جام جم سرا: از سوی دیگر، بعضی از انواع اسهال در کودکان بسیار شدید و همراه با استفراغ است و در مدت کوتاهی وضع کودک را وخیم میکند.
بعضی از انواع اسهالها نیز خونی است که لازم است حتما با دارو درمان شود بنابراین درست است که بیشتر اسهالها عامل ویروسی دارد، ولی بعضی اسهالهای غیرخونی نیز ممکن است علت عفونی خاصی داشته باشد.
در این موارد لازم است علت بیماری از سوی پزشک، شناسایی و درمان شود. با این حال، اسهال به هر علتی که باشد به افزایش نیاز کودک به آب و املاح منجر میشود و ضروری است رژیم غذایی کودک در صورت ابتلا به اسهال اصلاح شود.
کودک مبتلا به اسهال بیاشتهاست و از طرف دیگر آب و املاح زیادی دفع میکند و در هضم کامل مواد غذایی هم دچار اشکال میشود بنابراین لازم است مواد غذایی با مقدار کم و مکرر به کودک داده شود.
گرسنه ماندن کودک و حذف پروتئین دریافتی در رژیم غذایی وی باعث به تعویق افتادن بهبود و بدتر شدن بیماری کودک میشود. از دست دادن آب و املاح با دادن محلول او آر اس (ORS) قابل جبران است.
بر این اساس، لازم است یک بسته از اوآراس با چهار لیوان آب جوشیده سرد شده مخلوط و در یخچال گذاشته شود. به کودکی که حالت تهوع دارد، میتوان از این محلول خنک هرچند دقیقه، یک قاشق مرباخوری خوراند و بتدریج مقدار آن را زیاد کرد تا کودک بتواند سایر مواد غذایی را نیز تحمل کند.
مواد غذایی دیگری که در کودک مبتلا به اسهال توصیه میشود، آب سوپ خوشنمک و دوغ خوشنمک است که با ماست حاوی پروبیوتیک تهیه شده باشد.
همچنین در این دوران، کته نرم همراه با مرغ پخته نرم یا هویج رنده و پخته شده نرم، گوشت خوب پخته شده، ماهی پخته شده نرم (در صورت نداشتن آلرژی) و غلات و حبوبات پخته و له شده از مواد غذایی مناسب برای کودک محسوب میشود.
از میوهها نیز سیب رنده شده بدون شکر افزوده، پرتقال و میوههای زردرنگ و سبزیهای برگ سبز که سرشار از ویتامین A هستند، توصیه میشود.
در صورتی که کودک از شیر مادر استفاده میکند، قطع شیر مادر توصیه نمیشود، ولی اگر از شیر خشک استفاده میکند میتوان نوع شیر کودک را طبق نظر پزشک عوض کرد.
افزودن روغن به غذا برای افزایش کالری دریافتی او توصیه میشود. این امر بخصوص بعد از بهبود اسهال برای جبران وزن از دست رفته کودک پیشنهاد میشود.
آبمیوههای صنعتی، مواد خیلی شیرین، نوشابهها، چای با نبات زیاد برای اسهال مناسب نیست و موجب بیشتر شدن دفعات دفع میشود. استفاده از عرقیاتی مانند عرق نعناع باعث کمتر شدن نفخ در کودک میشود.
دادن داروهایی مثل دیفنوکسیلات و آنتیبیوتیکها بدون تجویز پزشک توصیه نمیشود. در صورت شدید بودن اسهال و کاهش تحمل مواد غذایی و نیز وجود دیگر علائم مانند ضایعات پوستی، تب شدید و کاهش هوشیاری مراجعه سریع به پزشک لازم است.
دکتر فریبا شیروانی - متخصص اطفال و فوقتخصص عفونی اطفال
جام جم سرا: پسر 25 سالهای به نام «محمد» که از گلودرد شکایت داشت، به اورژانس یکی از بیمارستانهای خصوصی مراجعه کرد. پس از معاینه پزشک اورژانس، سرم و داروهای تجویز شده را از داروخانه تهیه کرد و تحویل پرستار داد. دقایقی پساز تزریق سرم بود که وی دچار تب و لرز شدید و افزایش فشار خون شد بهطوری که با تشنج وی، پزشکان برای نجات او را به سیسییو منتقل کردند.
مادر محمد در این باره گفت: یکشنبه دوم شهریور ماه پسرم برای درمان گلودرد به اورژانس بیمارستان مراجعه کرد، چند ساعت بعد از آنجا با من تماس گرفتند و اطلاع دادند حال پسرم خوب نیست و دچار تشنج شده است. بسرعت خودم را به بیمارستان رساندم. پزشک معالج وی گفت که پزشک اورژانس برای وی سرم تجویز کرده ولی متأسفانه سرم تهیه شده با توجه به بخشنامه وزارت بهداشت، باعث بروز عوارض ناخواسته دارویی میشود و پرستار بدون بررسی سرم، اقدام به تزریق این سرم فاسد کرده است.
محمد پس از دریافت 600 سیسی از سرم دچار تب و لرز، افزایش فشار خون و سرانجام تشنج شده است و پزشکان برای نجات وی و اقدامهای بیشتر پزشکی او را به سیسی یو منتقل کردند.
مادر بیمار در ادامه گفت: هیچ یک از پرسنل بیمارستان مسئولیتی را برعهده نمیگیرند و میگویند ما وظیفه نداریم سری ساخت سرم را بررسی کنیم و تنها به تاریخ انقضای آن توجه میکنیم و داروخانه نباید این سرم را در اختیار بیمار قرار میداد.
این اظهارات در حالی است که بخشنامه معاونت درمان دانشگاه علومپزشکی با دستور «زمان تزریق سرم 3/1 و 3/2 به تاریخ و سری ساخت سرم توجه شود» روی تابلوی اعلانات بیمارستان نصب شده است و با رنگ قرمز روی آن نوشته شده «قابل توجه پرستاران».
«تهرانی متین» افزود: وقتی به داروخانه مراجعه کردم پرسنل داروخانه از وجود چنین بخشنامهای ابراز بیاطلاعی کردند و بررسی سلامت پسرم را با توجه به اطلاعرسانی معاونت درمانی دانشگاه علوم پزشکی به بیمارستانها برعهده مسئولان بیمارستان دانستند و از خود سلب مسئولیت کردند. من نیز برای اینکه مقصر ماجرا مشخص شود و حداقل افراد دیگری مانند پسرم دچار عوارض ناشی از اشتباه داروخانه یا پرستاران بیمارستان نشوند راهی دادسرای جرایم پزشکی و ناحیه 19 تهران شدم.
بنابر این گزارش، پرونده شکایت از سوی شعبه اول دادسرای ناحیه 19 تهران در حال بررسی و رسیدگی است. (ایران)
جام جم سرا: توصیههایی که از گذشته برای کاهش این عارضه پوستی به افراد میشده دقت در انتخاب نوع مواد خوراکی، کنترل و کاهش استرس، مصرف کمتر مواد لبنی و استفاده از مواد خوراکی حاوی ویتامین E و آنتی اکسیدانها بوده است. همچنین از دیگر راهحلهای متداول برای برطرف کردن این عارضه پوستی میتوان به افزایش مصرف روزانه آب، استفاده از روغن درخت چای و نیز داروهای تجویزی توسط متخصص پوست اشاره کرد.
با این حال سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) اعلام کرده که بسیاری از روشهای درمانی شناخته شده برای آکنه موجب بروز واکنشهای آلرژیزا میشوند.
به گزارش جام جم سرا، مدیکال دیلی در مطلبی تازه به شایعترین منابع موثر در بروز آکنه اشاره کرده که شاید بسیاری از افراد به آنها توجه نداشته باشند:
- روبالشی: پزشکان توصیه میکنند لازم است هرچند روز یک بار روبالشی خود را تعویض کنید.
- تلفن همراه: استفاده مداوم از تلفن همراه موجب میشود در تماس زیاد پوست صورت با صفحه نمایشگر، حساسیت ایجاد شود و به همین دلیل لازم است سطح نمایشگر برای از بین بردن چربیهای عامل بروز آکنه پاک شود.
- استفاده از لوازم آرایش: لوازم آرایشی یکی از دلایل موثر در بروز آکنه هستند که البته کمتر مورد توجه قرار میگیرند. همچنین استفاده از کرمهای بدون چربی برای پیشگیری از بروز آنکه توصیه میشود.
- التهاب ناشی از مصرف موادقندی: رژیم غذایی نامطلوب همچون مصرف مواد خوراکی فرآوری شده و مواد قندی روی سلامت پوست تاثیر به سزایی دارد. این نوع رژیم غذایی موجب التهاب شده و بر تعادل معده تاثیر میگذارد که نتایج نامطلوب آن روی پوست ظاهر میشود.
- لباس: آلودگی و باکتریها که به طور روزانه و به صورت طبیعی در بدن تولید میشوند به بافت لباس میرسند و داخل آن گیر میافتند. اگر لباس خود را زود به زود تعویض نکنید، این باکتریها خود عامل ایجاد آکنه خواهند بود.
علاوه بر این لوازم روزمره، دو عامل دیگر هم هستند که در کنار موارد یادشده، میتوانند موجبات ابتلا به آکنه را فراهم سازند:
- هورمونها: فعالیت هورمونها یکی از عوامل موثری است که شاید همه افراد به نقش آن در بروز آکنه در زنان به خصوص زنان مسن توجه نداشته باشند.
- هوای محل زندگی: در صورتی که در محل زندگی خود از سیستم تهویه استفاده نمیکنید گرد و غبار و آلودگی میتواند موجب بروز مشکلات پوستی جدی شود.(ایسنا)
اما چرا برخی افراد بهرغم پرخوری و کمتحرکی چاق نمیشوند و برخی دیگر با اندکی زیاد شدن خوراک دچار اضافه وزن میشوند؟
ظرفیت بافتهای چربی که توان ذخیره تریگلیسیرید را دارد در هر فردی با دیگری تفاوت دارد. هر انسانی بسته به ژنتیک و تغذیهای که در دوران جنینی و کودکی داشته است، به میزان مشخصی میتواند چربی ذخیره کند و چاق شود.
به این ترتیب اگر فردی به دلایل گفته شده ظرفیت ذخیرهسازی چربی را نداشته باشد، با وجود مصرف غذای زیادی چاق نمیشود.
اگرچه افراد لاغر به صرف کموزن بودن و نداشتن بافتهای چربی از بسیاری مشکلات مثل آرتروز، سنگینی بدن، بد فرم بودن و افزایش خطر برخی سرطانها دور میشوند، ولی این همه ماجرا نیست.
همانگونه که گفته شد وقتی مصرف غذا بیش از نیاز سلولهاست مازاد آن باید ذخیره شود. اکنون فرض کنیم فردی که استعداد چاقی ندارد پرخوری میکند.
چه اتفاقی میافتد؟ چون بدن این فرد توان ذخیرهسازی تریگلیسیرید در بافت چربی را ندارد، این ماده در داخل سلولهای عضلانی، سلولهای جدار عروق، سلولهای کبدی، سلولهای سازنده انسولین و دیگر سلولها رسوب میکند و این رسوب نابجا باعث آسیبهای شدیدی به این سلولها از جمله مقاومت به انسولین، به هم خوردن فعالیت طبیعی رگها و استعداد به فشار خون میشود.
همین اتفاق در فرد دارای ظرفیت چاقی زمانی میافتد که او آنقدر پرخوری میکند که همه ظرفیتش پر میشود.
اگر بخواهیم مطلب را طور دیگری توضیح دهیم این است که یک فرد بدون استعداد چاقی وقتی دو کیلوگرم اضافه وزن دارد، روند آسیب سلولی در او شروع میشود و در فرد دیگری که به صورت ارثی چاق است حتی با 10 کیلوگرم اضافه وزن هنوز روند آسیب شروع نشده است.
نکته آخری که در این مبحث باید به آن پرداخته شود این است که بههم خوردن تعادل بین مصرف غذا و فعالیت بدنی، باعث مازاد انرژی و ایجاد آسیبهای گفته شده میشود.
به این ترتیب فردی که هر روز چند ساعت فعالیت بدنی هم دارد اگر بیش از کالری مصرفی غذا بخورد باز مازاد انرژی خواهد داشت. (و بسته به استعدادش چاق میشود) و فرد دیگری که در هفته حتی یک ساعت ورزش نمیکند ممکن است با خوراک کم هم دچار مازاد انرژی شود.
موضوع مهم این است که اگر فردی به دلیل ورزش و اجتناب از پرخوری تناسب وزن داشته باشد، از بسیاری بیماریها مصون است، ولی فرد لاغری که صرفا به دلیل وراثت چاق نمیشود و با احساس مصونیت پرخوری میکند چه بسا بیشتر از یک فرد چاق در معرض بیماریهای متابولیک مثل فشار خون و زیادی چربی خون است.
دکتر رضا کریمی - فوق تخصص بیماریهای غدد
جام جم سرا: میتوانید هنگام مواجهه با یک بیمار مبتلا به سرطان علاقه و نگرانی خود را نشان دهید و جملات انگیزه بخش بر زبان آورید یا حتی به بیمار پیشنهاد کمک بدهید. گاهی اوقات سادهترین ابراز نگرانیها بیشترین مفهوم و معنا را در خود دارند و گاهی گوش کردن بهترین کاری است که میتوانید انجام دهید. با این حال، معمولا به افراد توصیه میشود هنگام برخورد با بیماران مبتلا به سرطان از صمیم قلب و با احساسی حقیقی با آنان ارتباط بگیرند.
بیان جملات زیر در این مواقع اثربخش است:
- نمیدانم چه باید بگویم اما میخواهم بدانی که واقعا از این موضوع ناراحتتم.
- از شنیدن اینکه به این بیماری مبتلا شدهای واقعا متاسف شدم.
- الان حالت چطور است؟
- لطفا به من بگو چطور میتوانم کمکت کنم.
- همیشه به فکرت هستم.
در حالی که داشتن رفتاری انگیزهبخش با این بیماران مهم است، باید دانست که بیان جملات خوشبینکننده اما غیرواقعی در مکالمه با افراد مبتلا به سرطان صحیح نیست.
شوخ طبعی نیز یکی از راههای مهم برای مقابله با این بیماری است. اجازه دهید بیمار مبتلا به سرطان در این کار پیشقدم باشد. شوخ طبعی میتواند شیوه خوبی برای کاهش استرس و دور شدن از ماهیت طبیعی این بیماری باشد.
زمانی که ظاهر بیمار خوب به نظر میآید او را مطلع سازید اما در مواقعی که دچار رنگ پریدگی یا کاهش وزن است از اظهارنظر در مورد ظاهر او خودداری کنید. همچنین باید توجه داشت در صورتی که فردی از دوستان نزدیک یا اعضای خانوادهتان به این بیماری مبتلاست از بازگو کردن تجربیات آن به فرد مبتلا به سرطان بپرهیزید زیرا افراد با یکدیگر متفاوتند و این تجربیات نمیتواند برای همه آنان مفید باشد.
به نقل از سایت کَنسر، علاوه بر این احترام گذاشتن به مسائل خصوصی افراد حائز اهمیت است. در صورتی که بیمار مبتلا به سرطان به شما اعتماد کرده و بیماریاش را با شما در میان میگذارد نباید آن را برای افراد دیگر بازگو کنید. (ایسنا)
دکتر فریبا شیروانی در گفتوگو با جامجم با تاکید بر اینکه مناسبترین زمان برای تزریق واکسن آنفلوآنزا ابتدای پاییز است، افزود: با شروع فصل سرما و شیوع عفونتهای تنفسی، احتمال ابتلا به آنفلوآنزا افزایش مییابد، البته این بیماری تنها بیماری تنفسی نیست که کودک طی پاییز و زمستان با آن مواجه میشود، ولی پیشگیری از عوارض آنفلوآنزا با واکسیناسیون ممکن است. در کشورهای پیشرفته واکسن آنفلوآنزا را به کودکان از بالای شش ماهگی بهطور سالانه تزریق میکنند، ولی در کشور ما تزریق این واکسن، اجباری نیست.
وی تاکید کرد: تزریق واکسن آنفلوآنزا در سنین شش ماه تا پنج سال در افراد مبتلا به بیماریهای مزمن ریوی مانند آسم، بیماری قلبی، کلیوی، کبدی، عصبی ـ عضلانی، دیابت، بیماری متابولیک و نقص ایمنی، در کسانی که برای مدت طولانی آسپیرین مصرف میکنند و زنانی که در فصل پاییز و زمستان احتمال دارد باردار شوند، ضروری است.
چهارشنبه 23 مهر 1393 ساعت 16:40
پائیز به نیمه خود نزدیک میشود. درختان لباسهای سبزشان را با رنگهای پاییزی عوض کردهاند و هوا هم سردتر شده. چند تصویر پائیزی را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: کار به جایی رسیده که اکنون بیشتر خانوادهها نیز اگر چنین عضوی داشته باشند او را طرد کرده یا پنهان میکنند و یا دستکم آنقدر بر او سخت میگیرند که شخص ترجیح میدهد خواستههایش را در جایی خارج از خانه به دست بیاورد، اما این پایان رنجهای چنین فردی نیست، زیرا جامعه نیز برای او شرایط همان خانواده را دارد، فقط بزرگتر است و اعضایش بیرحمانهتر او را قضاوت میکنند، در نتیجه فرد مبتلا به اختلالات هویت جنسی به حاشیه رانده میشود؛ حاشیهای که زخمهای کاریتری بر روح و جسمش به یادگار میگذارد.
اینجاست که برچسبهای بیشتری به او زده میشود؛ برچسبهایی که هرکدام به تنهایی برای ویران کردن یک انسان سالم کافی است.
این در حالی است که اگر به جامعه آگاهی لازم درباره شرایط این افراد داده شود و همه به این باور برسند که آنها نیز انسانی معمولی هستند که به صورت مادرزادی بیمار بهدنیا آمدهاند، اشخاص سعی میکنند مرهمی بر زخم این افراد بگذارند.
نکته اینجاست که مسئولان باید برای تغییر این دیدگاه قدم بردارند. برای نمونه روز گذشته مدیرکل دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از تدوین و تنظیم لایحه ساماندهی بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی سخن به میان آورد.
باید تاکید کرد اگر این لایحه هرچه زودتر برای تصویب به مجلس ارسال شود بخشی از مشکلات این افراد مانند وضع نظام وظیفه، تحصیل و درمان آنها برطرف میشود.
واقعیت اینجاست که بجز سازمان بهزیستی که تاکنون اندک حمایتی از این افراد کرده وزارت بهداشت و درمان و دیگر نهادها برای برطرف شدن نیازهای اولیه این بیماران قدم برنداشتهاند، حدود 14 سال پیش بود که کمیتهای در وزارت بهداشت و درمان مسئول پیگیری مشکلات این بیماران شد تا وزارت و بهداشت و درمان وظیفه درمان و جراحی این افراد را به عهده گیرد و سازمان بهزیستی نیز برای توانمند شدن آنها تلاش کند، اما هیچ دستگاهی به وظیفه خود عمل نکرده و مشکلات این بیماران هنوز پابرجاست.
برای نمونه هزینه درمان و جراحی این افراد که به قول معروف کمرشکن است، تاکنون تحت پوشش بیمه قرار نگرفته، بنابراین دولتمردان باید هرچه سریعتر لایحه ساماندهی بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی را بازنگری کرده و آن را به مجلس بفرستند تا با تصویب شدن این لایحه دستکم این افراد از حمایتهای قانونی برخوردار شوند.
مهدی آیینی - گروه جامعه
جام جم سرا: او تنها دلیل زندگی کردنش را فرزندی میدانست که قرار بود تا چند وقت بعد به دنیا بیاید. خودش در اردبیل به دنیا آمده بود. گمان میکرد همین که همشهری هستند و در همسایگی هم زندگی میکنند کافی است برای اینکه عروس خانهاش شود.
شش ماه از عروسیشان گذشته بود که پچپچهای مادر شوهر و خواهران همسرش او را متوجه مسألهای کرد: شوهرش اعتیاد داشت اما او و پدرش این را نفهمیده بودند.
با گلایه به مادرشوهرش گفت: چرا دلت به حال من نسوخت و به دروغ فرزندت را سالم معرفی کردی. آهی کشید و ادامه داد: حرفهای سوزناک من که دختری 16 ساله بودم بر قلب مادرشوهرم تأثیر گذاشت و مهر لبانش را شکست و گفت: اگر بعد از شنیدن حرفهایم احساس کردی نمیتوانی در این زندگی دوام بیاوری خودم کمکت میکنم تا از پسرم جدا شوی. از همان زمانی که به خواستگاریات آمدیم اعتیاد داشت و بارها به دلایل مختلف راهی زندان شده بود. این چند روز هم که از او خبری نیست دستگیر شده است.
میگوید: حرفهایش مثل پتکی بود که وجودم را به لرزه درآورد. نمیتوانستم بپذیرم خانواده همسرم مرا به گودالی از سیاهی دعوت کرده باشند. بهترین راه پناه بردن به خانوادهام بود.
بغض بزرگ
خانواده تصمیم به طلاق گرفته بودند که متوجه شد تنها نیست: تا آمدم به خودم بجنبم متوجه بارداریام شدم اما نمیخواستم تسلیم بازی روزگار شوم و تن به سختی بدهم. سقط بهترین راهی بود که به ذهنم میرسید اما مانعی دیگر جلوی راهم سبز شد. جنین رشد کرده بود و پزشکان اجازه سقط نمیدادند.
در میان همهمه بیمهری، مهر مادری را تجربه میکرد. تصمیم گرفت صبر کند تا فرزندش به دنیا بیاید. بعد از آن طلاق بگیرد. با صدایی گرفته ادامه میدهد: در طول دوره بارداری و حتی زمانی که باران به دنیا آمد همسرم در زندان بود هر روز که میگذشت بیشتر مطمئن میشدم این زندگی به درد من نمیخورد. دخترم 2 ساله بود که طلاق گرفتم و برای اینکه سربار پدر کارگرم نشوم به خانه پیرزنی رفتم تا در عوض پرستاری از او اجازه داشته باشم در خانهاش زندگی کنم.
اگر تنها خودم گرفتار دامی میشدم که شوهرم پهن کرده بود آنقدرها از هم نمیپاشیدم اما وقتی میدیدم باران با وجود گذشت تنها دو سال از عمرش باید داروهای مختلف با عوارض بالا بخورد، برای پایان دادن به کابوس زندگی چارهای جز مرگ پیدا نمیکردم |
مدتی گذشت که حین انجام کارها حالم بد میشد و با ادامه پیدا کردن این وضعیت عروس حاج خانم مرا به درمانگاه برد و پس از بررسیهای مختلف و انجام آزمایشها به جای اینکه نتیجه را به من بگویند گفتند اگر فرزندی داری باید او را هم برای انجام بررسیها با خود بیاوری. نگران شده بودم و کسی به من پاسخ درست نمیداد تا اینکه پاسخ آزمایشهای باران هم آماده شد و در کمال ناباوری از پزشک شنیدم که هم من و هم باران به ایدز مبتلا هستیم.
زبانههای آتش بیمهری
زندگی تاریکی که از 16 سالگی او را اسیر خود کرده بود رهایش نمیکرد و حالا که گمان میکرد تاریکیها به پایان رسیده است و میتواند زندگی جدیدی را برای خودش و باران بسازد باز هم برگ دیگری از صفحه تقدیر پیش رویش گشوده شده بود. نمیدانست این بیماری چه به روز او و دخترش میآورد. میگوید: در دنیای به این بزرگی فقط خانوادهام و حاج خانم و عروسش از راز دلم باخبر بودند و با وجود اینکه خانوادهام براحتی مرا نمیپذیرفتند، اما حاج خانم به من اجازه داد باز هم با آنها زندگی کنم. در آن روزهای سیاه حضور آنها برایم کورسویی بود. به نورش دل خوش میکردم. اگر تنها خودم گرفتار دامی میشدم که شوهرم پهن کرده بود آنقدرها از هم نمیپاشیدم اما وقتی میدیدم باران با وجود گذشت تنها دو سال از عمرش باید داروهای مختلف با عوارض بالا بخورد، برای پایان دادن به کابوس زندگی چارهای جز مرگ پیدا نمیکردم. تصمیم خود را گرفته بودم. آماده شدم تا تمام غصههایمان را تمام کنم اما نشد.
عروس حاج خانم متوجه و مانع کارم شد. به او التماس میکردم، این زندگی را نمیخواستم. توان ادامه راه را نداشتم و هنوز هم دلم طاقت نمیآورد باران را در چنگال این بیماری ببینم. جلسات مشاوره و صحبت کردن با مبتلایان دیگر کمی آرامم میکرد اما هر روز که باران بزرگتر میشد دلهرههای من هم بیشتر میشد و نمیدانستم چطور میتوانم او را با این واقعیت تلخ روبهرو کنم.
غمنامه باران
تا زمانی که در خانه حاجخانم زندگی میکردیم خیالم آسوده بود. دخترم تغذیه مناسبی داشت و کمبودی احساس نمیکرد. هشت سال را در آن خانه گذرانده بودم که حاج خانم، تنها تکیه گاهم از دنیا رفت. زن با یادآوری آن روزها ادامه میدهد: دوباره آوارگیام شروع شد و سؤالهای پیدرپی باران امانم را بریده بود. او حق داشت از بازی سرنوشتی که هیچ نقشی در آن نداشت باخبر باشد.
حالا دیگر باران 13 ساله غمنامهاش را فهمیده و مادر هر روز سوسوی شمعی را به نظاره نشسته است که از خوردن داروهایش سرباز میزند و هر لحظه او را در بیم یک اتفاق تلخ دیگر آب میکند.
دردهای بزرگ یک قلب کوچک
هر چند روز یک بار با مادر به درمانگاه میرفت تا داروها را تحویل بگیرند. کوچک بود و حرفهای پزشک را که به او میگفت باید این داروها را بخوری تا هر روز زیباتر از قبل شوی باور میکرد.
باران آن روزهایی را که با دنیای ساده کودکانهاش حرفهای خانم دکتر را میپذیرفت هنوز هم خوب به خاطر دارد و میگوید: وقتی دکتر به من میگفت اگر داروهایت را بموقع بخوری زود بزرگ میشوی باور میکردم، میخواستم زودتر بزرگ شوم تا کمک حال مادرم باشم و دیگر اجازه ندهم در خانه مردم کار کند، اما نمیدانستم پدر سرنوشتی برایم ساخته که حتی از بازگو کردن آن برای دوستانم دچار وحشت خواهم شد.
در تمام لحظههای کودکی که در خانه حاج خانم زندگی میکردیم از دست پدر دلخور بودم زیرا احساس میکردم ما را ترک کرده است و وقتی حاج خانم برایم جشن تولد میگرفت یا اینکه هر چه میخواستم تهیه میکرد خوشحال میشدم که اگر پدر ندارم او در کنارم است اما حالا از پدر متنفرم، دوست ندارم حتی برای یک بار او را ببینم. اگر او نبود من هم به دنیا نمیآمدم و دیگر لازم نبود از کودکی بار سنگین یک بیماری وحشتناک را به دوش بکشم.
پای حرفهای باران که مینشینی باورت نمیشود او تنها 13 سال دارد. اگر زمانه با او راه نیامده است اما از دایره سنش پا فراتر گذاشته تا زودتر از آنچه زمانش برسد دستش را به ستارههایی از آسمان زندگی برساند.
میگوید: بزرگتر که شدم به خانم دکتر گفتم حالا که من بزرگ شدهام و از همسن و سالانم کوچکتر نیستم پس چرا باز هم باید از این داروها بخورم؟ آنقدر سؤالات مختلف پرسیدم که دیگر پاسخ قانعکنندهای برایم نداشت و مجبور شد بروشورهای مربوط به بیماری را در اختیارم بگذارد تا برای سؤالات ذهنم پاسخی پیدا کنم.
واژه ایدز به گوشم آشنا بود اما چیزی در مورد این بیماری نخوانده بودم برای همین هر بار که از تلویزیون این واژه را میشنیدم با صدای بلند به مادرم میگفتم بیا میخواهد در مورد بیماری ما حرف بزند اما او مدام طفره میرفت یا کانال تلویزیون را عوض میکرد تا اینکه نوشتههای روی بروشور داروها همه چیز را روشن کرد.
بر بال قاصدکهای آرزو
بروشور را که خواندم و به این جمله رسیدم که در مورد بیماریتان با کسی صحبت نکنید، شوکه شدم. باران با بیان این جمله ادامه داد: همان لحظه به یاد دوستانم افتادم که از بیماری من باخبر نیستند اما هیچ کدامشان دارویی نمیخورند و زندگی آرامی دارند. دفعه بعد که به درمانگاه رفتیم دلیل آن جمله را از پزشک پرسیدم و او گفت: بیماری تو و مادرت درمانی ندارد و این داروها تنها از پیشرفت آن جلوگیری میکند.
با شنیدن این جمله تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که دلم میخواهد مثل دوستانم زندگی کنم برای همین تصمیم گرفتم داروها را کنار بگذارم. وقتی پزشک فهمید، به او گفتم حالا که برای بیماری من درمانی وجود ندارد و قرار است یک روز بمیرم چه فرقی میکند آن روز چه زمانی باشد، 11 سال دارو خوردهام و فایدهای نداشته است حالا میخواهم هیچ دارویی نخورم. وقتی میدانم این درخت رشد نمیکند پس چرا باید به پایش آب بریزم.
وقتی هر ماه یارانهها با پولی که مادرم از کار کردن به دست میآورد فقط به اجاره خانهمان میرسد و باز هم نمیتوانم از او بخواهم کفشی را که دوست دارم برایم بخرد دیگر جایی برای گلایههای من نیست. دلم که میگیرد به سراغ دفتر خاطراتم میروم |
نمیدانم چرا این قدر به درس خواندن علاقه دارم و تمام تلاشم این است که نمرههای خوبی بگیرم. تا به حال کسی را ندیدهام که همسن و سال من باشد و با بیماری ایدز روزگارش را بگذراند اما باز هم ته قلبم امید روزهای روشنی را دارم که حداقل با درس خواندن حرفی برای گفتن داشته باشم.
وقتی میخواهد باران 13 ساله را معرفی کند میگوید: دختر تنهایی که در سن و سال کم بدون پدر، بزرگ شده و سختیهای زیادی را تحمل کرده است، دختری که مادرش برای دیگران کار میکند اما حتی نمیتواند از پس خواستههای کوچک دخترش برآید و خواستههایش شدهاند یک آرزو اما به خودش قول داده تا جایی که زندگی به او امان میدهد پیش برود و به آرزویش نزدیک شود.
رد پای شادی
میگوید درست است بعضی شبها غر میزنم که تا کی باید سیبزمینی و تخم مرغ آبپز بخوریم، مگر دکتر نگفته حداقل باید هفتهای یک مرتبه موز بخوریم اما بعد فکر میکنم میبینم وقتی هر ماه یارانهها با پولی که مادرم از کار کردن به دست میآورد فقط به اجاره خانهمان میرسد و باز هم نمیتوانم از او بخواهم کفشی را که دوست دارم برایم بخرد دیگر جایی برای گلایههای من نیست. دلم که میگیرد به سراغ دفتر خاطراتم میروم و اتفاقاتی را که ناراحتم کرده است مینویسم و به آرزوهایم فکر میکنم تا هیچ وقت در ذهنم کمرنگ نشوند.
به یاد راز دلش که میافتد چشمانش نمناک میشود از اینکه مجبور است به خاطر آن به همه دروغ بگوید، ناراحت است: «همیشه مراقبم که بدنم زخمی نشود و اگر این طور شد بیشتر مراقبم با دوستانم برخورد نکنم اما ناراحتم از اینکه مجبورم به دروغ بگویم هیچ بیماریای ندارم زیرا اگر کسی متوجه این موضوع شود دیگر با من دوست نخواهد بود. برای همین به خدا میگویم خودت میدانی اگر سنگ هم جای من بود تا حالا ترک میخورد پس فقط به من صبر بده تا بتوانم این درد را تحمل کنم.» (سهیلا نوری/ایران)
جام جم سرا: شناسایی این بیماری در مادران باردار از اولویتهای بسیاری از جوامع است و این امر در مادران با رفتارهای پرخطر یا مادران معتاد لازم است.
از طرف دیگر مشکل این بیماری در کودکان خیابانی بسیار بالاست. معاون بهداشتی وزیر بهداشت نیز از بروز و شیوع ایدز در کودکان کار و خیابانی ابراز نگرانی کرده و اعلام کرد، شیوع ایدز در کودکان خیابانی در ایران 4.5 درصد بوده است.
این در حالی است که شیوع این بیماری در جمعیت عموم کشور یکدهم درصد است. همچنین 72 درصد این کودکان عنوان داشتهاند که دوستانشان سوءمصرف مواد مخدر داشتهاند و این نشان میدهد که این کودکان با مواد مخدر آشنا هستند.
15 درصد این کودکان نیز اعلام کردهاند که خودشان مواد مخدر مصرف کردهاند. 4.6 درصدشان نیز عنوان داشتند که مواد تزریقی استفاده کردهاند البته آنچه در حال حاضر در جامعه ما در جریان است این است که انتقال بیماری ایدز از طریق تزریق جای خود را به آمیزش جنسی داده است.
میزان انتقال ویروس اچآیوی از مادر به جنین هماکنون در کشور 0.8 درصد است که با اجرای صحیح برنامه سوم کشوری کنترل و مبارزه با ایدز این میزان باید به صفر برسد.
میزان زنده ماندن کودکانی که تحت بررسی و غربالگری بیماری ایدز قرار میگیرند نسبت به کودکانی که ایدز در آنها دیر تشخیص داده میشود، 75 درصد بالاتر است.
کودکان مبتلا به عفونت اچآیوی دچار عفونتهای مکرر در ریه و دیگر ارگانها میشوند. احتمال بروز بدخیمیها در این کودکان بسیار بالاست.
این کودکان از رشد کافی برخوردار نیستند و دچار مشکلات متعدد ذهنی و اختلال در عملکرد مغزی هستند.
علائم این بیماری در کودکان مبتلا در زمان تولد متفاوت است و به سه دسته تقسیم میشود. یکچهارم کودکان مبتلا به عفونت اچآیوی به طور زودرس در 1.5 سالگی دچار علائم بیماری میشوند و رشد بیماری در این کودکان نسبتا سریع است و عاقبت خوبی ندارد.
دومین گروه، کودکانی هستند که دارای دورههای تهاجمی از ایدز هستند. این کودکان در ابتدای زندگی دارای علائم گذرا و خفیفی از بیماری هستند، علائم بیماری در آنان دیررستر است و تا سن سه تا پنج سالگی زنده میمانند؛ ولی در کل نیمی از کودکانی که در زمان تولد مبتلا به عفونت اچآیوی هسستند تا قبل از سن سه سالگی فوت میکنند.
گروه سوم، کودکانی هستند که تا سنین آغاز نوجوانی زنده خواهند ماند بنابر دلایل ناشناخته دورههای بیماری در این افراد خفیفتر است و به همین دلیل بیماری این کودکان تا قبل از سنین 9 تا 11 سالگی تشخیص داده نمیشود.
با توجه به تاثیر بسیار مخرب بیماری ایدز در رشد و سلامت کودک و مشکلات شدید خانوادههایی که در آن پدر یا مادر مبتلا به این بیماری هستند، توجه به این بیماری و کنترل آن بسیار مهم است.
این کودکان در موارد زیادی پدر و مادر خود را هم به علت بیماری از دست میدهند که این مساله نیاز به انجام فعالیتهای مربوط به درمان و ناتوانی این کودکان را بیشتر میکند.
دکتر فریبا شیروانی - متخصص اطفال و فوقتخصص عفونی اطفال