داستان امیرمحمد نادری قشقایی را با همین مضمون بخوانید : (
سرگذشت یک بچه تنبل: خاطره امیر محمد نادری قشقایی )
نقل مطالب و داستانها با ذکر منبع ، رعایت اخلاق و امانتداری است.
خبرگزاری آریا -
یکی از نتایج قابل توجهی که کارشناسان به آن رسیده اند این است که افراد نابغه ضرورتا IQ بالایی ندارد . آنها افراد معمولی هستند که در مقایسه با افراد متوسط ، حتی افراد باهوش ، از هوش خود به نحو احسن استفاده می کنند .
آدم ها دو گونه اند . افرادی که طرز فکر مکانیکی دارند و همیشه دارای این اندیشه اند : « پایبند بودن بر نگرش های خود » . اینها افراد جدی ، انعطاف ناپذیر و تغییر ناپذیر هستند . چنین فردی در مقابل هر شخص یا موضوع خاصی ، نگرش ثابتی دارد و در برابر هر گونه اقدامی برای تغییر طرز فکرش مقاومت می کند . احتمالا کسانی را که از این حالت رنج می برند می شناسید !
عکس چنین طرز فکری هم وجود دارد و آن افرادی هستند که دارای اندیشه ی سازگار هستند. ذهن افراد سازگار، آماده ی پذیرش اطلاعات جدید است و آنها نسبت به ایده ها و پیشرفت های جدید ، علاقمند و کنجکاو هستند . آنها بیشتر به آنچه که درست است علاقمندند تا این که حق با چه کسی است . اگر کسی ایده های جدیدی به آنها ارائه کند که شایستگی داشته باشند ، برای ترک ایده های قدیمی تمایل نشان می دهند آنها بیشتر نگران این موضوع هستند که آیا ایده ی جدید موثر است و به کمک آن می توان مشکلی را حل کرد یابه هدفی رسید ؛ تا این که بگویند حق با آنهاست .
افراد نابغه در طول چندین سال شدیدا مطالعه کرده اند . یکی از نتایج قابل توجهی که کارشناسان به آن رسیده اند این است که افراد نابغه ضرورتا IQ بالایی ندارد . آنها افراد معمولی هستند که در مقایسه با افراد متوسط ، حتی افراد باهوش ، از هوش خود به نحو احسن استفاده می کنند . این بدان معناست که اگر یاد بگیرید که مانند نابغه ها فکر کنید ، می توانید نابغه شوید.
به نظر می رسد که نابغه ها سه نوع ویژگی مشترک دارند که شما نیز می توانید آن ویژگی ها را داشته باشید و آن را جزء ثابت تفکر خود قرار دهید :
سه ویژگی افراد نابغه
اولا به نظر می آید که نابغه ها فکر بازتری دارند . آنها در مواجهه با سئوال یا مشکل ، کنجکاو ، دو دل و انعطاف پذیر هستند و تمایل دارند که همه ی احتمالات را در نظر بگیرند .
ثانیا ، به نظر می رسد که نابغه ها با مسائل و تصمیم ها ، برخوردی اصولی و منظم دارند . آنها مانند سگی که اتومبیل در حال حرکت را دنبال می کند خود را داخل مسائل و مشکلات نمی اندازند . در عوض ، مانند حل مساله ی ریاضی ، با سئوال های سازمان یافته و با نظم منطقی ، با شرایط دشوار برخورد می کنند .
ثالثا ، نابغه ها ، با سئوالات یا مشکلات برخورد جدی می کنند .
نابغه ها ابتدا می پرسند ، « مشکل دقیقا چیست » ؟ و « اولا ، چرا این یک مشکل است ؟» سپس می پرسند ، « راه حل ایده آل این مشکل چیست » ؟ و « چه عاملی باعث می شود تا نتوانیم برای این مشکل راه حلی پیدا کنیم » .
آنها می پرسند ، « چرا این وضعیت به وجود آمده است ؟ چگونه اتفاق افتاد ؟ دلیل آن چه بود ؟ اولین بار در کجا و چه موقع اتفاق افتاد ؟ عامل آن چه کسی بود ؟ راه های مختلفی که می توان به وسیله ی آنها این مساله را حل کرد کدامند ؟ از میان این راه حل های مختلف ، با در نظر گرفتن همه ی جوانب ، کدامیک قابل قبول تر می رسد ؟ » .
سئوال کردن ، ذهن را باز می کند و حق انتخاب شما را توسعه می دهد . سئوال کردن ، خلاقیت شما را بالا می برد و قوه ی تخیل را تحریک می کند . سئوال کردن ، باعث می شود تا عملا درباره ی مشکلات و مسائل فکر کنید و تصمیم بهتری بگیرید .
زودتر به نتیجه رسیدن
افرادی که نگرش مکانیکی دارد ، می خواهند هر چه زودتر به نتیجه برسند . وقتی با مشکلی روبرو می شوند ، بلافاصله در مورد راه حل آن تصمیم می گیرند . وقتی دو حادثه با هم اتفاق می افتد ، فکر می کنند که علت حادثه ی دوم ، حادثه ی اول بوده است . آنها ارتباط را با علت اشتباه می گیرند . بعد از این که در مورد مساله ای تصمیم گرفتند ، به دنبال مدارکی می گردند تا تصمیمی را که گرفتند تصدیق کنند . سریعا غرورشان درگیر این مسائل می شود و میلی به تغییر افکار ذهنیشان ندارند .
به نظر می رسد که بین تعداد ایده ها و روش هایی که برای حل مشکل اتخاذ می کنی ، رابطه ای وجود داشته باشد . به همین دلیل ، نباید تلاش کنید که زودتر به نتیجه برسید و یا در مورد همه چیز زود قضاوت کنید . باید مانند یک نابغه ، آرام آرام پیش روید و دائما در مورد مشکل پیش آمده سئوال کنید . باید ذهنتان را بازنگه دارید.
خلاقیت
حقیقت این است که شما موجود زنده ای هستید که می توانید ایده هایی هم داشته باشید . شما فرد کاملا باهوشی هستید که دائما ایده های خوب به ذهن تان هجوم می آورند و می توانید از آنها برای رسیدن به اهداف و اصلاح زندگی خود استفاده کنید ، حتی اگر به مدت طولانی از خلاقیت خود استفاده نکرده باشید . می توانید مانند شکری که در داخل فنجان چای ته نشین شده است ،با تحریک ذهنتان ، آن را هم بزنید .
قانونی وجود دارد که در مورد تفکر خلاق و ضربه زدن به نیروهای ذهن تان کاربرد دارد . این قانون می گوید که هر چقدر ایده های بیشتری داشته باشید به همان اندازه احتمال زیادی وجود دارد که در موقع لزوم ، در معرض ایده ی مناسب قرار بگیرید.
امروز موفق ترین افراد کسانی هستند که به طور دائم از منابع مختلف ، ایده های جدید دریافت می کنند . برعکس ، افراد ناموفق ، آنهایی هستند که هیچ گاه حاضر نیستند ایده های کهنه و قدیمی خود را با کمی تخیل یا خلاقیت به جریان اندازند .
همهجا به دنبال ایدههای جدید باشید
وقتی در سمینار یا مراسم سخنرانی کارشناسی شرکت می کنید که بعضی از شایع ترین ایده ها را در زمینه ی تخصصی خود با شما در میان می گذارد ، اغلب با بمباران بینش های جدیدی که می توانید از آنها برای اصلاح بخشی از زندگی تان استفاده کنید روبرو خواهید شد زندگی خیلی ها به خاطر شرکت در مراسم سخنرانی فرد با اطلاعی که به آنها بینشی داده که کلید آینده ی آنها بوده دگرگون شده است .
فرض کنید چه اتفاق می افتاد اگر به طور منظم در رشته های درسی مختلف ،سمینارها و سخنرانی های مختلف شرکت می کردید . در این صورت دائما ذهن تان را با ایده های جدیدی که آن را هوشیار و آگاه نگه می داشت و باعث می شد که ذهن خلاق تان مانند چشمه ای بجوشد ، بمباران می کردید.
افراد خلاق نه تنها در مورد زمینه های تخصصی خود بلکه در سایر زمینه ها نیز به طور دائمی مطالعه می کنند آنها مقدمتا برای انواع مجله ها و روزنامه ها آبونه می شوند و به فهرست مطالب و مقاله های انتقادی با دقت نگاه می کنند .
همیشه موقع مطالعه خودکار یا ماژیک داشته باشید . حتی بهتر از آن ، یاد بگیرید که چگونه به سرعت مطالعه کنید . طوری که بتوانید متن هایی را که بیشتر از هزار کلمه دارند در یک دقیقه نگاه اجمالی به آنها بیاندازید . سریع خواندن ، مانند دوچرخه سواری یک نوع مهارت است که هر کس می تواند با چند ساعت تمرین آن را یاد بگیرد . بنابراین برای همیشه قادر خواهید بود تا بیشتر از آنچه که تصور می کردید اطلاعات پردازش کنید .
با افراد خوب و شایسته نشست و برخاست کنید
افراد مثبت ، عادت دارند که با افراد خلاق و مثبت معاشرت کنید . آنها دائما ایده ها و تجارب خود را با یکدیگر در میان می گذارند و چیزهایی را از همدیگر یاد می گیرند . آنها بریده ی جراید را از مجله ها و بولتن های خبری تهیه می کنند و دست به دست به دوستان شان می دهند . آنها کتاب هایی را که خواندند و برنامه هایی را که گوش دادند به دوستان شان توصیه می کنند . در مقابل دوستان نیز برای آنها چنین می کنند . بعضی وقت ها ایده ی خوبی که از یک نفر می گیرید ، می تواند مسیر زندگی شما را کاملا تغییر دهد.
پابرجایی و ثبات ابلهانه
عامل دیگری که مانع پیشرفت می شود ، تلاش برای ثبات و پابرجا ماندن . یعنی این که روی حرف ها و گفته های گذشته خود بایستید . اندیشمندی می گوید : « ثبات و پابرجایی ابلهانه ، لولوی ذهن های کوچک است.»
این نوع انعطاف ناپذیری ، تقریبا جلوی همه ی امکانات رشد در آینده را می گیرد . برای این که بتوانید در مقابل این تمایل مقاومت کنید ، باید وقتی کسی توانست ثابت کند که ایده های جدید و بهتری در دسترس است ، با توکل به خداوند مهربان ، همه ی ایده های قدیمی و کهنه را دور بریزید.
منبع:تبیان
اپنها سؤالاتی هستند که در این پست میخواهیم با تعدادی نمودار به آنها پاسخ بدهیم.
توجه داشته باشید که در همه موارد، ساعت به صورت ۲۴ ساعته ترسیم شده اســت، یعنی نیمه شب را درست در جای ساعت ۱۲ میبینید و ظهر را در پایین، در جای معمول ساعت شش.
از گوستاو فلوبر شروع میکنیم:
آثار فلوبر به دلیل ریزبینی و دقت فراوان در انتخاب کلمات، آرایههای ادبی، و به طور کلی زیباییشناسی ادبی، در ادبیات زبان فرانسوی کاملاً منحصربهفرد میباشد. کمالگرایی وی به اندازهای بود که هفتهها به نوشتن یک صفحه وقت سپری مینمود، و به همین دلیل، در طول سالیان نویسندگی خود تعداد کمی اثر از خود بر جای گذاشت. او پس از نوشتن، آثار را با صدای بسیار بلند در اتاق کار خود، که آن را فریادگاه مینامید، میخواند تا وزن، آهنگ و تأثیر واژگان و جملات را بسنجد
میزان زیادی از شهرت فلوبر، مدیون نوشتن نخستین رمانش -مادام بوآری- اســت.
همان طور که میبینید او بین ساعت ۹ تا ۳ شب روی رمان مادام بوآری کار میکرد و بعد تا ساعت ۱۰ صبح میخوابید. او هر روز ۵ ساعت تمام، مطالعه هم میکرد و برای خانوادهاش هم وقت میگذاشت.
بعد از آن نوبت میرسد به بتهوون که نیازی به توضیح و معرفی ندارد، اما اگر مایل بودید میتوانید زندگینامه کوتاه او را که پیش از این در یک پزشک نوشته بودم، بخوانید.
چیز جالب دیگر اختصاص زمانی برای قدم زدن بود، ظاهرا به صورت مرتب در حین قدم زدن ایدههایی به ذهن بتهوون میرسید و برای همین او همیشه با خودش مداد و کاغذ داشت.
نوبت میرسد به ولفگانگ آمادئوس موزارت.
توماس مان نویسنده مشهور آلمانی و خالق آثاری مثل تریستان، گرسنگان، تونیو کروگر، ساعت دشوار، در آینه، اعلیحضرت، فونتان پیر، شامیسو و مرگ در ونیز اســت. در سال ۱۹۲۴ کتاب کوه جادو را منتشر کرد که باعث شد شهرت او دو چندان شود. در فاصله سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۶ کتابهای گوته و تولستوی، گفتار و پاسخ، تلاشها، یادداشتهای پاریس را نوشت. در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد. او نخستین آلمانی بود که این جایزه را به دست آورد.
در سال ۱۹۳۳ دولت هیتلر او را مورد تعقیب قرار داد و ناچار از آلمان به سوئیس رفت. درفاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در رادیو آمریکا برنامه اجرا کرد و در سال ۱۹۴۹ در جشن ۲۰۰ سالگی گوته بعد از ۱۵ سال تبعید به آلمان بازگشت. در همان سال دولت آلمان شرقی جایزه ادبی گوته را به او اهدا کرد و دکترای افتخاری دانشگاه آکسفورد را کسب نمود. در ۱۹۵۳ دولت فرانسه نشان افتخار صلیب لژیون دونور را به او هدیه داد و دانشگاه کمبریج نیز دکترای افتخاری به او اعطا کرد.
زیگموند فروید، شش ساعت خواب شبانه داشت. ۴ ساعت صبحها بیمارانش را روانکاوی میکرد. شش ساعت هم عصرها مشغول این کار بود و دو ساعت و نیم در آخر شب مطالعه میکرد و مقاله مینوشت.
مایا آنجلو، متولد ۴ آوریل ۱۹۲۸ در سنت لوئیس ایالت میزوری) شاعر و بازیگر آمریکایی اســت. او به خاطر کتاب شش جلدیاش که شامل شرح حال خودش از کودکی تا بزرگسالی اســت بسیار مشهور اســت، او در سال ۱۹۷۰ در سن ۴۷ سالگی اش مجموعهٔ شعرش جایزهٔ پولیترز را برد.
جان میلتون شاعر و نویسنده قرن هفده انگلیسی اســت. مهمترین اثرش بهشت گمشده نام دارد. وی مقالات بحث برانگیزی در خصوص آزادی انتشار، آموزش و حذف سانسور نگاشت.