مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است

[ad_1]
وب‌سایت ترجمان: در رمان باغ مخفی، رمان محبوب کودک نوشتۀ فرانسس هاجسن برنت، کودکی یتیم و لجباز به دختری جوان و سرحال تبدیل می‌شود. موضوع اصلی این رمان، قدرتِ رازداری در حفاظت از فرد است. مری در جست‌وجوی باغی فراموش‌شده که پوشیده از گیاه و علف و مخفی است، بازتابی از روح نادیده‌گرفته‌شده خود را می‌یابد. او از آن مراقبت می‌کند، علف‌های هرز را می‌کَنَد، گیاهان جدید می‌کارد و درختان را احیا می‌کند. هم‌زمان با این کار، خودشناسی او نیز به‌تدریج افزایش می‌یابد. مدتی بعد، به شکوفایی می‌رسد و بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌شود. رازی که او شروع به پرورش آن کرده، به نوبۀ خود، او را پرورش می‌دهد. وقتی مری باغ مخفی خود را با کالین، پسر بیمار در میان می‌گذارد، کالین نیز شروع می‌کند به رشد احساسی و جسمانی. او «ترس‌های مخفیِ» خود را برای مری افشا می‌کند و با این کار بر آن‌ها غلبه می‌کند. رازها در این رمان فقط زمانی آشکار می‌شوند که فرد رازدار، دیگر نیازی به پناه‌گرفتن در آن‌ها نداشته باشد.
با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این رمان، داستانی دلربا است که در کودکی، آرامش زیادی به من می‌داد. عاشق این فکر بودم که جایی مخفی داشته باشم و با دوستی خاص در میان بگذارم. موقعیت‌های زیادی داشتم تا این پندار را برآورده کنم؛ چون ادبیات کودکان پر از گروه‌های مخفی، مأموریت‌های سرّی، رمزهای مخفی، جنگل‌های پنهان، گذرگاه‌ها و محیط‌های بسته است که همگی، همچون کمد قصه‌های نارنیا مانند دروازه‌هایی هستند که نوباوگان را با احساس و کارکرد رازداری و همچنین جذابیت، ارزش و خطرات آن آشنا می‌کنند.

ریشۀ واژۀ رازداری (secrecy)، لفظ لاتین secretum به‌معنای کنارگذاشتن و secernere به‌معنای جداکردن، همچون الک‌کردن است و حاکی از این است که رازداری، روشی برای جداسازی و تقسیم‌کردن یا برداشتن چیزی یا کسی از سر راه است. سیسِلا بوک، فیلسوف سوئدی در کتاب رازها: در باب اخلاقیات مخفی‌کاری و افشا۱ (۱۹۸۳) رازداری را ارتباطی تعریف می‌کند که عمداً مسدود شده است: «هرچیز تا هنگامی که عمداً مخفی نگه داشته می‌شود، می‌تواند راز باشد.» بنا به گفتۀ بوک، محتوای راز اهمیت کمتری نسبت به کارکرد آن در تمایز میان «خودی‌ها» و «غیرخودی‌ها» و مشخص‌کردن سلسله‌مراتب دارد.

به همین دلیل است که وقتی کسی از ما می‌پرسد «می‌تونی راز نگه داری؟» احساس خشنودی می‌کنیم. این یعنی که نگه‌دارندۀ راز به این نتیجه رسیده است که شما مطمئن بوده و ارزش بدر میان گذاشتن چیزی انحصاری را دارید. شریک‌شدن در راز، لذت‌بخش و سخت است و این به‌علت وسوسۀ افشا و خودنمایی است؛ اما محروم‌شدن از شنیدن یک راز، متضمن کشفی دردناک است: شما فردی مطمئن به حساب نیامده‌اید.

کودکی، پر از رازداری و رازها است. بسیاری از این رازها از دنیای بزرگ‌سالان بیرون کشیده می‌شوند که در دسترس کودکان نیست. بزرگ‌ترها عمداً چیزهایی را که کودکان نمی‌فهمند یا چیزهایی را که ممکن است گیج‌کننده یا خطرناک باشد، از آن‌ها مخفی می‌کنند. کودکان هم از این کار تقلید می‌کنند: آن‌ها یاد می‌گیرند که مخفی‌کردن بعضی چیزها کار خوبی است. همچنین آن‌ها می‌آموزند که رازها نوعی قدرت به آن‌ها می‌دهند.

باغ مخفی در سال ۱۹۱۱ چاپ شد. در دنیای امروز که شفافیت حاکم است، رازداری، حتی در کتاب‌های کودکان، مثل گذشته محترم نیست. همه فکر می‌کنند که دولت‌ها، مؤسسات و افرادی که رازی نگه می‌دارند، چیزی برای مخفی‌کردن دارند. این، فی‌نفسه برایشان مشکوک است. به همین خاطر افشاگرانی همچون جولین آسانژ و ادوارد اسنودن قهرمانان مردمی به شمار می‌آیند. شفافیت در کسب‌وکار و دولت، شعاری جدید است. فرهنگ عامه هم حامی شفافیت است و افشاگری و آشکاربودن را تبلیغ می‌کند.

در چنین زمینه‌ای که نگرش‌ها به راز اینگونه تغییر می‌کند، رازداری معمولی و روزمره اینک عرصه‌ای اضطراب‌آور برای کودکان است: آیا رازها به آن‌ها کمک می‌کنند یا ضربه می‌زنند؟ باعث رشد آن‌ها می‌شوند یا جلوی شکوفایی آن‌ها را می‌گیرند؟

حتی در روزگاری که رازداری، کاری پسندیده بود، باز هم مردم دربارۀ مضرات بالقوۀ آن هشیار بودند. کارل یونگِ روان‌کاو در کتاب انسان مدرن در جست‌وجوی روح۲ (۱۹۳۳) هشدار می‌دهد که رازها «همچون سمی روانی عمل می‌کنند که دارندۀ خود را از جامعه بیگانه می‌کند». یونگ درعین‌حال قبول داشت که رازداری بخشی از فرایند فردیت۳ است.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این سم با مقدار کم، می‌تواند درمانی بسیار ارزشمند و حتی پیش‌زمینه‌ای ضروری برای تمایز۴ فرد باشد. شکی نیست که انسان حتی در سطحی ابتدایی، نیازی مقاومت‌ناپذیر برای ساختن راز حس می‌کند. داشتن این رازها، فرد را از حل‌شدن در ناخودآگاهِ زندگی جمعی و درنتیجه از آسیب روانی مرگباری حفظ می‌کند.

پس مقدار کنترل‌شده‌ای از رازها برای رشد کودک ضروری هستند. رازداری می‌تواند آشکارا در خدمت منافع شخصی باشد؛ مثل وقتی که کودک اطلاعاتی مانند نخوردن کلم بروکلی را از دیگران مخفی می‌کند تا تنبیه نشود. اما رازداری، اهداف بنیادی‌تری هم دارد: به شکل‌گیری آگاهی و استقلال درونی‌مان کمک می‌کند، برای خیال جا باز می‌کند و علاوه‌براینکه سلاحی برای طرد است، ابزاری ضروری برای دوستی هم هست.

توانایی رازداری از بدو تولد در کودکان وجود ندارد. آن‌ها به‌تدریج با رازداری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

در مجموعه‌ای از مطالعات که در دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در آلمان و استرالیا صورت گرفت، روان‌شناسان الیزابت فلیتنر، آلن واتسن و رناته والتین همگی دریافتند که مفهوم رازداری بین پنج تا دوازده‌سالگی تغییرات عمده‌ای می‌کند. این محققان اذعان می‌کنند که رازداری در کودکان باعث شکل‌گیری حسی از «خویشتن۵» می‌شود.

بازی‌هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول‌اند؛ مانند دالّی‌موشه و قایم‌باشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچه‌ها عاشق بازی‌های مخفی‌کاری هستند؛ اما همچنین تقلا می‌کنند خود را لو ندهند. خواهرزادۀ من در بازی قایم‌باشک، قبل از رسیدن به عدد شش فریاد می‌زند: «من اینجام!» بنا به گفتۀ مکس فن مانن، پدیدارشناس هلندی در کتاب رازهای کودکی (۱۹۹۶)، یکی از دلایل این کار این است که کودکان نمی‌توانند با «وجودنداشتن» کنار بیایند. مخفی‌شدن، این مفهوم پیچیده‌تر را به کودک یاد می‌دهد که هرچند کسی او را نمی‌بیند؛ او وجود دارد. او سپس ساعت‌ها خود را از بزرگ‌سالان دور می‌کند و به جایی مخفی در خانه یا باغچه می‌رود. کودک در این وضعیت، محیط خود را می‌سازد و آن را کنترل می‌کند تا با این کار به توسعۀ استقلال خود کمک می‌کند.

عملاً هر کودکی که آثار انید بلایتون را می‌خواند، دوست دارد عضو انجمن «هفتِ مخفی» باشد. آن‌ها گروهی پسر و دختر با میعادگاهی مخفی هستند که فقط از طریق رمز می‌توان به آن وارد شد. پیتر، رهبر هفت مخفی مادری دارد که به رازها احترام می‌گذارد و در آن‌ها کاوش نمی‌کند. نمونۀ این را می‌توان در قصۀ «راز آسیاب قدیمی» (۱۹۴۸) مشاهده کرد:

«چیه؟»

پیتر و جَنِت نگاهی به یکدیگر انداختند.

سرانجام پیتر گفت: «ببین مامان، راستش این یه رازه.»

مادر گفت: «خب، پس سؤالی نمی‌پرسم.» او همیشه همین‌طور مهربان بود. هیچ وقت بچه‌ها را مجبور نمی‌کرد چیزی را بگویند که دوست ندارند.

جاهای مخفی و رمزهای عبور، مسیرهای فرعی هستند که کودکان را قادر می‌سازند تا محدوده‌های جسمی و ذهنی خود را بسازند، درون مرزهای آن محدوده‌ها بگردند و کم‌کم خود را به‌طور امن از نظارت بزرگ‌سالان برهانند.

کودکان در پنج یا شش‌سالگی مفهوم راز را درک می‌کنند؛ اما حفظ آن برایشان دشوار است. آن‌ها خبر یک مهمانی غافلگیرانه یا یک هدیۀ تولد را ناگهان لو می‌دهند. آنان گاهی می‌توانند این اطلاعات را با سختی نزد خود نگه دارند؛ اما در این مواقع، آشکارا تحت فشارند. اگر بخواهید، به‌راحتی می‌توانید آن راز را از آن‌ها بیرون بکشید. مرحلۀ بعد این است که بدون اینکه کسی بفهمد، چیزی را نزد خود نگه دارند. پی‌یر ژانه، روان‌شناس فرانسوی قرن نوزدهم معتقد بود اینکه کودک، رازداری را کشف کند، رویدادی مهم است؛ چون از پیدایش دنیایی درونی خبر می‌دهد. وقتی کودکی درمی‌یابد که می‌توان اندیشه‌ها و ایده‌ها را بدون اینکه کسی متوجه شود، نزد خود نگه داشت، در واقع می‌فهمد که مرزی بین دنیای درونی او و دنیای بیرون وجود دارد.

ادموند گوس، شاعر انگلیسی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان پدر و پسر (۱۹۰۷) چنین تجربه‌ای را به‌مثابۀ نوعی بیداری شادی‌بخش توصیف می‌کند. او لوله‌ای را که بخشی از فوارۀ باغچه بود، می‌شکند و با ترس، منتظر می‌ماند تا کسی آن را کشف کند. پدرش مشتاقِ پیداکردن و مجازات فرد گناهکار است. ترس او ادامه دارد تا اینکه مطمئن می‌شود که در امان است؛ چون بزرگ‌ترها به فرد دیگری مشکوک شده‌اند:

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
رازی در این دنیا وجود داشت که متعلق بود به من و به کس دیگری که در بدن من زندگی می‌کرد. ما دو تا بودیم و می‌توانستیم با یکدیگر حرف بزنیم... در همین شکل دوگانه بود که حس فردیت من یک‌باره شکل گرفت.

ادموند فهمیده بود چیزی می‌داند که پدرش که تا آن لحظه دانای کل بوده است، از آن خبردار نیست. همین امر، او را از وجود خویشتن مستقل و آگاهش مطلع می‌کند. کودکان با مخفی‌کردن چیزی از والدین و دیگر اعضای خانواده، قدرت متمایزکنندۀ رازداری را درمی‌یابند. این قدرت گاهی می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد: آن‌ها از کسانی که برایشان مهم هستند، فاصله می‌گیرند و این می‌تواند موجب انزوا و تنهایی شود. اما همانطور که ادموند دریافت، این تجربه همچنین بدین معنا است که می‌توان با خود حرف زد. دفترهای خاطرات و یادداشت شخصی هم در این میان نقشی ایفا می‌کنند. کودکان می‌توانند در صفحات سفید دفتر، تفکرات و احساسات معصومانۀ خود را ثبت کنند؛ بدون اینکه کسی جز خود آن‌ها دفتر را ببیند.

گئورگ زیمل، جامعه‌شناس آلمانی یکی از اولین اندیشمندان مدرن بود که به بررسی رازداری پرداخت. مشاهدات اصلی او در جامعه‌شناسی رازداری و راز جوامع (۱۹۰۶) همچنان پابرجا است. او معقتد بود که رازداری یکی از «دستاوردهای بسیار بزرگ بشر» است. چرا؟ چون رازها تجربۀ پیچیده‌تری از زندگی می‌سازند. او مشاهده کرد که وقتی افراد رازداری می‌کنند، می‌توانند در دو دنیا زندگی کنند. رازها ما را قادر می‌سازند تا به چیزهایی فکر کنیم که مجبور به انجامشان نیستیم یا می‌توانند ما را پرورش دهند تا وقتی که بتوانیم عمل کنیم. رازها فضایی برای تعمق و احتمالات به وجود می‌آورند و ما را قادر می‌سازند تا زندگی را طور دیگری تصور کنیم.

زیمل همچنین معتقد بود که رازداری در شکل‌گیری و حفظ روابط، نقشی ضروری دارد. این، بینشی مهم است که بعدها فلیتنر، واتسن و والتین آن را توسعه دادند. پژوهش‌های این سه روان‌شناس حاکی از آن است که برای کودکان دارای سن بیشتر، رازداری مبتنی بر هنجارهای رفاقت است. کودکان شش تا ده‌ساله‌ای که رفتارشان مطالعه شد، دربارۀ افشای راز، به‌خصوص دربارۀ دوستشان ابراز تردید کردند. در دوازده‌سالگی، قول رازداری، الزام آور می‌شود. کودکان در این سن نیاز دارند تا بخشی از یک گروه باشند و با هم‌سن‌وسالان خود ارتباط برقرار کنند. رازداری راهی برای پدیدآوردن این روابط محکم است.

رازها، واحدهای پولی هستند که صَرف ورود به گروه‌های دوستی یا خروج از آن‌ها می‌شود. اما گفتن رازی با کسی، همچنین نشان‌گر اعتماد و التزامی برای صمیمیت است؛ به همین خاطر است که گفتن رازی با کسی تا این حد حساس است: خودتان را افشا می‌کنید و آسیب‌پذیر می‌شوید. به‌این‌ترتیب، هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: مشکل، خیانت است.

به فرد مقابل فرصتی برای حیله‌گری و تهدید می‌دهید. او ممکن است رازتان را فاش کند. به‌کمک رازها، وفاداری تأیید و غیرخودی‌ها کنار زده می‌شوند. هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: خاطرخواه که هستید یا کلاس ریاضی را پیچاندید؛ مشکل، خیانت است.

بسیاری از رازهای زندگی هر کودک، تقریباً بی‌ضرر هستند: شناختن باغی مخفی، میعادگاه یک گروه، اینکه چه کسی شیر فواره را شکسته و.... اما رازداری می‌تواند اشتباهات مختلفی را مخفی کند. حفظ راز، باری بزرگ بر دوش است. بچه‌ها معمولاً سعی می‌کنند مشکلات شخصی را لو ندهند؛ مثل دعوا با یکی از دوستان، اذیت‌شدن در مدرسه، معلم بدرفتار، والدین الکلی. آن‌ها به‌این‌ترتیب می‌توانند کارهای خودشان را مدیریت کنند، از عزیزانشان مراقبت کنند یا برچسب «خبرچین» نخورند. اما رازها می‌توانند برای آن‌ها خیلی بزرگ باشند. این نه‌تنها موجب ادامه اشتباه و افزایش کنترل‌نشدۀ آن می‌شود؛ بلکه نگه‌داشتن چنین رازهایی، رنجش زیادی هم به وجود می‌آورد.

بدتر این است که رازداری می‌تواند از کسانی که آسیب می‌رسانند، حفاظت کند. والدین کودک‌آزار از میل کودک برای احترام به بزرگ‌ترها سوءاستفاده کرده و آن‌ها را مجبور می‌کنند تا دربارۀ مشکلی جدی که باید افشا و برطرف شود، سکوت کنند. وقتی بزرگ‌سالی از کودکی می‌خواهد تا رازی را حفظ کند، این کار برای او سخت است؛ مثلاً وقتی که پدر از پسر یا دختر می‌خواهد تا چیزی را از مادرش مخفی کند یا بالعکس، این کار موجب جدایی اعضای خانواده می‌شود. تنش میان اجبار به رازداری و میل به افشای آن باعث رنج هیجانی زیادی می‌شود. راز مگو باعث فرسایش فرد می‌شود.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟

ژاکلین ویلسون در رازها (۲۰۰۲)، باغ مخفی برنت و هفتِ مخفی بلایتون را برای خوانندگان امروزی روزآمد می‌کند. رمان او به‌خوبی دربارۀ مزایا و خطرات رازداری کاوش می‌کند. تقریباً تمام شخصیت‌ها رازهای خوبی دارند که از آن‌ها محافظت می‌کند و همچنین رازهای بدی که باید افشا شوند. ترژر و ایندیا، دختران جوانی هستند که در محور داستان‌اند. آن دو زمینه‌های اجتماعی متفاوتی دارند. ترژر در مسکن عمومی۶ نامطلوبی زندگی می‌کند و ایندیا در خانه‌ای مجلل همراه با مادری روان‌رنجور و پدری کلاه‌بردار و دائم‌الخمر. هیچ یک از این دو دختر، دوستی ندارند و والدینشان هم به آن دو محبت نمی‌کنند. والدینی که کاستی‌هایی دارند و خودخواه و افسرده‌اند.

ترژر و ایندیا پس از دیداری اتفاقی، دوستیِ محکمی با یکدیگر برقرار می‌کنند. کس دیگری از این رابطه خبر ندارد. ایندیا در خاطرات «شدیداً مخفیِ» خود می‌نویسد: «من رازی برای خود دارم: دوست جدید و خاصم ترژر.» این دوستیِ مخفی برای آن‌ها مانند پناهگاهی از مشکلات خانوادگی است و برایشان شادی فراوانی به ارمغان می‌آورد؛ همان‌طور که باغ مخفی برای مِری بود.

روزی تری، ناپدری ترژر، او را با تسمه کتک می‌زند و ترژر فرار می‌کند. این اولین باری نیست که ترژر از پدرش کتک می‌خورد. او این مسئله را با ایندیا در میان می‌گذارد: «قبلاً جای‌جای گردنم را کبود کرده بود.» او می‌گوید که مادرش هم از این خشونت خبر دارد؛ ولی به هیچ کس نگفته است. ایندیا برای محافظت از ترژر، او را در شیروانی خانه مخفی می‌کند.

اما مخفی‌شدن ترژر موجب اضطراب هردوی آن‌ها است. ترژر رابطۀ خود را با خانواده‌اش قطع می‌کند؛ به‌خصوص مادربزرگش که خیلی نگران است. چیزی که در آغاز، صرفاً یک مهمانی یک‌شبه و مخفی بود، خیلی زود شبیه به زندانی مخفی می‌شود. گرچه ایندیا اوایل احساس می‌کند که فردی مهمی است؛ طولی نمی‌کشد که احساس ضعف و تنهایی می‌کند. گرچه مخفی‌کردن ترژر برای پناه‌دادن به او است؛ بچه‌ها نمی‌توانند بدون بزرگ‌ترها دوام بیاورند. سنشان [برای این کار] خیلی کم است. مسئله هنگامی حل می‌شود که ایندیا مجبور می‌شود جای ترژر را برای بزرگ‌ترها فاش کند و دلیل فرارش را توضیح دهد. وقتی دست تری رو می‌شود، او را بیرون می‌کنند و هر دو دختر به خانه‌هایشان بازمی‌گردند و به دوستی صمیمی خود ادامه می‌دهند.

ما بزرگ‌ترها گاهی باید مثل مادر پیتر در هفتِ مخفی رفتار کنیم و کاری به رازهای کودکان نداشته باشیم. در بعضی مواقع دیگر، باید مثل مادربزرگ ترژر باشیم. او برای ترژر، دلسوزترین و مطمئن‌ترین بزرگ‌سال است و در آخر، نکتۀ اخلاقی داستان را می‌گوید: بعضی چیزها را نمی‌توان «تا ابد مخفی» نگه داشت. وقتی چیزی آشکار می‌شود، امکان حل‌کردن آن وجود دارد. مایکل اسلپیان، روان‌شناس امریکایی، وجود پاداش روان‌شناختی در فاش‌کردن رازی سنگین را تأیید می‌کند. اسلپیان و همکارانش در پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، اذعان می‌کنند که نگه‌داشتن راز، زحمتی جسمانی است که باعث شکسته‌شدن افراد می‌شود. آن‌ها معتقدند که رازها همچون باری بر دوش هستند که تأثیراتی منفی بر جسم و ذهن دارد.

می‌دانیم که برای تبدیل‌شدن به فردی مستقل، یعنی فردی در میان دیگران که دارای روابط معنادار و ماندگار است، یادگیری نحوۀ مدیریت قدرت رازداری، ضروری است؛ لذا شاید بچه‌ها نیاز داشته باشند تا مقادیر کمِ رازداری را در زندگی‌شان مدیریت کنند. آن‌ها به فضا نیاز دارند تا راه‌های مختلف را با رازداری بیازمایند؛ بدون اینکه رازهای خیلی بزرگ یا خیلی جدی بر دوش آن‌ها سنگینی کند. هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانیناباروری، قصّه پر غصّه بسیاری از خانواده ها به خصوص زوج های جوان است؛ قصّه ای که ترنّم اندیشهباسلامشایداین مطلب تاحدودزیادی به عرفان مربوط باشداین مطلب را به یاد روزهای زبان و ادبیات فارسیهنر وازه سازی علمی در زبان فارسی دانش اصطلاح شناسی فارسی زبانی است هند و اروپایی با تیر سیر الی الله قیصر، پادشاه روم به یکی از خلفای بنی عباس نوشت، ما در انجیل دیده‌ایم، هر کس سوره‌ای زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره‌ی نوشته ٢٠ ١٨ پروفسور الول ساتن برگردان مجید مصطفوی افسانه‌ها و پناهندگی دات کام مشاهده مبحث خاطرات و اخبار …توقیف زن ایرانی در فرودگاه قاهره به دلیل گذرنامه جعلی یک زن ایرانی به همراه فرزندش به


ادامه مطلب ...

هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند اســت

[ad_1]
وب‌سایت ترجمان: در رمان باغ مخفی، رمان محبوب کودک نوشتۀ فرانسس هاجسن برنت، کودکی یتیم و لجباز به دختری جوان و سرحال تبدیل می‌شود. موضوع اصلی این رمان، قدرتِ رازداری در حفاظت از فرد اســت. مری در جست‌وجوی باغی فراموش‌شده که پوشیده از گیاه و علف و مخفی اســت، بازتابی از روح نادیده‌گرفته‌شده خود را می‌یابد. او از آن مراقبت می‌کند، علف‌های هرز را می‌کَنَد، گیاهان جدید می‌کارد و درختان را احیا می‌کند. هم‌زمان با این کار، خودشناسی او نیز به‌تدریج افزایش می‌یابد. مدتی بعد، به شکوفایی می‌رسد و بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌شود. رازی که او شروع به پرورش آن کرده، به نوبۀ خود، او را پرورش می‌دهد. وقتی مری باغ مخفی خود را با کالین، پسر بیمار در میان می‌گذارد، کالین نیز شروع می‌کند به رشد احساسی و جسمانی. او «ترس‌های مخفیِ» خود را برای مری افشا می‌کند و با این کار بر آن‌ها غلبه می‌کند. رازها در این رمان فقط زمانی آشکار می‌شوند که فرد رازدار، دیگر نیازی به پناه‌گرفتن در آن‌ها نداشته باشد.
با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این رمان، داستانی دلربا اســت که در کودکی، آرامش زیادی به من می‌داد. عاشق این فکر بودم که جایی مخفی داشته باشم و با دوستی خاص در میان بگذارم. موقعیت‌های زیادی داشتم تا این پندار را برآورده کنم؛ چون ادبیات کودکان پر از گروه‌های مخفی، مأموریت‌های سرّی، رمزهای مخفی، جنگل‌های پنهان، گذرگاه‌ها و محیط‌های بسته اســت که همگی، همچون کمد قصه‌های نارنیا مانند دروازه‌هایی هستند که نوباوگان را با احساس و کارکرد رازداری و همچنین جذابیت، ارزش و خطرات آن آشنا می‌کنند.

ریشۀ واژۀ رازداری (secrecy)، لفظ لاتین secretum به‌معنای کنارگذاشتن و secernere به‌معنای جداکردن، همچون الک‌کردن اســت و حاکی از این اســت که رازداری، روشی برای جداسازی و تقسیم‌کردن یا برداشتن چیزی یا کسی از سر راه اســت. سیسِلا بوک، فیلسوف سوئدی در کتاب رازها: در باب اخلاقیات مخفی‌کاری و افشا۱ (۱۹۸۳) رازداری را ارتباطی تعریف می‌کند که عمداً مسدود شده اســت: «هرچیز تا هنگامی که عمداً مخفی نگه داشته می‌شود، می‌تواند راز باشد.» بنا به گفتۀ بوک، محتوای راز اهمیت کمتری نسبت به کارکرد آن در تمایز میان «خودی‌ها» و «غیرخودی‌ها» و مشخص‌کردن سلسله‌مراتب دارد.

به همین دلیل اســت که وقتی کسی از ما می‌پرسد «می‌تونی راز نگه داری؟» احساس خشنودی می‌کنیم. این یعنی که نگه‌دارندۀ راز به این نتیجه رسیده اســت که شما مطمئن بوده و ارزش بدر میان گذاشتن چیزی انحصاری را دارید. شریک‌شدن در راز، لذت‌بخش و سخت اســت و این به‌علت وسوسۀ افشا و خودنمایی اســت؛ اما محروم‌شدن از شنیدن یک راز، متضمن کشفی دردناک اســت: شما فردی مطمئن به حساب نیامده‌اید.

کودکی، پر از رازداری و رازها اســت. بسیاری از این رازها از دنیای بزرگ‌سالان بیرون کشیده می‌شوند که در دسترس کودکان نیست. بزرگ‌ترها عمداً چیزهایی را که کودکان نمی‌فهمند یا چیزهایی را که ممکن اســت گیج‌کننده یا خطرناک باشد، از آن‌ها مخفی می‌کنند. کودکان هم از این کار تقلید می‌کنند: آن‌ها یاد می‌گیرند که مخفی‌کردن بعضی چیزها کار خوبی اســت. همچنین آن‌ها می‌آموزند که رازها نوعی قدرت به آن‌ها می‌دهند.

باغ مخفی در سال ۱۹۱۱ چاپ شد. در دنیای امروز که شفافیت حاکم اســت، رازداری، حتی در کتاب‌های کودکان، مثل گذشته محترم نیست. همه فکر می‌کنند که دولت‌ها، مؤسسات و افرادی که رازی نگه می‌دارند، چیزی برای مخفی‌کردن دارند. این، فی‌نفسه برایشان مشکوک اســت. به همین خاطر افشاگرانی همچون جولین آسانژ و ادوارد اسنودن قهرمانان مردمی به شمار می‌آیند. شفافیت در کسب‌وکار و دولت، شعاری جدید اســت. فرهنگ عامه هم حامی شفافیت اســت و افشاگری و آشکاربودن را تبلیغ می‌کند.

در چنین زمینه‌ای که نگرش‌ها به راز اینگونه تغییر می‌کند، رازداری معمولی و روزمره اینک عرصه‌ای اضطراب‌آور برای کودکان اســت: آیا رازها به آن‌ها کمک می‌کنند یا ضربه می‌زنند؟ باعث رشد آن‌ها می‌شوند یا جلوی شکوفایی آن‌ها را می‌گیرند؟

حتی در روزگاری که رازداری، کاری پسندیده بود، باز هم مردم دربارۀ مضرات بالقوۀ آن هشیار بودند. کارل یونگِ روان‌کاو در کتاب انسان مدرن در جست‌وجوی روح۲ (۱۹۳۳) هشدار می‌دهد که رازها «همچون سمی روانی عمل می‌کنند که دارندۀ خود را از جامعه بیگانه می‌کند». یونگ درعین‌حال قبول داشت که رازداری بخشی از فرایند فردیت۳ اســت.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این سم با مقدار کم، می‌تواند درمانی بسیار ارزشمند و حتی پیش‌زمینه‌ای ضروری برای تمایز۴ فرد باشد. شکی نیست که انسان حتی در سطحی ابتدایی، نیازی مقاومت‌ناپذیر برای ساختن راز حس می‌کند. داشتن این رازها، فرد را از حل‌شدن در ناخودآگاهِ زندگی جمعی و درنتیجه از آسیب روانی مرگباری حفظ می‌کند.

پس مقدار کنترل‌شده‌ای از رازها برای رشد کودک ضروری هستند. رازداری می‌تواند آشکارا در خدمت منافع شخصی باشد؛ مثل وقتی که کودک اطلاعاتی مانند نخوردن کلم بروکلی را از دیگران مخفی می‌کند تا تنبیه نشود. اما رازداری، اهداف بنیادی‌تری هم دارد: به شکل‌گیری آگاهی و استقلال درونی‌مان کمک می‌کند، برای خیال جا باز می‌کند و علاوه‌براینکه سلاحی برای طرد اســت، ابزاری ضروری برای دوستی هم هست.

توانایی رازداری از بدو تولد در کودکان وجود ندارد. آن‌ها به‌تدریج با رازداری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

در مجموعه‌ای از مطالعات که در دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در آلمان و استرالیا صورت گرفت، روان‌شناسان الیزابت فلیتنر، آلن واتسن و رناته والتین همگی دریافتند که مفهوم رازداری بین پنج تا دوازده‌سالگی تغییرات عمده‌ای می‌کند. این محققان اذعان می‌کنند که رازداری در کودکان باعث شکل‌گیری حسی از «خویشتن۵» می‌شود.

بازی‌هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول‌اند؛ مانند دالّی‌موشه و قایم‌باشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچه‌ها عاشق بازی‌های مخفی‌کاری هستند؛ اما همچنین تقلا می‌کنند خود را لو ندهند. خواهرزادۀ من در بازی قایم‌باشک، قبل از رسیدن به عدد شش فریاد می‌زند: «من اینجام!» بنا به گفتۀ مکس فن مانن، پدیدارشناس هلندی در کتاب رازهای کودکی (۱۹۹۶)، یکی از دلایل این کار این اســت که کودکان نمی‌توانند با «وجودنداشتن» کنار بیایند. مخفی‌شدن، این مفهوم پیچیده‌تر را به کودک یاد می‌دهد که هرچند کسی او را نمی‌بیند؛ او وجود دارد. او سپس ساعت‌ها خود را از بزرگ‌سالان دور می‌کند و به جایی مخفی در خانه یا باغچه می‌رود. کودک در این وضعیت، محیط خود را می‌سازد و آن را کنترل می‌کند تا با این کار به توسعۀ استقلال خود کمک می‌کند.

عملاً هر کودکی که آثار انید بلایتون را می‌خواند، دوست دارد عضو انجمن «هفتِ مخفی» باشد. آن‌ها گروهی پسر و دختر با میعادگاهی مخفی هستند که فقط از طریق رمز می‌توان به آن وارد شد. پیتر، رهبر هفت مخفی مادری دارد که به رازها احترام می‌گذارد و در آن‌ها کاوش نمی‌کند. نمونۀ این را می‌توان در قصۀ «راز آسیاب قدیمی» (۱۹۴۸) مشاهده کرد:

«چیه؟»

پیتر و جَنِت نگاهی به یکدیگر انداختند.

سرانجام پیتر گفت: «ببین مامان، راستش این یه رازه.»

مادر گفت: «خب، پس سؤالی نمی‌پرسم.» او همیشه همین‌طور مهربان بود. هیچ وقت بچه‌ها را مجبور نمی‌کرد چیزی را بگویند که دوست ندارند.

جاهای مخفی و رمزهای عبور، مسیرهای فرعی هستند که کودکان را قادر می‌سازند تا محدوده‌های جسمی و ذهنی خود را بسازند، درون مرزهای آن محدوده‌ها بگردند و کم‌کم خود را به‌طور امن از نظارت بزرگ‌سالان برهانند.

کودکان در پنج یا شش‌سالگی مفهوم راز را درک می‌کنند؛ اما حفظ آن برایشان دشوار اســت. آن‌ها خبر یک مهمانی غافلگیرانه یا یک هدیۀ تولد را ناگهان لو می‌دهند. آنان گاهی می‌توانند این اطلاعات را با سختی نزد خود نگه دارند؛ اما در این مواقع، آشکارا تحت فشارند. اگر بخواهید، به‌راحتی می‌توانید آن راز را از آن‌ها بیرون بکشید. مرحلۀ بعد این اســت که بدون اینکه کسی بفهمد، چیزی را نزد خود نگه دارند. پی‌یر ژانه، روان‌شناس فرانسوی قرن نوزدهم معتقد بود اینکه کودک، رازداری را کشف کند، رویدادی مهم اســت؛ چون از پیدایش دنیایی درونی خبر می‌دهد. وقتی کودکی درمی‌یابد که می‌توان اندیشه‌ها و ایده‌ها را بدون اینکه کسی متوجه شود، نزد خود نگه داشت، در واقع می‌فهمد که مرزی بین دنیای درونی او و دنیای بیرون وجود دارد.

ادموند گوس، شاعر انگلیسی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان پدر و پسر (۱۹۰۷) چنین تجربه‌ای را به‌مثابۀ نوعی بیداری شادی‌بخش توصیف می‌کند. او لوله‌ای را که بخشی از فوارۀ باغچه بود، می‌شکند و با ترس، منتظر می‌ماند تا کسی آن را کشف کند. پدرش مشتاقِ پیداکردن و مجازات فرد گناهکار اســت. ترس او ادامه دارد تا اینکه مطمئن می‌شود که در امان اســت؛ چون بزرگ‌ترها به فرد دیگری مشکوک شده‌اند:

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
رازی در این دنیا وجود داشت که متعلق بود به من و به کس دیگری که در بدن من زندگی می‌کرد. ما دو تا بودیم و می‌توانستیم با یکدیگر حرف بزنیم... در همین شکل دوگانه بود که حس فردیت من یک‌باره شکل گرفت.

ادموند فهمیده بود چیزی می‌داند که پدرش که تا آن لحظه دانای کل بوده اســت، از آن خبردار نیست. همین امر، او را از وجود خویشتن مستقل و آگاهش مطلع می‌کند. کودکان با مخفی‌کردن چیزی از والدین و دیگر اعضای خانواده، قدرت متمایزکنندۀ رازداری را درمی‌یابند. این قدرت گاهی می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد: آن‌ها از کسانی که برایشان مهم هستند، فاصله می‌گیرند و این می‌تواند موجب انزوا و تنهایی شود. اما همانطور که ادموند دریافت، این تجربه همچنین بدین معنا اســت که می‌توان با خود حرف زد. دفترهای خاطرات و یادداشت شخصی هم در این میان نقشی ایفا می‌کنند. کودکان می‌توانند در صفحات سفید دفتر، تفکرات و احساسات معصومانۀ خود را ثبت کنند؛ بدون اینکه کسی جز خود آن‌ها دفتر را ببیند.

گئورگ زیمل، جامعه‌شناس آلمانی یکی از اولین اندیشمندان مدرن بود که به بررسی رازداری پرداخت. مشاهدات اصلی او در جامعه‌شناسی رازداری و راز جوامع (۱۹۰۶) همچنان پابرجا اســت. او معقتد بود که رازداری یکی از «دستاوردهای بسیار بزرگ بشر» اســت. چرا؟ چون رازها تجربۀ پیچیده‌تری از زندگی می‌سازند. او مشاهده کرد که وقتی افراد رازداری می‌کنند، می‌توانند در دو دنیا زندگی کنند. رازها ما را قادر می‌سازند تا به چیزهایی فکر کنیم که مجبور به انجامشان نیستیم یا می‌توانند ما را پرورش دهند تا وقتی که بتوانیم عمل کنیم. رازها فضایی برای تعمق و احتمالات به وجود می‌آورند و ما را قادر می‌سازند تا زندگی را طور دیگری تصور کنیم.

زیمل همچنین معتقد بود که رازداری در شکل‌گیری و حفظ روابط، نقشی ضروری دارد. این، بینشی مهم اســت که بعدها فلیتنر، واتسن و والتین آن را توسعه دادند. پژوهش‌های این سه روان‌شناس حاکی از آن اســت که برای کودکان دارای سن بیشتر، رازداری مبتنی بر هنجارهای رفاقت اســت. کودکان شش تا ده‌ساله‌ای که رفتارشان مطالعه شد، دربارۀ افشای راز، به‌خصوص دربارۀ دوستشان ابراز تردید کردند. در دوازده‌سالگی، قول رازداری، الزام آور می‌شود. کودکان در این سن نیاز دارند تا بخشی از یک گروه باشند و با هم‌سن‌وسالان خود ارتباط برقرار کنند. رازداری راهی برای پدیدآوردن این روابط محکم اســت.

رازها، واحدهای پولی هستند که صَرف ورود به گروه‌های دوستی یا خروج از آن‌ها می‌شود. اما گفتن رازی با کسی، همچنین نشان‌گر اعتماد و التزامی برای صمیمیت اســت؛ به همین خاطر اســت که گفتن رازی با کسی تا این حد حساس اســت: خودتان را افشا می‌کنید و آسیب‌پذیر می‌شوید. به‌این‌ترتیب، هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: مشکل، خیانت اســت.

به فرد مقابل فرصتی برای حیله‌گری و تهدید می‌دهید. او ممکن اســت رازتان را فاش کند. به‌کمک رازها، وفاداری تأیید و غیرخودی‌ها کنار زده می‌شوند. هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: خاطرخواه که هستید یا کلاس ریاضی را پیچاندید؛ مشکل، خیانت اســت.

بسیاری از رازهای زندگی هر کودک، تقریباً بی‌ضرر هستند: شناختن باغی مخفی، میعادگاه یک گروه، اینکه چه کسی شیر فواره را شکسته و.... اما رازداری می‌تواند اشتباهات مختلفی را مخفی کند. حفظ راز، باری بزرگ بر دوش اســت. بچه‌ها معمولاً سعی می‌کنند مشکلات شخصی را لو ندهند؛ مثل دعوا با یکی از دوستان، اذیت‌شدن در مدرسه، معلم بدرفتار، والدین الکلی. آن‌ها به‌این‌ترتیب می‌توانند کارهای خودشان را مدیریت کنند، از عزیزانشان مراقبت کنند یا برچسب «خبرچین» نخورند. اما رازها می‌توانند برای آن‌ها خیلی بزرگ باشند. این نه‌تنها موجب ادامه اشتباه و افزایش کنترل‌نشدۀ آن می‌شود؛ بلکه نگه‌داشتن چنین رازهایی، رنجش زیادی هم به وجود می‌آورد.

بدتر این اســت که رازداری می‌تواند از کسانی که آسیب می‌رسانند، حفاظت کند. والدین کودک‌آزار از میل کودک برای احترام به بزرگ‌ترها سوءاستفاده کرده و آن‌ها را مجبور می‌کنند تا دربارۀ مشکلی جدی که باید افشا و برطرف شود، سکوت کنند. وقتی بزرگ‌سالی از کودکی می‌خواهد تا رازی را حفظ کند، این کار برای او سخت اســت؛ مثلاً وقتی که پدر از پسر یا دختر می‌خواهد تا چیزی را از مادرش مخفی کند یا بالعکس، این کار موجب جدایی اعضای خانواده می‌شود. تنش میان اجبار به رازداری و میل به افشای آن باعث رنج هیجانی زیادی می‌شود. راز مگو باعث فرسایش فرد می‌شود.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟

ژاکلین ویلسون در رازها (۲۰۰۲)، باغ مخفی برنت و هفتِ مخفی بلایتون را برای خوانندگان امروزی روزآمد می‌کند. رمان او به‌خوبی دربارۀ مزایا و خطرات رازداری کاوش می‌کند. تقریباً تمام شخصیت‌ها رازهای خوبی دارند که از آن‌ها محافظت می‌کند و همچنین رازهای بدی که باید افشا شوند. ترژر و ایندیا، دختران جوانی هستند که در محور داستان‌اند. آن دو زمینه‌های اجتماعی متفاوتی دارند. ترژر در مسکن عمومی۶ نامطلوبی زندگی می‌کند و ایندیا در خانه‌ای مجلل همراه با مادری روان‌رنجور و پدری کلاه‌بردار و دائم‌الخمر. هیچ یک از این دو دختر، دوستی ندارند و والدینشان هم به آن دو محبت نمی‌کنند. والدینی که کاستی‌هایی دارند و خودخواه و افسرده‌اند.

ترژر و ایندیا پس از دیداری اتفاقی، دوستیِ محکمی با یکدیگر برقرار می‌کنند. کس دیگری از این رابطه خبر ندارد. ایندیا در خاطرات «شدیداً مخفیِ» خود می‌نویسد: «من رازی برای خود دارم: دوست جدید و خاصم ترژر.» این دوستیِ مخفی برای آن‌ها مانند پناهگاهی از مشکلات خانوادگی اســت و برایشان شادی فراوانی به ارمغان می‌آورد؛ همان‌طور که باغ مخفی برای مِری بود.

روزی تری، ناپدری ترژر، او را با تسمه کتک می‌زند و ترژر فرار می‌کند. این اولین باری نیست که ترژر از پدرش کتک می‌خورد. او این مسئله را با ایندیا در میان می‌گذارد: «قبلاً جای‌جای گردنم را کبود کرده بود.» او می‌گوید که مادرش هم از این خشونت خبر دارد؛ ولی به هیچ کس نگفته اســت. ایندیا برای محافظت از ترژر، او را در شیروانی خانه مخفی می‌کند.

اما مخفی‌شدن ترژر موجب اضطراب هردوی آن‌ها اســت. ترژر رابطۀ خود را با خانواده‌اش قطع می‌کند؛ به‌خصوص مادربزرگش که خیلی نگران اســت. چیزی که در آغاز، صرفاً یک مهمانی یک‌شبه و مخفی بود، خیلی زود شبیه به زندانی مخفی می‌شود. گرچه ایندیا اوایل احساس می‌کند که فردی مهمی اســت؛ طولی نمی‌کشد که احساس ضعف و تنهایی می‌کند. گرچه مخفی‌کردن ترژر برای پناه‌دادن به او اســت؛ بچه‌ها نمی‌توانند بدون بزرگ‌ترها دوام بیاورند. سنشان [برای این کار] خیلی کم اســت. مسئله هنگامی حل می‌شود که ایندیا مجبور می‌شود جای ترژر را برای بزرگ‌ترها فاش کند و دلیل فرارش را توضیح دهد. وقتی دست تری رو می‌شود، او را بیرون می‌کنند و هر دو دختر به خانه‌هایشان بازمی‌گردند و به دوستی صمیمی خود ادامه می‌دهند.

ما بزرگ‌ترها گاهی باید مثل مادر پیتر در هفتِ مخفی رفتار کنیم و کاری به رازهای کودکان نداشته باشیم. در بعضی مواقع دیگر، باید مثل مادربزرگ ترژر باشیم. او برای ترژر، دلسوزترین و مطمئن‌ترین بزرگ‌سال اســت و در آخر، نکتۀ اخلاقی داستان را می‌گوید: بعضی چیزها را نمی‌توان «تا ابد مخفی» نگه داشت. وقتی چیزی آشکار می‌شود، امکان حل‌کردن آن وجود دارد. مایکل اسلپیان، روان‌شناس امریکایی، وجود پاداش روان‌شناختی در فاش‌کردن رازی سنگین را تأیید می‌کند. اسلپیان و همکارانش در پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، اذعان می‌کنند که نگه‌داشتن راز، زحمتی جسمانی اســت که باعث شکسته‌شدن افراد می‌شود. آن‌ها معتقدند که رازها همچون باری بر دوش هستند که تأثیراتی منفی بر جسم و ذهن دارد.

می‌دانیم که برای تبدیل‌شدن به فردی مستقل، یعنی فردی در میان دیگران که دارای روابط معنادار و ماندگار اســت، یادگیری نحوۀ مدیریت قدرت رازداری، ضروری اســت؛ لذا شاید بچه‌ها نیاز داشته باشند تا مقادیر کمِ رازداری را در زندگی‌شان مدیریت کنند. آن‌ها به فضا نیاز دارند تا راه‌های مختلف را با رازداری بیازمایند؛ بدون اینکه رازهای خیلی بزرگ یا خیلی جدی بر دوش آن‌ها سنگینی کند. هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند اســت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


23 مه 2016 ... هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. بازیهایی که کودکان از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند.23 مه 2016 ... بازی هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول اند؛ مانند دالّی موشه و قایم باشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچه ها عاشق بازی های مخفی کاری هستند؛ ...7 سپتامبر 2016 ... هر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است بازیهایی که بچه ها از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند.هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. ... مشترک گرامی مشاهده این صفحه به معنای کش شدن آی پی در اینترنت سرویس دهنده شماست. به جهت رفع این مشکل موارد زیر را ...بازیهایی که کودکان از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچهها عاشق بازیهای مخفیکاری هستند؛ اما همچنین تقلا میکنند ...هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است ... موضوع اصلی این رمان، قدرتِ رازداری ... آغازی بر پایان رازداری بانک های سوئیسی/سوئیس نام فراریان مالیاتی خارجی بانک های ...... اصلانی وبابک امینی به نام وقتی رفتی · lesan۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵. صفحه اصلی پست های برچسب زده شده باهر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است مراقبت از کودک ...هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. ... for view this page click here. برچسب ها : بچهای, مقداری, رازداری, نیازمند, بچهای مقداری, رازداری نیازمند. بدون دیدگاه. مدیر.23 مه 2016 ... برچسب ها هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است , بچه ایرانی , بچه ای که روی صورتش یا علی نوشته , بچه ای شبیه قورباغه , بچه ای که فحش می دهد ...با توجه به دشوار بودن رازداری، چه عاملی مردم را به این کار ترغیب میکند؟ هدف آنها از رازداری چیست؟ روانشناسان از چند عامل .... هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است ...


کلماتی برای این موضوع

هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است سایت خبرینوزادقبل از باردار شدن، از سلامت دندان‌تان مطمئن شوید جوش‌های بدن فرزندتان، خبر از هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است…بازی‌هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول‌اند؛ مانند دالّی‌موشه و قایم‌باشک، بر ترجمان با رازهای کودکان چه باید کرد؟هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند استبا رازهای کودکان چه باید کرد؟هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند استسخت‌ترین گریم‌های معمای شاه کدام‌ها بود؟ تصاویرهر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است کانال پروفسور مجید چگونه رازداری را به کودکان آموزش دهیم؟ محبوب هاچگونهرازداریرابه رازداری باید از سال‌های اولیه زندگی به کودکان سینما و بازیگری، عشق من است بچه کودک و خانوادهالبته ابتلا به هر بنابراین حاضر است هر هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند با رازهای کودکان چه باید کردهر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است تیفانی نقاشی در مورد رازداری نقاشیدرموردرازداریواکنش بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای به حضور پوکمون گوها در رمز های مخفی جی تی ا ی رمزهایمخفیجیتیایهر بچه‌ای به مقداری رازداری در ازجمله مواردی است که به دور از چشم


ادامه مطلب ...

هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند اســت

[ad_1]
وب‌سایت ترجمان: در رمان باغ مخفی، رمان محبوب کودک نوشتۀ فرانسس هاجسن برنت، کودکی یتیم و لجباز به دختری جوان و سرحال تبدیل می‌شود. موضوع اصلی این رمان، قدرتِ رازداری در حفاظت از فرد اســت. مری در جست‌وجوی باغی فراموش‌شده که پوشیده از گیاه و علف و مخفی اســت، بازتابی از روح نادیده‌گرفته‌شده خود را می‌یابد. او از آن مراقبت می‌کند، علف‌های هرز را می‌کَنَد، گیاهان جدید می‌کارد و درختان را احیا می‌کند. هم‌زمان با این کار، خودشناسی او نیز به‌تدریج افزایش می‌یابد. مدتی بعد، به شکوفایی می‌رسد و بزرگ‌تر و قوی‌تر می‌شود. رازی که او شروع به پرورش آن کرده، به نوبۀ خود، او را پرورش می‌دهد. وقتی مری باغ مخفی خود را با کالین، پسر بیمار در میان می‌گذارد، کالین نیز شروع می‌کند به رشد احساسی و جسمانی. او «ترس‌های مخفیِ» خود را برای مری افشا می‌کند و با این کار بر آن‌ها غلبه می‌کند. رازها در این رمان فقط زمانی آشکار می‌شوند که فرد رازدار، دیگر نیازی به پناه‌گرفتن در آن‌ها نداشته باشد.
با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این رمان، داستانی دلربا اســت که در کودکی، آرامش زیادی به من می‌داد. عاشق این فکر بودم که جایی مخفی داشته باشم و با دوستی خاص در میان بگذارم. موقعیت‌های زیادی داشتم تا این پندار را برآورده کنم؛ چون ادبیات کودکان پر از گروه‌های مخفی، مأموریت‌های سرّی، رمزهای مخفی، جنگل‌های پنهان، گذرگاه‌ها و محیط‌های بسته اســت که همگی، همچون کمد قصه‌های نارنیا مانند دروازه‌هایی هستند که نوباوگان را با احساس و کارکرد رازداری و همچنین جذابیت، ارزش و خطرات آن آشنا می‌کنند.

ریشۀ واژۀ رازداری (secrecy)، لفظ لاتین secretum به‌معنای کنارگذاشتن و secernere به‌معنای جداکردن، همچون الک‌کردن اســت و حاکی از این اســت که رازداری، روشی برای جداسازی و تقسیم‌کردن یا برداشتن چیزی یا کسی از سر راه اســت. سیسِلا بوک، فیلسوف سوئدی در کتاب رازها: در باب اخلاقیات مخفی‌کاری و افشا۱ (۱۹۸۳) رازداری را ارتباطی تعریف می‌کند که عمداً مسدود شده اســت: «هرچیز تا هنگامی که عمداً مخفی نگه داشته می‌شود، می‌تواند راز باشد.» بنا به گفتۀ بوک، محتوای راز اهمیت کمتری نسبت به کارکرد آن در تمایز میان «خودی‌ها» و «غیرخودی‌ها» و مشخص‌کردن سلسله‌مراتب دارد.

به همین دلیل اســت که وقتی کسی از ما می‌پرسد «می‌تونی راز نگه داری؟» احساس خشنودی می‌کنیم. این یعنی که نگه‌دارندۀ راز به این نتیجه رسیده اســت که شما مطمئن بوده و ارزش بدر میان گذاشتن چیزی انحصاری را دارید. شریک‌شدن در راز، لذت‌بخش و سخت اســت و این به‌علت وسوسۀ افشا و خودنمایی اســت؛ اما محروم‌شدن از شنیدن یک راز، متضمن کشفی دردناک اســت: شما فردی مطمئن به حساب نیامده‌اید.

کودکی، پر از رازداری و رازها اســت. بسیاری از این رازها از دنیای بزرگ‌سالان بیرون کشیده می‌شوند که در دسترس کودکان نیست. بزرگ‌ترها عمداً چیزهایی را که کودکان نمی‌فهمند یا چیزهایی را که ممکن اســت گیج‌کننده یا خطرناک باشد، از آن‌ها مخفی می‌کنند. کودکان هم از این کار تقلید می‌کنند: آن‌ها یاد می‌گیرند که مخفی‌کردن بعضی چیزها کار خوبی اســت. همچنین آن‌ها می‌آموزند که رازها نوعی قدرت به آن‌ها می‌دهند.

باغ مخفی در سال ۱۹۱۱ چاپ شد. در دنیای امروز که شفافیت حاکم اســت، رازداری، حتی در کتاب‌های کودکان، مثل گذشته محترم نیست. همه فکر می‌کنند که دولت‌ها، مؤسسات و افرادی که رازی نگه می‌دارند، چیزی برای مخفی‌کردن دارند. این، فی‌نفسه برایشان مشکوک اســت. به همین خاطر افشاگرانی همچون جولین آسانژ و ادوارد اسنودن قهرمانان مردمی به شمار می‌آیند. شفافیت در کسب‌وکار و دولت، شعاری جدید اســت. فرهنگ عامه هم حامی شفافیت اســت و افشاگری و آشکاربودن را تبلیغ می‌کند.

در چنین زمینه‌ای که نگرش‌ها به راز اینگونه تغییر می‌کند، رازداری معمولی و روزمره اینک عرصه‌ای اضطراب‌آور برای کودکان اســت: آیا رازها به آن‌ها کمک می‌کنند یا ضربه می‌زنند؟ باعث رشد آن‌ها می‌شوند یا جلوی شکوفایی آن‌ها را می‌گیرند؟

حتی در روزگاری که رازداری، کاری پسندیده بود، باز هم مردم دربارۀ مضرات بالقوۀ آن هشیار بودند. کارل یونگِ روان‌کاو در کتاب انسان مدرن در جست‌وجوی روح۲ (۱۹۳۳) هشدار می‌دهد که رازها «همچون سمی روانی عمل می‌کنند که دارندۀ خود را از جامعه بیگانه می‌کند». یونگ درعین‌حال قبول داشت که رازداری بخشی از فرایند فردیت۳ اســت.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
این سم با مقدار کم، می‌تواند درمانی بسیار ارزشمند و حتی پیش‌زمینه‌ای ضروری برای تمایز۴ فرد باشد. شکی نیست که انسان حتی در سطحی ابتدایی، نیازی مقاومت‌ناپذیر برای ساختن راز حس می‌کند. داشتن این رازها، فرد را از حل‌شدن در ناخودآگاهِ زندگی جمعی و درنتیجه از آسیب روانی مرگباری حفظ می‌کند.

پس مقدار کنترل‌شده‌ای از رازها برای رشد کودک ضروری هستند. رازداری می‌تواند آشکارا در خدمت منافع شخصی باشد؛ مثل وقتی که کودک اطلاعاتی مانند نخوردن کلم بروکلی را از دیگران مخفی می‌کند تا تنبیه نشود. اما رازداری، اهداف بنیادی‌تری هم دارد: به شکل‌گیری آگاهی و استقلال درونی‌مان کمک می‌کند، برای خیال جا باز می‌کند و علاوه‌براینکه سلاحی برای طرد اســت، ابزاری ضروری برای دوستی هم هست.

توانایی رازداری از بدو تولد در کودکان وجود ندارد. آن‌ها به‌تدریج با رازداری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

در مجموعه‌ای از مطالعات که در دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در آلمان و استرالیا صورت گرفت، روان‌شناسان الیزابت فلیتنر، آلن واتسن و رناته والتین همگی دریافتند که مفهوم رازداری بین پنج تا دوازده‌سالگی تغییرات عمده‌ای می‌کند. این محققان اذعان می‌کنند که رازداری در کودکان باعث شکل‌گیری حسی از «خویشتن۵» می‌شود.

بازی‌هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول‌اند؛ مانند دالّی‌موشه و قایم‌باشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچه‌ها عاشق بازی‌های مخفی‌کاری هستند؛ اما همچنین تقلا می‌کنند خود را لو ندهند. خواهرزادۀ من در بازی قایم‌باشک، قبل از رسیدن به عدد شش فریاد می‌زند: «من اینجام!» بنا به گفتۀ مکس فن مانن، پدیدارشناس هلندی در کتاب رازهای کودکی (۱۹۹۶)، یکی از دلایل این کار این اســت که کودکان نمی‌توانند با «وجودنداشتن» کنار بیایند. مخفی‌شدن، این مفهوم پیچیده‌تر را به کودک یاد می‌دهد که هرچند کسی او را نمی‌بیند؛ او وجود دارد. او سپس ساعت‌ها خود را از بزرگ‌سالان دور می‌کند و به جایی مخفی در خانه یا باغچه می‌رود. کودک در این وضعیت، محیط خود را می‌سازد و آن را کنترل می‌کند تا با این کار به توسعۀ استقلال خود کمک می‌کند.

عملاً هر کودکی که آثار انید بلایتون را می‌خواند، دوست دارد عضو انجمن «هفتِ مخفی» باشد. آن‌ها گروهی پسر و دختر با میعادگاهی مخفی هستند که فقط از طریق رمز می‌توان به آن وارد شد. پیتر، رهبر هفت مخفی مادری دارد که به رازها احترام می‌گذارد و در آن‌ها کاوش نمی‌کند. نمونۀ این را می‌توان در قصۀ «راز آسیاب قدیمی» (۱۹۴۸) مشاهده کرد:

«چیه؟»

پیتر و جَنِت نگاهی به یکدیگر انداختند.

سرانجام پیتر گفت: «ببین مامان، راستش این یه رازه.»

مادر گفت: «خب، پس سؤالی نمی‌پرسم.» او همیشه همین‌طور مهربان بود. هیچ وقت بچه‌ها را مجبور نمی‌کرد چیزی را بگویند که دوست ندارند.

جاهای مخفی و رمزهای عبور، مسیرهای فرعی هستند که کودکان را قادر می‌سازند تا محدوده‌های جسمی و ذهنی خود را بسازند، درون مرزهای آن محدوده‌ها بگردند و کم‌کم خود را به‌طور امن از نظارت بزرگ‌سالان برهانند.

کودکان در پنج یا شش‌سالگی مفهوم راز را درک می‌کنند؛ اما حفظ آن برایشان دشوار اســت. آن‌ها خبر یک مهمانی غافلگیرانه یا یک هدیۀ تولد را ناگهان لو می‌دهند. آنان گاهی می‌توانند این اطلاعات را با سختی نزد خود نگه دارند؛ اما در این مواقع، آشکارا تحت فشارند. اگر بخواهید، به‌راحتی می‌توانید آن راز را از آن‌ها بیرون بکشید. مرحلۀ بعد این اســت که بدون اینکه کسی بفهمد، چیزی را نزد خود نگه دارند. پی‌یر ژانه، روان‌شناس فرانسوی قرن نوزدهم معتقد بود اینکه کودک، رازداری را کشف کند، رویدادی مهم اســت؛ چون از پیدایش دنیایی درونی خبر می‌دهد. وقتی کودکی درمی‌یابد که می‌توان اندیشه‌ها و ایده‌ها را بدون اینکه کسی متوجه شود، نزد خود نگه داشت، در واقع می‌فهمد که مرزی بین دنیای درونی او و دنیای بیرون وجود دارد.

ادموند گوس، شاعر انگلیسی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان پدر و پسر (۱۹۰۷) چنین تجربه‌ای را به‌مثابۀ نوعی بیداری شادی‌بخش توصیف می‌کند. او لوله‌ای را که بخشی از فوارۀ باغچه بود، می‌شکند و با ترس، منتظر می‌ماند تا کسی آن را کشف کند. پدرش مشتاقِ پیداکردن و مجازات فرد گناهکار اســت. ترس او ادامه دارد تا اینکه مطمئن می‌شود که در امان اســت؛ چون بزرگ‌ترها به فرد دیگری مشکوک شده‌اند:

با رازهای کودکان چه باید کرد؟
رازی در این دنیا وجود داشت که متعلق بود به من و به کس دیگری که در بدن من زندگی می‌کرد. ما دو تا بودیم و می‌توانستیم با یکدیگر حرف بزنیم... در همین شکل دوگانه بود که حس فردیت من یک‌باره شکل گرفت.

ادموند فهمیده بود چیزی می‌داند که پدرش که تا آن لحظه دانای کل بوده اســت، از آن خبردار نیست. همین امر، او را از وجود خویشتن مستقل و آگاهش مطلع می‌کند. کودکان با مخفی‌کردن چیزی از والدین و دیگر اعضای خانواده، قدرت متمایزکنندۀ رازداری را درمی‌یابند. این قدرت گاهی می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد: آن‌ها از کسانی که برایشان مهم هستند، فاصله می‌گیرند و این می‌تواند موجب انزوا و تنهایی شود. اما همانطور که ادموند دریافت، این تجربه همچنین بدین معنا اســت که می‌توان با خود حرف زد. دفترهای خاطرات و یادداشت شخصی هم در این میان نقشی ایفا می‌کنند. کودکان می‌توانند در صفحات سفید دفتر، تفکرات و احساسات معصومانۀ خود را ثبت کنند؛ بدون اینکه کسی جز خود آن‌ها دفتر را ببیند.

گئورگ زیمل، جامعه‌شناس آلمانی یکی از اولین اندیشمندان مدرن بود که به بررسی رازداری پرداخت. مشاهدات اصلی او در جامعه‌شناسی رازداری و راز جوامع (۱۹۰۶) همچنان پابرجا اســت. او معقتد بود که رازداری یکی از «دستاوردهای بسیار بزرگ بشر» اســت. چرا؟ چون رازها تجربۀ پیچیده‌تری از زندگی می‌سازند. او مشاهده کرد که وقتی افراد رازداری می‌کنند، می‌توانند در دو دنیا زندگی کنند. رازها ما را قادر می‌سازند تا به چیزهایی فکر کنیم که مجبور به انجامشان نیستیم یا می‌توانند ما را پرورش دهند تا وقتی که بتوانیم عمل کنیم. رازها فضایی برای تعمق و احتمالات به وجود می‌آورند و ما را قادر می‌سازند تا زندگی را طور دیگری تصور کنیم.

زیمل همچنین معتقد بود که رازداری در شکل‌گیری و حفظ روابط، نقشی ضروری دارد. این، بینشی مهم اســت که بعدها فلیتنر، واتسن و والتین آن را توسعه دادند. پژوهش‌های این سه روان‌شناس حاکی از آن اســت که برای کودکان دارای سن بیشتر، رازداری مبتنی بر هنجارهای رفاقت اســت. کودکان شش تا ده‌ساله‌ای که رفتارشان مطالعه شد، دربارۀ افشای راز، به‌خصوص دربارۀ دوستشان ابراز تردید کردند. در دوازده‌سالگی، قول رازداری، الزام آور می‌شود. کودکان در این سن نیاز دارند تا بخشی از یک گروه باشند و با هم‌سن‌وسالان خود ارتباط برقرار کنند. رازداری راهی برای پدیدآوردن این روابط محکم اســت.

رازها، واحدهای پولی هستند که صَرف ورود به گروه‌های دوستی یا خروج از آن‌ها می‌شود. اما گفتن رازی با کسی، همچنین نشان‌گر اعتماد و التزامی برای صمیمیت اســت؛ به همین خاطر اســت که گفتن رازی با کسی تا این حد حساس اســت: خودتان را افشا می‌کنید و آسیب‌پذیر می‌شوید. به‌این‌ترتیب، هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: مشکل، خیانت اســت.

به فرد مقابل فرصتی برای حیله‌گری و تهدید می‌دهید. او ممکن اســت رازتان را فاش کند. به‌کمک رازها، وفاداری تأیید و غیرخودی‌ها کنار زده می‌شوند. هیچ چیز بدتر از دوستی نیست که به اعتماد ما خیانت می‌کند. مشکل، چیزی نیست که آن‌ها فاش می‌کنند: خاطرخواه که هستید یا کلاس ریاضی را پیچاندید؛ مشکل، خیانت اســت.

بسیاری از رازهای زندگی هر کودک، تقریباً بی‌ضرر هستند: شناختن باغی مخفی، میعادگاه یک گروه، اینکه چه کسی شیر فواره را شکسته و.... اما رازداری می‌تواند اشتباهات مختلفی را مخفی کند. حفظ راز، باری بزرگ بر دوش اســت. بچه‌ها معمولاً سعی می‌کنند مشکلات شخصی را لو ندهند؛ مثل دعوا با یکی از دوستان، اذیت‌شدن در مدرسه، معلم بدرفتار، والدین الکلی. آن‌ها به‌این‌ترتیب می‌توانند کارهای خودشان را مدیریت کنند، از عزیزانشان مراقبت کنند یا برچسب «خبرچین» نخورند. اما رازها می‌توانند برای آن‌ها خیلی بزرگ باشند. این نه‌تنها موجب ادامه اشتباه و افزایش کنترل‌نشدۀ آن می‌شود؛ بلکه نگه‌داشتن چنین رازهایی، رنجش زیادی هم به وجود می‌آورد.

بدتر این اســت که رازداری می‌تواند از کسانی که آسیب می‌رسانند، حفاظت کند. والدین کودک‌آزار از میل کودک برای احترام به بزرگ‌ترها سوءاستفاده کرده و آن‌ها را مجبور می‌کنند تا دربارۀ مشکلی جدی که باید افشا و برطرف شود، سکوت کنند. وقتی بزرگ‌سالی از کودکی می‌خواهد تا رازی را حفظ کند، این کار برای او سخت اســت؛ مثلاً وقتی که پدر از پسر یا دختر می‌خواهد تا چیزی را از مادرش مخفی کند یا بالعکس، این کار موجب جدایی اعضای خانواده می‌شود. تنش میان اجبار به رازداری و میل به افشای آن باعث رنج هیجانی زیادی می‌شود. راز مگو باعث فرسایش فرد می‌شود.

با رازهای کودکان چه باید کرد؟

ژاکلین ویلسون در رازها (۲۰۰۲)، باغ مخفی برنت و هفتِ مخفی بلایتون را برای خوانندگان امروزی روزآمد می‌کند. رمان او به‌خوبی دربارۀ مزایا و خطرات رازداری کاوش می‌کند. تقریباً تمام شخصیت‌ها رازهای خوبی دارند که از آن‌ها محافظت می‌کند و همچنین رازهای بدی که باید افشا شوند. ترژر و ایندیا، دختران جوانی هستند که در محور داستان‌اند. آن دو زمینه‌های اجتماعی متفاوتی دارند. ترژر در مسکن عمومی۶ نامطلوبی زندگی می‌کند و ایندیا در خانه‌ای مجلل همراه با مادری روان‌رنجور و پدری کلاه‌بردار و دائم‌الخمر. هیچ یک از این دو دختر، دوستی ندارند و والدینشان هم به آن دو محبت نمی‌کنند. والدینی که کاستی‌هایی دارند و خودخواه و افسرده‌اند.

ترژر و ایندیا پس از دیداری اتفاقی، دوستیِ محکمی با یکدیگر برقرار می‌کنند. کس دیگری از این رابطه خبر ندارد. ایندیا در خاطرات «شدیداً مخفیِ» خود می‌نویسد: «من رازی برای خود دارم: دوست جدید و خاصم ترژر.» این دوستیِ مخفی برای آن‌ها مانند پناهگاهی از مشکلات خانوادگی اســت و برایشان شادی فراوانی به ارمغان می‌آورد؛ همان‌طور که باغ مخفی برای مِری بود.

روزی تری، ناپدری ترژر، او را با تسمه کتک می‌زند و ترژر فرار می‌کند. این اولین باری نیست که ترژر از پدرش کتک می‌خورد. او این مسئله را با ایندیا در میان می‌گذارد: «قبلاً جای‌جای گردنم را کبود کرده بود.» او می‌گوید که مادرش هم از این خشونت خبر دارد؛ ولی به هیچ کس نگفته اســت. ایندیا برای محافظت از ترژر، او را در شیروانی خانه مخفی می‌کند.

اما مخفی‌شدن ترژر موجب اضطراب هردوی آن‌ها اســت. ترژر رابطۀ خود را با خانواده‌اش قطع می‌کند؛ به‌خصوص مادربزرگش که خیلی نگران اســت. چیزی که در آغاز، صرفاً یک مهمانی یک‌شبه و مخفی بود، خیلی زود شبیه به زندانی مخفی می‌شود. گرچه ایندیا اوایل احساس می‌کند که فردی مهمی اســت؛ طولی نمی‌کشد که احساس ضعف و تنهایی می‌کند. گرچه مخفی‌کردن ترژر برای پناه‌دادن به او اســت؛ بچه‌ها نمی‌توانند بدون بزرگ‌ترها دوام بیاورند. سنشان [برای این کار] خیلی کم اســت. مسئله هنگامی حل می‌شود که ایندیا مجبور می‌شود جای ترژر را برای بزرگ‌ترها فاش کند و دلیل فرارش را توضیح دهد. وقتی دست تری رو می‌شود، او را بیرون می‌کنند و هر دو دختر به خانه‌هایشان بازمی‌گردند و به دوستی صمیمی خود ادامه می‌دهند.

ما بزرگ‌ترها گاهی باید مثل مادر پیتر در هفتِ مخفی رفتار کنیم و کاری به رازهای کودکان نداشته باشیم. در بعضی مواقع دیگر، باید مثل مادربزرگ ترژر باشیم. او برای ترژر، دلسوزترین و مطمئن‌ترین بزرگ‌سال اســت و در آخر، نکتۀ اخلاقی داستان را می‌گوید: بعضی چیزها را نمی‌توان «تا ابد مخفی» نگه داشت. وقتی چیزی آشکار می‌شود، امکان حل‌کردن آن وجود دارد. مایکل اسلپیان، روان‌شناس امریکایی، وجود پاداش روان‌شناختی در فاش‌کردن رازی سنگین را تأیید می‌کند. اسلپیان و همکارانش در پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، اذعان می‌کنند که نگه‌داشتن راز، زحمتی جسمانی اســت که باعث شکسته‌شدن افراد می‌شود. آن‌ها معتقدند که رازها همچون باری بر دوش هستند که تأثیراتی منفی بر جسم و ذهن دارد.

می‌دانیم که برای تبدیل‌شدن به فردی مستقل، یعنی فردی در میان دیگران که دارای روابط معنادار و ماندگار اســت، یادگیری نحوۀ مدیریت قدرت رازداری، ضروری اســت؛ لذا شاید بچه‌ها نیاز داشته باشند تا مقادیر کمِ رازداری را در زندگی‌شان مدیریت کنند. آن‌ها به فضا نیاز دارند تا راه‌های مختلف را با رازداری بیازمایند؛ بدون اینکه رازهای خیلی بزرگ یا خیلی جدی بر دوش آن‌ها سنگینی کند. هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند اســت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


23 مه 2016 ... هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. بازیهایی که کودکان از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند.23 مه 2016 ... بازی هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول اند؛ مانند دالّی موشه و قایم باشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچه ها عاشق بازی های مخفی کاری هستند؛ ...7 سپتامبر 2016 ... هر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است بازیهایی که بچه ها از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند.هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. ... مشترک گرامی مشاهده این صفحه به معنای کش شدن آی پی در اینترنت سرویس دهنده شماست. به جهت رفع این مشکل موارد زیر را ...بازیهایی که کودکان از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچهها عاشق بازیهای مخفیکاری هستند؛ اما همچنین تقلا میکنند ...هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است ... موضوع اصلی این رمان، قدرتِ رازداری ... آغازی بر پایان رازداری بانک های سوئیسی/سوئیس نام فراریان مالیاتی خارجی بانک های ...... اصلانی وبابک امینی به نام وقتی رفتی · lesan۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵. صفحه اصلی پست های برچسب زده شده باهر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است مراقبت از کودک ...هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است. ... for view this page click here. برچسب ها : بچهای, مقداری, رازداری, نیازمند, بچهای مقداری, رازداری نیازمند. بدون دیدگاه. مدیر.23 مه 2016 ... برچسب ها هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است , بچه ایرانی , بچه ای که روی صورتش یا علی نوشته , بچه ای شبیه قورباغه , بچه ای که فحش می دهد ...با توجه به دشوار بودن رازداری، چه عاملی مردم را به این کار ترغیب میکند؟ هدف آنها از رازداری چیست؟ روانشناسان از چند عامل .... هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است ...


کلماتی برای این موضوع

هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است سایت خبرینوزادقبل از باردار شدن، از سلامت دندان‌تان مطمئن شوید جوش‌های بدن فرزندتان، خبر از هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است…بازی‌هایی که کودکان از سنین کم به آن مشغول‌اند؛ مانند دالّی‌موشه و قایم‌باشک، بر ترجمان با رازهای کودکان چه باید کرد؟هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند استبا رازهای کودکان چه باید کرد؟هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند است هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند استسخت‌ترین گریم‌های معمای شاه کدام‌ها بود؟ تصاویرهر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است کانال پروفسور مجید چگونه رازداری را به کودکان آموزش دهیم؟ محبوب هاچگونهرازداریرابه رازداری باید از سال‌های اولیه زندگی به کودکان سینما و بازیگری، عشق من است بچه کودک و خانوادهالبته ابتلا به هر بنابراین حاضر است هر هر بچه‌ای به مقداری رازداری نیازمند با رازهای کودکان چه باید کردهر بچه ای به مقداری رازداری نیازمند است تیفانی نقاشی در مورد رازداری نقاشیدرموردرازداریواکنش بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای به حضور پوکمون گوها در رمز های مخفی جی تی ا ی رمزهایمخفیجیتیایهر بچه‌ای به مقداری رازداری در ازجمله مواردی است که به دور از چشم


ادامه مطلب ...