امیر شهاب رضویان amirshahab razavian عزیز به همراه رابعه مدنی مادر گرامیشان در مراسم اکران خصوصی فیلم یک دزدی عاشقانه در سینما کورش به تماشای فیلم خود نشستند.
امیر شهاب رضویان فرزند سید میرزا رضویان و رابعه مدنی می باشد.
امیرشهاب رضویان Amir Shahab Razavian (متولد ۴ خرداد ۱۳۴۴ در همدان) کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. وی فیلمسازی را با ساخت فیلمهای کوتاه شروع کرد از سال ۱۳۵۹ در سینمای آزاد همدان مشغول به کار شد.
وی حدود چهل فیلم کوتاه و شش فیلم بلند در کارنامه خود دارد. وی برای ساخت فیلم سومش مینای شهر خاموش برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از بیست و پنجمن جشنواره فیلم فجر شده است. فیلم چهارم وی تابستان عزیز برنده پروانه زرین بهترین فیلمنامه، بهترین تصویربرداری، جایزه ویژه هیئت داوران و جایزه شورای شهر همدان از بیست چهارمین جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان همدان مهرماه ۱۳۸۹ و برنده تندیس سیمین چهلمین دوره جشنواره فیلم رشد آبان ماه ۱۳۸۹ شده است. فیلم ششم وی سفر زمان برنده پروانه زرین بهترین جلوههای بصری و برنده جایزه ویژه صندوق کمک به کودکان سازمان ملل متحد یونیسف یونیسف از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان مهرماه ۱۳۹۲ شده است.وی سابقه بازیگری در فیلم استراحت مطلق را نیز در کارنامه هنری خود دارد.
فیلمهای بلند امیر شهاب رضویان
- سفر مردان خاکستری (۱۳۷۹, نویسنده و کارگردان)
- تهران ساعت ۷ صبح (۱۳۸۱, طرح اولیه و کارگردان)
- مینای شهر خاموش (۱۳۸۵, نویسنده، کارگردان، تهیه کننده)
- تابستان عزیز- (۱۳۸۸)[۲]
- روزی که مینا گم شد (۱۳۹۰)
- سفر زمان (۱۳۹۱)
- یک دزدی عاشقانه (١٣٩۴)
امشب (۲۶ مرداد ۹۵) خندوانه میزبان اقای کارگردان و خانم بازیگر است (شهاب رضویان و مادرش رابعه مدنی)
روزنامه هفت صبح در مطلبی مدعی شد که یکی از دلایل مهم کنار گذاشته شدن رضویان ،آرایش سبیلهای امیر شهاب رضویان بوده است.
وحید سعیدی در بخشهایی از یادداشت خود نوشته است که چند سال قبل هم جیرانی نیز دلیل کناره گیری خود از هفت را درگیر بودن به خاطر ساخت سریال عنوان کرده بود و ترجیح داده جایش را به مجری دیگری بدهد.
دلیلی که بعدها ثابت شد و دلیل این جابجایی ،تصمیم مدیریتی بوده است .با گذشت چهار سال همین اتفاق برای شهاب رضویان می افتد و این بار هم اعلام شده که او می خواهد فیلم جدیدش را شروع کند اما آیا واقعا این دلیل را کسی باور می کند.
نویسنده این مطلب درادامه نوشته :یکی از دلایل مهم کنار گذاشته شدن رضویان ،آرایش سبیلهای امیر شهاب رضویان بوده است.تلویزیون کلا نسبت به آرایش سبیلهای مجریانش حساس است . آنها این نکته را از روز اول به رضویان متذکر شده بودند .
«من از کودکی به سینما علاقه داشتم. مجبور بودم برای برادرم کارهای مختلف در منزل انجام دهم تا من را به همراه خود به سینما ببرد. این هنر برای من خیلی جلوه داشت. وقتی که امیرشهاب (رضویان) پسرم به سمت حرفه کارگردانی رفت بسیار خوشحال شدم. در آن زمان وقتی خودش یا حتی دوستانش میخواستند برای پایاننامه فیلم بسازند من به نوعی به آنها کمک میکردم. حتی وسایل منزلم را هم در اختیار آنها میگذاشتم. البته بازیگری هم به صورت افتخاری انجام میدادم» اینها صحبتهای یک مادر مهربان است که هنوز طعم بازیش را در فیلم ها و سریالهایی چون شمس العماره، وضعیت سفید، بوسیدن روی ماه و این اواخر پایتخت ۲ به خاطر داریم. مدنی این بار از خاطرات شیرین دوران معلمی و مادر بودنش برای خبرنگار «نامه» گفت:
شما در فیلم بوسیدن روی ماه در نقش خاله فروغ بسیار خوش درخشیدید چه شد که برای بازی انتخاب شدید؟
من نابازیگر بودم و در حال حاضر هم هستم. امیر شهاب رضویان، پسرم، درباره حضور در این فیلم با من صحبت کرد و من همان زمان گفتم میترسم و بلد نیستم. ایشان گفتند که بهتر است یک تست بازی بدهم، خوشبختانه تست به نتیجه رسید. خودم را واقعاً جای «خاله فروغ» گذاشتم و دیگر رابعه مدنی نبودم. من سالیان بسیاری در این حرفه بودم و در فیلمهای کوتاه و بلند بسیاری حضور داشتم؛ ۶ فیلم برای امیرشهاب بازی کردم و ۲ فیلم کوتاه هم برای دوستش.
در دوران جنگ، خود شما برای اینکه فرزندانتان درکنارتان باشند چه کاری انجام میدادید و چه حسی داشتید؟
وقتی بچههایم سرباز بودند و در کنار من حضور نداشتند، هر رزمندهای را که میدیدم، هر دعای خیری که بلد بودم، بدرقه راهش میکردم تا همه عزیزشان به سلامت در کنارشان بازگردند.
شما قبلا این حس انتظار را تجربه کرده بودید؟
بله، ۲ سال شهاب در اوج جنگ به سربازی رفت و رنج بسیاری کشیدم. بعد از او نیز پسردومم برای سربازی به جنگ رفت و من با تمام وجودم این انتظار را حس کرده بودم. امیدوارم هیچ کس چشم انتظار نباشد چرا که تلخترین واقعه در زندگی است. آدمها هیچ وقت نمیخواهند چشم انتظاری را بپذیرند و همیشه به خود امید میدهند.
چند فرزند دارید؟
۳ فرزند دارم، یک دختر و ۲ پسر
ارتباطتان با آنها چگونه است؟
خیلی خوب است و وقتی پیش آنها هستم همسن آنها میشوم. در حال حاضر هم نوه دختریم پیش من است.
نوههایتان وقتی بازی شما را در فیلمها میبینند چه بازخوردی دارند؟
خیلی خوشحال میشوند و تشویقم میکنند.
گفتید که پیش از این معلم بودید؟
بله، من ۳۰ سال مربی کودک بودم و خیلی تجربهها در مدت خدمتم به آموزش و پرورش، آموختم. معتقدم که یک معلم باید در حرفه خود موفق باشد. بعد از بازنشستگی وارد حرفه سینما شدم.
در چه مقطعی مشغول تدریس بودید؟
پیش دبستانی، زیباترین و مشکلترین مقطع.
وقتی شاگردانتان را میبینید چه حسی دارید؟
شاگردان من الان همه برای خودشان مردان و زنانی هستند که بسیار موفقند. وقتی به همدان میروم شاگردانم مانند بچههایم هوایم را دارند؛ آنها دلخوشی من هستند. هرگز دلم نمیآید به آنها بگویم شاگردانم، چرا که تک تک آنها بچههایم هستند. مقطع پیش دبستانی دورهای است که بچهها تازه از مادر جدا میشوند و تا به این شرایط عادت کنند ماهها طول میکشد و در آن زمان معلم باید به واقع هم مادر باشد هم معلمی کند.
امروز، روز مادر است و فردا روز معلم؛ چه حسی دارید؟
از نظر من همه روزها زیباست و کلمه مادر وقتی میآید آن روز زیباتر هم میشود چرا که واژه مادر مقدس است و زیبایی و عاطفه درونی وجود مادر را در هیچ وجودی نمی بینید. معلم هم در کنار او چون شمعی است که میسوزد تا بچهها از آن روشنی داشته باشند.
از دوران خدمت در آموزش و پرورش چه چیزی بیشتر از همه در ذهنتان باقی مانده است؟
همیشه یاد روزهایی میافتم که نزدیک این ایام به بچهها میگفتم برایم کادو نیاورند و پیش از آن طی نامهای به اولیا از آنها نیز این درخواست را داشتم. از بچههایم می خواستم تا حسشان را برایم نقاشی کنند و این گرانبهاترین کادویی بود که میتوانستند به من بدهند.
هنوز هم این نقاشیها را دارید؟
تا چند ساال پیش داشتم وهربار که آنها را نگاه میکردم تک تک بچههایم را به خاطر میآوردم و با خاطرهشان گریه میکردم.
اولین روزی که خودتان به مدرسه رفتید را هم به خاطر دارید؟
بله در آن زمان سن دختران را بیش از آنچه که بود در شناسنامه میگرفتند تا بتوانند زود ازدواج کنند. روز اولی که به مدرسه رفتم پایم به زمین نمیرسید، معلم من دختر جوانی بود به اسم خانم ابطحی که امیدوارم خداوند رحمتش کند او بسیار به ما محبت کرد و برایمان به مانند مادر بود.
روز اولی که به عنوان معلم وارد مدرسه شدید اولین چیزی که برایتان تداعی شد چه بود؟
همان لحظهای که خودم رفتم مدرسه و زمانی که دیدم بچهها گریه میکنند آنها را بغل کردم و آرامشان کردم و با تمام وجود برایشان مادر بودم. زیباترین دوره زندگی یک مادر وقتی است که معلم میشود مخصوصا در مقطع ابتدایی.
بهترین هدیهای که از فرزندان و دانشآموزانتان گرفتید؟
نقاشیهایی که برایم میکشیدند بهترین هدیه شاگردانم بود، درمورد فرزندانم نیز بالاترین هدیه قبولی در دانشگاه بود.
و در آخر؟
امیدوارم همه انسانها خوشبخت باشند و هیچ کس غم نبیند.