چکیده
اسلامگرایی، فرایندی است که در طی چند قرن اخیر به یکی از محوریترین تحولات در جهان اسلام تبدیل شده و با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 از توان بالایی به منظور ارائه یک الگوی نظام سیاسی- دینی در مقابل لیبرال دموکراسی غربی برخوردار شده است. (1) با شروع تحولات اخیر در خاورمیانه (انقلابهای عربی) این فرصت به وجود آمد که نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، آلترناتیو مناسبی به جای نظامهای استبدادی وابسته به غرب مطرح باشد؛ (2) اما این فرصت با رشد جریانهای تکفیری در منطقه که از طرف قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای مورد حمایت مادی و معنوی قرار میگیرند، با چالش مواجه شده است. در همین راستا این پژوهش را کار خویش را آسیبشناسی چالشهای پیش رو و ارائه راهکارهایی برای مقابله با این چالشها قرار داده است. سؤال محورى این مقاله این است که: گسترش جریانهای تکفیری چه تأثیر بازدارندای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرآیندِ اسلامگرایی را با چالش مواجه خواهد نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی براساس تقابل شیعه و سنی؛2. کاهش جذابیت اسلامگرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی، متأثر از رفتارهای متحجرانه و خشن گروههای سلفی- تکفیری. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است. این پژوهش به منظور رفع چالشهای جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی، راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار قابل بررسی است: یکی دیپلماسی ارتباطاتِ گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی و دیگری مقابله قاطعانه نظامی با گسترش جریانهای تکفیری.
مقدمه
اسلامگرایی فرآیندی است که در دو- سه قرن اخیر در واکنش به نفوذ غرب در جهان اسلام با شعار به مرکز آمدن دین در امور دنیا و به خصوص امر حکومتداری رشد و تکامل یافته است. از جمله پیش قراولان این اندیشه میتوان به سید جمال الدین اسدآبادی، کواکبی، عبده، سید قطب، مودودی و در آخرین مرحله امام خمینی (رحمه الله) اشاره کرد. در واقع، «اسلامِ سیاسی»، اصطلاح جدیدی است که در برابر «اسلام سنتی» پدید آمده است و به دنیای مدرن تعلق دارد. (3) همگام باشروع انقلابهای عربی این امید به وجود آمد که فرآیندِ اسلامگرایی در جهان با یک فرصت برای تکامل بیشتر در جهان اسلام و منطقه برخوردار شده است، ولی با ادامه تحولات، این روند متأثر از نفوذ منفی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای همچون عربستان، قطر، امریکا و اسرائیل، شبیه یک شمشیر دولبه عمل نمود و علیرغم این که بخشی از این جنبشها متأثر از جریانهای اسلام گرا بود، زمینه رشد گروههای افراطی تکفیری را نیز فراهم نمود. در واقع، علایق سیاسی بعضی از قدرتهای منطقهای همچون عربستان که دارای یک نظام پادشاهی محافظه کار است، تا حدود زیادی توانسته زمینه رشد این گروههای تکفیریِ افراطی در منطقه را فراهم کند.
حربهی تکفیر را اولین بار خوارج علیه مسلمانان دیگر به کار بردند، اما در دوران جدید برای اولین بار محمد بن عبدالوهاب بود که مفهوم تکفیر را وارد جریان فکریاش کرد. وی محدودهی تکفیر را چنان گسترد که هم شامل غیرمسلمانان میشد و هم مسلمانانی که همچون او نمیاندیشیدند. به نظر وی مسلمانانی که در پرستش سنتها و مقابر (شیعیان) جلوه گر شده دچار شرک هستند. در واقع، تکفیرگرایی، مسئله نسبتاً جدید و خطرناکی بود که ابن تیمیه (1263-1328م.) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه و بسط داد و در نهایت، به اصول فکری گروههای سلفی راه یافت. امروزه، جریان سلفیگری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده میشود. (4) از جمله این گروههای تکفیری میتوان به گروههای تروریستی النصره، داعش و القاعده در سوریه و عراق حال حاضر اشاره کرد که علاوه بر به وجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی کردن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد. در همین راستا این پژوهش با یک بررسی آسیب شناختی به دنبال بررسی پرسش اساسی زیر است:
گسترش جریانهای تکفیری چه تأثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه وجهان اسلام خواهد داشت؟
فرضیه پژوهش
در پاسخ به این پرسش این پژوهش این فرضیه را به محک آزمون خواهد گذاشت که رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی روندِ اسلامگرایی را با چالش مواجه خواهد نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی براساس تقابل شیعه و سنی؛2. کاهش جذابیت اسلامگرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی، متأثر از رفتارهای متحجرانه و خشن گروههای سلفی- تکفیری.
هم چنین این پژوهش به منظور مقابله با این جریانهای تکفیری، راهکارهایی را پیشنهاد داده که در قالب دو راهکار قابل بررسی است: یکی دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی و دیگری، مقابله قاطعانه نظامی با گسترش جریانهای تکفیری.
سازماندهی پژوهش:
این پژوهش در راستای اهداف و سؤال محوری خویش، ابتدا اسلامگرایی را از نظر مفهومی، مؤلّفهها و سیر تحول تاریخی بررسی میکند و در ادامه چگونگی شکل گیری جریانهای تکفیری و آسیبهای آن را فراروی اسلامگرایی در بطن این رویدادها میکاود. در پایان، راهکارهایی برای مبارزیه با این چالشها ارائه خواهد داد.
1- اسلامگرایی: مفهوم، سیر تحول تاریخی، مبانی و اهداف
1-1. مفهوم اسلامگرایی
در دنیای معاصر با قرائتهای متعددی از اسلام نظیر اسلام سنتی، اسلامگرایی، حرکت اسلامی، بنیاد گرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی روبه رو هستیم که حاکی از برداشتهای مخالف و وجود گروههای متفاوت اسلام گرا در جوامع اسلامی است. (5) براساس نظریهی گفتمان، اسلام سیاسی، گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار میدهد، به عبارتی، در گفتمانِ اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل میشود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزى حکومت اسلامی نظام یافته است. (6) یکی از مهمترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن استخدام کرده، «جان اسپوزیتو» است. وی در این خصوص میگوید: «اسلام سیاسی عبارت است از: احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی». (7)
در واقع، اسلام سیاسی نظریهای است مربوط به سیاست و حکومت که ریشه در آموزههای اعتقادی اسلام دارد. به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف میگردد و «اسلام، راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت مینگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی میدانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده میشود که اسلام گرایان در براندازی رژیمهایی خود مشارکت دارند؛ هم چنین در کشورهایی که گروههای اسلامی قادر بودهاند به توسعه اهداف خود از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود [نمونه آرمانی آن جمهوری اسلامی ایران] بپردازند. (8)
هر چند از منظر گفتمانی، اسلام سیاسی و اسلامگرایی از منظر بعضی از اندیشمندان، مفاهیمی یکسان پنداشته میشوند، ولی از دیدگاه این پژوهش، اسلام سیاسی مفهومی است که در طی چندین دهه گذشته از طرف بعضی از متفکران، به این فرآیند یعنی اسلامگرایی اطلاق شده است و مطابق با واقعیت نیست، زیرا اسلام در ذات خود یک دین سیاسی است و با توجه به شمولیت و جامعیت دین اسلام، سیاست جزئی از برنامههای دین اسلام است که در طول پیدایش دین اسلام همواره وجود داشته است، در صورتی که مفهوم مورد نظر اسلام سیاسی، دینی است که در سدههای اخیر، سیاسی شده است. در واقع، یکی از ابعاد اسلام- مضاف بر ابعاد معنوی آن- این است که با طرح ایدههای جدید توانسته بدیلی برای ایدئولوژیهایی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرال سرمایه داری مطرح شود. اسلام هم چنین با طرح موضوع مشروعیت الهی به عنوان منبع مشروعیتی غیر از منابع مشروعیت عرفی، توانسته است رقیبی جدی برای حکومتهای عرفی ظاهر گردد و منبعی مهم برای بسیج عمومی نیروها و افزایش مشروعیت حکومتهای اسلامی فراهم سازد. با نگاهی به تاریخ اسلام و نیز با بررسی منظومهی فکری و عملی آن، آنچه عیان میگردد وجود برنامهها و دستورالعملهایی است برای همهی ابعاد و شئون حیات مادی، معنوی، فردی و اجتماعی انسان که نمونهها و الگوهای تحقق یافتهی فراوانی برای آن در تاریخ اسلام وجود دارد. در واقع آنچه که در این پژوهش مد نظر است جریان اسلامگرایی است که متفاوت از مفاهیمی هم چون بنیادگرایی یا رادیکالیسم اسلام، اسلام جدید در مقابل اسلام سنتی و همچنین اسلام سیاسی است، که از طرف بعضی از تحلیل گرا به کار گرفته میشوند.
2-1- سیر تاریخی اسلامگرایی
پیش نیاز فهم مفهوم اسلامگرایی، درک اندیشهها و آموزههای متفکران عمده و اثرگذار آن است. البته باید در نظر داشت جنبشهایی که بر مبنای اندیشههای متفکران شکل میگیرند، در بسیاری از مواقع مستقل از منظور آنان عمل میکنند. لذا باید در تحلیلهایی که از اندیشمندان، جنبشها و حرکتهای برخاسته از اندیشههای آنها صورت میگیرد، این موضوع را در نظر داشت. جریان اسلامگرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی از جمله محورهای چالش برانگیز و در دستور کار نظم نوین جهانی بوده است. اسلامگرایی در وجوه مختف ایدئولوژیکی، فرهنگی و امنیتی راهبرد مرکزیت سیستم سرمایه داری لیبرال غربی را به چالش کشیده و دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بین الملل در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعات و اختلافات دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلی مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلام گرای دوران معاصر بودهاند (9) که در ذیل، اندیشههای سه شخصیت برجسته این جریان، یعنی سید قطب، ابوالعلا مودودی و امام خمینی به ترتیب تاریخی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا سیر تاریخی این مفهوم مورد شناسایی قرار گیرد.
2-1-1.سید قطب:
سید قطب نویسنده، روزنامه نگار، منتقد و ادیب مصری بود که بعدها با بر عهده گرفتن رهبری معنوی اخوان المسلمین مصر و طرح اندیشههای جدید، به عنوان یکی از رهبران اسلامگرایی مطرح شد. به نظر وی، جهان در لبهی پرتگاه قرار گرفته است و هیچ یک از ایدئولوژیهای سیاسی، اعم از ناسیونالیسم، سوسیالیسیم و لیبرال سرمایه داری نمیتوانند هدایت بشر را بر عهده داشته باشند، لذا تنها راه نجات بشر توسل به اسلام است. هم ایدئولوژیهای فردگرا و هم جمع گرا، هر دو شکست خوردهاند. اکنون نوبت اسلام رسیده است و فرصتی برای امت اسلامی است که نقش خود را ایفا کند». (10)
سید قطب اسلام را دین کاملی میداند که نه تنها برای مسلمانان، بلکه میتواند برای همهی بشر راه نجات باشد. وی سپس برنامهی خود را برای از بین بردن جوامع جاهلی و بر پا کردن جوامع اسلامی تشریح میکند: «ما باید به قرآن برگردیم، آن را به را برده و تعالیمش را به مرحلهی عمل درآوریم... سپس نفوذ و تأثیر جاهلیت را از روح خود بزداییم.» بنابراین نخستین وظیفهی انقلاب، رهایی از مفاهیم و علایق جامعهی جاهلیت است که باید از رأس تا پایه تداوم داشته باشد.
پس از طرح این مباحث، سید قطب یکی از مفاهیم کانونی و مهم اندیشهی خود، یعنی «جهاد فی سبیل الله» را مطرح میکند. طرح این آموزه باعث شد تا وی در قامت یک مبارز متجلّی شود. (11) سید قطب مسلمانان و جوامع اسلامی را به جهادی فراگیر با دنیای جاهلی دعوت نمود. وی بر این باور بود که کار دنیا فقط با جهاد اصلاح خواهد شد. البته باید در نظر داشت که جهاد مد نظر وی با خشونت استالینی متفاوت بود. لو آی. م صفی در این باره میگوید: «سید قطب با وجود دارا بودن عقاید انقلابی، کاربرد خشونت برای تغییر نظام اجتماعی را رد میکرد. به اعتقاد او، کاربرد خشونت برای سرنگونی نخبگان حاکم و گماردن نخبگان اسلامی به جای آنها یک اشتباه و خطای استراتژیک بزرگ است، زیرا اسلام را نمیتوان توسط دولت بر مردم تحمیل کرد، بدان علت که اسلام در درجهی اول یک سیستم عقیدتی است و سپس نظامی اجتماعی و سیاسی.» لذا سید قطب با تأکید بر مبارزه با نفس و گرایش به ایمان اصیل، خشونت را تنها راه نمیداند، زیرا جامعهی جاهلی را با مبارزه و جهاد با نفس و نه خشونت میتوان از بین برد. (12)
2-1-2. ابوالعلا مودودی:
از متفکران بزرگ شبه قارهی هند ابوالعلاء مودودی است. او متولد 1903م. در حیدرآباد هند است و در نهضت علیه استعمار انگلیسی حضوری فعال داشت. در منظومهی فکری مودودی، حاکمیت از آن خداست و قانون مشروع نیز قانونی است که مبتنی بر کتاب خدا و شریعت الهی باشد. به اعتقاد مودودی، عبادت در قرآن، معنایی بسیار فراتر از آنچه از آن استنباط میشود دارد. گاه عبادت در معنای مناسک مذهبی معنا میشود، در حالی که در اصل به معنای عبودیت و اطاعت خداوند است. مودودی در مورد واژهی «رب» نیز میگوید، این واژه به معنای اعمال حاکمیت است. از آن جا که حاکمیت از آن خداست، در جوامعی که حاکمیت الهی اعمال گردد، جامعه اسلامی است و در غیر این صورت، جامعه از نوع جاهلی است. لذا این موضوع شاخصی برای تشخیص جوامع از یکدیگر است. از دیدگاه مودودی، جامعهی اسلامی بر چند اصل استوار است: اعتقاد به حاکمیت الهی، مشروعیت اقتدار پیامبر اعتقاد به خلیفهی اللهیِ پیامبر و تأکید بر اصل شورا (13) در واقع اندیشههای مودودی را نیز میتوان یک مرحله دیگر از فرایند اسلامگرایی در جهان اسلام دانست.
2-1-3. امام خمینی (رحمه الله)
امام خمینی (رحمه الله) بنیان گذار انقلاب اسلامی و تئوری پرداز ایدهی ولایت مطلقهی فقیه و مهمترین اندیشمند سیاسی حوزهی تمدنی ایران و خاورمیانه است که تأثیرات فکری و عملی گستردهای بر دنیای اسلام داشته و منبع الهام بسیاری از جنبشهای جهان اسلام بوده است. به اعتقاد ایشان، دین اسلام برنامهای جامع و کامل است که همهی ابعاد وجودی انسان را در بر میگیرد. ایشان در این خصوص معتقدند: «این معنا را که کسی بگوید اسلام به زندگی چه کاردارد، این جنگ با اسلام است، این نشناختن اسلام است. این که گفته شود اسلام با سیاست چه کار دارد، جنگ با اسلام است». (14)
ایشان برای اثبات این نکته، به تبیین دلایل عقلی و نقلی، از جمله دوران صدر اسلام و سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره و بر وجود بُعد سیاسی در اسلام تأکید مینمایند. وی سپس به معرفی سه نوع سیاست میپردازند: سیاست شیطانی، سیاست حیوانی و سیاست اسلامی. (15) در دیدگاه ایشان، مبنای سیاست شیطانی نگرش مادی و منفعت طلبانه است که در آن برای رسیدن به مقصود، هر گونه حیله و فریب رواست، اما سیاست حیوانی آن است که هم چنان غایت آن مادی است، اما در عمل از حیله و نیرنگ دور است. در نهایت، سیاست اسلامی علاوه بر شمولیت بُعد مادی، به طور توأمان دارای بُعد معنوی و الهی نیز هست و لذا تلاش دارد تا سعادت دنیوی و اخروی انسان را تأمین نماید. (16)
ایشان با این تقسیم بندی، به نقد و ارزیابی حکومتهای رایج میپردازد. امام خمینی بر این اساس، نظامهای لیبرال موجود را در بهترین حالت، از نوع سیاست حیوانی میدانند که با لفّاظی و به نام مردم بر مردم حکومت میکنند. ایشان پس از بحث در حوزهی سلبی، وارد حوزهی ایجابی شده و به معرفی نظام سیاسی اسلامی میپردازند. در این نظام سیاسی، ایشان غالب مناسک اسلامی را که قبلاً فردی و غیرسیاسی انگاشته میشدند، سیاسی میدانند. از جمله این موارد نماز جمعه است که آن را عملی عبادی- سیاسی میدانند؛ (17) در همین راستا در زمان مبارزات انقلاب اسلامی، مسجد اصلیترین رکن و کانون مبارزات بود. هم چنین ایشان تأکید ویژهای بر جهاد و مبارزه دارند و قیام در راه خدا را سنتی الهی و امری دینی و شرعی و ترک آن را ترک واجبی از واجبات تلقی میکنند.
یکی دیگر از مبانی مهم اندیشهی سیاسی امام خمینی، امکان تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت است و ایدهی تعطیلی باب سیاست در دورهی غیبت را رد میکنند. بر این اساس ایشان معتقدند: ولایت فقیه برای مسلمین هدیهای الهی است که خدا به آنها ارزانی داشته است. (18) به طور کلی دیدگاه امام خمینی به سیاست بر این مبناست که سیاست، بخشی از برنامههای دین اسلام برای سعادت اخروی و دنیوی بشر است که با مفهوم مورد نظر این پژوهش مطابقت دارد و متفاوت از مفاهیمی همچون رادیکالیسم اسلامی، بنیادگرایی اسلامی و مفهوم اسلام سیاسی (یا اسلام سیاسی شده) است.
3-1. مبانی اسلامگرایی
به طور کلی مبانی اسلامگرایی را که مفهومِ مورد نظر این پژوهش است، میتوان محورهای اساسی زیر دانست:
1. اعتقاد به ابعاد فراگیر دین:
در گفتمان اسلامگرایی، دین فقط یک اعتقاد نیست بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصهی حیات آدمی را در بر میگیرد. (19)
2. اعتقاد به جداناپذیری دین از سیاست:
اسلامگرایی بر تفکیک ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است که اسلام از نظریهای جامع دربارهی دولت و سیاست برخوردار است و هم چنین به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریههای سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است. (20)
3. اعتقاد به تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام:
اسلامگرایی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده میکند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راه حل بحرانهای جامعهی معاصر به شمار میآورد. در واقع، اسلامگرایی در پی ایجاد نوعی جامعهی مدرن است که در کنار بهره گیری از دست آوردهای مثبت تمدن غرب از آسیبهای آن به دور باشد. (21)
4. اعتقاد به استعمار غرب عامل عقب ماندگی مسلمانان:
اسلام گرایان عقب ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییدهی استعمار غرب میدانند. (22)
4-1. هدف اسلامگرایی
هدف نهایی اسلامگرایی، بازسازی جامعه براساس اصول اسلامی است و در این راه، به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمهای ضروری تلقی میشود. هواداران اسلامگرایی، اسلام را به مثابهی یک ایدئولوژی جامع در نظر میگیرند که دنیا و آخرت انسان را تأمین میکند و برای همهی حوزههای زندگی دستورها و احکام روشنی دارد. اسلامگرایی بر خلاف بنیادگرایان و سنت گرایان، مدرنیته را به طور کامل نفی نمیکند، بلکه میکوشد تا اسلام را با جامعهی مدرن سازگار نشان دهد. البته اسلامگرایی، جنبههای سکولار تمدن غرب را نفی کرده و مشکلات جامعههای معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت میدهد. و راه رهایی از آنها را توسل به ارزشهای دینی و بازگشت به اسلام میدانند. (23)
2- بررسی رشد جریانهای سلفی- تکفیری در جهان اسلام و تأثیر آن بر فرایند اسلامگرایی
در این بخش، سیر تاریخی و ریشههای جریانهای سلفی- تکفیری بررسی میشود و سپس تأثیر این جریانها بر فرایند اسلامگرایی، تجزیه و تحلیل میگردد.
2-2. فرآیند و ریشههای تاریخی جریانهای سلفی- تکفیری در جهان اسلام
در معنای اصطلاحی واژه سلف برخی گفتهاند، سلف به طور مشخص به همان سه قرن نخست حیات امت اسلامی گفته میشود. برخی دیگر سلف را صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تابعین و اتباع تابعین دانستهاند. ولی در واقع باید یادآور شد که پیشینه به کار گیری و واژه سلفیه به سدههای متأخّر اسلامی باز میگردد. پیش از سده هفتم هجرى، بیشتر با اصطلاحاتی چون «اهل حدیث» یا «اصحاب حدیث» مواجه هستیم. اهل حدیث، عنوان گروهی از عالمان و جریانی در سدههای نخست اسلامی است کسه با وجودگوناگونی در گرایشها و روشها در زمینه معارف و اعتقادات دینی، به منابع نقلی، احادیث و آثار، اعتنای ویژهای داشتهاند. واژهی اهل حدیث و واژگان هم معنای آن، از همان آغاز شکل گیری به لحاظ معنایی و به کارگیری، در مورد گروهها و طیفهای فکری نسبتاً گوناگون اطلاق میشد تا آن که در نیمهی نخست سدهی سوم هجری، «اصحاب حدیث» با بار معنای پیروان حدیثِ نبوی، مفهومی افتخارآمیز مییابد و سنت گرایان برجستهای چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه، خود و همفکرانش را اصحاب حدیث میخوانند. (24) احمد حتیل را میتوان نقطه عطفی در تاریخ مخالفتهای اصحاب حدیث با گروههای مخالف آن از قبیل جهیمه، قدریه، معتزله، اهل رای و وابستگان آنان و هم چنین شیعه و جماعتهای منتسب به آن دانست. این گروهها از سوی اصحاب حدیث کوفه، بغداد و شام و دیگر بلاد اسلامی، منحرف خوانده میشود. از این رو پس از عصر احمد بن حنبل، مؤلفان اصحاب حدیث و اهل سنت به زعم خود برای بیان انحرافات این گروهها، به اقوالی از او استناد کردهاند. البته احمد بن حنبل در موضوع عقاید و اصول فکری اصحاب حدیث، کتاب ویژهای تألیف نکرده و گفتههای او از شاگردان و پیروانش نقل شده است.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، احمد ابن تیمیه (661-728 ق) و سپس شاگرد او ابن قیم جوزی، عقاید حنابله را به گونهای افراطی احیا کردند. ابن تیمیه فقط به احیا بسنده نکرد، بلکه به نوآوریهایی در مکتب حنبلی دست زد؛ از جمله بدعت سفر به منظور زیارت، ناسازگاری تبرک و توسل به انبیا و اولیا با توحید و هم چنین انکار بسیاری از فضیلتهای اهل بیت (علیهم السلام) که روایات صحاح شش گانه و حتی در مسند ابن حنیل آمده بود. این قراثت نو از اندیشههای اهالی حدیث و سلفیگری، در برابر مخالقت دانشوران اسلامی یارای مقاومت پیدا نکرد و وفروکش نمود. (25)
آرای ابن تیمیه راهنمای تندروان مسلمان در قرنهای بعد شد. برخی او را «پدر معنوی افراط گرایی اسلامی سنی» به حساب میآوردند.
سرانجام محمد بن عبدالوهاب سلیمان تیمی نجدی (1115- 1206 ق) با الهام از اندیشههای ابن تیمیه و شاگرد او ابن قیم جوزی و با طرح مجدد بازگشت به اسلامِ اصیل، اندیشه پیروی از سلف صالح و قرائت بسیار افراطی را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی آورد. او با آنچه خود آن را بدعت و خلاف توحید میخواند به مبارزه برخاست و به تکفیر مخالفان خود دست زد. وی مسلمانان را به سادگی اولیه دین و پیروی از سلف صالح دعوت نمود و مظهرر بارز سلف صالح از منظر او، احمد بن حنبل بود. در واقع به اعتقاد وهابیان مذهب وهابیت همان مذهب صالح است و از این رو خو د را «سلفیه» مینامند. (26) به عبارتی، وهابیت یک نوع تفکرِ سنّیِ سلفی است که در قرن هجدهم در عربستان ظهور کرد، اما تا مدتها به همان مناطق بیابانی دارای جمعیت پراکنده شبه جزیره محدود میشد. از دهه 1970 م به دلیل افزایش ثروت نفت عربستان، وهابیت رشد چشمگیری در جهان سنی داشته است. (27)
در نهایت، سلفیه با اعلام تشکیل جبههی جهانی اسلام برای جهاد با یهودیان و صلیبیها به رهبری بن لادن عربستانی و ظواهری مصری، بیش از پیش توجه به گرایشهای مبارزاتی را مورد توجه خود قرار داد. بی تردید حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی در تاریخ تحولات معاصر است، قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرند. این جریان فکری، خود را در محدودهی جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفته بود. این گروه، ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه میورزید و به همین سبب به مراتب سیاستی خشن در قبال شیعیان به کار میبرند. (28)
2-2-1. شاخصههای جریانهای سلفی- تکفیری
در تعریف عملیاتی از مفهوم سلفیگری میتوان آن را مقوله مشکّک و دارای مراتب دانست که در عالم خارج، طیف وسیعی از سلفیگری «سنتی» و «معتدل» تا «سلفیگری افراطی» را در بر میگیرد. در واقع، امروزه در سایه تعریف آشفتهای که از مفهوم «اهل سنت» ارائه میشود، جریانهای سلفی گرا، واژه «سلف» را مصادره به مطلوب کرده و حتی مفهوم «اهل سنت» را عمدتاً در تقابل با «شیعیان» به کار میبرند. بنابراین، ضمن هشدار دربارهی یکسان انگاری «سلف گرایی» و «سلفیگری» و تأکید بر تمایز بین «جریانهای سلفیگری» با «اهل سنت» و «فرق اسلامی» حد فاصل اینها را باید در مبانی و ایدههای پایهای جست و جو کرد. (29)
سلفیگری به جریانی اطلاق میشود که در حوزهی روش شناسی، نقل گرا، در حوزهی معرفت شناسی، حدیث گرا، در حوزه هستی شناسی، حسی گرا و در حوزه معناشناسی، ظاهرگراست. اگر این چهار متغیّر در یک فرد شکل گرفته شود وی را میتوان سلفی نامید. به عبارت دیگر، اندیشه سلفی همیشه عقل ستیز و کاملاً ارتجاعی است و در شمول مذاهب چهارگانه اهل سنت نیست.
از طرف دیگر، تفکّرِ سلفی- وهابی را دو شکل میتوان دید: یکی شکل رسمی- دولتی مورد نظر عربستان سعودی و دیگری سلفی- وهابی جهاد گر که تفکر غالب در سازمان القاعده است. احتمال میرود شکل رسمی و واقعی آن تحت شرایط خاص منطقهای و جهانی به اعتدال بیشتری گرایش یابد. این تفکر میتواند به قدرت از زاویه حفظ آن برای سلطنت عربستان سعودی بنگرد و به جای مقابله با اندیشههای غالب جهانی تحت عنوان «دموکراسی لیبرال» غرب کنار بیاید. ولی تفکر وهابی- سلفی جهادگر القاعدهای نمیتواند با غرب کنار بیاید. وهابیها که تنها یک درصد از جمعیت مسلمانان را تشکیل میدهند و نیز جنبش بزرگتر سلفی، آن گونه که تصور میشود، خشن نیستند، بلکه فقط محافظه کار و بنیادگرا هستند. آنها عموماً کشتار انسانهای بی گناه را مجاز نمیدانند، تنها گروهی که به این امر معتقدند، سلفی تکفیریها هستند که اقلیت بسیار کوچکی را در بین جنبش بزرگ سلفیها تشکیل میدهند. (30)
برخلاف سنت گرایان که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز میدانستند و برای آن شرایط سختی قائل بودند، نوبنیادگرایان [سلفی- تکفیریها] مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولتها تبدیل کردهاند. رهبران نوبنیادگرایی که دارای صلاحیت و درجه علمی علمای سنتی نیستند برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شدند که جهاد یک واجب مورد غفلت قرار گرفته است. تفاوت دیگر این که سنت گرایان، جهاد اکبر را که مبارزهای نفسانی بود مهمتر از جهاد اصغر میدانستند، ولی نوبنیادگرایان آن را بر عکس نمودند. (31)
مسئله «اصالت ظواهر» در بین سلفی- تکفیریها حالا نوعی ابزارگراییِ ناشی از تقدم عمل بر نظر را در نظام فکری این جریان باز مینماید که با ایدههای ماکیاولیستی همخوانی دارد. به طوری که جریانهای سلفی- تکفیری، برای رسیدن به هدف، تمام راههای غیر مشروع را پیشنهاد میکنند. (32) به عنوان مثال، آنها با استناد به افول اقطاب سلفی مانند ابن تیمیه، اعمال غیر شرعی، نظیر (دروغ) و (اخذ مال حرام در همه اشکال آن» را جایز میشمارند. جریان سلفی- تکفیری با تکیه بر این میراث تاریخی و با هم از انگاره پردازیهای خویش، گستردهترین شبکه تروریستی در جهان را سازماندهی کرده که به دلیل بهره گیری از اشکال مختلف خشونت ورزی، نظیر«تروریسم انتحاری»، نماینده شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به حساب میآید. (33)
3- تأثیر منفی سلفی- تکفیریها بر روند رشد اسلامگرایی
جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی منجر به به یک چالش اساسی فراروی اسلامگرایی خواهند شد: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی؛ 2. کاهش جذابیت اسلامگرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیز جریانهای تکفیری.
3-1. قطبی سازی جوامع اسلامی
رشد جریانهای سلفی- تکفیری با حمایت دولتهایی مانند عربستان سعودی و قطر در راستای اهداف استراتژیک خویش در منطقه، در حال حاضر به منازعهای مذهبی در قالب تقابل شیعه- سنی انجامیده، که در بحرانهای کنونی و کشتارهای خونین شیعیان به دست گروههای تکفیری در سوریه و عراق عینیت یافته است. حساسیت بر هویت و ترمینولوژی شیمی، از جمله بارزترین نقاط اشتراک طیفها به دریایی مختلف سلفیگری است. با این تفاوت که طیف معتدل آن، شیعیان را «مسلمانان منحرف و بدعت گذار» مینامند که احیاناً «جوامع سنی در معرص تهدید و هجمه آنها قرار میگیرند، اما طیف فراطی سلفیون، بسی و اهمه، تشیع را «دین خودساخته» میخوانند. (34)
زبان و ادبیات ایدئولوژیک سلفیگری در این باره نظام نشانه شناسی است که تحلیل گفتمان زرقاوی و یا آثار دیگر نظیر کتاب عبدالرحمن عطیه الله از نظریه پردازان و چهرههای شاخص القاعده، نمودار آن است: «شیعه نه تنها از مارقین و خارجین از امت است، بلکه متعلق به دین خود ساختهای است که هدف نهایی آن از طریق ایران، سلطه بر اهل سنت و به دست گرفتن زمام رهبری امت اسلامی است». این تصویرسازی ضد ایرانی ضد شیعی با بهره گیری از نشانه شناسی فرهنگ، همه روزه در عراق در حال به روز شدن است. به ویژه پس از سال 2003 که از نظر سلفیها، عراقی از دست «اسلام راستین» خارج شده و به دست «رافضان شیعه» افتاده است. (35)
در واقع، تنش در روابط عربستان سعودی با ایران در سال 1979 م. بعد از خلع شاه از قدرت شروع شد. اهداف ایران بعد از انقلاب 1979 م. بر محور صدرور انقلاب، موجب نگران کشورهای منطقه و به خصوص پادشاهی عربستان سعودی شد. زیرا هرگونه صعود و پیشرفت نهاد انقلابی ایران در منطقه میتوانست پادشاهیهای دولتهاى خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی را به خطر بیندازد. از دیدگاه عربستان، ایران همیشه در این رویا بوده که رهبر معنوی جهان اسلام باشد. در همین راستا ما شاهد یک حمایت قوی و واضح عربستان سعودی از اعتراض کنندگان سنی در منازعات سوریه، لیبی و یمن (36) و همچنین جریانهای تکفیری در بحرانهای اخیر سوریه و عراق علیه شیعیان هستیم.
در واقع، رهبران عربستان سعودی و قطر باور دارند که روی کار آمدن یک رژیم سنی در سوریه و عراق میتواند، قدرت شیعیان منطقه را که به ایران نزدیک هستند محدود و در نتیجه وزن استراتژیک منطقهای آنها را در مقابل ایران که در دههی گذشته از افزایش قابل توجهی در منطقه برخوردار شده است، افزایش دهد. در واقع برای دولتهای عربستان سعودی و قطر شورشهای اخیر فرصتی به منظور خارج نمودن سوریه و عراق از صف متحدین ایران و در نقطه مقابل افزایش نقش منطقهای آنها در شمارش مدیترانه برای تغییر موازنه به نفع خود و به ضرر ایران، است. (37) در همین راستا عربستان سعودی سعی در تقویت و حمایتهای مادی از جریانهای سلفی- تکفیری از جمله داعش (دولت اسلامی عراق و شام)، النصره و... نموده که همین امر میتواند یک جنگ مذهبی خونین در منطقه به وجود آورد و در نتیجه، اسلامگرایی در جهان اسلام را با چالشی اساسی و مواجه نماید. به عبارتی، درگیری میان گروههای مختلف در جهان اسلام و منطقه (به خصوص میان گروههای تکفیری و شیعه) که متأثر از تحریک عربستان سعودی و قطر است، تا حدود زیادی به رشد اسلامگرایی ضربه خواهد زد، زیرا در نهایت به جای این که گروههای اسلام گرا بتوانند به یک اتحاد منسجم در راستای تأثیرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام برسند، در یک منازعه طولانی فرو خواهند رفت. هم چنین به جای این که اسلامگرایی، به عنوان الگو و جانشین موفقی در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی مطرح باشد، به دلیل منازعات مذهبی خود به چالش تبدیل خواهد شد.
3-2. کاهش جذابیت اسلامگرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیز
از نگرگاه مدرنیسم غربی، دین از سیاست جداست و در نتیجه، هر گونه حضور و دخالت دین در عرصه سیاسی امری نابهنجار، منفی و ارتجاعی تلقی میشود. با تهاجم همه جانبه غرب به جهان اسلام و شکل گیری مقاومت اسلامی در برابر آن، غربیان برای نابهنجار و ارتجاعی نشان دادن آن از واژگانی با بار معنایی منفی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده کردند. (38) رشد جریانهایی تکفیری به خصوص در چند سال اخیر، فرصتی بی نظیر برای بهره برداری غربیها علیه اسلامگرایی و نشان دادن چهره خشن از اسلام به وجود آورده است. در واقع آنچه موجب فراهم نمودن زمینه کاهش جذابیت اسلام به عنوان یک الترناتیو در مقابل الگوی لیبرال- دموکراسی شده است، اصول اعتقادی سلفی- تکفیری بر مبانی زیر است:
1- ردِّ قواعد جهاد:
به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، جهاد در اسلام وقتی واجب میشود که سرزمینهای اسلامی مورد تهاجم و تهدید قرار گیرد (جهاد تدافعی). جهاد هم چنین دارای قواعد خاصی خود از جمله عدم کشتار غیر نظامیان است. تکفیریها به هیچ کدام از این قواعد پای بند نبوده و کشتار مردم بی گناه را نیز مجاز دانستهاند، به عنوان مثال «گروه مسلح اسلامی» الجزایر که تکفیری است، در جنگهای داخلی آن کشور از کشتار ده هزار انسان بی گناه حمایت کرد، اما گروه «جبهه آزادی بخش اسلامی» که سلفی است، فقط کشتار افراد دولتی را مجاز دانست.
2- ردِّ حرمت خود کشی:
در اسلام، مسیحیت و یهودیت، خودکشی گناه نابخشودنی است، در حالی که تکفیریها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت میدانند. از نظر آنها افرادی که به اقدامات انتحاری دست میزنند، شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت میشوند.
3- تروریسم:
تکفیریها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز میدانند. (39) در همین راستا علی رغم مخالفت گروههای اسلام گرا با تروریسم، شاهد مترادف دانستن جریانهای اسلام گرا با تروریسم در ادبیات سیاسی غرب هستیم؛ به عنوان مثال، روزنامه واشنگتن پست در یک گزارش، از اقدامات خشونت طلبانه گروههای تکفیری، یک چهره مخدوش و ناهنجار از مسلمانان و اندیشههای دینی مسلمانان «با عنوان گردن زدن و خشونت وحشتناک» نشان داده است. (40) در گزارش دیگر، خبرگزاری نیویورک تایمز با عنوان «نبردهای خونین گروههای خشونت طلب اسلامی در عراق» از این اقدامات به عنوان یک اقدامات عجیب در قرن بیست و یک یاد نموده و این جریانها را ادامه روند رشد گروههای اسلامگرایی در منطقه تعبیر مینماید. (41) از طرف دیگر این درگیریها زمینه تفرقهاندازی غرب بین گروههای اسلامی و حتی پیوند استراتژیک با بعضی از این گروهها را فراهم خواهد آورد. حمایت همه جانبه غرب از مخالفین در سوریه و مدعایی بر این امر است.
4. راهکارها
4-1. دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروههای اسلام گرا و نقش سازنده نهاد تقریب مذاهب
ارتباطات گسترده میان گروههای اسلامی در قالب نشستها، کنفرانسهای عمومی و تخصصی و هم چنین نشست کشورهای اسلامی تا حدود زیادی میتواند جلوی رشد جریانهای تکفیری در جهان اسلام و منطقه را بگیرد. این نشست و کنفرانسها در دوسطح گروهها و کشورهای اسلامی، از دو جنبه میتواند ثمربخش باشد. در ابتدای امر،گردهمایی گروهها و کشورهای اسلامی میتواند منجر به درک خطر جریانهای تکفیری و هم چنین عمق تأثیر این جریانها بر ثبات منطقهای و جهانی شود. در مر حله بعد با گسترش ارتباطات، دیدگاه و رویکردهای این گروهها و کشورهای اسلامی در قبال خطر جریانهای تکفیری به هم نزدیک خواهد شد. البته در این زمینه با توجه به اختلافات عمیق کشورهای منطقه با هم و به خصوص فعالیتهای عربستان سعودی به منظور کاهش نفوذ استراتژیک ایران در منطقه، رسیدن به یک توافق اساسی سخت و دشوار است.
همانطور که ذکر شد، حمایتهای عربستان از جریانهای تکفیری در سوریه و عراق، عامل مهم فعالیت این گروهها محسوب میشود. نهاد تقریب مذاهب که وظیفه اصلیاش نردیکی مذاهب اسلامی به هم؛ به خصوص در طیفها و مسائل بین المللی در راستای رفع چالشهاست، میتواند یک نهاد پیش رونده محسوب شود. هم چنین درحال حاضر، توجه گروهها و کشورهای اسلامی از منازعات سوریه و عراق به حملات کنونی اسرائیل علیه نوار غزه، میتواند تأثیر فزآیندهای در مقابله با رشد جریانهای تکفیری داشته باشد که این امر نیاز به یک دیپلماسی رسانهای قوی دارد.
در عصر حاضر، ارتباطات و تبادل ارتباطی در راستای اهداف استراتژیک از جایگاه ویژهای برخوردار است. تبادل ارتباطی، فرآیندی است که از طریق آن، بازیگران تفاسیر و برداشتهای خود را از امور و پدیدارهای جهانی به یکدیگر انتقال میدهند. اهمیت تبادل ارتباطی از این روست که بازیگران را قادر میسازد تا باورهای ذهنی و جهان بینی شخصی را به اطلاعات عمومی بدل کنند، زیرا یک باور و تفکر شخصی تنها زمانی که از طریق ارتباطات به اطلاعات عمومی تغییر شکل دهد، میتواند آن شانس را داشته باشد که به عنوان یک حقیقت اجتماعی و بخشی از فرهنگ واقعیت مطرح گردد. در نتیجه، غلبه و چیرگی طرز فکر یک بازیگر بر دیگران بستگی به استراتژی ارتباطی وی دارد؛ یعنی این که او در مقام گوینده چگونه تفسیر خود را از مجرای تبادل ارتباطی برای شنوندگان بیان میکند. بر این اساس، این که گوینده چگونه سخن میگوید اهمیت به مراتب بیشتری دارد از این که گوینده چه کسی است، چه میگوید و برای که میگوید. (42) در همین راستا برگزاری سمینارها و کنفرانسهای تخصصی و عمومی بین گروههای و کشورهای اسلامی، شکل گیری اتاقهای فکر و شبکههای گسترده اجتماعی مجازی (رادیو، تلویزیون و سایتهای اینترنتی و...) علیه جریانهای تکفیری و هم چنین به کانون توجه آوردن حمله اسرائیل به غزه، اهمیت ویژهای دارد.
4-2. مقابله قاطعانه نظامی با فعالیت جریانهای تکفیری
جریانهای تکفیری که امروزه در قالب گروههایی هم چون داعش و النصره، ثبات منطقهای و به خصوص امنیت مردم در سوریه و عراق را با تهدید جدی روبه رو کردهاند، در کنار حمایت از سوی بازیگرانی همچون عربستان و قطر ریشه در ناتوانی دولتهای مزبور در کنترل فعالیتهای تکفیریها دارد. در همین راستا جمهوری اسلامی ایران و متحدین استراتژیک او در منطقه باید از روشهای مختلف از جمله جنگ نیابتی و ارسال تجهیزات به گروههای اسلامی (حزب الله لبنان، شیعان عراق و گروههای اسلامی سنی معتدل) در تقابل با گروههای تکفیری، به سرکوب قاطع این گروهها بپردازند، زیرا در صورت سرکوب این گروهها تا حدود زیادی از جرئت و توان آنها در منطقه کاسته خواهد شد. از طرف دیگر با سرکوب این گروهها تمایز بین گروههای اسلام گرای جهان اسلام و رفتارهای خشونت طلبانه این جریان تکفیری در افکار عمومی مردم جهان و نیز مسلمانان مشخص خواهد شد و در نتیجه، تا حدود زیادی از توان تبلیغات منفی علیه اسلامگرایی کاسته خواهد شد؛ به عنوان مثال راهکار جمهوریای در ایران در سوریه (کمک به دولت اسد در مقابل تکفیریها) تا حدود زیادی در سرکوب تکفیریها موفق بوده و در بحران کنونی عراق مفید به نظر خواهد رسید.
نتیجه گیری
در این پژوهش آسیبهای رشد جریانهای تکفیری فراروی اسلام گرا این بنای این بررسی شد و نتایج این پژوهش بر این مبنا است که جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی، اسلامگرایی در جهان اسلام و منطقه را با چالش روبه رو خواهند نمود: 1. قطبی سازی جوامع اسلامی؛ 2. کاهش جذابیت اسلامگرایی به دلیل رفتارهای متحجرانه و خشونت آمیزِ جریانهای تکفیری. در بعد نخست، این جریانهای تکفیری میتواند به قطبی شدن جوامع اسلامی به خصوص در منطقه در قالب تقابل اسلام شیعه با اسلام سنّی منجر شود. در واقع، بازیگران منطقهای به خصوص عربستان سعودی و قطر در تقویت این جربانهای تکفیری برای اهداف استراتژیک خود یعنی کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه با شعار خطر هلال شیعی، از نقش ویژهای برخوردارند. این رقابتهای استراتژیک و حمایت این بازیگران از جریانهای تکفیری، میتواند منجر به یک جنگ مذهبی خونین در منطقه شود و در نتیجه، تأثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در جهان اسلام و منطقه بگذارد. از نمونههای عینی این مفروض میتوان به درگیریهای خونین میان گروههای مختلف در سوریه و عراق اشاره کرد.
از طرف دیگر، رفتارهای متحجرانه و خشنِ گروههای تکفیری در منطقه تا حدود زیادی میتواند از جذابیّتِ الگوی اسلامگرایی به عنوان یک آلترناتیو در مقابل لیبرال دموکراسی غربی در جوامع اسلامی بکاهد. بعد از شروع فعالیتهای جریانهای تکفیری و رفتارهای متحجرانه و خشن این گروهها، رسانههای غربی، اسلامگرایی را در متن این جریانهای تکفیری تفسیر نمودهاند و توانستهاند تا حدود زیادی به مقایسه این جریانهای تکفیری با الگوی لیبرال دموکراسی مد نظر خویش بپردازند.
این پژوهش برای رفع چالشهای رشد جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی، راهکارهایی ارائه نموده است که در دو قالب قابل بررسی است: 1. راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروههای و کشورهای اسلامی و نقش سازنده نهاد تقریب مذاهب 2. مقابله قاطعانه نظامی با فعالیت جریانهای تکفیری. در واقع، ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی، میتواند زمینه یکسان سازی دیدگاه این گروهها و کشورها را در قبال خطر این جریانها فراهم نماید. در همین راستا، کاربرد نهاد تقریب مذاهب و کاهش اختلاف استراتژیک میان کشورهای اسلامی و سوق دادن توجهات به طرف منازعه اسرائیل و مسلمانان، از جایگاه ویژهای برخوردار است. از طرف دیگر، برخورد قطعانه نظامی با این گروهها از روشهای مختلف میتواند تا حال حدود زیادی از گسترش فعالیت این گروهها در منطقه و جهان اسلام جلوگیری کند.
منابع : 1. اسپوزیتو، جان، جنبشهای اسلامی معاصر (اسلام و دموکراسی)، ترجمهی شجاع احمدوند، نشر نی، تهران 1389.
2. امام خمینی، صحیفهی امام، مرکز نشر آثار امام خمینی، تهران 1385.
3. بهروزلک، غلامرضا، «اسلام سیاسی و اسلامگرایی معاصر»، نشریهی پگاه حوزه، شمارهی 209، خرداد 1386.
4. ___، جهانی شدن و اسلام سیاسی در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران 1389.
5. پورفرد، مسعود، «جهان اسلام و ادیکالیسم افراطی»، نشریه پگاه حوزه، ش 204، 1386.
6. جمشیدی راد، محمد صادق و محمود پناهی، سید محمد رضا، «مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، پژوهش نامه انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 5، زمستان 1391.
7. جمشیدی، محمد حسین، اندیشهی سیاسی امام خمینی، پژوهشکدهی امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران 1384.
8. حسینی زاده، محمدعلی، اسلام سیاسی در ایران، دانشگاه مفید، قم 1386.
9. حیدری، محمد شریف، «سلفیگری نوین در تقابل با راهبرد وحدت اسلامی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، مسلسل 50، زمستان 1389.
10. روا، الیویه، تجربهی اسلام سیاسی، مرکز انتشارات بین المللی صدرا، تهران 1378.
11. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون: جنبشهای نوین اسلامی در مصر،، ترجمهی حمید احمدی، انتشارات کیهان، تهران 1366.
12. سعید، بابی، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلامگرایی، ترجمهی غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، انتشارات دانشگاه تهران، 1379.
13. سیدنژاد، سید باقر، «سلفی گرایی در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهب
کلماتی برای این موضوع
آسیبشناسی رشد جریانهای تکفیری به عنوان یک چالش عمده فراروی اسلامگرایی