وزیر بهداشت از مراجع تقلید خواست مردم را به رعایت نکات بهداشتی و تغذیه توصیه کنند.
مدتی است که سامسونگ شروع به جدی گرفتن امنیت دستگاه های خود کرده و جهت حفظ حربم خصوصی کاربران سخت گیرانه تر عمل خواهد کرد. از همین رو اگر اسمارت فون سامسونگی شما دارای اندروید ۵٫۰ یا بالاتر باشد ممکن است با یک سیستم امنیتی جدید به نام Factory Reset Protection مواجه شوید. این اتفاق ممکن است بنابر دلایل مختلفی رخ دهد. برای مثال هنگامیکه دستگاه شما تاکنون حداقل به یک حساب گوگل متصل شده باشد و آن را از طریق ریکاوری، هارد ریست نمایید با چنین صفحه ای برخورد خواهید کرد. در اینصورت وقتیکه گوشی خود را روشن می کنید با یک پیغام جهت ورود به حساب گوگل مواجه می شوید. اما اگر اطلاعات آخرین اکانت گوگلی که با دستگاهتان همگام سازی شده بود را ندانید چه اتفاقی می افتد؟ باید فاتحه گوشی تان را بخوانید؟ خوشبختانه یا متاسفانه خیر! خوشبختانه می توانید از یک ترفند بسیار ساده جهت دور زدن این قفل امنیتی استفاده کنید و متاسفانه هم به این علت که اگر گوشی تان دزدیده شود، این لایه امنیتی تا حد زیادی جلودار سرقت اطلاعات شما نخواهد بود.
در ترفند و آموزش امروز قصد داریم به حل مشکل درخواست جیمیل پس از ریست فکتوری گوشی های سامسونگ که به اختصار FRP Lock نامیده می شود پرداخته و از آن عبور کنیم.
در ادامه با ترفندها همراه باشید.
جهت اجرایی کردن این ترفند به نصب و اجرای یک اپلیکیشن بر روی دستگاه سامسونگی خود نیاز خواهید داشت. حتماً می پرسید وقتیکه نمی توانیم این صفحه امنیتی را رد کنیم چطور قادر به نصب و اجرای نرم افزار هستیم؟ خٌب، برای این کار هم دو راه مختلف و کاربردی را به شما معرفی خواهیم کرد.
در روش اول شما به کابل OTG و همچنین یک فلش مموری جهت انتقال برنامه، نیاز خواهید داشت. اما از آنجایی که ممکن است تعداد زیادی از کاربرانی که با این مشکل مواجه هستند دارای کابل OTG نباشند، یک روش دیگر را نیز معرفی خواهیم کرد که با یک نرم افزار کامپیوتری اجرایی می شود.
پیش از شروع شما به دو چیز نیاز خواهید داشت :
در صورت دارا بودن این موارد، جهت شروع به ترتیب مراحل زیر را دنبال نمایید :
۱- اول از همه اپلیکیشن Bypass Samsung Google account verification را دانلود کنید.
۲- فایل apk دانلود شده را به داخل فلش مموری خود کپی نمایید.
۳- با استفاده از کابل OTG فلش مموری را به گوشی اندرویدی تان متصل کنید.
۴- بعد از اتصال، فایل منیجر شما بصورت پاپ آپ ظاهر می شود و می توانید اپلیکیشن را نصب نمایید.
۵- هم اکنون باید به بخش تنظیمات دسترسی داشته باشید. به صفحه آن مراجعه کرده و دنبال قسمت Backup and reset بگردید.
۶- سپس بر روی Factory data reset و Reset device یا Erase everything ضربه بزنید تا اطلاعات زیر موجود در دستگاه پاکسازی شوند :
۷- هم اکنون گوشی شروع به پاکسازی موارد ذکر شده خواهد کرد. بعد از ریبوت، دستگاه در حال عادی خود اجرا خواهد شد و خبری از لایه امنیتی FRP نیست.
این راه نیز تقریباً شبیه به روش شرح داده شده در بالا می باشد با این تفاوت که به جای کابل OTG تنها به یک سیستم کامپیوتری نیاز خواهید داشت. بدین منظور به ترتیب مراحل زیر را دنبال کنید :
۱- برنامه SideSync را دانلود و نصب نمایید.
۲- نرم افزار مربوطه را بر روی کامپیوتر خود اجرا کرده و گوشی را نیز با استفاده از کابل USB به آن متصل کنید.
۳- باید با یک پاپ آپ مثل تصویر زیر مواجه شوید :
۴- بر روی مرورگر کروم ضربه بزنید تا اپلیکیشن bypass را دانلود کنید. بدین منظور لینک زیر را در نوار آدرس مرورگر وارد نمایید :
https://goo.gl/iao0ya
۵- بعد از اینکه دانلود فایل apk تمام شد بر روی دکمه بازگشت (back) ضربه بزنید تا اپلیکیشن های سامسونگ باز شود. از شما خواسته می شود تا اپلیکیشن SideSync را بر روی گوشی خود نصب کنید اما به جای آن اپلیکیشن ES File explorer را جستجو کرده و نصب نمایید.
۶- بعد از دانلود و نصب ES File explorer آن را اجرا کنید.
۷- به پوشه دانلود (download) رفته و به دنبال اپلیکیشن bypass بگردید. بر روی آن ضربه زده تا شروع به نصب کند.
۸- هم اکنون باید منوی تنظیمات باز شود. وارد آن شده و بر روی قسمت Backup and reset ضربه بزنید.
۹- بر روی Factory data reset و سپس Reset device ضربه بزنید.
۱۰- همین بود، بالاخره دستگاه خود را باز کردید!
امیدوارم که از این ترفند جالب و کاربردی نهایت استفاده را برده باشید. همچنین لطفاً نظرات خود را با ما نیز به اشتراک بگذارید.
رئیس پلیس فتا به تازگی خواستار فیلترینگ ۳۰ شبکه اجتماعی در ایران شده است.
البته طی ماههای گذشته شورای عالی فضای مجازی به عنوان تصمیمگیرنده و سیاستگذار کلان حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات که باحضور اعضایی از تمام بخشهای مرتبط فاوای کشور و رئیس جمهوری جلسات خود را برگزار میکند، فعالیت این شبکهها را بلامانع دانسته و در نهایت در موارد متعدد فعالیت آنها را نیازمند طراحی و تدوین قوانین مختلف دانسته است.
به عنوان مثال در جلسه اخیر این شورا اینگونه مصوب شده است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای کانالهایی که بیش از ۵۰۰۰ عضو دارند آئین نامهای طراحی کرده و فعالیت این کانالها را ملزم به دریافت مجوز از مراجع مربوطه سازد.
با این وجود رئیس پلیس فتا طی روزهای گذشته در نشستی مطبوعاتی اینگونه اعلام کرده است که از ۱۵۲پیام رسان در دنیا ۵۲ پیام رسان در کشور فعال است که بر اساس آخرین مصوبه کارگروه مصادیق مجرمانه باید ۳۰ مورد از این پیام رسان ها مسدود شوند.
این اظهارات هادیانفر در حالی مطرح میشود که خود او در ادامه صحبتهایش گفته است: امروز در شبکههای اجتماعی فعال در موبایل، پایه ۶۶ درصد جرایم در تلگرام اتفاق می افتد، ۲۰ درصد هم در اینستاگرام و در واتس آپ کمتر از دو درصد جرایم داریم.
حال با توجه به صحبتهای رئیس پلیس فتا این سئوال پیش میآید که اگر از میان تمام ۳۰ شبکه فعال در ایران سومین رتبه جرائم به نرمافزاری چون واتس آپ اختصاص یافته و در مجموع درصد جرایم این نرم افزار حدود دو درصد میشود، سایر شبکههایی که هادیانفر به آنها اشاره کرده چه مشکلی دارند که باید فیلتر شوند؟
رئیس پلیس فتا همچنین تاکید کرده است: باید سرور این اپلیکیشنها در اختیار ما باشد ولی تلگرام و واتس آپ و اینستاگرام در اختیار ما نیست و تمایلی به دسترسی دادن به ایران ندارند که در شورای عالی فضای مجازی به آنها فرصت دادهایم و امیدواریم تا سال آینده از ظرفیت های بومی خودمان استفاده کنیم.
هادیانفر در عین حال یادآور شده است: امسال ۶۰ درصد جرایم فضای مجازی به برداشتهای غیر مجاز برمی گردد و بیش از ۸۶ درصد از این پروندهها به نتیجه رسیده است. آخرین پرونده در تهران بوده که هکر، اطلاعات بانکی ۸۰۰ مشتری یک بانک خصوصی را هک کرده بود و فعلا در حال بررسی هستیم که آیا کارمندان بانک با آنها همکاری داشتند؟
قطعا در اینکه دسترسی به شبکههای اجتماعی با شرایط مطلوب میتواند آرامش خاطر بیشتری برای کشور به همراه داشته باشد شکی نیست اما به هر صورت طی تمام سالیان گذشته برخی تجربهها نشان داده سیاستگذاریهای سلبی در نهایت موجب عدم دسترسی کاربران به شبکههایی مانند فیس بوک، توئیتر یا یوتیوب نشده و بعضا آمار فروش و استفاده فیلترشکنها را بالا برده است ازسوی دیگر طرح چنین موضوعاتی و انتساب آنها به کمیته فیلترینگ در حالی انجام شده که مسئولان در شورای عالی فضای مجازی بر قطع کامل دسترسی به این شبکهها اصرار نداشتهاند.
منبع : ایسنا
جام جم سرا: دیروز که رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق قوه قضاییه این سه عدد را رسانهای کرد، سندی بود بر تائید روند رو به رشد فروپاشی خانوادهها که بخش بزرگی از آن به دست مردان رقم میخورد.
گزارش فریبا حاجیعلی از وضعی که در آن قرار گرفتهایم، قابل تامل است. او سکاندار کارگروهی است که وظیفهاش پیشگیری از آسیبهایی است که به تحکیم و تعالی خانواده ضربه میزند، اما واقعیتی که او در گفتوگو با مهر روایت میکند، درباره خانوادههایی است که بنیان آنها به دلایل متعدد از هم پاشیده است و از آنها فقط یکردپا در میان آمارها باقی مانده است.
در جمعبندی فریبا حاجیعلی، اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و جرح، تنفر و بیعلاقگی، سوءظن به همسر، درآمد ناکافی برای اداره زندگی، بیماریها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد زوج، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحرافات جنسی یکی از زوجین و اختلالات جنسی 17 دلیلی است که بنیان خانوادهها را سسست کرده و از هر یکصد پرونده، 48 مرد و 23 زن را در جایگاه خواهان در پرونده طلاق نشانده است. البته اینکه کدام یک از این عوامل هفدهگانه، مردان را به ترکزندگی ترغیب کرده و کدام عوامل سبب دلزدگی زنان از ادامه زندگی شده، مشخص نیست، ولی مسجل است که این دلایل بخشی از حقیقتی است که زیر پوست خانوادههای ایرانی میخزد و به تحکیم بنیان آن لطمه میزند.
طلاق از ازدواج عقب است، اما...
تا به حال همیشه آمار طلاقها از ازدواجها عقبتر بوده است، اما با اینکه ازدواج همیشه پیش بوده، نگرانی از بابت رشدی است که طلاقها دارد و کاهشی است که ازدواجها تجربه میکند. طبق آمار سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در سال 92، 757 هزار و 197 مورد ازدواج در کشور ثبت شده که نسبت به سال91، 4.4 درصد کاهش داشته است.
در مقابل، مجموع طلاقهایی که در سال 92 ثبت شده 158 هزار و 753 مورد بوده که 4.6 درصد نسبت به سال قبل از آن رشد داشته که آن کاهش و این افزایش موجب نگرانی است.
از سوی دیگر طبق آماری که این سازمان از میزان ازدواجها و طلاقهای ثبت شده در دو ماه فروردین و اردیبهشت امسال در اختیار جامجم قرار میدهد در این 62 روز، 130 هزار و 325 ازدواج و 23 هزار و 792 مورد طلاق در کشور ثبت شده که اگر سهم 48 درصدی مردان و سهم 23 درصدی زنان در درخواست برای طلاق را محاسبه کنیم، نقش بیش از 5000 زن و بیش از 11هزار مرد در وقوع طلاق روشن میشود که این همان عدم تناسبی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
استحکام خانواده، قربانی تمایلات فردی
میگویند در دعوای زناشویی نمیشود تشخیص داد حق با کدام طرف است، چون روابط زوجها زیر سقف زندگی مشترک آنقدر پیچیده است که تا کسی از همه زوایای پنهان این زندگی باخبر نباشد، نمیتواند در وقایع بحرانی میان آن دو قضاوت کند.
اما علی انتظاری از جامعهشناسان و آسیبشناسان مسائل خانوادگی براساس تحلیلی که از جامعه امروزی و خلق و خوی مردم دارد، گرایش زوجها به طلاق و افزایش درخواست مردان برای جدایی را به چند عامل ربط میدهد.
او در گفتوگو با جامجم به وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی که سنگ جلوی پای خانوادهها میاندازد، اشاره میکند و میگوید وقتی آدمها احساس کنند ازدواج برای آنها مزیت نسبی ندارد و هزینههای ناشی از ازدواج، سنگنتر از منافعی است که عایدشان میشود، به طلاق فکر میکنند.
با این حال این جامعهشناس، سهم این نوع تفکر در بروز جداییها را مطلق نمیداند و ترجیح میدهد به افول اخلاقیات در جامعه نیز اشاره کند. انتظاری به همین علت بر فردگراییهای بیمارگونه دست میگذارد که یکی از زوجین یا هر دوی آنها را به قربانی کردن سرنوشت اعضای خانواده به بهای رسیدن به خواستهها و آرزوهای شخصی وامیدارد. این آسیبشناس خانواده همچنین به ازدواجهای باعجله، نسنجیده و نامناسب نیز اشاره میکند که از دید او ازدواجهایی تصادفی است که دو انسان ناهمگون را کنار هم مینشاند.
او وقتی پدیده طلاق را آسیبشناسی میکند، به فضای اجتماعی نیز نیم نگاهی دارد و اینکه هماکنون برای بسیاری از مردان، گزینههای بیرونی فراوان است و آنها را به این فکر میاندازد که نهتنها با جدایی از همسر مشکلی برایشان پیش نمیآید که به این روش میتوانند نیازهای خویش را با تنوع بیشتری ارضا کنند.
درواقع این جامعهشناس، تغییر فضای اجتماعی و فرهنگی را در این حوزه بسیار دخیل میداند و از نسل آدمهای مسئول و بااخلاقی میگوید که حتی اگر ازدواجی غلط دارند، پای تصمیمی که گرفتهاند میمانند و حاضر نمیشوند یک زندگی را فدای رهایی خویش کنند؛ آدمهایی که بهزعم او هر سال از تعدادشان کاسته میشود.
چاره کار، ازدواجهای مناسب
اینکه طلاق چه تبعاتی برای جامعه دارد، حرفی است که بارها گفته شده است. شاید حالا خیلیها بدانند که مفهوم واقعی طلاق، نه جدایی یک زن و مرد از هم بلکه افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار، افزایش تعداد آدمهای افسرده با اختلالات شخصیتی، کاهش شانس ازدواج زنان مطلقه، افت تحصیلی فرزندان و افزایش آسیبهای اجتماعی همچون روسپیگری، اعتیاد، تکدیگری، کودکان خیابانی، فرار از خانه، خودکشی و قاچاق زنان و دختران است که هر کدام به تنهایی باری سنگین بر دوش اجتماع میگذارد.
از این موضوعات زیاد گفته شده، اما آنچه که مغفول مانده این است که بهترین راه کاهش طلاق، داشتن ازدواجهای درست و اصولی است، چون وقتی دو زوج مناسب و همشأن که به بلوغ عقلی رسیدهاند و خواستهها، باورها و آرزوهای نزدیک به هم دارند، کنار یکدیگر قرار میگیرند، به احتمال زیاد خانوادهای سالم و باثبات تشکیل میدهند که اگر حتی به بحران نیز دچار شوند، دست از محافظت از چارچوب خانواده برنمیدارند؛ درست برعکس زوجهایی که به اشتباه کنار هم قرار گرفتهاند و با کمترین بهانه، به خانواده پشت میکنند.
مریم خباز - گروه جامعه
جام جم سرا:زن خیلی خونسرد به نظر می رسد، انگار برایش هیچ چیز مهم نیست، اما مرد ناراحت و عصبانی است. هر دوی آنها منتظرند تا نوبت رسیدگی به پرونده شان برسد، بالاخره هم منشی دادگاه نام هر دوی آنها را می خواند و زوج جوان وارد شعبه دادگاه می شوند.
هنوز جلسه دادگاه شروع نشده که مرد رو به زن با عصبانیت می گوید: «می بینی پای ما را به کجاها باز می کنی» و زن جواب می داد: «دادگاه خانواده جای بدی است ولی برزیل جای خوبی است؟»
بحث شان بالا می گیرد و قاضی از آنها می خواهد که آرام باشند. لحظاتی بعد، قاضی پس از مطالعه دادخواست پرونده، از آنها می خواهد درباره مشکل شان صحبت کنند و در این شرایط است که سعید شروع می کند به تعریف داستان زندگی شان: «همسرم را از چند سال قبل از ازدواج مان می شناختم. آشنای دور بودیم و از روزی که سارا را در مراسم عروسی عمویم دیدم، عاشقش شدم. البته آن موقع نمی توانستم به خواستگاری اش بروم چون هنوز سرباز بودم ولی در تمام روزهای قبل از ازدواج مان نگران بودم که مبادا سارا با یک نفر دیگر ازدواج کند.»
مرد جوان نفس تازه می کند و ادامه می دهد: «بعد از اینکه سربازی ام تمام شد، مجبور بودم برای تامین مخارج زندگی و ازدواج مان پول پس انداز کنم؛ به خاطر همین چند سالی شبانه روز در یک شرکت بزرگ کار کردم و بعد از آن خودم مدیر یک شرکت شدم و با وضع مالی نسبتا خوبی که به دست آورده بودم به خواستگاری سارا رفتم. بالاخره بعد از چند سال انتظار، من و او با هم ازدواج کردیم و زندگی مشترکمان شروع شد اما متاسفانه این همه سختی کشیدیم که امروز اینجا باشیم.»
سعید با حسرت، آه بلندی می کشد و ادامه می دهد: «روزهای اول زندگی مشترکمان خیلی خوب و خاطره انگیز بود. وضع مالی خوبی داشتم. همین که در کنار همسری زندگی می کردم که سال ها آرزوی ازدواج با او در دلم بود، برایم کافی بود. سارا زن کم توقع و خوبی است و من به خاطر این اخلاق خوب او، همیشه خوشحال بودم. بعد از 2 سال، در حالی که ما صاحب یک دختر شده بودیم، وضع مالی من هم بهتر شد. یک روز وقتی به شرکت رفتم دوستان قدیمی ام با من تماس گرفتند و گفتند که می خواهیم به برزیل برویم و تا آخر بازی های جام جهانی آنجا باشیم. آنها از من خواستند در کنارشان باشم و از همان روز بود که مشکل من با سارا شروع شد. همسرم می گفت که باید من را هم ببری و من می گفتم که دوستانم همه مجرد هستند و من دوست ندارم همسرم را با دوستان مجردم به سفر ببرم. می گفت خب خودت هم نرو. می گفتم برایم بلیت گرفته اند و برنامه ریزی ها انجام شده، اصلا چرا نباید بروم؟ جالب است که چند سال پیش، همسرم دو هفته به آنتالیا رفت، آن هم با دوستانش. وقتی این موضوع را به یادش آوردم گفت برزیل با آنتالیا فرق دارد و او نمی گذارد که من به تنهایی راهی برزیل شوم...»
در این هنگام سارا صحبت های همسرش را ناتمام می گذارد و رو به قاضی می گوید: «آن شب سعید با آب و تاب در مورد سفرش به برزیل با من حرف زد. احساس بدی به من دست داد، انگار من اصلا وجود ندارم و نباید نظر بدهم. او می گفت که برای بلیت، مبلغ هنگفتی پرداخت کرده اند و در بهترین هتل، جا رزو کرده اند. هر چقدر من گفتم من را هم با خودت ببر قبول نکرد، حالا که او نمی خواهد مرا با خودش ببرد، من هم مهریه ام را می خواهم که حق من است.»
وقتی حرف های سارا تمام می شود، سعید با صدای بلند می خندد و می گوید: «یعنی برای یک سفر به برزیل، باید 500 سکه پرداخت کنم، خب اگر اینطور است ترجیح می دهم بعد از پرداخت مهریه، طلاق این خانم را هم بدهم چون نمی توانم با زنی زندگی کنم که به خاطر یک سفر، می خواهد از من باج بگیرد.»
لج و لجبازی بین زوج جوان دوباره شروع می شود و سارا رو به قاضی می گوید مهریه حقش است و سعید در جواب می گوید: «اگر تو از روز اول ازدواج می گفتی مهریه می خواهی، من حقت را می دادم اما امروز با این کارت اعتماد مرا از بین بردی. حالا که اینطوری رفتار می کنی هم مهریه ات را می دهم هم طلاقت را. زنی که پای شوهرش را به دادگاه بکشد تا اینطوری حقش را بگیرد، بهتر است که کلا از زندگی ام خارج شود.»
سارا که اصلا فکرش را نمی کرد کار به اینجا بکشد، می خواهد به لجبازی اش ادامه دهد اما شوهرش کاملا عصبانی و جدی است و می گوید که حالا جز طلاق چیزی نمی خواهد. زن جوان که شوکه شده، از سعید عذرخواهی می کند و می گوید: «من اشتباه کردم. می خواستم لجبازی کنم. راستش را بخواهی اینها همه حرف های رویا، دوست صمیمی ام بود. او به من یاد داد که این کار را بکنم تا تو را بترسانم؛ من اصلا نمی خواهم طلاق بگیرم.»
سارا سپس با گریه درخواستش را از روی میز قاضی برمی دارد و می گوید که درخواست مهریه اش را پس می گیرد. مرد جوان وقتی می شنود که دخالت دوست همسرش در زندگی آنها، باعث شده کارشان به دادگاه خانواده کشیده شود، عصبانیتش بیشتر می شود و رو به قاضی می گوید: «تحمل این زندگی دیگر برایم غیرقابل تحمل شده و اجازه نمی دهم که نظر فرد دیگری، زندگی ما را اینطور به هم بریزد.»
مرد جوان اصرار دارد که باید به زندگی مشترک با همسرش پایان دهد و قاضی سعی می کند او را آرام کند. سپس رسیدگی به درخواست مرد جوان برای جدایی را به جلسه دیگر و زمانی موکول می کند که عصبانیت مرد فروکش کند.(همشهری سر نخ)
جام جم سرا: بعضیها به نام گلها و پرندگان، بعضی به نام مفاخر ادبی و فرهنگی، بعضی به نام آدمها و بعضی به نام شهدا. شاید فکر کنید چه فرقی میکند اسم کوچه و خیابانی که در آن زندگی میکنید چه باشد. مهم این که وقتی قرار است به دوست یا آشنایی نشانی بدهید کارتان زودتر راه میافتد و طرف مقابل هم نشانی را راحتتر پیدا میکند، اما اسم هر کوچه و محلهای فقط یک نامگذاری ساده نیست.
خیلیها معتقدند اسم هر کوچه و خیابانی باید به آن بیاید؛ درست مثل اسم هر آدمی که میگویند باید به خودش بیاید. بعضی از کوچهها و خیابانهای یک شهر هم انگار سرگذشت دور و دراز چند نسل از اهالی یک محله و حتی یک منطقه را یدک میکشند. بعضیها آنقدر قدیمیاند که سابقه نامگذاریشان به چند دهه قبل بازمیگردد و این کوچهها با همین نام دهان به دهان چرخیده تا به اهالی امروز این کوچه رسیده. بعضیها هم نامشان امروزیتر است؛ شاید چند سالی بیشتر نیست که این نام برایشان انتخاب شده است. بعضی نامها آنقدر زیباست که نگاه هر رهگذری به آن بیفتد برای لحظاتی حس و حال خوبی پیدا میکند. کوچهها و خیابانها درست مثل فرزندان یک شهر هستند که هرکدامشان را به یک اسم باید صدا زد. کوچهها و خیابانهای شهر ما هر اسمی که داشته باشند تعلق خاطری برای اهالی آن بهوجود میآورد و بتدریج بخشی از هویت آدمهای آن محله میشود . به همین دلیل است که انتخاب اسم مناسب یا تغییر نامشان باید از روی حساب و کتاب باشد.
یک اسم، یک هویت
چندبار تاکنون برای رها شدن از شر ترافیک کلافهکننده محدوده خیابان کریمخان تهران به بنبست شانس پناه بردید و راه شانس را درست در همین بنبست به روی خودتان بسته دیدید؟
چند بار از پس همه بالا و پایینهای روزگار سر به خیابان زده و ناگهان در میان تمام کوچهها و خیابانهای دود گرفته تهران سر از کوچه خوشبختی درآوردهاید و آنوقت باورتان شده حتما خیلی خوشبختید که میان این همه خیابان و کوچه به خوشبختی رسیدهاید؟
چند تابستان هوس گلابی به سرتان زده و بیاختیار راهی کوچه گلابی شدید تا از تکدرخت روزهای دور این کوچه گلابی بچینید، اما به جای درخت پیر گلابی روزهای کودکیتان ساختمان سر به فلک کشیدهای را دیدهاید که درست جای همان درخت خاطرات شما روی زمین سبز شده است. اسامی در واقع حکم شناسنامه کوچهها، خیابانها و معابر هر شهری را دارند؛ بنابراین انتخاب نام مناسب برای کوچه و محله و خیابانهای یک شهر یکی از وظایف اصلی تصمیمگیرندگان این حوزه است؛ زیرا اسامی در معابر شهری باید نمایانگر سابقه تاریخی، فرهنگی و تمدن دینی یک شهر باشد. یعنی وقتی یک فرد غریبه وارد شهر میشود باید با در نظرگرفتن اینکه کمترین شناختی از آن شهر دارد، بتواند از روی اسامی خیابانها به پیشینه خیابانها و معابر آن مانند حوادث تاریخی و افتخارات مربوط به آن شهر پیببرد.
تولد کمیته نامگذاری معابر
براساس اطلاعات به دست آمده از کمیته نامگذاری معابر شورای شهر تهران تا پیش از انقلاب هیچ نگاه کارشناسی روی نامگذاری معابر وجود نداشته است، به این صورت که خیابانهای اصلی و میادین شهر به نام بزرگان مملکت نامیده میشد و انتخاب کوچهها و خیابانهای فرعی هم به عهده محلیها بود.در هر محله نیز اکثریت با هر گروهی که بود، نام کوچه هم از آن آنها بود؛ اگر اهالی کوچه گیلانی بودند، کوچه، کوچه گیلانیها بود یا خیلیها هم که زبلتر بودند بدون هیچ بهانهای نام پسرشان را روی کوچه میگذاشتند. کوچههای اردلان و آریا و آرشام، مرجان، نادر، شهرام و... هم نمونهای از همین عاقبتاندیشی و شاید هم نمایشی از خودخواهیهای پدران آن دوره بود که به دلیل موقعیت خاص مالی یا شغلیشان انتخاب اسم به نام یکی از اعضای خانواده برای محلهشان را حق خود می دانستند.به دلیل همین مشکلات و بی برنامگیهایی که بر انتخاب اسامی محلهها حاکم بود اعضای شورای شهر تهران سال 88 تصمیم گرفتند کمیتهای با عنوان کمیته نامگذاری معابر به تصویب رسانده وآن را در شورای شهر ایجاد کنند تا به این ترتیب بساط آشفتهبازاری که در نامگذاری محلهها تا آن سال اتفاق افتاده برچیده شده و از آن به بعد این تغییر نامها با دقت بیشتری انجام شود.
اما و اگرهای یک نامگذاری
بعضی کوچهها، بنبستها و خیابان های فرعی شهرمان تا همین چند سال پیش اسم مشخصی نداشتند و همه آنها را با نام کوچهها و خیابان های اطراف محدوده آن میشناختند تا اینکه اهالی به فکر میافتند که چرا کوچهشان نباید برای خودش اسم و رسمی داشته باشد و بنابراین تصمیم میگیرند نامی برای کوچهشان انتخاب کنند.اینکه اسم پیشنهادی اهالی محل چه می تواند باشد بهطور مثال اسامی گلها و پرندگان یا هر اسم دیگری. مهم این است که اسامی انتخابی جزو خط قرمزها نباشد و اصول اولیه یک اسم مناسب برای نامگذاری روی کوچه یا محلهای را داشته باشند. اسمی که انتخاب میشود باید ریشه زبان فارسی را داشته باشد و تلفظ آن هم برای مردم راحت و روان باشد. دیگر اینکه این اسم میتواند به شخصیتهای تاریخی یک سرزمین که به نحوی در آن خیابان نام و نشانی از خود به جا گذاشتهاند تعلق داشته باشد یا حتی میتواند به دلیل زندگی یکی از نخبگان محلی یا هنرمندان در آن محل انتخاب شود. البته اسامیای که نام و نشانی از طبیعت دارد نیز انتخاب مناسبی برای معابر محلی است.
حالا ممکن است این سوال پیش بیاید در انتخاب نام کوچه یا محله تا چه اندازه از اهالی نظرخواهی میشود؟
اقبال شاکری، عضو کمیسیون عمران شورای شهر تهران هرچند خود از اعضای کمیته نامگذاری نیست، اما از آنجا که همه پیشنهادهای تغییر نام باید در نهایت در صحن علنی شورای شهر مطرح و به تصویب اعضا برسد بخوبی در جریان ماجرای درخواستهای مطرح شده از سوی شهروندان در کمیته نامگذاری شورای شهر تهران است. وی تاکید میکند هرگونه تصمیمگیری درباره نامگذاری یک کوچه یا خیابان در محلهای از شهر قطعا با نظرخواهی از اهالی انجام خواهد شد.شاکری توضیح میدهد: سعی میکنیم از طریق نمایندههای اهالی آن محل که اکثرا از شورایاران و مورد تائید خود مردم هستند، با مردم و پیشنهاددهندگان به گفتوگو بنشینیم و در صورتی که نام پیشنهادی منافاتی با شرایط نامگذاری نداشته باشد آن اسم را تصویب کنیم، اما اگر به هر علت نام پیشنهادی دارای مشکل بود با بیان دلایل منطقی اهالی را با نظر خودمان همراه کنیم، نه اینکه یکطرفه و بدون در نظر گرفتن نظر آنها تصمیم خودمان را ابلاغ کنیم.
مراسمی برای تغییر نام یک محله
بعضی اسمها روی یک کوچه، یک خیابان یا میدان نوشته شده که معلوم نیست از ابتدا فلسفه تعیین این نام از کجا آمده است. اهالی هم چندان رغبتی به اینکه اسم کوچهشان این باشد، ندارند و دلشان میخواهد هر کاری میتوانند انجام دهند تا این اسم را تغییر دهند.
در مسیر نامگذاری قبل از هر چیز استشهادات محلی مد نظر است به طوری که پیش آمده در خیابانی اهالی محل با تغییر نام آن موافق نبودند، بنابراین کمیته نامگذاری تغییری در نام آن کوچه یا خیابان ایجاد نکرده است یا برعکس |
گاهی هم درخواست این تغییر نام، دلیل دیگری میتواند داشته باشد؛ مثلا اهالی یک محله میخواهند به جای اسم فعلی نام یکی از فرزندان خانواده شهیدی که سالهاست در آن محله زندگی میکند روی کوچهشان گذاشته شود. البته درخواست این تغییر نامها به هر دلیلی که باشد چون ممکن است مشکلاتی را به همراه داشته باشد به این سادگیها انجام نمیشود.
نام آن کوچه یا خیابان در حافظه جمعی محل ثبت شده و با وجود همه تغییرات باز همان نام قدیمی است که در ذهن اهالی به جا میماند. مهمتر از آن مشکلات پستی است که با هر تغییر نامی در معابر ممکن است به وجود بیاید، با این حال گاهی با وجود همه این مسائل درخواست مردم در اولویت قرار میگیرد، البته اگر از دیدگاه کارشناسی هم این درخواست منطقی به نظر برسد.
درخواست تغییر نام برای یک کوچه آنقدرها هم بیدردسر نیست، چون از زمانی که یک درخواست از سوی جمعی از معتمدان محله مطرح میشود تا زمانی که این تغییر نام بررسی شود و به تصویب برسد، باید روند خاصی طی شود.
شاکری درباره این روند توضیح میدهد: بعد از اعلام درخواست کتبی و ارائه مدارک، بازدید و استشهاد محلی لازم است که میتواند از سوی یکی از اعضای کمیته نامگذاری که در اکثر موارد از اعضای شورای شهر تهران است انجام شود. این کارشناس در محل حاضر میشود و پس از بررسی سوابق نام فعلی و نام پیشنهادی و همچنین دلایل تمایل اهالی به این تغییر نام ، نظر کارشناسی خود را در کمیته نامگذاری مطرح میکند.به گفته شاکری، نمایندگان زیادی از سازمان های مرتبط در کمیته نامگذاری حضور دارند؛ از اعضای شورای شهر که عضو کمیته نامگذاری شورا هستند گرفته تا نمایندگانی از شهرداری تهران، وزارت کشور، استانداری و بنیاد شهید.همچنین در جلسه کمیته نامگذاری علاوه بر نمایندگان سازمانهایی که به آن اشاره شد تعدادی از اهالی، اعضای شورایاری و نماینده مسجد محلهای که درخواست تغییر نام کوچه، خیابان یا میدانی در آن مطرح شده نیز حضور دارند تا در تصمیمگیری نهایی نظر آنها نیز لحاظ شود.در نهایت پس از تصویب اولیه در کمیته نامگذاری معابر، پیشنهاد تغییر نام و انتخاب نام جدید باید در صحن علنی شورای شهر بررسی و به تصویب برسد. شاکری همچنان به این نکته تاکید دارد که در مسیر نامگذاری قبل از هر چیز استشهادات محلی مد نظر است به طوری که بارها پیش آمده در خیابانی اهالی محل با تغییر نام آن موافق نبودند، بنابراین کمیته نامگذاری نظر آنها را در اولویت قرار داده و تغییری در نام آن معبر ایجاد نکرده است.
به گفته وی، البته با همه درخواستهای تغییر نام نیز موافقت نمیشود؛ به طور مثال مواردی بوده که اهالی محل درخواست تغییر نام فلان کوچه یا میدان را مطرح کردهاند، اما به دلیل اینکه نام فعلی یک نام شناخته شده و ماندگار بوده دلیلی برای موافقت با این تغییر نام دیده نشده است.
پروندههای روی هم چیدهشده در کمیته نامگذاری معابر شورای شهر تهران که منتظر بررسی و تصمیم اعضای این کمیته است از طرح ماهانه 20 تا 30 درخواست تغییر نام در کمیته نامگذاری معابر که از سوی اهالی محلهها یا نمایندگان آنها در شورایاریهای محله انجام شده حکایت دارد؛ درخواستهایی که ممکن است با بعضی موافقت شود و برخی نیز بدون تغییر بماند، اما اعضای حاضر در کمیته نامگذاری معابر شورای شهر تهران به اتفاق معتقدند فراوانی این پروندهها نمیتواند دلیلی باشد برای اینکه در مورد بررسی تغییر نامها کارشناسینشده تصمیمگیری کرد؛ چراکه اسم هر محله ، خیابان و میدانی در واقع شناسنامه آن است که پیوند جدانشدنی با اهالی آن دارد.
پوران محمدی / گروه جامعه
جام جم سرا: از ساعت ۹ صبح آشفته و ناراحت، مدام در راهروی دادگاه قدم میزد. دقایقی بعد منشی دادگاه اسم او را صدا زد. وارد اتاق شد و روی صندلی نشست. یکدفعه بغضش ترکید و گریه امانش را برید. آرام که شد، این طور شروع کرد: «۱۶ سالم بود که با مردی از دوستان خانوادگی پدرم، البته ۱۲ سال از من بزرگتر، ازدواج کردم».
به نقل از اعتماد، او افزود: «شوهرم مرد خوب و خانواده دوستی بود و هیچ مشکلی در زندگی نداشتیم. پس از یک سال، خدا به ما یک پسر داد. سال بعد هم یک دختر. هرچه میگذشت زندگیمان شیرینتر میشد و خدا را به خاطر همسری که نصیبم کرده بود، شکر میکردم. اما این خوشی خیلی دوام نیاورد و شوهرم، زمانی که هنوز بسیار جوان بود، فوت کرد و مرا با دو بچه تنها گذاشت».
به گزارش جام جم سرا، وی ادامه داد: «برای تامین مخارج زندگی و بچهها که روز به روز بزرگتر میشدند، باید کاری پیدا میکردم. برای من که زن جوانی بودم، کار پیدا کردن به همین سادگی نبود و به همین خاطر با خیاطی کارم را شروع کردم. بعد از مدتی مشتریهای زیادی پیدا کردم و درآمدم زیاد شد. تا به خودم آمدم دیدم بچههایم بزرگ شدهاند. دخترم پس از کنکور به دانشگاه رفت و با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد. پسرم نیز بعد از گرفتن دیپلم و تمام کردن سربازی ازدواج کرد و به سرخانه و زندگیاش رفت».
زن ادامه داد: با اینکه بچهها و عروسها ودامادهایم مراقبم بودند، اما بهشدت احساس تنهایی میکردم و تا چهار سال متمادی این حس را از بچهها پنهان میکردم. مدتی که گذشت بچههایم پیشنهادی دادند که شوکهام کرد. آنها گفتند که ازدواج کنم تا از تنهایی نجات پیدا کنم. با این تصمیم، بهشدت مخالفت کردم. اما بچههایم دست بردار نبودند و سرانجام برای ازدواج دوباره متقاعدم کردند. شوهر آینده من همکار دخترم بود که ۵۳ ساله بود و میگفت چون زن دلخواهش را تا به حال پیدا نکرده، مجرد مانده است. در ملاقات اول به همدیگر علاقهمند شدیم و به حساب اینکه او همکار دخترم است، بدون هیچ تحقیقی جواب مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم. چند روز پس از شروع زندگی مشترکمان احساس کردم رفتارهای همسرم تغییر کرده و پنهانکاری میکند. رفتارهایش را زیر نظر گرفتم و درکمال ناباوری متوجه شدم او همسر دیگری هم دارد که در عقد موقتش است. من که بهشدت ناراحت شده بودم، موضوع را با احمد در میان گذاشتم. انتظار داشتم که بگوید اشتباه میکنی، اما او موضوع را منکر نشد و گفت که حاضر به جدایی از آن زن نیست و علاوه بر او سه زن دیگر هم در عقد موقتش هستند. پس از این موضوع تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.
قاضی عموزادی، قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده پس از شنیدن اظهارات زن میانسال و با توجه به اینکه وی وکالتنامه محضری طلاق از همسرش را در دست داشت حکم به جدایی آنها داد.
جام جم سرا: در سالن انتظار دادگاه خانواده، چندین صندلی خالی به چشم میآید ولی مرد و زنی کنار هم و روی زمین نشستهاند. مرد در حالی که زانوهایش را بغل گرفته است، میگوید: ۳ سال پیش بود که عاشق شدم. آن روزی که برای اولین بار او را دیدم، هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود. یک ظهر برفی که داشتم از دانشگاه به خانه برمی گشتم و برای اولین بار توجهم به او جلب شد. در کمتر از یک هفته به خانوادهام گفتم که میخواهم ازدواج کنم، ولی با مخالفت آنها رو به رو شدم. آنها میگفتند که ما در حال حاضر، شرایط داماد کردن تو را نداریم. البته من خودم در یک شرکت به صورت پاره وقت کار میکردم ولی درآمدم برای اداره یک زندگی مشترک کم بود، اما ارزش عشق را خیلی بیشتر از مادیات میدانستم.
اظهار علاقه با گل در خیابان
ناگهان خنده تلخ زن، صدای مرد را قطع میکند، اما مرد صحبتهایش را این گونه ادامه میدهد: بالاخره تصمیم گرفتم، خودم را به او نشان دهم تا نظر او را هم درباره خودم بدانم. برنامه کلاسهایم را طوری تنظیم میکردم که بتوانم او را بعد از کلاسهای مدرسهاش ببینم تا در فرصتی مناسب از او خواستگاری کنم.
یک روز با یک شاخه گل در کوچهمان به او نزدیک شدم و به او ابراز علاقه کردم. دفعه اول به من توجهی نکرد و با گفتن مزاحم نشوید، رفت؛ اما دفعه سومی که این کار را کردم، به من علاقهمند شده بود.
احساس کردم به درد هم میخوریم
زن که اشک در چشمانش جمع شده است، میگوید: اولین بار بود که یک پسر به من ابراز علاقه میکرد. وقتی چند نفر از هم کلاسیهایم در مدرسه از دوستیهایشان با پسرها تعریف میکردند، همیشه برایم سوال بود که آنها چگونه پسرها را مجذوب خود میکنند. بعد از اینکه او چند باری به من ابراز علاقه خیابانی کرد، احساس کردم که عاشق او شدهام و با یکدیگر دوست شدیم. ما تقریبا یک سال با هم دوست بودیم و بعد قرار شد که با یکدیگر ازدواج کنیم.
کسب موافقت خانواده بعد از اصرار برای ازدواج
مرد در حالی که صدایش را صاف میکند، سرش را تکان میدهد و میگوید: با اصرار بیش از حد من، خانوادهام حاضر شدند به خواستگاری برویم. آنها با این ازدواج مخالف بودند، ولی با اصرار من، بالاخره رضایت دادند و من ازدواج کردم. زندگی ما در دوران عقد هم خوب بود تا اینکه به خانه خودمان رفتیم.
مشکلاتمان از همان روزهای اول شروع شد. همسرم فکر میکرد که من به نظرات او اهمیت نمیدهم و من هم از رفتارهایش میفهمیدم که تمام تلاشش را میکند تا حرف خودش را به کرسی بنشاند. به طور مثال، میدانست که من با پوشیدن لباسهای جلف و نامناسب در خیابان مخالفم، اما میپوشید. در جواب اعتراضهای من هم میگفت که تو همیشه به من گیر میدهی و فکر میکنی من باید دقیقا همانی باشم که تو میخواهی!
همسرم میخواست حرف آخر را بزند
زن در حالی که با حلقه ازدواجش بازی میکند، میگوید: خب دروغ که نمیگفتم! برای هر مسئله کوچک و بزرگی میخواستی تصمیم نهایی را خودت بگیری و من تحمل این وضعیت را نداشتم. شاید باورتان نشود، ولی آخرین بار به خاطر اینکه شام چی بخوریم، دعوایمان شد چون که همسرم فکر میکند، حرف باید حرف خودش باشد وگرنه اعصاب خردی راه میاندازد. او برای شام میگفت املت درست کنیم و من هوس کوکوسبزی کرده بودم. دست آخر هم خودش بلند شد و املت درست کرد و من هم برای خودم کوکو سبزی درست کردم.
قصد لجبازی نداشتم
شماره پروندهشان اعلام میشود. گویی که برای آخرین بار به عنوان زن و شوهر در کنار یکدیگر راه میروند. مرد به عنوان آخرین جمله میگوید: من در این زندگی قصد لجبازی نداشتم، اما تحمل این را که حرف، فقط حرف زنم باشد هم نداشتم. حالا هم این قدر از این تفاوت سلیقههایمان در عذاب هستیم که برای جدایی حاضریم هر کاری انجام دهیم.
سطحی نگری در دوستیهای خیابانی
علی نعمتی، کارشناس و مشاور خانواده معتقد است که اولین پیامد دوستیهای قبل از ازدواج، این است که فرد خطر سطحی نگری را در انتخاب شریک زندگیاش جدی نمیگیرد. مشکلی که بعضی از جوانان در این زمینه با آن مواجه هستند، کمرنگ دیدن یا کم رنگ تصور کردن نقش فرهنگ و خانواده در ازدواج است.
این نکته در دوستیهای قبل از ازدواج، معمولا اتفاق میافتد در حالی که ازدواج در حقیقت پیوند دو خانواده برای پیدایش خانوادهای جدید است. بنابراین بدیهی است که ویژگیهای خانواده طرف مقابل و فرهنگ آنها به گونهای جدی بر تصمیم گیری تاثیرگذار خواهد بود.
همسرتان را لجباز نکنید
این کارشناس خانواده ادامه میدهد: برخی اوقات لحن گفتوگو با همسر باعث میشود که او لجبازی کند؛ بنابراین برای جلوگیری از لجبازیهای همسرتان باید در قدم اول در گفتار و رفتارتان دقت لازم را داشته باشید. باید ببینید چه عمل یا رفتاری انجام میدهید که باعث لجبازی همسرتان میشود و سعی کنید از آن رفتارها پرهیز کنید.
خودتان را از همسرتان برتر ندانید
نعمتی میافزاید: درباره لجبازی به یک نکته کوچک، اما بسیار پر اهمیت هم باید توجه کرد آن هم اینکه، گاهی اوقات همسر لجبازی میکند فقط برای اینکه احساس میکند همسرش خود را از او برتر میپندارد بنابراین اگر احساس کردید که لجبازی همسرتان از این بابت است در رفتار و لحن خود با او تجدید نظر کنید طوری که او بداند شما اصلا چنین قصدی ندارید.
همچنین مهمترین کلید راه یافتن به قلب همسرتان «محبت بیچشمداشت» است. این شاه کلید را هرگز در زندگی خود دست کم نگیرید چراکه در زندگی مشترک نباید به دنبال سود بردن یک جانبه بود. (خراسان)
جام جم سرا: مرد جوانی که با ادامه تحصیل همسرش مخالف بود به قاضی دادگاه گفت: همسرم میخواهد ادامه تحصیل بدهد و من با این موضوع مخالفم. ستاره لیسانس دارد و سرکار هم میرود اما باز هم میخواهد تا مقطع فوق لیسانس درس بخواند و به دانشگاه برود. من میگویم که دیگر بس است. او به اندازه کافی سرش شلوغ است و دیگر باید به زندگیاش برسد. با این حال او لجبازی میکند و مرتب دعوا به راه میاندازد.
وی ادامه داد: از وقتی که او تصمیم به ادامه تحصیل گرفته ما مرتب با هم دعوا داریم و زندگیمان به میدان جنگ تبدیل شده است؛ برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.
به گزارش جام جم سرا، زن جوان نیز در این باره گفت: شوهرم خیلی خودخواه است و دوست ندارد پیشرفت مرا ببیند. او چون خودش تا مقطع لیسانس درس خوانده، نمیخواهد پیشرفت مرا ببیند برای همین من هم طلاق میخواهم.
قاضی دلیل آنها برای جدایی را کافی ندانست و این زوج را به امید کوتاه آمدن از تصمیمشان به سراغ مشاور خانواده فرستاد. (باشگاه خبرنگاران)
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا ، سعیده غفاری درخصوص چرایی ایجاد کمپین تامین هزینه خرید مرکز جامع اوتیسم از سوی این انجمن، گفت: انجمن خیریه اوتیسم به عنوان اولین مجموعه خیریه فعال در این زمینه، کار خود را با یک اتاق شروع کرد و به یک ساختمان چهار طبقه گسترش داد. در هر طبقه، بخشی از خدمات مرکز جامع اوتیسم ارائه میشود، اما در دو طبقه، فعالیتهای مهمی در زمینه کار با کودک انجام میشود. در حال حاضر مالک این دوطبقه میگوید به ساختمان مذکور نیاز دارد؛ انجمن هم باید آن را بخرد، در غیر این صورت به فروش گذاشته میشود.
وی افزود: حل این مشکل از عهده انجمن و خانواده این کودکان برنمیآید و نیازمند همکاری نهادهای دولتی مانند شهرداری و مردم است تا بتواند این دو طبقه را به عنوان اولین مرکز جامع اوتیسم در سطح کشور برای این کودکان نگه دارد. چشم امید صدها خانواده به این مرکز است.
مدیرعامل انجمن خیریه اوتیسم تصریح کرد: ما به طور کلی ۹۰۰ مددجو داریم، اما در این دو طبقه، با توجه به محدودیت فضا و تعداد درمانگران، ۱۲۰ تا ۱۳۰ کودک به صورت روزانه و هفتگی از خدمات درمانی توانبخشی استفاده میکنند. تمام خدمات انجمن نیز برای خانوادههای اوتیسم تا امروز رایگان بوده است.
غفاری، میانگین مبلغ مورد نیاز برای خرید هر واحد را ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان اعلام کرد و گفت: تا امروز حدود ۱۵۰ میلیون جمع شده است و ما تا آخر آبان برای تهیه این مبلغ فرصت داریم، در غیر این صورت باید این دو واحد را تحویل دهیم.
به گفته وی، در این مجموعه خدمات توانبخشی، تشخیص و ارزیابی، برنامه درمانی، آموزشهای خانواده محور و مخصوص کودکان اوتیسم ارائه میشود و تمام مجموعه نیز به واسطه تشکیل شبکه دوستدار کودکان اوتیسم، خدمات حمایتی، فرهنگی و اجتماعی ویژهای را به تمام خانوادهها در سراسر ایران ارائه میکند.
مدیرعامل انجمن خیریه اوتیسم از وزارت بهداشت درخواست کرد که مانند سال گذشته که به آنها در زمینه راهاندازی مرکز جامع اوتیسم کمک کرد، این بار نیز از آنها در راستای ارائه خدمات خود به کودکان داخل طیف اوتیسم کمک کند.
غفاری ادامه داد: شهرداری تهران هم میتواند این ملک را خریداری و بخشی از مسئولیت اجتماعی خود را با این اقدام اجرایی کند. یکی دیگر از اقداماتی که شهردای میتواند انجام دهد، احداث پل عابر پیاده روبروی انجمن، نصب تابلوی راهنمای انجمن خیریه اوتیسم و همچنین فراهم کردن تسهیلاتی در منطقه پنج برای برای عبور و مرور این خانوادهها است. از تمام علاقمندان به حمایت از خانوادههای اوتیسم در خواست میکنم در شهرستانها که از محرومترین اقشار محسوب میشوند، حمایتهای خود را دریغ نکنند.
اوتیسم رسیدگی ویژه میخواهد
مدیرعامل انجمن خیریه اوتیسم، این کمپین را فرصتی برای رسیدن صدای این کودکان به گوش مردم دانست و ادامه داد: ما در درجه اول از مردم میخواهیم این کودکان را در سطح اجتماع بپذیرند و بدانند آنها با ورود به اجتماع، درمان میشوند. اوتیسم نیاز به رسیدگی و توجه خاصی دارد. از طرفی هم هنوز اتفاقی برای بیمه اوتیسم نیفتاده است و قانونگذاری در مجلس برای این اختلال با آمار یک مورد در هر ۶۵ تولد، مورد غفلت قرار گرفته است.
غفاری تاکید کرد: استان تهران حداقل چهار مرکز جامع لازم دارد که ساخت آنها کار سازمانهای دولتی و مجموعه بخش خصوصی است، آنها باید مشارکت کنند که این کودکان از دل خانوادهها بیرون بیایند و نفس بکشند.