چکیده:
جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی مؤسسه ای متکی بر همیاری خیرخواهان و داوطلبان خدمات اجتماعی اسـت که در سال 1301 با عنوان «شیر و خورشید سرخ ایران» و با تأکید بر مدیریت ظرفیت های مردمی، برای رفع نیازهای محرومان و حمایت از مصیبت دیدگان تأسیس شد.
99 سند مندرج در کتاب میراث ماندگار گویای نکاتی دقیق از چگونگی نفوذ جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی در محیط زندگی اعتقادی مردم ایران اسـت. گزارش کتاب از انتظارات واقفان از هلال احمر و چگونگی تعامل آنان با مسؤولان این نهاد در شهرستان بسیار گویا اسـت.
اما توضیحات تحلیلی در ذیل هر سند ندارد. جبران این نقیصه می تواند در ترغیب دیگران به همکاری با هلال احمر و مشارکت در خدمات آن تأثیر بیشتری داشته باشد.
نویسنده مقاله کوشیده اسـت پاره ای نقاط قابل ذکر در خصوص اسناد را در برابر دیدگان خوانندگان قرار دهد و پیشنهاد داده اسـت که در چاپ های بعدی کتاب، علاوه بر اسناد سایر موقوفات هلال احمر، گزارشی از وضعیت کنونی موقوفات و نوع رابطه این جمعیت با واقفان و بازماندگان ایشان ارائه شود تا از این رهگذر، برپویایی پیوند جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران با زندگی اعتقادی اقشار مختلف جامعه، بیش از پیش تأکید شود.
کلید واژه ها:
هلال احمر، شیر و خورشید، وقف نامه، تولیت، نظارت، خدمات اجتماعی
مقدمه:
جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی که از حدود ده سالگی با آن مرتبط بوده ام، مؤسسه ای اسـت متکی بر همیاری خیرخواهان و داوطلبان خدمات اجتماعی، که در سال 1301 با عنوان «شیر و خورشید سرخ ایران» و با تأکید بر مدیریت ظرفیت های مردمی، برای رفع نیازهای محرومان و حمایت از مصیبت دیدگان تأسیس شد؛ و به رغم بدبینی مردم ایران به دستگاه ستم شاهی و مؤسسات مرتبط با آن، در جلب اعتماد عمومی توفیقی چشمگیر داشت. بخش عمده این توفیق در دهه های اول به شخصیت اعتقادی برخی مدیران محلی این مؤسسه، و در دهه های بعد به شخصیت مستقل و اعتقادی مرحوم دکتر حسین خطیبی ـ رئیس سازمان و داماد مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی ـ و ادب و آزادی وی در تعامل با خیرخواهان استان ها و شهرها بر می گشت.
حسین خطیبی فاصله و تفاوتی میان خود و ساده ترین عضو داوطلب جمعیت نمی دید و فراتر از ریاستی که داشت یک الگوی محبوب اجتماعی هم به شمار می آمد. هنر اصلی وی در واقع این بود که توانسته بود شیوه سلوک اجتماعی اخلاقی ترین افراد اهل مسجد و منبر را وارد یک سازمان دولتی ـ مردمی کند و از این طریق زمینه های اعمال و القای فرهنگ دولتی را در جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران به حداقل برساند.
اعضای هیأت های امنای جمعیت هلال احمر در شهرهای مختلف از ساده زیست ترین معتمدان محلی با علایق جدی به فعالیت ها و خدمات اجتماعی بودند که اگر مشی انقلابی هم نداشتند، نگاهشان به ضرورت تسکین آلام مردم نگاهی مؤمنانه بود؛ و حسن شهرت آنان موجب شتاب سایر خیّران در تأمین نیازهای اعلام شده از سوی هیأت امنای جمعیت هر شهرستان در زمان وقوع حوادث غیرمترقبه، و حتی در زمان های عادی و مناسبت های سالیانه مثل نوروز می شد. از این رو هلال احمر نقش به سزایی نیز در تلطیف و جهت دهی روابط انسانی و اعتقادی شدن این روابط میان اقشار مختلف جوامع شهری ایفا می کرد.
نکته مهم دیگر اینکه قریب به اتفاق تأمین کنندگان امکانات مادی برای افراد تحت پوشش جمعیت و حامیان مالی آنها ناشناخته بودند. نیازمندان با کم ترین پیچیدگی ها در بررسی نیازهایشان مواجه می شدند و سرعت خدمات رسانی در مواقع وقوع سیل و زلزله یا در حوادثی مثل اخراج توده وار ایرانیان مقیم عراق به گونه ای بود که بالاترین عامل التیام آلام به حساب می آمد.
همین حفظ کرامت به نوبه خود موجب می شد که خیلی از افراد مورد حمایت جمعیت، پس از رفع نیاز و نیل به تمکن مالی، بهترین شکرگزاری به درگاه الهی را پیوستن به جرگه اعضا و حامیان اهداف انسانی جمعیت بدانند و این دایره به طور پیوسته و با کمترین رویکرد تبلیغاتی در حال گسترش باشد.
این اعتماد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر نام جمعیت به هلال احمر نیز به خوبی حفظ شد؛ و علی رغم غفلت از نیاز مضاعف چنین سازمانی به ثبات مدیریت، ادامه خدمات و ثمرات سازمان منجر به حفظ جایگاه آن در میان سازمان های عام المنفعه کشور گردید. حضور موفق در عرصه امدادرسانی در جبهه های دفاع مقدس و شهرهایی که آماج حملات موشکی و هوایی بودند؛ نیز همراهی های بعدی با سایر نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد امام خمینی از فعالیت های قابل ملاحظه جمعیت هلال احمر اسـت. البته اگر این فعالیت ها با تقسیم دقیق تر وظایف و حیطه های عمل هر دستگاه نیز همراه می شد و اطلاع رسانی کامل و مستمری در این خصوص به عمل می آمد، بازده خدماتی و تأثیر اجتماعی و فرهنگی آن ـ به ویژه از حیث استخراج و جاری کردن ارزش های اعتقادی در بستر عمل اجتماعی ـ صد چندان می شد.
کتاب میراث ماندگار:
جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در هشتادمین سالگرد تأسیس، به ابتکار عباس صحرایی اردکانی دبیر کل وقت جمعیت، مجموعه اسناد موقوفات خود را منتشر کرد تا امانتداری اش را به واقفان اثبات نماید و اعتماد مؤمنان را بیش از پیش متوجه خود کند و بر تمایل آنان به سپردن موقوفات جدید و سهیم شدن در خدمات آتی هلال احمر بیفزاید.
در این اقدام حقوقی و فرهنگی به همت عباس صحرایی اردکانی ـ که دانش آموخته رشته حقوق بود ـ ابتدا مجموعه ای مختصر شامل پنجاه سند از موقوفات هلال احمر انتشار یافت و سپس با گسترش همان مجموعه در ویرایش بعدی، 99 سند شامل وقف نامه ها و اسناد تکمیلی و الحاقی در ضمن کتابی با عنوان میراث ماندگار ارائه شد. به دنبال آن، اسناد تازه ای نیز شناسایی و بازیابی شد که به فاصله کمتر از یک سال موجب تمایل سازمان به چاپ مجموعه اسناد صلح و هبه، و تکمیل و چاپ مجدد مجموعه اسناد وقفی گردید.
اسناد صلح و هبه در کتابی دو جلدی با عنوان یادگار ماندگار منتشر شدند، اما چاپ دوم کتاب میراث ماندگار و افزودن اسناد جدید به این مجموعه نفیس، بر اثر تغییر مدیریت ها به فراموشی سپرده شد و اکنون که قریب ده سال از آن زمان می گذرد، به احتمال قوی می توان گفت حداقل پنجاه مورد به موقوفات هلال احمر اضافه شده اسـت.
چنان که انتظار می رفت، انتشار کتاب میراث ماندگار تجدید و تقویت اهتمام رؤسای هلال احمر شهرستان ها را به امر وقف در پی داشت و بار دیگر موفقیت در نگهداری، مدیریت و ارتقای بهره وری موقوفات موجود و ثبت موقوفات جدید را به یکی از نشانه های توانمندی و نفوذ اداری و اجتماعی رده های مختلف مدیریتی جمعیت تبدیل کرد؛ چرا که مؤسسات بزرگ حمایتی بیشترین زمینه اقتدار و نفوذ اجتماعی را از طریق تبدیل روابط عادی خود با مردم به ارتباط اعتقادی کسب می کنند؛ و در قالب وقف می توان پیوندی عمیق و مستمر میان انگیزه های اعتقادی و اجتماعی و مؤثرترین رابط میان مناسک دینی و روند جامعه سازی را سامان داد.
کتاب میراث ماندگار صرفاً حاوی تصاویر اسناد وقف اسـت که متن حروف چینی هر سند را بدون ارائه هر گونه توضیح و تحلیل از متن وقف نامه و شرایط و مقدمات انعقاد آن در معرض دید قرار می دهد و نام هایی ارجمند را یادآوری می کند که بالغ بر شصت سال از فوت برخی از آنان می گذرد. این امر به نوبه خود برای دیگران به ویژه وارثان آن مرحومان و کسانی که به نحوی در جریان فواید عمل الهی ایشان قرار می گیرند انگیزه آفرین اسـت.
در عین حال شرح پاره ای نکات در ارتباط با متن هر سند نیز لازم و ضروری به نظر می رسد که جای خالی آن در کتاب میراث ماندگار مشهود اسـت؛ و باید امیدوار بود اهتمام مسؤولان فعلی جمعیت هلال احمر موجب رفع آن در چاپ بعدی کتاب شود.
مرور و تحلیلی بر متن اسناد:
تاریخ امضای نخستین سند چاپ شده در کتاب، اردیبهشت 1308، یعنی هفت سال پس از تأسیس سازمان اسـت، و آخرین سند چاپ شده، تاریخ تیرماه 1381 یعنی هشتاد سالگی سازمان را بر تارک خود دارد.
پراکندگی موقوفات مورد اشاره و تنوع آنها نیز چشمگیر و الهام بخش اسـت و حکایت از موفقیت سازمان در جلب توجه خیّران به وقف ـ به ویژه در فضای قبل از انقلاب ـ به اثبات صداقت و صلاحیت خود برای پیگیری نیات واقفان در نقاط مختلف کشور دارد.
از حیث مقاصد وقف هم می توان ترکیب موقوفات مورد اشاره در کتاب میراث ماندگار را بسیار جالب دانست.
کمک به بیماران و تأمین مصارف بیمارستان هلال احمر شهرستان ساری از درآمد موقوفات زراعی، چهارده باب مغازه و یک تیمچه، خلاصه پنج سند اول اسـت که در سال های 1308 تا 1312 تنظیم شده اند.
واقف اولین موقوفه حجت الاسلام حاج شیخ عبدالرحیم مجتهد رحمانی اسـت که خود در زمان تنظیم سند رئیس کمیسیون [امنای] بیمارستان و رئیس جمعیت شیر و خورشید ساری بوده اسـت. در هنگام تنظیم سند همه اعضای کمیسیون [امنای] بیمارستان حضور داشته اند و در وقف نامه تصریح شده که تولیت این موقوفه همواره نسل به نسل بر عهده رئیس و اعضای هیأت امنا یا هیأت مدیره بیمارستان خواهد بود. در عین حال و از باب تأکید بر انحصار عایدات موقوفه به بیمارستان و اطمینان از تغییر مصارف آن، از ایالت جلیله [=استاندار] و رئیس وقت اوقاف و رئیس بهداری استان هم به عنوان ناظران امر نام برده شده اسـت.
به این ترتیب واقف که در عین حال اولین تحویل گیرنده موقوفه اسـت، دوره تولیت خود را نیز تنها تا زمانی که ریاست او بر کمیسیون مورد بحث به قوت خود باقی اسـت قرار داده و هرگونه شائبه تمایل به حفظ اشراف خود بر بیمارستان شهر را منتفی ساخته و در عین حال با ساده نویسی وقف نامه کوشیده اسـت بهترین الگو را برای احتراز از پیچیده کردن اعمال خیر به همشهریان و مسؤولان همدوره خود و جانشینان ایشان عرضه کند. در عین حال این جمله نیز در انتهای وقف نامه دیده می شود که با توجه به احوال روزگار واقف جای تأمل دارد: «فمن بدّله من بعد ما سمعه، فإنما إثمه علی الّذین یبدّلونه».
واقف دومین موقوفه حاج محمد باقر تاجر ساروی اسـت، اما سندی که در کتاب به چشم می خورد مصالحه نامه ای اسـت که ورّاث وی با فروشندگان زمین معوض، برای جبران از دست رفتن زمین موقوفه امضا کرده اند؛ زیرا مورد وقف یک دانگ و نیم از قریه «کوچک سرا» بوده و پس از مرگ واقف همه این قریه به تصرف پهلوی اول درآمده اسـت، لذا وراث واقف چاره را در این دیده اند که چهار هزار تومان معادل بهای مورد وقف را برای خرید اراضی بهتر، به نام بیمارستان ساری در اختیار بگذارند و بخشی از اراضی «گل چینی» و «سنگریزه» را خریداری و به تصرف وقفی بیمارستان [= شیر و خورشید] ساری درآورند. از این رو بعد از تمام توضیحات در پایان صلح نامه مزبور آمده اسـت: «... معادل دو سهم و خمس سهم از نه سهم مشاع از کل شش دانگ قریتین گلچینی و سنگریزه... متعلق به کمیسیون مریض خانه پهلوی [=شیر و خورشید] ساری که در همین انتقال نامچه برای مریض خانه وقف شده که موافق مدلول وقف نامه مسجّل در حاشیه [ی سند]، عواید آن برای مصرف لوازم مریض خانه برسانند».
حاج حسن تاجر عرب سومین واقف مورد اشاره کتاب نیز یک دانگ مالکیت هر یک از چهارده باب دکان و یک باب تیمچه واقع در دروازه استرآباد ساری را که تنها سه دانگ آنها در مالکیت وی بوده اسـت ـ وقف مصارف مریض خانه شیر و خورشید ساری کرده، تا با نظارت کامل حاکم وقت مازندران [= استاندار] و هیأت مدیره شیر و خورشید سرخ ساری، پس از کسر هزینه تعمیر موقوفات به مصرف مریض خانه برسد؛ والبته همان جمله که در انتهای سند اول بود در انتهای این سند هم به چشم می خورد؛ و این در واقع یادآور حضور و دخالت حجت الاسلام رحمانی، رئیس شیر و خورشید ساری و نقش وی در ترغیب واقف به عمل وقف و اصرار او بر رعایت کامل احتیاطات لازم، شاید از بیم طمع ورزی های درباریان و مقامات مقلد طمع ورزی های درباریان و مقامات مقلد تجاوزگری رضاخان به اراضی ارزشمند اسـت که حکایت های مفصل از آن در حافظه تاریخ معاصر ضبط اسـت. البته این جمله را می توان در پایان بسیاری وقف نامه های دیگر همین دوران و قبل از آن نیز دید؛ و شاید گمان شود قید چنین نکته ای را که از بدیهیات شرعی امر وقف اسـت باید از لوازم عقد وقف دانست.
در سند چهارم، ورثه میرزا محمد خان سورتیجی ملقب به اشجع الملک و در سند پنجم نیز یکی از خواهران وی اراضی و مراتعی [؟!] را که در مالکیت ایشان بوده برای مصارف مریض خانه ساری و در صورت انحلال آن برای «مطلق مصارف خیر در ساری» وقف کرده اند. سند اخیر را می توان مکمل سند ماقبل آن دانست. کیفیت مراتع مورد اشاره و چگونگی تملک شخصی آنها نیز نکته ای مستقل اسـت که در جای خود و با مراجعه و بازدید و کسب اطلاع از کیفیت اراضی مذکور در حدود هشتاد سال پیش می توان دنبال کرد.
موقوفات سند ششم و هفتم یک باب خانه در خیابان فردوس شاهرود و یک باب خانه دیگر در مجاورت بیمارستان شهر هستند که عواید اوّلی صرف حمایت از بیماران می شود و خانه دوم به منظور توسعه بیمارستان تخریب می گردد. تاریخ این اسناد دی ماه 1314 و بهمن 1324هجری شمسی اسـت و شخص واقف ـ محمد عظیما ـ در عین حال بنیان گذار بیمارستان شهر نیز هست که در اختیار جمعیت قرار داشته، و امر نظارت و تعیین تولیت آن در انحصار واقف و ورثه وی نسل به نسل قرار داده شده اسـت.
اسناد هشتم، نهم و دهم، عمارتی بزرگ را همراه با رقباتی وسیع در روستاهای اطراف صومعه و تعدادی قالی و قالیچه و یک عمارت دیگر در تهران و تعدادی سهام شرکت مخابرات ایران، دوازده باب مغازه و آپارتمان های بالای آنها و خانه دیگری در خیابان سعدی تهران تحت تولیت جمعیت قرار می دهند تا عواید آنها صرف نگهداری یتیمان، حمایت بیماران، اطعام فقرا، اقامه عزاداری های محرم و ماه مبارک رمضان و سایر امور ـ به تشخیص سازمان ـ گردد.
نام واقف حاج علی آقا تاجر تهرانی معروف به وینه با اصلیت اصفهانی اسـت. بخش عمده مراتب وقف در متن وصیت نامه وی درج شده که سند هشتم مندرج در کتاب اسـت. وصیت نامه ای که پس از نام بردن دو نفر به عنوان وصی موصی تصریح می کند: «در صورت نبودن هیچ کدامشان، نماینده بنگاه شیر و خورشید سرخ جسد موصی را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) ... دفن نمایند»؛ و این درجه از اعتماد اگر قدر آن دانسته شود، عالی ترین سرمایه و قوی ترین پشتوانه چنین تشکیلاتی اسـت.
وصیت نامه همچنین تصریح می کند: «بنگاه شیر و خورشید سرخ حق «تبدیل به احسن» رقبات موقوفه را در صورت مقتضی دارد»، اما در ذیل آن یادآوری کرده اسـت که: «مریض خانه مذکور در بالا [در متن وصیت نامه] به اطفال یتیم بی بضاعت اختصاص دارد و عواید موارد وقف مسطور به شرح مذکور باید فقط به مصرف آنها برسد».
در سند نهم نیز که وقف نامه ای با تاریخ ده سال بعد از وصیت نامه، یعنی اول آبان 1327 اسـت، از موقوفاتی جدید یاد می شود و می توان از این اقدام جدید نتیجه گرفت که واقف با توجه به نظارت مستقیم خود در طول ده سال، از عملکرد جمعیت نسبت به موقوفات قبل رضایت کامل داشته اسـت.
سند دهم تصویری از سند ثبتی ملک موقوفه مرحوم وینه اسـت که با نام جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران به عنوان تولیت صادر شده، و تاریخ ثبت آن ـ بیستم فروردین 1340 ـ را نشان می دهد که واقف تا مدتی قبل از همین تاریخ در قید حیات بوده و بر عملکرد جمعیت نظارت داشته اسـت.
سند یازدهم به ملکی واقع در خیابان لاله زار نو تهران اشاره دارد که عرصه آن وقفی بوده و اعیانی آن به صورت یک باب درمانگاه در مقابل یک سر نبات زرد شهری از سوی آقای محمود وحید سعد در تاریخ بیست و پنجم تیر 1329 به نفع جمیع شیر و خورشید سرخ تهران صلح شده اسـت. بنابراین نمی توان تشخیص داد که جمعیت تا قبل از این تاریخ بر عرصه ملک مزبور تولیت داشته یا خیر.
واقف سند دوازدهم در بهمن ماه 1330 آقای ابوالقاسم نجم اهل و ساکن خیابان کاخ [فلسطین] شمالی تهران، و موضوع وقف دو عمارت واقع در چاله میدان تهران برای احداث درمانگاه مستمندان به تولیت و تصدی شعبه مرکزی جمعیت اسـت؛ و نامبرده بدون اشاره به نسبت خود با مالک اولیه ـ که طبعاً از بستگان درجه اول وی بوده اسـت ـ از جمعیت می خواهد بخشی از درمانگاه مستحدثه در موقوفه را با نام مشارالیها ـ بانو معصومه شاهرودی ـ نام گذاری کند.
همین واقف در وقف نامه ای دیگر ـ سند شماره سیزده کتاب ـ به تاریخ دو سال بعد، سه دانگ از شش دانگ یک دکان واقع در عودلاجان را برای تأمین مخارج درمانگاه فوق الذکر وقف کرده و حق نظارت را برای خود و اولاد ذکورش نسل به نسل مقرر داشته اسـت.
سند چهاردهم نیز دارای صورت ظاهری صلح اسـت، اما شروط ضمن عقد از جمله تعبیر «به قید حبس دائمی» به وضوح نشان می دهد هدف آن وقف ملکی مورد نظر به قصد توسعه پرورشگاه سیرجان بوده و ملاحظات ناگفته مثل محدودیت وکالت نامه وکیل مصالح اصلی، موجب تمایل به عنوان صلح شده اسـت.
با تنظیم این سند در تاریخ دوازده آبان 1331؛ یک باب خانه به مالکیت پرورشگاه شیر و خورشید سرخ شهرستان سیرجان کرمان ـ که دارای شخصیت مستقل حقوقی اسـت ـ در آمده اسـت. مصالح نیز آقای محمد ابراهیم سها به وکالت از رستم ماونداد بوده اسـت. سند همچنین تصریح دارد که: «ضمن عقد مصالحه، آقای وکیل مزبور از طرف موکل، شرط شرعی و قانونی نمود به اینکه خانه مورد مصالحه را به هیچ عنوانی خرید و فروش قطعی انتقال ندهند و یا بخشش و صلح ننمایند».
سندهای پانزدهم و شانزدهم کتاب، وصیت نامه و اقرارنامه ای اسـت حاکی از وقف چند ملک زراعی و مالکیت دو قریه در حومه شهر میاندوآب و تکاب از سوی مرحوم حسن افشار و بازماندگان وی در سال 1332، که عایدات سالیانه آنها در زمان تنظیم وصیت نامه قطعاً بیش از ده هزار تومان [شاید معادل دویست میلیون تومان امروز] بوده اسـت؛ زیرا در وصیت نامه می خوانیم: «لااقل هر ساله ده هزار تومان از عایدات آن املاکات را به شیر و خورشید و غیره بپردازد...».
سایر وقف نامه ها نیز به همین ترتیب املاک وسیع و پرارزشی را تحت تولیت این جمعیت و سازمان قرار می دهند که از آن میان می توان به درمانگاهی در محله دربند شمیران، ده ها قریه و باغ و مزرعه در استان های کرمان و آذربایجان، چند حمام و آب انبار و رخت شوی خانه و گاراژ و چند چاه و قنات، چند پرورشگاه و بیمارستان و بنگاه خیریه، ده ها خانه مسکونی و مستغلات دیگر در نایین، کاشان، سیرجان، لنگرود، نیشابور، تهران، بابل، قم، اراک، تکاب، کرمان، مراغه، میاندوآب، کرج، خرمشهر و شبستر، خوی، زنجان، مشهد، آبادان، رفسنجان، شوش، فریدون کنار، شیراز، اردبیل، سرعین، زرین شهر، باغ بهادران و اردکان اشاره کرد که واقفان آنها پزشک، مهندس، کشاورز، خانه دار، تاجر و کاسب هستند.
در برخی وقف نامه ها نیز شاهد تأکید برخی از خانواده های شهدای دفاع مقدس، بر ذکر نام شهید خود به عنوان واقف هستیم.
اهداف و مقاصد وقف و مصارف عایدات موقوفات مزبور نیز علاوه بر آنچه قبلاً اشاره شد، شامل تأسیس پرورشگاه، مصارف خیر به معنی عام، توسعه و تأسیس بیمارستان و درمانگاه و داروخانه، تعمیر مسجد، پرداخت حقوق امام جماعت و خادم و مؤذن مسجد، تأمین داروی مجانی برای فقرا، خدمات و مأموریت های جاری هلال احمر، تأسیس زایشگاه و اورژانس، ایجاد بخش های امراض ریوی و قلبی و چشم و فلج اطفال، تأمین خاکه و ذغال مصرفی زمستان فقرا، تأمین امکانات برای دانش آموزان مستمند، خرید کفش و لباس برای کودکان یتیم و بی سرپرست یا بد سرپرست، تأسیس مؤسسات فرهنگی به تشخیص سازمان، هزینه های کفن و دفن مردگان، نگهداری و مدیریت مؤسسات مختلف درمانی و خیریه و آموزشی، تأسیس آزمایشگاه، روضه حضرت زهرا، رسیدگی به امور زندگی مساکین و ابن السبیل و حمایت دانشجویان فقیر اسـت؛ و در تعداد قابل توجهی از اسناد، ضمن تعیین مسؤول هلال احمر به عنوان متولی، تأکید شده اسـت که وی حق تولیتی دریافت نخواهد داشت؛ و هرگاه امکان عمل به نیت تصریح شده وقف نباشد، می تواند به تشخیص خود عواید یا اصل موقوفه را به امور دیگری اختصاص دهد.
به عنوان مثال بانو بدرالملوک رهبری در وقف نامه خود ـ سند شماره بیست و یک کتاب ـ به تاریخ اول خرداد 1335، خانه ای واقع در خیابان شاه آباد [= خیابان جمهوری اسلامی] تهران روبروی سقاخانه آیینه را با عنوان کلی «جهت تأسیس امور خیریه» و با توضیح «بنا به مقتضیات و حوایج وقت جمعیت» وقف کرده و خواسته اسـت که از مرحوم هدایت قلی رهبری [احتمالاً پدر مشارالیها] در موقوفه نام برده شود.
همچنین محمد صادق شفیع زاده واقف موقوفات موضوع اسناد سی و دوم تا سی و نهم کتاب، که همگی با احداث، تجهیز، توسعه و تأمین هزینه های بیمارستان «شفیع زاده»ی بابل مرتبط اسـت، در متن هر سند به نحوی لذت روحانی خود را از پیش قدم شدن در این امر ذکر می کند؛ و سرانجام چون توانایی خود را بر اثر بیماری ریوی از دست می دهد، در سند شماره 39، قائم مقامی تولیت موقوفات را در حیات خود به جمعیت می دهد و انگیزه خود را نیز این چنین بیان می کند: «.... ایجاب می نمود اداره امور موقوفه به کسی سپرده شود که مورد اعتماد کامل بوده و صلاحیت تامه داشته باشد...».
موقوفه جالب بعدی بیمارستان فاتح کرج اسـت که موضوع اسناد شماره 48 و 49 اسـت و آن را مرحوم حاج محمد صادق فاتح وقف کرده اسـت. واقف در سال 1340 تولیت آن را به خود و سپس به رئیس هیأت مدیره شرکت «آبادانی جهان» و رئیس هیأت مدیره «جهان چیت» اختصاص داده تا بتوانند از درآمد شرکت نیز به تحقق اهداف وقف نامه کمک کنند، اما نظارت را به جمعیت واگذار میکند که شرح آن را عیناً در وقف نامه تنظیمی مرور می کنیم: «و نظارت در حسن انجام امور و مصارف موقوفه با هیأت مدیره جمعیت شیر و خورشید سرخ مرکزی تهران اسـت».
نکته مهم دیگر در این اسناد، رعایت دقت های حقوقی اسـت که موجب شده تقریباً هیچ یک از موقوفات هلال احمر از حیث نحوه تأمین هزینه های نگهداری و تعمیر و ترمیم خود بلاتکلیف و دچار ابهام نباشند.
در برخی وقف نامه ها نیز ترکیبی از رئیس جمعیت هلال احمر محل، نزدیکان واقف و معتمدان محلی به عنوان هیأت نظارت تعیین شده اند و گاه مسؤولیت و تولیت امور موقوفه به استاندار یا شهردار محول شده اسـت.
مناسب اسـت به برخی دیگر از اسناد جالب کتاب میراث ماندگار نگاهی بیفکنیم. به عنوان مثال در سند شماره 61 (صفحات 376 و 377) که واقف آن حاجیه خانم نه نه کاظمی اهل ابهر زنجان بوده اسـت، فهرست موقوفات به قرار ذیل احصا گردیده اسـت:
1.شش دانگ یک قطعه باغ انگوری؛
2.سه دانگ مشاع از شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
3.دو دانگ مشاع از شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
4.شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
5.پنج سیر و سه هشتم سیر مشاع از 240 سهم قنات امام جمعه و اراضی آن؛
6.شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
7.شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
8.سه دانگ مشاع از شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
9.شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
10.شش دانگ یک قطعه زمین زراعی؛
11.چهل و پنج ساعت آب از چشمه سار؛
12.یازده ساعت آب از قنات خونین آب؛
به این ترتیب مساحت اراضی و باغات وقف شده تنها طی همین یک سند بالغ بر صدها هزار متر مربع اسـت که عواید همه آنها به تأمین داروی مورد نیاز فقرا اختصاص یافته اسـت.
سند جالب دیگر، وقف نامه بانو «شکار آزرمی واحد» اهل مراغه، مندرج در صفحات 387 و 388 کتاب به عنوان سند شماره هشتاد و هشتم اسـت. به موجب این سند، در تاریخ بیست و ششم آبان 1364، بانوی مذکور خانه ای را به جمعیت هلال احمر مراغه منتقل می کند تا پس از فوت واقف «به هر ترتیب که جمعیت هلال احمر صلاح بداند به نفع فقرا و مستضعفین استفاده نماید».
متن این سند گویاست که خانه مورد وقف تنها سرپناه این بانوی شصت ساله بوده، و اختیار تامّی که از حیث تعیین نوع استفاده از ملک به هلال احمر می دهد، بازتابی از رابطه اعتقادی او با هلال احمر به عنوان یکی از نهادهای مأمور حمایت از مستضعفین در نظام جمهوری اسلامی اسـت.
همین رابطه اعتقادی را به نوعی دیگر در وقف نامه آقای علی خوش رفتار ـ سند شماره 89 ـ می توان دید که در تاریخ بیست و یکم اسفند 1364، ضمن وقف چهار قطعه زمین به مساحت مجموع 1033 متر مربع در قم، تصریح می کند: «وقف دائمی و ابدی نمود... جهت احداث واحدهای اداری و آموزشی و درمانی و فرهنگی جمعیت هلال احمر شهرستان قم، و تولیت آن را قرار داد با جمعیت هلال احمر شهرستان قم؛ و هیچ یک از ادارات و ارگان های دولتی و نهادهای انقلابی حق مداخله و تصرف در مورد وقف ندارند».
اما شاید جالب تر از همه اینها، شریک شدن هلال احمر با آستان قدس رضوی به موجب سند شماره 90 کتاب در منافع موقوفه آقای دکتر حاج صادقی در سیرجان اسـت. موقوفه ایشان به تاریخ دوازدهم اسفند 1368 مبلغ یک میلیون تومان وجه نقد اسـت که یک عشر منافع سالانه آن را وقف آستان قدس رضوی، یک عشر دیگر را وقف هلال احمر سیرجان برای هزینه های خدمات بهداشتی و درمانی، و یک عشر را نیز وقف بیمارستان امام رضای سیرجان کرده و از آستان قدس رضوی به عنوان تولیت موقوفه خواسته اسـت هر سال پس از عمل به وقف، باقی مانده منافع را به اصل مبلغ وقف شده اضافه و در حساب سپرده بلند مدت منظور نمایند تا اصل موقوفه و منافع آن همواره در حال تزاید باشد.
در صدر وقف نامه به نیت واقف این گونه اشاره شده اسـت: «حرفه پزشکی حرفه ای شریف و معنوی اسـت و رابطه مادی بین پزشک و بیمار به معنویت این حرفه مقدس لطمه زده و خواهد زد. به امید از میان برداشته شدن رابطه مادی موجود بین پزشک و بیمار. الحمدلله الواقف علی الضمائر...»
در ذیل وقف نامه نیز اختیار مصرحی به تولیت موقوفه داده شده که شیوه نگارش آن قابل تأمل اسـت: «در هر یک از موارد اجرای عمل به وقف و در هر زمان که به واسطه موانع و معاذیر شرعی و قانونی اجرای شرایط وقف معتذر گردد، متولی و مجری با احراز محل انسب به نیت واقف، مجاز به اجرای آن خواهد بود».
اشاره شد که برخی اسناد مندرج در کتاب میراث ماندگار مزین به نام و یاد شهیدان اسـت؛ از این جمله باید به سند شماره 91، موقوفه خانواده شهید احمد درویش سلطانی در روستای احمدآباد سیرجان اشاره کرد که شامل همه اموال غیرمنقول باقی مانده از شهید ـ یعنی: یک ملک مسکونی روستایی و دو قطعه باغ پسته با سهم مرقوم از موتور آب ـ اسـت و در وقف نامه آمده که عواید آنها باید صرف مراجعین بی بضاعت درمانگاه شهید احمد سلطانی شود. در پایان سند نیز قید شده اسـت: «پرداخت هزینه های ضروری و خرید تجهیزات و توسعه آن مرکز از محل موقوفه بلامانع اسـت».
سند قابل توجه دیگر، یک تعهدنامه مندرج در صفحه 401 کتاب اسـت که طی آن جمعیت هلال احمر سیرجان به عنوان متولی موقوفات خانم فاطمه دهیادگاری، به وی تعهد می دهد پس از فوت او، تا پنج سال هر سال یک گوسفند به نیت مشارالیها در روز عید قربان ذبح کند.
این گونه تعهدات، گواه شعاع نفوذ جمعیت هلال احمر در حریم اعتقادی مردم اسـت که می تواند به عنوان پشتوانه ای مناسب برای ترویج وقف و تنوع بخشیدن به موضوعات آن مورد بهره برداری قرار گیرد و کارنامه خدمات امدادی، حمایتی و فرهنگی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی را کامل تر و درخشان تر کند.
اسناد نود و هشتم و نود و نهم کتاب میراث ماندگار نیز مجموعاً از وقف چهار دانگ از خانه معروف به «خانه چهارمیرزایی» در اردکان به نام شهید محمود صحرایی حکایت می کند که با توجه به ویژگی های این خانه ـ به عنوان بخشی از میراث فرهنگی شهرستان اردکان ـ در پایان هر دو وقف نامه می خوانیم؛ «بیع وقف جایز نیست مگر آنکه انتفاع از آن ممکن نباشد، یا عمران آن متعذر باشد».
نمایه اسناد که شامل فهرست اشخاص حقیقی و حقوقی و فهرست اماکن اسـت، با دقت تمام در انتهای کتاب و قبل از تصاویر موقوفات درج شده اسـت.
از میان تصاویر کتاب می توان به تصویر مجسمه دکتر علی حاج صادقی در خیابانی به نام وی در سیرجان اشاره کرد که یادآور خدمات و نقش معرفتی این پزشک اهل لنگرود به مردم سیرجان و روستاهای آن، از آغاز مهاجرت و سکونت در سیرجان تا پایان عمر اوست.
بسیار پسندیده خواهد بود اگر چاپ های بعدی کتاب علاوه بر اسناد سایر موقوفات هلال احمر، در بردارنده گزارشی از وضعیت کنونی موقوفات و نوع روابط جمعیت با واقفان و بازماندگان ایشان باشد تا از این رهگذر پویایی پیوند جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران با زندگی اعتقادی اقشار مختلف جامعه مورد تأکید مجدد قرار گیرد.
پی نوشت ها :
1.کارشناس ارشد حقوق عمومی، پژوهشگر فرهنگی و اجتماعی :
Reyhan38510@yahoo.com.
منبع:سجادی، سید احمد؛(زمستان 1390)، وقف میراث جاویدان شماره 76،تهران،موسسه فرهنگی هنری نور راسخون،