهگاه امن شماست و بگذارید حتی اگر لازم است سرزش بشوید با همه تلخیاش اما ارتباطتان را با خانواده نزدیکتر کنید. گفتگوهای بین فرد و خانواده باعث میشود بهتر نسبت به اشتباه گذشته خود را بازبینی کنید.
گردگیری ذهن از افکار منفی
برخی ازافراد مدام این جمله را با خود مرور میکنند که زندگی من تمام شده است؟ دیگر نمیتوانم به زندگی امیدی داشته باشم.من شکست خوردم و ... این افکار مسموم را رها کنید. زندگی شما تمام نشده فقط دستخوش یک تغییر شده است.
دکتر حسینی میگوید: سعی کنید روحیه شادی داشته باشید، تفریحاتتان را بیشتر کنید. کارهایی را که زمانی دوست داشتهاید، انجام بدهید. برای خودتان ارزش قائل شوید. عزت نفس را در وجودتان پرورش دهید.
زن و مرد فرق دارند
مردها بعد از طلاق باید زمانی را تنهایی سپری کنند تا دوباره احساس امنیت و کفایت را به دست بیاورند چراکه مرد حس تکیهگاه بودنش را از دست داده و باید بتوانند این خلأ را جبران کند، مردها منطقیتراز زنان عمل میکنند. یعنی خیلی راحتتر میتوانند وقایع زندگی را سبک و سنگین کنند اغلب مردها پس از طلاق به کار زیاد پناه میبرند اما خانم ها پس از طلاق ضربه روحی شدیدتری میخورند چراکه احساساتیتر هستند درعین حال خودخواهترند و سعی میکنند بیشتر از قبل به خود برسند و تفریح کنند چراکه فکر میکنند در حقشان ظلمی صورت گرفته است.
برای زندگی مجدد عجله به خرج ندهید
دکتر حسینی ادامه میدهد: تا حداقل یک سال بعد از طلاق به فکر ازدواج مجدد نباید بیافتید چراکه هنوز وضعیت روحی متعادلی ایجاد نشده و این باعث میشود که اشتباه دیگری انجام دهید هم مردان و هم زنان.
اشتباهاتتان را بپذیرید
اشتباهتان را بپذیرید بالاخره باید بپذیرد که در پایان رسیدن زندگی مشترکتان شما هم اشتباهاتی داشتهاید. این باعث میشود که اگر در آینده دوباره در همان شرایط قرار گرفتید.عکسالعمل متفاوتی انجام بدهید درواقع یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید، درعین حال از مقصر دانستن و سرزنش کردن بیرویه خودتان هم جلوگیری کنید.
بخشش با درک بیشتر
هم خود و هم همسرتان را ببخشید به این فکر کنید که شما در شرایط بحرانیای بودید که واکنشتان برحسب تجربه آن مقطع از زندگیتان بوده به هرحال شما هیچ وقت قصد آزار کسی که روزی با حس دوستداشتن به زندگیتان راه دادهاید را نداشتهاید و بالاعکس و اتفاقی که افتاده بر حسب شرایط بوده ؛این کار باعث میشود فکر سالمتری داشته باشید و افکار منفی و تنفر را در درون شما از بین میبرد.همدیگر را برای زندگی مشترک به سرانجام نرسیدهتان ببخشید.
بر در های ارتباط قفل بزنید
دکتر حسینی میگوید: سعی کنید ارتباطتان را با همسر سابقتان به حداقل برسانید حتی در صورت امکان برای همیشه ارتباطتان را قطع کنید. سعی کنید پس از طلاق تا مدتی او را نبینید تا بتوانید نبودنش را هضم کنید حت
ی اگر بچهای دارید سعی کنید خانوادهتان او را به ملاقات همسرتان ببرند.
معاشرت با یاران همدل
با افرادی معاشرت کنید که دید مثبتتری نسبت به زندگی دارند و به حرفهای شما با حوصله گوش میدهند افرادی که مورد قضاوت گرفتن از سوی آنها نگرانی نداشته باشید.
بهرحال گاهی در زندگی همه ما اتفاقاتی میافتد که باب میلمان نبوده، کسانی را مجبور شدهایم از دست بدهیم که روزگاری دوستشان داشتهایم.
طلاق هم بخشی از زندگی است که ممکن است برای هرکسی رخ بدهد و این به معنای بد بودن هیچ فردی نیست گاهی دو انسان خوب هم نمیتوانند کنار هم زندگی کنند. طلاق هم یک تجربه است که هر چند تلخ.
هیچ وقت آن را پایان راه زندگیتان ندانید چراکه شما تا زمانی که نفس میکشید، زندهاید و نیاز به زندگی و به امید و انگیزه دارید. اعتقادات معنوی خودتان را افزایش دهید تا دید پختهتری نسبت به زندگی پیدا کنید.همیشه به یاد داشته باشید که عشق شکست ندارد شاد باشید و به زندگیتان سلامی تازه بدهید.
زندگی پیدا کردن لکههای سپید در دل سیاهیهاست به آن که میخواهد زیباترین زیبایی را نشانشان بدهد فرصتی دوباره دهید.
همواره در مورد کودکان طلاق تصویری که نشان داده شده، تصویر پدر و مادری بوده که برای به دست آوردن حق حضانت فرزندشان، جنگیده اند و کمتر به تصویر کودکی پرداخته شده که پدر ،مادر و خانواده هایشان هیچ یک کودک را نمی خواهند و برای زهر چشم گرفتن از یکدیگر، هر یک فرزند را به زمین بازی طرف مقابلشان پرتاب می کنند. بازی که بازنده نهایی اش، قربانیان کوچکِ بی تقصیرند! کودکانی که تکه تکه هایشان را هم که جمع کنی، دیگر وصله زندگی نمی شود.
رها کردن فرزند؛ رها کردن خود
دکتر احمدرضا آذر، پژوهشگر حوزه کودک و عضو اتاق فکر نگهداری از کودکان بد سرپرست و بی سرپرست، در همین ارتباط می گوید: اینکه کسی بچه ای را به این دنیا اضافه کند و بعد رهایش کند ،در واقع خودش را رها کرده است. بچه ها ادامه پدر و مادر خود هستند.گاهی مادر پس از طلاق، فرزند پسر خود را حاضر نیست نگهداری کند و حضانت او را بپذیرد، با این تصور غلط که فرزندش زمانی که بزرگ شد، شبیه به مردی خواهد شد که او را آزرده خاطر کرده و باعث شکست در زندگی زناشویی شان شده است. در واقع در چنین تصوری زن می خواهد انتقام این شکست را از فرزند کوچک خود بگیرد!
بچه های طلاق، بچه هایی با مشکلات هویتی
وی در ادامه افزود: بنابراین اگر یک کودک به هر دلیل از خانواده خود دور شود و یا وجهالمصالحه یا وجه المنازعه پدر و مادر قرار گیرد و یا به اسباب و ابزاری برای آزار یا تحت فشار قرار دادن طرف مقابل تبدیل شود، با این تصور غلط که او نوزاد است و تفاوت میان آغوش مادرش با فضای سرد شیرخوارگاه بهزیستی یا حتی آغوش گرم انسان های دیگر غیر از مادرش را نمی فهمد، باوری غلط است. مسئله اینجاست که این نوزاد یا این کودک، حتی اگر برای چند روز رها شود و دور از آغوش گرم مادر یا خانواده باشد، بعد از آن مدام به بازسازی فضای سرد این بی عاطفگی اقدام می کند و به احتمال زیاد به بازتولید این فضا در آینده خواهد پرداخت که این امر ماحصل انتخاب پدر، مادر یا خانواده های این فرزند بوده است. قطعا این افراد زمانی برای این انتخاب محاکمه خواهند شد و اولین کسانی که این افراد را محاکمه می کنند، خودشان هستند. اینکه چرا برای فرزند خود جدایی را انتخاب کرده اند؟! چرا فرزند خود را به مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سپرده اند؟! چرا از مشاوره و امکاناتی که به آنها می توانست کمک کند تا فرزندشان را خودشان بزرگ کنند، استفاده نکردند؟! این افراد اگر در نظر داشته باشند که بچه های طلاق در سنینی که والدینشان جدا شده اند، به طور ناخودآگاه در معرض طلاق قرار می گیرند، به راحتی اقدام به جدایی و طلاق نمی کنند.
احمدرضا آذر در ادامه اظهار داشت: برخی دیگر از بچه های طلاق، برداشتی که از خود دارند، با برداشت های جاری مغایرت دارد. این فرزندان نسبت به هستی، خدا، اخلاق، جامعه، معلمان، بزرگ تر ها و ... بسیار بدبین هستند. این بچه ها اگر به کمک مشاوره های زبده، از این بحران عبور کنند، تنها در صورتی که ازدواج موفقی داشته باشند و طعم پدر و مادر بودن را خودشان تجربه کنند، ممکن است معنای زندگی را به نحو دیگری درک کنند و از آن فضای منفی و بدبینی های مطلق خارج شوند و امید پیداکنند به اینکه می شود طور دیگری به جهان و انسان هایش نگریست؛ می شود اعتماد کرد، دوست داشت و دوست داشته شد.
این پژوهشگر با اشاره به شرایط عینی کودکان بد سرپرست یا بی سرپرست در مراکز شبانهروزی اذعان داشت: کافی است هر از چندگاهی به مراکز نگهداری بچه های بی سرپرست سری بزنید. در این مراکز اگر چه بچه ها به لحاظ خوراک و پوشاک در مضیقه قرار ندارند، اما به محض ورود، گرسنگی عاطفی را در چشمان منتظرشان خواهید دید. نگاه های خیره و ملتمسی که از شما می خواهد آنها را به سرپرستی قبول کنید و از این چهاردیواریِ سرد رهایشان سازید. این میل به قدری در این کودکان شدت دارد که حتی زمانی که یکی از آنها توسط خانواده ای به فرزندی پذیرفته میشود، مسئولان آن مرکز، جرئت اینکه سایر بچه ها را از این موضوع با خبر کنند ندارند و به سایر بچه ها می گویند که جای این کودک عوض شده؛ چرا که منجر به درهم ریختگی روحی این بچه ها خواهد شد. اینکه چرا آنها را کسی به فرزندی نپذیرفته و چرا باید تنها باشند!
مادر؛ یک معنای عمیق ، نه یک جسم زنانه!
وی در ادامه افزود: نمی توانید نقش خانواده را در ارضای نیازهای عاطفی فرزندان دست کم بگیرید. در خانواده مهم ترین رکن مادر نام دارد. به مدد حضور مادر است که کودک، زبان، آگاهی، اندیشه، اخلاق و ... را می آموزد. بچه های رها شده و بی سرپرست از یک طرف تشنه محبت پدر و مادرند و از سوی دیگر در سنین بالا تر، با هستی و فلسفه زندگی مشکل پیدا خواهند کرد و مدام این سوال را از خود می پرسند که چرا هستی به آنان اجازه حضور در این جهان را داده است؟! و چرا پدر و مادر آنها باید چنین افراد بیعاطفه ای باشند؟!
مادر یک معناست و نه یک جسم صرف یا یک جنسیت زنانه! فرد از رحم مادرش به آغوش خانواده، خانه، جامعه، شهر، کشور و جهان سپرده می شود. مادر سرآغاز "بودن" و "شدن" در یک فرد است و در این سیر این مادر است که مدام وسعت پیدا می کند. فاجعه درست زمانی آغاز می شود که فردی، انسانی را به این جهان هستی آورده باشد، اما خودش معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد. کسی که معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد، نمی تواند به عشق ورزی نسبت به فرزندش بپردازد. مادر یا پدری که فرزند خود را رها می کند، بخش مهمی از وجود خودش را رها کرده.
محبت به فرزند توسط والدین، محبت به خودشان است. هویت مادرانه اگر در یک زن ایجاد شود، یعنی آن زن به کمال خود رسیده است. بحث باور به خداوند و باور به آخرت بسیار در این بین تعیین کننده است. واقعا درک نمی شود افرادی که فرزند خود را رها می کنند، در کجای این باور و اعتقاد قرار گرفته اند! با این وجود مادری که به خاطر مشکلات اقتصادی فرزندش را رها می کند به تنهایی مقصر نیست؛ جامعه و خیرین هم در برابر چنین شرایطی مسئول هستند و باید پاسخگو باشند، با مسئولیت پذیری و احساس وظیفه در برابر چنین افرادی است که اجازه نخواهیم داد یک کودک دیگر به کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست اضافه شود و معضل و آسیب های اجتماعی ناشی از این رهاشدگی گسترش یابد.
همواره در مورد کودکان طلاق تصویری که نشان داده شده، تصویر پدر و مادری بوده که برای به دست آوردن حق حضانت فرزندشان، جنگیده اند و کمتر به تصویر کودکی پرداخته شده که پدر ،مادر و خانواده هایشان هیچ یک کودک را نمی خواهند و برای زهر چشم گرفتن از یکدیگر، هر یک فرزند را به زمین بازی طرف مقابلشان پرتاب می کنند. بازی که بازنده نهایی اش، قربانیان کوچکِ بی تقصیرند! کودکانی که تکه تکه هایشان را هم که جمع کنی، دیگر وصله زندگی نمی شود.
رها کردن فرزند؛ رها کردن خود
دکتر احمدرضا آذر، پژوهشگر حوزه کودک و عضو اتاق فکر نگهداری از کودکان بد سرپرست و بی سرپرست، در همین ارتباط می گوید: اینکه کسی بچه ای را به این دنیا اضافه کند و بعد رهایش کند ،در واقع خودش را رها کرده است. بچه ها ادامه پدر و مادر خود هستند.گاهی مادر پس از طلاق، فرزند پسر خود را حاضر نیست نگهداری کند و حضانت او را بپذیرد، با این تصور غلط که فرزندش زمانی که بزرگ شد، شبیه به مردی خواهد شد که او را آزرده خاطر کرده و باعث شکست در زندگی زناشویی شان شده است. در واقع در چنین تصوری زن می خواهد انتقام این شکست را از فرزند کوچک خود بگیرد!
بچه های طلاق، بچه هایی با مشکلات هویتی
وی در ادامه افزود: بنابراین اگر یک کودک به هر دلیل از خانواده خود دور شود و یا وجهالمصالحه یا وجه المنازعه پدر و مادر قرار گیرد و یا به اسباب و ابزاری برای آزار یا تحت فشار قرار دادن طرف مقابل تبدیل شود، با این تصور غلط که او نوزاد است و تفاوت میان آغوش مادرش با فضای سرد شیرخوارگاه بهزیستی یا حتی آغوش گرم انسان های دیگر غیر از مادرش را نمی فهمد، باوری غلط است. مسئله اینجاست که این نوزاد یا این کودک، حتی اگر برای چند روز رها شود و دور از آغوش گرم مادر یا خانواده باشد، بعد از آن مدام به بازسازی فضای سرد این بی عاطفگی اقدام می کند و به احتمال زیاد به بازتولید این فضا در آینده خواهد پرداخت که این امر ماحصل انتخاب پدر، مادر یا خانواده های این فرزند بوده است. قطعا این افراد زمانی برای این انتخاب محاکمه خواهند شد و اولین کسانی که این افراد را محاکمه می کنند، خودشان هستند. اینکه چرا برای فرزند خود جدایی را انتخاب کرده اند؟! چرا فرزند خود را به مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سپرده اند؟! چرا از مشاوره و امکاناتی که به آنها می توانست کمک کند تا فرزندشان را خودشان بزرگ کنند، استفاده نکردند؟! این افراد اگر در نظر داشته باشند که بچه های طلاق در سنینی که والدینشان جدا شده اند، به طور ناخودآگاه در معرض طلاق قرار می گیرند، به راحتی اقدام به جدایی و طلاق نمی کنند.
احمدرضا آذر در ادامه اظهار داشت: برخی دیگر از بچه های طلاق، برداشتی که از خود دارند، با برداشت های جاری مغایرت دارد. این فرزندان نسبت به هستی، خدا، اخلاق، جامعه، معلمان، بزرگ تر ها و ... بسیار بدبین هستند. این بچه ها اگر به کمک مشاوره های زبده، از این بحران عبور کنند، تنها در صورتی که ازدواج موفقی داشته باشند و طعم پدر و مادر بودن را خودشان تجربه کنند، ممکن است معنای زندگی را به نحو دیگری درک کنند و از آن فضای منفی و بدبینی های مطلق خارج شوند و امید پیداکنند به اینکه می شود طور دیگری به جهان و انسان هایش نگریست؛ می شود اعتماد کرد، دوست داشت و دوست داشته شد.
این پژوهشگر با اشاره به شرایط عینی کودکان بد سرپرست یا بی سرپرست در مراکز شبانهروزی اذعان داشت: کافی است هر از چندگاهی به مراکز نگهداری بچه های بی سرپرست سری بزنید. در این مراکز اگر چه بچه ها به لحاظ خوراک و پوشاک در مضیقه قرار ندارند، اما به محض ورود، گرسنگی عاطفی را در چشمان منتظرشان خواهید دید. نگاه های خیره و ملتمسی که از شما می خواهد آنها را به سرپرستی قبول کنید و از این چهاردیواریِ سرد رهایشان سازید. این میل به قدری در این کودکان شدت دارد که حتی زمانی که یکی از آنها توسط خانواده ای به فرزندی پذیرفته میشود، مسئولان آن مرکز، جرئت اینکه سایر بچه ها را از این موضوع با خبر کنند ندارند و به سایر بچه ها می گویند که جای این کودک عوض شده؛ چرا که منجر به درهم ریختگی روحی این بچه ها خواهد شد. اینکه چرا آنها را کسی به فرزندی نپذیرفته و چرا باید تنها باشند!
مادر؛ یک معنای عمیق ، نه یک جسم زنانه!
وی در ادامه افزود: نمی توانید نقش خانواده را در ارضای نیازهای عاطفی فرزندان دست کم بگیرید. در خانواده مهم ترین رکن مادر نام دارد. به مدد حضور مادر است که کودک، زبان، آگاهی، اندیشه، اخلاق و ... را می آموزد. بچه های رها شده و بی سرپرست از یک طرف تشنه محبت پدر و مادرند و از سوی دیگر در سنین بالا تر، با هستی و فلسفه زندگی مشکل پیدا خواهند کرد و مدام این سوال را از خود می پرسند که چرا هستی به آنان اجازه حضور در این جهان را داده است؟! و چرا پدر و مادر آنها باید چنین افراد بیعاطفه ای باشند؟!
مادر یک معناست و نه یک جسم صرف یا یک جنسیت زنانه! فرد از رحم مادرش به آغوش خانواده، خانه، جامعه، شهر، کشور و جهان سپرده می شود. مادر سرآغاز "بودن" و "شدن" در یک فرد است و در این سیر این مادر است که مدام وسعت پیدا می کند. فاجعه درست زمانی آغاز می شود که فردی، انسانی را به این جهان هستی آورده باشد، اما خودش معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد. کسی که معنای مادر بودن یا پدر بودن را نفهمیده باشد، نمی تواند به عشق ورزی نسبت به فرزندش بپردازد. مادر یا پدری که فرزند خود را رها می کند، بخش مهمی از وجود خودش را رها کرده.
محبت به فرزند توسط والدین، محبت به خودشان است. هویت مادرانه اگر در یک زن ایجاد شود، یعنی آن زن به کمال خود رسیده است. بحث باور به خداوند و باور به آخرت بسیار در این بین تعیین کننده است. واقعا درک نمی شود افرادی که فرزند خود را رها می کنند، در کجای این باور و اعتقاد قرار گرفته اند! با این وجود مادری که به خاطر مشکلات اقتصادی فرزندش را رها می کند به تنهایی مقصر نیست؛ جامعه و خیرین هم در برابر چنین شرایطی مسئول هستند و باید پاسخگو باشند، با مسئولیت پذیری و احساس وظیفه در برابر چنین افرادی است که اجازه نخواهیم داد یک کودک دیگر به کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست اضافه شود و معضل و آسیب های اجتماعی ناشی از این رهاشدگی گسترش یابد.